هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۵:۳۸ یکشنبه ۷ مهر ۱۳۹۸

ریونکلاو، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

سو لى


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۷:۰۲:۳۶ یکشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۲
از این سو، به اون سو!
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
پیام: 541
آفلاین
امممم...
میشه یه دقیقه بیام تو؟ میخوام درخواست دوئل رو تحویل داورا بدم. نمیشه؟
همینجا میگم پس.
درخواست دوئل پنج روزه دارم با اون آقا که اون طرف حیاط توی اتاقک نگهبانیه. هماهنگ هم شده.


بلای جان ارباب!

بهش دست نزنید! مال منه.


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۲:۲۱ چهارشنبه ۳ مهر ۱۳۹۸

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
سوژه دوئل رکسان خالی، آریانای وقت نشناس، تاتسویای اوس ساما: بازرسی خصمانه!


توضیح: شما بازرس وزارتخونه شدین. برای بازرسی به جایی فرستاده می شین که مدیر/مسئول یا صاحبش کسیه که باهاش دشمنی دارین یا به هر دلیلی ازش خوشتون نمیاد.
الان وقت انتقامه و هی می خوایین از اون مکان ایراد الکی بگیرین و تعطیل یا جریمه اش کنین.
توضیح بدین اون مکان کجاست...کی اداره اش می کنه...کاراش درست و قانونی هستن یا نه و شما موفق می شین یا نه.

سوژه رو لازم نیست حتما در مورد شخصیت خودتون بنویسین.

برای ارسال پست در باشگاه دوئل، دو هفته ( تا دوازده شب پنجشنبه 18 مهر) فرصت دارید.


جان سالم به در ببرید!

.............................


نتیجه دوئل رودولف لسترنج و ابیگییییل نیکولا:


امتیازهای داور اول:
رودولف لسترنج: 27.5 امتیاز - ابیگییییل نیکولا: 26 امتیاز

امتیازهای داور دوم:
رودولف لسترنج: 27 امتیاز - ابیگییییل نیکولا: 25.5 امتیاز

امتیازهای داور سوم:
رودولف لسترنج: 27 امتیاز - ابیگییییل نیکولا:26 امتیاز

امتیازهای نهایی:
رودولف لسترنج: 27 امتیاز - ابیگییییل نیکولا: 26 امتیاز


برنده دوئل: رودولف لسترنج!

..................

-برای آخرین بار بهت می گم...میای سرجات یا روش برخوردمو عوض کنم؟
-روش برخوردتو عوض کن ببینم می خوای چیکار کنی!

بدن عصبانی شد...سر، تصمیم گرفت شانه هایش را بالا بیندازد؛ ولی شانه روی بدن بود.
با وجود این، سر سلاح قدرتمندی داشت.
-مغزت هنوز توی منه. دستور می دم شونه هاتو بالا بندازی.
-مغزم هر جا می خواد باشه...با هیچی به شونه هام وصل نیست. در نتیجه، دستورت دریافت نشد!
-تو اصلا با چی داری حرف می زنی؟ دهنم که روی منه...
بدن جواب نداد. پشتش را به سر کرد و سرگرم بریدن طناب ها شد.

-هی هی...مواظب باش...داری دستامو زخمی می کنی.
-دستای خودمن! اگه می تونی جلومو بگیر.

بدن رودولف، خیلی زود فهمید که سرش زیاد قابل مذاکره نیست. باید فکر دیگری می کرد. ولی سخت بود.
فکر کردن بدون مغز، کار سختی هست. برای همین فکر نکرد...عمل کرد!

چند دقیقه بعد، چند جادوگر سیاه و خشن دور میزی نشسته بودند. در صدر میز، بدن بدون سر رودولف نشسته بود که کت و شلواری شیک و تمیز به تن داشت و حتی کراوات هم زده بود که هر چه بیشتر، قانع کننده به نظر برسد. گرچه چون گردنی در کار نبود، مجبور شده بود کراوات را با سنجاق قفلی به یقه کتش وصل کند.
-خب آقایون...اینطور که فهمیدم کار شما فقط با مغزه...منم که کار زیادی با مغزم ندارم. الان می خوام باهاتون معامله کنم. بذارین من برم...منم لوتون نمی دم!

یکی از "آقایون" وانمود کرد که در حال فکر کردن است...
-خب...گفتی معامله...این وسط چی به ما می رسه؟ اگه دفنت کنیم هم نمی تونی لومون بدی.

بدن رودولف آرزو کرد که کاش سرش آنجا بود و به او کمک می کرد.
-مغز ندارم...ولی هیکل متناسب و عضلات جذابم در خدمت شماست! می تونم براتون سر ساحره بیارم. یعنی ساحره ها رو بیارم. سرشون مال شما...

آقایون چپ چپ به رودولف نگریستند!

-نمی بینم...ولی حس می کنم! در مورد من چه فکری کردین؟ بقیه شون هم مال شما. برای شروع هم نیکولا رو میارم. ابیگل نیکولا!




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۲:۰۴ سه شنبه ۲ مهر ۱۳۹۸

رکسان ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۱۳ پنجشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۴:۵۵ شنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۰
از ش چندشم میشه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 219
آفلاین
سلااااام!
سلام لام لام...

آهان... اتاق باید اکو کنه نه من!

درخواست دوئل دو هفته ای داریم با تاتسویا موتویاما و آریانا دامبلدور. تیمی نیست دوئل.

هماهنگ شده.


ویرایش شده توسط رکسان ویزلی در تاریخ ۱۳۹۸/۷/۲ ۲۲:۱۳:۳۴

رکسان خالی... خالی خالی! بدون ویزلی!

تصویر کوچک شده




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۱:۰۸ یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۸

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
جادوگران، ساحره ها، جانوران و موجودات جادویی!


دفتر دوئل به مدت یک هفته تعطیل(قفل) می باشد.
اعلام نتایج دوئل هایی که توی این مدت زده می شن به بعد از این یک هفته موکول می شه.


صبور باشید!




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۱:۴۹ شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۸

اسلیترین، مرگخواران

هکتور دگورث گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۲ سه شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۶:۴۷ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲
از روی شونه های آریانا!
گروه:
مرگخوار
اسلیترین
کاربران عضو
ناظر انجمن
ایفای نقش
پیام: 956
آفلاین
لطفا برای مهلت دوئل "روز" اعلام کنین، نه ساعت. همه دوئلا رو تا دوازده شب پایان مهلت در نظر می گیریم. روز اعلام سوژه رو هم حساب نمی کنیم. برای همین نمی شه ساعت دقیق تعیین کرد.

...................

سوژه دوئل رودولف لسترنج و ابیگل نیکولا: سرگردان!

توضیح:

یه باند قاچاق اعضای بدن، شما رو گرفته. وقتی تقاضای آزادی می کنین، سر شما رو به گروگان می گیرن و ازتون می خوان برین و یه نفر دیگه رو به جای خودتون به عنوان قربانی بیارین. توضیح بدین با این شرایط چطوری و کجا می رین. کیو میارین یا سعی می کنین بیارین...

سوژه رو لازم نیست حتما درباره شخصیت خودتون بنویسین.

برای ارسال پست در باشگاه دوئل، سه روز( تا 12 شب سه شنبه 26 شهریور فرصت دارید).



...........................

سوژه دوئل وین هاپکینز و استفن کورنفوت: وزیر گمشده!

توضیح:

وزیر سحر و جادو گم شده...و شما مسئول این اتفاق هستین(شما باعثش شدین). توضیح بدین که خواسته یا ناخواسته چه بلایی سر وزیر آوردین و الان کجاست.

سوژه رو فقط در مورد شخصیت خودتون بنویسین.

برای ارسال پست در باشگاه دوئل، یک هفته( تا 12 شب یکشنبه 31 شهریور) فرصت دارید.


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۰:۵۳ جمعه ۲۲ شهریور ۱۳۹۸

استفن کورنفوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۵:۵۰ پنجشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۹
از اون ور در رفت
گروه:
کاربران عضو
پیام: 59
آفلاین
درخواست برقراری یه دوئل دارم.
با وین هاپکینز به مدته یه هفته.
همچی از قبل هماهنگ شده اس.



ویرایش شده توسط استفن کورنفوت در تاریخ ۱۳۹۸/۶/۲۳ ۱۰:۳۷:۳۶


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۸:۲۵ جمعه ۲۲ شهریور ۱۳۹۸

ابیگل نیکولا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۳۱ جمعه ۱۸ مرداد ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۳:۲۵ جمعه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۹
از همین طرفا!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 40
آفلاین
این رودولفه منو دعوت کرده دوئل!
هماهنگ شده اس مدتشم 72 ساعت ناقابل بی زحمت!


BOOM!

No! I'll not smile, but I'll show you my teeth.

شناسه قبلی:اشلی ساندرز


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۵:۲۷ شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۸

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
نتیجه دوئل جودی جک نایف و پاتریشیا وینتربورن:


امتیازهای داور اول:
جودی جک نایف: 25 امتیاز – پاتریشیا: 26.5 امتیاز

امتیازهای داور دوم:
جودی جک نایف: 25 امتیاز – پاتریشیا وینتربورن: 27 امتیاز

امتیازهای داور سوم:
جودی جک نایف: 25.5 امتیاز – پاتریشیا وینتربورن: 27 امتیاز

امتیازهای نهایی:
جودی جک نایف: 25 امتیاز - پاتریشیا وینتربورن: 27 امتیاز

برنده دوئل: پاتریشیا وینتربورن!

...................


-خانم جک نایف‌‌‌، نمی خوایین در این مورد توضیح بدین؟
- همه کنجکاون راز نقاب شما رو از زبون خودتون بشنون.
-حداقل یه راهنمایی بکنین. شایعاتی که در مورد یه نوع جادوی قدیمی وجود داره درسته؟
-مردم حق دارن بدونن.

جودی حرفی نزد‌. مثل‌ همیشه. فقط لبخند زد و وارد خانه اش شد.
مدتها بود که درگیر سوال ها و جواب های بی پایان مردم شده بود. مردمی که به دنبال نقابی به این مقاومت بودند.
تغییر چهره هر ساله برایشان سخت بود. تغییر ماهانه و حتی هفتگی، برای جادوگران و ساحره هایی که در آمد کمتری داشتند، سخت تر!
گذشته از هزینه های صرف شده، مردم دوست داشتند به چهره های خودشان عادت کنند. دوست داشتند همدیگر را بشناسند. ولی فرسودگی سریع نقاب ها این اجازه را به آن ها نمی داد.
کسی که عاشقانه دوستش داشتند ممکن بود روز دیگر، با چهره ای کاملا متفاوت در مقابلشان حاضر شود.

فقط یک نفر بود که سال ها با یک نقاب زندگی کرده بود‌.
پنج سال...
امروز درست پنج سال می شد که جودی جک نایف، چهره ای ثابت داشت. چهره ای که او را بشدت محبوب و مشهور کرده بود.

وارد خانه اش شد و در خانه را بست تا از سیل سوال و کنجکاوی خبرنگاران در امان‌ بماند.
به اتاقش رفت...
-چقدر کنجاون...خسته شدم. بهتره نقاب رو بردارم...و کمی استراحت کنم.

به چهره خودش درون آینه خندید...
دستی به صورتش کشید.
به صورت جودی.
و روزی را به خاطر اورد که جودی با هیجان در مورد کشف جدیدش به او گفته بود.

درست پنج سال پیش بود.

-پات این واقعا ترسناکه...باید کل صورت طرف رو با ظرافت جدا کنی و روی صورت خودت بدوزی. سه روز تموم باید اون جا بمونه تا با صورتت تطبیق پیدا کنه. برای دوختن، فقط باید از مویرگ های نازک خودش استفاده کنی‌. جنس سوزن هم از استخون خودش باشه. ولی مهم تر از همه، در تمام این مدت و سه روز بعدی، حواست باشه که طرف نمیره. خون باید تو بدنش جریان داشته باشه. وگرنه صورتش همون لحظه از بین می ره. این نقاب سال ها می تونه سالم بمونه. البته من باور نمی‌کنم. این حرفی بود که چمبرز پیر بهم‌ گفت.

پاتریشیا به جودی نگاه کرده بود. جودی چهره ای کاملا قابل قبول داشت و هنوز با هیجان در حال توضیح دادن در مورد این نقاب جادویی سیاه بود.
-فکرشو بکن!

پاتریشیا فقط فکر نکرده بود....عمل‌هم‌کرده بود‌.




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۵:۴۹ چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۸

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
می دونیم، کمی منتظر موندین...ولی مقایسه کردن چهار تا پست کمی سخت تر از دو تاست.

چشم راست کسی که درخواست نقد کنه رو در میاریم!

......................


نتیجه دوئل گروهی کریس/آملیا – رابستن/ گابریل:


امتیاز های داور اول:
کریس چمبرز: 27.5 امتیاز
آملیا فیتلوورت: 27 امتیاز

رابستن لسترنج:26.5 امتیاز
گابریل دلاکور:27 امتیاز

امتیازهای داور دوم:
کریس چمبرز: 27.5 امتیاز
آملیا فیتلوورت: 26.5 امتیاز

رابستن لسترنج:27 امتیاز
گابریل دلاکور: 27 امتیاز

امتیازهای داور سوم:
کریس چمبرز:26 امتیاز
آملیا فیتلوورت:25.5 امتیاز

رابستن لسترنج:25 امتیاز
گابریل دلاکور: 26.5 امتیاز

امتیازهای نهایی:
کریس چمبرز:27 امتیاز
آملیا فیتلوورت:26.33 امتیاز

امتیاز تیم:26.66 امتیاز

رابستن لسترنج:26.16 امتیاز
گابریل دلاکور: 26.83 امتیاز

امتیاز تیم: 26.49 امتیاز

برنده دوئل: تیم کاملیا!


............................

خانه ریدل ها!


روبان های سیاه رنگ به ستون های دو طرف خانه ریدل ها بسته شده بود.
دو جادوگری که بعد از کار روزانه، در حال بازگشت به خانه هایشان بودند، جلوی در توقف کردند.

-این جا چه خبره؟
-مگه نمی بینی؟ مراسم عزاداری دارن. اون دو تا روبانو می بینی؟ معنیش اینه که دو تا از سیاها مرده...
-دو هفته پیش درخواست مرگخوار شدن داده بودم. گفته بودن ظرفیت تکمیله...الان باید باز شده باشه.

ریز ریز خندیدند و به راهشان ادامه دادند.


روز قبل...رستوران هاگزمید:


-آملیا...دقیقا داری چیکار می کنی؟
-دارم می بینمت!
-من سر همین میز و درست روبروت نشستم...لازمه منو با تلسکوپ ببینی؟
-نه دیگه...سروتهش کردم...دارم ریز می بینمت!

گابریل سری به نشانه تاسف، تکان داد و نمکدان را از دست بچه رابستن گرفت.
-این خوردنی نیست...صبر کن برات غذا بیارن. مگه پیتزا نخواسته بودی؟


چند دقیقه قبل، آشپزخانه رستوران:

-جناب وزیر...باور کنین من نمی تونم این کارو بکنم. به محض فهمیدن اخراجم می کنن. من فقط یه شاگرد آشپزم. خرج کل خونواده مو می دم. می خوایین از کاربیکار بشم؟

کریس بطری کوچکی که رویش تصویر یک جمجمه به چشم می خورد، مخفیانه به طرف شاگرد گرفت.
-بگیرش...چیزی نمی شه. اخراج بشی خب. انگار الان شغل خیلی مهمی داره! خودم تو وزارتخونه استخدامت می کنم. اینو بریز تو پیتزای اون دو تا...

بطری را به زور به شاگرد داد و از آشپزخانه خارج شد.


همان لحظه، در سمت دیگر رستوران:

-ببین...فقط دو قطره کافیه. اینو بریز تا غرق گالیونت کنم!
-خانم دلاکور...من ده ساله که این جا آشپزم. آبرو دارم. اعتبار دارم. مشتری بیفته بمیره که نابود می شم!
-تصمیم با خودته...یا می ریزی...یا تو خانه ریدل ها شایعه پراکنی می کنم که تو غذات مو پیدا شده! موی سفید! می دونی که. بیشتر مشتریات مرگخوارن. همه رو از دست می دی...

بطری را به زور به آشپز داد و سر میز برگشت.

طولی نکشید که گارسون سر رسید.
-خب...دو عدد پیتزای دو نفره...یکی مال شما...و یکی هم مال شما...

دو تیم رقیب، لبخند هایی ساختگی و اجباری به هم زدند.

-شما شروع کنین.
-نه...اول شما...
-به جان ارباب نمی شه. شما بفرمایین.
-باشه!

کریس تعارف نداشت...تکه بزرگی از پیتزای خودشان را برداشت و گاز زد.
آملیا هم که قصد نداشت از کریس عقب بماند، تکه دوم را برداشت.
گابریل و رابستن، زیر چشمی به هم نگاه کردند. نقشه گرفته بود!

بعد از همان تکه اول، حالت چهره کریس عوض شد.
-حالم...زیاد خوب نیست...

آملیا هم دقیقا به همان ترتیب، ادعا کرد که حالش خوب نیست.

هر دو به همین بهانه از سر میز بلند شده و بعد از تاکید فراوان روی این موضوع که رابستن و گابریل اصلا لازم نیست آن ها را همراهی کنند، از رستوران خارج شدند. کریس رو به آملیا کرد.
-هوف...خوب شد. وقتی علائم مسمومیتشون دیده بشه، بهتره کنارشون نباشیم. هر چی باشه رقیب دوئلشونیم. یه نگاهی بکن ببین دارن می خورن؟

آملیا سرش را به پنجره نزدیک کرد.
-آره...رابستن خورد. یه تیکه هم به گابریل داد. بچه هم داره گریه و زاری می کنه.
-خوبه...بریم...


چند دقیقه قبل...آشپزخانه رستوران:

-بریزم؟...نریزم؟...چیکار کنم!

آشپز، بطری را در دست گرفته بود و بسیار نگران به نظر می رسید. از دست دادن آن همه مشتری، برایش به منزله نابودی بود. ولی...
-آبروم مهم تره. اعتبارم رو که داشته باشم، بازم می تونم مشتری جمع کنم. نمی ریزم!

و بطری را دور انداخت.

در سمت دیگر آشپزخانه، شاگرد آشپز، پیتزای رابستن و گابریل را جلویش گذاشته بود و وانمود می کرد در حال ریختن مقداری آویشن روی آن است.
-بریزم؟...نریزم؟...چرا نریزم؟...اخراج بشم که بهتره...می رم وزارتخونه. جناب وزیر هم استخدامم می کنه و هم نمی ذاره دستگیر بشم! می ریزم!

و بطوری حاوی سم را داخل پیتزا خالی کرد.


کمی بعد...سر میز:


آملیا و کریس بطور ناگهانی ادعا کردند حالشان خوب نیست و باید رستوران را ترک کنند.
بعد از خروجشان از رستوران، رابستن خنده ای کرد.
-انگار ما ندونستن می شیم که رفتن برای دوئل تمرین کردن بشن. با این تمرین ها به جایی که رسیدن نمی شن...برای این که خبر ندارن که پیتزای مسموم خوردن. همون یک تکه هم دخلشونو آوردن می شه. نه بچه؟

نگاه بچه به سمت پیتزای روی میز بود. رابستن قصد داشت پدر بسیار خوب و شایسته ای برای بچه باشد.
-نمی شه بچه...پیتزا غذای خوبی برای یک بچه بودن نمی شه. تو سالاد میوه می خوری.

بچه شروع به گریه و جیغ و داد کرد. گابریل گوش هایش را گرفت.
-رابستن...ساکتش کن.

رابستن برای ساکت کردن بچه، یک تکه نان از روی میز برداشت. اول کمی خودش خورد و بعد کمی به گابریل داد.
-ببین بچه...ما هم پیتزا خوردن نمی شیم. نان سالم می خوریم.

و این درست همان لحظه ای بود که آملیا از پشت پنجره خورده شدن پیتزای سمی را کنترل می کرد...

با دور شدن آملیا و کریس، و بلند تر شدن صدای گریه بچه، رابستن و گابریل از سر میز بلند شدند.

-این پیتزا رو چیکار کنیم؟ دست نخورده اس.
-ببریم برای پرنسس نجینی...پیتزا دوست داره...

و پیتزا را برداشته و برای نجینی بردند...غافل از این که نجینی، هرگز بدون پدرش چیزی نمی خورد...


عکسی دو نفره از نجینی و لرد سیاه، روی سردر خانه ریدل ها نصب شد. درست بالای دو روبان سیاهی که به نشانه مرگ دو نفر بسته شده بود.

و کریس و رابستن و گابریل در ردیف اول روی صندلی نشسته، و بی صدا، در حال اشک ریختن بودند.
در آن لحظه برای کسی اهمیتی نداشت...ولی مرگ یکی از داور ها، باعث لغو شدن دوئل شده بود.
رکسان ویزلی به جمعشان نزدیک شد.
-پرنسس آخرش قربانی پیتزا شد! روبانای ترسناک دم درو دیدین؟ هر کاری کردم جرات نکردم از کنارشون رد بشم. از روی دیوار پریدم. این صندلی خالیه؟

کریس با بی تفاوتی به صندلی نگاه کرد.
-جای آملیا بود...ولی فکر نمی کنم بیاد. بشین...


و مراسم شروع شد.




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۶:۳۲ شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۸

وینسنت کراب


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۰ سه شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۲:۵۴ سه شنبه ۹ مهر ۱۳۹۸
از هر جا ارباب دستور بدن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 595
آفلاین
(پست نتیجه توسط لرد ولدمورت نوشته شده.)


نتیجه دوئل رکسان ویزلی و رودولف لسترنج:


امتیازهای داور اول:
رکسان ویزلی: 27 امتیاز – رودولف لسترنج: 26 امتیاز

امتیازهای داور دوم:
رکسان ویزلی: 26.5 امتیاز – رودولف لسترنج: 27.5 امتیاز

امتیاز های داور سوم:
رکسان ویزلی: 26 امتیاز – رودولف لسترنج: 27.5 امتیاز

امتیازهای نهایی:
رکسان ویزلی: 26.5 امتیاز – رودولف لسترنج: 27 امتیاز


برنده دوئل: رودولف لسترنج!

..............................................................

-به فریادم برسین!

صدای بلند رکسان، بخش اورژانس سنت مانگو را به لرزه در آورد.

پرستاری با بدخلقی به او نزدیک شد.
-چه خبره این جا رو گذاشتی رو سرت؟ نمی بینی چقدر بیمار داریم؟ برو اون گوشه برای خودت تشکیل پرونده بده تا بیام ببینم چته.

رکسان افتان و خیزان و لنگان و لرزان، به بخش تشکیل پرونده رفت.

-نام؟
-رکسان!
-نام خانوادگی؟
-خالی!

مامور نگاهی به چهره رکسان که نام خانوادگی اش را فریاد می زد، انداخت.
-دلیل مراجعه؟ معجون؟...طلسم؟...حمله؟...

-همینه آقا، همینه...بنویس مورد حمله واقع شدم. نیش خوردم. نیشی کشنده! زنگ بزنین کل ویزلی ها رو خبر کنین. دقایق پایانی عمرمه.

ظاهر رکسان مشکل خاصی نداشت.
ولی برای احتیاط به بخش حملات جادویی منتقل شد.

شفادهنده جوانی بالای سرش آمد.
-خب...که نیش خوردی...شکایتی هم از لینی وارنر داری؟

رکسان که هنوز آرامشش را به دست نیاورده بود جواب داد:
-این نبود! این دفعه، این یکی نبود. البته به محض ورودم به خانه ریدل ها حمله کرد که نیش خوش آمد گویی بزنه، ولی از قبل آماده شده بودم. زره پوشیده بودم. نیشش زیگزاگی شد.

-خب پس از چی نیش خوردی؟

رکسان به سختی قوطی کبریتی از جیبش در آورد.
-انداختمش این تو. حشره ای عضلانی و نیمه عریان!

شفادهنده، چوب دستی اش را روی قوطی گذاشت و طلسم شفاف کننده اجرا کرد.

حق با رکسان بود. حشره ای نیمه عریان و بسیار عضلانی داخل قوطی بود که داشت تمرین می کرد به زبان اشاره، وضعیت تاهل ملت را سوال کند.

رکسان ادامه داد:
-اولش جن بود...همینجوری داشت دور خودش می چرخید و می پرسید که مگه همون یه تیکه لباسی که جن ها دارن رو صاحبشون بهشون نداده؟ پس کل اجنه در واقع از همون اول، آزادن! تا ما اومدیم توضیح بدیم که نخیر...اون لباس ها رو شخصی بجز صاحبشون بهشون می ده یهو حشره شد و در اولین اقدام، بازوی منو نیش زد! به دادم برسین...تب کردم. ضعف کردم. الان غش هم می کنم. حالم بده! تونل نورانی می بینم...جد پدریم از اون ورش داره اشاره می کنه که بیا....

شفادهنده، کمی سرو ته حشره را بررسی کرد.
-شلوغش نکن ببینم...این که نیش نداره...فقط دو تا قمه ریز تو دستشه. فکر می کنم همونا رو کمی فرو کرده تو بازوت.حتی خراش هم ایجاد نشده. برو پی کارت خب. دو ساعته وقت ما رو گرفتی!



ارباب فقط یکی...همین یکی!تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.