هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: ((قوی خونین))
پیام زده شده در: ۱۹:۱۶ پنجشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۷
#9

كريس چمبرز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۴ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۲:۳۸ یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۸
از زیر ضلع شمالی سایه ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 458
آفلاین
فصل پنجم:کتابخانه سیاه

سال ها قبل

در کتابخانه ای بزرگ و بی انتها قدم میزد،کتابخانه ای که سرتاسر سیاه بود.نه با رنگ،با جادو.کتابخانه مختص جادوی سیاه بود.
آنقدر وسیع بود که انتهای کتابخانه با چشم غیر مسلح دیده نمیشد.اما عجیب که او هیچ استرسی نداشت،حتی وقتی جن های پلید یا کتاب هایی با نوک تیز مثل چاقو،به سمتش حمله ور میشدند.

کتاب ها را دانه دانه با دقت نگاه کرد تا بالاخره خسته شد.
-اینا چیزی نیست که من دنبالشم!

صدایش در تمام کتابخانه طنین انداز شد و تا ثانیه های متوالی در سر تا سر کتابخانه این آوا پیچید.
نقل قول:
این چیزی نیست که من دنبالشم!


ناگهان مردی ترسناک که شایسته کتابداری چنین مکانی بود،روبرویش آپارات کرد.
-خیلی جرئت داری بچه؟فکر کردی میتونی همینطوری صداتو...
-خفه شو!من نه از تو میترسم نه از این کتابخونه ی مسخره!

مرد چند ثانیه فقط به او خیره شد.
-محاله چیزی درباره هورکراکس ها این جا نباش...
- بهت گفتم من دنبال هورکراکس نیستم!

مرد دیگر به ستوه آمده بود.
-بچه ی احمق!این چیز مسخره که تو میگی تا حالا به گوشمم نخورده!اصلا کی تو رو راه داده اینجا؟گمشو بیرون!

پوزخندی زد.آرام آرام به طرف در خروجی حرکت کرد.
-از این حرفت پشیمون میشی.مطمئن باش.


Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!




پاسخ به: ((قوی خونین))
پیام زده شده در: ۱۹:۰۳ پنجشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۷
#8

كريس چمبرز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۴ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۲:۳۸ یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۸
از زیر ضلع شمالی سایه ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 458
آفلاین
فصل پنجم امشب منتشر میشود.


Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!




پاسخ به: ((قوی خونین))
پیام زده شده در: ۲۱:۱۳ جمعه ۹ آذر ۱۳۹۷
#7

كريس چمبرز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۴ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۲:۳۸ یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۸
از زیر ضلع شمالی سایه ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 458
آفلاین
فصل چهارم:چند هفته بعد

هری پاتر در کافه ای نشسته بود و سعی میکرد روزنامه پیام امروز را از دید ماگل ها پنهان کند.
در همین چند هفته چندین جادوگر مفقود شده اند.جادوگران معمولی بدون هیچ جبهه ای.
هری عرق روی پیشانی اش را پاک میکند و زیر لب میگوید:
-اینا همش کار ولدمورته.

...........................................
-فکر نکنم اینا کار تام باشه.

در سمتی دیگر در خانه ی گریمولد دامبلدور درحال مذاکره با محفلی ها بود.
ریموس با حالتی رنجور میپرسد:
_پس کار کیه؟نکنه یه جبهه ی جدید...

محفلی ها همه با خستگی به هم نگاه میکنند.
-یعنی امکان داره؟

دامبلدور تلاش میکند اوضاع را آرام کند.
-میتونید برید.ادامه جلسه برای فردا...
تانکس و ریموس به سمت راهرو میروند.
-من میرم قدم بزنم ریموس.نمیای؟
-من...فعلا نه.شاید موقعی دیگه.
و لبخندی ساختگی میزند.

تانکس با نا امیدی از خانه خارج میشود.ریموس کمی پس از او از خانه خارج میشود و به سمت دیگری میرود.

در کوچه پس کوچه ها قدم میزند.بالاخره کوچه ای خلوت گیر میاورد و انواع و اقسام ورد ها را روی دیوار اجرا میکند. حالش کمی بهتر میشودناگهان سایه کس دیگری جلویش میفتد.
-تانکس؟
-نه.یکی دیگه.یه آدم بد.
و نور سبزی تمام کوچه را پر میکند.
..........................................
در سمتی دیگر هری آماده میشود که به خانه برگردد. نفس عمیقی میکشد.
-باز خوبه تا حالا کسی که من میشناسم نمرده.


ویرایش شده توسط كريس چمبرز در تاریخ ۱۳۹۷/۹/۹ ۲۱:۲۰:۵۶

Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!




پاسخ به: ((قوی خونین))
پیام زده شده در: ۱۸:۵۸ جمعه ۹ آذر ۱۳۹۷
#6

كريس چمبرز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۴ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۲:۳۸ یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۸
از زیر ضلع شمالی سایه ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 458
آفلاین
امشب فصل چهارم ((قوی خونین)) منتشر میشود.
لطفا با نظراتتون از فن فیکشن حمایت کنید و در صورت علاقه نقد های خود را و ایراداتی که میبینید رو با پیام شخصی ارسال کنید.
ممنون.


Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!




پاسخ به: ((قوی خونین))
پیام زده شده در: ۲۲:۴۷ دوشنبه ۵ آذر ۱۳۹۷
#5

كريس چمبرز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۴ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۲:۳۸ یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۸
از زیر ضلع شمالی سایه ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 458
آفلاین
فصل سوم:پنجاه و سه کرون

نقل قول:
-باشه میتونی بری.اونو بزار.پنجاه و سه کرون میبرتش.


اسمش را که میشنود،به سمت سر بریده میرود و بلندش میکند.به سمت رهبر میرود.آن جا.
نقل قول:
-فقط کالیبر هشتاد و سه... و ادامه میدهد. -دیگه هیچ وقت از من سوال نپرس.


زیر لب زمزمه میکند:
-پسره احمق.

نور سبزی اتاق را فرا میگیرد.عادی است.حداقل برای او،عادی است.
به سمت حفره میرود.صدای خوفناک میگوید:
-پنجاه و سه کرون،جسد اون یادت نره.
-چشم.

به بالای حفره میرسد.چشمانش را میبندد و سر بریده شده را به سمت حفره میگیرد.

صدا میگوید:
-مگه تو قبلا اونجا نبودی؟یه بار؟

قلبش تند تند میزند.
-من...اونجا اتاق خصوصی شماست.من یه بار...تا نزدیکیش رفتم.

صدا مرموزتر میشود.
-اوه.حواسم به این نبود که تو هنوز زنده ای!

نفسش بند میاید.میفهمد دست رهبر آمده تا سر را بگیرد.انگار وجودش با سر کشیده میشود و شیره روحش مکیده میشود.
رهبر انگار متوجه عذاب او میشود.
-بعد از این همه مدت؟هنوزم؟

به سختی سرش را به نشانه بله تکان میدهد.به یکباره رها میشود.
به سرعت از محوطه پیرامون حفره خارج میشود.
انگار دوباره زندگی میکند.


Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!




پاسخ به: ((قوی خونین))
پیام زده شده در: ۲۳:۱۰ یکشنبه ۴ آذر ۱۳۹۷
#4

كريس چمبرز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۴ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۲:۳۸ یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۸
از زیر ضلع شمالی سایه ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 458
آفلاین
فصل دوم:عمارت

وارد عمارت سیاه میشود.گونی را روی شانه اش صاف میکند.با قدم های ممتد پله های طویل را طی میکند.
همه چیز به شکل ترسناکی سیاه است.سیاه سیاه...
به در بزرگی میرسد،بسیار بزرگ.با نقش و نگار های عجیب.
سه فرد سیاهپوش مقابل در ایستاده اند.

-شماره هشتاد و سه کالیبر.

سه فرد کنار میروند و در باز میشود.جلو میرود و به فرش مشکی و قرمز که میرسد،زانو میزند.
صدایی بم،خش دار و...و وحشتناک،بسیار وحشتناک به گوش میرسد.از مکانی نامعلوم.
-چی شده هشتاد و سه کالیبر؟نگو که کار شدیدا مهمی نداری؟این خیلی بده.

صدا پوزخندی میزند
-میتونه خیلی بد باشه.

سعی میکند جلوی لرزش دستانش را بگیرد.با صدایی آرام میگوید:
-رهبرم!من ماموریت رو انجام...
-اون ماموریت ناچیز؟به نظرت مهمه؟

به طور محسوسی نگران میشود.
-میتونه مهم باشه رهبر!این یه شروعه.مگه نه؟
-چجوری به این نتیجه رسیدی که میتونی از من سوال کنی؟
چشمانش ترس را نشان میدهد.
-عذر میخوام.اشتباه...
-خب؟

گونی را از شانه اش پایین میاورد.سر رنگ پریده ای بیرون میافتد.بریده شده است.
-گفتین اینو بیارم.که بزنید به...به دیوار اون اتاق.

صدا کمی ملایم میشود.
-باشه میتونی بری.اونو بزار.پنجاه و سه کرون میبرتش.
با آسودگی خاطر به سمت در میرود.احساس میکند تازه نفس میکشد.
-فقط کالیبر هشتاد و سه...
و ادامه میدهد.
-دیگه هیچ وقت از من سوال نپرس.
و نور سبزی اتاق را فرا میگیرد.



ویرایش شده توسط كريس چمبرز در تاریخ ۱۳۹۷/۹/۴ ۲۳:۱۵:۲۵
ویرایش شده توسط كريس چمبرز در تاریخ ۱۳۹۷/۹/۵ ۲۲:۰۵:۵۶
ویرایش شده توسط كريس چمبرز در تاریخ ۱۳۹۷/۹/۵ ۲۲:۰۸:۱۹

Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!




پاسخ به: ((قوی خونین))
پیام زده شده در: ۲۰:۱۴ یکشنبه ۴ آذر ۱۳۹۷
#3

كريس چمبرز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۴ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۲:۳۸ یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۸
از زیر ضلع شمالی سایه ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 458
آفلاین

با توجه به حمایت شما عزیزان و نظرات زیباتون امروز فصل دوم فیکشن قوی خونین منتشر خواهد شد.

در صورت گرفتن نظرات مثبت شما داستان تا فصل های بعدی ادامه پیدا کرده و بعد از اینکه فصل ها به تعداد مناسبی رسید،فایل پی دی اف به صورت کتاب(حاشیه پردازی،فصل بندی،صفحه بندی و...)منتشر خواهد شد.
(البته گفتم اگه شما عزیزان دوست داشته باشید داستان رو)


ویرایش شده توسط كريس چمبرز در تاریخ ۱۳۹۷/۹/۴ ۲۰:۵۰:۳۱
ویرایش شده توسط كريس چمبرز در تاریخ ۱۳۹۷/۹/۴ ۲۲:۵۸:۳۰

Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!




پاسخ به: ((قوی خونین))
پیام زده شده در: ۲۳:۵۲ شنبه ۳ آذر ۱۳۹۷
#2

كريس چمبرز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۴ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۲:۳۸ یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۸
از زیر ضلع شمالی سایه ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 458
آفلاین
فصل1:ناشناس

جان در تاریکی شب،در کوچه ای خلوت قدم میزد.
باران تازه بند آمده بود و هر از چندگاهی پای جان درون گودال آبی فرو میرفت و ناسزا میگفت.
-اه!این ماگل ها برای چی این چیزای عجیبو میزنن دم ادارشون؟حالا خوبه من تو بخش صنایع ماگلی وزارتخونه کار میکنم وگرنه قبل از اینکه برسم سر خیابون آپارات میکردم و...
ناگهان فردی که شنل سیاهی سرتا پایش را پوشانده و کلاه شنلش روی صورتش تا چشمانش کشیده شده و از گردن تا بینی اش هم نقاب در بر گرفته بود،جلوی پای جان فرود میاید.
جان خودش را به عقب پرتاب میکند.چوبدستی اش را در میاورد.
-تو کی هستی؟!مرگخواری؟
مرد با صدای بسیار ملایمی میگوید:
-نه.من اساسینم.
-چی؟
-فقط اسم سازمان قو رو به خاطرت بسپر.
و با انگشتش چند بار به سرش میزند.

-هی صبر کن!من یه جادوگ...
و صدایش میان آوای باران که دوباره زده بود،گم میشود.


Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!




((قوی خونین))
پیام زده شده در: ۱۸:۲۰ شنبه ۳ آذر ۱۳۹۷
#1

كريس چمبرز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۴ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۲:۳۸ یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۸
از زیر ضلع شمالی سایه ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 458
آفلاین
فن فیکشن((قوی خونین))در تابستان سال پنجم کتاب های هری پاتر اتفاق میفتد.
ماجرا از این قرار است که فردی مشکوک و ناشناخته تشکیلاتی به نام((سازمان قو))تاسیس میکند.این فرقه به طور عجیبی قصد ترور جادوگران را،بدون هیچ گروه بندی(چه مرکخوار چه محفلی چه جادوگر معمولی))را دارند و به طرز مخوف و وحشتناکی جادوگرانی که عمدتا مشهور هستند به قتل میرسند.تروریست های این سازمان که((اساسین))نام دارند نیز ناشناخته هستند...


Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.