هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۰:۲۱ سه شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۸

هافلپاف، مرگخواران

سدریک دیگوری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۳ دوشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
دیروز ۲۳:۱۱:۳۵
از خواب بیدارم نکن!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
هافلپاف
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 699
آفلاین
سلام پروفسور!
اینم تکلیف من!


فقط ارباب!
هستم...ولی خستم!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۱:۵۶ دوشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۸

مرگخواران

رودولف لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۷ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۲۴ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰
از مودم مرگ من در زندگیست... چون رهم زین زندگی پایندگیست!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 1272
آفلاین


پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۳:۰۷ شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۸

دیانا کارتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۰۰ پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۷:۲۷ یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۸
از معمولا هرجا که ارباب حضور داشته باشه🐱
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 242
آفلاین
استاد تکلیفآوردم😼

میازار موری که دانه کش است...
استاد نمره ی خوبی بده را خوش است..


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۳:۵۵ جمعه ۱۹ مهر ۱۳۹۸

فنریر گری‌بک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۱ جمعه ۱ تیر ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۳:۰۱ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۲
از زیر سایه ارباب
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 552
آفلاین
سلام پروفسور.
ارشد گریفیندور هستم.
این هم از تکلیفم.




پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۹:۵۲ پنجشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۸

اما دابزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۱ چهارشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۷:۰۶:۴۶ شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۲
از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 172
آفلاین
سلام پرفسور
من http://www.jadoogaran.org/modules/new ... wtopic.php?post_id=343056 نوشتم .
اگه امتیازی اضافه می کنید ، بی زحمت به گریفیندور اضافه کنید . اگه هم کم می کنید فقط از من کم کنید.


مزه خونه به همینه... همیشه می دونی درش به روت بازه... می تونی سر تو بندازی پایین و بیای تو و لازم نباشه توضیح بدی به کسی که چیکاره ای اونجا... چون جوابش معلومه... خونت اونجاست... حتی اگه فقط گهگداری بهش سر بزنی!


پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۳:۲۱ جمعه ۱۲ مهر ۱۳۹۸

پنه‌ لوپه کلیرواتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۱ چهارشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۴:۳۹ شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۹
از فلکه آلیس، جنب کوچه گربه ملوسه، پلاک نوشابه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 204
آفلاین
اینم دفترچه خاطرات هاگوارتزمن پروفسور فقط یک وقت صفحه دیگه ای رو نخون دقیقا همین صفحه است بقیه اش خیلی خصوصیه.


به ریونی و محفلی و جوز و ری و اما و پروفمون نگاه چپ کنی چشاتو از کاسه در میارم.
من و اما همین الان یهویی
تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۱:۳۵ جمعه ۱۲ مهر ۱۳۹۸

رکسان ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۱۳ پنجشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۴:۵۵ شنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۰
از ش چندشم میشه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 219
آفلاین


رکسان خالی... خالی خالی! بدون ویزلی!

تصویر کوچک شده




پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۰:۲۸ دوشنبه ۱ مهر ۱۳۹۸

سوجی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۰ چهارشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۳:۴۸:۴۹ یکشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۲
از یخچال گریمولد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 91
آفلاین
کلاس ماگل‌شناسی هیچوقت کلاس محبوبی نبود. دانش‌آموزانِ ماگل‌زاده از قبل همه‌چیز را در مورد ماگل‌ها می‌دانستند، و اصیل‌زاده‌ها معمولا تمایلی به شناخت ماگل‌ها نداشتند. طبیعی بود که این درسِ اختیاری، کمترین تعداد دانش‌آموزان را داشته باشد.

اما آن روز، همان اندک دانش‌آموزهای حاضر در کلاس هم چندان کنجکاو و مشتاقِ ماگل‌شناسی به نظر نمی‌رسیدند. درحالی که منتظر استادشان بودند، با چشم‌های خواب‌آلود و خمیازه‌های پشت سر هم، آرام مشغول پچ پچ کردن بودند. به همین دلیل وقتی که در کلاس به اندازه‌ی یک وجب باز شد و یک پرتقال درشت، عرض کلاس را تا صندلی معلم قل خورد، کسی متوجه نشد.

سوجی از کف زمین روی صندلی و بعد روی میز معلمی‌اش جست زد و از روی میز داد زد:
- سلّااااام بچه‌ها!

تقریبا همه‌ی دانش‌آموزها تازه متوجه حضور سوجی در کلاس شدند. کلاس در سکوت فرو رفت و سوجی ادامه داد:
- احتمالاً همه‌تون می‌دونید من کی هستم؛ سوجی، و طبیعتاً استاد ماگل‌شناسی‌تون. این ترم من یه برنامه‌ی جدی و مدوّن برای تدریس دارم و چهارتا مطلب کلی رو درباره‌ی زندگی ماگل‌ها و تعاملش با دنیای جادویی قراره بررسی کنیم. مبحث این جلسه‌ی ما، یک جورایی مقدمه‌ای برای جلسات دیگه‌ست. «نقش تکنولوژی ماگلی در زندگی امروز جادوگران». ازتون می‌خوام به این فکر کنید که کدوم یکی از وسایلی که به صورت روزمره استفاده می‌کنید در اصل اختراع ماگل‌ها هستن؟

هیچکس جوابی نداد، چون درواقع کسی حواسش به پرتقال سخنگوی روی میز نبود. فقط یکی از ریونکلاوی‌ها سرش را بلند کرد و گفت:
- میشه یه بارم سوالتو بپرسی سوجی؟

سوجی این بار کمی بلندتر گفت:
- پرسیدم از کدوم تکنولوژی‌های ماگلی به صورت روزمره استفاده می‌کنید؟

ریونکلاوی مذکور بی‌درنگ گفت:
- هیچ کدوم. من اصیل‌زاده‌ام، خونواده‌ی ما علاقه‌ای به وسایلای ماگلی نداره.

سوجی لبخند زد. این دقیقا جوابی بود که دلش می‌خواست. در ادامه پرسید:
- خب، حالا که از هیچ وسیله‌ی ماگلی‌ای استفاده نمی‌کنی؛ میشه برام به طور خلاصه یه روز عادیت در خونه رو توصیف کنی؟
- هوووم... از خواب که بیدار میشم... خب، صبحونه می‌خورم و... اممم، با برادرام توی حیاط کوییدیچ کوچیک بازی می‌کنیم. بعد ناهار می‌خوریم. عصرا مادرم از رادیو سلستینا واربک باز می‌کنه و... احتمالا یه مقدار شطرنج جادویی بازی کنیم و... نمی‌دونم. می‌خوابیم دیگه.
- خب، بذار یک جور دیگه به این روز زیبات نگاه کنیم. تو هر روز از تخت خوابت بلند میشی. تخت خواب یه اختراع ماگلیه. در ظرف‌هایی که ماگل‌ها ساختن، نونی می‌خوری که یک نانوای ماگل پخته و گندمش رو یک کشاورز ماگل کاشته. بعد سوار جارویی میشی که ماگل‌ها اختراع کردن و جادوگرها فقط کاربردش رو تغییر دادن. از رادیویی که یه اختراع ماگلیه آهنگ می‌شنوید و بعد شطرنج رو که ماگل‌ها اختراع کردن رو بازی می‌کنی. جزئی‌تر اگر بخوام نگاه کنم، پارچه رو هم ماگل‌ها ساختن، پس حتی لباس‌هایی که تنته هم اختراع ماگلی محسوب میشن، و فقط در قالب یک ردا به هم دوخته شدن.

سوجی نفس عمیقی کشید و تدریسش را اینگونه به پایان برد:
- خب. جمع‌بندی می‌کنم. ببینید بچه‌ها، خیلی از وسایلایی که در دنیای جادویی روزمره ازشون استفاده میشه، یا کاملاً ماگلی هستن، یا اولش ماگلی بوده‌ن و بعداً با جادو ترکیب شدن. خیلی خیلی وسایلای کمی هستن که از صفر توسط جادوگرا ساخته شده‌ باشن. مثلا ماگل‌ها جارو و قالیچه داشتن، جادوگرا پرنده‌ش کردن. ماگل‌ها شطرنج داشتن، جادوگرا مهره‌هاش رو متحرک کردن. میل‌های بافتنی ماگلی جادو میشن تا خودبه‌خود بافتنی ببافن. توی وزارت سحر و جادو از آسانسورهای جادویی استفاده میشه و حتی همین هاگوارتز، یک مدل جادویی از یک آکادمی شبانه‌روزی ماگلیه. پس جادوگرها هرگز نمی‌تونن خودشون رو از تکنولوژی و ابداعات ماگلی جدا بدونن و به عبارت دیگه؛ عار دونستن استفاده از وسایل ماگلی مسخره‌ست.

وقت دادن تکالیف بود. سوجی گفت:
- همونطور که گفتم، خیلی از لوازم روزمره‌ی جادوگرها، در اصل ماگلی بوده‌ن و بعداً توسط جادوگرها بهشون جادو اضافه شده. پس برای جلسه‌ی بعد، می‌خوام این کار رو انجام بدید: به دفترچه خاطرات هاگوارتز برین و برام در مورد پروسه‌ی جادویی شدن یکی از اختراعات ماگلی در گذشته رول بنویسید. این رول تنها تکلیف شماست و سی نمره داره. و دقت کنید، درسته تدریس من جدی و خشک بود، اما شما در سبک نوشتارتون آزادید. حتی چه بهتر اگر طنز بنویسید! همین دیگه، خداحافظ بچه‌ها.

این را که گفت، از روی میزش به زمین جهید و به بیرون از کلاس قل خورد.


ویرایش شده توسط سوجی در تاریخ ۱۳۹۸/۷/۱ ۲۰:۳۱:۳۵
ویرایش شده توسط سوجی در تاریخ ۱۳۹۸/۷/۱ ۲۰:۳۷:۲۶


پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۰:۱۶ دوشنبه ۱ مهر ۱۳۹۸

ریونکلاو، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

سو لى


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۷:۰۲:۳۶ یکشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۲
از این سو، به اون سو!
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
پیام: 541
آفلاین
آغاز ترم 23 هاگوارتز


تدریس کلاس ماگل شناسی تا پایان پاییز 98، بر عهده‌ی اساتید گروه گریفیندور است.


بلای جان ارباب!

بهش دست نزنید! مال منه.


پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۲:۱۸ چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۶

رز ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۴ پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۱:۱۰:۱۱ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1473
آفلاین
امتیازات و بررسی جلسه ی آخر ماگل شناسی


ریونکلا:

نولا جانسون: 17 + 7 = 24
خب نولا... اول از سوال دوم شروع میکنم. خوبه که خیلی خوب منظورمو فهمیدی و اجرا کردی، و به عنوان اولین خرت پرت نویسی و اولین چیزی که کاملا براومده از ذهنت بوده خیلی خوب بود... آفرین. ولی سعی کن نوآور تر باشی، چیزایی که کمتر دیده شدن رو ببینی... چشماتو باز نگهدار. همیشه.
و در مورد روایت اول شخص، به نظر من کاربرد های خیلی خاصی داره. اما نمیشه برای همه ی نمایشنامه های روزمره استفاده ش کرد... در موردش یه مقدار بیشتر وسواس به خرج بده.
نوشته ی تکلیف اولت، بد نبود. مخصوصا قسمت توصیف ریسه ها... ولی کاش بیشتر توضیح میدادی... نولا چطوریه؟ حسش؟ علاقه ش؟ رفتاراش؟ مادرش چی؟ توصیف این صحنه های کوچیک خیلی میتونه کمک کنه.
از نظر نگارشی هم... فعلا همینو من بهت تذکر بدم که نیازی نیست از چندین علامت تعجب استفاده کنی... در واقع بهتره این کارو نکنی. چون به مفهوم تعجب اضافه نمیکنن ولی به ظاهر پست میتونن آسیب بزنن.
موفق باشی.
لینی وارنر:30
همه چیز خوب بود... خرت و پرتت جدی بود! خرت و پرت جدی هم خوبه! :)))
جیسون ساموئلز: 21 + 5 = 26
در مورد سوال اول، خوب بود. واکنش واقعا عالی بود! :)) اما خب، حس کردم اون وسطاش یه مقدار زیادی بی حوصله و برای رسیدن به اون قسمت آخر نوشته شده بود :)
و در مورد سوال دوم، تو هم مث بعضی دیگه از بچه ها به جای آزاد گذاشتن و سیال گذاشتن ذهنت، یه موضوع انتخاب کردی و یه پاراگرف راجبش نوشتی، ولی خب سعی کردی ارتباط هایی ایجاد کنی و به خاطر همون پنج نمره شو گرفتی... :)
لایتینا فاست: 22 + 7.5= 29.5
تکلیف اولت واقعا کامل بود و عالی... اما در مورد تکلیف دوم. ارتباط دادن و توصیف و کش دادن و سیال بودن ذهنت واقعا قابل لمس بود. صرفا به خاطر اینکه یه موضوع انتخاب کردی و راجبش سعی کردی سیال شی کم کردم :)

هافلپاف:

دورا ویلیامز: 21 + 5 = 26
سلام دورا. پست تکلیف اولت خوب بود. خوشحالم که واقعا داری پیشرفت میکنی و روز به روز بهتر میشی، فقط حتما حتما بازخوانی رو فراموش نکن، چون حس میکنم کلمه ی جا افتاده داشتی، مثلا " گوشی دورا در آمد". از طرف دیگه هم برای راحت تر شدن خوندن پستت و بهتر شدن، بعد از علائم نگارشی فاصله بزن.
اما در مورد تکلیف دوم. تو یه موضوع انتخاب کردی. یک موضوع رو نوشتی با هر چیزی که راجب اون موضوع به ذهنت رسید. به خاطر اینکه دقیقا هدف بی موضوع و از ذهن برآمده نویسی بود نمره کم کردم و چون با وجود انتخاب موضوع سعی کردی آزاد بنویسی بقیه ی نمره ت اوکیه. :)
رز زلر: 18 + 6= 24
رز باز هم حجم زیادی از مبهم نویسی... میدونی من خودم طرفدار بی موضوع نویسی و سوژه جلو نبردن هستم. ولی توی نوشته های تک پست یه چیزی برای پردازش نیازه... یه موضوع نیازه... و یه شفافیت.
و در مورد تکلیف دوم، تو هم موضوع انتخاب کرده بودی و خب غلط نگارشی هم داشتی، ولی به خاطر اون قسمت آخر که واقعا هدف سوال بود، 6 نمره :)
آملیا فیتلوورت: 21 + 3= 24
تکلیف اول خوب بود. خوشحالم که گفتی فانی بافت چیه :)) قسمت کاربردهای فانی بافت خوب بود...
هرچند دقیقا متوجه نشدم آخرشو، بحث قیمت ها رو.
و اما تکلیف دوم. آملیا تو خرت و پرت نگفتی. تو یه موضوع انتخاب کردی و در مورد اون یه پاراگراف کوتاه نوشتی. نه ارتباطی ایجاد کردی و نه نشونی از ازاد گذاشتن ذهن توش بود... انگار ذهنت فقط متمرکز بود که خب. خرت و پرت کتاب باشه. چار خط راجب کتاب بنویسیم... یه نگا به تکالیف دیگه بنداز، و حتی بهتر از اون، چون هافلی هستی میتونم اینو بهت پیشنهاد کنم که یه سر به پست های زنگ انشا و توضیحاتشون بزنی. :)
جسیکا ترینگ: 15 + 8 = 23
جسیکا... سوال اول رو نوشته بودی که نوشته باشی انگار... بدون هیچ سوژه ای، هیچ هدفی، حتی هیچ شخصیتی... و حتی تا حدی بدون توجه به چیزی که سوال ازت خواسته...
اما سوال دوم واقعا خوب بود. جدای از اینکه من زیاد از وصل کردن این به رماتیسم، از نظر سلیقه ای، راضی نیستم، ولی واقعا خوب نوشته بودیش.
و توصیه ی دوستانه... یه سوژه ی مصرف شده برای شخصیت پردازی رو خیلی خیلی سخت میتونی جا بندازی... برای همین توی انتخاب سوژه ی ماسک مواظب باش.


گریفندور:

آرتور ویزلی: 21 + 6= 27
پست اول خوب بود. هم آرتورانه بود و هم طنز خوبی داشت یکی دو جا (رکورد نیم ساعته مثلا ) و هم طبق سوال بود. فقط بازخوانی یادت نره برای اشکالات نگارشی... غلط املایی هم داشتی و "بغل" درسته...
اما تکلیف دوم!! بهت آفرین میگم. ذهن خرت و پرت طوری داری :)))
یه مقدار زیاده روی کردی و نامفهومش کردی. مفهوم خیلی جملات رو از بین بردی، ولی از اینکه وقتی گفتم ذهنو بی قید و بند کنین، به عنوان یه تقریبا تازه وارد واقعا تونستی این کارو بکنی خیلی خوشم اومد... کنترلش کن... در طنز نویسی استفاده ش میتونی بکنی، ولی کنترل شده! به خاطر این غیر قابل کنترلی نمره کسر شد، ولی خوب بود.
آرسینوس جیگر:30
زنگ انشا راه انداختی واس خودتا :)))
پروتی پاتیل:19 + 8 = 27
پروتی تکلیف اولت از نظر رول رول بدی نبود، ولی خب مطلقا هیچ ربطی به شخصیت پردازی و واکنش ها و رفتار ها و ایده ها نداشت. از طرف دیگه خوشحالم که پادما رو واردش کردی. جای اون یکی قل (!) رو به شخصه یه کمی توی ایفات خالی میدیدم. و اما، چند جا نقطه ویرگول زدی در حالی که جمله تموم شده و وابستگی ای به جمله ی بعد نداره، اینجور موقع ها از نقطه استفاده کن.
آنجلینا جانسون: 21 + 8 = 29
سوال دوم که خیلی خوب بود. خیلی. خرت و پرت مرتبط و کنترل شده. خیلی خوب بود واقعا. از این سبک میتونی توی تک پست هایی مثل خاطرات یا زنگ انشا استفاده کنی، و اگر جای مناسبشو پیدا کنی و به موقع ازش استفاده کنی، برای طنز نویسی هم به دردت میخوره... و اما سوال اول، خیلی خوشم میاد که بی حوصله از هیچ قسمتی رد میشی و به همه چیز میپردازی، ولی مواظب باش که زیاده از حد یه قسمت رو طولانی نکنی که کشش رو از دست بده. و از طرف دیگه، غلط نگارشی رو هم مواظب باش :)
خیلی خوب بود آنجلینا. مرسی.
مینروا مک گونگال: 16 + 8= 24
مینروا حس میکنم رولت رو به شدت بی حوصله نوشتی... اشکالای دستوری داشتی حتی. تایپی به کنار. و خب... یه چیزایی مثل کد شکلک اشتباه این حسو میده که حتی یه بار هم نگاش نکردی و فقط فرستادی که بره... ولی در مجموع، اگر بیشتر بهش پرداخته بودی، یه چیز خرت و پرت از یه فرهنگ دیگه سوژه ی خوبی بود. بهت تبریک میگم.
آلیشیا اسپینت: 19 + 4 = 23
حجم زیاد و خیلی زیاد و واقعا غیر قابل چشم پوشی ای غلط نگارشی بود... کلاه آ رو واقعا فراموش نکن... وسط کلمه ها مواظب باش اسپیس نزنی. و مهم تر از نگارش و این حرف ها که زدم، برای قسمت های توصیفی و روایتی رول هات، یه سبک رو انتخاب کن... یا محاوره و یا رسمی... این تغییر لحن و تغییر طرز نوشتن خیلی خوب نیست :)
و در مورد تکلیف دوم... تو صرفا راجب به کلمه ی خرت و پرت نوشتی. یه موضوع که در موردش یه پاراگراف پیدا کنی که بنویسی... درحالی که دقیقا اصل قضیه این بود که بدون موضوع و با یه ذهن کاملا شناور بنویسی... ولی به خاطر تلاشت برای ارتباط دادن یه مقدار از نمره رو گرفتی... ولی توی این سوال هم واقعا غلط نگارشی زیاد بود... حتما حتما حتما بازخونی نوشته هات یادت باشه.
کتی بل: 22 + 4 = 26
کتی خب طبیعتا از امتیاز اول مشخصه که توی تکلیف اولت ایراد و اشکالی ندیدم... صرفا همون طور که برای کوییدیچ بهت گفتم، یه مقدار بیش از حد گاهی روی یه چیزی میمونی و خب این با حوصله ی خواننده میتونه بد بازی کنه... البته سلیقه ایه فک میکنم و شاید یه نفر این شکلی اصلا خیلی خیلی بیشتر حال کنه.
اما کتی، توی سوال دوم، تو مطلقا هیچ مفهومی رو به هیچی وصل نکردی. حتی هیچ مفهومی رو نرسوندی. فقط جمله ها رو به هم چسبوندی. جمله ها رو خراب کردی. بی مفهوم کردی. به این فکر کن، آیا میتونی این پاراگراف رو وسط یه پست طنز به کار ببری؟ یا مشابه این پاراگراف رو؟ یا حتی وسط زنگ انشا حتی؟ نمیشه. درسته؟:)



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!











شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.