هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: گورستان ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۱۶ یکشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۸

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۱۸:۳۱
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6946
آفلاین
خلاصه:

یه عنکبوت لرد سیاه رو نیش زده و لرد تبدیل به عنکبوت شده. در فاصله ای که مرگخوارا دنبال راه حلی برای حل مشکل می گردن، بلاتریکس و لینی ترتیب یه مسابقه ترتیب می دن. قراره لرد تو این مسابقه برنده بشه...ولی رقیبش که یه عنکبوت واقعیه نمی خواد ببازه! می خواد برنده بشه و برای خانوادش افتخارآفرینی کنه.
با وجود تقلب ها و طرفداری های داورای مرگخوار، عنکبوته هی داره برنده می شه!
بلاتریکس دستور می ده که هر عنکبوتی که قبلا لرد بوده دست و پاشو بالا ببره و علاوه بر بردن این مرحله، مرحله بعد رو هم تعیین کنه.
لرد به مرگخوارا دستور می ده دست و پاشو بالا ببرن!

..........................

-ارباب...ما این کار رو انجام می دیم...قطعا انجام می دیم.
-ولی...بعد از چند ثانیه تاخیر!
-در واقع...بعد از این که فهمیدیم کدوما دست و کدوما پاهای شما هستن. شما نمی تونین کمکی بکنین؟

لرد سیاه با چشمان متعددش به دست و پایش نگاه کرد.
-خب...انگشت که نداریم. این یکی رو می تونیم تکون بدیم. اون یکی رو هم می تونیم تکون بدیم...نه...از این راه به نتیجه ای نرسیدیم. چطوری تعیین کنیم؟ ما به بن بست رسیدیم!

مرگخواران متحیر و لردی متفکر در مقابل عنکبوت رقیب ایستاده بودند.
عنکبوت رقیب طاقت این میزان از کم هوشی را نداشت.
-چطور تشخیص نمی دی؟ اونایی که نزدیک سرت هستن دستاتن...بشمر و تقسیم کن. چهار تا دست...چهار تا پا!

لردخوشحال شد.
-یاران ما، ما با ذهن جویا و پویای خود، راه حلی یافتیم. اینایی که نزدیک سر ما هستن دستامونن. بقیه پاهامون. فقط بسیار نازک و ظریفن. با دقت باهاشون رفتار کنین. یک دست و یک پا را بلند کنید.




پاسخ به: گورستان ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۳۶ دوشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۸

ربکا لاک‌وود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۷ چهارشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۳:۳۱ شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۲
از از تاریک‌ترین نقطه‌ی زیر سایه‌ی ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 326
آفلاین
-ارباب؟
-اقباب؟
-ارباب؟
-ارباب؟
-ارباب؟
-بله؟

مرگخواران میخواستند از زیر کار در بروند. اما این کار تقریبا غیر ممکن بود؛ چون این دستور از طرف اربابشان داده شده بود.

-گفتیم بله؟
-ارباب میشه ما بریم مرحله بعد رو براتون آماده کنیم؟
-نه! ما دستور دادیم پای مارو نگه داشته باشین.
-اقباب؟ جیغ بزنم فیلا بیوفتن؟
-نه ربکا... نه. جیغ الان به چه درد ما میخوره؟
-خب جیغ بزنم بمیرن دیگه!
-مثلا ریونکلاوی هستی!
-اقباب... آخه...
-ولی ارباب...

اما لرد اجازه حرف زدن به آنها نداد. پاهایش را تکانی داد و به آنها نگاهی کرد.
-بی ولی و آخه کاری که گفتیم را انجام دهید.
-چشم.


Mon Grand Seigneur
fille française
♡ Only Raven ♡


پاسخ به: گورستان ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۰۳ دوشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۸

مرگخواران

پروفسور بینز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۳ چهارشنبه ۶ تیر ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱:۰۲:۰۱ چهارشنبه ۱۱ بهمن ۱۴۰۲
از توی دیوار
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
پیام: 71
آفلاین
لرد سیاه نگاهی به مرگخوارانش کرد و زیر لب گفت:
- به نفعتونه که دفعه بعد ما برنده بشیم، وگرنه تا سال آینده نه از حقوق خبری هست و نه از مزایا!
- ولی ارباب شما که به ما مزایایی نمیدین! حقوقمون هم که...

لرد-عنکبوت با پرشی ناگهانی به روی دماغ مرگخوار گوینده جمله بالا پرید و با حالتی تهدید آمیز گفت:
- غذا که می خورین! نفس که می کشین! زنده که هستین! این همه مزایا!

مرگخوار آب گلویش را قورت داد و ساکت شد. سری به نشانه تایید تکان داد و از اینکه هنوز این همه مزایا داشت، امیدوار شد! بلاتریکس بعد از اینکه از صحت و سلامت ارباب و تارهایش اطمینان حاصل کرد، گفت:
- مرحله بعدی رو من تعیین می کنم!
- چرا تو؟
- چون زور دارم، زور میگم!
- ما زور داریم. کس دیگه ای جرئت نداره زور داشته باشه!
- ارباب، به نفعتونه ها این ماجرا.
- بسیار خب! ما بخشی از زورمون رو به بلاتریکس میدیم تا زور داشته باشن و زور بگن! ما اربابی بسیار سخاوتمند هستیم.

بلاتریکس بعد از گرفتن تایید اربابش، نگاهی به عنکبوتی که گفته بود "چرا تو؟" انداخت و با حالت تهدید آمیزی گفت:
- حالا مشکلیه؟
- نه بانو!

بلاتریکس لبخندی از سر رضایت زد و ادامه داد:
- مرحله بعدی بسیار ساده و در عین حال سخته! هر کدوم از عنکبوت ها قبلا لرد بودن، باید دست ها و پاهاشون رو ببرن بالا. هر کسی برنده این مرحله بشه، مرحله بعدی رو هم انتخاب می کنه.

لرد - عنکبوت نگاه از بالا به پایینی به عنکبوت رقیبش انداخت و گفت:
- همچینم به نظر نمیاد لرد بوده باشی! مرگخوارانمون! ما خسته شدیم از بس قلک فیل رو روی پاهای زیبا و ظریفمون نگه داشتیم. شما دست ها و پاهای ما رو ببرین بالا تا ما به مرحله بعدی فکر می کنیم.




پاسخ به: گورستان ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۵:۳۱ دوشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۸

الکسیا والکین بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۲۸ جمعه ۲۴ آبان ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۷:۳۲ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۸
از راه دور اومدم...چه پر امید‌ اومدم...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 26
آفلاین
- عنکبوت قلابی!در حد ما نبودی!
به زودی تو میبازی.ای لرد عنکبوتی!

این صدای ملت عنکبوتی بود که به منظور تضعیف روحیه ی همایونی ارباب بالا گرفته بود.لرد که از این وضعیت به تنگ آمده بود،با اینکه فشار زیادی از خوردن گردو ها همزمان با تحمل آن وزن ثقیل فیل قلکی به او می آمد عرق ریزان از آن بالا بر سر مرگخواران فریاد کشید:
دارند روحیه همایونیمان را خدشه دار میکنند.مرگخوارانم.بخوریدشان!

و اینگونه شد که غیرت مرگخواران گل کرد و چنان کری خواندند که هم خودشان منفجر شدند هم ملت عنکبوتی!

- امشب میشه نجینی،از گوشت عنکبوت سیر
ای عنکبوت بدبخت!یا بباز و یا بمیر!


لرد تحت فشار شدیدی بود،فکر میکرد وضعیت از این بدتر نمیتواند بشود اما سخت در اشتباه بود.ناگهان وزن سنگینی او را به پایین کشید و این بهانه ای‌ شد که لحظه ای از زیر باران سنگین گردو ها جا خالی بدهد.

- عه وا گردوهات ریخت پایین!چرا اینطوری میکنی پسرم باید بنیه داشته باشی که...

-مادر...کمک...این قلک ناگهان سنگین شده است!توطئه ای در کار است!...اعععع...الان از دستمان می افتد...

و با یک اشاره ماجرا را به بلاتریکس فهماند.اما تا بلاتریکس آمد به خود بجنبد و اعتراض کند.سوت پایان بازی توسط داور عنکبوت ها خورده شد.و همه با چهره ی ( ) به لرد عنکبوتی و قلکی خیره شدند که پایین افتاده بود..

- وقت تمام شد!برنده...عنکبوت!

صدای اعتراض مرگخواران بلند شد و غلغله ای سالن را در بر گرفت.مرگخواران درحالی که جامه ها میدریدند و نعره ها میزدند و با انگشت شصت زیر گردنشان علامت قتل را میکشیدند گفتند:
ما اعتراض داریم!تقلب شده!توطئه شده!ما نتیجه مبارزه رو قبول نداریم!

داور عنکبوت: چی شده؟همه چیز که خوب پیش رفت چرا جر میزنید؟

بلاتریکس:ما جر میزنیم؟شما تقلب کردید...اصلا ارباب خودتون بگید!

لرد که تازه از روی بند پایین آمده بود درحالی که چند مرگخوار عرق جبین هایش را پاک میکردند با عصبانیت غیر قابل وصفی گفت:
قلک در لحظات آخر سنگین شد و‌نتوانستیم نگهش داریم!اگر تقلب کرده باشید امشب با همه ی شما کباب چنجه عنکبوتی درست میکنیم و‌ همنوع خواری میکنیم!آنهم با همه ی دهان های عنکبوتیمان!

اما هرچه عنکبوت ها اصرار میکردند که به مرلین به مورگانا،کار ما نبود به خرج لرد نرفت که نرفت.

در همین هنگام الکسیا که کنار بقیه شاهد ماجرا بود،خواست تا دستی بر سر فوبی بکشد که دستش تنها پارچه ی معمولی لباسش را لمس کرد.

- فوبی!کجا قایم شدی؟

اما هرچه لباس هایش را گشت خبری از فوبی نبود.

- فوبی گم شدههههههه!

در آن شرایط هیچکس اهمیتی به فریاد های الکسیا نمیداد.اما الکسیا میدانست که هرگاه فوبی گم میشود یک دردسر ایجاد میشود...




پاسخ به: گورستان ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۱۰ یکشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۸

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۱۸:۳۱
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6946
آفلاین
داور ها دوان دوان رفتند و دو عدد فیل برای این بخش از مسابقه آوردند.

یکی از فیل ها را به پای عنکبوت آویزان کردند و فیل دوم را روی پای لرد گذاشتند...ولی این وسط مشکل کوچکی وجود داشت...

-اممم...می گما...

داورها با فریاد، عنکبوت را ساکت کردند.
-سکوت مطلق! تمرکز رقیبت رو به هم نزن. حذفت می کنیما!

عنکبوت دوم سکوت و تعجب را با هم انجام داد و نگاهش را به فیل واقعی شش تُنی روی پایش و فیل پلاستیکی کوچک روی پای لرد دوخت. زیر لب غر زد.
-حتی پلاستیکیِ تو پر هم نیاوردن! طرف قلکه!

-سکووووت...

داور فریاد کشیده و سوت زد. فیل واقعی که از صدای سوت ناراحت شده بود، عنکبوت را با ضربات خرطوم مورد اصابت قرار داد.

در حالی که عنکبوت داشت مورد ضرب و جرح خرطومی قرار می گرفت، مروپ مشت مشت گردو در دهان لرد می چپاند.
-بخور عزیزم...مقویه! چشماتم زیاد شدن احتیاج به ویتامین بیشتر داری.




پاسخ به: گورستان ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۶:۲۶ جمعه ۳ آبان ۱۳۹۸

ماتیلدا گرینفورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۷ دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۷:۰۷ دوشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 45
آفلاین
همان یک بیسکوئیت برای خشک کردن یک دریاچه هم کافی بود، چه برسد به عنکبوت. اما مروپ که عاشق قاطی کردن قیمه ها با ماست ها بود با بیسکوئیت ها لقمه ی سوسیس بندری با خیار شور و سس فلفل درست کرد تا مرگخوارا آن را به دست عنکبوت تشنه بدهند.

_میگم اگه مشکلی نیست میشه به منم چیزی بدین بخورم.
_چرا چرا اتفاقا بانوی ما چیزی برات آمده کرده.
_اینم یه هدیه از طرف بانو بودن میشه.
_واقعا؟! ممنون حتما ازشون تشکر کنید.

در این مدت که لرد عنکبوت سوخت گیری کرده بود و حسابی از تشنگی در آمده بود با ژست لئوناردو داوینچی مانند داشت همزمان و با دقت و ظرافت معبد شائولین و مجسمه ی آزادی را از خود طراحش هم بهتر به نقش در می آورد.

و اما عنکبوت دیگر که از نگون بختی اش همه بر علیه اش نقشه ریخته بودند در طرف دیگر درحال دست و پا زدن بود. حال علاوه بر تشنگی، داشت از سوختن توسط فلفل اشک میریخت و مرگخواران هم با خنده های شیطانی درحال شادی بودند که ناگهان پای فنریر به وایتکس گابریل خورد و تمام معبد شائولینی که لرد با خون دل خلق کرده بود را به ذرات میکروسکوپی تبدیل کرد. اما خب چون مجسمه ی آزادی را آن طرف تر ساخته بود سالم ماند با اینحال چون تعداد اثر های عنکبوت و بزرگی اش بیشتر بود برنده بخش دوم هم عنکبوت اعلام شد.
و حالا نوبت بخش سوم مسابقه بود. هرلحظه بر حساسیت مسابقه افزوده میشد و عرق سرد بر پیشانیه همه جاری بود که این مسابقه چه خواهد بود و نتیجه چه میشود.
ولی از طرف مرگخواران سر و صدای زیادی بلند شده بود و همه با نگاه هایی سرشار از سرزنش به فنریر نگاه میکردند.
_من چیکار کنم تقصیر گابریل بود که وایتکسش رو سر راهم گذاشته بود.

_تو چرا حواست به جلوی پات نبود.

_بس کنید. الان وقته بحث کردن نیست.

بلاتریکس چشم غره ای به آنها رفت و همه ساکت شدند.
_بسیار خب. نوبت بخش سوم مسابقه س یعنی آویزون بودن درحالیکه یک فیل رو روی بند پاهاتون نگه داشتید هرکی بتونه مدت بیشتری دوام بیاره برنده س.


He deals the cards as a meditation
And those he plays never suspect
He doesn't play for the money he wins
He don't play for respect

He deals the cards to find the answer


پاسخ به: گورستان ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۳۹ یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۸

مروپ گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۸ شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۳:۵۴ جمعه ۵ فروردین ۱۴۰۱
از زیر سایه عزیز مامان
گروه:
کاربران عضو
شناسه های بسته شده
پیام: 425
آفلاین
مرحله دوم رسما آغاز شد.

بلاتریکس صدایش را صاف کرد.
_توی این مرحله باید با تار تنیدن، اشیاء مختلف یا آثار هنری حیرت آوری خلق کنید، هرکس که بتونه طی یک روز با تار های بیشتر اثر هنری عظیم تری خلق کنه برنده مرحله دومه.

_ما تار می تنیم و بزرگترین اثر هنری را خلق می کنیم...ما متخصص تار تنیدنیم!

نیم ساعت بعد

در حالی که عنکبوت رقیب با تارهایش تابلوی مونالیزا را تکمیل کرده و در حال ساختن برج ایفل در ابعاد حقیقی اش بود، لرد هنوز یک تار با ابعاد یک دهم میلی متری هم نتنیده بود.

_ارباب پس چرا نمی تنید؟
_تنیدنمان نمی آید.
_پس مسابقه چی؟!

لرد عنکبوتی با نگرانی نگاهی به رقیبش انداخت.
_ما تنیدن بلد هستیم ها...فقط کمی قلقش را فراموش کردیم.

لینی با دقت به رقیب لرد نگاهی انداخت.
_ارباب کاری نداره که فقط کافیه تف کنید و با میل بافتنی ببافینش دیگه.
_چه کار کنیم؟! تف کنیم؟ این کارها با ابهت اربابانه ما سازگار نیست.

صداهای تشویق گوش خراش پسر خاله ها و دختر عموهای عنکبوتی که طرفدار رقیب لرد بودند و فامیلشان را تشویق می کردند به گوش لرد می رسید.

او طاقت شکست را نداشت!
_تف...تفف...تففف...ما تشنه شدیم...غدد تولید بزاق برای ساخت تارمان خشکیده است. ما آب می خواهیم.

لحظه ای بعد مرگخواران با تانکر های هزار لیتری آب خنک و شربت در کنار لرد ایستاده بودند.

_به منم یه لیوان آب بدین.

مرگخواران نگاه چپ چپی به عنکبوت رقیب که درخواست آب کرده بود انداختند. آنها باید از هر حیله ای استفاده می کردند تا لرد برنده مسابقه شود.

_فرزندان مامان...باید هرچی خوراکی تشنگی زا هست بهش بدیم تا غدد تولید تارش بخشکه و عزیز مامان برنده بشه.

مروپ بیسکویت ساقه طلایی را از درون سبد خوراکی هایش بیرون آورد.



پاسخ به: گورستان ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۵۹ جمعه ۱۷ اسفند ۱۳۹۷

كريس چمبرز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۴ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۲:۳۸ یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۸
از زیر ضلع شمالی سایه ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 458
آفلاین
مسابقه با سوت که نه،با فریاد بلاتریکس آغاز شد،از همان لحظه شروع مسابقه همه تماشاگران عنکبوت یا مرگخوار متوجه عدالت شدید مسابقه شدند.

-هی یکی از آدماتون داره رو پسرخاله عنکبوتم آب میپاشه!

عنکبوت تماشاگرنما خیلی سریع توسط مسئولین حراست مسابقه از جایگاه خارج شد و صحبت هایی با او صورت گرفت.

در مرحله اول لرد عنکبوتی باید به سمت خط قرمز قدم میزد و عنکبوت دیگر باید از حلقه های آتشین میپرید،البته شاید میتوانست این کار را انجام دهد اگر هکتور انگشتهایش به طور اتفاقی درون حلقه ها گیر نکرده بود.
لرد عنکبوتی در پنج قدمی خط پایان ایستاده بود و به ابراز احساسات مرگخواران پاسخ میداد.
-ما همچین عنکبوت شکست ناپذیری هستیم!

ناگهان هکتور دستانش که سوخته بود را از حلقه ها بیرون کشید. عنکبوت واقعا مصمم بود برنده شود،به طرز کاملا شانسی و ناحق عنکبوت مرحله اول را برد.هکتور معجون درمان سوختگی را آورده بود تا روی دستش بریزد،ناگهان لینی آمد و معجون را از دست هکتور گرفت.
-واقعا که!دو دیقه نتونستی تحمل کنی؟

هکتور طلبکارانه دستش را دراز کرد تا معجون را پس بگیرد.
-برنامه ریزی ما شصت ثانیه بود که لرد از خط رد بشه،من دیگه برای سی ثانیه ژست گرفتن لرد آمادگی نداشتم!
-یه مرگخوار باید همیشه آماده خدمت به لرد باشه!

بلاتریکس از آن طرف فریاد زد:
-بیاید دیگه!لینی انقدر سر هکتور غر نزن!باید برای مرحله دوم آماده شیم!


Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!




پاسخ به: گورستان ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۱۶ چهارشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۱۸:۳۱
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6946
آفلاین
خلاصه:

یه عنکبوت لرد سیاه رو نیش زده و لرد تبدیل به عنکبوت شده. در فاصله ای که مرگخوارا دنبال راه حلی برای حل مشکل می گردن، بلاتریکس و لینی ترتیب یه مسابقه تار تنیدن می دن. قراره لرد تو این مسابقه برنده بشه...ولی رقیبش نمی خواد ببازه! می خواد برنده بشه و برای خانوادش افتخارآفرینی کنه.
درست در همین لحظه کلی عنکبوت وارد خانه ریدل ها می شن و می گن که برای مسابقه اومدن.

.............

عنکبوت ها خیلی زود حمله ور شده و سالن مسابقه را پر کردند.

بلاتریکس که از ایجاد این مشکل جدید شدیدا کلافه به نظر می رسید به ردیف اول عنکبوت ها نزدیک شد.
-شماها دقیقا...آی...بکش کنار اون دستتو...مورمورم شد! شما دقیقا برای چی اومدین؟ این همه عنکبوت که نمی تونن تو مسابقه شرکت کنن.

عنکبوت، پرچم بزرگی را باز کرد که رویش عکس حریف لرد سیاه بود!
-کی گفته اومدیم مسابقه بدیم؟ ما طرفداریم. الانم اومدیم برای تشویق! ایول پسر خاله...ایول...بزن نابودش کـ....

بلاتریکس پرچم را مچاله کرد و با دقت در دهان تشویق کننده قرار داد.
-ببند اون دهنتو...اون یکی رو هم...این جا اگه قراره کسی تشویق بشه، عنکبوت سیاهه اس. لرد سیاه! بقیه فقط می تونن تماشا و "هوووو" بشن.

بلاتریکس سر جای خودش برگشت و اعلام کرد:
-مرحله اول مسابقه رو شروع می کنم...پرش ارتفاع از روی تار! بگین شرکت کننده ها وارد بشن.





پاسخ به: گورستان ریدل ها
پیام زده شده در: ۲:۰۲ سه شنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۷

مرلین کبیر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۴۸ دوشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱:۵۹ جمعه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
از دین و ایمون خبری نیست
گروه:
کاربران عضو
پیام: 702
آفلاین
عنکبوت کوچیک و نحیف قصه ما وقتی رسید به جایگاه ویژه مسابقه دهنده ها، به آرومی و با ترس روی صندلی خودش نشست و میل بافتنی هاش رو در آورد. اصولا عنکبوت ها از جاهای دیگه ای برای تنیدن تار استفاده می کنند، ولی بدلیل قوانین حفاظت از کودکان زیر 13 سال، ما به همون میل های بافتنی اکتفا می کنیم و میگیم که با میل بافتنی تار می تنه، شما هم بگین می تنه.
در همین حین، لینی و بلاتریکس در تلاش بودند تا خود را به شکل دیگری در بیاورند تا بتوانند به عنوان داورانی مثلا بی طرف، در این دوره از رقابت ها سوت بزنند. لینی نگاهی به بلاتریکس انداخت و گفت:
- خب تو چی کار می کنی؟ من که حشره م، مشکلی ندارم، تهش نصفمو رنگ سفید میزنم و نصفمو رنگ آبی، به عنوان نماینده پیکسی های اروپایی - ریونکلاوی میام. ولی باید یه فکری به حال تو بکنیم.
- خودت باید یه فکری به حال تو بکنیم! ینی چی؟ ما هیچ مشکلی هم نداریم. کسی نباید فکری به حال ما بکنه. ما خودمون فکری به حال بقیه می کنیم!

لینی سرش را به نشانه تاسف تکان داد و گفت:
- منظورم واسه داوریه. اونو می خوای چی کار کنی؟
- خودم خیلی خوب می دونم باید چی کار کنم. یه تغییر شکلی بدم که هر ده تا انگشتتو با هم بخو... چیزه؛ ینی یه تغییر شکلی بدم که اصلا نفهمین آدم تغییر شکل داده یا حشره!

لینی باز نگاهی به بلاتریکس انداخت. مطمئن بود که آخر سر به کمک او احتیاج خواهد داشت. بالاخره هر چه هم نبود، لینی ده سال سابقه حشرگی داشت؛ بلد راه بود، چند شاخک بیشتر خم کرده بود و چند تا نیش بیشتر زده بود. همچنان که لینی در همین فکر ها بود، کراب به کله وارد اتاق شد.
- بلا، لینی، بیایین دم در ببینین چی شده!
- خب بگو چی شده.
- نه، خودتون باید ببینین. نمیشه گفت همینطوری.
- ببین بچه، یا میگی یا خودم اینجا عنکبوتت میکنم! کار داریم ما اینجا!
- عه؟ از کجا فهمیدی قضیه مربوط به عنکبوته؟
کراب سعی کرد خنده ی ملوسانه ای بکند و دل بلاتریکس را ببرد تا شاید آرامتر شود، ولی بلاتریکس با شنیدن جمله آخر کراب، به سرعت به بیرون از اتاق و دم در رفت.

- ببین چه خبره!
- برین کنار ببینم چی شده.
بلاتریکس به سرعت همه را کنار زد و جلو رفت. داخل حیاط خانه ریدل ها پر از انواع و اقسام عنکبوت ها در طرح ها، رنگ ها و اندازه های مختلف بود. هر کدام میل بافتنی ای در دست داشتند و بعضی ها حتی در حال خواندن کار کردن با لپ تاپ های مخصوص خود و ارتباط با بارگاه ملکوتی بودند تا راز و نیازی کرده و از این طریق، از بقیه جلو بیفتند. بلاتریکس نگاهی به بقیه مرگخواران کرد و گفت:
- کی اینا رو دعوت کرده؟
- نمیدونیم ما هم. فقط یکیشون در زد و گفت که اومدیم واسه مسابقه!
- ینی چی اومدیم واسه مسابقه؟ مسابقه ای در کار نیست که!
- دیگه باید به اینا بگی حرفتو. می بینی که میل بافتنی هاشونو.
- من نمیدونم. باید یه جوری از شرشون خلاص شین، همینطوریش هم مجبور بودم با یه عنکبوت دستشویی سر و کله بزنم که به ارباب ببازن، اینا رو یا توجیه کنین یا هم که یه بلایی سرشون بیارین. ما میریم به مسابقه مون برسیم!








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.