هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۱۹ پنجشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
عجیب و غریب برگشت!


چرا جیغ و داد راه انداختی!


نقل قول:
یه میوکی چند صباحی اومد زیر سایتون ارباااب! بعد... بعد... تسترالا دزدیدنش.
بله...به خاطر داریم!


نقل قول:
بردنش زیر دریای سیاه گفتن باید با دمت کفشو جارو کنی.
و زیر بار رفتی؟


نقل قول:
میوکی سوجی یه روباه حرف گوش کن بود ارباب. اینقد کف دریای سیاهو تی کشید که دمش پر پر شد.
آخی!


نقل قول:
ارباب، میوکی خواست فعالیتشو شروع کنه و این دفعه دیگه نره برای تسترالا کار کنه.
میوکی یادش باشه زیاد کار نکنه که باز توجه تسترال ها رو جلب نکنه که بیان بدزدنش.


نقل قول:
دو تا پست آورد ارباب هر کدومو صلاح دید نقد کنه. میوکی خواست بهتر رول بزنه.
میوکی زحمت کشید و دو تا پست سنگین رو با اون وضع دمش تا این جا حمل کرد. هر دو رو بصورت مخلوط نقد می کنیم.


نقل قول:
پ.ن: میوکی سوجی هنوز نفهمید کدوم اسمش بود، کدوم فامیلیش.
میوکی باید اینو از پدر، مادر و فک و فامیلش بپرسه و این معما رو بر همگان حل کنه. گرچه در مورد تاتسویا موتایاما هم همچین مشکلی داریم.


بررسی پست شماره 378 اتاق تسترال ها، میوکی سوجی:


نقل قول:
مرگخوارا کمی به هم نگاه کردند؛ و بعد به جای خالی گریک روی دو چرخه. بعد به موهای بلاتریکس و باز دوباره به جای خالی ای که روی دوچرخه باز شده بود.
قضیه نجینی و موهای بلاتریکس و گریکی که رفته اون تو، سوژه فرعیه. سوژه فرعی تا جایی درسته که از سوژه اصلی جلو نزنه...باعث نشه داستان اصلی رو فراموش کنیم. راهش هم اینه که یا سوژه فرعی رو خیلی سریع تموم کنیم و یا هر دو رو با هم پیش ببریم. یعنی گاهی هم به داستان اصلی برگردیم که کم کم فراموش نشه. برای همین کار شما که برگشتن به سوژه اصلی بود، درست بود. بعدا هر کسی که بخواد، می تونه هم درباره سوژه اصلی بنویسه و هم سوژه فرعی. شکل نوشتنشون هم خوب بود. یه جورایی با دو سه جمله موقعیت رو جمع بندی کردین و حتی از توش یه سوژه طنز در آوردین:
نقل قول:
به اندازه صد و پنجاه و هشت دهمِ میلی متر، باز تر و راحت تر نشستند و لینی صداشو صاف کرد.


نقل قول:
- الان سه نفرمون شدن یه نفر...

دوچرخه فرموناشو بالا انداخت.
- خب؟

- کرایمون کم تر...

- نــــــــــــع!

دوچرخه خیلی قاطعانه بوق زد و چشم غره رفت.
سوژه های موقعیت رو خوب می گیرین. شکلک ها هم خیلی خوب بودن.


نقل قول:
سر و صدای گریک همچنان از لای موهای بلاتریکس به گوش می رسید.
این دقیقا همون کاریه که باید انجام بگیره. زنده نگه داشتن سوژه اصلی و اشاره و استفاده از سوژه فرعی.


نقل قول:
- الیزا...عزیزم! امروز دمتو پاپیون نارنجی زدی؟ بذار از نزدیک تر ببینمش!
شما تازه برگشتین، و به محض برگشتن سوژه های اعضا رو شناسایی کردین. این کار خیلی خوب بود. هم برای کسی که سعی می کنه شخصیتش رو جا بندازه و هم برای نویسنده که سوژه هاش به روز می شن و نوشتن براش راحت تر می شه.


نقل قول:
مرگخوارا اون لحظه با مسئله ی مهمی رو به رو بودن. البته که مرگخوارا همیشه با مسئله های مهم رو به رو میشن.
مرگخوارا آدمای با مسئله ای بودن!
این روش خیلی جالبیه برای نوشتن. با یه حالت جدی، می شه مسخره ترین و غیر منطقی ترین مطالب رو نوشت و نتیجه گیری کرد. یه ذره می تونست اغراق آمیز تر و مسخره تر باشه. با یکی دو جمله و شاید مثال اضافه، سه تا جمله زیاد شبیه هم نمی شدن و نتیجه گیری جالب تر از آب در میومد.


نقل قول:
تسترال قبل از این که مرگخوارای اربابم مثل تسترالاش تموم شن، کلاه سو رو گرفت و با یک حرکت تا گردن بلاتریکس پایین کشید. تسترال به فکر انقراض مرگخوارای ارباب بود؟
در قسمت توضیحات بهتره از اسامی مخفف و لقب ها استفاده نکنیم. لقب هایی مثل ارباب، پروف، هک...
یا باید بی طرفانه بنویسیم و یا شکل نوشتنمون نشون بده که آگاهانه و عمدا این کار رو انجام دادیم و یا لقب ها رو به شخصیت ها نسبت بدیم. مثلا به جای ارباب، بنویسیم اربابشون.


نقل قول:
کراب که داشت ریملشو توی آینه از زیر چشماش پاک میکرد، انعکاس بازارو از پشت سرش دید. خوش حال شد. ریلمش تموم شده بود. به این فکر کرد که چقد خوب که هنوز 10 متر هم از بازار فاصله نگرفته بودن! دو طرف رداشو با دستاش گرفت و خرامان خرامان به سمت بازار رفت.
این جاش عالی بود. اولش فکر کردم برای چی خوشحال شده! اشاره به این که هنوز از بازار دور نشدن خیلی خوب بود. پیاده کردن و جدا کردن کراب هم می تونه سوژه خوبی باشه، در صورتی که نفر بعدی نذاره این سوژه گم بشه.
مثلا کراب می تونه برگرده و هر چی اصرار کنه سوارش نکنن...با اون هیکلش تا مقصد همراهشون بدوئه!


نقل قول:
- آم! من یه فکری دارم! میتونیم برعکس بشیم و دوچرخه روی ما بشینه! این طوری زود تر میرسیم!
این سوژه خوبی بود. موقعیت خیلی مسخره ایه! در حالت عادی منطقی نیست که یه عده آدم عاقل و بالغ رو اینقدر خنگ در نظر بگیریم، ولی موقعیت های مسخره برای همینن! سوژه خوب سوژه ایه که بشه دربارش نوشت و در آینده هم بشه ازش استفاده کرد. این که دوچرخه سوار اینا بشه خنده داره. این که اونقدر گیج شدن که متوجه نیستن این کار مسخره اس...و این که تو مقصد دوچرخه با اصرار ازشون کرایه بخواد. ولشون نکنه. همراهشون وارد خانه ریدل ها بشه و در کل سوژه حضور داشته باشه.


این پست خوب بود. شخصیت ها خوب بودن. طنز کافی بود، سوژه خیلی خوب پیش رفته و سوژه های فرعی خوبی اضافه شده.
پست بعدی کمی فرق می کنه:


نقل قول:
- فِـــــــــس!

موقعی که لوسیوس در حال تلاش بود، سر نجینی از کیف لایتینا بیرون اومده بود و مستقیم به قلاب نگاه می کرد.
- پرنسس! تسترال تو معدتون هضم شد؟ به چی دارین این طوری نگاه می کنین؟
این جا موقعیت حساس بود. این که لوسیوس و نارسیسا موفق نشن(یا حداقل فعلا موفق نشن) حرکت درستیه...ولی وارد کردن نجینی به صحنه، کمی این حساسیت رو کم کرده.
این قسمتش خیلی مهم نبود. ولی این که در ادامه، تمرکز روی نجینی و تسترالی که خورده و مسواک نزدنش هست، موقعیت قبلی رو کلا کنار زده.


صحنه های خوبی توی پست داریم. مثلا:
نقل قول:
نجینی کامل از کیف بیرون اومده بود و تسترال هضم نشده تو شکمش به طور واضحی دست و پا میزد.

یا تنها دیالوگ لرد که خیلی خوب بود:
نقل قول:
- دختر ما بعد از هر تسترال سه مرتبه و نیم مسواک میزنه!


تو این قسمت داستان، شخصیت ها اهمیتی ندارن...چون این جا موقعیت و سوژه اس که مهمه. این جور جاها اصلا نباید روی شخصیت ها تمرکز کنیم. باید داستان رو بگیریم.


نقل قول:
نارسیسا که از شدت پلک زدن، کمی از روی زمین فاصله گرفته و به پرواز در اومده بود، گفت:
- تا پرنسس یه خمیازه ی کوچیک بکشن، لوسیوس یه توکِ پا میره تو معدشون...یه مسواکی میزنه و سریع بر میگرده!
قضیه از کیف لایتینا منحرف شده...ولی یه موقعیت جدید ایجاد شده. توی معده نجینی یه تسترال درسته وجود داره که لوسیوس می تونه بره و درش بیاره! اینجوری مشکلشون حل می شه. این سوژه خوبیه. فقط به نظرم باید بیشتر توضیح داده می شد. ممکنه نفر بعدی این سوژه رو درست نگیره.


پست قبلی کامل تر و پخته تر بود. احساسات و موقعیت ها بیشتر و بهتر توضیح داده شده بودن. اینجا شخصیت ها کمی دستپاچه به نظر می رسن که ربطی به هیجان انگیز بودن موقعیت نداره. انگار سر در کمن. نقششونو نمی دونن. انگار سعی می کنن افکارشونو مخفی کنن. اینم چیزیه که خواننده باید بدونه که بتونه مسیر رو ادامه بده.


این میوی خوبی بود...ولی میوی اول بهتر بود.


خوش اومدین.




بدون نام
ارباااب، ارباااب، ارباااااااااااااب!

یه میوکی چند صباحی اومد زیر سایتون ارباااب! بعد... بعد... تسترالا دزدیدنش.
بردنش زیر دریای سیاه گفتن باید با دمت کفشو جارو کنی.
میوکی سوجی یه روباه حرف گوش کن بود ارباب. اینقد کف دریای سیاهو تی کشید که دمش پر پر شد.
میوکی هم حرف گوش کن بود...هم راست گو... میوکی دروغ بلد نبود! نبووووود! نبود؟

ارباب، میوکی خواست فعالیتشو شروع کنه و این دفعه دیگه نره برای تسترالا کار کنه.
دو تا پست آورد ارباب هر کدومو صلاح دید نقد کنه. میوکی خواست بهتر رول بزنه.

میو و میو !

پ.ن: میوکی سوجی هنوز نفهمید کدوم اسمش بود، کدوم فامیلیش.



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۵۰ دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
گریک


نقل قول:
آمده ام که بدهی خویش را پرداخت کنم.
بالاخره! چه عجب!


نقل قول:
هر موقع خواستین ازش استفاده کنین یه فاتحه هم برای الیزا بخونین. یه چند تا هم اضافه درست کردم که به بقیه هم بدین استفاده کنن.
پس مرده...شما اینو می دونین! خب...خوبه پس. این حقیقت رو قبول کردین و دیگه کاری به کار همسران و دختران و خواهران مردم ندارین.
ما اضافه هامونو به بقیه نمی دیم. حس بخشندگی نداریم. همه رو می چسبونیم به هم و یک چوب دستی بزرگ تشکیل می دیم.


بررسی پست شماره 377 اتاق تسترال ها، آقای الیواندر:


نقل قول:
بین مرگخواریون تنها کسی که مخالف حرف گریک بود، بلاتریکس بود.

- به نظر من که حرف قشنگی زد!
- کراب کسی از تو نظر خواست؟
این شروع خیلی خوب بود. مرتبط به پست قبلی و به اندازه کافی جالب.


نقل قول:
لینی که دید اگه از کراب حمایت نکنه به احتمال زیاد مجبور می شه بره لای موهای بلاتریکس، گفت:
- من که ازش نظر خواستم.

بقیه مرگخواریون هم از حرکت لینی خوششون اومد و همه با هم یک صدا گفتن:
- ما هم همینطور!
شکلک آخر خیلی خوب نبود...ساده اش بهتر می شد. ولی خیلی مهم نیست. مهم دیالوگ ها هستن. دیالوگ های قسمت اول پستتون و این قسمت، با وجود کوتاه بودن خیلی گویا و کامل هستن. درست، متناسب با شخصیت ها و خوب نوشته شدن. مخصوصا "من که ازش نظر خواستم"...به نظر من اون دیالوگ یه شکلک حق به جانب هم لازم داشت. یه شکلک جدی. چون لینی با جدیت می خواد بگه نظر کراب براش مهمه. ولی بدون شکلک هم به اندازه کافی خوب بود.


نقل قول:
گریک که دید همه موافقن گفت:
- الیزا... با اجازه!
اینجا درست نوشته شده. ولی دو حالت داره. اگه قصد داریم درباره سوژه بنویسیم و جلو بریم، همین حالت درسته.
ولی اگه قصد داریم رو شخصیت گریک تمرکز کنیم، این جا می شد گیج بودنش رو بیشتر نشون داد. مثلا به طرف یکی دیگه از مرگخوارا بر می گشت و می گفت: "الیزا...با اجازه"...که مشخص بشه بلاتریکس رو با الیزا اشتباه نگرفته. کلا همه رو الیزا می بینه!


نقل قول:
و نفس گرفت، چشماشو بست و شیرجه زد توی مو های بلاتریکس.
این کارتون خیلی خوب بود. شجاعانه بود. برای همین قشنگ شده. بعضی موقعیت ها هستن که می شه منطق رو کنار گذاشت. مثل همین یکی که یه نفر شیرجه می زنه تو موهای بلاتریکس. یا یه جای دیگه یه نفر ممکنه از ترس بره تو جیب یکی دیگه قایم بشه. اینجور حرکات غیر منطقی، اگه تو موقعیت مناسب انجام بگیرن، خیلی خوب در میان. خواننده رو غافلگیر می کنن.


یه نکته ای که باید بهش توجه کرد اینه که قضیه نجینی و موهای بلاتریکس یه سوژه فرعیه. سوژه فرعی خوبی هم هست. ولی این فرعی بودنش نباید فراموش بشه. نباید از سوژه اصلی جلو بزنه. برای جلوگیری از این اتفاق، اولا باید کمرنگ نگهش داشت. یعنی جدیش نکنیم...پیچیده نکنیم. دوما حواسمون باشه که چقدر طول می کشه. سوژه های فرعی داستان دار باید تموم بشن.
مثلا جریان تلاش برای نجات نجینی داستان داره. این باید تموم بشه. ولی اشکالی نداره که نجینی تو موهای بلاتریکس بمونه و در ادامه مسیر همینجوری پیش برن و دربارش بنویسن. این یکی دیگه داستان نیست. سوژه اس.


نقل قول:
گریک خیلی خنگ بود و هر موقع بحث پیچیده می شد هنگ می کرد.
سوژه ها رو هیچوقت بطور مستقیم ننویسین. تاثیر بدی روی شخصیت می ذارن. سوژه رو باید عملا نشون داد. نباید نوشت.


دیالوگ های بعدی گریک و شپش ها قابل قبول بودن. بعضیاشون خوب بود و بعضیا لب مرز! داشتن بی مزه می شدن...ولی نجاتشون دادین. قسمت های دیگه پستتون خوبن. فقط مواظب این دیالوگ های طولانی و پشت سر همتون باشین که از دستتون در نرن.


نقل قول:
- سلام نجینی... اوه اوه خیلی بد گیر کردی!
پایان خیلی خوب بود. سوژه فرعی رو نپیچوندین...مستقیم به نجینی رسیدین و این سوژه می تونه زود به نتیجه برسه.

شخصیت ها خوب بودن. مخصوصا در قسمت اول پست.
گریک خوب بود...کلا تازگیا خوب شده. داره خودشو پیدا می کنه. داره مسیر درستی رو طی می کنه.

دیالوگ های زیاد پشت سر هم داشتین...ولی گیج کننده نبودن.

شما دیگه توضیح هم می دین. توضیحات خوبی هم می دین. پست پخته و خوبی بود. ضعیف ترین قسمتش دیالوگ های بین شپش و گریک بودن...که اونا هم بد نبودن، ولی اگه اون قسمت کمی کوتاه تر می شد، کیفیت پست بالا می رفت. مثلا قسمت شپش دومیه دیالوگ های اضافی داره. قسمت آدرس دادن و سنگ پاش خوب بود.
سوژه رو خیلی خوب پیش بردین و خیلی درست تمومش کردین.


گریک خوب داره پیش می ره. بیشتر از چیزی که لازمه روش تمرکز نکنین. مثلا اگه تو سوژه ای حضور پررنگ نداره یا حضورش به درد نمی خوره یا جالب نیست، به زور واردش نکنین. جایی که لازمه ازش استفاده کنین که شخصیت، انرژیش رو حفظ کنه. این جا خوب استفاده کرده بودین. همینجوری پیش برین.
یه حس دیگه هم در مورد گریک دارم. گریک یه شخصیت گیج و منگه! که همه رو با همسر از دست رفتش اشتباه می گیره. ولی یه حالت حاضر جواب هم تو بحثا بهش می دین. این دومی با اون ویژگی اولی در تضاده...خرابش می کنه. و اولی جالب تر و سوژه دار تر از دومیه. به نظر من ویژگی دومش باید کمرنگ بشه. تو بحثا خیلی زبر و زرنگ و حاضر جوابانه حاضر نشه. مطابق شخصیتش حرف بزنه که شخصیت، کامل بشه. قابل باور بشه.

خوب بود گریک. چوب دستیا رو امتحان می کنیم. اگه کار نکرد میاریم پس می دیم می ریم از چوب دستی فروشی هاگزمید می خریم.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۰۴ دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۷

گریک الیواندرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ جمعه ۲۷ مهر ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۰:۱۸ پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 156
آفلاین
سلام لردا!
آره دوباره منم!
آمده ام که بدهی خویش را پرداخت کنم.
هر موقع خواستین ازش استفاده کنین یه فاتحه هم برای الیزا بخونین. یه چند تا هم اضافه درست کردم که به بقیه هم بدین استفاده کنن.
حالا که دارین به خودتون زحمت میدیدن اینو میخونین، اینم نقد کنین لطفا!


Ravenclaw is my everything



تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۲۳ شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
سلام اش

خوبیم.

خیلی خوبه که ذوق داشتی. همین ذوقه از همه چی مهم تره. پستا اگه ایرادی هم داشته باشن، خودشون کم کم بهتر می شن.



بررسی پست شماره 554 زندگی به سبک سیاه، اشلی ساندرز:


نقل قول:
مرگخواران پشت میز غذا ی نهار که پر بود از انواع غذاهای خوشمزه، چرب و پر کالری که مرگخواران تا چند وقتی فقط می تونستن تو شیرین ترین رویاهاشون طعم هاشونو بچشن.
سوژه به قسمت واضحی رسیده. به جایی که نباید منحرف بشیم. باید مستقیم بریم سر اصل مطلب. شما هم دقیقا همین کارو کردی. اصل مطلب همین چیزی بود که نوشتی. که مرگخوارا برن سر میز و با غذاهایی روبرو بشن که دوست دارن بخورن، ولی اجازه شو ندارن.


قسمت بعدی که باید بنویسیم، مربوط به شخصیت هاست:
نقل قول:
کراب با چشمان پر از اشک به مرغ بریون روی میز نگاه می کرد و با زور مقداری کلم بروکلی ابپز در دهانش می چپوند.

هوریس با لوبیا های پخته و گیاهای درون بشقابش بازی می کرد و جوری با عشق به کله پاچه ی روی میز نگاه می کرد که انگار همسر رویاهاش رو دیده.

دیانا به شکل گربه در اومده بود و با ناز شیر پرچربی رو می خورد اما وقتی بلاتریکس به او نگاه خشمگینی انداخت به جاش ظرف شیر کم چرب و برداشت و شروع به نوشیدنش کرد.

بانز غذای سبز رنگی رو که حتی مشخص نبود چیه می خورد و هیچکس نمی دونست چه حالی داره!
نوشتن این قسمت سخته! مهم ترین قسمت پسته و به همین دلیله که نباید ساده باشه. هر شخصیت شاید فقط یکی دو خط رو اشغال می کنه، ولی مجبوریم درباره هر شخصیت خوب فکر کنیم. سوژه شو بگیریم...به موقعیت ربط بدیم...و به ساده ترین شکل ممکن ننویسیمش. شما خیلی خوب از پس این کار بر اومدی. صحنه هایی که نوشتی به اندازه کافی خاص و جالب بودن. شخصیت ها خیلی خوب بودن. احساسات اغراق شده مرگخوارا عالی بود. مثلا چشمای پر از اشک کراب. قسمت شیر کم چرب و پر چرب دیانا عالی بود. این که کسی نمی دونست بانز چه حالی داره خیلی خوب بود. چون بانز دیده نمی شه. همشون خیلی خوب نوشته شدن. شخصیت ها رو شناختی و خیلی خوب و درست ازشون استفاده کردی. بلاتریکست علاوه بر حفظ شخصیت جدی و ریاستی که داره، بامزه و جالب شده:
نقل قول:
بلاتریکس با دفترچه یاداشت و قلم پری نشسته بود و هرچی مرگخواران می خوردن یاداشت می کرد:
"کراب: چهار صد گرم کلم بروکلی ابپز، هر گرم دارای یک و نیم کیلوکالری معادل دو ساعت و نیم دویدن.
هوریس: هفت صد گرم لوبیا ی پخته، هر گرم دارای سه کیلوکالری معادل چهار ساعت دویدن.
دیانا: پنجاه گرم شیر پرچرب دارای سه و نیم کیلوکالری در هر گرم+ صد گرم شیر کم چرب دارای یک و نیم کیلوکالری انرژی در هر گرم برابر یک ساعت و نیم دویدن."
این قسمت هم عالی بود.


نقل قول:
لرد سیاه یه نگاه به بشقاب خودش که توش پر از کله پاچه بود انداخت و یه نگاه به بشقاب سبز مرگخوارانش. لرد سیاه که تغذیه ی مرگخوارانش براش بسیار مهم بود باید دلیل درست غذا نخوردن یارانش را می فهمید.
- یاران ما! غذا مشکلی دارد؟
اینم دقیقا نقطه ای بود که باید بهش می رسیدی!

این پست در بهترین حالت ممکن باید اینجوری ادامه داده می شد که مرگخوارا می رفتن سر میز...درباره غذاها توضیح می دادی...درباره چیزایی که مرگخوارا مجبور می شن بخورن و احساسشون...و لرد بدون فهمیدن اصل قضیه، متوجه می شد که یه مشکلی وجود داره!
شما چطوری نوشتی؟
دقیقا همینو!
راضی نبودی...ولی به نظر من این سوژه رو بهتر از این نمی شد ادامه داد.
سوژه رو عالی ادامه دادی. شخصیت ها خیلی خوب بودن. توضیحا کافی بودن. طنزش قشنگ بود.اندازه پست مناسب بود و آخرش خیلی خوب تموم شده.

راضی باش...پستت هیچی کم نداشت.

ظاهرا اون قضیه هیجان زده شدن درست بوده. هر سوژه ای که ما رو ذوق زده و هیجان زده کنه، سوژه مناسب برای نوشتنه. پستش خوب در میاد.

یه نکته جالب دیگه اینه که تقریبا کل پستت توضیح بود. شکلک هم نداشت. این عالیه. خیلی خوب نوشتی. حداقل الان می دونیم این یکی از نقاط قوتته. باید روی شخصیت ها تمرکز کنی. توضیحشون بدی. چون این کار رو خوب انجام می دی.


ما راضی بودیم اش!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۰۱ جمعه ۱۹ بهمن ۱۳۹۷

اشلی ساندرز old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۲۴ چهارشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۹:۳۱ شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۸
از لندن گرينويچ
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 205
آفلاین
سلامی دوباره!
خوبید؟
خیلی باسه زدن این پست شوق داشتم ولی چیزی که می خواستم نشد!
لطف می کنید نقد کنید؟


تا حالا کسی با گیتار زده تو سرت!؟


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۵:۵۸ یکشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۷

ملانی استانفورد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۸ چهارشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۱:۲۱ چهارشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۱
از اینور
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 393
آفلاین
لرد سیاها، پست کوتاه و بی ایده ای شد؟
گفتید از سایت دور نمونم و دارم تلاش میکنم. لطف می کنید نقد کنید؟


مل...چه کار خوبی کردی نوشتی..
نقد شما ارسال شد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۷/۱۱/۱۵ ۱۷:۰۰:۱۲

بپیچم؟


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۵۴ سه شنبه ۹ بهمن ۱۳۹۷

ویزنگاموت، مرگخواران

بلاتریکس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱:۴۴:۵۴ یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲
از زير سايه لرد سياه
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 828
آفلاین
بررسی پست شماره 151 زمان برگردان مرگخواران، گادفری میدهرست:

سلام گادفری.
چرا اسمتون اینقدر سخته؟ سه بار اقدام به بررسی این پست کردم و هر سه بار برگشتم عقب تا از اینکه اسمتون رو درست نوشتم یا نه مطمئن شم... حتی حفظ کردن اسم کامل لادیسلاو هم اینقدر سختی نداشت!

پست تقریبا لاغری بود! یعنی دیالوگ نداشت (یکی داشت). پست هایی که دیالوگ ندارن، گاها حوصله سر بر میشن. اما در مورد پست شما، اینکه دیالوگ لازم بود اصلا یا نه... نه به نظر من دیالوگ بیشتری لازم نبود. چون قد و اندازه پست مناسب بود و همینطور صحنه های یکنواخت و کسل کننده هم نداشت.

نقل قول:
- تصمیممو گرفتم ... خب، راستش مجبورم بچه ها رو بسپارم بهت. چون می خوام با همسایه مون باتیلدا برم خوش گذرونی. نه، منظورم اینه که می خوام برم به باتیلدا تو تحقیقات تاریخیش کمک کنم.

خب شروع کردن پست با دیالوگ گاها حرکت ریسکیه... یعنی ممکنه یهو درست از آب در نیاد. ولی خب با توجه به اینکه پست قبلی با یه دیالوگ نصفه تموم شده، کار شما دست بود. فقط شکلک ته دیالوگ جای حرف داره... اینکه گزینه مناسبیه یا نه... از نظر من نه. می شد از یه دیالوگ حق به جانب تر استفاده کرد. یه شکلک پررو تر.

نقل قول:
ولدمورت بچه را در هوا گرفت. نوزاد با چشمان آبی و معصومش به لرد خیره شد و لبخند نامحسوسی زد. اما بعد ناگهان چهره اش حالتی درنده به خود گرفت. دهانش را باز کرد و چند ردیف از دندان های تیز و سوزنی اش را به نمایش گذاشت. سپس، گاز محکمی از انگشت لرد گرفت و آن را از بیخ کند.

یه چیزی می خوام بگم که وحی منزل نیست، صرفا نظر منه. اینکه تو پست اسم لرد رو بعضا لرد نوشتین و بعضا ولدمورت، به چشم منِ خواننده قشنگ نمیاد. منظورم اشاره ای به اسم لرد ولدمورت نداره ها... هر اسمی که دو جور مختلف نوشته می‌شه، به نظر زیبا نمیاد. حالا اینکه اولین بار اسم رو کامل بنویسید و بعدا از همون لرد استفاده کنین، گزینه بهتریه.

نقل قول:
لرد آلبوس کوچولو را داخل گهواره اش انداخت. بعد انگشت خونی و ناقص شده اش را از روی زمین برداشت و با تف سر جایش چسباند. می خواست روی کاناپه دراز بکشد و کمی استراحت کند که ناگهان صدای عربده ای در فضا پیچید. آبرفورث کنار بقایای بزش نشسته بود و ضجه می زد. لرد حیوان را از روی زمین برداشت، پوزه ی او را روی دهان خودش قرار داد و مشغول باد کردن بز شد. در همین حین، آبرفورث دو تا از انگشتانش را داخل سوراخ های بینی ولدمورت فرو برد و راه تنفس او را بست.

انتخاب فعال هاتون بسیار خوب بود. انداخت، حسی که لرد نسبت به نگه داشتن دامبلدور نوزاد داره رو واضح نشون می ده. و البته حسی که به پرستاری داره.
به همین راحتی و با کمی ظرافت میشه نگارش یه پست رو جذاب کرد. بدون هیچ اضافه کاری و زیاده نویسی، شخصیت لرد و کاری که در حال انجامشه رو جوری که خواننده هم متوجه منظورمون بشه، توصیف کرد.

من از جملاتتون خوشم اومد. کوتاه، جدی و مفید.
یه جاهایی تو طنزتون زیاده روی شده بود.
مثلا:

نقل قول:
سپس، چند تا باد گلو زد و ردای سیاه ولدمورت را به لکه های سفید مزین نمود.

مثلا اینجا... بد نبود.. اما طنز پاراگرافتون رو تحت الشعاع قرار داده بود.
به نظر من جملات کوتاهی که اصل مطلب رو بیان می کنن، طنز مفید تری دارن تا صحنه هایی که می خوایم مجبورشون کنیم تا طنز باشن. البته بازم تکرار می کنم... اینجا اینجوری نبود. اما لازم هم نبود. صرفا بادگلو زد و چشماش رو بست و خوابید کافی بود. چون خود قضیه به اندازه کافی خنده داره.
اجازه ندید طنزتون از دستتون خارج بشه.

کلا روند پستتون خوب بود. بدون اینکه پیشبرد خاصی داشته باشین، نوشتین و از ظرفیت سوژه استفاده کردین. در انتها هم موضوعی ایجاد کردین که به نویسنده بعدی کمک می کنه یه سوژه ای برای نوشتن داشته باشه. البته چون این خودش یه سوژه فرعی تر، تو یه سوژه فرعیه، اگه تصمیم اشتباهی برای ایجادش گرفته شه، تو بعضی سوژه ها می تونه به روندش آسیب برسونه. اما اینجا، نه... خوب و مناسب بود.

موفق باشید.





I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۲۴ دوشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
سلام اشلی و گادفری!


بررسی پست شماره 480 خاطرات مرگخواران، اشلی ساندرز:


نقل قول:
چرا هرچی مینویسم اینقدر کوتاه میشه؟
اندازه پست مهم نیست...بلندی و کوتاهی با توجه به محتوای پست تعیین می شه. برای همین پست رو نه سعی کنین طولانی تر کنین و نه کوتاه تر. هر چیزی رو که لازمه بنویسین.
پست تکی معمولا طولانی تر از این می شه، چون به هر حال باید یه مقدمه و داستان و نتیجه گیری رو بنویسیم. باید سرو تهش رو خودمون هم بیاریم.
برای پست ادامه دار، بهتره کوتاه بنویسیم. دلیلش هم فقط خونده شدن و ادامه داده شدنشه. سوژه های خیلی از تاپیکا به خاطر پست های طولانی گیر می کنن. می رم می بینم تاپیک خلاصه داره. ولی بعدش یه پست خیلی طولانی زده شده و کسی حوصله نداشته اونو بخونه، در حالی که اگه دو یا سه تا پست کوتاه بود، احتمالا خونده می شد.


ایده داستانت خیلی خوب بود. ولی اینجور ایده ها احتیاج به مقدمه چینی زیادی دارن. باید دست خواننده رو بگیریم و با خودمون ببریمش بالا. بالا و بالاتر...و یهو از اون بالا ولش کنیم پرت بشه پایین!
پست شما کوتاهه. توضیحاتش کمه. در نتیجه اون قسمت "بالا بردن" کم انجام می گیره. انگار دستشو گرفتیم و فقط کمی از سطح زمین بالاتر بردیم و ول کردیم.
نمی تونه ضربه خیلی محکم و تاثیر گذاری باشه.

این یه خوابه...اینم یعنی یه امتیاز خیلی بزرگ. یعنی هر کار غیر منطقی و هر حرکت مسخره و دیوانه واری که در حالت عادی قابل قبول نیست رو می تونستی انجام بدی. اینجور فرصت ها رو از دست نده. می تونی بی منطق بنویسی. می تونی شخصیت ها رو کلا عوض کنی. می تونی قوانین جادویی و طبیعی رو زیر پا بذاری. البته این کار رو باید به شکلی انجام داد که داستان لو نره...فقط خواننده کمی گیج بشه که اینجا چه خبره؟
به شکل منطقی هم می شه نوشت. طوری که خواننده اصلا به داستان شک نکنه و ضربه آخر روش تاثیر بیشتری بذاره.
اگه سبک پست طنز باشه به نظر من حالت اول مناسب تره و اگه جدی باشه حالت دوم.


نقل قول:
دستش را بر روی برجستگی های در کشید.
این در را بهتر از در خانه ی خود می شناخت.
در خانه ی ریدل.
این جا جایی بود که توضیح می خواست. خیلی تیتروار نوشتی. اولا کمی باید از عقب تر شروع می شد. حداقل از جایی که به خانه ریدل ها می رسه و به در نزدیک می شه.
دوما احساساتش رو توضیح می دادی...در مورد فضا و مخصوصا در که این جا اهمیت داره می نوشتی. چه وقتی از روزه؟ دور و برش کسی هست یا نه...چه حسی داره؟


نقل قول:
در خانه ی ریدل باز کرد اربابش انجا بود قدم هایی به سمت اربابش برداشت، با هر قدمی که بر می داشت تپش قلبش بیشتر می شد.
نصف علامتاشو خوردی!
این قسمت هم خیلی سریع پیش رفته. طوری که انگار لرد پشت در بوده.
کلمه "ارباب" مخصوص مرگخواراس. بهتره برای کسی که هنوز مرگخوار نشده استفاده نشه. حداقل می شه گفت ارباب آینده اش.


نقل قول:
صدا صدای هرمیون بود و او نه در خانه ی ریدل بود نه اربابش انجا بود، و هرچه دیده بود به احتمال زیاد از وحشی ترین رویا هایش بود...
کلمه وحشی برای این جا مناسب نیست. مفهوم خاصی نداره...من الان نمی دونم حس اشلی نسبت به رویاش چی بوده. خارج از حد تصور؟ خارق العاده؟ ترسناک؟ بدون کنترل؟ خوب؟ بد؟


داستان خیلی خوب بود...ولی با توجه به محتواش، خیلی کوتاه بود. توضیحاتت کمه و سریع پیش رفتی. فضای داخل و خارج خونه رو باید توصیف می کردی. احساسات اشلی اصلا برای خواننده روشن نشده. چه وقتی خارج از خونه اس و چه وقتی که با لرد مواجه می شه.


اتفاق خوبی که افتاده اینه که توضیح دادی. این پست شبیه پست های پر دیالوگی که معمولا از شما می خوندم نیست. این خیلی خوبه که بتونیم سبکمونو عوض کنیم. بتونیم به هر شکلی بنویسیم. توضیح هات هم خوب بودن، فقط با توجه به خود داستان کم بودن.


پست رو تا آخرش جدی نوشتی...آخرش در قسمت بیدار کردن اشلی طنز شده.انتخاب درستی کردی. اینجوری یهو به خواننده شوک خفیفی وارد می شه.


این پست احتیاج به کمی اغراق داشت. با توجه به این که خواب بود. مثلا می شد اینجوری نوشت که لرد و مرگخوارا از اشلی مثل یه قهرمان استقبال می کنن. همشون خیلی خیلی و به شکل زیادی پررنگی خوشحالن که اشلی بهشون افتخار داده و عضو گروهشون شده. حتی لرد هم ابراز خوشحالی می کنه. با توجه به این که همش خواب بود، هر نوع اغراقی می شد کرد.


خوب بود...فقط کمی کوتاه بود.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۲:۱۱ یکشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۷

ریونکلاو، محفل ققنوس

گادفری میدهرست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۹ سه شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
امروز ۱۶:۴۷:۰۶
از خونت می خورم و سیراب میشم!
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
محفل ققنوس
ریونکلاو
پیام: 232
آفلاین
سلام بر ناظران محترم

این پست میتونه تقاضای نقد داشته باشه؟









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.