هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: موسسه مالي اعتباري گرين گوتز
پیام زده شده در: ۲۳:۴۰ سه شنبه ۲۴ آذر ۱۳۸۳
#16

مانیا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۴ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۸ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۶
از Azeroth
گروه:
کاربران عضو
پیام: 210
آفلاین
دوستان میدونند اگر هم نمیدونند خودشون پیداش کنن
================================
سالازار توی بانکش بود که مانیا خشمگین وارد شد
سالازار:به به مانیا چی شده باز؟
مانیا:
سالازار:اا میگم چی شده؟
مانیا:
سالازار:ای بابا عجب گیری کردیما !!!
مانیا:من میخوام 100 میلیون گالیون دیگه بذارم تو حسابم
سالازار:اینکه عصبانیت نداره
مانیا:
سالازار:کمک یکی منو از دست این عصبانی نجات بده
ناگهان در باز شد و کرام با عجله وارد شد
کرام:چی شده سالی جونم؟
مانیا:
سالازار:ببخشید خب پولت رو بده
مانیا بشکنی زد و گونی بزرگی پر از گالیون به طرف آن ها آمد
سالازار:به به همین آدم هایی مثل توان که به بانک من سر و سامون میدن
مانیا:
سالازار:چی گفتم مگه؟
مانیا:


سالازار:نمیدونم این مانیا چشه
کرام:چش نیست دما...
سالازار:
مانیا:
کرام:ببخشید الان از زیر زبونش میکشم
کرام رو به مانیا:مانیا جون چته؟
مانیا:
کرام:میگه چیزی نیست فقط یه کم سرما خوردم
سالازار: اون که حرفی نزد
کرام:ااااااا من فکر کردم اینا رو گفت !!
مانیا:این پول منو میگیری یا نه؟
سالازار:بله...بله
مانیا:فقط سالازار یه چیزی توشه بده این کرام بخوره
سالازار:حتما
مانیا سوار آذرخش 5000 خود شد و به سرعت از اونجا رفت
کرام:من آخر نفهمیدم این چش بود یا دما...
سالازار:چی میگی؟بیا این معجون رو بخور که مانیا داده
آخی کرام اونو خورد و به چیز عجیبی تبدیل شد
مانیا دوباره وارد شد
مانیا:
سالازار: برای همین بود ناراحت بودی؟
مانیا
سالازار:گناه داره بچه بعد از ظهر با هرمیون قرار داره نمیتونه که اینطوری بره
مانیا:فقط به خاطر هرمیون میتوبی گالا!!!
کرام به حالت عادی برگشت و گفت:ااا مانیا اینجایی؟این سالی که بهم نمیگه لااقل تو بگو
مانیا:
چی رو؟
کرام:این که چش بودی یا...
مانیا:
مانیا به سرعت سوار جاروی خود شد و از آنجا رفت
کرام:حال کردی سالی جون ؟دیدی چه جوری در رفت؟
سالازار:آره خوب بود ولی منم نفهمیدم چش بود یا...
کرام:
سالی جون تو هم؟
سالازار:چی منم؟
کرام:هیچی بابا من رفتم اصلا
سالازار:


ویرایش شده توسط lili_potter در تاریخ ۱۳۸۳/۹/۲۴ ۲۳:۴۲:۵۳

تصویر کوچک شده


Re: موسسه مالي اعتباري گرين گوتز
پیام زده شده در: ۱۸:۰۵ سه شنبه ۲۴ آذر ۱۳۸۳
#15

مانیا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۴ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۸ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۶
از Azeroth
گروه:
کاربران عضو
پیام: 210
آفلاین
مانیا یه داخل تاپیک شد و...
وای وای وای کار بد؟
مانیا:سلام سالازار ببخشید نمیخواستم اون کارو کنم چون اون موقع اصلا خودم نبودم
سالازار:برو خدا روزی تو جای دیگه بده
مانیا:راست میگم چون اون موقع کرام من و هاگرید رو طلسم فرمان کرده بود
سالازار:از کجا باور کنم؟
مانیا:بیا اینم برگه آزمایش که من در اون ساعت تحت طلسم فرمان بودم !
سالازار برگه را گرفت و خوند
و ناگهان : کرام میکشمت
مانیا:


تصویر کوچک شده


Re: موسسه مالي اعتباري گرين گوتز
پیام زده شده در: ۹:۲۴ سه شنبه ۲۴ آذر ۱۳۸۳
#14

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
(مرلین جان هر جی باز نگاه کردم اسمی از هاگرید ندیدم ولی چشم با اون ادامه میدیم)
کرام دید انگشت شصت مانیا داره میره رو دکمه که سالی رو بفرسته هوا!!!!!!

کرام:اکسیو کنترل از راه دور!!!!!
مانیا:پروتگرو!!!
کنترل از راه دور در دست مانیا میمونه!!!
کرام:
مانیا دکمه رو فشار میده!!...همه مثل اینکه قراره نارنجک منفجر بشه میپرن یه سمتی!!!!
سالازار همه میپره سمت انتها راهرو دست چپ!!!!
صدای مرلین از اون تو به گوش میرسه:مردک!!!...مگه قصد جون منو کردی!!!

اما هیچ اتفاقی نمیفته!!!!

مانیاو هاگرید:
آرتور: یادم رفته بود باطری بگیرم ببخشید!!!!

مانیاو هاگرید کنترلو پرت میکنن یه گوشه و میفتن به جون آرتور!!!!!

کرام میره سمت کنترل از راه دوره و اونو با پا میشکونه!!!!

کرام:الو...110...بخشید سه تا دزد ناشی اینجان میخوام بیاین ببرینشون!!!!بله...بانگ گرنگوتز

مرلین به سمت اونا میاد و میگه:حال کردین!!!اونجا یه پلک زدم نتایجشو دیدین!!

کرام:مرلین جان شما استاد مائید!!!همیشه این پلک شما بهترین ضامن برای زندگیست!!
--------
خدایی با بازگشت مرلین این تاپیک به یکی از بهترین تاپیکا شده..البته نباید از فکر بکر سالازار به راحتی گذشت


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: موسسه مالي اعتباري گرين گوتز
پیام زده شده در: ۱۳:۰۳ دوشنبه ۲۳ آذر ۱۳۸۳
#13

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۲:۲۰:۵۴ یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
از شیون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
(اوه كرام جان به نكته ‌اي كه من آخر نمايشنامم آوردم توجه نكردي! هاگريد هم جزو دار و دستشون بود!)
سالازار: هي صبر كن... با اين تيرهايي كه تو بدنمه چيكار كنم؟
كرام: بذا يه كم فكر كنم
اهان!
دارم يه فيلم ميسازم كه توش يه مرده يه عالمه تي ان تي قورت ميده و منفجر ميشه.. نظرت چيه كه تو بياي بدلشو بازي كني؟
سالازار: خيلي ممنون بهتره كه هر چه زودتر بري بيرون!
دو تا از دزدا ميپرن و كنترلي كه دست آرتور ويزلي بود از دستش ميقاپن..
اولُي: هي سالازار... اينا به درك! تا دسته چك منو راست و ريس نكني من از اين جا نميرم... يهو ديدي فرستادمت هوا..
بالاخره بعد از يه ساعت آي كيوي سالازار به كار افتاد و گفت:اين مرلين يه چيزي ميگفتا! فهميدم كه مانيا پولاشو براي چي از بانك ورداشت... رفتي واسه من مواد منفجره خريدي؟ منو تهديد ميكني مانيا! هاگريد!
اون يكي مهاجم گفت: ديدين گفتم اين اختلاس بازه! دستش تو كاره! ميدونه كه ما خودمونيم


هرگز نمی‌توانی از کسی که تو را رقیب خود نمی‌داند ببری


Re: موسسه مالي اعتباري گرين گوتز
پیام زده شده در: ۹:۰۸ دوشنبه ۲۳ آذر ۱۳۸۳
#12

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
یه صدا میاد:آرتور ده بار گفتم با وسایل مشنگی بازی نکن!!!مخصوصا این نیتروگلیسیرین!!!!

مهاجم:تو چطور منو شناختی؟

صدا:معلومه...تنها کسی که تو دنیای جادوگرا از وسایل مشنگی ستفاده میکنه تویی!!!فکر کردی میذارم از بانکی که همه داراییهام توشه دزدی کنی

آرتور:اگه مردی بیا بیرون!!!

کرام از تاریکی در میاد.....
کرام:با بچه هات اومدی بانک بزنی...میدونم پول عروسی بیلو نداری!!!...ولی با اینکارا اونا خوشبخت نمیشن...هی سالازار!!!

سالازار:جانم!!!

کرام:به حساب من 10 ملیون گالیون بهش بده بره رد کارش!!!!!قراره 100 میلیون گالیون از فیلم جدیدمون تو هالی ویزارد در بیارم....میدونی که از وقتی که اسکارو اکران کردم آخر مایه دارم!!!

سالازار:چشم!!!امر دیگه ای ندارین؟

کرام:این خدمات رمزتاز بانکتو درست کن!!!(ایکیوها:تلفن بانک)...راستی سلام منو به مرلین برسون!!بگو ویکی گفت داداسک!!!تا پول ویکی تو این بانکه هیچ آسیبی به بانک نمیرسه


ویرایش شده توسط کرام در تاریخ ۱۳۸۳/۹/۲۳ ۹:۱۲:۵۱

کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: موسسه مالي اعتباري گرين گوتز
پیام زده شده در: ۲۳:۴۳ یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۸۳
#11

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۲:۲۰:۵۴ یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
از شیون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
امان از زهي خيال باطل!
اون دو نفر در واقع لوسيوس مالفوي و دالاهوف هستن كه نتونستن از چنگ اونا فرار كنن... حالا بماند!
داشتيم قضيه زير پل رو ميگفتيم.
مرلين توي برج سرد و نمناكش نشسته بود و داشت كتاب هفت درياچه پر از گوسفند رو مطالعه ميكرد كه صداي ترمز ماشينهايي رو زير پل ميشنفه. به سرعت با بشكن خودشو اون جا ظاهر ميكنه اما دير رسيد. وقتي رسيد كه اونها رفته بودن.. روي آسفالت داغ دست ميكشه و كمي بو ميكشه.. با خودش ميگه: سه تا ميتسوبيشي سياه.. يكيشون نور بالا ميره و اون دو تاي ديگه چراغ عقبشون قرمزه! واووو بوي خيانت مياد! بايد به سالي خبر بدم...
داخلي- موسسه مالي و اعتباري گرينگوتز..
سالي مشغول راه انداختن مشترياست...: بدو بدو ارزونش كردم! با يك سيكل در قرعه كشي هفتاد و نه روز دور دنيا شركت كنيد.. هوووووووووووي مردم!!!
مرلين خودشو به سالي ميرسونه و ميگه: اهم! هي سالي اگر مجلي برات ايجاب نميكنه يه دقيقه بيا بريم يه جايي و زود برگرديم...
سالي: اوه مرلين.. ديگه كلافم كردي! تو بهتره بري تو همون انتهاي راهرو سمت چپ كپه مرگتو بذاري!! حوصلتو ندارما!
مرلين علي رغم اين كه كمي ناراحت ميشه ولي آخرين هشدارو به سالي ميده و ميره...
دقيقا بيست دقيقه بعد نقابداراني وارد ميشن كه همشون مجهز به اسلحه هاي فوق قوي بودن... سالازار چوبدستيشو درمياره و بلافاصله وردي رو ميخواد بخونه كه متوجه ميشه اين چوبدستيش نيست كه تو دستشه بلكه يه موش پلاستيكيه!
سالازار: امان از دست اين دوقلوهاي ويزلي.. يه روزي خودم ميكشمتون!
سه نفر از مهاجمين تفنگهاشون رو به سمت سالي ميگيرن و شروع به شليك كردن ميكنن.. مردم همه از بانك خارج ميشن..
سالي فكر ميكنه كه رويين تنه.. چون كه هيچ كدوم از تيرها بهش اثر نميكرد...
يكي از مهاجمين:‌ هي سالي! مي‌دوني چيه؟ اينايي كه وارد بدنت شد يه مشت نيتروگريسيرين كنترل شده با آنزيمه! اگر يه كدوم از فرموناي ما رو اجرا نكني خودتو بانكتو ميفرستيم هوا... آدم شارلاتان!! اختلاس باز!!!


هرگز نمی‌توانی از کسی که تو را رقیب خود نمی‌داند ببری


Re: موسسه مالي اعتباري گرين گوتز
پیام زده شده در: ۲۳:۳۱ یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۸۳
#10

هگرید


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۹ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ جمعه ۱۹ آذر ۱۴۰۰
از دره غولها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 300
آفلاین
هاگرید : شنیدم اینجا پول ملتو دودره میکنید درسته ؟
سالی : ( با یک لبخند که فقط از یک دودره باز بر میاد ) نه بابا ما دستامون پاکه پاکه !
مرلین : ببینم هاگرید مدرک هم برای حرفت داری !
هاگرید : آره چون سالی ( سلطان سیاهی ها ! ) جدیدا یک قایق تفریحی توی جزایر قناری خریده ! در ضمن شنیدم که توی اختلاس از بانک مرکزی مشنگ ها هم بوده !
مرلین :
هاگرید : ( با حالتی که دقیقا شبیه تریپ های شرلوک هلمزه ) ولی نفر اصلی سالی نیست شنیدم دست یه کسی به اسم ...............( صداشو خیلی پائین میاره ) مانیا توی کاره !
مرلین : نه بابا
===========================
فردای اونروز در یک غروب غم انگیز دو تا دیوانه ساز دو نفر را به سمت غروب آفتاب میبرن ! مقصدشون کجاست :
آزکابان


آدمي از عالم خاکي نمي آيد به دست !
عالمي ديگر ببايد ساخت ! وز نو آدمي


Re: موسسه مالي اعتباري گرين گوتز
پیام زده شده در: ۲۱:۳۶ یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۸۳
#9

سالازار اسلیترینold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۶ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۴ چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۷
از تالار اسرار
گروه:
کاربران عضو
پیام: 272
آفلاین
نقل قول:
هاگريد گفت : شنیدم اینجا پنجاه میلیون گالیون اختلاس ( دودره ) شده ! درسته ؟


پا گنده جون اشتب به عرضت رسوندن ااين وصله ها به ما نميچسبه


نقل قول:
مودي گفت : ببين من 45 گاليون دارم


عزيزم اشكالي مداره براي شما به علت كارگاه بود حساب ويژه باز ميكنيم گروي هم نميخواهيم پس فردا بيا كارت و چكت رو بگير

-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=--

تا مرلين داد ميزنه آتيش آتيش

همه اول يه نگاهي به دور و ور ميكنن و بعد بر ميگردن
به مرلين نگاه ميكني :


مرلين : ا آه چيزه من بايد برم دستشويي
سالازار دستشوي انتهاي راهرو دست چپ
مرلين : ممنون
هاگريد : پيست پيست سالازار
سالازار : چيه ؟
هاگيرد: صفته اي چكي چيزي از م داري
سالازار :
هاگريد : تو رو خدا من زن بچه دارم 15 تا از بچه ها غذا ندارن بخورن
سالازار : فقط يه راه داري
هاگريد : چه راهي
سالازار بايد تو بانك من حساب كني اونوقت چكتو بهت پس ميدم
هاگريد : قبول
سالازاز : مانيا خانوم شما بفرماييد امرتون ؟؟
مانيا : من 10 ملينون گاليون از حسابم الان ميخوام
سالازار : نقد يا تراول
مانيا : نقد لطفا
سالازار يه بشكن ميزنه و يه كيسه پر از گاليون به سمت مانيا ميره
ملت :
مانيا : ممنون
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
شب خارجي زير پل :
سه تا ليموزين مشكي ميان پشت سر هم واي ميستن و يك مرد با كتشلوار سياه از ماشين وسطي پياده ميشه از اونو مانيا از جاروش (آذرخش 5000 ) پياده ميشه و به طرف يارو ميره ميگه
ماانيا : جنسا كو
مرد : اول پول
مانيا يه كيف سامسونت بر ميگردونه و به طرف يارو باز ميكنه
مرد يه نگاهي ميكنه پس به ماشين علامت مده بلا فاصله دو نفر از ماشين پياده ميشن و كيسه اي رو پشت جاروي مانيا ميبندن و ميرن
مرد : از معاملهه با شما خوشحال شدم
مانيا : منم همينطور
سپس با هم ديگه دست ميدن و از هم حدا ميشن


نمایشنا


Re: موسسه مالي اعتباري گرين گوتز
پیام زده شده در: ۱۴:۱۴ یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۸۳
#8

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۲:۲۰:۵۴ یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
از شیون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
مانيا: سالي جون خودت بيا و ما رو خلاص كن... اين چك رو هيشكي از من قبول نميكنه... نخواستيم.. پسش ميدم...
هاگريد: به جون تو رولينگ خودش بهم گفت كه وزير بعدي اشكمونو درمياره... از فولونوسه كله گنده شنيدم قراره يه پياز بوگندو وزير بشه... راستي جريان اختلاس چيه؟
سالازار: اقايون و خانوما!!! لطفا آرومتر... هاگريد جون شومام وقت گير آورديا؟ من الان سرم شلوغه.. راستي هاگريد! نظرت چيه اون پول كوچيكي كه اون زير كلبت خاك شده رو بياري بذاري اينجا؟
هاگريد: اهم اهم... بابا سالازار لو نده ديگه ما رو...
سالازار: بين خودمون باشه‌ها! ولي اين من بودم كه هزار و اندي سال پيش اون پولو اونجا قايم كردم برا روز مبادا!
هاگريد چتر كهنشو از زير كتش در مياره و دستي به سر و روش ميكشه و ميگه: ببينم تو سفته يا چكي از اون پولا داري؟
مانيا گفت: بابا سالازار ما رو كاشتيا! بيا رامون بنداز! ...
سالازار تو دلش با خودش ميگه: اي روزگار! چي ميشد يه نفر پيدا ميشد اين مزاحما رو مينداخت بيرون؟ اي كاش اينجا يه لودو بگمن با بلوجر داشتيم
تق!!!
در بانك با لگد كوبونده و مدآي مودي وارد ميشه.. دندوناي قشنگتر از خودشو نشون ميده و ميگه: اينجا به دليل رعايت نكردن مسائل بهداشتي در نگهداري اموال دولتي بازداشته!
سالازار
در براي بار دوم با لگد باز ميشه و اين بار مودي رو پرت ميكنه يه طرف...
مرلين كه از در وارد شده بود گفت: آي آي مودي! تو كه هيچ وقت نمياي... وقتي هم مياي ديالوگه يكي ديگرو ميگي
سالازار داد ميزنه:‌ آخ مرلين جون تو كجا بودي؟ نبيدي؟
مرلين گفت: آه اي سالازار من نداي قلب تو رو از توي دستشويي اون يكي بانكت شنيدم و به كمكت اومدم
و مرلين داد ميزنه: آتيش!!! هر كي زودتر از اين جا فرار كنه زنده ميمونه... اتيش!!!!


هرگز نمی‌توانی از کسی که تو را رقیب خود نمی‌داند ببری


Re: موسسه مالي اعتباري گرين گوتز
پیام زده شده در: ۱۴:۰۹ یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۸۳
#7

السامور پاراگات


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۰ شنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۰:۴۹ دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۴
از جنگل ممنوعه
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 92
آفلاین
ببين من 45 گاليون دارم
ميشه براي من حساب باز كني
قول ميدم كه تا پس فردا برات 5 گاليئن جور كنم
آخه بيشتره پولامو سره پاتيل خريدن دادم
اين ليلي عجب گرونفروشيه
هالا غيبت نكنيم
اگه ميشه برايه من حساب باز كن
اگه به من شك داري برات يك چيزي گرو ميزارم
چي گرو بزارم؟
اها
چشم گسترش پذيرمو
خوبه
ولي خوب ازش مراقبت كن








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.