هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: دادسرای عمومی جادوگران
پیام زده شده در: ۱۴:۴۱ شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۸
#82

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
تیز...سفید...و بسیار درخشان!

مرگخواران(بجز یکی از آن ها) با شوق و علاقه نیش را از نظر گذراندند.
لرد سیاه جلو رفت و نیش سنگین را با دست هایش بلند کرد.

-ارباب صبر کنین. صبر. دست نگه دارین!

فریاد لینی بود.

-باز چته؟

-کجا قصد دارین بزنین؟ بگین که آمادگی داشته باشم خب. مثلا قسمت شرقی قفسه سینم بسیار قلقلکیه. اگه اونجا بزنین ممکنه بخندم و صحنه اعدام جذبه و جدیتش رو از دست بده.

لرد هنوز نیش را بالای بدن لینی نگه داشته بود.
-تو قفسه سینه داری آخه حشره؟ آدرس می ده به ما. آماده باشی یا نه می زنیم.

لینی چشم هایش را اشک آلود کرد.
-ارباب به خاطرات خوبمون فکر کنین. روز آشناییمون. به روزی که برای شرکت در کنکور مشنگی از شما جدا شدم. عروسکی به یادگار به شما دادم. به روزهایی که دشمنانمان را شکست دادیم. به روزهایی که دوتایی توی دفتر شما به هوریس فحش می دادیم.

ابروهای لرد سیاه کمی در هم کشیده شده بود.این نشانه خوبی بود. شاید فکر کردن به این خاطرات، او را منصرف می کرد.

-خب...فکر کردیم. تموم شد. الان می زنیم!

و شوخی نمی کرد. با یک حرکت بی رحمانه، نیش را روی بدن کوچک و نحیف لینی فرود آورد!




پاسخ به: دادسرای عمومی جادوگران
پیام زده شده در: ۱۳:۰۷ شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۸
#81

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۲:۰۶:۱۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5472
آفلاین
لینی از غفلت مرگخوارا استفاده کرده بود و دو بال داشت، دو بال دیگه هم قرض گرفته بود و فرار رو برقرار ترجیح داده بود.
اما هوشیاری و دقت بالای لرد که هیچ چیز از چشمان تیزبینش پنهان نمی‌مونه، باعث می‌شه تا نقشه فرار لینی ناکام بمونه. چرا که بلافاصله دستی دراز می‌شه، پاهاشو می‌گیره و برش می‌گردونه سرجاش.

لینی بیش از پیش تو دردسر افتاده بود!
- ارباب.
- می‌خواستی دادگاه عادلانه‌ی ما رو بر هم زده و بگریزی؟
- بل.

لرد سعی می‌کنه با نگاهی به سرتاپای لینی، جو رو مخوف نشون بده. اما ازونجایی که نگاه به سر تا پای لینی حتی نیازی به حرکت بالا به پایین چشم هم نداشت چون کلش تو یه نگاه مستقیم جا می‌شد، لرد از این حرکت دست می‌کشه و تصمیم می‌گیره به اصل قضیه بچسبه.

- یاران ما، پس چرا معطل می‌کنین؟ دست و پاش رو بگیرین تا حکم اعدام اجرا شه.

شیش مرگخوار جلو میان و هرکدوم با دو انگشت، دو دست و دو پا و دو بال لینی رو می‌گیرن.
در حینی که مرگخوارا به سختی سعی داشتن دست و پا و بال لینیو تو انگشتاشون جا بدن، لرد از نیش نجینی که از نظر اندازه با هیکل لینی برابری می‌کرد رونمایی می‌کنه!




پاسخ به: دادسرای عمومی جادوگران
پیام زده شده در: ۱۱:۱۳ شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۸
#80

مرلین old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۹ جمعه ۱۷ آبان ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۰:۰۱:۴۲ جمعه ۲۴ آذر ۱۴۰۲
از بارگاه ملکوتی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 116
آفلاین
بلاتریکس دیگر نمیتوانست تحمل کند. تمام چیز های تنفر برانگیز برای او یکجا جمع شده بودند: هرج و مرج، عدم وجود نظم، بی توجهی به دستور ارباب و... رودولف!
پس تمام توان و عصبانیتش رو یکجا جمع کرد و فریاد بلندی برسر مرگخوار ها کشید:

- یا همین الان دست و پای لینی رو میگیرید یا همتون رو شکنجه می‌کنم.

با فریاد بلاتریکس گویی طلسم سکوتی در جمع پخش شد و تمامی مرگخواران ساکت شدند. اما صدایی از سمت میز قاضی این سکوت را شکست.

- حتی ما رو هم؟

بلاتریکس کمی فکر کرد که منظور ارباب از جمله "حتی ما رو هم؟" و اموجی بعدش چه چیزی میتواند باشد که اندک ثانیه ای طول کشید تا دوزاریش افتاد.

- نه ارباب، من غلط بکنم. اصلاً من در چه جایگاهی هستم که بخوام شما رو شکنجه کنم زبونم لال؟
- ولی بلاتریکس، تو گفتی همتون رو شکنجه می‌کنم. نگفتی همتون رو به جز ارباب.

بلاتریکس آب دهانش را قورت داد. نگاهی به بقیه کرد تا بلکه کمکی برسد. اولین بار بود که بلا درخواست کمک می‌کرد. ولی خب، چون تا الان به هیچ کس کمک نکرده بود، اثر پروانه ای و کارما و این حرفا تاثیر خودشان را گذاشتند و هیچ کس برای کمک به بلاتریکس پیش قدم نشد.
پس بلا یکبار دیگر از قدرت ذهن و هوش بالای خودش استفاده کرد.

- ارباب! من در سخنان روزمره به خودم اجازه نمیدم که هیچگاه نام مبارک شما رو به زبون بیارم تا مبادا بی احترامی بشه.همینطور هیچ وقت شما رو به همراه جمعیت مورد خطاب قرار نمیدم. شما خیلی با ارزش تر از این حرفا هستید.
- خوشمان آمد بلاتریکس، تو را می‌بخشیم. بگذریم، این لینی کجا داره میره؟



شروع و پایان با ماست!


پاسخ به: دادسرای عمومی جادوگران
پیام زده شده در: ۱۰:۴۶ شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۸
#79

ربکا لاک‌وود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۷ چهارشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۳:۳۱ شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۲
از از تاریک‌ترین نقطه‌ی زیر سایه‌ی ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 326
آفلاین
مرگخواران دور لینی جمع شده بودند میخواستند در اعدام او سهیم شوند. بلاتریکس هم در میان مرگخوارانی که از سر و کول یکدیگر بالا میروند ایستاده بود و با دو انگشتش بالها و دست و پای لینی را گرفته بود. لینی انتظار نداشت همه مرگخواران به او انقدر علاقه مند باشند!
-چقدر طرفدار! من مطعلق به همتونم! لطفا همدیگه رو شکنجه نکنین!
-

بلاتریکس نگاهی به مرگخواران انداخت. تام و دروئلا به کتاب یکدیگر را میزدند و سولی به سمت فنریر کلاه پرتاب میکرد. ربکا با چنگال هایش به صورت گابریل حمله ور شد ولی تی بزرگ او، سریع تر بر سرش فرود آمد. رابستن برای رکسان موشک کاغذ پرتاب میکرد و رکسان را در گلدان‌ها قایم میکرد.
اما چیزی که چشم بلاتریکس را گرفته بود، پالی بود که در این جنگ، گوشه ای با رودولف حرف میزد. از قیافه اش معلوم بود که دارد تعارف میکند، اما بلاتریکس پای لینی را رها کرد و طلسم شکنجه ای بر او اجرا کرد.
-ارباب منتظرن!
-یاران ما؟ چه میکنید؟ فقط گفتیم دست و پاهایش را بگیرید.


Mon Grand Seigneur
fille française
♡ Only Raven ♡


پاسخ به: دادسرای عمومی جادوگران
پیام زده شده در: ۹:۱۸ شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۸
#78

ویزنگاموت، مرگخواران

بلاتریکس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱:۴۴:۵۴ یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲
از زير سايه لرد سياه
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 828
آفلاین
اما بلاتریکس فرصت بررسی بیشتر ابعاد این عدالت را به هیچکس نداد، چرا که جیغ زنان به سمت لینی دوید.
-دست‌هاش با من، پاهاش رو کی‌ میگیره؟ بال!... بال‌هاش هم مهم هستن!

پیکسی ریز فلک زده هنوز ماجرا را هضم نکرده و در شوک با‌قی مانده بود.
بلاتریکس خیلی زود فهمید دو دست لازمش نیست. دو انگشت کافیست.
داوطلب ذوق زده بعدی سو لی بود که به سمت پاهای لینی حمله ور شد.
-اینا خیلی ریز هستن!

حق کاملا با سو بود، انگشتان سو قادر به گرفتن پاهای لینی نبودند.

-من! من رو طلسم کنین تا ریز شم و دست و پاش رو بگیرم.

بلاتریکس برای اعدام لینی بسیار مشتاق به نظر می‌رسید.

-نه، نمی‌شه تو رو ریز کنیم، نیش می‌خوره بهت، باید یه کار دیگه کنیم... مثلا لینی رو بزرگ کنیم!
-بابا این پیکسی فلک زده که شوکه شده... خشکه خشکه... گرفتن نمی‌خواد.

لاکن بلاتریکس زیر بار نمی‌رفت... به شدت نسبت به سهیم بودن در اعدام لینی اصرار داشت.

-چی شد پس یاران ما؟ منتظریم!


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: دادسرای عمومی جادوگران
پیام زده شده در: ۰:۵۶ شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۸
#77

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
-و این کار لینی رو می کشه؟

لرد سیاه نگاه عاقل اندر سفیهی به فنریر انداخت!
-خیر...ولی خوار و خفیفش که می کنه.

فنریر با شور و شوق شروع به تشویق کرد.
-احسنت ارباب...فکر خیلی خوبیه. خوار و خفیفش کنین که از شدت خجالت بمیره. آب بشه و بره توی زمین.

-منظور ما این نبود فنر!

فنریر در حالی که عرق از صورتش جاری شده بود، با شور و شوق بیشتری دست هایش را به هم کوبید.
-ایول ارباب...شما منظوری نهفته، پشت این نقشه داشتین.

لرد سیاه به طرف حضار دادگاه برگشت.
-ما از ابتدای شروع این دادگاه اعلام کردیم که اربابی هستیم عادل! و در طول این دادگاه، عدالت ما بر همگان ثابت شد. نشد؟

فنریر از شدت هیجان روی میز قضاوت پرید.
-البته که شد ارباب.

لرد سیاه با یک انگشت فنریر را به انتهای دادگاه پرتاب کرد.
-ما از همین عدالت خود بهره برده و لینی را به همان روشی که ما را آزرد، اعدام می نماییم. یعنی...او را نیش می زنیم!

فنریر دهانش را باز کرد که در مورد موضوعی نامشخص ابراز شور و هیجان کند که دستی، یک مشت دستمال در دهانش چپاند و او را ساکت کرد.

یک سوال در ذهن همه می چرخید...ولی حتی یک نفر هم جرات پرسیدنش را نداشت!

سکوت و نگاه های جستجوگر مرگخواران، لرد سیاه را متوجه آن سوال کرد!
-به دنبال چه می گردید ای نابخردان! البته که ما نیش نداریم. ولی برای اجرای حکم، یکی از نجینی قرض کردیم! شما دست و پایش را می گیرید و ما با نیش قرضی که در دست داریم، او را نیش می زنیم که بمیرد.

عدالت بی عیب و نقص لرد سیاه، از ابعاد مساوی نیش لینی و نیش نجینی، کاملا مشخص بود. حداقل برای فنریر!




پاسخ به: دادسرای عمومی جادوگران
پیام زده شده در: ۲۳:۳۵ جمعه ۲ اسفند ۱۳۹۸
#76

رابستن لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۹ پنجشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۳:۱۳ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۰
از سیرازو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 265
آفلاین
- محبوبیت و شهرت رو ازش بگیریم و توی یه جامعه‌ی بدون ساحره تنهاش بذاریم!
- توی یه اتاق با یه عالمه تی‌های شکسته و تیکه تیکه شده زندانیش کنیم!
- بچه‌های پوشک نشده و کاراته‌باز رو دادن کنیم دستش!

اما این حدسیات اصلا مدنظر لرد سیاه نبودن.
- یاران خنگ ما، اعدامی که ما توی ذهنمونه خیلی فراتر و ترسناک‌تر از این‌هاست!

یاران خنگ، مشتاق شدن که بفهمن چی می‌تونه از نگاه اربابشون برای لینی بدترین نوع مجازات باشه و دردش به اعدام و گیوتین هم برسه.

- ارباب، نکنه می‌خواین به رگبار آوادا ببندینش؟
- نه... به نظر من می‌خوان سوار موشک کاغذی به طرف افق‌های دور بفرستنش!
- پس حتما می‌خوان معجون"مرگی بدتر و ترسناک‌تر از گیوتین" بهش بخورونن!
- خنگ‌ترین یاران دنیا، یک بار دیگه نذارین در اوج ابهت حرفمونو بزنیم، همتون‌و به عنوان مجرمای بعدی در دادگاهمون بررسی می‌کنیم!

سکوت محض دادگاه رو فرا گرفت و لرد سیاه گلوشو صاف کرد.
- ما می‌خوایم یه جغجغه جای نیشش کار بذاریم!


تا همیشه، لرد ولدمورت، ارباب من هستن می شن!

تو قلب من جا داشتن میشه!


پاسخ به: دادسرای عمومی جادوگران
پیام زده شده در: ۲۳:۰۰ جمعه ۲ اسفند ۱۳۹۸
#75

اسلیترین، مرگخواران

مروپ گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۸ شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
امروز ۱:۰۷:۲۲
از زیر سایه عزیز مامان
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ایفای نقش
مرگخوار
گردانندگان سایت
پیام: 448
آفلاین
به بخش اعدام رسیده بودند. بنابراین، این برنامه شامل صحنه هایی بود که ممکن است برای همه مناسب نباشد!

-آقا من بگم...من بگم؟ گیوتین؟

لینی سرش را تصور کرد که با فاصله دو کیلومتری از خودش افتاده بود.
اشک در چشمان لینی حلقه زد!

-منسوخ شده است!

لینی نفس راحتی کشید.

-خوردن غذاهای بانو مروپ؟!
-یعنی انقدر دستپخت من بده فرزندم؟ فرزند بی وفا؟ دل شکستگی مادرانه؟ خانه سالمندان؟
-نه...چیز...نه دستپخت شما که عالیه! من روزی سه وعده غذاهای شما رو نخورم کرونا می گیرم!
-نظم دادگاه را رعایت کنید.

مدتی سکوت در دادگاه حاکم شد و پس از آن سیل انواع مجازات های قسی القلبانه بود که جاری می شد.
-اجبار به پا کردن دمپایی خیس مرلینگاه؟
-استفاده از مسواک ارباب؟
-دارید ما را مجازات می کنید یا لینی را ملعون؟!


ویرایش شده توسط مروپ گانت در تاریخ ۱۳۹۸/۱۲/۲ ۲۳:۰۳:۲۰



پاسخ به: دادسرای عمومی جادوگران
پیام زده شده در: ۱۹:۵۷ جمعه ۲ اسفند ۱۳۹۸
#74

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۲:۰۶:۱۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5472
آفلاین
- ما مخالفیم.
- ولی تو چارچوب شرط بـ...
- با ما مخالفت می‌کنی ملعون؟

ملعون مذکور نه تنها سکوت اختیار می‌کنه، بلکه آب می‌شه و تو زمین فرو می‌ره. لرد نیازی به توضیح دادن دلایلش نداشت، ولی لازم می‌دونه برای هرچه بیشتر نشون دادن عدالت دادگاه، اونا رو شرح بده.
- چه کسی بهتر از ما شرایط و قوانین رو می‌دونه؟ وقتی ما می‌گیم تو چارچوب نمی‌گنجه یعنی قابل قبول نیست. وکیل متهمه نظر دیگه‌ای دارن؟

که بسیار هم برای حضار قانع‌کننده بود!

فنریر که نمی‌دونست چرا همیشه باید همه بلاهای آسمونی و غیر آسمونی به سر خودش میومد و حتی سوالای سخت نصیبش می‌شد، با وحشت از جا می‌پره.
- بله بله جناب قاضی.
- بله؟

فنریر که هول شده بود یه بار دیگه برمی‌گرده و پستو می‌خونه تا بفهمه کجای کارو اشتباه کرده.
- بله، یعنی درست می‌فرمایین. خیر، یعنی نظر دیگه‌ای ندارم.

لرد بعد از اطمینان از این‌که فنریر به اندازه کافی از شدت ترس شکنجه شده، نگاه ترسناکشو ازش برمی‌داره و به حضار می‌دوزه.
- حکم اعدام صادر شد، حالا مایلیم ذهن ما را خوانده و بگین روش اعدام مد نظرمون چیه.




پاسخ به: دادسرای عمومی جادوگران
پیام زده شده در: ۱۹:۳۱ جمعه ۲ اسفند ۱۳۹۸
#73

فنریر گری‌بک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۱ جمعه ۱ تیر ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۳:۰۱ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۲
از زیر سایه ارباب
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 552
آفلاین
- ولی ار... جناب قاضی محترم و بزرگوار، اعدام متهمه بدون انجام درخواستشون یکم از عدالت دادگاه کم...

فنریر که تصمیم گرفته بود بالاخره نقش وکیل رو بازی کنه، با دیدن چشمای لرد که هر لحظه روش تنگ تر میشدن، ادامه حرفش رو نزد.
لرد هم که داشت کلاه گیس قضاوتش رو در میاورد و پیشبند مخصوص جلادهارو میبست، بیخیال شد و کلاه گیسش رو گذاشت، بعد با چکشش محکم روی میز قضاوت کوبید و گفت:
- بسیار خب... متهمه میتونن آخرین درخواستشون رو دوباره بگن. ولی شرایط داره! نمیتونن از محل خانه ریدل ها خارج بشن!

لینی آب دهانش رو قورت داد، و مغزش دوباره شروع کرد به کار کردن با حداکثر سرعت. در نتیجه صدای ویز ویزش بلند شد و به خاطر حرارتی که مغزش تولید میکرد، قرمز شد.
- درخواست غذای غیر مامان مروپ پز؟ نه! درخواست بیمه و حق مسکن واسه حشرات غیر از سوسکا؟ نه! درخواست کشته شدن هکتور بعد از من؟ اینم نه! درخوا...
- ما هنوزم منتظریم.

چهره لرد به شدت بی صبر به نظر میرسید و با انگشتاش روی میز قضاوت ضرب گرفته بود. لینی سرعت مغزش رو بیشتر کرد و بالاخره ایده ای به ذهنش رسید...
- ارباب از اونجایی که من همیشه مرگخوار وفاداری بودم، و دلم میخواد حتی بعد از مرگ هم در کنارتون باشم، تقاضا میکنم یه تابلوی متحرک و زنده با دسترسی به تمام تابلوهای خانه ریدل ها و دنیای جادویی برام توی خونه نصب بشه.
-
- جناب قاضی میبخشید که این رو میگم، خیلی خیلی ببخشید، غلط کردم پیشاپیش، ولی درخواستی که متهمه که البته به شدت بی ادب و گستاخ و گناهکار هستن، کاملا در چهارچوب شرطی بود که براشون گذاشتید.









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.