هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   3 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۰:۴۹ پنجشنبه ۵ مهر ۱۳۹۷

آمی پاین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۸ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۴:۰۰ یکشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۷
از ما هم به جان شنفتن، سرورم.
گروه:
کاربران عضو
پیام: 31
آفلاین
از اونجا که سروری هستید بسیار نقدکننده.


نقد پست ارسال شد!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۷/۷/۷ ۱:۱۵:۴۵

I will keep quiet
You won't even know I'm here
You won't suspect a thing
You won't see me in the mirror
But I crept into your heart
You can't make me disappear
Til I make you


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۱۸ جمعه ۳۰ شهریور ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 501 باشگاه دوئل، لادیسلاو زاموژسلی:

لادیسلاو عزیز

پست های شما همیشه ظاهر سنگینی داشت. ولی باطنا سنگین نیستن. یعنی فهمیدنش سخت نیست. شما در حالت کلی مبهم نمی نویسین...ولی این پست کمی مبهم بود.
هر سه مون(داورا) مجبور شدیم چند بار پست رو بخونیم تا متوجه ماجرا بشیم.
وقتی متوجه شدیم، نظرمون این بود که سوژه و داستان خیلی قشنگه...ولی اون انرژی و تمرکزی که صرف فهمیدن ماجرا می شه، اصولا نباید بشه!
توضیحاتتون کم بود. صحنه هاتون کافی نبودن...


سبک شما خاصه...این عالیه که سبک خودتونو داشته باشین. سبکی که هر کسی نتونه تقلید کنه. فقط باید مواظب باشین توضیحات کافی رو به خواننده بدین. خواننده وقتی متوجه ماجرا نشه زود خسته می شه. البته یه ویژگی مثبت هم دارین. بعضی نویسنده ها هستن که بعد از خوندن پستشون آدم احساس می کنه چیزی نفهمیده...ولی پست خوبی خونده. چون طنز خوبه...شخصیت ها خوبن...صحنه ها جالبن. حتی اگه کل داستان رو متوجه نشی هم چیز زیادی از دست ندادی.


سوژه شما خیلی قشنگ بود. با سبک عجیب و غریب و به نظر من دوست داشتنیتون هماهنگ بود.
یکی از نکته های جالب پستتون این بود که در حین این که سنگین و عمیق پیش می رفت، یهو به شکل دلنشینی ساده می شد. مثلا:
نقل قول:
- مزاحم نشید لطفا، مرســــی.

مقبور حوصله زنده ها را نداشت.


این دیالوگ ها و توضیح کوتاه بعدشون عالی بود. نوشتنشون به شکل درست و تاثیر گذار هم برخلاف چیزی که به نظر می رسه کار ساده ای نیست ولی شما خیلی خوب انجامش می دین.


شخصیت هاتون خیلی خوب بودن. لادیسلاو عالی بود...قسمتی که در مورد دوئل و انتخاب سوژه بود اونقدر درست و دقیق بود که تعجب کردم. انگار واقعا شاهد انتخاب سوژه ها بودین. چون جمله ها هم دقیقا جمله های ما بودن. عجیب بود چون دیگه موقع انتخاب سوژه که شخصیت هامون نیستیم...خودمونیم. نمی دونم اونا رو چطوری درست نوشتین!


آخر پست ما داورا همگی به مرحله دوباره بخونیم و سه باره بخونیم و بعد از اون به مرحله "جریان، این بود دیگه؟"..."بله...بله...همین بود. منم فهمیده بودم...فقط می خواستم ببینم تو هم فهمیدی یا نه" رسیدیم.
این حالت بهتره پیش نیاد...مگه این که سلاح اصلی و نقطه قوت ما ابهام و رفع ابهام در انتهای پست باشه. پست شما بر پایه ابهام نوشته نشده بود. نکات بیشتری داشت که بهتره توجه خواننده به اونا جلب بشه. محتوای پست تا حد زیادی این ابهام رو جبران کرده بود. اگه اون ابهام وجود نداشت، پست شما جا داشت کمی بالاتر بره.


نقل قول:
آخرین چیزی که داوران دیدن، دوشیزه بودلری بود که چشمش را به آسمان دوخته و سایه ای تیره بر رویش افتاده بود. بعد از آن داوران تنها فریاد های موهوم و اصواتی مربوط به شکستگی چوب و سنگ را شنیدند.
به اینم اشاره کنم...شما تو جمله اول نوشتین "دیدن"...فعل آخر پاراگراف "شنیدند" هست. ولی این یه ایراد نیست. اینجا یه ایراد نیست. ممکنه تو پست دیگه ای باشه. اشتباه لحنیه یا تایپی...اهمیتی نداره. مهم اینه که اصلا جلب توجه نمی کنه. تمرکز خواننده رو به هم نمی زنه. از اینجور اشتباها به نظر من نباید ایراد گرفت. خیلی پیش میاد که همچین اشتباهایی رو می بینم و اصلا اشاره نمی کنم بهشون...چون تو بعضی پست ها جای اشاره کردن ندارن. اهمیتی ندارن.


نقطه قوت پست شما لادیسلاو و دیالوگ های ساده و غافلگیر کننده اش بودن. شخصیتی که شاید کسی جز خودتون از عهده نوشتنش بر نمیاد(شاید دلیل تکراری نشدنش هم همین باشه). ولی وقتی شخصیتی ساختین که به تنهایی می تونه بار کل پست رو به دوش بکشه، با خیال راحت همه جا ازش استفاده کنین.


موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱:۱۶ جمعه ۳۰ شهریور ۱۳۹۷

ریونکلاو، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

لاديسلاو زاموژسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۵ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
امروز ۱:۵۲:۱۹
از یترومایسین
گروه:
کاربران عضو
ناظر انجمن
ریونکلاو
ایفای نقش
مترجم
مرگخوار
پیام: 552
آفلاین
ناقد آ! منقودمان بنمایید.


با تشکر،
لادیسلاو پاتریشوا خانزفا کاردلکیپ جورامونت پتیران عاصدیغ زاموژسلی


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۲۰ پنجشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۷

ملانی استانفورد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۸ چهارشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۱:۲۱ چهارشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۱
از اینور
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 393
آفلاین
سام علیکم دارک لرد.
میزونید؟
بی زحمت یه نقد می کنید. خیلی وقته تو ایفا نبودم.
خوشحال میشم.


نقد پست ارسال شد.

ما میزونیم!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۷/۶/۳۰ ۲۳:۱۳:۱۶

بپیچم؟


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۱۳ جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۹۷

پنه‌ لوپه کلیرواتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۲ شنبه ۴ فروردین ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۷:۰۴:۱۴ سه شنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۲
از گریمولد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 198
آفلاین
سلام لرد!
خوبین لرد؟
ببخشید لرد! نمیدونم واسه چی ولی خوب پیشگیری بهتر از درمانه به هر حال...
شما از ایناهم نقد میکنین؟ خیلی دوس داشتم شماام منو نقد کنین^-^


سلام

ما خوبیم!
ما می بخشیم.
نقد هم ارسال شد...چون خیلی دوست داشتین.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۷/۶/۲۶ ۲۳:۲۵:۴۲

💙
خوشی ها حتی در بدترین لحظات هم می تونن پیدا بشن ، فقط در صورتی که یادتون بمونه چراغ ها رو روشن کنید. (پروفسور جانِ جانان😍)💙

🎈ریونکلاوو عشقه!🎈


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۲۸ چهارشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
نقل قول:
سلام ارباب. اوضاعتون بر وفق مرادتون و سیاه هست؟
سلام لا
اوضاع بسیار سیاه و زیباست.



بررسی پست شماره 292 آموزشگاه مرگخواری، لا:


این سوژه خوبه...ولی به نظر من باید کمی توضیح داده بشه. کسی که می خونه ممکنه متوجه نشه کلمه "باگاری" از کجا اومد...برای همین ناظر یا هر شخص دیگه ای که بخواد خلاصه کنه، نباید از این کلمه استفاده کنه...باید توضیحش بده. که بر عکس بیگاری(کار بدون مزد) هست. البته همون کار بدون مزد، منطقی تره. شما هم همینو نوشتی.


نقل قول:
لایتینا با صدای خیلی آرومی این رو گفت و سرشو کمی بالا آورد. اما این دفعه خبری از هدفونی که بخواد با سیمش ملتو خفنه کنه و یا حتی لپ تاپی که بخواد ازش به عنوان سینی استفاده کنه.
کاربرد لپ تاپ خوب بود. کاش یه همچین کاربرد بی ربطی هم برای هدفون پیدا می کردی. جالب تر می شد.


نقل قول:
قطعا یه چیزی مشکل داشت. لرد سیاه، ارباب دانایی بود، قطعا میدونست که چه چیزی مشکل داره.
- لا، یه چیزی مشکل داره، بهمون بگو چی مشکل داره.

اما خب لرد باید مطمئن میشد که لایتینا هم از اون مشکل خبر داره!
این جا رو به نظرم اگه جابجا می نوشتی، منظورتو بهتر می رسوند:

یه چیزی مشکل داشت. لرد سیاه، ارباب دانایی بود، قطعا میدونست که چه چیزی مشکل داره.
اما خب... لرد باید مطمئن میشد که لایتینا هم از اون مشکل خبر داره!
- لا، یه چیزی مشکل داره، بهمون بگو چی مشکل داره.


یکی از "قطعا" ها رو حذف کردم. وجودش ضروری نبود و زیادی نزدیک اون یکی بود.


نقل قول:
- ارباب گاری قشنگم رفته. ارباب بهم قول داده بود که تا ابد من فقط باهاش گاری سواری کنم، اما چند روز پیش دیدم که داشت به یکی دیگه گاری سواری میداد!

لایتینا همزمان که اینا رو میگفت، یه مشت عکس سیاه سفید از جیبش بیرون آورد. تو یه دونه‌ش لایتینا توی گاری نشسته بود و دستشو با خوشحالی گردن دسته گاری انداخته بود. تو یه دونه دیگه‌ش لایتینا روی گاری وایستاده و انگار داشت باهاش حرکت میکرد.

- میبینین ارباب؟ ما که خیلی خوشحال بودیم چرا کار من به بیگاری بودن رسیده حالا؟
- ما همیشه میبینیم. اممم... به بیگاری کشیدنت ادامه بده لا.

مثل این که مرگخواران مصمم بودن از راه های مختلف بیگاری بکشن.
اینجا رو باید به صورت کلی در نظر بگیریم. اگه تیکه تیکه بخونیم، اشتباه می شه.
مثلا من وقتی دیالوگ اول مربوط به گاری رو خوندم، با خودم فکر کردم لایتینا چرا داره اینقدر راحت با لرد حرف می زنه...ولی خب...قرار بود به نتیجه ای برسه. اون نتیجه، این لحن رو توجیه می کنه.
قسمت گاری و گاری سواری و عکسا خوب بودن...رسیدن به کلمه "بیگاری" می تونست کمی بیشتر طول بکشه.
لرد می تونست کمی بیشتر گیج بشه که جریان چیه...اینا چه ربطی به من دارن...
روی هم رفته خوب بود. لایتینا ایده خوبی برای بیگاری کشیدنش داشت.


سوژه رو خوب ادامه دادی و درباره شخصیت خودت نوشتی. گرچه لزومی نداشت. لازم نیست همه تو همه سوژه ها بصورت تکی و درباره شخصیت خودشون بنویسن. می تونین شخصیت های همدیگه رو ادامه بدین...از موقعیت همدیگه استفاده کنین. موقع ادامه دادن سوژه ها گاهی کمی شجاعت و کمی ریسک لازمه. سوژه رو زنده می کنه. خودتونو کمی آزاد تر بذارین.


پست شما جای طولانی تر شدن داشت...قسمتی که لایتینا غمگین نشسته بود...یا قسمت صحبت درباره گاری.
کوتاه بودنش نکته خوبیه...ولی اگه این قسمتا کمی طولانی می شد هم ایرادی وارد نبود.


طنزت معمولا خیلی خوبه...ولی اینجا کمرنگ بود. بد نبود...ضعیف نبود...کمرنگ بود. یه کمی جاش خالی بود!


خوبی لا...برو دنبال گاریت!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۶:۲۶ سه شنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۷

ریونکلاو، مرگخواران

لایتینا فاست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۳۳ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۴:۲۱:۲۴ چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳
از زیر بزرگترین سایه‌ جهان، سایه ارباب
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
پیام: 377
آفلاین
سلام ارباب. اوضاعتون بر وفق مرادتون و سیاه هست؟

اینو میشه نقد کنین ارباب؟ مرسی ارباب.


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۵۷ دوشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 495 باشگاه دوئل، هرماینی گرنجر:


من شما رو می شناسم. سبک و سطح نوشته هاتون رو می دونم. شما در حالت عادی خیلی بهتر از پست های دوئلتون می نویسین. قبلا هم یه پست دوئل انفرادی داشتین.
این تغییر حالت باید دلیلی داشته باشه. یا با سوژه راحت نیستین...یا با پست تکی...یا با محدودیت وقت.
ولی به هر حال سطح شما بالاتر از امتیازیه که گرفتین.
البته کلا رول دوئل ملاک و معیار نیست. بهترینای سایت هم گاهی امتیاز کمی می گیرن. یه ذره ناهماهنگی با سوژه، ایراد لحن، مبهم بودن، روی امتیازا تاثیر می ذاره.


اولین نکته ای که هر سه داور در موردش هم عقیده بودن این بود که سوژه داستان شما خیلی ساده بود.
سوژه مهم ترین قسمت پست دوئله. مگه این که نویسنده فوق العاده ای باشین(که تعدادشون تو سایت خیلی محدوده) و بگین سوژه زیاد مهم نیست. محتوای پستم برای بالا بردن امتیاز کافیه.
باید در مورد سوژه فکر کنین. وقت بذارین. یه ایده متفاوت پیدا کنین. داستان شما از اول تا آخرش ساده و قابل پیش بینی بود.
البته همین داستان رو هم می شد با کمی تغییر و ابهام، غافلگیر کننده کرد...ولی به هر حال سوژه های جالب تری هم در دسترس بود.
ما وقتی سوژه می دیم سعی می کنیم نویسنده رو محدود نکنیم...بعضی وقتا نویسنده ها با تمرکز روی بخش اشتباه سوژه، خودشونو محدود می کنن. البته با توجه به سبک و سطح و تجربه نویسنده ها، باز و بسته بودن سوژه ها تغییر می کنه.
شما مسئول خرید جایی هستین.
اول باید فکر کنین که هرماینی می تونه مسئول خرید چی در چه جور جایی باشه که داستان رو جالب کنه؟ خواننده رو غافلگیر کنه؟
این اولین فرصتی بود که از دست رفت.

پولش چطوری از دست بره؟
و این پول چطوری دوباره به دست بیاد؟
این دو تا هم کمی قربانی نوع روایت داستان شدن. لو رفتن.
روی تک تک این موارد باید زیاد فکر کرد! با توجه به شخصیتتون. که تو این موقعیت، هرماینی چه ویژگی ای داره که می تونه به درد بخوره؟
وقتی سوژه و داستان جالب نباشه، بالا کشیدن پست از نظر کیفیت، واقعا سخت می شه.

دلیل اصلی کم شدن امتیازتون این بود. حالا بریم سراغ جزئیات:

نقل قول:
با اکراه آن را زمین گذاشت و با نفس عمیقی به طرف رئیسش برگشت تا غرغر های احتمالی اش درمورد اینکه چقدر کار سرش ریخته و شرکت بدون او لنگ می مونه و غیره را گوش بدهد
لحنتون ایراد داره. این ایراد هم موقع خوندن پست، خواننده رو اذیت می کنه.

آن را...لنگ می مونه...گوش بدهد...
یکی نوشتاریه...یکی محاوره ای...و دوباره نوشتاری.
لحن پست رو یکدست کنین.


شخصیت هرماینیتون قوی نبود. این عجیبه...چون شما در مورد شخصیت ها معمولا خوب می نویسین. حتی در مورد شخصیت خودتون که شخصیت سختی هم هست. بقیه شخصیت ها هم همینطور بودن. رئیس...لودو...خیلی ساده و بی نکته پیش می رفتن. بی روح...مثل این می مونه که چند تا هنرپیشه کم تجربه اومدن نقششونو ایفا کنن و برن.
برای حل این مشکل باید کمی وقت گذاشت.
مثلا رئیس...برای اون می شد یه شخصیت جالب خلق کرد. احتیاجی به توضیح زیادی نداشت. ولی می تونست کمی خاص و متفاوت باشه. حتی با این که نقش خیلی زیادی نداشت. برای شما رسوندن منظورتون در قالب جمله های کوتاه، کار سختی نیست:
نقل قول:
هرماینی بدون توجه به چشمان بگمن که با شنیدن کلمه ی کلی خرید می درخشید، بلند شد و به طرف پیشخوان رفت.
مثلا این قسمت به نظر من با توضیح دیگه ای نمی تونست به این زیبایی بشه.


سوژه تون دست شما رو بسته. انگار نوشتین که سوژه رو ببرین جلو و به آخر برسونین. همین باعث شده فرصتش رو پیدا نکنین که به شخصیت ها بپردازین...یا به موقعیتی که توش قرار دارن...احساسی که دارن...رفتاری که می تونه تو اون موقعیت برای اون شخصیت جالب باشه.


نقل قول:
هرماینی به شدت مشکوک شده بود اما می دانست که باید صبر کند تا شک اش ثابت شود. بنابراین وقتی لودو به او گفت متاسف است و دیگر باید به کلوپ برود، هرماینی تظاهر کرد که باور کرده و با ناراحتی از او خداحافظی کرد. سپس در کوچه ای پیچید و شنل نامرئی هری را که در کیفش باقی مانده بود، به سر کشید و دنبال لودو به کوچه ی ناکترن پا گذاشت.
این جا رو بهتر بود مستقیم توضیح ندین. بنویسن که هرماینی خداحافظی کرد...و وقتی لودو رفت، شنلش رو روی سر کشید و تعقیبش کرد.
اینجوری این قسمت جالب می شد. توضیح مستقیم، خسته کننده اش کرده.


نقل قول:
-جگر جن خانگی سه سیکل... جگر جن وحشی سه نات... بدو آتیش زدم به مالم.

هرماینی جلوی خودش را گرفت تا طلسمی به طرف پیرزن فروشنده پرتاب نکند
این قسمت خوب بود.


نقل قول:
هرماینی جلوی خودش را گرفت تا طلسمی به طرف پیرزن فروشنده پرتاب نکند و به آرامی به دنبال لودو که دائم اطرافش را می پایید به راه افتاد. کوچه ی ناکترن سیاه، کثیف و پر از موش بود. لودو به آرامی با چوبدستی اش به دری زد و وارد کلوپ تسترال سوای ناکترن شد. هرماینی هم از لای در به دنبالش رفت. هوا درون کلوپ خفه و پر از دود بود. جمعیت زیادی از جادوگران سیاه پوش و سبز پوش در اطراف به چشم می خوردند. بیلبورد بزرگی با عکس های متحرک تسترال ها در وسط سالن نصب شده بود و نتایج را نشان می داد. در کنار آن مرد شنل پوشی که کیسه پول او را در دست داشت به لودو نزدیک شد. صدایشان آرام بود اما او می توانست بشنود.
این قسمت رو زیادی پشت سر هم نوشتین. همین باعث شده لحنش خشک و بی روح بشه:

هرماینی جلوی خودش را گرفت تا طلسمی به طرف پیرزن فروشنده پرتاب نکند و به آرامی به دنبال لودو که دائم اطرافش را می پایید به راه افتاد.
کوچه ی ناکترن سیاه، کثیف و پر از موش بود.
لودو به آرامی با چوبدستی اش به دری زد و وارد کلوپ تسترال سوای ناکترن شد.
هرماینی هم از لای در به دنبالش رفت.
هوا درون کلوپ خفه و پر از دود بود. جمعیت زیادی از جادوگران سیاه پوش و سبز پوش در اطراف به چشم می خوردند. بیلبورد بزرگی با عکس های متحرک تسترال ها در وسط سالن نصب شده بود و نتایج را نشان می داد. در کنار آن مرد شنل پوشی که کیسه پول او را در دست داشت به لودو نزدیک شد. صدایشان آرام بود... اما او می توانست بشنود!


اینجوری بهتر شد.


آخر داستان خوب بود. دیالوگی که باهاش داستان رو تموم کردین، محکم و کافی بود.


شما که فکر نمی کردین حتما باید از شخصیت حریفتون هم تو پستتون استفاده کنین؟
اگه اینطور باشه ممکنه همین باعث محدودیتتون شده باشه.

در حالت عادی طنز خوبی دارین. اینجا ازش استفاده نکردین. چرا آدم باید تو میدون جنگ، سلاحش رو بذاره کنار؟
شما شجاعانه می نوشتین...حداقل در مورد دیالوگ هاتون اینطور بود. در این پست خبری از اون جسارت خاص خودتون نبود.


به هر حال با یکی دو دوئل در مورد توانایی خودتون یا پست هاتون قضاوت نکنین. شما بهتر از این می نویسین. دوئل کردن یا پست تکی زدن باعث می شه به ایرادهای احتمالی خودتون در این مورد هم پی ببرین و رفته رفته دوئل کننده قدرتمندی بشین. بیشتر موارد لازم رو دارین. خوب می نویسین. روشن و واضح می نویسین. کمی باید روی سوژه وقت بذارین...و بعد روی شخصیت ها. نقاط قوت خودتونو بشناسین. ازشون استفاده کنین. طنز خوبی دارین...دیالوگ های خوبی می نویسین. از اینا استفاده کنین.


و موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۵:۴۹ یکشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۷

هرميون گرنجرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۰ شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۰:۱۹ چهارشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۷
از خلاف آمد عادت بطلب کام
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 109
آفلاین
سلام.
بی زحمت این

رو نقد می کنید؟
کنجکاوم که دلیل کسر امتیاز رو بدونم



lost between reality and dreams


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۱۰ سه شنبه ۶ شهریور ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
البته که می شه بلوینا.

سوژه ما رو ادامه دادین!


بررسی پست شماره 413 گورستان ریدل، بلوینا بلک:


نقل قول:
-شپلق!
این پنجمین کتاب قطور با صفحاتی ضخیم و خفن بود که به سوی هکتور از جانب حضار، پرتاب میشد.
صحنه رو عوض کردین.
خیلی به جا و در موقعیت درست و به شکل صحیحی این کار رو انجام دادین. حتی همون صدای پرتاب شدن در ابتدای پست به خواننده فرصت می ده که خودش رو با این تغییر، تطبیق بده.

اصابت درسته.


نقل قول:
هر چند از اثابت کتاب با کله هکتور صدای شپلقی در فضا نمیپیچید، ولی کسی که هر بار کتابی به طرف او پرت میکرد این رو وظیفه خودش میدونست که زبانی هم شده صدا رو در فضا ایجاد کند تا همگان بشنوند و ببینند و بدانند پرتاب او از دیگری خفن تر بوده.
جمله هاتون طولانی و متصل به هم هستن...ولی گیج کننده و پیچیده نیستن. گاهی می گم آدم وقتی به آخر پاراگراف می رسه، سرش(شروعش) رو گم می کنه...ولی در مورد شما هنوز این جوری نیست. مواظب باشین که همیشه مفهومی که قصد رسوندنش رو دارین، همینجوری واضح و روشن باشه. اگه احساس کردین مبهم شده، جمله ها رو از هم جدا کنین و ساده تر بنویسین.


نقل قول:
وظیفه خودش میدونست که زبانی هم شده صدا رو در فضا ایجاد کند
می دونست...و ایجاد کند.
یکی محاوره ایه و یکی کتابی.
تصمیم بگیرین که با کدوم راحت تر هستین و کل پست رو به همون شکل بنویسین. معمولا اعضا به شکل محاوره ای راحت تر می تونن توضیح بدن.


توضیح اضافه و بی دلیل توی پستتون هست. مثلا:
نقل قول:
هکتور از "نوخواستن" خسته شده بود، هکتور از "نه" هم خسته شده بود، دیگر به آنجا و حتی جاهای بدتری از پیکر او رسیده بود، مثلا به گردن... اری... به گردن هکتور رسیده بود!
این اگه حذف بشه، هیچ لطمه ای به پستتون وارد نمی شه.


نقل قول:
دیگر کافی بود... حال زمان شکوه هکتوری فرا رسیده بود.
باد در لا به لای موهای تیره او میپیچید و موج های خروشانی به ساحل کله مبارکه می انداخت.
سینه اش سپر بود و اراده اش پولادین.
شمشیر او هوشی سرشار و زره اش استعدادی مرلین دادی در ساخت معجونات مختلف.
او هکتور بود... اولین با نام او، اخرین تارگرین، شکننده زنجیر ها و فادر اف دراگونز!
ردای مرگخواری هکتور همچون فرمانده های بزرگ سپاهان خوف و خفن در هوا به اهتزاز در امده بود.
البته تمامی اینها تا زمانی ادامه داشت که وینکی جهت تمیزکاری با پتوی مسافرتی و شامپو فرش و شات گان جدیدش به جان پنکه نمی افتاد.
این بخش از توضیحاتتون خوب بود. جالب بود. خنده دار بود.
کمی داشت بیش از حد لازم طولانی می شد که به موقع تمومش کردین.


نقل قول:
با مکث هکتور نفس در سینه تک تک مرگخواران حبس شده بود.
-چرا از معجون "وقت اتلاف نکن بریز تو حلقش عنکبوت رو ادمش کن" استفاده نکنیم؟
شما یه موقعی مشکل "استفاده مستقیم از ویژگی ها" رو داشتین...نه؟
خب اینجا خیلی خوب از هکتور استفاده کردین.
اول حواس خواننده رو با توضیحات قبلیتون کاملا پرت کردین...بعد جمله "معجون فلان چیز بدم؟" هکتور رو به شکل جدید و جالب و متناسب با سوژه نوشتین و با اضافه کردن شکلک مخصوص هکتور، ضربه رو زدین.
خیلی خوب بود. خیلی درست بود.


از سوژه های شخصیت ها خیلی خوب استفاده کردین. حتی در مورد قسمت استیک و کراب با خودم فکر کردم که چه ربطی داره...این برای چی نوشته شده؟
که خب...در پایان پست ربطش مشخص شد.


پست دوم رو زدین...جایی که باید مسیری برای سوژه تعیین می کردین:
نقل قول:
اب دهان فنریر سرازیر شده بود، به سرعت به روی کراب جهید تا استیک را از چنگ او در اورد.
ولی به جای استیک فنریر کتاب رو بلعیده بود!
مسیری که تعیین کردین هم جالبه و هم جای کار داره...که خیلی خوبه.
الان مرگخوارا می تونن سعی کنن یه جوری به کتاب دسترسی پیدا کنن...بعد دنبال راه دیگه ای بگردن و سوژه به این شکل مدتها زنده بمونه.


فاصله هاتون کمی ایراد دارن که خیلی مهم نیست. چون باعث اشتباه نمی شه. ولی به هر حال بهتره اصلاح بشن. مثلا:
نقل قول:
گویی هکتور بد زده بود، زیرا در طی گذشت دقایقی نه چندان طولانی با ضربه چوب بیسبالی جهان به دیده او تیره و تار گشت اخرین چیزی که به خاطر میاورد الکتویی بود که میخواست الکتویش سیاه و کرویش طلایی باشد.
-یافتم!
دیالوگ مال کرابه...ولی به توضیحات هکتور چسبیده.

توضیحات این پاراگراف هم از اون طولانی های نامفهوم شده. مواظب باشین اینجوری نشن.


پستتون طولانیه...ولی خوشبختانه قسمت های اضافه و توضیحات غیر ضروری پستتون مشخصه! اینا باید حذف بشن که هم پست کوتاه تر بشه و هم کیفیتش بره بالا.


پست دوم خوبی بود. مسیر جدیدی برای خواننده ها باز کرده...مسیر روشن و واضح و قابل ادامه دادن.


موفق باشید.









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.