هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۵:۵۱ چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
نقل قول:
یا لرداه، بازگشته ایم از پس سال های بسیار دور و دراز
بچه؟

رفتی بزرگ شدی برگشتی؟
چقدر هم زشت شدی! این دفعه از اون طرف بوم افتادی...کهنسال شدی!


نمی دونم این مدت اصلا بودی یا نه. خوندی یا نه. ولی اگه کلا دور بوده باشی، طبیعتا بعد از برگشتن هماهنگ شدن با سایت کمی برات سخت می شه.
احتمالا یه چیزایی عوض شده که مایی که تو سایت هستیم متوجهشون نمی شیم. ولی یکی که رفته و برگشته می تونه ببینه.

به محض برگشتن شروع به فعالیت کردی. این خیلی خوبه. سخت ترین قدم همینه که شروع کنیم. خودم وقتی دو روز ننویسم، روز سوم نوشتن واقعا برام سخت می شه.


بررسی پست شماره 421 گورستان ریدل ها، مرلین کبیر:


نقل قول:
عنکبوت کوچیک و نحیف قصه ما وقتی رسید به جایگاه ویژه مسابقه دهنده ها، به آرومی و با ترس روی صندلی خودش نشست و میل بافتنی هاش رو در آورد. اصولا عنکبوت ها از جاهای دیگه ای برای تنیدن تار استفاده می کنند، ولی بدلیل قوانین حفاظت از کودکان زیر 13 سال، ما به همون میل های بافتنی اکتفا می کنیم و میگیم که با میل بافتنی تار می تنه، شما هم بگین می تنه.
شروعت خوب بود. هماهنگ با ریتم داستان و در ادامه قسمتی که تازه شروع شده. یعنی مسابقه. خیلی مهمه که تشخیص بدیم شروع درست کدومه. کجای داستان می تونیم بریم سراغ یه قسمت دیگه و کجاش باید دقیقا از پست قبل ادامه بدیم.
توضیحت اونقدرا طولانی نبود که خواننده رو خسته کنه...و اونقدرا کوتاه نبود که مقدمه ای برای پستت محسوب نشه. برای همین خوب بود.


نقل قول:
در همین حین، لینی و بلاتریکس در تلاش بودند تا خود را به شکل دیگری در بیاورند تا بتوانند به عنوان داورانی مثلا بی طرف، در این دوره از رقابت ها سوت بزنند.
این سوژه خیلی خوبیه. نکته خوبیه که از داستان گرفتی. یه فرصته! درباره همین تغییر شکل می شه کلی نوشت. الان زیاد مهم نیست که این جا کلی نوشتن یا نه...مهم اینه که اینجور فرصت ها رو بتونیم از دل داستان در بیاریم. همینا سوژه رو جالب می کنن. نکته مهم دوم اینه که تو این جور موقعیت ها کمی آزاد تر و بی منطق تر بنویسیم. یه جایی هست که شخصیت بهمون اجازه نمی ده جلوتر بریم...و یه جایی هست که اصلا لازم نیست خلاقیتمون رو محدود کنیم. مثلا اینجا اگه بلاتریکس به شکل یه گلدون در بیاد و داوری کنه هم مشکلی نیست.


نقل قول:
چند تا نیش بیشتر زده بود.
اصطلاح جالبی بود.


نقل قول:
- من نمیدونم. باید یه جوری از شرشون خلاص شین، همینطوریش هم مجبور بودم با یه عنکبوت دستشویی سر و کله بزنم که به ارباب ببازن، اینا رو یا توجیه کنین یا هم که یه بلایی سرشون بیارین. ما میریم به مسابقه مون برسیم!
وارد کردن عنکبوت های دیگه به داستان، حرکت جدیدی برای سوژه اس.
وقتی حرکت جدیدی انجام می دیم، باید خودمون مسئولیتش رو به عهده بگیریم.
این به عهده گرفتن مسئولیت به این شکله که به نفر بعدی کمک کنیم. یا مسیر مشخصی براش تعیین کنیم و یا بهش حق انتخاب واضحی بدیم. که گیج نشه که الان باید چیکار کنم.
شما مسئولیت عنکبوتایی که وارد کردی رو به عهده گرفتی! آخر پستت تعیین کردی که توجیهشون کنن یا بلایی سرشون بیارن. حتی همون جمله بلاتریکس که می گه ما می ریم به مسابقه برسیم، یه جور حق انتخابه. نفر بعدی می تونه با کراب بمونه و درباره عنکبوت ها بنویسه...یا با بلاتریکس بره و فعلا به مسابقه برسه. هر دو هم سوژه های خوبی هستن.


پست شما کمی طولانیه. ولی از نظر اندازه. محتواش خسته کننده نیست. قسمت بحث در مورد تغییر شکل می تونست کوتاه تر بشه. می تونستی ایده شو بدی و بری سراغ کراب.
یه اتفاق خوب دیگه ای که افتاده اینه که این ایده رو برای نفر بعدی باقی گذاشتی. به نظر من بهتر بود تو دیالوگ آخر بلا به اینم اشاره می شد. مثلا: "ما می ریم به مسابقه برسیم. کلی کار داریم. باید تغییر شکل بدیم!"...که نفر بعد تحت تاثیر ماجرای کراب، این موضوع رو فراموش نکنه.


شما خیلی از شخصیت ها رو می شناسی. با اونایی که نمی شناسی هم خیلی زود آشنا می شی و همین باعث می شه راحت تر بنویسی.

یکی از ایراد هایی که معمولا بین اعضای دوباره برگشته می بینم اینه که سبکشون قدیمی مونده. سایت عوض شده و اینا طبیعتا عوض نشدن. البته مشکلی هم نیست...قرار نیست همه به یه سبک بنویسن. مثلا لادیسلاو و هاگرید و هوریس و لینی...اصلا شبیه هم نمی نویسن ولی اون هماهنگی با سایت رو دارن. این هماهنگی کلی، کار خودشون رو راحت تر می کنه. کسایی که بعد از برگشتن دیگه نمی تونن بنویسن و دوباره می رن معمولا به همین دلیله. گذشته از این که اعضای جدید رو نمی شناسن، سبک های جدید رو درک نمی کنن...ولی در مورد شما همچین چیزی حس نکردم. سبک نوشته هات با سبک فعلی سایت هماهنگه.


سوژه رو خوب پیش بردی و دو تا سوژه فرعی بهش اضافه کردی که به پیشبرد داستان کمک می کنن.


قسمت هایی وجود داشت که می تونست کمی متفاوت نوشته بشه. قسمت مربوط به توضیحات عنکبوت های توی حیاط. این جا به نظر من کمی باید عجیب و غریب تر نوشته می شد. یا قسمت مربوط به بحثشون درباره تغییر شکل...که بهتر بود یا کوتاه تر بشه و یا کمی آزاد تر! ولی به همین شکل هم خوب هستن. اینایی که گفتم فقط گزینه های اضافیه که می شد انتخاب کرد.


پستت روشن و واضح بود. این به نظر من یکی از مهم ترین نکته هاست. بهترین پست هم اگه مبهم باشه به درد نمی خوره. تو پست های دوئل خیلی به این مورد بر می خوریم. گاهی پست قشنگه...ولی چند بار می خونیمش تا متوجه می شیم منظور چیه...هدف چیه. چون مبهمه. همین باعث می شه کل تمرکزمون رو برای فهمیدن داستان بذاریم. دیگه به شخصیت ها توجه نکنیم...از طنز لذت نبریم...از اتفاق ها غافلگیر نشیم.



خوب بودی بچه...خوش اومدی.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۳۸ سه شنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

مرلین کبیر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۴۸ دوشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۲
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۳۲
از دین و ایمون خبری نیست
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
اسلیترین
مرگخوار
پیام: 705
آفلاین
سلام و درود بر ارباب قدر قدرت و قوی شوکت جبهه سیاه و دیگر جبهه های بارانی و تند باد اقصی نقاط این کره خاکی!

یا لرداه، بازگشته ایم از پس سال های بسیار دور و دراز، مدت هاست رولی ننوشته ایم و قلم نزده ایم. می خواستیم ببینیم اگر مشکلی نداشته باشد، این پست را برایمان نقد بفرمایید. بسیار دلمان برای نقد های شما تنگ شده است.

ممنونم از شما ای خفنِ خفنان!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۰۳ سه شنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
بلا....افسانه ارباب جانم؟ ...قلبی سیاه برای شما

....................

لا!

دور از ما چگونه زیستی؟


سلام لا...خوبیم!


نقل قول:
من یه مدت نبودم کلا... بعد میدونین بعد یه مدت دست به رول شدن سخته اینا.
بله...سخت می شه! دور نشین که سخت نشه.
مخصوصا یکی مثل شما که واقعا سایت لازمش داره. شخصیت خوبی داری. خوب می نویسی. سوژه هات خوبن. نرو! باش!



بررسی پست شماره 419 گورستان ریدل ها، لا فاست:


نقل قول:
عنکبوت سر خورده و ناراحت بود. اون حتی نمیتونست درست و منطقی فکر کنه، نمیتونست به این فکر کنه که اگه توی مسابقه شرکت کنه شاید شرایطش فرق کنه و ممکن بود حتی تبدیل به عنکبوت آشپزخونه بشه!
قبل از شروع نوشتن، یکی از نکته هایی که به پست ما و محتواش جهت می ده اینه که تصمیم بگیریم کجای داستان رو بگیریم! کدوم قسمتش رو بکشیم بیرون و بیشتر بهش توجه کنیم.
این "کجای داستان" می تونه سوژه باشه...می تونه یه شخصیت باشه، می تونه یه موقعیت باشه. حتی می تونه هیچکدوم از اینا نباشه. چیزی باشه که خودمون وارد داستان می کنیم. و یا تمومش می کنیم و یا می ذاریم بقیه هم ازش استفاده کنن.
این جا یه موقعیتی تو پست قبلی مطرح شده. موقعیتی که خیلی جالبه. قضیه خرد شدن عنکبوت حریف!
شما همین قسمت رو گرفتی...و به نظر من درست ترین و سوژه دارترین قسمت ماجراست.
در قدم بعدی باید به خواننده یه نشونه ای بدیم که بفهمه که از پسش بر میاییم! می تونیم این قسمتی که انتخاب کردیم رو بنویسیم. شما این کار رو با همین یه خط و عبارت "عنکبوت آشپزخونه بشه" نشون دادی.


نقل قول:
- شما ماشین خواسته بودین برای یه جای دورِ دور؟
قسمت عنکبوتی این داستان قسمت غیر منطقیش بود...و قسمت های غیر منطقی وقتی خنده دار می شن که تو همون مسیر غیر منطقی ادامه شون بدیم. تا جایی که شورش در بیاد! جای دور دور بامزه بود.


نقل قول:
عنکبوت میخواست اینو بگه که اونا درواقع ماشین سوار نمیشن و تار در هم تنیده‌ای سوار میشن که شبیه به ماشین‌های آدما درست شده و گفتن کلمه ماشین برای کلاس گذاشتن کار اشتباهی...
تار سوار شدن صحنه قشنگی بود. لازم نبود اصلا به ماشین اشاره ای کنی. می تونست به جای تاکسی گرفتن، تار بگیره! اینجور اصطلاحا بدون توضیح و تفسیر، تاثیر بیشتری می ذارن. بهتره یهویی و بی مقدمه نوشته بشن.


نقل قول:
عنکبوت هرچقدر که فکر میکرد میدید که به هیچ عنوان امکان نداشت که عنکبوتی که جلوش توی مثلا ماشین نشسته بود، توی وزارتخونه کار میکرد. اصلا چرا راننده آژانس شده بود؟
جمله رو که طولانی می کنین، اینجوری از دستتون در می ره.
عنکبوت هر چقدر فکر می کرد می دید امکان نداشت عنکبوته توی وزارنخونه کار می کرد. اصلا چرا راننده آژانس شده بود؟
مفهوم جمله پریده! اینم باعث می شه خواننده گیر کنه...برگرده عقب...که خوب نیست.


نقل قول:
اما عنکبوت دیگه به غرهای پسرخاله‌ش گوش نمیداد. چون دیگه فهمیده بود که سرکوفت‌های مامانش همه تو خالی بودن. اون عنکبوت باهوشی بود مطمئنا میتونست به راه پیدا کنه که دور از چشم بلاتریکس برنده شه تا هم مامانشو خوشحال کنه و افتخارآفرین خانواده شه.
از یه مسیر غیر منطقی به یه نتیجه خیلی خوب رسیدی.
در واقع داستان رو اصلا پیش نبردی. وقتی بلاتریکس به عنکبوت گفته بود که باید ببازه، خیلی راحت می تونست با وجود تهدید های بلا مخالفت کنه.
ولی اون "خیلی راحت" همیشه بهترین راه نیست. کل پست شما به این موضوع اختصاص کرده که مصمم بودن عنکبوت رو نشون بدی. عنکبوتی که حتی سوژه اصلی ما هم نیست. کارت خیلی خوب بود.

سوژه رو خیلی خوب پیش بردی و بعد هم برگردوندی سر جای اول. با این تفاوت که یه کار جالب انجام دادی. یه شخصیت رو معرفی کردی. حالا این شخصیت ناشناخته داستان رو بیشتر می شناسیم و برامون جالب تر شده. با داستانی که تعریف کردی سوژه هم پیدا کرده و می شه راحت تر دربارش نوشت.


تو پستت لایتینا نبود...حتی هیچ شخصیت شناخته شده دیگه ای هم نبود. ولی چیزی کم نداشت. برای نوشتن احتیاج به شخصیت خاصی نداریم. کافیه داستان رو بخونیم و دقت کنیم که چی تو دستمون هست! سوژه؟ موقعیت؟ شیء؟ جانور؟
با هر چیزی می شه نوشت.



خوب بودی و هنوز هم خوبی لا! بازم بنویس.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱:۰۷ دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۷

ریونکلاو، مرگخواران

لایتینا فاست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۳۳ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۰:۲۷:۲۴ چهارشنبه ۸ فروردین ۱۴۰۳
از زیر بزرگترین سایه‌ جهان، سایه ارباب
گروه:
کاربران عضو
مرگخوار
ریونکلاو
ایفای نقش
گردانندگان سایت
پیام: 375
آفلاین
سلام ارباب خوبین؟

من یه مدت نبودم کلا... بعد میدونین بعد یه مدت دست به رول شدن سخته اینا. هیچی دیگه میشه این نقد شه لطفا؟
مرسی پیشاپیش.


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۲۳ یکشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۷

ویزنگاموت، مرگخواران

بلاتریکس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱:۴۴:۵۴ یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲
از زير سايه لرد سياه
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 828
آفلاین
بررسی پست شماره 181 افسانه ارباب جانم، دراکو مالفوی

دراکو عزیز

من پستتون رو بدون توجه به محتوا اول نقد می‌کنم و بعد به محتواش هم اشاره می‌کنم. پس هرچی که از الان به بعد دارم می‌گم، با فاکتور گرفتن از محتواست و صرفا دارم در مورد چارچوب اصلی پست صحبت می‌کنم.

پست تقریبا بدون دیالوگی بود. البته دیالوگی هم لازم نداشت.

نقل قول:
گارسون در حالی که به سمت دستشویی میرفت دماغش را گرفته بود تا بو را احساس نکند،در دستشویی را باز کرد و به تمیز کردن ان مشغول شد.

شروع پست از جای درستی بود. دقیقا همون چیزی که باید باشه. جمله آخر پست قبل رو ادامه دادین و این کار رو هم خوب انجام دادین.
اولین قانون گروهی نوشتن، اینه که پست آخر یه سوژه هرچی که باشه، ما باید اونو ادامه بدیم. حتی اگه به نظرمون خوب نباشه. اما لازم نیست حتما به مسیر پیشنهادی اون پست بله بگیم. میتونیم صرفا در شروع پستمون، پست نفر قبل رو ادامه بدیم و خیلی سریع به پیشنهاد اون بنده سالازار بپردازیم و بعد با یه راه حل دیگه و یه پیشنهاد، مسیر رو عوض کنیم.

نقل قول:
خانه ریدل

لرد سیاه دیگر احساس خارش نمیکرد و پوستش دوباره سفید شده بود.لرد سیاه نفس راحتی کشید اما ناگهان نفسش قطع شد لرد به طرز عجیبی بوی حال به هم زنی را از طرف خودش حس میکرد. لرد به نجینی که بیهوش شده بود نگاه کرد

تیترهاتون رو به وسیله بولد کردن، از متن جدا کنید. فاصله گذاشتین بینشون، خوبه... اما بهتره در عین حال بولد هم باشه. حس بهتری می‌ده و منظم تر به چشم میاد.

تو این قسمت، 4 بار کلمه لرد رو تکرار کردین. وقتی فقط دارین در مورد یه شخصیت می نویسین، حتی اگه طول پاراگرافتون زیاد باشه، لزومی به تکرار اسمش نیست. یعنی:

لرد سیاه دیگر احساس خارش نمیکرد و پوستش دوباره سفید شده بود.نفس راحتی کشید اما ناگهان نفسش قطع شد به طرز عجیبی بوی حال به هم زنی را از طرف خودش حس میکرد. به نجینی که بیهوش شده بود نگاه کرد

دراکو این جمله رو به یاد بسپارین که شکلک متعلق به دیالوگه، مگر اینکه تو یه جمله ای، کلمات برای توصیف حالت کافی نباشن و اون موقعه که مجازیم از شکلک استفاده کنیم.

نقل قول:
نجینی گفت:پاپا حالت فس؟

من بسیار مخالف دیالوگ نوشتن، به شکل "فلانی گفت: فلان!" هستم! الان دیالوگ "پاپا حالت فس؟" حتی بدون اشاره به گوینده هم معلومه که مال نجینیه و لزومی به بردن اسمش نیست.

پستتون اصلا دلچسب نبود. اما چرا؟

نقل قول:
رستوران گارسون بعد از تمیز کردن دیوار های دستشویی به سراغ بد ترین جای ان رفت سنگ و چاه توالت.

تو پست قبلی اشاره شده بود که گارسون به سمت دستشویی می‌ره.
جدا از مشکلی که من با این پست دارم، نکته پست قبلی رو گرفتین (این که دستشویی خیلی کثیفه) و اون رو ادامه دادین. از محتوا که بگذریم، توضیح دادم که کارتون خوب بود. اما از نظر محتوا...

یادمه شما درخواست عضویت مرگخواری دادین و بهتون در مورد سیاه نویسی گفته بودم.

سیاه نویسی چیه؟
این که از منظر یه مرگخوار یا کسی که قصد مرگخواری داره بنویسید. این افراد چجوری می‌نویسن؟
با احترام کامل به لرد. شخصیت لرد، یه شخصیتیه که برای مرگخوارا حائز اهمیته. بهش احترام میذارن. هیچوقت مرگخواری رو تو کتاب نمی‌دیدین که توهین به لرد رو قبول کنه.
البته گاهی ما هم یه تیکه هایی از شخصیت شسته رفته و سرسنگین لرد چشم پوشی می کنیم. البته لرد حال حاضرمون، شخصیت انعطاف پذیرتری نسبت به لردهای پیشین دارن. اما باز وقتی این ریسک رو می کنیم که طنز داستان به قدری خفن باشه که این استثنا رو بپوشونه. یا سوژه به قدری باز باشه که به ما این اجازه رو بده. اما اینجا اصلا جاش نبود.
پست شما از نکات مربوط به سیاه نویسی فقط نگفتن اسم لرد ولدمورت رو داشت.

درسته که انتهای پست قبلی اشاره به شستن دستشویی داشت، اما شما به سادگی می‌تونستین به همون بخش اول، یعنی دیوارها قناعت کنین. که البته باز اگر من بودم، کلا می‌گفتم یارو منصرف شده و گفته دستمالم حیفه و بی خیال شده.
بعد اصلا کی چاه توالت رو با دستمال می‌شوره؟!

جدا از حس بلاتریکسی بنده، واقعا از نظر محتوایی دل نچسب بود این پست. به شکلی که اگر یه نفر از محفل هم این پست رو می زد، به نظرم میومد که "وا... مگه ایفای نقش بلد نیست جناب ایکس؟" یا حتی برعکس... مثلا اگه این پست در مورد دامبلدور هم بود، من به شخصه نه خوشم می‌اومد و نه ادامش می‌دادم.

البته با توجه به تازه وارد بودن شما، می‌تونم این بار رو از فرو کردن یه کروشیو در حلقتون بگذرم و برم.

موفق باشید.




I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۴۷ چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۷

دراكو مالفوى old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۹ پنجشنبه ۵ مهر ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۱:۰۲ سه شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 37
آفلاین
سلام بر لشگر بزرگ تاریکی.

لطفا این پست را نقد کنید.AVADA KEDAVRA

با تشکر

DRACO MALFOY


JUST SLYTHRIN


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۱۱ سه شنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۷

اشلی ساندرز old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۲۴ چهارشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۹:۳۱ شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۸
از لندن گرينويچ
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 205
آفلاین
سلام
اول از همه متشکرم که نقدها رو انقدر خوب انجام میدید و متاسفم که اینقدر نقد می خوام ولی لطفا مقدور بوداین هم نقد کنید.


سلام

اشکالی نداره. برای تازه واردا سخت نمی گیریم تا زودتر اشکالاتشونو پیدا کنن و خودشونو بشناسن.

نقد پست شما ارسال شد!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۷/۸/۲۹ ۲۲:۳۲:۱۶

تا حالا کسی با گیتار زده تو سرت!؟


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۱۷ یکشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
لیسا این درخواسته یا خود نقده!
چقدر حرف زدی!
جمع شده بود تو دلت؟


نقل قول:
ولی نکته خوبی که خودم داشتم و یه منتقد نمیتونه ببینه، اینکه مثل قبلا با خوندن دوباره نصفشو حذف نکردم.
فکر کردی! ما قادریم هر چیزی رو ببینیم!


نقل قول:
نه اینکه توی پستام به کسی توهین کنم و اینا... از نظر شخصیت پردازی.
توی فکرم اینکه هکتور فقط ویبره میزنه. بانز فقط نامرئیه. لینی فقط پرواز میکنه.
حس میکنم اگر چیز دیگه ای دربارشون بگم شخصیتشونو خراب کردم.
درستش هم همینه خب. شخصیت رو در نظر بگیری...ولی اصل جایی که باید دربارش فکر کنیم اینه که تو این سوژه و این موقعیت کدوم شخصیت می تونه به شکل خوبی ظاهر بشه. از کدوم ویژگی کدوم شخصیت می شه استفاده کرد؟

توهین زیاد نمی بینم کلا...ولی وضعیت ایفای نقش عده ای خوب نیست واقعا...
اصول ایفای نقش رو نمی دونن. نمی دونن کجا باید برن جلو...چطوری باید برن جلو...و کی باید توقف کنن. برای همین خوبه که به این مورد توجه می کنی. لازمه واقعا.


بررسی پست شماره 382 قصر مالفوی ها، لیسا تورپین:


نقل قول:
- شما بانزین؟
- بله!

- نه خیر!

لرد ابتدا متعجب به غذای سخنگو که ادعا میکرد بانز است خیره شد و سپس یه لوسیوس و نارسیسا.
- به ما بانز دادین بخوریم؟
گاهی ساده ترین دیالوگ ها و جمله ها، بهترینشون می شه. تو اون صحنه، تاثیر گذارترینشون می شه. اینجا هم یکی از همون "گاهی" ها بود. این که بتونیم با جمله های کوتاه و حتی کلمات، از پس توصیف موقعیت(حتی با دیالوگ) بر بیاییم احتیاج به تسلط زیادی روی شخصیت ها داره. همونطور که گفتی، حواس شما به شخصیت هاست. همین باعث شده جمله هات خوب و درست از آب در بیان.


نقل قول:
لرد بیشتر از قبل گیج شد.
- ما گیج شدیم. اصلا از این حالت خوشمان نمیاد.
لردت خیلی خوبه...گیج شده...ولی حالتش رو حفظ کرده. در کنار این، دستپاچگی مالفوی ها و حالت مزاحم بانز رو هم خیلی خوب حفظ کردی. با شخصیت ها خوب کنار میای!


نقل قول:
فلش بک
این قسمت فلش بکت هم نکته های مثبت داره و هم منفی.
مثبتش اینه که برای خواننده توضیح می ده. چیزایی که جا افتاده...صحنه هایی که ندیده...شاید از زاویه ای جدید...
منفیش اینه که تو پست قبلی من داستان رو خلاصه کردم.
تو اون خلاصه چیزی درباره آتیش نوشته شده؟
نه!
وقتی تو پست شما دربارش نوشته می شه، خواننده گیج می شه. اون خلاصه دیگه به دردش نمی خوره. احساس می کنه باید برگرده و دوباره بخونه. اینم چیزی نیست که هدف خلاصه کننده باشه.
گاهی لازم می شه سوژه رو ساده کنیم. اینجوری واضح تر و پوست کنده تر جلوی چشم خواننده قرار می گیره و خواننده می دونه درباره چی بنویسه. برای ساده کردن، شاخ و برگ های اضافی سوژه رو قطع می کنیم.


پستت یه حالت متمرکز داره! انگار دور موقعیت یه خط قرمز کشیده و با دقت داره توصیفش می کنه. این حالت خیلی خوبیه. یه جور حس اطمینان به خواننده می ده که من ممکنه برم بیرون...بیام تو...فلش بک بزنم و به آینده برم...ولی هیچ وقت گیجت نمی کنم!


شخصیت ها خوب بودن. قوی و محکم بودن. حتی کسایی که نقش زیادی نداشتن. اینم به تقویت اون حس اطمینان کمک می کنه. به خواننده می گه که نویسنده می دونه داره چی می نویسه. دستپاچه نیست. می شناسه...


گذشته از محتواش، فلش بکت جای خیلی خوبی شروع و تموم شد. جایی که شخصی می خواد جریانی رو تعریف کنه. خیلی به موقع و مرتب بود.
در مورد محتواش هم به نظر من کافی بود کمی خلاصه تر باشه. لزوما کوتاه تر نه...می تونست مثلا روی قسمت بردن بانز تمرکز کنه. این که می خوان بپزنش و این مخالفت می کنه.


نقل قول:
خودم بخوام خودمو نقد کنم میگم این پستم مثل بقیه پست های طنزم نیست. پستم یه جوریه که وقتی میخونمش حس میکنم سنگینه، نویسنده معذب بوده. انگار منتظر بوده که بتونه رولو جمعش کنه.
اصلا اون حالت معذب رو نداره...خیلی راحت به نظر می رسه اتفاقا.


نقل قول:
ولی نکته خوبی که خودم داشتم و یه منتقد نمیتونه ببینه، اینکه مثل قبلا با خوندن دوباره نصفشو حذف نکردم.
واقعا هم احتیاج به حذف خاصی نداشت.


نقل قول:
الان بازم توی این پست حس کردم بعضی از جاها شخصیت بعضی ها رو خراب کردم. ولی کاری بهش نداشتم.
اشتباه حس کردی. شخصیت هات بهترین بخش پستت بودن. حساس نشو در این مورد. چون خوب می نویسی. خودتو محدود نکن.


خوب بود. انتظاری غیر از این هم ازت نداشتیم.

...................

دیانا

گرانقدر؟...برای پست ارزش قائل شدی؟


بررسی پست شماره 368 اتاق تسترال ها، دیانا کارتر:


نقل قول:
ده،بيست،سى،چهل،پنجا،شصت،هفتاد ،هشتاد ،نود،صد
قرعه بد شوم اينبار روى تازه ترين عضو مرگخواران افتاده بود،
از هر موقعیتی برای توصیف شخصیت ها و استفاده از ویژگی هاشون استفاده کنین.
تمرکز نکردن روی سوژه یعنی همین. یعنی قبل از این که به این فکر کنین که "من این داستان رو چطوری می تونم پیش ببرم؟"، به این فکر کنین که "من از این موقعیت چطوری می تونم استفاده کنم؟"
همین ده بیست سی چهل کردن...
با توجه به شخصیت مرگخوارا می شه ازش استفاده کرد. یکی تقلب کنه...یکی نامرئی بشه که نتونن حسابش کنن...یکی بلرزه و نتونن بهش اشاره کنن...یکی با جدیت ادعا کنه که سیه و چهل نیست...
قبل از این که قدم بعدی رو بردارین، فکر کنین که کارتون با این قدم تموم شده یا نه.


نقل قول:
بلاتريکس لبخند شرورانه اى زد:خب ديانا،عضو تازه وارد عزيز تو بايد برى اون تسترال رو بيارى!
بلا جزو معدود شخصیت هاییه که تقریبا تو هر حالتی جدیه. برای همین تا وقتی موقعیت خاصی وجود نداره(مثلا در حال حرف زدن با لرد نیست) بهتره از همچین شکلک هایی براش استفاده نکنیم. یا شخصیت دیگه ای دیالوگ رو بگه یا شکلک حذف بشه.


نقل قول:
ديانا که دوست نداشت توسط لگد يه تسترال کشته شه و تو شجره نامه خوانوادگى شون اسمش يه مرگخوار بدرد نخور نوشته شه سريع خودش رو به موش مردگى زد!
-ميوو من تازه واردم شما که نمى خواين گربه اربابو به کشتن بدين نه؟؟آخه من اگه باانگشت کوچيکه هم هلم بدى احتمالا تا يه ماه بسترى ام اونوقت لقد يه تسترال نه نه نه امکان نداره😿
توضیحش خیلی خوب بود.
دیالوگش هنوز جای کار داره.
همون ایده به نظر من کافی بود. اصلا احتیاجی به دیالوگ نداشت. دیانا تصمیم می گرفت خودشو به موش مردگی بزنه و می زد! یهو عین مرده میفتاد رو زمین و دست و پاشو بالا می گرفت! هر کاری می کردن تکون نمی خورد یا با اصرار می گفت که مرده و زنده هم نمی شه.
اینم باز خودش می تونست یه پست کامل مستقل باشه.


نقل قول:
تسترال کمى فکر کرد اگه به اون مهمونى ميرفت ،ميتونست عشق حقیقیش رو به همه معرفى کنه!
اصولا برای قسمت های غیر دیالوگ نباید شکلک گذاشته بشه. ولی اون "اصولا" معنیش اینه که استثناهایی هم وجود داره. اینجا به نظر من شکلک، اشتباه نبود. برای این که حالت گیج و منگ و عاشق تسترال باید نشون داده می شد و زیاد جالب نبود که توضیح بدیم که حالت صورتش چطوری بوده.
ولی توجه داشته باش که اینجا درست بود...معمولا درست نیست.


نقل قول:
ديانا لبخند مرموزانه اى زد و به سمت مرگخوارها رفت.
-خب راضيش کردم باپاى خودش بياد پيش لرد اما هنوز نميشه هکتورو از شرش خلاص کرد..
سوژه رو خوب پیش بردی. یه مشکل کوچیک رو حل کردی و همین باعث شده سوژه کمی پیش بره.


جای طنز، کمی تو پستت خالی بود. برای این که طنز خوبی داری. تو پست های دیگه ات دیدم.
گاهی کنترل شخصیت ها از دستت خارج می شه. گاهی اینجوری به نظر می رسه که شخصیت ها رو فدای صحنه و بعضا فدای شکلک ها می کنی. یعنی برای این که اون صحنه رو بنویسی یا اون شکلک رو بذاری، کمی شخصیت رو از خودش دور می کنی. این کار اشتباهه. شخصیت ها مهم ترن. حواست بهشون باشه. هر شخصیتی یه محدوده ای داره. برای بعضی شخصیت ها این محدوده، محدود تره! مثلا لرد...مثلا دامبلدور...بلاتریکس. اینا رو تا یه حدی می شه تغییر داد. بیشترش دیگه اشتباه می شه. مهم ترین اصل ایفای نقش همینه که موقع نوشتن توجه داشته باشی که شخصیتت کیه. دیالوگ های لرد سیاه با پیتر پتی گرو متفاوت باشن.
این حالتت در مورد شخصیت لرد زیاد پیش میاد.

علامت ها رو دو بار نذار! سیستم علامت گذاری مغزتو کنترل کن!

یه حالت پر دل و جراتی تو پیش بردن سوژه ها داری. این خیلی به درد می خوره. چون از نوع مخربش نیست. حداقل هنوز جایی ندیدم سوژه رو خراب کنی. سوژه هایی که باید پیش برن و کسی حوصله جلو بردنشون رو نداره رو هل می دی. این حرکت مفیدیه.

پست هات خیلی خوبن. مثل گلدون قشنگی که کمی شاخ و برگ اضافه داره. اگه اونا هم زده بشن عالی می شه.
دیانات خیلی خوبه. بامزه و دوست داشتنیه. یه حالت ساده و قشنگی داره که باعث می شه شخصیتش برای آدم آشنا باشه. راحت بشه دربارش نوشت.


......................

بررسی پست شماره 542 زندگی به سبک سیاه، اشلی ساندرز:


نقل قول:
-نخبه این شیر نه! اون شیری که از گاو می گیرن!از بقالی می تونی بخری!

نقل قول:
این پست رو نقد کنید احساس می کنم خیلی سریع پیش رفته.
خب...همین جمله اول سریع پیش رفته.
موقعیت ها رو بگیرین! نذارین از دستتون در برن!
الان تو پست قبلی دیانا یه شیر آب آورده و ادعا می کنه باید ریخته بشه تو پاتیل. سوژه قبل از این چی بود؟ شیر جنگل! دو پست کامل درباره اون شیر جنگل نوشته شد...ولی در مورد شیر آب هیچی. برای این که شما به محض شروع پستتون، قضیه رو مستقیم و سریع توضیح دادین.
در مورد این سوژه هم کمی باید نوشته می شد. موقعیت اینه. مرگخوارا می تونستن کمی دربارش حرف بزنن که دیانا رو قانع کنن که این شیر هم قابل استفاده نیست. حتی از شیر قبلی هم می شد استفاده کرد. حضور داره به هر حال. سوژه خوبی بود.


نقل قول:
-تا دیانا نیست شما ها رز بیارین! اونم تو دستوره. فکر کنم تو باغچه ی خونه ی گریمولد یه چندتایی دیدم.
این خیلی منطقی نیست که به خاطر چند شاخه رز، مرگخوارا رو بفرستیم گریمولد!
تو داستان ها می شه به موقعیت ها و نتیجه گیری های غیر منطقی رسید...ولی این کار احتیاج به مقدمه چینی داره.
مثلا فصل زمستونه...رز پیدا نمی شه. تنها گلفروشی هاگزمید تعطیله...یا کل رزهاش رو یه جادوگر رومانتیک خریده! اینا گردش کنان برن و برن و درست وقتی که دارن از گریمولد رد می شن، متوجه بشن تو باغچه اونا چند تا رز هست! حتی اون جادوگر رومانتیک می تونه آرتور باشه مثلا.
این منطقیه...سوژه ساز هم هست.


نقل قول:
صدای اشلی از اون سر دراومد و معلوم بود بهش برخورده.

-اوی! اوی! اوی! من اینجا کشکم؟
-خوبه دیگه، اشلیو می فرستیم بره گل بچینه.
-من همون کشک می مونم، خودتون برید.
اشلی اینجا چیکار می کنه؟ حضورش باید توضیح داشته باشه...نمی تونه اینجوری راحت بین مرگخوارا بگرده و مرگخوارا هم اینقدر راحت حضورش رو قبول کنن.
بازم می شد دربارش توضیح داد که دنبال غیر مرگخوار می گردن و خارج از خانه ریدل ها یه جوری اشلی رو پیدا می کنن. یا همون موقع اشلی در می زنه و یه چیزی میاره(مثلا روزنامه).
دیالوگ های اشلی خوب بودن.


نقل قول:
همان موقع دیانا با یک گاو وارد شد.
- بقالی سر کوچه نداشت! تا مزرعه رفتم، مرده گفت بندازین تو دیگ شیرش در میاد.
-ماااا،ماااا
این قسمتش خیلی خوب بود...مخصوصا دیالوگ گاو! با شکلک، بهتر هم می شد.


نقل قول:
-احمق اصلا از گاو نر شیر درنمیاد، اشلی فکر نکن حواسم بهت نیست!
-اصلا چرا من برم؟ کریس چمبرز هم بی کاره.
اشلی خودش اینجا چیکار می کنه که الان کریس چمبرز غیر مرگخوار رو پیشنهاد می کنه؟
این پیشنهاد یه ایراد دیگه هم داره...نفربعدی مجبوره درباره کریس بنویسه! شاید نخواد...شاید نتونه...شاید نشناسه...اینا باعث می شن از ادامه دادن منصرف بشه.


سوژه دو شاخه شده...قبل از این که مشکل شیر حل بشه، مشکل رز مطرح شده. این اتفاق ممکنه باعث بشه نفر بعدی مجبور بشه درباره هر دوشون بنویسه. اینجوری نمی شه از کل ظرفیت سوژه استفاده کرد. تا وقتی که لازم نیست بهتره یه سوژه فرعی رو تموم کنیم و بعد بریم سراغ بعدی.
سوژه اونقدر سریع پیش نرفته که بهش آسیبی وارد بشه. فقط از کل موقعیت هاش استفاده نشده. برای جلو رفتن عجله نداشته باشین. با دقت به مسیر و اطرافتون نگاه کنین. شاید هنوز چیزی برای نوشتن وجود داشته باشه.


حالا می رسیم به اشکالاتی که بر طرف کردین. لحن پست یکدست شده. این خوبه.

غلط املایی ندارین(بیکار درسته...ولی اشتباهی نیست که خیلی مضر باشه).

توضیحاتتون دیگه مبهم نیست. البته کوتاه تر شدن، ولی اشکالی نداره. وقتی جمله های کوتاه رو درست و واضح بنویسم، می تونیم توصیف های طولانی رو به کمکشون انجام بدیم.

اینا پیشرفت های خوبی هستن.

الان باید کمی سرعتتونو کم کنین. سوژه اونقدرا مهم نیست. به زمان، مکان و موقعیت و شخصیت های حاضر توجه کنین. روی اشلی هم خیلی تمرکز نکنین. این ممکنه باعث بشه سوژه های بهتر رو از دست بدین. اگه اشلی حضور داشت یا حضورش به درد می خورد ازش استفاده کنین.


با کمی تمرین، پست هاتون رفته رفته بهتر می شن.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۹:۰۲ جمعه ۲۵ آبان ۱۳۹۷

اشلی ساندرز old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۲۴ چهارشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۹:۳۱ شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۸
از لندن گرينويچ
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 205
آفلاین
این پست رو نقد کنید احساس می کنم خیلی سریع پیش رفته.


تا حالا کسی با گیتار زده تو سرت!؟


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱:۳۷ جمعه ۲۵ آبان ۱۳۹۷

دیانا کارتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۰۰ پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۷:۲۷ یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۸
از معمولا هرجا که ارباب حضور داشته باشه🐱
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 242
آفلاین
لطفا اين 😸⬅⬅پست گرانقدر رو نقد بنماييد.


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.