هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۱۶ پنجشنبه ۶ دی ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
امروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
تمشکی که ازش متنفریم...

چه خوب شد که نقد خواستی. چون نکته های خوب زیادی درباره پستت بود که می خواستم بگم.


بررسی پست شماره 513 باشگاه دوئل، تمشک کلیر واتر:


هر سوژه دوئلی، در مورد قسمت ها یا شخصیت های خاصی جای کار داره. جای فکر کردن داره. علاوه بر ایده کلی داستان، باید این قسمت ها رو هم کشف و درباره شون فکر کنیم.
بعضی سوژه ها داستان مشخصی ندارن. اونجا باید تمرکزمون روی اصل داستان باشه. مثلا وقتی که سوژه "جارو" باشه! ولی بعضی سوژه ها مثل سوژه شما تا حدی داستانشون مشخص شده. این جاست که باید دنبال مواردی بگردیم که می شه روشون فکر کرد. می شه باهاشون غافلگیر کرد.
در این سوژه یکی از مهم ترین انتخاب های شما هم سلولیتون بود. این قسمت بود که می تونست تعیین کننده باشه که پست جدی باشه یا طنز...غافلگیر کننده باشه یا خسته کننده.
یه هم سلولی خوب و سوژه ساز کمک حال شما می شد...دست شما رو می گرفت و همراه خودش جلو می برد. ولی یه هم سلولی بی سوژه، برعکس بود. شما باید دستش رو می گرفتین و دنبال خودتون می کشیدین. علاوه بر این که کمکی نمی کرد، ممکن بود دست و پاگیر هم بشه.
قسمت دوم روش فرار بود که می تونست به هر شکلی باشه. از زمین...هوا...در...دیوار...یا به هر روشی. اینم قسمتی بود که باید درباره فکر کنیم.
قسمت سوم پایان پست بود که بعدا دربارش می گم.


نقل قول:
تاریکی همیشه می تواند دردآور باشد؛ اما زمانی که یک محفلی باشید، دردناک تر هم هست!
این جمله منو در همون شروع پست متوقف کرد. ایده خوبی داشت. این که بگیم تاریکی بده، ولی برای یه محفلی بدتره. چیزی که باعث توقف می شد کلمه "دردآور" بود. به نظر من می تونست با کلمه کلی تری جایگزین بشه. چیزی مثل ناراحت کننده...آزاردهنده...ترسناک(که این یکی اینجا مناسب نبود. چون نمی خواستیم بگیم برای یه محفلی ترسناک تر هم هست).
کلمه محفلی هم برای یک شروع سنگین، کمی خودمونیه! بهتر بود رسمی تر نوشته بشه. مثلا عضوی از محفل ققنوس...یا یک جادوگر سفید...


نقل قول:
پنه لوپه نیز یک محفلی بود، و تحمل این تاریکی حتی از جیغ نزدن و فضولی نکردن هم برایش سخت تر شده بود.
این قسمت خوب بود. در همون شروع اینو به خواننده منتقل کردیم که با یه پست جدی سروکار نداره.


نقل قول:
تنها چیزی که داشت یک هم سلولی بود؛ یا با نامی مناسب تر، یک انگل جامعه جادوگری! یک لکه ننگ! یک تن لش نفرین شده! یک لوله رو به فاضلاب شهری! یک تسترال چندش و بوگندو! یک تاپاله...
نفس عمیقی کشید و سعی کرد به خودش مسلط باشد. پروف عزیزش از آنها خواسته بود تحت هیچ شرایطی فحش ندهند پس او هم به حرفش گوش داد. اصلا هم مهم نبود که تمام آنچه که پیش از آن گفته بود نیز فحش محسوب می شد، اصلا!

با فکر به آن هم سلولی صورتش با حرص جمع شد و نگاهی به او انداخت. مثل تمام این دو هفته گوشه ای افتاده و خرناس می کشید.
رسیدیم به بخش مهم سوژه. انتخاب هم سلولی.
این جا دو راه داریم. یکی این که از یه شخصیت آشنا استفاده کنیم. مزیت این کار اینه که دیگه لازم نیست خیلی دربارش توضیح بدیم.
یا یه شخصیت ناشناس...که مزیتش اینه که می تونیم هر جوری دلمون می خواد شکل بدیمش، ایرادش هم اینه که باید وقت کافی برای توضیح دربارش بذاریم.
اینجا بیشتر از این که درباره شخصیت توضیح داده بشه، احساسات پنه لوپه نوشته شده. که اتفاقا خوب هم نوشته شده. ولی شخصیت رو به خوبی معرفی نمی کنه. که چرا این شخص لایق این همه خشم و نفرینه.


نقل قول:
اگر این خبر حقیقت داشت و نگهبان در مورد کشته شدنش درست گفته بود، باید همین امشب کار تمام می شد؛ وگرنه مجبور بود با یک مرگ غم انگیز تمام آرزوها و جوانیش را در سینی نقره تقدیم مرگخواران کند.
این قسمت هم سوژه قابل استفاده ای داشت. این که خبر چطوری به پنه لوپه برسه. ولی در پست تکی لازم نیست از هر سوژه ای نهایت استفاده رو بکنیم. گاهی باید انتخاب کنیم که کدوم مورد جای کار بیشتری داره و جالب تر یا واجب تره. برای همین این که سرسری از این قسمت رد شدین مشکلی نداشت.
جمله آخر قشنگ بود.


نقل قول:
برق شیطنت چشم های زندانی مثل پروژکتور به فضای زندان نور بخشید.
- نه! نمی شه! تمام کاری که من برات می تونستم انجام بدم کشیدن نقشه فرار بود! چون دلم برات سوخت! حالام بذار بخوابم!
پشت این دیالوگ یه سوژه بامزه پنهان شده. نقشه ای که این فرد بی مصرف به درد نخور برای پنه لوپه کشیده. خواننده احساس می کنه نقشه هم مثل خودش بی مصرفه. همین هم این قسمت رو بامزه می کنه. در حالت عادی بهتر بود این قسمت نقشه کشیدن رو هم توضیح می دادین، ولی این جا حالت عادی نبود...چون آخر پست قراره به همین نتیجه برسیم.


نقل قول:
و قاشق و چنگالش را به پنی داد.
پروف...پنی...
در قسمت های غیر دیالوگ بهتره از اسامی مخفف استفاده نکنین. این کار یه جالت جبهه گیرانه به پست می ده که خوب نیست. نویسنده لابلای داستان می تونه گرایش و جبهه شو مشخص کنه، ولی نباید مستقیم باشه. مثلا مرگخوارا هم تو قسمت توضیحات نباید بنویسن:" ارباب چوب دستی اش را برداشت.".


نقل قول:
برای لحظاتی پنی از شدت ذوق درحالت تشنج بود؛ اما بعد به سرعت به طرف حصیر گوشه سلول کوچکشان دوید و آن را کنار زد. گودالی به عمق ۵ سانتیمتر زیر آن پنهان شده بود.
با هر بار کوبیدن قاشق به کف سلول خراشی سطحی به عمق شاید ۱ در ده هزارم سانتیمتر روی زمین ایجاد می شد
این قسمت خیلی خوب بود...یه نکته کوچیک دیگه هم اینه که موقع نوشتن عدد ها رو بصورت حروفی بنویسین. البته قواعد خاص و استثنا داره که زیاد مهم نیست. بهتره کلا حروفی بنویسین.


نقل قول:
به سرعت محاسبه کرد و متوجه شد اگر با همین سرعت پیش برود تا صبح می تواند حدودا ۵ سانتیمتر دیگر هم حفر کند و با این فکر لبخند حجیم تری زد و به کارش ادامه داد؛
خوش بینی بامزه پنه لوپه خنده دار و دوست داشتنی بود.


نقل قول:
اگر مایکل اسکوفیلد توانسته بود، او هم می توانست؛ چرا که او یک ریونی بود. هر چند سختکوش بودن ویژگی هافلی ها بود و نه ریونی ها اما در آن لحظات ملکوتی این چیز ها هم مهم نبودند؛ حتی اینکه کسی که زمین زندان را با قاشق کنده بود مایکل اسکوفیلد نبود و دالتون ها بودند هم مهم نبود. مهم نفس کارش بود. اصلا خواننده باید عاقل می بود.
بردن اسامی شخصیت های خاص و فیلم و سریال یه ریسکه. در حالت عادی این ریسک اهمیتی نداره. کسی که شخصیت رو بشناسه متوجه می شه. ولی در پست های خاصی مثل پست دوئل توصیه می کنم تا جایی که ممکنه این کار رو انجام ندین. چون اشخاصی که باید پست ما رو بفهمن(داورا) محدود و مشخص هستن. اگه نفهمن حداقل این قسمت پست براشون مبهم می شه.


نقل قول:
چیزی تا افول روشنایی و خوشبختی و دهن کجی به مرگخواران شکست خورده ای که رودست خورده بودند نمانده بود...
این قسمت، اون جبهه گیری مستقیم که می گفتم انجام ندین، نیست. این خوبه. غیر مستقیمه...چون احساسات پنه لوپه قاطیش شده. این جا داریم از زاویه دید پنه لوپه به قضیه نگاه می کنیم. برای همین خواننده رو پس نمی زنه. حتی فکر و خیال های اغراق آمیز بعدی پنه لوپه هم خوب بودن.
معنی افول ناپدید شدنه. منظور شما برعکسش بود. طلوع...ظهور.


نقل قول:
سرفه ای کرد و سپس نگاهی به جگرگوشه اش که همان گودال بود انداخت
"جگرگوشه" این جا خیلی خوب بود.


پنه لوپه شما خیلی خوب بود. شخصیتش واقعی و قابل درک و دوست داشتنی بود. پرتلاش و امیدوار بود، ولی ضعف های خاص خودش رو داشت که همین جالب ترش می کرد. به موقع اشتباه می کرد...به بن بست می خورد...نقشه هاش نقش بر آب می شد. اینا خیلی جالب تر از پنه لوپه ای هستن که دقیق و بی نقص فکر می کنه، عمل می کنه، و موفق می شه.

دو بار به عینک اشاره کردی. اشاره های خوبی هم کردی. اگه برای این سوژه اس که هیچی...ولی اگه کلا قراره گاهی به عینک پنه لوپه اشاره بشه به نظر من آواتارت بهتره عینک داشته باشه. ضروری نیست...ولی به شخصیت کمک می کنه. عکس فعلیت هم به نظر من به شخصیتت میاد.


نقل قول:
کمی لای چشم هایش را باز کرد و درست در همان لحظه، آرزو کرد کاش چشمش به جای این تصویر، به دیوارهای رسوب دار و کثیف و نجس فاضلاب می خورد. اما نمی خورد! تنها تصویر روبرو، لرد در چند سانتی متری اش بود در حالیکه صورتش پر از غذایی سبز رنگ بود.
در تمام مدتی که پستت رو می خوندم با خودم می گفتم کاش آخرش موفق نشه...
چون به نظر من انتخاب درست این بود.
منم اگه این سوژه رو می نوشتم امکان نداشت آخرش موفق به فرار بشم.
درست در لحظه هایی که ناامیدانه داشتم فکر می کردم که "نه...انگار واقعا فرار کرد"، پنه لوپه گیر افتاد.
این بهترین انتخاب و تصمیمی بود که در طول این پست گرفتی. بهترین قسمت پستت پایانش بود. مخصوصا دو دیالوگ بدون توضیحی که پست باهاشون تموم شده:
نقل قول:
- غَ... غَ... غَ... غَ... غَ... غَ... غَ... غلط کردم!
- پنه لوپه... ما از تو حتی بیشتر از بیشترهای قبل متنفریم!
این ادامه همون پنه لوپه واقعی و باور پذیریه که داشتیم. بیخودی قهرمان بازی در نیاوردی...این کارت عالی بود. درست بود. هیچی هم از شخصیت پنه لوپه کم نمی کنه. برعکس، بهش اضافه می کنه. شخصیت رو درست و جالب جلوه می ده.
دیالوگ لرد که از داخل سایت گرفته شده هم خیلی خوب بود. این که در جریان اتفاق های داخل سایت باشیم و در مواقع مناسب ازشون توی نوشته هامون استفاده کنیم کار خیلی خوبیه. مثل همون سوژه خانه سالمندان که همه بهش علاقمند شدن. دلیلش همینه که یه سوژه واقعی و سایتی واردش شده. این باعث می شه نویسنده ها بیشتر درکش کنن. براشون جالب باشه.

حالا بر می گردیم به اول!

موقع نوشتن پست دوئل ذهنتونو خیلی آزاد بذارین. در مورد هر سوژه ای فکر کنین که چقدر می شه از مرز ها عبور کرد؟ چطوری می شه غافلگیر کرد.
وقتی یه کاری رو زیاد انجام بدی، ذهنت ناخودآگاه برای اون کار سریع تر و باز تر عمل می کنه. آماده تر می شه. ما(داورا) چون زیاد سوژه می دیم، موقع سوژه دادن ده ها راه برای نوشتن پست اون سوژه به ذهنمون می رسه. کلی هیجان زده می شیم. بعد وقتی پست دوئل رو می خونیم می بینیم که طرف ساده ترین و پیش پا افتاده ترین راه و داستان رو انتخاب کرده(شما رو نمی گم...در حالت کلی اینجوری می شه. چون خودشونو محدود می کنن).
یه سوژه داده بودیم که یه نفر یه معجون اشتباهی می خوره و یه بلایی سرش میاد.
یکی از دوئل کننده ها می گفت سوژه بسته اس. محدوده.
ولی فکرشو بکن...یه معجون می خوری که هر معجونی می تونه باشه. هر اتفاقی می تونه برات بیفته. خودت باشی و تغییر خاصی کنی. ظاهری یا اخلاقی. یا تبدیل به چیزی بشی...اون چیز می تونه آدم باشه، حیوون باشه، جونوری باشه که خودت خلقش کردی، یا اصلا یه شیء باشه. باد باشه...بارون باشه...ابر باشه.
سوژه به این نامحدودی! نویسنده ها هستن که خودشونو محدود می کنن.
باید به این فکر کرد که کدوم سوژه ساز تر و غافلگیر کننده تره.
اگه این محدودیت ها رو کمی کنار بذاریم، نتیجه خیلی بهتر در میاد.
اینجا در مورد هم سلولی شما همچین حق انتخابی وجود داشت. اونم می تونست هر چیزی باشه. البته انتخاب شما هم با توجه به نتیجه ای که بهش رسیدی خوب بود.


ایده کلی داستان شما نسبتا ساده بود. غافلگیر نمی کرد. دلیل دستگیری...راه فرار...خبر اعدام روز بعد...همه اینا می تونستن کمی خاص باشن و این اشکال رو بر طرف کنن.
هم سلولیت زیاد معرفی نشده بود. می تونستی از یه شخصیت شناخته شده که همین ویژگی ها رو داره استفاده کنی. مثلا پیتر پتی گرو می تونست مناسب باشه.
شخصیت پنه لوپه عالی بود. طنز پستت که این جا کاملا وابسته به شخصیت پنه لوپه بود هم خوب در اومده بود. تمرکز پست روی همین دو قسمت بود.
شخصیت لرد با وجود این که حضوری بیشتر از یک دیالوگ کوتاه نداشت، خیلی خوب بود.


آخر پست عالی بود.


دور شو تمشک!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۲:۵۰ پنجشنبه ۶ دی ۱۳۹۷

پنه‌ لوپه کلیرواتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۲ شنبه ۴ فروردین ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۷:۰۴:۱۴ سه شنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۲
از گریمولد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 198
آفلاین
ام... چیزه... یعنی ببینین شما... من آره! خیلی خیلی پرروعم! قبولم دارم! خیلیم بچه بدیم که باز اینجاها پیدام شد! میدونم! اصلا اون تک تیرانداز اون گوشه رو هم دیدم واسه من وایستاده!

علی الحساب حالا یه نگاه همچین کوچولو موچولو می شه لطفا بندازین به این... تا بیام منت کشی؟!


💙
خوشی ها حتی در بدترین لحظات هم می تونن پیدا بشن ، فقط در صورتی که یادتون بمونه چراغ ها رو روشن کنید. (پروفسور جانِ جانان😍)💙

🎈ریونکلاوو عشقه!🎈


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۵۶ چهارشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
امروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
بررسی پست شماره 182 در بحبوحه سیاهی، مرلین کبیر:


اولش ننوشته بودی سوژه جدید! این مهمه! چون پستت خیلی طولانیه. در صورتی که پست معمولی باشه احتمال زیادی داره که کسی که میاد و اینو می بینه، نخونده تاپیک رو ترک کنه. ولی وقتی سوژه جدید باشه قضیه فرق می کنه.
البته برای سوژه جدید هم تا جایی که ممکن باشه نباید بذارین اینقدر طولانی بشه.


نقل قول:
صدای کوبیدن میخی به دیوار، توجه ساکنین خانه ریدل ها را به خود جلب کرد. مرگخواران یکی پس از دیگری در حالیکه هوریس را به خاطر بیدار کردنشان در ساعت ده صبح نفرین می کردند، به سمت تابلوی اعلانات خانه ریدل ها می رفتند تا اطلاعیه ی جدیدی که در حال نصب بر روی تابلو بود را بخوانند.
این قسمتش سوژه داشت. سیستم اطلاعیه خانه ریدل ها. مثلا مرگخوارا بیدار نمی شدن و اطلاعیه هه راه میفتاد در سطح خونه و یکی یکی بیدارشون می کرد و مجبورشون می کرد اونو بخونن.
ولی این در صورتیه که آزاد باشیم!
این جا آزاد نیستیم. سوژه جدیدی داریم که باید به اندازه کافی درباره اش توضیح بدیم. اونو برای حالت عادی گفتم که از سوژه های موجود، استفاده کنین.


نقل قول:
- این اطلاعیه رو همین الان ارباب پرینت گرفتن و دادن به من که نصبش بکنم. فرمودند که به شما اطلاع بدم که از اون لحظه ای که این اطلاعیه رو خوندین، باید اجراش کنین.
- پس من نمی خونم.
- منم نمی خونم. وقتی ندونم چیه که نمی فهمم باید چی رو اجرا کنم.
- خیلی خب پس... کسی نخونتش. زود جمع کنین بریم!
این جاش خیلی خوب بود. دیالوگ ها رو با دقت و درست نوشتی. مثلا اگه می گفتی "لرد فرمودن باید اجرا بشه"، اصولا مرگخوارا نمی تونستن اینقدر راحت بگن نمی خونیم. ولی گفتی " از لحظه ای که خوندین باید اجرا کنین"...لرد هم که حضور نداره. برای همین این طرز صحبت مرگخوارا اشکالی نداره.


نقل قول:
هوریس که ماموریت خودش رو در خطر میدید، نفسش رو در سینه حبس کرد و با صدای بلند و به سرعت، از روی متن اطلاعیه خوند:
اینم خوب بود...این جا هم شخصیت، خوب و متناسب انتخاب شده. این حرکت به هوریس میاد!


صداهای "تق تق"ی که تکرار می شدن خیلی خوب بود. وقتی می گم پست رو کوتاه کنین، منظورم این قسمت ها نیست. اینا رو اگه حذف کنیم کیفیت پست پایین میاد. حیفه. کوتاه کردن مال توضیح های اضافی و بی نکته یا دیالوگ های بی هدفه. گاهی هم می شه از مقداری از سوژه ای که در نظر داریم صرفنظر کنیم.


نقل قول:
- ببینین، اگه بیرون نیایین تا فردا صبح هم ما همینطوری اینجا تق تق می کنیم و میخ می کوبیم. به نفع خودتونه که بیایین بیرون وگرنه دفعه بعد میایم رو پیشونی تون نصب می کنیم اطلاعیه رو!
این دیالوگ هم خوب بود. طنزتو پیدا کردی.این هم همینطور:
نقل قول:
- ما عمه نداریم، ولی باشه، ارواحش برای شما. باشد که توسط ارواح عمه ها تسخیر بشی و همیشه فحش خورت ملس باشه!

مرگخوار مورد نظر در کسری از ثانیه دچار تشنج خفیفی شد و بعد از آن، همیشه فحش خورش ملس شد!



فاصله ها و تیتر ها رو خیلی خوب گذاشتی و تنظیم کردی. بعضیا از فاصله گذاشتن می ترسن؛ ولی اینجوری خوندن پست خیلی راحت تر و لذتبخش تر می شه.


بعد از خوندن پست می تونم با اطمینان بگم که طولانی نبود. از نظر ظاهر طولانیه، ولی از نظر محتوا جایی وجود نداشت که بتونم بگم بهتر بود حذف می شد. خسته کننده نبود. گیج کننده نبود. سوژه رو توضیح دادی...ولی در حین توضیح سوژه طنز و دیالوگ های خوب هم نوشتی که خواننده رو همراه خودت نگه داری.


نقل قول:
بیس داستان واسه یه پست سوژه ی جدید خوبه؟
پایه...اساس!
سوژه اینه که مرگخوارا باید ظاهرشون رو شبیه لرد سیاه کنن...یا حداقل برای این کار تلاش کنن. ده ها راه می شه برای این کار پیدا کرد! راه هایی که به نتیجه نمی رسن و نتایج مختلفی دارن. همین برای ما سوژه ساز می شه. وقتی مسیر سوژه باز باشه و نویسنده حق انتخاب های مختلف داشته باشه، اون سوژه خوبه.


نقل قول:
حس می کنم زیادی طولانی شده، ولی راهی به ذهنم نمیرسید که کمترش کنم. حس می کردم اون چیزی که می خواستم رو نمی تونستم انتقال بدم. جاهای اضافی داره به نظرتون پست که میشد کمترش کرد؟
نه...می شد کوتاه ترش کرد. ولی خود پست بد می شد. ارزشش رو نداشت. اینجوری بهتره. هم سوژه رو توضیح داده، هم کیفیتش رو حفظ کرده.


شخصیت ها خوب بودن.
سوژه خوب بود.
طنز خوب بود.


خوب بود کلا!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۳۱ چهارشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

مرلین کبیر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۴۸ دوشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۲
آخرین ورود:
امروز ۱۸:۳۶:۳۲
از دین و ایمون خبری نیست
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
اسلیترین
مرگخوار
پیام: 705
آفلاین
ای که از همه دل می بری!

اربابا، میشه لطفا این پست رو نقد کنین؟ بیس داستان واسه یه پست سوژه ی جدید خوبه؟ حس می کنم زیادی طولانی شده، ولی راهی به ذهنم نمیرسید که کمترش کنم. حس می کردم اون چیزی که می خواستم رو نمی تونستم انتقال بدم. جاهای اضافی داره به نظرتون پست که میشد کمترش کرد؟




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۵۹ شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
امروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
کی بود می گفت ارباب، گربه اومده زیر سایه تون؟


بررسی پست شماره 374 اتاق تسترال ها، دیانامون:


نقل قول:
دوساعت ،يا بيشتر از زمانى که مرگخوارا و تسترال حرکت کرده بودند ميگذشت.
اما هنوز حتى يک کيلومتر که هيچ ،به اندازه چند متر هم به خانه ريدل نزديک نشده بودند!
یکی از کارای مفیدی که در شروع پست می شه انجام داد، توضیح موقعیته. البته باید در جای مناسب انجام بگیره. مثلا وقتی پست قبلی با دیالوگی تموم شده که احتیاج به جواب داره، معمولا نمی شه این کار رو انجام داد. مگه این که لازم باشه درباره همون سوال یا تاثیری که ایجاد کرده توضیحی بدیم.
این جا برای توضیح موقعیت، محل مناسبیه...چون پست قبلی این زمینه رو ایجاد کرده.


نقل قول:
-اووم.. ميگم خب اگه پياده ميرفتيم که زودتر ميرسيديم ،هنوز حتى به خانه ريدل نزديک نشديم که هيچ ،از رستوران هم دور نشديم خب!
دیالوگ ساده، ولی قشنگی بود. نتیجه گیری معصومانه لینی، با شخصیتش متناسبه.


نقل قول:
بلاتريکس که خودهم سعى ميکرد با اين موضوع کنار بيايد وکل اين جمعيت را با يک کروشيو با خاک يکسان نکند ،باصداى نه چندان آرامى لينى را ساکت کرد.
خود هم؟ خودش هم؟
کروشیو کسی رو با خاک یکسان نمی کنه! از آواداکداورا استفاده کن.


نقل قول:
بلاتريکس که خودهم سعى ميکرد با اين موضوع کنار بيايد وکل اين جمعيت را با يک کروشيو با خاک يکسان نکند ،باصداى نه چندان آرامى لينى را ساکت کرد.
-هيسسسس لينى ،پيکسى ها فريااد نميزنند!
سرعت توضیحت، با سرعت دیالوگ و شکلکت فرق می کنه! با توضیحی که دادی تصویری برای خواننده تشکیل می شه. انتظاری ایجاد می شه...و دیالوگ و شکلکت خیلی ملایم تر از تصویریه که ایجاد کردی. یا توضیح باید ملایم تر می شد یا دیالوگ و شکلک عصبانی تر.


نقل قول:
لينى بلاخره بعد از دوساعت زير هکتور و تسترال له شدن ،واز طرفى فشارى که از پهنا توسط مسافر چاق به آنها وارد شده بود به حرف آمد.
صحنه های سوژه دار رو کمی سریع توضیح دادی و جلو رفتی. از اینا می تونی سوژه های بیشتری بگیری. جا دارن.


نقل قول:
تسترال که تا آن زمان اگر سنگينى وزنش را در نظر نميگرفتي ،حضورش حس نشده بود ،همان طور که از چشم هايش قلب و دل و روده بيرون ميزد ،با لحنى تسترالى دهانش را به سخن گشود.
-هکولى من.... هرچقدر اين ماشين فرارى آروم تر حرکت میکنه ،قلب من براى تو تند تر ميتپه ،اين چه حسيه که تو چشام موج ميزنه؟
شدیدا بهت شک دارم که این ترجمه یه آهنگ باشه!
ولی به هر حال...
سوژه خوبی بر می داری...ولی یه نیم نگاهی بهش می ندازی و دوباره می ذاری کنار.
این قسمت کمی ساده شده. با کمی اغراق می تونست خنده دار تر و جالب تر بشه. بهتر بود تستراله کمی بیشتر شور ابراز علاقه رو در میاورد.


نقل قول:
هکتور نميدانست ،از جمله نه چندان زيباى تستى تمام محتويات معده اش را بالا بياورد ،يا از اين که روى تخم چشم هاى کراب نشسته لذت ببرد!
این جا هم حالت بالا وجود داره. یه سوژه خوب و یه توضیح که کمی برای اون سوژه خوب، سریعه. این جا هم می شد صحنه رو توضیح داد. کند تر و مرحله به مرحله پیش رفت. اینجوری که اول درباره هکتور و حالت تهوعش بنویسی...بعد به شکلی اشاره بشه که کجا نشسته. طوری که محل نشستن، ضربه آخر باشه. غافلگیر کننده باشه. اینجوری می تونه خواننده رو بخندونه.


نقل قول:
اما چون مورد اول امکان پذير نبود ،تصميم گرفت همراه با لذت بردن از مورد دوم ،کمى هم تسرال را اذيت بنمايد.
-تستى جونم ،نفسم ،قلبم ،دلم ،پاهم ،دستم..... درد ميکنه!
خب...بی مزه بود! ولی هدف هم همین بود. این جا قرار نبوده هک بامزه باشه. کلا تنها کسی که فکر می کنه هک آدم جالب و بامزه ایه، خود هکه! برای همین، دیالوگت با شخصیت متناسبه.


نقل قول:
تسترال که تا خواسته بود ،از جمله اول هکتور لذت ببرد خيلى شيک با شنيدن جمله آخر ،برجکش فرو ريخته بود ،لگدى به کله کراب زد. لگدى تسرالى!
-کلتو نرم کن هکولى دردش نياد!
دیالوگ و شکلک خیلی خوب بودن.


نقل قول:
گيج هم شده بود ،نميداست در اين داستان کثيف به قلم ديانا ،دلش براى خود که علاوه بر له شدن زير قسمت پشتى هکتور ، براى لگد تسترالى که خرده بود بسوزد ،يا براى تسترال که فروريختگى برجکش را شاهد بود ،يا براى مرگخواران ديگرى که زير هک و تستى له ميشدند ،يا حتى دوچرخه که تمام آنها را حمل ميکرد!
شکلک آخر بهتر بود حذف می شد.
استفاده از اسم نویسنده اصلا بد نبود. چون تمرکز این قسمت اونقدر روی داستان و شخصیت ها هست که حواس خواننده پرت نمی شه.
داستان رو پیش نبردی...فقط درباره موقعیت نوشتی. کارت خیلی خوب بود.
از شخصیت ها خوب استفاده کردی. دیانا هم شخصیت به درد بخوری برای این موقعیت بود. می تونستی ازش استفاده کنی. ولی این موضوع که اصلا احساس نیاز نکردی دیانا رو وارد پستت کنی به نظر من جای تحسین داره. خیلی مهمه که با هر شخصیتی بتونی بنویسی. حتی بدون شخصیت هم بتونی.

طنز خیلی خوب و قوی ای داری که تو این پست ندیدمش...ولی به هر حال داریش! تو بیشتر پست هات خودش رو نشون می ده. جالبه که هیچوقت برای پست های خنده دارت درخواست نقد نمی کنی. برای همین تو نقد های دیگه بهش اشاره می کنم که بدونی.

برای توضیحات شکلک نزن! عشق شکلک داری، ولی خودتو کنترل کن.


خوب می نویسی. یه ویژگی خوب دیگه ای که داری اینه که برای جا افتادن دیانا عجله ای نداری. بهش اجازه می دی کم کم رشد کنه و بزرگ بشه و خودش رو پیدا کنه. این بهترین کاره. خیلی موثر تر از اینه که بری و همه جا مستقیما به سوژه شخصیتت اشاره کنی. همه شخصیت های سایت که سوژه های مشخص و به درد بخوری دارن، همین کار رو کردن. براش وقت گذاشتن...زحمت کشیدن...صبر کردن...شخصیت هم کم کم خودش رو پیدا کرده. سوژه های مناسب خودش رو جذب کرده.



کم مونده منم شکلک گربه بذارم!





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۲۶ جمعه ۲۳ آذر ۱۳۹۷

دیانا کارتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۰۰ پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۷:۲۷ یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۸
از معمولا هرجا که ارباب حضور داشته باشه🐱
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 242
آفلاین

من باز اومدم ،تا يکى از پست هاى پيشوليم(گربه ايم)نقد شه لطفاً!
😸😸😸😸


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۱۲ جمعه ۲۳ آذر ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
امروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
سلام سو!

پست شما رو بطور خاص نقد می کنیم!


بررسی پست شماره 358 مرگخواران دریایی، سو لی:


نقل قول:
هکتور ویبره زنان جلو آمد و در یک قدمی نجینی ایستاد.
کارتون در شروع پست درست بود. باید یه شخصیت جدید انتخاب می کردین...و موقع انتخاب باید به این موضوع دقت کنیم که کدوم شخصیت تو این موقعیت می تونه جالب باشه. هکتور انتخاب خیلی خوبی بود. تکون خوردن هاش برای این موقعیت خیلی مناسب بود. قسمت معجون سازیش رو می شد کلا کنار گذاشت. یا یه استفاده دیگه کرد. مثلا با اصرار برای مایوش سفارش جیب مخصوص معجون یا پیش بند آزمایشگاه می داد!


نقل قول:
-معجون ضد ویبره دارم؛ بدم؟
از سوژه های شخصیت ها استفاده کنین...ولی تکرار نکنین. این جمله معجون فلان چیز بدم هکتور یه مدت زیاد تکرار شد. از سوژه ها نباید خیلی مستقیم استفاده کنین. مثلا فرض کنیم سو لی شخصیت شجاعیه...نباید دائم تکرار کنیم که با شجاعت فلان کار رو انجام داد! باید تو موقعیت هایی که مناسب هستن، این شجاعت رو عملا نشون بدیم.
این جمله و شکلک ویبره برای هکتور کمی تکراری و مستقیم شده. خیلی مضر نیست...ولی بهتره جمله رو به تناسب موقعیت، کمی تغییر بدیم.


نقل قول:
نجینی نمی توانست به معجون های هکتور اعتماد کند، اگر برعکس عمل میکرد، هیچ راهی برای اندازه گرفتن دور کمر او نبود. بالاخره بعد از زحمات بسیار زیاد، توانست دمش را به خودش بچسباند، البته مجبور شد کمی، فقط کمی خودش را محکم دور هکتور بپیچد که باعث مشکل شدن تنفس برای هکتور شد، ولی اهمیتی نداشت!
این قسمت خوب بود. ولی می تونست بهتر بشه. به این شکل که برای توضیح اولش(که نمی تونه به معجون های هکتور اعتماد کنه) یه مثال کوتاه میاوردین. به جای گفتن "نمی تونست اعتماد کنه" می گفتین آخرین باری که از معجون های هکتور استفاده کرد، فلان اتفاق براش افتاد. این جوری توضیحتون خاص تر می شه. کیفیت پست بالاتر می ره.
قسمت دوم به نظر من زیادی پشت سر هم نوشته شده. مثلا اینجوری خوندنش راحت تر و لحنش درست تره:
بالاخره بعد از زحمات بسیار زیاد، توانست دمش را به خودش بچسباند...
البته مجبور شد کمی، فقط کمی خودش را محکم دور هکتور بپیچد! همین موضوع باعث شد تنفس برای هکتور کمی مشکل تر شود.
ولی اهمیتی نداشت!



نقل قول:
هنوز مشکلی وجود داشت؛ نجینی چشمان بسیار تیزبینی داشت، ولی ویبره های هکتور برای او آزار دهنده بود و نمیتوانست عدد را بخواند. برای همین به تهدید متوسل شد.
این جاش هم خیلی خوب بود...ولی خیلی سریع ازش رد شدین. شما نکته ها رو می بینین و می گیرین. فقط موقع توضیح دادنشون کمی مشکل پیدا می کنین. این صحنه رو بهتر بود به عنوان صحنه و توضیح می نوشتین. یعنی می نوشتین که بالاخره موفق می شه اندازه بگیره. به متر نگاه می کنه...دو سه بار عدد رو اشتباه می خونه. و بعد اضافه می کردین که دلیلش لرزش های هکتور بوده.

به تهدید متوسل شدن نجینی خیلی خوب بود. بدون دیالوگ بودنش هم انتخاب درستی بود.


سوژه رو اصلا سریع پیش نبردین...همینقدر باید پیش می رفت. یه سوژه انتخاب کردین و خودتون تمومش کردین. البته من موافق نیستم که در بیشتر تاپیک ها این حالت پیش بیاد که هر نویسنده ای درباره یه شخصیت بنویسه. اینجوری حالت ادامه دار تاپیک از بین می ره. ولی این سوژه مستعد این کاره. برای همین اصلا اشتباه نبود.
شخصیت خوبی هم انتخاب کردین.
سوژه های خوبی داشتین...که فقط کافیه کمی درست تر ازشون استفاده کنین.


دیالوگ ها اصلا ضعیف نبودن. دیالوگ های بلاتریکس درست و متناسب با شخصیتش بودن. دیالوگ بدون حرف نجینی خیلی خوب و به جا بود...دیالوگ هکتور هم درست بود. ولی بهتره کمی متفاوت نوشته بشه که بتونیم خواننده رو غافلگیر کنیم. این کار نوشته رو جذاب می کنه. در حالت کلی مشکل دیالوگی نداشتین.


از شکلک ها خیلی خوب و درست و به جا استفاده می کنین. شکلک نمی زنین که پستتون رنگی تر بشه! شکلک هاتون وظیفه ای به عهده دارن که وظیفه شون رو خوب هم انجام می دن.


پست از نظر سوژه و شخصیت ها خوب بود. توضیحاتتون هم خوب و کافی هستن. شما ایراهای ابتدایی و اساسی ندارین. الان جایی هستین که به نظر من باید طنزتون کمی تقویت و پررنگ تر بشه. برای این کار از شخصیت ها کمک بگیرین. کمی اغراق آمیز درباره شون فکر کنین. هکتور ویبره می ره؟ اجازه بدین اونقدر بره که زلزله واقعی ایجاد کنه. نجینی درازه؟ بذارین اونقدر دراز باشه که دمش از یه قاره دیگه سر در بیاره. مالی چاقه؟ بذارین وقتی عجله داره، به جای راه رفتن قل بخوره! در مورد بقیه هم همینطوره. وقتی طنز می نویسین کمی باید منطق رو زیر پا بذاریم. البته تا حدی که به اصل شخصیت لطمه ای وارد نشه.
در مورد موقعیت ها هم فکر کنین که چه اتفاق غیر منتظره ای می تونه این جا بیفته. اینجوری ذهن کم کم باز تر و پیدا کردن سوژه های طنز راحت تر می شه.



تموم شد سو!






پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۱:۳۷ جمعه ۲۳ آذر ۱۳۹۷

آبرفورث دامبلدور old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۰ سه شنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۱:۲۴ سه شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱
از اتاق مدیریت هاگزهد
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 78
آفلاین
سلام بر لرد تاریکی خوبین؟سلامتین؟چه خبرا؟مرگخوارا خوبن؟
بی زحمت درخواست نقد این رول را داشتم،می خوام بدونم این همه وقت پست نزدم چیزی یادم مونده یا نه و در چه وضعیتی هستم شما هم که دست به نقدتون خوبه ممنون میشم اینرو نقد کنی،دیگه حرفی ندارم،با تجکر.


آبر

سلام! خوبیم! سلامتیم! خبری نیست! خوبن!

ما نقد کردیم!

فقط لطفا وقتی پستتون مال یه انجمن دیگه اس یه خلاصه ای از داستان رو هم بگین که مجبور نشیم بریم شونصد عدد پست طولانی رو بخونیم. ما گناه داریم!
خلاصه کامل و دقیق لازم نیست. فقط داستان کلی رو بگین کافیه.





ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۷/۹/۲۴ ۱:۱۵:۵۹


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!

تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۸:۱۸ جمعه ۲۳ آذر ۱۳۹۷

ریونکلاو، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

سو لى


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۷:۰۲:۳۶ یکشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۲
از این سو، به اون سو!
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
پیام: 541
آفلاین
سلام
اگر ممکنه نقد این پست رو انجام بدید.
به نظر خودم خیلی سریع سوژه رو پیش بردم و دیالوگ های ضعیفی هم شدن.


ویرایش شده توسط سو لى در تاریخ ۱۳۹۷/۹/۲۳ ۸:۲۸:۱۹

بلای جان ارباب!

بهش دست نزنید! مال منه.


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۵:۱۰ پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۷

اشلی ساندرز old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۲۴ چهارشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۹:۳۱ شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۸
از لندن گرينويچ
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 205
آفلاین
سلام
ممنون میشم اگه نقد کنید سعی کردم تا حد توانم کند پیش بره.
نقد


سلام

نقد پست ارسال شد. با خوشحالی هم ارسال شد!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۷/۹/۲۲ ۱۷:۲۰:۵۳

تا حالا کسی با گیتار زده تو سرت!؟







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.