هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۱:۵۷ سه شنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۸

النور برنستون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۸ جمعه ۳۰ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۰:۴۱ چهارشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 18
آفلاین
نام : النور برنستون

گروه: هافلپاف

ویژگیهای ظاهری:
دختری لاغر اندام و کوتاه قد، اما ورزشکار. موهای خرمایی کوتاه و فشن، چشمای قهوه ای سوخته، همیشه لباس ورزشی زرد و اسپورت تنشه.

ویژگیهای اخلاقی:
دختری صبور و مهربان و دست دلباز. عاشق ورزش، مخصوصا ورزش شافل. گاهی اوقات لجباز و یه دنده.

خانواده: چهارتا خواهر، یه برادر، همه توی ریونکلاو بودن، من یه ذره کوچولو، فقط یه ذره، بی هوش تر بودم.

علاقمندی: ورزش، رنگ زرد، آهنگ، فیلم اکشن و هیجانی و ماجراجویانه و ترسناک. عاشق رقص
ژله! عاشق دندون خرگوشی ها، مخصوصا باب اسفنجی!
عاشق خواهرزاده ها.
$$$$
قبلا بلیت زدم برای تغییر شخصیت و گروه و تایید شد، یه مدت نیومدم سایت. الان دوباره معرفی شخصیت کردم.


تایید شد. خوش برگشتید.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۲۶ ۰:۱۸:۲۸


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۸:۲۴ سه شنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۸

ماتیلدا استیونز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۱ پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۸:۵۱ چهارشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۹
از کالیفرنیا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 359
آفلاین
نام: ماتیلدا استیونز

تاریخ تولد: ۱۳ سپتامبر

جنس: مونث

اصالت: آمریکایی

گروه: با عشق " هافلپاف"

رنگ چشم: آبی- خاکستری کشیده ( اما نه مثل ژاپنی ها. منظورم فقط اینه که گرد مثل توپ نیست. اما مردمک چشمم درشته!). تقریبا چیزی مثل یه توفان. بعضی وقتا میتونه خوشحال و مجذوب کننده باشه. بعضی وقتا مثل آرامش قبل از طوفان و بعضی وقتا هم خود طوفان همراه با رعد و برق!

پوست: سفید

مو: قهوه ایه کمرنگ بلند. ته موهامو همیشه این رنگی میکنم. اصن همیشه همون شکلیم!

ظاهر کلی:

قد بلند و لاغر. با صورتی گرد و بینی کوچیک. بیشتر مواقع موهامو باز میذارم و یه گردنبندی از سنگ هماتیت سیاه تو گردنمه! شاید بخاطر اینه که هماتیت به آدم اعتماد به نفس میده یا اینکه با لباسم جور و ست باشه، میندازمش.لباس خاصی هم ندارم.

و البته گربمم کنارمه. این قسمت ظاهر کلیمه اما من ظاهر گربمم اضافه می کنم. پشمالو. کاملا سفیده اما بالای سرش و قسمت خیلی کمی از کمرش خاکستری قهوه ایه. یه گربه ی تنبل و شکمو. گوش می کنه به حرفما اما وقتی بحث غذا میشه، دردسرسازه. ولی امیدوارم همه منو با گربم بشناسن

جارو: آذرخش. ( مثل آذرخش زئوس. خدای خدایان!)

اخلاقیات: مهربونم و زود جوش میارم. خیلی باهوش نیستم و ساده ام. زود رنجم و زودم دوست پیدا میکنم

قلبم بزرگه. محدود به یه نفر نیست( اما خب بیشتر قلبم جرالده❤️) من در کنار این ها، شخصیت یک هافلپافی اصیل رو دارم. من عین این جمله ام : " بهتر است هافلپافی ها را در کنار خود داشته باشید، نه در روبرویتان"

ولی من شجاعم. مثل گریفی ها نه، اما کمی هستم.دوست دارم که از همه ی دوستام موقع دعوا ها دفاع کنم.(مخصوصا اگه جرالد باشه اما اون خودش از پس خودش بر میاد) و تو جنگ در کنارشون بمیرم. من هر کاری میکنم که تاریکی بر روشنایی غلبه نکنه. من همراه محفلی ها، برای سفیدی و پروفسورمون میجنگیم!

چوبدستی : طول ۲۵ سانتی متر. چوب درخت گردو و موی اژدها.

علاقه مندی ها: جرالد اول از همه! همه ی بچه های هاگوارتز. اول هافلپافی ها رو دوست دارم، بعدش محفلی ها رو. بعدشم که بقیه رو ( غیر از مرگخوارا!) پیشو پشمالوئمو که خیلی دوست دارم.

پاترونوس: دلفین.

زندگی نامه:

من در تو خانواده ی معمولی به دنیا اومدم که به جادو اعتقاد نداشتن. اسم پدرم جیمز استیونز و اسم مادرم سوزان ویتی یِر هستش. یه خواهر داشتم که دو سه سال از من بزرگتر بود. اسمش ناتاشا استیونز بود. وقتی دو سالم بود، بخاطر گاز گرفتی مُرد! همه میگفتن چشامون خیلی شبیه هم بود و هر دومون بقیه رو یاد مامان بزرگمون مینداختیم. اما اون آبی چشماش با من فرق داشت. مثل من طوفانی نبود. رنگ چشاش مثل یک دریای پاک و تمیز بود و هر وقت عصبانی میشد، اون چشاش کمی تیره تر میشد. دقیقا مثل این میمونه که تو تو روز به دریا نگاه کنی روشنتر و وقتی که شب میشه، از نظر ما تاریک میشه! وقتی پنج سالم شد‌، کارای عجیب غریبی میکردم و یه جورایی یه اتفاقایی دور من می افتاد. وقتی ده سالم شد، دیگه همه مطمئن شدن که من عادی نبودم. البته تعریف اونا از غیر عادی، در واقع " دیوونه" بود. همیشه دور خودمو پر از سحر و جادو حس میکردم. ولی همه اینا تازه مقدمه ی کار بود! داستان از اونجایی شروع شد که من برای هزارمین بار به کتابخونه رفته بودم که کتاب مورد علاقمو که برای بیستمین بار بخونم. معمولا بخاطر اونجا میرفتم چون احتمالا با مامانم سر جادو دعوام میشد. و یا اینکه اون میگفت:
- چرا مثل ناتاشای عزیزمون رفتار نمیکنی؟ اون یه دختر شایسته بود.

و من با داد به اون یاد آوری میکردم که:
- مامان! اون فقط پنج سالش بود. شما پنج سال باهاش بودین. هنوز خوب جا نیفتاده بود. بعد چطور میگی که ' رفتارش خوب بود؟!'

در هر حال، سر میز نشسته بودم و با کینه کتاب میخوندم که یهو یه صدای بلندی شنیدم. فکر کردم عادی بود اما اون صدا دوباره تکرار میشد. اونوقت صبح، هیچکس غیر از صاحب کتابخونه اونجا نبود. بخاطر همین ساکت بود و موجب ترسم شده بود. یه نفر خیلی بزرگ یهو از پشت قفسه ی کتابخونه ای که تکون میخورد بیرون اومد و بعد ها فهمیدم که اسمش هاگرید است! یه حرفایی زد که رویا های منو به حقیقت تبدیل کرد. منو به کوچه ی دیاگون آورد و از اون موقع، من به دنیای سحر و جادو وارد شدم!

الانم که فعلا با جرالد ویکرز در رابطه ام.


ویرایش شه لطفا


انجام شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۲۵ ۲۱:۳۳:۵۴

Cause i don't wanna lose you now
I'm looking right at the other half of me



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۲۹ شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۸

هانا آبوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۶ چهارشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۰:۳۶ شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۸
از دهکده نیلوفر آبی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 36
آفلاین
نام: هانا آبوت

پاترونوس: اسب تک شاخ

گروه: هافلپاف

جنسیت: مونث

نژاد: دورگه

چوب دستی: چوب درخت نیاگورا که هر 160 سال یکبار در جنگل پدیدار می شود.-انعطاف پذیر-حدود 11 اینچ-ضد آتش-مغز رگ اژدها و موی تک شاخ

محل زندگی: دهکده نیلوفر آبی

خصوصیات اخلاقی: کمی خجالتی اما پرشور و شاد

خصوصیات ظاهری: چهره‌ای قرمز کم‌ رنگ مانند با موهای بلوند و چشم های سبز و قد نسبتا کشیده و بدن لاغر

زندگی نامه:
هانا آبوت یکی از دانش آموزان گروه هافلپاف و از همدوره‌ ای‌های هری پاتر می‌باشد. در هری پاتر و تالار اسرار او از گفته‌های هم‌خانه خود ارنی مک‌میلان که معتقد بود هری نواده سالازار اسلیترین است تردید داشت. اگر چه او در شرایط خوبی با هری، رون و هرمیون باقی‌مانده بود، در محفل ققنوس او یکی از ارشد های هافلپاف شد و پس از آن به ارتش دامبلدور پیوست. او بسیار حساس به نظر می‌رسد از جایی که در طول امتحانات سمج دچار شکست عصبی شده بود و مجبور به استفاده از آرامبخش‌های مادام پامفری شده بود.

در شاهزاده دورگه پس از اینکه مادرش توسط مرگخوارها کشته می‌شود از هاگوارتز خارج می‌شود. اما او در کتاب آخر به هاگوارتز برمیگردد و در جنگ شرکت می‌کند. در آخر نیز او با نویل لانگ باتم ازدواج می‌کند و مالک پاتیل درزدار می‌شود.


بعد از چند ماه نبودن برگشتم لطفا دسترسی را برایم برگردانید.
با تشکر


هنوز چند ساعت بیشتر نیست دسترسیاتون گرفته شده، این چه تصادفیه که باید همین امروز برمی‌گشتین؟
تایید شد.
خوش برگشتین!


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۲۲ ۲۱:۲۰:۳۵


-چرا باید لبخند بزنم؟
-چون به لبخند تو محتاجم.
-پس چرا منو به گریه می اندازی؟


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۲:۱۲ شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۸

Aryan.m


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ سه شنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۹:۱۴ یکشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 11
آفلاین
نام :بیل ویزلی
بزرگترین فرزند آرتور و مالی که به عنوان یک طلسم شکن در مصر برای گرینگاتز کار می کرد. بیل موی نسبتا بلندی به رنگ قرمز دارد و یک گوشواره که از یک دندان نیش درست شده.او با توجه به سخنان هری، «جذاب» است، و نظر فلور دلاکور را در هاگوارتز جلب کرد.

بیل لاغر و بلندقد است. او به دلیل سنش لباسهای ماگلی می پوشد. هری فکر می کرد که لباسهای او برای یک کنسرت راک نسبتا مربوط و مناسب خواهند بود -- البته به غیر از کفشش که از پوست اژدهاست.

بیل یک رفتار سهل انگارانه دارد. او با مادرش با احترام رفتار می کند، ولی وقتی او می خواهد از شر آن گوشواره خلاص شود یا موهای بیل را مقداری با چوب دستیش کوتاه کند، سر حرف خودش می ایستد. او یک جادوگرا تواناست (هر 12 مورد امتحان سطح مقدماتی جادوگری جغد را پاس کرد)، و وقتی که در زمین اردوگاه در جام جهانی کوییدیچ مشکل پیش آمد، بیل آستینهایش را بالا زد و در میان ترس و وحشت ها دل به دریا زد و به کمک کارکنان وزارت رفت.

پس از بازگشت ولدمورت در ژوئن 1995، بیل درخواست یک شغل پشت میزی در شعبه اصلی گرینگاتز در لندن را داد که بتواند بامحفل ققنوس همکاری کند. فلور دلاکور هم یک کار در گرینگاتز گرفت بیل تا تابستان 1996 که با فلور نامزد کرد، تقریبا یک سال بود که او را ملاقات می کرد . قرار است عروسی آنها در تابستان 1997برگذار شود

بیل در مبارزه قلعه توسط فنریر گری بکگرگینه مورد هجوم قرار گرفت. صورتش غیرقابل تشخیص است و مادام پامفری می گوید که زخمهای او هیچ وقت به طور کامل خوب نمی شوند. معلوم نیست بیل چه خصیصه های گرگینه ای خواهد داشت( به غیر از میلش به گوشت نیم پز) چون در آن زمان گری بک به گرگینه تبدیل نشده بود.فلور همراه بیل ماند و تصدیق کرد که می خواهد با او ازدواج کند :«فکر می کنم من به اندازه اَر دوی ما زیبا اَستم!»

بیل 29 نوامبر 1970 متولد شد. او هنگام تحصیلش در هاگوارتز ارشد وسرگروه بود
😊😊


تایید شد.


ویرایش شده توسط Aryan.m در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۲۲ ۱۲:۱۷:۰۳
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۲۲ ۱۲:۲۵:۵۲


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۰:۲۰ شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۸

وین هاپکینز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۶ چهارشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۲۱:۴۵ سه شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
از تون خوشم نمیاد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 236
آفلاین
نام:وین هوپکینز

رگ:اصیل زاده
چوبدستی:چوب درخت گیلاس و مغز موی تک شاخ به طول19سانتی متر،نسبتا خشک
گروه :هافلپاف
کوییدیچ:چون سال اولیه هنوز نمیتونه بازی کنه،اما دوست داره جستجوگر بشه

جارو:نیمبوس2004!!!

ظاهر:پوستی سفید،قد نسبتا کوتاه،چشم زرد و موی قهوه ای روشن
اخلاق:بسیار عادل ،وفادار،سختکوش،با پشتکار
سن:سال اولی

لقب:ترازوی زرد(بخاطر عادل بودنش)

پاتروناس:سمور

بوگارت:مرگ گورکن

توضیحی مختصر:وین هوپکینز متولد لندن بود.او در خانواده ای اصیل زاده و قدرتمند به نام هوپکینز به دنیا امد.او قدرت جادوگری پدر و مادرش را دید و تحسین میکرد و ارزو داشت همان اندازه قدرتش بیشتر شود،پس تا 10 سالگی به فراگیری کوییدیچ پرداخت.سپس ارزو کرد که روزی
جستجوگر هافلپاف شود!سپس یک سال بعد نامه هاگوارتزش را دریافت
کرد و با گورکن خانگی اش و چوبدستی و ردا و دیگر نیازمندی های یک جادوگر از سکوی نه و سه چهارم عبور کرد و به هاگوارتز میرود..
انجا با سدریک دیگوری دوست میشود وسدریک به او جستجوگر شدن را یاد میدهد.وین در اجرای طلسم های خاک،سنگ و شن نظیر ندارد و همچنین باهوش هست اما عدالت برایش از هوش واجب تر است.وین بسیار وفادار است و تا الان هم به سدریک دیگوری وفادار است.



من با نام خانوادگی هاپکینز تاییدت کردم، ولی اگه اصرار داری همون هوپکینز باشه پیام شخصی بزن تا عوضش کنم.
تایید شد.


ویرایش شده توسط hufflepuffi-4 در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۲۲ ۱۲:۱۴:۲۵
ویرایش شده توسط hufflepuffi-4 در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۲۲ ۱۲:۱۸:۴۷
دلیل ویرایش: بده
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۲۲ ۱۲:۲۳:۵۱

See the dark it moves
With every breath of the breeze


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۱۲ جمعه ۲۱ تیر ۱۳۹۸

آبرفورث دامبلدور old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۰ سه شنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۱:۲۴ سه شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱
از اتاق مدیریت هاگزهد
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 78
آفلاین
من یک آدم جدی هستم که با هیچکس هیچ شوخی ندارم و برای پیشبرد جامعه کاملا جدی آموزنده تاکید میکونم،جدی و بدون هیچ شوخی ای ؛ برام جغد فرستادن دسترسیم بخاطر زیاد نبودن فعالیت ها گرفتن خلاصه دسترسیمو به گروه و هرچیزی که دسترسی ندارم بدین.

دسترسی شما به خاطر نداشتن فعالیت گرفته شده و باید تا پایان تیر ماه صبر کنید. بعد از اون درخواست بدین تا دوباره دسترسی گروه خصوصیتون داده بشه.


ویرایش شده توسط سو لى در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۲۱ ۲۳:۲۴:۱۴


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!

تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده


تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۳:۴۶ جمعه ۲۱ تیر ۱۳۹۸

ماتیلدا گرینفورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۷ دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۰:۱۷:۴۴ سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳
گروه:
کاربران عضو
پیام: 45
آفلاین
نام:ماتیلدا گرینفورت

گروه:اسلیترین

نژاد:دورگه(جادوگر_خون آشام)

ویژگی ظاهری:قد نسبتا بلند ، پوست سفید و موهای نقره ای صاف و بلند ی همچون ابریشم دارد . چشمان سبزی دارد که در موقعیت هایی خاص مانند زمانی که عطشش به خون زیاد میشود ،خون مینوشد و وقتی عصبانی میشود به رنگ قرمز تغییر پیدا می کند . اغلب لباس هایی شیک و مجلل به تن میکند و به جواهرات سنگی علاقه زیادی دارد . راه رفتنش به گونه ایست که هرکه اورا ببیند گمان میکند تازه از خواب بیدار شده!

ویژگی اخلاقی: چهره اش خونسرد است اما شخصیتی زود جوش و زود رنج دارد و سریع از کوره در می رود . به ماجراجویی علاقه زیادی دارد به همین علت یا دردسر درست می کند یا توی دردسر می افتد. شخصیت خسته ای دارد و معمولا در هرجا احساس خستگی کند همانجا میخوابد. علاقه زیادی به شیرینی جات و تنقلات دارد و اکثر اوقات در دستش خوردنی های متنوعی میبینید. خون انسان هارا دوست دارد ولی ترجیح میدهد تا حد امکان به کسی آسیب نزند، هرچند که مجبور است به علت نیازش به خون، ماهی دو بار دست به انجام اینکار بزند.

چوب دستی:چوب درخت افرا و هسته ققنوس 30 سانتی متر

جارو:نیمبوس 2001

خلاصه زندگی: در خانواده ای ثروتمند در بریتانیا بدنیا آمد . نام پدرش رابرت (اصیل زاده) و مادرش ویولت (خون آشام) است. ماتیلدا برادر بزرگتری هم داشت که خیلی به او وابسته بود اما وقتی که تنها شش سال داشت برادرش را به علت بیماری و ضعیف بودن از دست داد. او از کودکی مهارت زیادی در معجون سازی و جادوی سیاه داشت و زمانی که بزرگ تر شد خانواده اش برای پرورش و افزایش قدرت های فرزندشان او را به مدرسه ی جادوگری هاگوارتز فرستادند .


تایید شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۲۱ ۱۴:۰۵:۵۹

He deals the cards as a meditation
And those he plays never suspect
He doesn't play for the money he wins
He don't play for respect

He deals the cards to find the answer


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۱:۱۲ پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۸

لاتیشا رندل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۱۴ دوشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۵:۳۹ پنجشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۹
از مرگ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 34
آفلاین
نام: لاتیشا رندل
ظاهر: موهای بلند مشکی که بیشتر وقت ها نصف صورتش رو می پوشونه. پوست سفید که دیگه از مرزش گذشته و شما فکر می کنید اون یه مرده ی متحرک ترسناکه. چشم های خاکستری.
اسم مستعار: لیزی جانسون. گاهی به اون لیزی هم می گن. ولی بیشتر لاتیشا صداش می کنن. براش فرقی نداره لیزی باشه یا لاتیشا.
خون: اصیل زاده
گروه: ریونکلاو
چوب دستی: چوب درخت کاج و مغزش از تار عنکبوت و چشم اژدهاست
سن: ۱۷
پاترونوس: گرگ
توضیحات: ظاهر ترسناکی داره و با یکی از نگاهاش می تونه شما رو بخار و بعد به مواد مذاب تبدیل کنه. همیشه دو تا چاقو از کمرش آویزونن. یه چاقوی بزرگ و یه چاقوی پرتابی. پیشنهاد می کنم سر به سرش نذارید چون هدف گیریش فوق العادست. بعضی موقع ها شنل می پوشه و جلو چشتم باشه نمی بینیش. استتار کردن رو دوست داره. ولی فقط دوست نداره، خیلی خوب هم انجامش می ده. کتاب خوندن رو خیلی دوست داره و تو جادوی سیاه هم تقریباً یه استاده. معجون سازیش خوب نیست و علاقه ای هم بهش نداره. کم حرفه و به همه شک داره. ولی اگه یکی خودش رو بهش ثابت کنه خیلی باهاش گرم میگیره. زود از کوره در میره و علاقه زیادی به سلاخی کردن مردم داره. اگه کسی اذیتش کنه با فجیع ترین روش ممکن انتقام رو میگیره. صبرش بالاست. واسه انتقام حتی اگه شده چند سال هم صبر می کنه. کوییدیچش بدک نیست ولی علاقه ای به بازی کردن نداره و دوست داره تماشا کنه. از ماگل زاده ها خوشش نمیاد ولی اگه یه ماگل زاده نشون بده لیاقتش رو داره باهاش کلی دوست می شه. هیچ وقت نمی تونی درونش رو ببینی. شاید بهترین دوستت باشه ولی بعد از چند مدت بفهمی اون بدترین دشمنته که آرزوی نابودیت رو داره. همین دیگه. از مرگ هم خیلی خوشش میاد. (البته مرگ دیگران ها!) انقدر آدم کشته که شما می تونید اونو مرگ هم تصور کنید. کلی شایعه در موردش هست. مثلاً یکیش اینه که اون از مرگ برگشته. یکی هم اینه که اون یه شبحه که به صورت آدم در اومده و جاسوسی می کنه. یکی دیگه هم اینه که اون دختر مرگه و غیره و غیره و غیره. هر موقع راجع حقیقت داشتن اینا ازش می پرسن یه لبخند ترسناک می زنه و می گه: بعداً!



تایید شد.
خوش برگشتی!


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۲۰ ۲۳:۴۲:۳۰


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۱:۰۹ پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۸

Aryan.m


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ سه شنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۹:۱۴ یکشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 11
آفلاین
بیل ویزلی بزرگ‌ترین پسر خانوادهٔ ویزلی است. او در مدرسه جادوگری هاگوارتز و در گروه گریفیندور تحصیل کرد. او در سال پنجم به درجه ارشد و در سال هفتم به درجه سرپرستی دانش آموزان نائل گردید.

سپس در بانک جادوگری گرینگوتز شاغل شد و در مصر مجبور به خدمت گردید.

در نهایت وی در زمان تدریس زبان انگلیسی به یکی از کارکنان فرانسوی بانک فلور دلاکور با او آشنا شد. سپس به او علاقه‌مند گردید و با او ازدواج کرد و صاحب سه فرزند به نام‌های ویکتوار،دومینیک و لوئیس شد. ویلای صدفی در حومه تین‌ورثزندگی می‌کند.


معرفی شخصیتت خیلی کوتاهه، بخصوص که بیل ویزلی شخصیتیه که اطلاعات زیادی ازش داریم. همچنین می‌تونی به معرفی شخصیت بقیه نگاهی بندازی تا ایده بگیری که چه چیزایی رو می‌تونی در موردش بنویسی.

تایید نشد.



ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۲۰ ۲۳:۴۱:۲۴


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۲:۵۹ پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۸

آراگوگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۵ پنجشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ سه شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۹
از تهران
گروه:
کاربران عضو
پیام: 7
آفلاین
نام: نیکلاس فلامل
گروه: ریونکلاو
چوب دستی: چوب درخت بلوط با مغزی رگ اژدها سایز 12 سانت
تولد: 1330میلادی (جاویدانم و نمیمیرم)
محل تولد: پاریس-فرانسه
ویژگی ظاهری: موهای سفید چهره ای آرام اما بسیار چروکیده و عجیب
علاقه به کشف و تشریح هیروگیلیف های مصری دارم و همچنین اسرار ناشناخته جهان

زندگی نامه:
در یکی از محله های فقیر نشین پاریس در سال 1330 میلادی چشم به جهان گشود پدر و مادرش او را در یکی از یتیم خانه های پاریس گذاشتند در ده سالگی فردی کتاب فروش او را به فرزند خواندگی قبول کرد وی تا دوران جوانی کتاب های بسیاری خوانده بود و بر علوم مختلفی تسلط داشت از جمله کیمیاگری.
او با پولی که از فروش کتاب ها به دست اورد توانست کارگاه کیمیاگری تاسیس کند. او فردی بسیار خلاق بود و همین ویژگی او بود که توانست وی را برجسته کند ساخت اکسیر جاودانگی - شرح هیروگیلیف ها و ساخت سنگ کیمیا و صدها کتاب کیمیاگری از مهم ترین کار های وی بود.
او در حدود سن 600 سالگی با جادوگری بزرگ به نام آلبوس دامبلدور آشنا شد و توانست با وی سنگ کیمیا(سنگ جادو) را بسازد که بسیار هم خطرناک بود به همین دلیل بعد از مدتی نابودش کردند.
بسیاری از مردم جهان وی را بزرگ ترین کیمیاگر دنیا میدانند و از او به خاطر کمک های بسیارش در علوم مختلف به نیکی یاد میشود.


(منو به خاطر تاخیر در معرفی شخصیت ببخشید اخه کنکور داشتم)


متاسفانه این شخصیت گرفته شده.
لطفا از لیست شخصیت ها، یه شخصیت گرفته نشده رو انتخاب کن و برگرد همینجا معرفیش کن.


ویرایش شده توسط wizardingworld در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۲۰ ۱۳:۰۵:۵۰
ویرایش شده توسط سو لى در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۲۰ ۱۳:۳۳:۲۳







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.