هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۱۷ دوشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
تاپیک نقد موقتا( هفت-هشت روزی) تعطیله.

....................

گریک


نقل قول:
ما دوباره با سری افتاده آمدیم!
ما باختیم!
افتاده چرا؟ کلی نویسنده خوب تو سایت داشتیم که باختن. دوئل اینجوریه. یه بار می بری یه بار می بازی. سوژه...شرایط خودت...رقیبت...مهارتت در مورد پست های تکی...همشون نقش دارن.


لینک تاپیک داده سر من! لینک پست بدین!


بررسی پست شماره 518 باشگاه دوئل، گریک الیواندر:


به نظر من اشتباه اصلی شما اینه که رو قسمت های کم اهمیت تر و کم ظرفیت تر داستان تمرکز کردین.

سوژه مون ارثیه اس.
اولین کاری که باید انجام بدیم اینه که فکر کنیم این ارثیه چی می تونه باشه. گریک رو در نظر می گیریم...شخصیتش رو...این که بزرگ فامیلشون چه جور آدمی می تونه باشه. چه نظری ممکنه درباره گریک داشته باشه.
بعد از این که بهترین گزینه رو پیدا کردیم، به این فکر می کنیم که گریک با شنیدن این خبر چه فکر و خیالایی ممکنه بکنه؟
اینم باز فرصت مهمیه که از شخصیت خودتون استفاده کنین.
بعد این دو مورد رو به هم وصل می کنیم و اون وسط از سوژه های فرعی غافل نمی شیم. مثلا گریک برای خوندن وصیتنامه برگرده به خونه اجدادیش...با خانواده و فامیل گریک آشنا بشیم. این خودش سوژه فوق العاده ایه.

اشتباه بعدی شما کاری بود که قبلا هم زیاد انجام می دادی.
تکیه بیش از حد روی دیالوگ ها.
قسمت اول پست(که گریک و دوستاش دور هم جمع شدن) به همین دلیل یه حالت شلوغی و گیج کنندگی داره.
روی هر شخصیت فکر کنین. حتی شخصیت های ناشناس. می گم دیالوگ ها رو زیاد پشت سر هم ننویسین...ولی این که صرفا برای توضیح دادن، یه خط بنویسین اصلا خوب نیست. شخصیت ها باید شخصیت داشته باشن. یک حرکت، یک رفتار، یک نگاه، می تونه شخصیتشونو به ما معرفی کنه.


نقل قول:
گریک تا اسم ارث رو شنید لبخندی به پهنای صورت زد!
- از همون اولم می دونستم اون کلا آدمِ سخاوتمند و بخشنده ایه!
این تغییر ناگهانی گریک خیلی خوب بود.


در مرود قسمت اول، اون ایرادی که قبلا گفتم وجود داره. البته این در حالت عادی یه ایراد نیست...ولی ممکنه شخصیت شما رو غیر از چیزی که مد نظرتونه معرفی کنه. قسمت بحث گریک با دوستانش رو بخونین... و بعد تغییر ناگهانیش رو.
اینجا هم گریک یه آدم کاملا تیز و باهوشه. اثری از اون گریکی که ملتو با همسرش اشتباه می گیره و دچار حواس پرتیه، نیست. به نظر من نمی شه گفت گاهی این جوری می شه و گاهی اونجوری...شخصیت، خودشو گم می کنه. باید یکیشو انتخاب کنین.
این جا مثلا اگه قرار بود گیج نشونش بدیم، وسطا می تونست یه حرف بی ربط بزنه...یا جوابای پرت و پلا بده. حرف اصلی رو هم لابلاشون بزنه.


نقل قول:
خانه ی الیواندر بزرگ

- یا مرلین، یامرلین... خانوما، یا مرلین!

والریا، صدای پسرشو شنید.
- بیا داخل گریک!

گریک وارد خانه شد. مامانشو پیدا کرد، رفت و کنارش نشست.
بعد از گذشت دقایقی، والریا نگاهی به گریک کرد.

- خاک تو سرت!... یکم گریه کن، مثلا پدر بزرگت مرده!
- خب مامان چیکار کنم گریه ام نمیاد... خودت که می دونی من چقد ازش بدم میومد!
- مرلینا، من چه گناهی کردم که همچین بچه ی خنگی رو به من دادی؟... پسرم، من می دونم، بقیه که نمی دونن... تو باید برای ظاهر سازی هم شده گریه کنی!... بحث، بحثه ارثیه ست!
این قسمت، جایی بود که باید دیالوگ رو کنار می ذاشتین و توضیح می دادین. در مورد خانواده گریک...خونه شون...جو حاکم بر اونجا...وسایل...همه چی! این جا فضاسازی لازم داشت.


یه ایراد دیگه پست اینه که شدیدا جو غیر جادویی داره. یکی دو تا توضیح لازم داشت که فضا رو جادویی تر کنه. همین خونه الیواندر ها محل مناسبی برای این توضیح بود. یه چیزی مثل ساعت دیواری خونه ویزلی ها. اینم یه جایی برای نشون دادن خلاقیت بود. قسمت مربوط به گریه کردن و شعر خوندن برای مادربزرگ هم همین حالت رو داشت. صحنه خوب بود...شعرا خیلی بد نبودن...ولی فضا زیادی غیر جادویی بود. یه اشاره کوچیک می تونست این اشکال رو بر طرف کنه. مثلا این که مادربزرگ به جای سیلی از چوب دستیش که حالا به دلیل کهولت سن، دیگه نمی تونه باهاش جادو کنه استفاده می کرد.


نقل قول:
وکیلِ الیواندر بزرگ وارد خونه شد. گریک تا اونو دید از جاش بلند شد.
- سلام آقای وکیل خیلی خوش اومدین!
- سلام گریک جان، خیلی ممنونم!

تو دستِ وکیل یه جعبه ی بزرگ بود.
وکیل رفت رو مبل نشست. در همین حین مادربزرگ دوباره به هوش اومد.

- سلام وکیل جان... خوش اومدی!
فرصت ها رو از دست ندین. این جا دنیای جادوییه. هیچ اشکالی نداره که وکیل الیواندر یه جونور باشه...یا یه گلدون سخنگو...
سوژه ها از همین فرصت ها در میان. باید ببینین و بگیرینشون.
الان چیزی در مورد ظاهر وکیل نمی دونیم...حتی اگه انسان معمولی بود هم بهتر بود یه توضیحی دربارش داده می شد.


نقل قول:
وکیل شروع به خوندن وصیت نامه ی الیواندر بزرگ کرد و تک تک اموالشو تقسیم کرد ولی چیزی به گریک نداد.

- ببخشید آقای وکیل چیزی به من نداده؟
اینم یه فرصت خوب بود. صحنه جالب بود. این که وکیل هی وصیتنامه رو بخونه و اموال رو تقسیم کنه. تا آخرین تکه وسایل بی ارزش و بی ربط پدربزرگ رو به افرادی که هیچ ارتباطی باهاش نداشتن بده...و گریک منتظر باشه ولی چیزی بهش نرسه.


نقل قول:
داخل جعبه یه کلاه سیاه بود.
مرحوم همیشه شخصیتا رو قاطی می کرد.

پست خیلی سریع تر از چیزی که باید، تموم شده.
این قسمت یا باید کمی بیشتر توضیح داده می شد و یا شیء انتخابی به وضوح و به شدت با شخصیت گریک در تضاد می بود. کلاه این تاثیر رو نمی ذاره. برای همین آخر پست هم تاثیر گذار نشده. پست کلا کمی عجله داشت که به نتیجه و پایان برسه.


سوژه کلی بد نبود...ولی اون ضربه ای رو که لازم بود نزده بود.

گریک، کمی بیشتر از حد لزوم پررنگ شده بود. مثل هنرپیشه ای که هی سعی می کنه خودشو بندازه جلو و جیغ و داد و شوخی کنه و مطرح بشه! کنترل شخصیت رو حفظ کنین. هم شخصیت خودتون و هم بقیه شخصیت های حاضر در پست رو.
شخصیت مادر گریک نسبت به بقیه بهتر بود.


دیالوگ ها بد نبودن...ولی توضیح لازم داشتن.


اگه سوژه های مخفی شده در لابلای موقعیت ها رو می گرفتین، پست می تونست خیلی بهتر بشه. اینم چیزیه که با کسب تجربه، می تونین یاد بگیرین.


یه اتفاق خوبی که توی پست افتاده اینه که زیاد و بی دلیل از شکلک استفاده نکردین. کسایی که به دیالوگ تکیه می کنن، معمولا به شکلک ها هم تکیه می کنن. ترجیح می دن به جای توصیف حالت ها و احساسات، یه شکلک بزنن و رد بشن...ولی شما این کار رو انجام ندادین.

روی هم رفته، بد نبود...اشتباه نبود. ولی کمی ناقص بود. کمی خام بود. نباید کلا عوضش کنیم. باید همین چیزی که هست رو کمی اصلاح و تقویت کنیم که همه چی بهتر بشه.


برو گریک!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۳۵ شنبه ۴ اسفند ۱۳۹۷

گریک الیواندرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ جمعه ۲۷ مهر ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۰:۱۸ پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 156
آفلاین
سلام لردا!
ما دوباره با سری افتاده آمدیم!
ما باختیم!
البته می دونین، من سر سفره ی مرحومِ مغفور شادروان ،بروس لی، نون و نمک خوردم زشت بود که سو رو ببرم!
و باختمم اصلا به این ربط نداشت که سو بهترین پستش تا الان رو توی دوئل زد!
این همه حرف زدم که بگم:
لطفا اینو نقد کنین!

پ.ن: خنده ی گشاد من از گریه غم انگیز تر است.


Ravenclaw is my everything



تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۰۱ دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷

لودو بگمن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۳۹ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۱:۴۲ یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۱
از Wizardry pardic
گروه:
کاربران عضو
پیام: 158
آفلاین
مجددا سلام خبیث جان ،
اول یه سوال فنی داشتم ، شما مگه خبیث نیستی؟
لرد خبیثه دیگه فکنم !
پس بیتربیتیش کجاس ؟این اشلی باخته خودشیرینی میکنه
حالا هدف از مراحمت ،این پست یه رقابت دوستانس که بین محفلیونه و مرگخاریون درش نیستن

ورزشیه باید قالبش کوییدیچ باشه و موضوع هم داره که موضوعش "خیانت" و بازهم که آلبوس جانه جانان تعیین کرده !

میخواستم طی عرض خسته نباشید چون شما نقاد جدید بنده شدین زحمت بکشین نقد بفرمایید.

(چه سیاستی)



ما هر وقت مایل باشیم خبیث می شیم و هر وقت مایل باشیم پر از شفقت و مهر!

اولا که مرگخوار!
بعدش هم جان جانان. این "ه " های اضافه شما رو من حذف خواهم کرد.

پستی که امتیاز دهی می شه رو اصولا بعد از امتیاز دهیش نقد می کنیم. ولی این جا چون تو پیام شخصی ارسال می شه و تاثیری روی امتیاز دهنده نداره، نقد می کنم.
شما می دونین...خودتون هم گفته بودین که نقد ربطی به امتیاز و داور نداره. ولی باز اشاره می کنم که نقد من و امتیاز داور ممکنه با هم فرق داشته باشن. چون ملاک ها و سلیقه مون فرق می کنه. حتی ممکنه کاملا متضاد باشن. یکی از دلایلی که من اختصاصی نقد می کنم هم همینه. که طرف تکلیفش با خودش روشن باشه. گیج نشه.

نقد پست شما ارسال شد.



ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۷/۱۱/۲۹ ۰:۱۹:۴۵
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۷/۱۱/۲۹ ۲۲:۳۴:۳۴

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۰۹ شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
لودو

ما جواب سلام نمی دیم! چنین اربابی هستیم.


بررسی پست شماره 516 باشگاه دوئل، لودو بگمن:


قبل از هر چیزی در مورد چیزی بگم که فکر می کنم در نگاه اول توجه همه رو جلب کنه!
شکلک ها چرا جفتی گذاشته شدن؟
اونقدر این موضوع تکرار شد که فکر کردم یه اشتباه فنیه! مثلا شما یک بار می زنین و اونا دو بار میان.
اضافه کردن شکلک ها، اون احساس رو بیشتر نمی کنه. فقط پست رو شلوغ می کنه. مخصوصا اگه شکلک ها متحرک باشن(که بیشترشون هستن). علامت ها هم همینطور. تاکیدی رو که یک علامت یا شکلک داره، دو تاشون نداره...برای این که یه حالت ساختگی ای پیدا می کنه که تاثیرش کم می شه.
شکلک یکی...علامت یکی.


نقل قول:
_نه لودو کاملا جدی ام ، تو انتخاب شدی که به بانک گرینگاتز بری و به جن ها این دستور رو ابلاغ کنی که از این به بعد قراره هابیت ها اونجارو اداره کنن.
این مهم ترین قسمت دوئل شما بود. انتخاب تصمیم. البته یه راه جبران فرعی داشت. اونم نوع ابلاغ و عکس العمل بعدش بود. شما باید رو این دو مورد تمرکز می کردین. تصمیم باید به اندازه کافی قوی باشه...ولی اگه نبود یا نتونستیم تصمیم مناسبی پیدا کنیم، می تونیم روی بخش دوم تمرکز کنیم. اونو تقویت کنیم.

سوژه ای که انتخاب کردین به نظر من خوب بود. در قدم اول ضربه لازم رو به خواننده می زنه و در قدم دوم سوژه کافی برای نوشتن داره.


نقل قول:
_آهای لودو شنیدم امروز مهر رسمیه وزارت خونه رو گواهی نامت میخوره
مهر رسمی ورازتخونه.
غلط املایی همیشه ممکنه باشه. من و بقیه هم ممکنه داشته باشیم. ولی اشاره بهش حداقل باعث می شه به شکل غلط کلمات عادت نکنیم.
می ذاره درسته.
اصابت.


روی ظاهر پستتون باید کار کنین. مورد اول همون شکلک ها و علامت ها بودن که گفتم. مورد دوم هم زمان ها و مکان ها و تیتر ها هستن که باید از بقیه متن جدا بشن. اینا رو ضخیم(bold) کنین. قبل و بعدش هم فاصله بذارین که کاملا از متن جدا بشن.


نقل قول:
دفتر رئیس وزارت خونه
(هری پاتر)
این که هری رو وزیر سحرو جادو در نظر گرفتین، انتخاب خوبی بود. اینا موقعیت های فرعی خوبی هستن که سوژه هامون رو بیشتر کنیم. اینا جاهایی هستن که باید محدودیت های کتاب رو کنار بذاریم و انتخاب های خودمونو انجام بدیم. انتخاب هری خوب بود...ولی یه اشکال دیگه وجود داشت:
نقل قول:
_چطوری مرد ؟ این دو هفته چطور گذشت برات ، با دشواری؟؟

نقل قول:
_ اوه خدای من بوی کارمندای کسل کننده اینجارو میدی یاااارووو
شخصیت هری، با شخصیتی که ما از هری می شناسیم فرق می کنه. بیشتر شبیه لودوی دوم شده.
یا باید شخصیت رو شبیه هری می کردین و یا یه شخصیت دیگه رو انتخاب می کردین که این ویژگی ها بهش میومد.

قسمت قبل از اعلام ماموریت، کمی بی دلیل کش داده شده. بهتر بود یا حذف بشه، یا کوتاه تر نوشته بشه و یا کمی در مورد شخصیت ها و دیالوگ هاشون تجدید نظر بشه.
طرز حرف زدن لودو با هری هم کمی عجیب و غریبه. هر چی باشه هری وزیر سحرو جادوئه...لودو کارمند اونجاست.


این "ه" های اشتباه رو زیاد می ذارین:
نقل قول:
_طی سال های گذشته جن ها شاکیان خصوصی زیادی داشتن ، جدیدا دزدیای بانک زیاد شده و میانگین سنیه کارمندا رفته رویه صد و پنجاهو هشت سال !!!
میانگین سنی کارمندا... روی صد و پنجاه و هشت...


نقل قول:
_بیا با این موضوع که لودو میتونه جن هارو راضی کنه کنار بیایم ، آخه کودوم آدم عاقلی بانک رو به موجوداتی میسپره که به دزدی معروفن ؟؟
این جمله به نظر من جمله ای بود که تو بخش اول پست می شد بیشتر دربارش نوشت. این گفت و گو می تونست قبل از ورود لودو انجام بگیره...یا حتی وقتی لودو دستور رو می گیره.


نقل قول:
_بله آقای بگمن بنده شنیدم اون ابله چه تصمیم گستاخانه ای برای ما گرفته ، چی با خودش فکر کرده ؟ چون ولدمورتو شکست داده میتونه رئیس کل دنیا باشه؟؟
این دیالوگ خیلی خوب بود. خیلی واقعی به نظر می رسید. حرفی بود که به احتمال زیاد بعد از شکست ولدمورت پشت سر هری زده می شد.

آخر جمله ها علامت می ذاریم. هر جمله ای. خیلی از علامت هاتون نیستن.


درگیر شدن لودو با جن های گرینگوتز خیلی خوب بود.
یه کار خوب دیگه ای که انجام دادین این بود که برای یکی از جن ها شخصیت قائل شدین. دربارش توضیح دادین. این باعث شده صحنه ها تاثیر بهتری بذارن.


قسمت کشته شدن اشلی، کمی سریع پیش رفته. اگه کمی کند تر و با توضیح بیشتر نوشته می شد، غافلگیر کننده تر می شد. اومدن و کشته شدنش کمی خام مونده.
شکلک های این دیالوگ لودو هم با جو هماهنگ نیست:
نقل قول:
_لعنتی بهت که گفتم برو ، گفتم به هوش من اعتماد کن !! من که گفتم ماموریت منه و به تو احتیاج ندارم ....
یه حالت طنز بی دلیلی ایجاد کرده که برای این قسمت مناسب نیست.

سوژه خوبی انتخاب کردین...ولی شکل نوشته شدنش ایرادایی داشت. هم از نظر ظاهری و هم محتوا و هم شخصیتی.
پست قسمت های اضافه داشت که مربوط به بخش اولش بود.


اصل داستان قشنگه...ولی روی ظاهر و محتواش باید کار بشه.

................................

اش!


نقل قول:
سلام لرد
چطورید؟
سلام اش. ما خوبیم.


نقل قول:
این بی تربیت بهتون گفت خبیث جان!؟
گفت...ما هم جواب سلامشو ندادیم!


نقل قول:
مگه میشه پست دوئل اونو نقد کنید مال منو نقد نکنید؟
فکر می کنیم نشه!


نقل قول:
پس لطفا نقد کنید.

نقد می کنیم. پست های دوئل شما با پست های عادیت فرق می کنن. امیدوارم این جوری بتونی ایراداشونو بفهمی.


نقل قول:
هنوز زنده ام با لینی کنار اومدم، ساده نبود نمی دونین چندتا نیش خوردم...
می دونیم...ما سالهاست داریم با لینی زندگی می کنیم. همین هکتور می دونی چقدر نیش خورد تا هکتور شد؟


نقل قول:
کلاه اواتارتون کو؟ قشنگ بود.
کلاه پارتی داشتیم با مرگخوارا...تموم شد دیگه. گفتیم برش داریم.
ما اصلا نفهمیدیم چی شد.
اینا یه گفتگوی کلاهی انجام دادن...هی سر خودشون و همدیگه کلاه گذاشتن. یهو ما دیدیم اینم گذاشتن سر ما. همین هکتور گذاشته بود...سر فرصت نصفش می کنیم.


بررسی پست شماره 517 باشگاه دوئل، اشلی ساندرز:


نقل قول:
اش! چون پست های شما رو من نقد می کنم کاملا می دونم که از کجا شروع کردی و چطوری می نویسی و نقاط ضعف و قوتت کدوما هستن.
اول اینو بگم که پست های عادیت خیلی بهتر از پست های دوئلت هستن. این اتفاق بدی نیست. معمولا برعکسش اتفاق میفته. خیلیا پست تکی و سوژه دار رو می تونن بنویسن، ولی براشون سخته که وارد سوژه های ادامه دار بشن.
پست های ادامه دار شما هم کلی اشکال داشت. کم کم بر طرف شد. ایراد های پست های دوئلت هم بر طرف می شه.

مورد اول انتخاب سوژه برای داستانمونه.
این که هاگوارتز تبدیل به هتل بشه بد نیست...ولی خیلی تصمیمای مسخره تر و جالب تر و غافلگیرکننده تر می شه گرفت. گاهی باید یه کمی ساده تر فکر کنیم. یه موقعی بود که همه فکر می کردم سوژه هر چی بزرگتر باشه، بهتر می شه. مثلا تو ماموریت ها سوژه ای که داده می شد جنگ هاگوارتز بود.
یه مدت که گذشت کم کم فهمیدن که سوژه های کوچیک، موقعیت های جالب تری ایجاد می کنن. یه موردی که شما باید روش کار کنی همینه. هاگوارتز یه مدرسه بزرگه...لازم نیست تبدیل به جایی بزرگ مثل هتل بشه. جایی که شاید فرق خیلی زیادی با وضعیت فعلیش نداشته باشه...می تونه تبدیل به یه نونوایی بشه...یه دکه روزنامه فروشی...یه جغد دونی...یا هر چیزی که با وضع فعلیش خیلی در تضاد باشه. با تاریخچه اش. با ظاهرش.
این در مورد این سوژه اس.
در مورد سوژه های دیگه هم می شه فکر کرد. می تونی تمرین کنی. سوژه های دوئل های قبلی این جا هستن. لازم نیست یه پست کامل بنویسی. می تونی یه سوژه رو انتخاب کنی و تو دو سه خط بنویسی که برای این سوژه چه ایده ای داری. اگه خواستی می تونی برای من بفرستی که انتخاب هایی که شاید ندیدی رو بهت بگم(یا اگه خوب بود هم بگم این خوبه). کم کم یاد می گیری چطوری فکر کنی. تمرین خیلی مهمه. ما داورا وقتی سوژه می دیم، کلی ایده جالب تو ذهنمون شکل می گیره. چون زیاد با سوژه ها سرو کار داریم. ناخودآگاه تمرین می کنیم.

مورد بعدی شخصیت هات هستن. شخصیت هات شدیدا ایراد دارن. اینجا ایراد دارن. چون پست های عادیتو نقد کردم و می دونم در مورد شخصیت ها در حالت عادی مشکل خاصی نداری. تو پست دوئل چرا کنترل شخصیت ها از دستت خارج می شه؟
این دو مورد ایراد های اساسی پستت بودن. در مورد شخصیت ها وقتی بهشون برسم توضیح می دم.


نقل قول:
مرد گنده این یه هیپوگریف خوشحال به سمتم یورتمه می رفت
نوشتن عین رو بلدی...چون در ادامه پستت نوشتی. پس این فقط یه بی دقتیه. ولی وقتی این بی دقتی تو اولین جمله پستت اتفاق میفته، تاثیر بدی روی خواننده یا داور می ذاره. همین یه ایراد کوچیک باعث شده طنز این جمله بی تاثیر بشه...در حالی که جالب هم بود.


نقل قول:
صدامو بالابردمو سر هری پاتر وزیر سحر و جادو داد می زدم.

نقل قول:
کاملا زده بود به سرم، داشتم وزیر سحر و جادو رو تهدید می کردم؟
این دو تا توضیح، خوب بودن. نشون می داد که اگه اشلی داره داد می زنه یا رفتار غیر عادی ای داره خودشم می دونه که این رفتار با وزیر سحروجادومناسب نیست.


نقل قول:
سکوتی تو دفتر برقرار شد، وزیر خودش را روی صندلی چرخدار ول کرد; به نظر می اومد چیزی یادش اومده، لبخندی شیطانی روی لب هایش نشست و برگه ی استخدامو دستم داد.
هری یه شخصیت کاملا مثبت نیست. خیلی کارا ازش بر میاد...ولی این که بی دلیل اینجوری شیطانی بشه، منطقی نیست. یا شخصیت رو عوض کنین و یا رفتار رو متناسب با شخصیت کنین. مثلا می تونستی یه بهانه خوب دستش بدی...بهانه ای که اصرارش برای استخدام نکردن اشلی رو توجیه کنه. مثلا یه سابقه سیاه برای اشلی.


نقل قول:
این مدرسه هیچ سودی باسه وزارت نداره و دانش اموزا حتی یه گالیونم باسه حضور تو مدرسه نمی دن.
واسه...یا برای.
خیلی دیدم می نویسن باسه...ولی اشتباهه.


روند پست تا جایی که هری و اشلی دارن با هم حرف می زنن، باز تا حدودی قابل قبوله...ولی بعد از اون دیگه خیلی عجیب و غریب می شه. بیشتر شبیه یه خوابه. که اتفاقا هیچ اشکالی هم نداشت که خواب باشه. شخصیت ها می تونستن عجیب و غیر منطقی رفتار کنن. کاملا آزاد بودی...ولی آخرش مثلا اشلی از خواب می پرید! در مورد سوژه و دوئل هم مشکلی پیش نمیومد. چون سوژه رو نوشته بودی.


بعضی از قسمت ها توضیح لازم داشت. مثلا این که هری بگه "هاگوارتز دردسر بزرگ وزارتخونه اس" کافی نیست. حتی اگه واقعیت نداشت. یه توضیحی لازم داشت که چرا هاگوارتز به نظر هری ای که عاشق هاگوارتز بود، یه دردسره؟


نقل قول:
- سنتور چیه بی تربیت! از کی تا حالا به مدیر سابقت می گی سنتور؟ عوض سلام کردن شه.
این دیالوگ و مخصوصا شکلک اصلا با شخصیت دامبلدور متناسب نیستن. در ادامه دیالوگ و شکلکی داریم که از این یکی هم نامتناسب تره.
نقل قول:
- سلام اشلی. چیزی می خوای؟


چارچوب اصلی شخصیت ها رو حفظ کن. درباره دامبلدور می شه طنز نوشت...به شرطی که دامبلدور، دامبلدور باقی بمونه. در غیر این صورت این شخصیت دیگه دامبلدور نیست. چیزی که می نویسی جزو ایفای نقش نیست. یه داستان معمولی می شه با شخصیتی که ما نمی شناسیم. تو این سایت و این ایفای نقش، بی ارزش می شه.


اصطلاح های "عین تسترال" و "عین هیپوگریف" رو چند بار تکرار کردی. اینا خوبن...ولی تکرارشون نکن. بی مزه می شن.


نقل قول:
- جیغ!!! یه سنتور پشمالو تو دفتر دامبلدوره! کمک!

سنتور با پشماش جلوی دهنمو گرفت.
- سنتور چیه بی تربیت! از کی تا حالا به مدیر سابقت می گی سنتور؟ عوض سلام کردن شه
سانتور پشمش کجا بود. نصفش اسبه و نصفش آدمه! یه جونور دیگه برای این جا مناسب تر می شد. ولی این صحنه خوب بود:
نقل قول:
عین تسترال به دامبلدور خیره شده بودم از زمان تحصیلم خیلی عوض شده بود موهاش و ریشاش دوبرابر شده بود...
شاید حتی سه برابر...
اینو می شد خیلی اغراق آمیزتر توضیح داد. طوری که مثلا انگار دامبلدور بین ریشش گم شده. ریشش کل اتاق رو گرفته.
(ریش یک عضوه...ریش رو جمع نمی بندن...اونایی که زیادن تارها یا موهای ریش هستن.).


نقل قول:
دامبلدور سفید ترین ادمی بود که می شناختم قطعا خیلی حرصش داده بودم که باهام تند صحبت می کرد.
سفید، صفت درستی نیست. معنی خاصی نداره. سفید رو باید تعریف می کردی...که منظورت چیه.
یه برداشت اشتباهی بین اعضای جدید وجود داره. اونم اینه که محفلی بودن رو مساوی خوب بودن می دونن و مرگخوار بودن رو بد بودن.
همه چی اینقدرا هم مطلق نیست.
مرگخوارا طرفدارای لرد سیاه هستن و محفلیا مخالفای اونا. اگه این مورد رو کنار بذاریم، مرگخوارا می تونن هر کدومشون آدمای خوب، راستگو، مهربون، مودب یا هر چیز دیگه ای باشن. بد هم می تونن باشن. و محفلی ها هم همینطور. می تونن ویژگی های خوب یا بدی داشته باشن. برای عضویت این دو گروه، خوب و بد بودن ملاک نیست.
گذشته از این مورد، دامبلدور حتی با لرد ولدمورت هم با کینه حرف نمی زد. شخصیتش اینجوری نبود. چه برسه به یه دانش آموز قدیمیش که نمی تونه کارای خیلی بدی هم انجام داده باشه.


نقل قول:
دامبلدور سوتی زد اول اتفاقی نیفتاد اما ناگهان هاگرید در حال گریه و فین کردن وارد دفتر شد.
شکم بزرگش محکم بهم خورد و مثل موشک به سمت دیوار بتنی پرتاب شدم و با سر به دیوار برخورد کردم، زمین خوردم و چندتا از تابلوهای مدیران قبلی تو سرم خورد، دیگه چیزی نمی دیدم فقط صدای دامبلدورو میشنیدم:
- عالی بود هاگرید ایشونو ببر پیش مادام پامفری به هری یه جغد بفرستو بگو این خبرنگار مضاحمم سر به نیست شد.
مزاحم!
این قسمت کاملا مبهم بود. اصلا مشخص نیست آخرش چی شده. اشلی رو ببرن پیش پامفری؟ پامفری که خوبش می کنه...پس چطوری سر به نیست شد؟
این که هری و دامبلدور با هم همچین نقشه ای بکشن برای شخصیت هاشون زیادی شیطانیه! مخصوصا با توجه به این که گفتی "این خبرنگار مزاحمم"...یعنی این اتفاق دائما میفته.


اشکال اصلی این پست شما شخصیت ها بودن. چیزی که باعث می شه زیاد نتونیم روی داستان تمرکز کنیم. قبل از هر چیزی به این مورد دقت کن. رفتار...حرف ها و شکلک ها.


در مورد سوژه ها و پیدا کردن ایده، کم کم بهتر می شی. یه کمی فکر و تمرین لازم داره. وقتی سوژه ای داری، یه مدت دربارش فکر کن. موقع نوشتن نه...قبلش. به کارای مختلفی که می شه با اون سوژه انجام داد فکر کن. به شخصیت هایی که به دردش می خورن. به موقعیت هایی که شاید به ذهن هر کسی نرسه.
علامت ها رو درست و کامل بذار. موقع خوندن روی لحن جمله ها تاثیر می ذاره.


تمومم شد اش!





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۸:۲۵ جمعه ۲۶ بهمن ۱۳۹۷

اشلی ساندرز old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۲۴ چهارشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۹:۳۱ شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۸
از لندن گرينويچ
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 205
آفلاین
سلام لرد
چطورید؟
این بی تربیت بهتون گفت خبیث جان!؟
مگه میشه پست دوئل اونو نقد کنید مال منو نقد نکنید؟
پس لطفا نقد کنید.

هنوز زنده ام با لینی کنار اومدم، ساده نبود نمی دونین چندتا نیش خوردم...

کلاه اواتارتون کو؟ قشنگ بود.


تا حالا کسی با گیتار زده تو سرت!؟


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۲۴ پنجشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۷

لودو بگمن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۳۹ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۱:۴۲ یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۱
از Wizardry pardic
گروه:
کاربران عضو
پیام: 158
آفلاین
سلام خبیث جان !!
درخواست نقد پست دوئل ام رو دارم !
ممنون !


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۱۹ پنجشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
عجیب و غریب برگشت!


چرا جیغ و داد راه انداختی!


نقل قول:
یه میوکی چند صباحی اومد زیر سایتون ارباااب! بعد... بعد... تسترالا دزدیدنش.
بله...به خاطر داریم!


نقل قول:
بردنش زیر دریای سیاه گفتن باید با دمت کفشو جارو کنی.
و زیر بار رفتی؟


نقل قول:
میوکی سوجی یه روباه حرف گوش کن بود ارباب. اینقد کف دریای سیاهو تی کشید که دمش پر پر شد.
آخی!


نقل قول:
ارباب، میوکی خواست فعالیتشو شروع کنه و این دفعه دیگه نره برای تسترالا کار کنه.
میوکی یادش باشه زیاد کار نکنه که باز توجه تسترال ها رو جلب نکنه که بیان بدزدنش.


نقل قول:
دو تا پست آورد ارباب هر کدومو صلاح دید نقد کنه. میوکی خواست بهتر رول بزنه.
میوکی زحمت کشید و دو تا پست سنگین رو با اون وضع دمش تا این جا حمل کرد. هر دو رو بصورت مخلوط نقد می کنیم.


نقل قول:
پ.ن: میوکی سوجی هنوز نفهمید کدوم اسمش بود، کدوم فامیلیش.
میوکی باید اینو از پدر، مادر و فک و فامیلش بپرسه و این معما رو بر همگان حل کنه. گرچه در مورد تاتسویا موتایاما هم همچین مشکلی داریم.


بررسی پست شماره 378 اتاق تسترال ها، میوکی سوجی:


نقل قول:
مرگخوارا کمی به هم نگاه کردند؛ و بعد به جای خالی گریک روی دو چرخه. بعد به موهای بلاتریکس و باز دوباره به جای خالی ای که روی دوچرخه باز شده بود.
قضیه نجینی و موهای بلاتریکس و گریکی که رفته اون تو، سوژه فرعیه. سوژه فرعی تا جایی درسته که از سوژه اصلی جلو نزنه...باعث نشه داستان اصلی رو فراموش کنیم. راهش هم اینه که یا سوژه فرعی رو خیلی سریع تموم کنیم و یا هر دو رو با هم پیش ببریم. یعنی گاهی هم به داستان اصلی برگردیم که کم کم فراموش نشه. برای همین کار شما که برگشتن به سوژه اصلی بود، درست بود. بعدا هر کسی که بخواد، می تونه هم درباره سوژه اصلی بنویسه و هم سوژه فرعی. شکل نوشتنشون هم خوب بود. یه جورایی با دو سه جمله موقعیت رو جمع بندی کردین و حتی از توش یه سوژه طنز در آوردین:
نقل قول:
به اندازه صد و پنجاه و هشت دهمِ میلی متر، باز تر و راحت تر نشستند و لینی صداشو صاف کرد.


نقل قول:
- الان سه نفرمون شدن یه نفر...

دوچرخه فرموناشو بالا انداخت.
- خب؟

- کرایمون کم تر...

- نــــــــــــع!

دوچرخه خیلی قاطعانه بوق زد و چشم غره رفت.
سوژه های موقعیت رو خوب می گیرین. شکلک ها هم خیلی خوب بودن.


نقل قول:
سر و صدای گریک همچنان از لای موهای بلاتریکس به گوش می رسید.
این دقیقا همون کاریه که باید انجام بگیره. زنده نگه داشتن سوژه اصلی و اشاره و استفاده از سوژه فرعی.


نقل قول:
- الیزا...عزیزم! امروز دمتو پاپیون نارنجی زدی؟ بذار از نزدیک تر ببینمش!
شما تازه برگشتین، و به محض برگشتن سوژه های اعضا رو شناسایی کردین. این کار خیلی خوب بود. هم برای کسی که سعی می کنه شخصیتش رو جا بندازه و هم برای نویسنده که سوژه هاش به روز می شن و نوشتن براش راحت تر می شه.


نقل قول:
مرگخوارا اون لحظه با مسئله ی مهمی رو به رو بودن. البته که مرگخوارا همیشه با مسئله های مهم رو به رو میشن.
مرگخوارا آدمای با مسئله ای بودن!
این روش خیلی جالبیه برای نوشتن. با یه حالت جدی، می شه مسخره ترین و غیر منطقی ترین مطالب رو نوشت و نتیجه گیری کرد. یه ذره می تونست اغراق آمیز تر و مسخره تر باشه. با یکی دو جمله و شاید مثال اضافه، سه تا جمله زیاد شبیه هم نمی شدن و نتیجه گیری جالب تر از آب در میومد.


نقل قول:
تسترال قبل از این که مرگخوارای اربابم مثل تسترالاش تموم شن، کلاه سو رو گرفت و با یک حرکت تا گردن بلاتریکس پایین کشید. تسترال به فکر انقراض مرگخوارای ارباب بود؟
در قسمت توضیحات بهتره از اسامی مخفف و لقب ها استفاده نکنیم. لقب هایی مثل ارباب، پروف، هک...
یا باید بی طرفانه بنویسیم و یا شکل نوشتنمون نشون بده که آگاهانه و عمدا این کار رو انجام دادیم و یا لقب ها رو به شخصیت ها نسبت بدیم. مثلا به جای ارباب، بنویسیم اربابشون.


نقل قول:
کراب که داشت ریملشو توی آینه از زیر چشماش پاک میکرد، انعکاس بازارو از پشت سرش دید. خوش حال شد. ریلمش تموم شده بود. به این فکر کرد که چقد خوب که هنوز 10 متر هم از بازار فاصله نگرفته بودن! دو طرف رداشو با دستاش گرفت و خرامان خرامان به سمت بازار رفت.
این جاش عالی بود. اولش فکر کردم برای چی خوشحال شده! اشاره به این که هنوز از بازار دور نشدن خیلی خوب بود. پیاده کردن و جدا کردن کراب هم می تونه سوژه خوبی باشه، در صورتی که نفر بعدی نذاره این سوژه گم بشه.
مثلا کراب می تونه برگرده و هر چی اصرار کنه سوارش نکنن...با اون هیکلش تا مقصد همراهشون بدوئه!


نقل قول:
- آم! من یه فکری دارم! میتونیم برعکس بشیم و دوچرخه روی ما بشینه! این طوری زود تر میرسیم!
این سوژه خوبی بود. موقعیت خیلی مسخره ایه! در حالت عادی منطقی نیست که یه عده آدم عاقل و بالغ رو اینقدر خنگ در نظر بگیریم، ولی موقعیت های مسخره برای همینن! سوژه خوب سوژه ایه که بشه دربارش نوشت و در آینده هم بشه ازش استفاده کرد. این که دوچرخه سوار اینا بشه خنده داره. این که اونقدر گیج شدن که متوجه نیستن این کار مسخره اس...و این که تو مقصد دوچرخه با اصرار ازشون کرایه بخواد. ولشون نکنه. همراهشون وارد خانه ریدل ها بشه و در کل سوژه حضور داشته باشه.


این پست خوب بود. شخصیت ها خوب بودن. طنز کافی بود، سوژه خیلی خوب پیش رفته و سوژه های فرعی خوبی اضافه شده.
پست بعدی کمی فرق می کنه:


نقل قول:
- فِـــــــــس!

موقعی که لوسیوس در حال تلاش بود، سر نجینی از کیف لایتینا بیرون اومده بود و مستقیم به قلاب نگاه می کرد.
- پرنسس! تسترال تو معدتون هضم شد؟ به چی دارین این طوری نگاه می کنین؟
این جا موقعیت حساس بود. این که لوسیوس و نارسیسا موفق نشن(یا حداقل فعلا موفق نشن) حرکت درستیه...ولی وارد کردن نجینی به صحنه، کمی این حساسیت رو کم کرده.
این قسمتش خیلی مهم نبود. ولی این که در ادامه، تمرکز روی نجینی و تسترالی که خورده و مسواک نزدنش هست، موقعیت قبلی رو کلا کنار زده.


صحنه های خوبی توی پست داریم. مثلا:
نقل قول:
نجینی کامل از کیف بیرون اومده بود و تسترال هضم نشده تو شکمش به طور واضحی دست و پا میزد.

یا تنها دیالوگ لرد که خیلی خوب بود:
نقل قول:
- دختر ما بعد از هر تسترال سه مرتبه و نیم مسواک میزنه!


تو این قسمت داستان، شخصیت ها اهمیتی ندارن...چون این جا موقعیت و سوژه اس که مهمه. این جور جاها اصلا نباید روی شخصیت ها تمرکز کنیم. باید داستان رو بگیریم.


نقل قول:
نارسیسا که از شدت پلک زدن، کمی از روی زمین فاصله گرفته و به پرواز در اومده بود، گفت:
- تا پرنسس یه خمیازه ی کوچیک بکشن، لوسیوس یه توکِ پا میره تو معدشون...یه مسواکی میزنه و سریع بر میگرده!
قضیه از کیف لایتینا منحرف شده...ولی یه موقعیت جدید ایجاد شده. توی معده نجینی یه تسترال درسته وجود داره که لوسیوس می تونه بره و درش بیاره! اینجوری مشکلشون حل می شه. این سوژه خوبیه. فقط به نظرم باید بیشتر توضیح داده می شد. ممکنه نفر بعدی این سوژه رو درست نگیره.


پست قبلی کامل تر و پخته تر بود. احساسات و موقعیت ها بیشتر و بهتر توضیح داده شده بودن. اینجا شخصیت ها کمی دستپاچه به نظر می رسن که ربطی به هیجان انگیز بودن موقعیت نداره. انگار سر در کمن. نقششونو نمی دونن. انگار سعی می کنن افکارشونو مخفی کنن. اینم چیزیه که خواننده باید بدونه که بتونه مسیر رو ادامه بده.


این میوی خوبی بود...ولی میوی اول بهتر بود.


خوش اومدین.




بدون نام
ارباااب، ارباااب، ارباااااااااااااب!

یه میوکی چند صباحی اومد زیر سایتون ارباااب! بعد... بعد... تسترالا دزدیدنش.
بردنش زیر دریای سیاه گفتن باید با دمت کفشو جارو کنی.
میوکی سوجی یه روباه حرف گوش کن بود ارباب. اینقد کف دریای سیاهو تی کشید که دمش پر پر شد.
میوکی هم حرف گوش کن بود...هم راست گو... میوکی دروغ بلد نبود! نبووووود! نبود؟

ارباب، میوکی خواست فعالیتشو شروع کنه و این دفعه دیگه نره برای تسترالا کار کنه.
دو تا پست آورد ارباب هر کدومو صلاح دید نقد کنه. میوکی خواست بهتر رول بزنه.

میو و میو !

پ.ن: میوکی سوجی هنوز نفهمید کدوم اسمش بود، کدوم فامیلیش.



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۵۰ دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
گریک


نقل قول:
آمده ام که بدهی خویش را پرداخت کنم.
بالاخره! چه عجب!


نقل قول:
هر موقع خواستین ازش استفاده کنین یه فاتحه هم برای الیزا بخونین. یه چند تا هم اضافه درست کردم که به بقیه هم بدین استفاده کنن.
پس مرده...شما اینو می دونین! خب...خوبه پس. این حقیقت رو قبول کردین و دیگه کاری به کار همسران و دختران و خواهران مردم ندارین.
ما اضافه هامونو به بقیه نمی دیم. حس بخشندگی نداریم. همه رو می چسبونیم به هم و یک چوب دستی بزرگ تشکیل می دیم.


بررسی پست شماره 377 اتاق تسترال ها، آقای الیواندر:


نقل قول:
بین مرگخواریون تنها کسی که مخالف حرف گریک بود، بلاتریکس بود.

- به نظر من که حرف قشنگی زد!
- کراب کسی از تو نظر خواست؟
این شروع خیلی خوب بود. مرتبط به پست قبلی و به اندازه کافی جالب.


نقل قول:
لینی که دید اگه از کراب حمایت نکنه به احتمال زیاد مجبور می شه بره لای موهای بلاتریکس، گفت:
- من که ازش نظر خواستم.

بقیه مرگخواریون هم از حرکت لینی خوششون اومد و همه با هم یک صدا گفتن:
- ما هم همینطور!
شکلک آخر خیلی خوب نبود...ساده اش بهتر می شد. ولی خیلی مهم نیست. مهم دیالوگ ها هستن. دیالوگ های قسمت اول پستتون و این قسمت، با وجود کوتاه بودن خیلی گویا و کامل هستن. درست، متناسب با شخصیت ها و خوب نوشته شدن. مخصوصا "من که ازش نظر خواستم"...به نظر من اون دیالوگ یه شکلک حق به جانب هم لازم داشت. یه شکلک جدی. چون لینی با جدیت می خواد بگه نظر کراب براش مهمه. ولی بدون شکلک هم به اندازه کافی خوب بود.


نقل قول:
گریک که دید همه موافقن گفت:
- الیزا... با اجازه!
اینجا درست نوشته شده. ولی دو حالت داره. اگه قصد داریم درباره سوژه بنویسیم و جلو بریم، همین حالت درسته.
ولی اگه قصد داریم رو شخصیت گریک تمرکز کنیم، این جا می شد گیج بودنش رو بیشتر نشون داد. مثلا به طرف یکی دیگه از مرگخوارا بر می گشت و می گفت: "الیزا...با اجازه"...که مشخص بشه بلاتریکس رو با الیزا اشتباه نگرفته. کلا همه رو الیزا می بینه!


نقل قول:
و نفس گرفت، چشماشو بست و شیرجه زد توی مو های بلاتریکس.
این کارتون خیلی خوب بود. شجاعانه بود. برای همین قشنگ شده. بعضی موقعیت ها هستن که می شه منطق رو کنار گذاشت. مثل همین یکی که یه نفر شیرجه می زنه تو موهای بلاتریکس. یا یه جای دیگه یه نفر ممکنه از ترس بره تو جیب یکی دیگه قایم بشه. اینجور حرکات غیر منطقی، اگه تو موقعیت مناسب انجام بگیرن، خیلی خوب در میان. خواننده رو غافلگیر می کنن.


یه نکته ای که باید بهش توجه کرد اینه که قضیه نجینی و موهای بلاتریکس یه سوژه فرعیه. سوژه فرعی خوبی هم هست. ولی این فرعی بودنش نباید فراموش بشه. نباید از سوژه اصلی جلو بزنه. برای جلوگیری از این اتفاق، اولا باید کمرنگ نگهش داشت. یعنی جدیش نکنیم...پیچیده نکنیم. دوما حواسمون باشه که چقدر طول می کشه. سوژه های فرعی داستان دار باید تموم بشن.
مثلا جریان تلاش برای نجات نجینی داستان داره. این باید تموم بشه. ولی اشکالی نداره که نجینی تو موهای بلاتریکس بمونه و در ادامه مسیر همینجوری پیش برن و دربارش بنویسن. این یکی دیگه داستان نیست. سوژه اس.


نقل قول:
گریک خیلی خنگ بود و هر موقع بحث پیچیده می شد هنگ می کرد.
سوژه ها رو هیچوقت بطور مستقیم ننویسین. تاثیر بدی روی شخصیت می ذارن. سوژه رو باید عملا نشون داد. نباید نوشت.


دیالوگ های بعدی گریک و شپش ها قابل قبول بودن. بعضیاشون خوب بود و بعضیا لب مرز! داشتن بی مزه می شدن...ولی نجاتشون دادین. قسمت های دیگه پستتون خوبن. فقط مواظب این دیالوگ های طولانی و پشت سر همتون باشین که از دستتون در نرن.


نقل قول:
- سلام نجینی... اوه اوه خیلی بد گیر کردی!
پایان خیلی خوب بود. سوژه فرعی رو نپیچوندین...مستقیم به نجینی رسیدین و این سوژه می تونه زود به نتیجه برسه.

شخصیت ها خوب بودن. مخصوصا در قسمت اول پست.
گریک خوب بود...کلا تازگیا خوب شده. داره خودشو پیدا می کنه. داره مسیر درستی رو طی می کنه.

دیالوگ های زیاد پشت سر هم داشتین...ولی گیج کننده نبودن.

شما دیگه توضیح هم می دین. توضیحات خوبی هم می دین. پست پخته و خوبی بود. ضعیف ترین قسمتش دیالوگ های بین شپش و گریک بودن...که اونا هم بد نبودن، ولی اگه اون قسمت کمی کوتاه تر می شد، کیفیت پست بالا می رفت. مثلا قسمت شپش دومیه دیالوگ های اضافی داره. قسمت آدرس دادن و سنگ پاش خوب بود.
سوژه رو خیلی خوب پیش بردین و خیلی درست تمومش کردین.


گریک خوب داره پیش می ره. بیشتر از چیزی که لازمه روش تمرکز نکنین. مثلا اگه تو سوژه ای حضور پررنگ نداره یا حضورش به درد نمی خوره یا جالب نیست، به زور واردش نکنین. جایی که لازمه ازش استفاده کنین که شخصیت، انرژیش رو حفظ کنه. این جا خوب استفاده کرده بودین. همینجوری پیش برین.
یه حس دیگه هم در مورد گریک دارم. گریک یه شخصیت گیج و منگه! که همه رو با همسر از دست رفتش اشتباه می گیره. ولی یه حالت حاضر جواب هم تو بحثا بهش می دین. این دومی با اون ویژگی اولی در تضاده...خرابش می کنه. و اولی جالب تر و سوژه دار تر از دومیه. به نظر من ویژگی دومش باید کمرنگ بشه. تو بحثا خیلی زبر و زرنگ و حاضر جوابانه حاضر نشه. مطابق شخصیتش حرف بزنه که شخصیت، کامل بشه. قابل باور بشه.

خوب بود گریک. چوب دستیا رو امتحان می کنیم. اگه کار نکرد میاریم پس می دیم می ریم از چوب دستی فروشی هاگزمید می خریم.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۰۴ دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۷

گریک الیواندرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ جمعه ۲۷ مهر ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۰:۱۸ پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 156
آفلاین
سلام لردا!
آره دوباره منم!
آمده ام که بدهی خویش را پرداخت کنم.
هر موقع خواستین ازش استفاده کنین یه فاتحه هم برای الیزا بخونین. یه چند تا هم اضافه درست کردم که به بقیه هم بدین استفاده کنن.
حالا که دارین به خودتون زحمت میدیدن اینو میخونین، اینم نقد کنین لطفا!


Ravenclaw is my everything



تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.