گابریل با بی حوصلگی به ساحره هایی که با تره ها در حال خفه کردن هم بودند و تربچه ها را توی چشم یکدیگر فرو میکردند و از دماغشان بیرون می کشیدند، چشم دوخت.
_ساحرگان عزیز...آهاااای...بابا به مرلین نسل لیوان های بشریت منقرض شد؛ انقدر توی این سوژه من روی لیوان ها زدم همشون یا ترک برداشتن یا شکستن!
اما ساحره ها همچنان در حال گیس و گیس کشی بودند.
گابریل سلاح کشتار جمعی اش را بالا آورد. سلاح گابریل به قدری خطرناک بود که بمب های اتمی ساخت مشنگ ها یارای مقابله با آن را نداشتند.
تی و سطل وایتکس!
_گابریل جان چرا حالا عصبی میشی.
_راست میگه. ما که چیزی نگفتیم!
_اصلا مگه باهم مشکلی داشتیم؟ کدوم گیس و گیس کشی اصلا؟! در صلح و صفا داشتیم سبزی پاک می کردیم.
_بگو گابریل مامان...ما منتظر شنیدن کلام شیواتیم.
گابریل که سکوت سنگینی بر فضا حاکم کرده بود به سراغ اصل مطلب رفت.
_دیگه وقتشه اقدام عملی خودمونو شروع کنیم. ما مستقیم به دفتر وزیر میریم و درخواست هامونو یکی یکی مطرح می کنیم.
ساحرگان از جای خود برخاستند و یک تن سبزی های پاک نکرده شان را در بغل گرفتند و راهی اتاق وزیر چمبرز شدند.
پشت درب دفتر وزیر سحر و جادو_میشنوین؟
_آره کریسه، داره درمورد یه قانون جدید صحبت میکنه.
_آهای...برید کنار منم بشنوم!
بلا که موهایش اندازه کل درب اتاق وزیر بود به زور خود را از بین ساحره ها به جلو کشید و گوشش را به در چسباند. بقیه ساحره ها هم از میان موهای بلا سعی در حفر تونلی جهت استراق سمع داشتند.
صدای کریس از پشت درب به گوش می رسید که گویا با خود صحبت میکرد.
_این ساحره های آبدارخونه هم که همش غیبت میکنن...نمیذارن یه دو دقیقه روی کارای وزارتخونه تمرکز کنم. باید یه قانون بنویسم و اجرا کنم که ساحره ها دیگه حق هیچگونه غیبتی رو نداشته باشن.
لحظه ای بعد صدای قلم پری به گوش می رسید که روی کاغذی در حال نوشتن بود.
کمی دور تر از درب دفتر وزیر سحر و جادو_حالا من چجوری در مورد اون تام ریدل گور به گور شده غیبت کنم؟
هرکدام از ساحره ها مرد رویاهایشان را جای "تام ریدل گور به گور شده" گذاشتند و متوجه شدند که اوضاع بسیار وخیم تر از حد تصور است.
گابریل خشمگین و مصمم تر از همه به نظر می رسید.
_ساحره ها وقت اقدامه! باید کاغذی که الان وزیر هم قطعا مهر و امضاش کرده و فقط مونده که اعلام رسمی بشه به عنوان یه قانون رو بدست بیاریم.
_بعدش چیکارش کنیم خب؟ پاره ش کنیم که یکی دیگه بنویسه؟
_باید قبل از اعلام رسمیش تغییرش بدیم. قانون جدید بجای ممنوعیت غیبت ساحره ها میتونه قانون دامن پوشیدن جادوگرا باشه!
ایده خانمان سوزی بود.
قطعا مورد استقبال شدید مردان جامعه جادوگری قرار میگرفت!