احسنت وزیر! درود بر شما!ای دوستان! ای یاران
سابق لرد سیاه! ای همراهان تاریکی!
بنده دیشب خوابی دیدم... خواب اربابمون... خواب لرد سیاهو دیدم...
دیشب زحمت کشیده بودن، منت نهادن، تشریف آوردن به خوابم...
پر ابهت... با ردایی سیاه و برازنده و هالهای مشکی که ایشونو احاطه کرده بودن... چه با شکوه بودن...
فرمودن که:" ئلا! ما باز میگردیم. همیشه بازگشتهایم. این بار هم باز میگردیم."
من در اون لحظه غرق چنان شعف و شادی شده بودم، که جلد از ورق نمیشناختم.
ارباب به کتابی که توی دستم بود اشاره کردن و فرمودن:" ئلا! ما از میان همین کتاب بر خواهیم خواست و باز خواهیم گشت. از کتابمان محافظت کنید."
و ایشون عقب، عقب رفتن و در سیاهی محض، محو شدن.
دوستان! بیاید به جای پیوستن به شخصی که تمامی قوانین وزارت رو شکسته و هیچ نشانهای از پاکیزگی و تقارن نداره، از کتاب ارباب محافظت کنیم. با توجه به فعل جمعی که ارباب به کار بردن، یقینا منطورشون همگی ما مرگخواران بوده. پس هنوز امیدی برای بازگشت از این راه اشتباه هست... بیاید و نزد وزیر اظهار پشیمانی کنید تا مورد شفاعت و بخشش قرار بگیرید. بیاید از کتاب ارباب
، که به شخصی که یادم نمیاد قرضش دادم، به خوبی حفاظت کنیم تا شاهد بازگشت پرشکوهشون باشیم.
#نه_به_لرد_شکلاتی
#نه_به_چتر_صورتی