اشلی، سلام. به نقدستونِ محفل ققنوس خوش اومدی!
اشلی، یه چیزی رو همین اول بهت بگم. خیلیم ربطی به محتوای رولت نداره. همینجوری کلّی میگم. در واقع این نکته رو باید به همهی تازهواردای سایت جادوگران گفت.
و اون نکته اینه که سلیقهی عمومیِ اعضای هرکدوم از سایتها، سلیقهی بینندههای برنامههای تلویزیونی، سلیقهی مردمِ هر کشوری با بقیه فرق میکنه.
بیا در مورد هرکدوم یه مثال بزنیم...
مثلاً تو برو یه رمان عاشقونه بنویس، شخصیت اصلیش هم یه دختر دورگهی ایرانی/کُرهایه، دوسپسرشم اهل چینه. ینی رمانت کافیه همینا رو داشته باشه! حالا برو توی سایتا و انجمنایی که ملّت رمانهاشونو به اشتراک میذارن و توئم رمانت رو به اشتراک بذار... شک نکن کولاک میکنی با این رمانت! با این شخصیت اصلی که یه دختر ایرانی/کُرهایه! صدها تعریف و کامنت مثبت و هزاران لایک گیرت میاد! شک نکن!
حالا تو برو همین رمان موفق و پُرمخاطب رو توی سایت جادوگران بفرست... کسی نمیخونه.
چرا؟
چون سلیقهی عمومیِ اعضای جادوگران، ۱۸۰ درجه فرق داره با سلیقهی عمومیِ اعضای سایتای رمان عاشقونه! اعضای جادوگران چیز دیگهای دوس دارن، از چیز دیگهای لذت میبرن، فازشون فرق میکنه!
در مورد برنامههای تلویزیونی هم همینطوره. برنامهی خندوانه رو مثال میزنم، چون تقریباً همه دیدن.
همه میدونن که جنابخان، تنها چیز خندهداریه که توی این برنامه میبینیم. من خودم خیلی وقتا سعی کردهم ازش تقلید کنم و سوژهاشو بیارم توی رولای مختلف.
ولی باور کن، اونقد که سوژههاش و حرفاش و شوخیاش توی تلویزیون و در قالب صوتی و تصویری خندهداره، توی سایت و در قالب متن، همونقد بیمزه از آب در میاد! باور کن همینطوره! ینی خودمم تعجب کردم از اینکه چجوری همچین چیز بامزهای اگه دچار تغییر قالب بشه، چقد میتونه لوس و بیمزه بشه...
حتی برعکسش هم صدق میکنه. همین رولای جادوگران رو اگه به حالت صوتی و تصویری در بیاری، ممکنه خیلیاشون کیفیتشونو از دس بدن. حتی بعضیاشون هم ممکنه نامفهوم بشن!
در مورد فرهنگ شهرها و کشورهای مختلف هم بازم داستان همینه. مثلاً اگه یه جوک سانسورشده و غیرمستقیم در مورد مشروبات الکلی برا یه شخص ایرانی تعریف کنی، ممکنه براش جالب باشه. همین اصطلاح "نوشابهی زرد" ممکنه براش جالب باشه. ولی همین جوک رو اگه برا یه شخص آمریکایی تعریف کنی، میگه: خب؟
چیزی که برامون جالبه، ممکنه براشون بیمزه باشه. محدودیتی که داریم، باعث میشه سوژهی مشروبات الکلی متفاوت و جالب به نظر بیاد... ولی اونجا، نه.
اینا رو گفتم تا تو یا هرکسی که این نقد رو میخونه، بدونه که خیلی سوژهها حتی اگه فوقالعاده جذاب هم باشن... اگه تغییر حالت بدن، اگه تغییر قالب بدن، اگه تغییر مکان بدن، ممکنه جذابیتشون حتی به صفر هم برسه!
خب، حالا که این نکته رو گفتم، بریم سراغ نقد رولت. (عجب مقدمهی طولانیای شد!
)
نقل قول:
ﺩﺭﺑﻰ ،ﺩﺍﻏﺎﻥ ﺟﻠﻮﻳﻢ ﻇﺎﻫﺮ ﺷﺪ.
این اولین جملهی رولته. همین اول یه غلط نگارشی به چشم میاد. اون ویرگول دقیقاً چیه اون وسط؟ ویرگول کارش ایجاد مکث و فاصله بین دو کلمه یا دو جملهس.
دو کلمهی «دربی» و «داغان» باید با همدیگه نوشته و خونده بشن. ینی یه دربی که داغان هستش.
اصلاً معنی نداره که دربی رو بگیم... بعد مکث کنیم... بعد داغان رو بگیم.
کلاً پُستت غلط نگارشی زیاد داره. مثلاً اینو ببین:
نقل قول:
ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺩﺭ ﺑﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ.
«دستم را به سمت در بردم» و «در خود به خود باز شد» دوتا جملهی جدا هستن که تو اونا رو چسبیده نوشتی. این اشتباهه. باید از همدیگه جدا بشن. یا با استفاده از نقطه، یا با استفاده از «و».
در کل غلط نگارشی زیاد داری متأسفانه. مثلاً وسط فعل «میکردم» نقطه گذاشتی. ینی چی خب؟ نقطه وسط فعل واسه چی؟
یا مثلاً یکی دیگه از اشتباهاتت اینه که بعضاً بین علامت و کلمات فاصله میذاری. درستش اینه که کلمه رو بنویسی، بعدش یه علامت نگارشی بذاری، بعدش فاصله بذاری و کلمهی بعدی رو بنویسی. یه نگاهی به همین پُستم بندازی، کاملاً متوجه میشی که علامتگذاری صحیح چجوریه.
نقل قول:
ﺩﺭﺑﻰ ،ﺩﺍﻏﺎﻥ ﺟﻠﻮﻳﻢ ﻇﺎﻫﺮ ﺷﺪ. ﺧﺎﻧﻪ ﻯ 12 ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﮔﺮﻳﻤﻮﻟﺪ.
ﭘﻨﺎﻫﮕﺎﻩ ﻗﻘﻨﻮﺱ.
ﻗﻘﻨﻮﺱ ﻫﺎﻳﻰ ﮐﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺷﮏ ﺯﺧﻢ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﻣﻰ ﮐﺮﺩﻧﺪ.
ﻗﻘﻨﻮﺱ، ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻋﺠﻴﺒﻰ ﺑﻮﺩ. ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺣﺎﻝ ﺯﻳﺒﺎ ﺑﻮﺩ.
ﺍﻓﮑﺎﺭ ﺣﺎﻻ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺑﻮﺩ؛ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﻣﻰ ﺯﺩﻡ. ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺩﺭ ﺑﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ.
اون قسمتی که پُررنگ کردم رو میبینی؟ اون بخش اضافهی این قسمت بود.
میدونی، توصیف خوبی بود. ولی جاش اینجا نبود. توی این موقعیت که یه در جلوت ظاهر شده، خوانندهی پُست انتظار داره که فوراً در رو باز کنی و بری تو! حال و حوصله نداره که اون وسط وایسی و فک کنی که ققنوس عجب چیز خفنیه.
بعد جالب اینجاس که خودتم گفتی «افکار حالا اضافه بود» ... ینی خودتم میدونستی که اون افکار اضافه بودن و بهتر بود اونا رو نمینوشتی.
نقل قول:
ﭼﻮﺏ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﺩﺭﺍﻭﺭﺩﻡ. ﻭ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺭﺍﻩ ﺭﻭ ﺭﺍ ﺗﻰ ﮐﺮﺩﻡ.
من بار اولی که این جمله رو خوندم، فک کردم راهرو رو با چوبدستیت تی زدی!
دیگه خودت ببین غلط املایی چه بلایی میتونه سر متن بیاره!
به هر حال اگه بخوام جملهت رو اصلاح کنم، درستش میشه این: «چوبدستیام را در آوردم و به سرعت، راهرو را طی کردم.»
حالا اینجا رو داشته باش:
نقل قول:
- ﺑﺮﺍﻯ ﭼﻰ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻯ ﮐﻤﮏ ﺑﻴﺎﺭﻯ ؟ ﮔﻠﺪﻭﻥ؟
- ﭼﻰ ﻣﮕﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺣﻤﻠﻪ ﻧﺸﺪﻩ؟
- ﻧﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺯﺩﻩ ﺑﻪ ﺳﺮﺗﺎ! ﺩﺍﺭﻳﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﺗﮑﻮﻧﻰ ﻣﻰ ﮐﻨﻴﻢ.
نقل قول:
- ﻃﻠﺴﻤﻰ ﭼﻴﺰﻯ ﺑﻬﺖ ﺯﺩﻥ ﺍﻳﻦ ﻃﻮﺭﻯ ﺷﺪﻯ؟
- ﻧﻪ ﻧﻪ .
- ﭘﺲ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﺮﻭ ﺑﺎﻻ!
- ﺑﺎﺷﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﻓﺘﻢ!
بهتره که بین چند دیالوگ فاصله نذاری. دوتا اینتر نزن! یه اینتر بزن. فقط یه اینتر بزن! اینجوری تمیزتر و جمع و جورتر میشه. ینی اینشکلی:
نقل قول:
- ﻃﻠﺴﻤﻰ ﭼﻴﺰﻯ ﺑﻬﺖ ﺯﺩﻥ ﺍﻳﻦ ﻃﻮﺭﻯ ﺷﺪﻯ؟
- ﻧﻪ ﻧﻪ .
- ﭘﺲ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﺮﻭ ﺑﺎﻻ!
- ﺑﺎﺷﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﻓﺘﻢ!
حالا این گفتگوی بین اشلی و خانم گرنجر رو ببین:
نقل قول:
- ﺷﻤﺎ ﻣﺮﮒ ﮐﻴﻮ ﺩﻳﺪﻥ؟
- ﺧﺐ ﺗﻮﻯ ﻧﺒﺮﺩ ﻫﺎﮔﻮﺍﺭﺗﺰ ﺧﻴﻠﻰ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻣﻮﻥ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﺭﻓﺘﻦ.
ﺣﺎﻻ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺗﻮ ﭘﺎﮎ ﮐﻦ.
- ﭼﺮﺍ ﺗﺴﺘﺮﺍﻝ ﺭﻭ ﺧﺎﮎ ﻧﻤﻰ ﮐﻨﻴﺪ؟
- ﺧﺐ ﺑﺎﻳﺪ ﻳﻪ ﻧﻔﺮ ﺑﺎﺷﻪ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﮔﻞ ﻫﺎ ﺧﺎﮎ ﮐﻨﺘﺶ.
- ﺑﺎﺷﻪ.
دیالوگ اول غلط املایی داره... «شما مرگ کیو دیدن؟» ... باید بگی «شما مرگ کیو دیدین؟» ، پس حتماً به تناسب فاعل و فعل دقت کن.
بعد، توی دیالوگ دوم، واسه چی اینتر زدی و رفتی خط بعدی؟
توی دیالوگا همچین کاری نمیکنیم.
نکتهی دیگه هم اینه که به نظر میاد خانم گرنجر میخواد دربارهی نبرد هاگوارتز توضیح بده، ولی با گفتن جملهی «حالا پنجرهتو پاک کن» یهو بیحوصله میشه و انگار حوصلهی حرف زدن نداره.
دیالوگِ آخرِ این گفتگو هم که اشلی میگه، «باشه» هستش که اصلاً جواب مناسبی برا دیالوگ قبلی نیس. یه جورایی انگار خودِ اشلی هم یهویی دیگه حال و حوصلهی بحث با خانم گرنجر رو نداره.
وقتی رولت رو مینویسی، با صدای بلند، توصیفات و دیالوگا رو بخون. اینجوری راحت متوجه میشی که لحن و آهنگ جملاتت ایراد داره و چقد غلط املایی/تایپی داری.
راستش چیز دیگهای ندارم که در مورد رولت بگم. خیلی از مشکلاتت با «بیشتر نوشتن» حل میشن، با خوندن رولای اعضای سایت حل میشن. توصیه میکنم که نقدای بقیه رو هم بخونی. خیلی از مشکلاتی رو که تو داری، بقیه هم دارن. بنابراین هرچی نقد گیرت میاد، بخون. اینجوری زودتر پیشرفت میکنی.
موفق باشی!