هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: دادسرای عمومی جادوگران
پیام زده شده در: ۱۰:۴۶ شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۸
#79

ربکا لاک‌وود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۷ چهارشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۳:۳۱ شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۲
از از تاریک‌ترین نقطه‌ی زیر سایه‌ی ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 326
آفلاین
مرگخواران دور لینی جمع شده بودند میخواستند در اعدام او سهیم شوند. بلاتریکس هم در میان مرگخوارانی که از سر و کول یکدیگر بالا میروند ایستاده بود و با دو انگشتش بالها و دست و پای لینی را گرفته بود. لینی انتظار نداشت همه مرگخواران به او انقدر علاقه مند باشند!
-چقدر طرفدار! من مطعلق به همتونم! لطفا همدیگه رو شکنجه نکنین!
-

بلاتریکس نگاهی به مرگخواران انداخت. تام و دروئلا به کتاب یکدیگر را میزدند و سولی به سمت فنریر کلاه پرتاب میکرد. ربکا با چنگال هایش به صورت گابریل حمله ور شد ولی تی بزرگ او، سریع تر بر سرش فرود آمد. رابستن برای رکسان موشک کاغذ پرتاب میکرد و رکسان را در گلدان‌ها قایم میکرد.
اما چیزی که چشم بلاتریکس را گرفته بود، پالی بود که در این جنگ، گوشه ای با رودولف حرف میزد. از قیافه اش معلوم بود که دارد تعارف میکند، اما بلاتریکس پای لینی را رها کرد و طلسم شکنجه ای بر او اجرا کرد.
-ارباب منتظرن!
-یاران ما؟ چه میکنید؟ فقط گفتیم دست و پاهایش را بگیرید.


Mon Grand Seigneur
fille française
♡ Only Raven ♡


پاسخ به: دادسرای عمومی جادوگران
پیام زده شده در: ۹:۱۸ شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۸
#78

ویزنگاموت، مرگخواران

بلاتریکس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱:۴۴:۵۴ یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲
از زير سايه لرد سياه
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 828
آفلاین
اما بلاتریکس فرصت بررسی بیشتر ابعاد این عدالت را به هیچکس نداد، چرا که جیغ زنان به سمت لینی دوید.
-دست‌هاش با من، پاهاش رو کی‌ میگیره؟ بال!... بال‌هاش هم مهم هستن!

پیکسی ریز فلک زده هنوز ماجرا را هضم نکرده و در شوک با‌قی مانده بود.
بلاتریکس خیلی زود فهمید دو دست لازمش نیست. دو انگشت کافیست.
داوطلب ذوق زده بعدی سو لی بود که به سمت پاهای لینی حمله ور شد.
-اینا خیلی ریز هستن!

حق کاملا با سو بود، انگشتان سو قادر به گرفتن پاهای لینی نبودند.

-من! من رو طلسم کنین تا ریز شم و دست و پاش رو بگیرم.

بلاتریکس برای اعدام لینی بسیار مشتاق به نظر می‌رسید.

-نه، نمی‌شه تو رو ریز کنیم، نیش می‌خوره بهت، باید یه کار دیگه کنیم... مثلا لینی رو بزرگ کنیم!
-بابا این پیکسی فلک زده که شوکه شده... خشکه خشکه... گرفتن نمی‌خواد.

لاکن بلاتریکس زیر بار نمی‌رفت... به شدت نسبت به سهیم بودن در اعدام لینی اصرار داشت.

-چی شد پس یاران ما؟ منتظریم!


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: دادسرای عمومی جادوگران
پیام زده شده در: ۰:۵۶ شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۸
#77

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۰۳:۴۴ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6959
آفلاین
-و این کار لینی رو می کشه؟

لرد سیاه نگاه عاقل اندر سفیهی به فنریر انداخت!
-خیر...ولی خوار و خفیفش که می کنه.

فنریر با شور و شوق شروع به تشویق کرد.
-احسنت ارباب...فکر خیلی خوبیه. خوار و خفیفش کنین که از شدت خجالت بمیره. آب بشه و بره توی زمین.

-منظور ما این نبود فنر!

فنریر در حالی که عرق از صورتش جاری شده بود، با شور و شوق بیشتری دست هایش را به هم کوبید.
-ایول ارباب...شما منظوری نهفته، پشت این نقشه داشتین.

لرد سیاه به طرف حضار دادگاه برگشت.
-ما از ابتدای شروع این دادگاه اعلام کردیم که اربابی هستیم عادل! و در طول این دادگاه، عدالت ما بر همگان ثابت شد. نشد؟

فنریر از شدت هیجان روی میز قضاوت پرید.
-البته که شد ارباب.

لرد سیاه با یک انگشت فنریر را به انتهای دادگاه پرتاب کرد.
-ما از همین عدالت خود بهره برده و لینی را به همان روشی که ما را آزرد، اعدام می نماییم. یعنی...او را نیش می زنیم!

فنریر دهانش را باز کرد که در مورد موضوعی نامشخص ابراز شور و هیجان کند که دستی، یک مشت دستمال در دهانش چپاند و او را ساکت کرد.

یک سوال در ذهن همه می چرخید...ولی حتی یک نفر هم جرات پرسیدنش را نداشت!

سکوت و نگاه های جستجوگر مرگخواران، لرد سیاه را متوجه آن سوال کرد!
-به دنبال چه می گردید ای نابخردان! البته که ما نیش نداریم. ولی برای اجرای حکم، یکی از نجینی قرض کردیم! شما دست و پایش را می گیرید و ما با نیش قرضی که در دست داریم، او را نیش می زنیم که بمیرد.

عدالت بی عیب و نقص لرد سیاه، از ابعاد مساوی نیش لینی و نیش نجینی، کاملا مشخص بود. حداقل برای فنریر!




پاسخ به: دادسرای عمومی جادوگران
پیام زده شده در: ۲۳:۳۵ جمعه ۲ اسفند ۱۳۹۸
#76

رابستن لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۹ پنجشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۳:۱۳ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۰
از سیرازو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 265
آفلاین
- محبوبیت و شهرت رو ازش بگیریم و توی یه جامعه‌ی بدون ساحره تنهاش بذاریم!
- توی یه اتاق با یه عالمه تی‌های شکسته و تیکه تیکه شده زندانیش کنیم!
- بچه‌های پوشک نشده و کاراته‌باز رو دادن کنیم دستش!

اما این حدسیات اصلا مدنظر لرد سیاه نبودن.
- یاران خنگ ما، اعدامی که ما توی ذهنمونه خیلی فراتر و ترسناک‌تر از این‌هاست!

یاران خنگ، مشتاق شدن که بفهمن چی می‌تونه از نگاه اربابشون برای لینی بدترین نوع مجازات باشه و دردش به اعدام و گیوتین هم برسه.

- ارباب، نکنه می‌خواین به رگبار آوادا ببندینش؟
- نه... به نظر من می‌خوان سوار موشک کاغذی به طرف افق‌های دور بفرستنش!
- پس حتما می‌خوان معجون"مرگی بدتر و ترسناک‌تر از گیوتین" بهش بخورونن!
- خنگ‌ترین یاران دنیا، یک بار دیگه نذارین در اوج ابهت حرفمونو بزنیم، همتون‌و به عنوان مجرمای بعدی در دادگاهمون بررسی می‌کنیم!

سکوت محض دادگاه رو فرا گرفت و لرد سیاه گلوشو صاف کرد.
- ما می‌خوایم یه جغجغه جای نیشش کار بذاریم!


تا همیشه، لرد ولدمورت، ارباب من هستن می شن!

تو قلب من جا داشتن میشه!


پاسخ به: دادسرای عمومی جادوگران
پیام زده شده در: ۲۳:۰۰ جمعه ۲ اسفند ۱۳۹۸
#75

اسلیترین، مرگخواران

مروپ گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۸ شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
امروز ۲۱:۵۴:۲۵
از زیر سایه عزیز مامان
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ایفای نقش
مرگخوار
پیام: 436
آفلاین
به بخش اعدام رسیده بودند. بنابراین، این برنامه شامل صحنه هایی بود که ممکن است برای همه مناسب نباشد!

-آقا من بگم...من بگم؟ گیوتین؟

لینی سرش را تصور کرد که با فاصله دو کیلومتری از خودش افتاده بود.
اشک در چشمان لینی حلقه زد!

-منسوخ شده است!

لینی نفس راحتی کشید.

-خوردن غذاهای بانو مروپ؟!
-یعنی انقدر دستپخت من بده فرزندم؟ فرزند بی وفا؟ دل شکستگی مادرانه؟ خانه سالمندان؟
-نه...چیز...نه دستپخت شما که عالیه! من روزی سه وعده غذاهای شما رو نخورم کرونا می گیرم!
-نظم دادگاه را رعایت کنید.

مدتی سکوت در دادگاه حاکم شد و پس از آن سیل انواع مجازات های قسی القلبانه بود که جاری می شد.
-اجبار به پا کردن دمپایی خیس مرلینگاه؟
-استفاده از مسواک ارباب؟
-دارید ما را مجازات می کنید یا لینی را ملعون؟!


ویرایش شده توسط مروپ گانت در تاریخ ۱۳۹۸/۱۲/۲ ۲۳:۰۳:۲۰



پاسخ به: دادسرای عمومی جادوگران
پیام زده شده در: ۱۹:۵۷ جمعه ۲ اسفند ۱۳۹۸
#74

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۱۵:۰۶ جمعه ۲۴ فروردین ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5472
آفلاین
- ما مخالفیم.
- ولی تو چارچوب شرط بـ...
- با ما مخالفت می‌کنی ملعون؟

ملعون مذکور نه تنها سکوت اختیار می‌کنه، بلکه آب می‌شه و تو زمین فرو می‌ره. لرد نیازی به توضیح دادن دلایلش نداشت، ولی لازم می‌دونه برای هرچه بیشتر نشون دادن عدالت دادگاه، اونا رو شرح بده.
- چه کسی بهتر از ما شرایط و قوانین رو می‌دونه؟ وقتی ما می‌گیم تو چارچوب نمی‌گنجه یعنی قابل قبول نیست. وکیل متهمه نظر دیگه‌ای دارن؟

که بسیار هم برای حضار قانع‌کننده بود!

فنریر که نمی‌دونست چرا همیشه باید همه بلاهای آسمونی و غیر آسمونی به سر خودش میومد و حتی سوالای سخت نصیبش می‌شد، با وحشت از جا می‌پره.
- بله بله جناب قاضی.
- بله؟

فنریر که هول شده بود یه بار دیگه برمی‌گرده و پستو می‌خونه تا بفهمه کجای کارو اشتباه کرده.
- بله، یعنی درست می‌فرمایین. خیر، یعنی نظر دیگه‌ای ندارم.

لرد بعد از اطمینان از این‌که فنریر به اندازه کافی از شدت ترس شکنجه شده، نگاه ترسناکشو ازش برمی‌داره و به حضار می‌دوزه.
- حکم اعدام صادر شد، حالا مایلیم ذهن ما را خوانده و بگین روش اعدام مد نظرمون چیه.




پاسخ به: دادسرای عمومی جادوگران
پیام زده شده در: ۱۹:۳۱ جمعه ۲ اسفند ۱۳۹۸
#73

فنریر گری‌بک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۱ جمعه ۱ تیر ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۳:۰۱ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۲
از زیر سایه ارباب
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 552
آفلاین
- ولی ار... جناب قاضی محترم و بزرگوار، اعدام متهمه بدون انجام درخواستشون یکم از عدالت دادگاه کم...

فنریر که تصمیم گرفته بود بالاخره نقش وکیل رو بازی کنه، با دیدن چشمای لرد که هر لحظه روش تنگ تر میشدن، ادامه حرفش رو نزد.
لرد هم که داشت کلاه گیس قضاوتش رو در میاورد و پیشبند مخصوص جلادهارو میبست، بیخیال شد و کلاه گیسش رو گذاشت، بعد با چکشش محکم روی میز قضاوت کوبید و گفت:
- بسیار خب... متهمه میتونن آخرین درخواستشون رو دوباره بگن. ولی شرایط داره! نمیتونن از محل خانه ریدل ها خارج بشن!

لینی آب دهانش رو قورت داد، و مغزش دوباره شروع کرد به کار کردن با حداکثر سرعت. در نتیجه صدای ویز ویزش بلند شد و به خاطر حرارتی که مغزش تولید میکرد، قرمز شد.
- درخواست غذای غیر مامان مروپ پز؟ نه! درخواست بیمه و حق مسکن واسه حشرات غیر از سوسکا؟ نه! درخواست کشته شدن هکتور بعد از من؟ اینم نه! درخوا...
- ما هنوزم منتظریم.

چهره لرد به شدت بی صبر به نظر میرسید و با انگشتاش روی میز قضاوت ضرب گرفته بود. لینی سرعت مغزش رو بیشتر کرد و بالاخره ایده ای به ذهنش رسید...
- ارباب از اونجایی که من همیشه مرگخوار وفاداری بودم، و دلم میخواد حتی بعد از مرگ هم در کنارتون باشم، تقاضا میکنم یه تابلوی متحرک و زنده با دسترسی به تمام تابلوهای خانه ریدل ها و دنیای جادویی برام توی خونه نصب بشه.
-
- جناب قاضی میبخشید که این رو میگم، خیلی خیلی ببخشید، غلط کردم پیشاپیش، ولی درخواستی که متهمه که البته به شدت بی ادب و گستاخ و گناهکار هستن، کاملا در چهارچوب شرطی بود که براشون گذاشتید.




پاسخ به: دادسرای عمومی جادوگران
پیام زده شده در: ۱۹:۰۸ جمعه ۲ اسفند ۱۳۹۸
#72

اسلیترین، مرگخواران

هکتور دگورث گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۲ سه شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۳:۱۱:۴۸ شنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۳
از روی شونه های آریانا!
گروه:
مرگخوار
اسلیترین
کاربران عضو
ناظر انجمن
ایفای نقش
پیام: 956
آفلاین
صدای ویز ویز مغز لینی که با سرعت و شدت مشغول کار بود رو همه میتونستن بشنون. حشره ی مسئول مغز لینی ویز ویز کنون داشت توی آرشیو مغزش به دنبال راه حل های مختلفی میگشت.
- چگونه مشنگ بکشیم؟ نه این نیست! چگونه از دست هکتور فرار کنیم؟ نه اینم به درد نمیخوره! چگونه نیش خود را در حلقوم رودولف فرو کنیم؟ نه اینم که نیست! آها اینجاست! چگونه در مواقع بحرانی پیش از مرگ برای خود زمان بخریم؟

حشره ی مغز لینی کتابی چندین هزار صفحه ای رو روی میز مقابلش میذاره و مشغول گشتن در اون میشه تا راه حل مناسبی رو پیدا کنه.
- خب زدن خودمون به مردن که فایده نداره. مخفی شدن هم که به درد نمیخوره. آها همینه این روش به کار میاد.

- متهم! ما رو علاف کردی سه ساعته داری ویز ویز میکنی؟
- نه ارباب الان میگم. من یه عمو دارم که برام خیلی مهمه. دوست دارم قبل از اجرای حکمم ببینمش. فقط اینکه اون خیلی از اینجا دوره آپارات هم براش ممنوع شده. برم ببینمش و بیام؟
- خیر حشره ما اجازه نمیدیم! حکم رو اجرا کنین، ما خسته شدیم!


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: دادسرای عمومی جادوگران
پیام زده شده در: ۱۷:۵۷ جمعه ۲ اسفند ۱۳۹۸
#71

ریونکلاو، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

سو لى


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
امروز ۲:۱۰:۵۲
از این سو، به اون سو!
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
پیام: 541
آفلاین
-ارباب، اجازه؟ کدوم حکم؟

همزمان با نگاه خشمگین لرد و نگاه های متاسف مرگخواران به مرگخوار بخت برگشته ای که جمله قبل را گفته بود، ریتا به آرامی از جایش بلند شده و به سرعت رفت و در کنج دیوار مخفی شد.
حکم ریتا اجرا شده بود. جلاد به خوبی وظیفه اش را انجام داده و او را اعدام کرده بود. ولی کسی نمی دانست اعدام نمی تواند برای سوسکی که از ضربه های دمپایی مروپ جان سالم به در می برد، پایان زندگی باشد!

-منظورت از کدوم حکم چیه معلون؟
-جسارته ارباب، آخرین چیزی که شما راجع به حکم لینی گفتین، "شما محکومین به..." بود.
-ما اطمینان داریم حکم رو دقیق و کامل قرائت نمودیم. ولی از آنجایی که قاضی عادلی هستیم، یکبار دیگه اون رو تکرار می کنیم.

مرگخواران به انتظار حکمی که از پیش مشخص شده بود، نشسته بودند و متوجه قطرات ریز عرق که از روی صورت لینی به پایین می غلتید نشدند.

-شما محکومین به... پیوستن به محفل!

صدای هیـــن بلندی در دادگاه پیچید و مامورین مجبور شدند جلوی مادر لینی را که قصد داشت به طرف فرزند بیهوشش برود، بگیرند.

-مزاح فرمودیم. حکمش اعدامه.

همه‌ی حضار نفس راحتی کشیدند و مادر لینی هم آخیش گویان اشک هایش را پاک کرد.

-بسیار خب... وقت اجرای حکمه.
-ببخشید جناب قاضی عادل، من می تونم آخرین درخواستم رو قبل اعدام بگم؟

لینی که به هوش آمده بود، امیدش را از وکیلش برگرفته و تلاش می کرد خودش کاری بکند.

-چه درخواستی داری؟


بلای جان ارباب!

بهش دست نزنید! مال منه.


پاسخ به: دادسرای عمومی جادوگران
پیام زده شده در: ۱۷:۲۸ جمعه ۲ اسفند ۱۳۹۸
#70

مرگخواران

تام جاگسن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۱ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۲۲:۲۶:۲۳ جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳
از تسترال جماعت فقط تفش به ما رسید.
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 643
آفلاین
- میفهمی داری چی میگی ریتا؟ لینی از مرگخوارهای مهم ما بوده.

مثل اینکه لرد زیاد از همچین تهمتی خوشش نیومده بود.
- اگه فقط میخوای با یه حرف ساده، لینی رو متهم کنی، سخت در اشتباهی! دادگاه ما دادگاهی عادلانه ست.

ریتا دوباره به فکر فرو رفت، مطمئنا باید برای نجات سرش دلیل قابل توجهی می‌آوُرد.
- نه ارباب! فقط حرف نیست، اینها هم هست.

و عکس هایی که در جشن تولد پنه لوپه، در تالار ریونکلاو گرفته بودند را روی میز قاضی گذاشت.
ثانیه ها می‌گذشتند.
لرد اصلا انتظار چنین چیزی را نداشت، لینی مرگخوار مورد اعتمادی بود.
- چه دفاعی از خودت داری حشره؟
- ارباب همش کذبه! این عکسا رو توی تالار ریونکلاو گرفتیم، تولدِ پنه لوپه است اینجا، من برای کسب اطلاعات بهش نزدیک شدم.

لرد به لینی اعتماد داشت، پس در جا دستور رو صادر کرد.
- ریتا اسکیتر، به جرم برهم زدن نظم دادگاه و شهادت به دروغ، حکم اعدام شما صادر می‎شود.

سپس به جای جلاد رفت و حکم ریتا را اجرا کرد.

- حالا نوبت اجرای حکم توئه لینی.


آروم آقا! دست و پام ریخت!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.