ربکا!نقل قول:
سلام ژیپراده!
خوبین ژیپراده؟
نـ...قـ...د!
ژیپراده چیه؟ فحش دادی به ما؟ حرف بد؟ قُد؟
نقل قول:
من این پست رو زدم تا نشون بدم ربکا مرگخواره و در جمع مرگخواراست(و همچنین مطمئن بودنمو از مرگخوار شدنش!).
ای عجول! کمی صبر کن خب. هنوز که مرگخوار نیست.
طبق سایت پیش برو. وقتی می خواد مرگخوار بشه، تو سوژه ها هم تا وقتی که مرگخوار نشده می تونی علاقمند نشونش بدی. همش تو جمع مرگخوارا باشه. باهاشون بره و بیاد...آویزونشون باشه! این خودش یه سوژه اس که می تونی موقتا تا وقتی که مرگخوار بشی ازش استفاده کنی.
نقل قول:
بعد اینکه میخواستم بدونم "؛" به چه دردی میخوره؟ جایی که استفادش کردم جای درستی بود یا نه؟
سه بار اشتباه فهمیدم منظورتو.
اول فکر کردم می پرسی " به چه دردی می خوره" جای درستی استفاده شده یا نه.
توی پستت دنبال این جمله می گشتم!
بعد فکر کردم پرسیدی علامت " " به چه دردی می خوره.
بار سوم تازه متوجه شدم که منظورت نقطه ویرگوله!
البته شما درست نوشتی...ما حواس نداریم!
نقطه ویرگول چند تا کاربرد داره. مثلا مثال زدن...شمردن چیزی...جدا کردن چند بخش...جمله های شرطی پشت سر هم...ولی چیزی که تو ایفای نقش به درد ما می خوره اینه که جایی استفاده می شه که یه جمله تموم شده...خودش کامله...ولی جمله بعدی بهش ربط داره.
حالا خیلی هم مهم نیست. در مورد علامتا در این حد حساس نباشین. کافیه مفهوم رو عوض نکنن.
مثلا (" " ) این علامت نقل قوله؛ ولی مال زبان فارسی نیست و ما بیشتر برای تاکید روی کلمه یا جمله یا اصطلاح ازش استفاده می کنیم. ولی تو ایفای نقش گاهی هم برای نقل قول بکار برده می شه. خودم همین بالا برای نقل قول ازش استفاده کردم. اشکالی نداره.
در مورد نقطه ویرگول...مثلا:
ربکا دلش نمی خواست وارد آن اتاق بشود؛ با این وجود بر ترسش غلبه کرد و وارد شد."ربکا دلش نمی خواست وارد اتاق بشود" یه جمله کامله...ولی جمله دوم هم به این جمله ربط داره. این جا می شه ؛ گذاشت. همونطور که گفتم خیلی حساس نباشین. این جا اگه ویرگول خالی هم بذارین مهم نیست. مفهومو می رسونه.
یا جایی که چند تا ویرگول پشت سر هم نوشته شدن و باید برای رسوندن مفهوم از نقطه ویرگول استفاده کنیم. مثلا:
سوروس، ربکا، رابستن، لینی، هکتور، فنریر و سو لی را به هاگوارتز بردند.الان فهمیدی کیا کیا رو بردن؟
نه...قاطی شدن. ولی به این شکل بخونش:
سوروس، ربکا، رابستن، لینی؛ هکتور، فنریر و سو لی را به هاگوارتز بردند.الان به خاطر اون نقطه ویرگول بعد از لینی، مشخص شده چی به چیه.
حالا اینجا رو ببین. شما نوشتی:
نقل قول:
وقتی بالای سر ربکا آمد تا ببیند چه میکند؛ دید ربکایی نیست تا او را ببیند.
جمله اول(وقتی بالای سر ربکا آمد تا ببیند چه می کند) یه جمله کامله؟
نه! ادامه داره. برای همین، این جا باید ویرگول خالی گذاشته بشه.
بررسی
پست شماره 564 زندگی به سبک سیاه، ربکا لاک وود:
نقل قول:
سقوط معجون ها تنها چیزی بود که برای بلاتریکس مهم نبود! او بالای سر هر مرگخواری رفت تا ببیند چه کار میکنند. وقتی بالای سر ربکا آمد تا ببیند چه میکند؛ دید ربکایی نیست تا او را ببیند.
آخر پست قبل یه اتفاقی افتاده. گاهی حتما باید در مورد همون اتفاق بنویسیم. ادامه بدیمش. ولی گاهی هم حق انتخاب داریم. این جا حق انتخاب داشتی و ادامه ندادی. به نظر من اشتباه نیست. مخصوصا چون در شروع، به اون سوژه هم اشاره کردی. روش وارد شدن ربکا خیلی خوب بود(اگه مرگخوار بود...ولی خب...حالا اشکالی نداره).
نقل قول:
-ربکا!
-جیــــــــــــغ! بله؟
-چقدر سریع خودتو لو میدی؟ تو معموریاتا اینجوری نباشی! حالا بیا تمرینایی که بهت دادمو تمرین کن. همین حالا! میخوام ببینم.
ماموریت.
ایده این قسمت خیلی خوب بود. صحنه ای که نوشتی جالب بود.
نقل قول:
ربکا ترسید و به همین دلیل دستش را در گوش خفاش گونه اش فرو کرد. کاغذی را بیرون آورد که دست خط بلاتریکس روی آن بود.
این جاش خیلی خوب بود. این کارت خیلی بهتر از این بود که بری و چند خط در وصف گوش های ربکا بنویسی. الان به شکلی نوشتی که انگار این شکل گوشاش خیلی عادیه...و همین بامزه اش کرده.
نقل قول:
بلاتریکس وقتی لیست تمرینات را دید، اخم هایش در هم رفت. سرش را بلند کرد و به ربکا نگاه کرد.
-اشتباه خوندیشون. 200تا شنا سوئدی با 300 تا درازو نشست. 120 دور هم باید دور خونه ریدلا بدویی. اصلا صفرا رو ندیدی!
نخوندن صفرا فکر خوبی بود. ایده های خوبی برای سوژه ها، صحنه ها و نوشتن طنز داری. این خیلی مهمه. چون شکل نوشتن و سبک های مختلف رو بعدا می شه یاد گرفت، ولی ایده های اولیه احتیاج به کمی استعداد و مهارت خود آدم داره.
نقل قول:
و به شکم لاغر مردنی ربکا اشاره کرد. بلاتریکس میخواست حتی تخت ترین شکم را هم تخت تر کند! این موجب شد ربکا برنامه غذایی اش را ببیند تا شاید وضعش بهتر آن برنامه باشد. اما با دیدن برنامه غذایی وضعیت تغییری نکرد که هیچ، بدتر هم شد.
-هویچ پخته با آب کرفس برای صبحانه؟ نخود و اسفناج برای نهار؟ کاهو برای شام؟! سخت گیری در این حد!؟
-بله. باید لاغر بشی.
ربکا دوباره به شکم لاغر و تختش نگاه کرد. بلاتریکس تاکید کرد دوباره به او سر میزند ولی آن موقع باید در حال انجام برنامه تمریناتش باشد.
همیشه تاکید می کنم که توصیف مستقیم ظاهر خوب و اخلاق شایسته شخصیت ها، روی خواننده تاثیر عکس می ذاره. شخصیت رو زننده می کنه. جلوی دوست داشتنی بودنش رو می گیره. شما الان به یه ویژگی خوب ظاهری ربکا اشاره کردی...ولی این کار رو طنز آمیز و خنده دار انجام دادی. از کلماتی استفاده کردی که خواننده اصلا احساس نمی کنه قصد و هدفت تعریف از ظاهر ربکا باشه. همین کار باعث می شه این قسمت تاثیر خیلی خوبی بذاره. اگه میومدی می گفتی "ربکا دختری باریک اندام و جذاب، با شکمی تخت بود"، شخصیت ربکا چندین قدم به عقب می رفت. دافعه ایجاد می کرد. الان روشت خیلی خوب و درسته. چه در مورد جایی که درباره گوشاش نوشتی و چه این قسمت.
به نظر می رسه با شخصیت جدیدت راحتی. این راحتی به نوشته هات هم منتقل شدن. تمرکزت روی شخصیت خودت نیست. از شخصیتت استفاده کردی...ولی به سوژه و موقعیت هم به اندازه کافی توجه کردی.
نقل قول:
اما آن طرف پاتیل معجون ها تنها چند میلی متر با سر رکسان فاصله داشتند. رکسان وضع بد پاتیل ها را درک نمیکرد و همین برایش دردسر ساز شد...
کار خیلی خوبی کردی که دوباره به این موضوع اشاره کردی. به نفر بعدی هم اون حق انتخاب رو دادی که در این مورد بنویسه یا مثل خودت ازش صرف نظر کنه.
سوژه رو خوب پیش بردی. ربکا رو خوب وارد سوژه کردی.
شخصیت ربکا خیلی خوب شروع کرده. با وجود تازه کار بودنش، خیلی راحت و قوی به نظر می رسه. گیج نیست. سردرگم و کمرنگ نیست. این خیلی خوبه.
طنزت بعد ها خیلی بهتر می شه. الان در همین حدش کاملا کافیه. مسیرت درسته. می تونی گاهی، اغراقشو بیشتر کنی. مثلا جایی که داره لیست شامشو می خونه می تونست کمی مسخره تر باشه. مثلا بلاتریکس اصرار می کرد که نخوده هم باید نصف بشه. نمی تونه نخود کامل بخوره.
خوب بودی.