هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۷:۳۶ پنجشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۸

سالازار اسلیترین old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۲۰ چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۹:۰۲ پنجشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۸
از تالار اسرار در تنهایی و خلوت مارگونه‌ام...!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 94
آفلاین
نام:سالازار اسلاترین
تولد:7 جولای(جولای هفتمین ماه میلادیه!)
گروه:اسلایترین
گروه خونی:اصیل زاده
خصوصیات ظاهری:موهای صاف مشکی که به سبز میخورع-پوست سفید و بی روح-چشمای سبز و مارگونه
خصوصیات اخلاقی:خعلی آروم و جدی:)
شغل:کمک به دوستان و نوشتن برای زندگی و تنهایی های خودم:")
محل زندگی:تالار اسرار
پاترونوس:مار افعی
حمل و نقل:جسم یابی(غیب و ظاهر شدن)یا جارو golden
چوبدستی:چوب درخت سرخدار، دندان مار، پر ققنوس/ انعطاف پذیر و 12 اینچ
توضیحی از زندگی‌ای پر رمز و راز:
من در قصری بزرگ به نام«قلعه مار زبان های شرور»به دنیا اومدم.خونواده من پولدار بودن امه قبل از او روز تولد نحس و لعنتی.....مادرم بخاطر یه بیماری مشنگی مرد و پدرم بخاطر اینکه عاشق مادرم بود، خودکشی کرد.من روز تولد14سالگیم تنها شدم و مردم داخل قصر منو بیرون کردن چون خونواده‌ای نداشتم.من تمام تلاشمو کردم تا دوست پیدا کنم و انتقاممو از تمام خون لجنی ها بگیرم چون مامانم میتونس زنده بمونه اگه او خون لجنی کمکش میکرد.
2 سال بعد اتفاقی شیرین و عجیب رخ داد که من رو از این رو به اون رو کرد و حس شرارت رو بالا برد!!داشتم تو جنگل راه میرفتم که یه مار دیدم از روی ناراحتی و گشنگی بهش گفتم:"سلام مار جونم!"ماره هم جواب داد:"سلام دوس جونم!"من چشام داش از حدقه میزد بیرون که فهمیدم مارزبانم!!به دوستام گفتم و اونا چون جادوگر بودن(گودریک، هلگا، روونا)خوشحال شدنو منم از اون روز به بعد هر ماری میدیدم باهاش میحرفیدم:)
دو سال بعدش تول 17 سالگیمو تو غارم گرفتم(اولین باری بود که خودم جشن میگرفتم!).چون تازه یه باسیلیسک برا خودم پیدا کرده بدم!!!
.
.
.
در سن 37 سالگیم، منو دوستانم تصمیم مون رو گرفتیم که یه مدرسه ی جادوگری بسازیم و ساختیم.اسمشو گذاشتیم«مدرسه ی علوم و فنون جادوگری هاگوارتز».4 تا گروه شدیمو بچه های جادوگرو با کلاه گروهبندی تو گروها میزاشتیم!اسم گروهامون فامیلیامون بود:اسلایترین، گریفندور، هافلپاف، ریونکلاو!
تو این مدرسه وقتی مردم یه پسرو تو خیابون دیدم ازش خوشم اومد......اسمش"تام ماروولو ریدل"بود....چون مثل من تنها و بی خانمان بود.....بهش قرت مارزبانی دادمو باهاش شروع به گپ و گفت شدم تا پرفسور دامبلدور اومدو اوردش مدرسه.اون افتاد تو گروهه من چون من میخاستم، اما فک نمیکردم تالار اسرار باز کنه و باسیلیسک منو ببینه!بهش اجازه دادمو چن سال بد وقتی هری پاتر فهمید تالارو به قدرت من جینی ویزلی باز کرده......از قدرت مارزبانی که تام بهش داد، در تالارو پیدا کردو با دوستشو لاکهارت وارد اونجا شد.دخترع رو نجات دادو جان‌پیچ تام(لرد ولدمورت)رو از بین برد.تو لیست از بین بردناش باسیلیسک عزیزم هم بود!!چرا آخع کشتش؟!
در کل خعلی از دست این دوتا عصبانیم ولی تو لیسنت آدمای مورد عالقم چون من همه مار زبان ها و آدمای دسچین شدمو دوس دارم!
.
.
آدمای دستچین شدم: لرد ولدمورت، خانواده‌ی مالفوی(چون به ولدمورت کمک کرد!)، سورس اسنیپ و شاید هری پاتر(چون قرار بود بیاد اسلایترین و مار زبون بود!): ))
من عاشق قاب آویز و باسیلیسکم بودم ولی هر دوتارو تام باعث شد تو لیست ازبین بردنای پاتر بیوفته: |
.
.
.
حرف عاخرم:
اگه خواستی طعم زهر افعی رو بچشی در تالار اسرار به روت بازه!مرگ چیز باحالی باید برای خون لجنی ها باشه!!نه؟!

#مرگ_حق_خون_لجنیاست



الان 28 خرداده آیا؟ فقط به خاطر اصرار و علاقه‌ای که به اسلیترین داری تاییدت می‌کنم.
تایید شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۸/۳/۹ ۱۸:۴۰:۱۹

Salazar slytherin is a dark Hogwarts founder
Honor to him
تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۳۲ سه شنبه ۷ خرداد ۱۳۹۸

جاستین فینچ فلچلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۶ شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۴:۴۹ پنجشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۱
از اونجا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 11
آفلاین
نام: جاستین فینچ فلچلی

گروه: هافلپاف

گروه خونی:دورگه

چوبدستی: چوبدستی 18 سانتی از چوب درختان گردو و گیلاس ( به صورت تلفیقی ) و از مغز ریسه ی قلب اژدها و پر ققنوس

جارو: نیمبوس 2000

پاترونوس: آهو

علایق: درس دفاع در برابر جادوی سیاه علاقه زیادی دارم و همان جا با هری پاتر آشنا شدم. به مطالعه علاقه زیادی دارم و شاید به خاطر پشتکارم همیشه در کتابخانه هستم.

ویژگی های ظاهری و اخلاقی: قدم بلنده و دماغ کوچیکی دارم. مهربونم و تا جایی که بتونم ناراحت یا عصبانی نمیشوم و خیلی هم شوخی و مزاح میکنم ولی در کل بسیار مهربان و دلسوزم.

زندگی نامه: وقتی یازده سالم بود، نامه هاگوارتز با جغد برام ارسال شده بود. سال دوم سر کلاس دفاع در برابر جادوی سیاه، با هری پاتر آشنا شدم. در تمام سال های تحصیلم، بسیار مطالعه می کردم و به همین خاطر خیلی توی کتابخونه بودم. به خاطر مطالعاتم تونستم برای هافلپاف بسیار امتیاز آوری کنم و آن را برای سال های بسیار، با کمک دوستانم در صدر گروه بندی قرار بدم. در 18 سالگی، که تحصیلم تمام شد، در وزارتخونه مشغول به کار شدم. به دلیل سخت کوشی و تلاش بسیارم، خیلی زود به مقامات بالاتر دست پیدا کردم.


عه جاستین تو چرا پستت بین بقیه گم شده بود؟
جایگزین شد!


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۸/۳/۹ ۱۸:۳۲:۴۲

هدف، 25 درصد موفقیت، توانایی 15درصد، و انجام دادنش ( تلاش برای بدست آوردنش ) 60 درصد باقیه.


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۱:۴۵ دوشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۸

دابی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۴ پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۷:۱۰ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۲
از دوستان جانی مشکل توان بریدن!
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
پیام: 152
آفلاین
سلام

نام:دابی
جنسیت: مذکر
گروه : گریفندور
ویژگی ظاهری : دابی قد کوتاهی داره قربان. انگشت ها شم خیلی باریک و درازه. بینی نوک تیزی داره و گوش هاش هم مثل خفاشه. اما دابی انقدر اونا رو لای در کابینت و زیر اتو گذاشته، همیشه کمبوده و دچار سوختگی درجه دو هست قربان.
رنگ چشم: سبز، خیلی هم گنده
مو : ندارد
چوب جادو : جن های خونگی چوب دستی ندارند.
علاقه ها: نجات هری پاتر، و اقوامش. بد گویی پشت سر ارباب سابقش... دابی بد...! بوممم!
شغل: شاغل در مدرسه جادوگری هاگوارتز
محل زندگی: هاگوارتز
معرفی دابی: دابی جن خونگی آزاده، مدتی خدمتکار خانواده مالفوی بود. بعد از مدتی به دست هری پاتر آزاد شد و تا آخر عمرش به اون کمک کرده. سرانجام به دست بلاتریکس لسترنج و با چاقوی نقره ای او، در راه نجات هری پاتر به قتل رسید.

دسترسی ام به گروه گریفندور رو میشه برگردونین لطفا؟
ممنون

راستی تو چت باکس هم ثبت نام کردم، این پیغام رو نشون میده:
Your account is pending approval by the shoutbox owner/admin
یه دستی به سرش بکشین اگه میشه.



واو! خوش برگشتی جن خونگی مورخ!
اکانت چت‌باکس هم نیاز به فعالسازی توسط مسئولش داره که لرد ولدمورته.

تایید شد.


ویرایش شده توسط دابی در تاریخ ۱۳۹۸/۳/۶ ۲۱:۴۹:۳۹
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۸/۳/۶ ۲۳:۴۷:۱۵


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۳:۳۴ دوشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۸

جاستین فینچ فلچلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۶ شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۴:۴۹ پنجشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۱
از اونجا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 11
آفلاین
نام: جاستین فینچ فلچلی
گروه: هافلپاف
ویژگی های ظاهری و اخلاقی: دارای قد بلند و لباس تیره با دماغی کوچک. مهربونه و اصلا ناراحت یا عصبانی نمیشود و خیلی کم شوخی و مزاح میکند ولی در کل بسیار مهربان و دلسوز.

چوبدستی: چوبدستی 18 سانتی از چوب درخت گیلاس و مغز نخود سحرامیز(درگذشته از این نخود برای درست کردن انگشتر های طلسم دار استفاده میشده است.)

جارو: علاقه خاصی به جارو ندارد و معمولا با وسایل ماگلی حمل و نقل میکند. (از نشانه های آدم های صبوره)

معرفی کوتاه: جاستین فینچ فلچلی از اعضای محفل ققنوس است و همیشه در تلاش صلح و ارامش است و هیچ چیز را بیش تر از صلح دوست نداره و تمام تلاشش رو میکنه تا مشکلات رو با مذاکره حل کنه. حتی در درگیری ها هم به دنبال اینه که همه رو آشتی بده. در زمان تحصیل در هاگوارتز بسیار سختکوش بوده و به کمک هم تیمی هاش تونست هافلپاف رو برای سال های متوالی در صدر نگه داره.
در 18 سالگی در وزارت خانه مشغول به کار شد. از دوستداران علم و هنر سیاست است.



معرفی شخصیتت کوتاهه. لطفا بعدا حتما برگرد و تکمیلش کن.
تایید شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۸/۳/۶ ۱۳:۵۷:۰۱

هدف، 25 درصد موفقیت، توانایی 15درصد، و انجام دادنش ( تلاش برای بدست آوردنش ) 60 درصد باقیه.


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۰۸ سه شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸

کریچر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۱۸:۴۳ چهارشنبه ۱۰ فروردین ۱۴۰۱
از میدان گریمولد، خانه شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 118
آفلاین
نام: کریچر

گونه: جن خانگی

گروه: اسلیترین

چوبدستی: ندارد.

سلاح:وایتکس! و هر نوع مواد شوینده دیگر!

توانایی ها:امکان انجام دادن برخی جادوها بدون استفاده از چوبدستی. آپارات در مکانهایی مانند هاگوارتز.

محل زندگی:خانه شماره دوازده گریمولد، هاگوارتز

ظاهر: جنی است به شدت زشت و کریه با گوش های دراز و خفاش مانند ، پشت سرش موهای سفید و فرفری دارد و جز ملافه ای که مثل لنگ به دور خود ميپیچد، چیز دیگری برتن نمی کند.


خصوصیات رفتاری: کریچر جزو غیرقابل تحمل ترین شخصیت های جهان است! از انواع شوینده ها و سفید کننده ها استفاده می کند و همیشه یک بطری حاوی وایتکس با خود حمل می کند.
از هیچ تلاشی جهت اذیت کردن محفلی ها دریغ نمی کند و همیشه میگوید دلیل عضویتش در محفل "نجات دادن خانه گریمولد " است...! اما در باطن بخاطر مرگ ارباب عزیزش وفادار به محفل است.



معرفی شخصیت:
کریچر جن خانگی بدترکیب پیر خاندان بلک است که بعلت تنها ماندن درخانه باستانی خاندان بلک وناظرفوت بهترین اربابش ریگولوس بلک بوددچارافسردگی شدیدی می‌شود.

آرزوی وی این است که سرش را در کنار سر بقیه جن های خاندان بلک قرار دهند.
پس از مرگ خاندان بلک، سیریوس صاحب وی شد و مقر محفل ققنوس را به خانه گریمولد تغییر داد. کریچر هم از هیچ تلاشی در جهت اذیت کردن محفلی ها دریغ نکرد...!

کریچر به سیریوس خیانت کرد و باعث مرگ سیریوس شد. با مرگ سیریوس، خانه گریمولد و کریچر به هری پاتر رسید. از آنجا که کریچر و هری از یکدیگر متنفر بودند، هری کریچر را به هاگوارتز فرستاد تا نزد همنوعانش در هاگوارتز کار کند.

پس از نبرد هاگوارتز به جبهه سفیدی پیوست و به گریمولد بازگشت. با اینکه می داند در گذشته اشتباه کرده اما هیچ گاه به اشتباهاتش را به زبان نمی آورد و به رفتارش به شکل گذشته است.
هیچ کس در گریمولد از او را جدی نمی گیرد و همه به نوعی دوست دارند از شرش خلاص شوند!

شناسه قبلی



تایید شد.
خوش برگشتی.


ویرایش شده توسط کریچرold در تاریخ ۱۳۹۸/۲/۳۱ ۲۳:۲۹:۲۳
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۸/۳/۱ ۱۷:۱۱:۲۶

وایتکس!



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۷:۵۵ سه شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸

ریونکلاو، محفل ققنوس

جوزفین مونتگومری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۵ چهارشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۸
آخرین ورود:
امروز ۲۱:۱۳:۴۴
از دستم حرص نخور!
گروه:
کاربران عضو
ریونکلاو
ایفای نقش
محفل ققنوس
پیام: 311
آفلاین
نام: جوزفین مونتگومری

گروه: ریونکلاو

خصوصیات ظاهری:

موهاش قرمز تیره س،ولی خودش می گه رنگش قرمز مایل به قهوه ایه! چشاشم سبزه!یه کمی هم به آبی می بره رنگش ولی در کل بازه.با یه دماغ بامزه و دهنی همیشه آماده ی حرف زدنه.قدش و قوارش متوسطه ولاغرم هس.

خصوصیات اخلاقی:

این آبجیمون علاقه ی مفرطی به بالا رفتن از درخت،نشستن رو شاخه هاش،آویزون شدن ازشون و در کل هرگونه ژانگولر رو درخت داره.درخت مورد علاقش هم درخت داخل حیاط پشتی خونه ی گریمولده.ضمناً عاشق خونه ی درختیه و همچنین کتابای مشنگی.

عملگراست!دوس داره سریع دس به کار بشه و وظایفی که بش محول شده رو انجام بده.بوق زدن به اعصاب ملت و کل کل های ادامه دار هم از کاراشه.به این آسونیا خستش نمیشه.غیرتیه رو چیزایی براش ارزش داره.هیجان طلبه و اهل خطر.

رو در وایسی و اینام با کسی نئاره.حرف دلشو می زنه.این که بقیه دهنشونو ببندنو هیچی نگن دلیل نمیشه اونم همین کارو کنه که!

معرفی کوتاه:

روایته که پدر جوزفین،آقای مونتگومری،چوبدستیش شکسته می شه و اونو برای همیشه از جامعه ی جادوگری بیرون می کنن.اون یه کشیش در یک ناحیه ی فقیر نشین بود.مردم اون محله به خواطر فقر و نداری به یک پزشک خوب دسترسی نداشتن.ولی آقای مونتگومری به واسطه ی کتابایی که خونده بود و معجون هایی که بلد بود هر کسی رو که بهش مراجعه می کرد رو سعی می کرد مداوا کنه.ولی در مورد استفاده از جادو محطاط بود و نمی ذاشت کسی متوجه بشه که اون جادوگره.کارش خوب پیش می رفت تا این که یه بار از دستش در رفت و یکی از مشنگا دید که اون داره یه وِردی رو می خونه.کارش تموم بود .براش دادگاه تشکیل دادن و اونو از جامعه ی جادوگری بیرون انداختن.اونم به حومه ی شهر،جایی که مردم کمتر و علفا و درختا بیشتر بودن نقل مکان می کنه.اینجا بود که جوزفینِ کوچولو به دنیا میاد و در این محیط سرسبز و بانشاط راه رفتن و حرف زدن رو یاد می گیره.پرنده ی خوشبختی داشت روی سر این خانواده بال می گشود که ناگهان کرکسِ مرگ وحشیانه اونو کنار زد.آقای مونتگومری سل گرفت و بعد از چند ماه فوت کرد.همسرش بدون اون نتونست از پس مدیریت خرج و مخارج زندگیش بر بیاد و با فقر و بیماری دست به گریبان شد.مادر جوزفین می خواست تنها ثمره ی زندگیش رو زنده نگه داره.این بود که اونو به اعضای محفل و دامبلدور سپرد و رفت.رفت و دیگه هرگز برنگشت.این جوزفین شاد و سرحالی رو که می بینین فرزند همین خانواده ست.اینه که سختی ها و ناملایمات زندگی خم به ابروی این بچه نمی یاره.

تا اینجای حکایت دوشواری وارد نی.قضیه از اونجایی شروع می شه که شروع می کنه به رشد و تکامل اونم در معیت آدمایی مثل جیمزتدیا،ویولت و ویکتوریا.تا این که یک روز وقتی داشت از درخت میرفت بالا یه چیزی به نام جغدِ حاملِ دعوتنامه ی هاگوارتز می خوره به کلَّش و پرت می شه پایین.می فرستنش اونجا و از اونجا توسط کلاه گروهبندی مستقیماً پرت می شه تو تالار ریون.خیلی هم خوبه،خیلی هم خوش میگذره،فقط دلش واسه ویولتش تنگ شده.



تایید شد.


ویرایش شده توسط MOBINA_FESGHEL در تاریخ ۱۳۹۸/۳/۱ ۱۴:۴۸:۲۷
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۸/۳/۱ ۱۷:۱۱:۰۰

بسوز! شعله‌ور شو، با اشتیاق. چنان بسوز که گرمای وجودت رو بشه حس کرد...


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۰:۰۰ دوشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۸

جوآن کریجold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۶ شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۵:۰۹ یکشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 10
آفلاین
نام: جوآن کریج

گروه: ریونکلاو

سن: ۱۷

گروه خونی: دورگه(پدر و مادر ماگل)

چوب دستی: ریشه بلوط سفید با مغزی دم پر ققنوس

جارو: آذرخش

پاترونوم: عقاب

علایق: علاقه مند به عضویت در تیم کوییدیچ، درس دفاع در برابر جادوی سیاه

ویژگی های اخلاقی و ظاهری:
موهای مشکی، پوست سبزه، هیکل درشت (مثل ورزشکار ها)،
باهوش و زیرکه اما خیلی گیجه و بی دقت
جادوگر قدرتمندی نیست اما همیشه تمرین میکنه تا موفق باشه
به دوستاش وفاداره
تنبله ولی هر کاری که شرو کرده رو تا اخرش انجام میده

زندگینامه:
خوب من همیشه بین ماگل ها بودم و از این راضیم، ولی هر وقت از دست کسی عصبانی می شدم باعث میشد اتفاق بدی براش بیفته.
تا اینکه نامه ای از هاگوارتز گرفتم که فهمیدم جادوگرم. پدر مادرم باورشون نشد ولی وقتی نامه ی دوم رو دیدند باور کردند. اونها با اینکه تو هاگوارتز درس بخونم مشکلی ندارن و خیلی ازم حمایت کردن.
حالا دارم سعی می کنم عضو محفل ققنوس و تیم کوییدیچ ریونکلاو بشم.


تایید شد.


ویرایش شده توسط mmk0859 در تاریخ ۱۳۹۸/۲/۳۰ ۰:۰۴:۳۷
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۸/۲/۳۰ ۰:۳۹:۴۳

Only Raven


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۱:۲۶ جمعه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۸

دان دارکرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۱۷ پنجشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۹:۰۷ شنبه ۴ آبان ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 5
آفلاین
نام:دان دارکر
تاریخ تولد:22 می 1998(مصادف با جنگ هاگوارتز)
نژاد:اصیل زاده
گروه:اسلیترین

چوب دستی:
از جنس درخت بلوط انگلیسی،با هسته ریسه قلب اژدها،طول آن 15 سانت و دارای انعطاف پذیری نامشخص است.

پاترونوس:
شیرنر سفید

بوگارت:نامشخص


قدرت منحصر به فرد:
توانایی اجرای برخی از جادوها با استفاده از چشمش
توانایی حرف زدن با مارها(هری پاتر هم این توانایی را دارد)

خصوصیات:
قدی بلند،مو هایی صاف و بلند به رنگ قهوه ای روشن دارد که رو شانه هایش را می پوشاند،چشمان میشی مایل ب زرد(که در هنگام خشم رنگش بسیار روشنتر میشود)،بینی عقابی که به دلیلی نامعلوم شکستگی در آن به چشم میخورد،کم حرف است و ظاهری جدی دارد،با نگاهی عمیق و نافذ در چشم مخاطبش نگاه میکند و با صدایی رسا و شمرده کلمات را ادا میکند به طوری که کسی جرئت قطع کلامش را به خود نمیدهد.

قدرت های جادویی:
در زمان تحصیل توانایی جادویی او در بین اساتید و دانش آموزان هاگوارتز معروف بود،پروفسور مک گونگال مدیر مدرسه هاگوارتز درباره او چنین می گوید:
نقل قول:
(در هنگام تحصیلش تمام اساتید با من هم عقیده بودند که بعد از دامبلدور و کسی که نباید اسمش رو برد، هاگوارتز هیچ دانش آموزی را نداشته که بتواند کارهایی را که او با چوب دستی انجام میدهد،انجام دهد)

اسلیترینی ها هم گروهی او عقیده داشتند که با قوی ترین جادوگر تاریخ هم دوره هستند و اگر دامبلدور یا لردسیاه هنوز زنده بودند هیچگاه حاضر به دوئل با او نمیشدند.
در زمان تحصیل گروهی از دانش آموزان گریفیندور باورداشتند که او را در آسمان هاگزمید در حین پرواز دیده اند درحالی که در میان توده ای از مه سیاه قرارداشته است(ادعایی که هیچ وقت توسط خود او رد یا اثبات نشد)
او تبحر خاصی در اختراع طلسمهای سیاه دارد به همین دلیل همواره در دوئل ها پیروز بوده و از استفاده طلسم های نابخشودنی هیچ ترسی ندارد از همین رو بین مردم معروف شده است
که:
نقل قول:
(هرکس میخواد مرگ را ببیند باید به امارت دارکر سر بزند)

زندگی نامه:
در قلعه ای در 30 مایلی بنای تاریخی مشهور استون هنج در خاندان دارکر از پدر و مادری جادوگر به دنیا آمد.
پدر او آلفرد دارکر و مادرش هانا بگشات(از اقوام باتیلدا بگشات) او از طرف مادری با گلرت گریندلوالد(برادرزاده باتیلدا) نسبت فامیلی دارد.پدربزرگ او جیمز داگلاس دارکر همواره ادعا داشت که از نوادگان مرلین است(اما به دلیل عدم وجود شجره نامه ای معتبر هیچگاه ادعای خود را نتوانست به اثبات برساند).مادر دان در اثر آتش سوزی قلعه دارکر وقتی که او سه سال داشت از دنیا رفت و پدر او که از دوستان صمیمی سیوروس اسنیپ بود در جریان جنگ هاگوارتز در راه انتقام مرگ دوستش از ولدمورت توسط شخص لردسیاه در روز تولد دان کشته شد.او اکنون ارباب امارت دارکر و مالک تمام دارایی های خاندان دارکر است.در طول هفت سال تحصیل او در هاگوارتز گروه اسلیترین شش بار برنده جام گروه ها شد و فقط در سال سوم نتوانسد برنده باشد.کارنامه تحصیلی وی مملو از افتخارات و مدال های علمی است که در موزه هاگوارتز نگهداری میشود. برخی او را از لحاظ تحصیلی با قاتل پدرش تام ریدل مقایسه میکنند .درمدت تحصیلش در هاگوارتز هیچ وقت کسی نتوانست از لحاظ احساسی به او نزدیک شود یا رابطه ای با اوداشته باشد.او تنها با خدمتکار پیر و وفادار خاندان دارکر مالنا و جن خانگیش نورمن در قلعه دارکر زندگی می کند. تنها شخصی که در زندگیش به مدت کوتاهی رابطه نزدیکی با او داشت دختری به نام دلفی بود که به دلایلی نامشخص بعد از یک دوئل سخت بر فراز قعله نورمنگارد و شکست دادن او دیگر هیچوقت با او رابطه دوستانه ای نداشت.زندان بانان زندان نورمنگارد که شاهدان عینی این واقعه بودند با دیدن قدرت های خارق العاده و قدرت پرواز این دو جادوگر جرئت به دخالت در دوئل نکردند.دلفی بعد از شکست از دان و بعد از اینکه دان از جان او گذشت درحالی که میتوانست او را بکشد سعی در ایجاد دوباره رابطه با او کرد اما هیچگاه موفق نشد. عده ای بر این باورند که او مشغول ایجاد یک گروه از جادوگران قدرتمند است تا قدرت جامعه جادوگری را در دست بگیرند که در طی محاکمه ای به دلیل عدم وجود مدرک علیه دان این اتهام با اعلام رسمی وزیر سحر جادو(هرماینی گرنجر) بی اساس خوانده شد.یکی از کسانی که همواره فعالیت های او را تحت نظر دارد ،مدیر اجرا قانون جادو در وزارت خانه(هری پاتر)است که بارها سعی در پیدا کردن مدرکی دال بر وجود گروه مخفی او بوده که هربار شکشت خورده است.
اما درحقیقت اهالی جامعه جادوگری زمزمه هایی شنیده اند که او رئیس انجمنی مخفی از جادوگران به نام شوالیه های شب است که هیچ اطلاعاتی از هدف و اعضای آن در دست هیچ کس نیست.اعضای این گروه که وفاداری و ترس بی اندازه ای از او دارند او را پادشاه شب مینامند.نامی که خیلی از مخالفان او در وزارت خانه اعتقاد دارند اگر هرچه زودتراقدامی علیه او صورت نگیرد خیلی خطرناک تر از ولمدمورت و گلرت گریندلوالد خواهدشد و طرفداران او کشته شدن پدرش را بدست ولدمورت دلیلی بر تنفر او از ولدمورت و افکارش میدانند.

آیا پادشاه شب نامی است که دوره جدیدی از وحشت را در جامعه جادوگری به راه می اندازد؟



تایید شد.


ویرایش شده توسط MUHAMMAD11ali در تاریخ ۱۳۹۸/۲/۲۷ ۲۱:۳۰:۴۶
ویرایش شده توسط MUHAMMAD11ali در تاریخ ۱۳۹۸/۲/۲۷ ۲۱:۴۷:۵۶
ویرایش شده توسط MUHAMMAD11ali در تاریخ ۱۳۹۸/۲/۲۷ ۲۱:۵۱:۴۳
ویرایش شده توسط MUHAMMAD11ali در تاریخ ۱۳۹۸/۲/۲۷ ۲۱:۵۷:۱۸
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۸/۲/۲۷ ۲۳:۵۷:۱۸

I always tell the TRUTH even when i LIE


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۸:۰۸ چهارشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۸

ویکتور کرام


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۲۲ جمعه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۴:۴۹ جمعه ۱۵ فروردین ۱۳۹۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 26
آفلاین
من ویکتور کرام هستم، دانش آموز مدرسه دورمشترانگ و البته جستوجوگر تیم ملی بلغارستان.

چوبدستی که استفاده میکنم از هیزم و قلب اژدها ساخته شده، ده و یک چهارم اینج طول داره و کاملا سفت و سخت است.

از افرادی هستم که در جام آتش انتخاب شد و فعلا به عنوان مهمان در مدرسه هاگوارتز، گروه ریونکلاو هستم.

از ویژگی های ظاهری بیشتر ترجیح میدهم موی کوتاه داشته باشم، همچنین هیکلی چهارشونه دارم، مثل بقیه ورزشکارها.

بیشترین علاقه من کوییدیچ هست. کوییدیچ همه چیز را به من داد.

پیروزی های زیادی داشته ام ولی بزرگترین شکست من، بازی جام جهانی بلغارستان و ایرلند بود که با اینکه اسنیچ را گرفتم، ولی باز هم ایرنلد برنده مسابقه شد. این شکست برایم باور نکردنی بود.

معمولا کم حرف هستم و تا زمانی که نیاز نشه صحبتی نمی کنم. شهرت زیادی بین همه جادوگرها دارم و تا حدی مغرورم اما دوست خوبی برای نزدیکانم هستم، مثل زمانی که با هرمیون صمیمی و دوست بودم.

بزرگترین آرزوم این بود که بتونم قهرمانی در جام جهانی رو تجربه کنم که خوشبختانه در فینال جام جهانی سال ۲۰۱۴ بلغارستان برزیل به این آرزو رسیدم.

از آخرین باری که مدرسه هاگوارتز آمدم، خاطره خوبی ندارم، جام آتش برای من خیلی تلخ تمام شد. در کل دوره جام، برای سدریک احترام قائل بودم و مرگ او برایم دردناک بود.

به جز مهارت پرواز، میتوانم تغییر شکل به کوسه بدهم، همچنین در مدرسه دورمشترانگ، هنرهای سیاه خوانده ام و در دوئل هم حرفی برای گفتن دارم.


بهتر شد. ولی هنوزم جای کار داره.
تایید شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۸/۲/۲۶ ۱:۴۳:۴۵


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۱۸ سه شنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۸

ویکتور کرام


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۲۲ جمعه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۴:۴۹ جمعه ۱۵ فروردین ۱۳۹۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 26
آفلاین
من ویکتور کرام هستم، دانش آموز مدرسه دورمشترانگ و البته جستوجوگر تیم ملی بلغارستان.

چوبدستی که استفاده میکنم از هیزم و قلب اژدها ساخته شده، ده و یک چهارم اینج طول داره و کاملا سفت و سخت است.

از افرادی هستم که در جام آتش انتخاب شد و فعلا به عنوان مهمان در مدرسه هاگوارتز، گروه ریونکلاو هستم.

از ویژگی های ظاهری بیشتر ترجیح میدهم موی کوتاه داشته باشم، همچنین هیکلی چهارشونه دارم، مثل بقیه ورزشکارها.

بیشترین علاقه من کوییدیچ هست. کوییدیچ همه چیز را به من داد.

پیروزی های زیادی داشته ام ولی بزرگترین شکست من، بازی جام جهانی بلغارستان و ایرلند بود که با اینکه اسنیچ را گرفتم، ولی باز هم ایرنلد برنده مسابقه شد. این شکست برایم باور نکردنی بود.


می‌دونی؟ برای شخصیت شناخته شده‌ای مثل ویکتور کرام، انتظار می‌ره که توضیحات خیلی خیلی بیشتری بدی. ما خیلی چیزا از این شخصیت می‌دونیم. حالا نمی‌گم هرچی هست و نیست رو تماما بنویس، ولی این مقدار هم واقعا کمه. لطفا دوباره برگرد و این‌بار توضیحات بیشتری راجع به این شخصیت بده تا تاییدت کنم.

تایید نشد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۸/۲/۲۴ ۲۳:۴۷:۳۶







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.