هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: اسکله تفریحی
پیام زده شده در: ۱۳:۴۱ پنجشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۸

ویزنگاموت، مرگخواران

بلاتریکس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱:۴۴:۵۴ یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲
از زير سايه لرد سياه
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 828
آفلاین
بلاتریکس حرکت جانوران ریزی را روی انگشتانش حس می‌کرد.
-بگو آقا بگو! جواب ارباب رو بده، بعدش می‌تونی غذا بخوری! شاید حتی همین دستم که به ریشته رو از ساعد قطع کنم و بتونی همین رو بخوری!

وقتی بحث غذا بود، هاگرید جدی می‌شد. پس با جدیت به فکر فرو رفت.
-من خیلی فکر کردم... باور کنین که هنوزم به شدت دارم فکر می‌کنم حتی. اما به نتیجه‌ای نرسیدم... جواب چی رو باید بدم؟

جدیت کافی نبود، هاگرید نیاز به اهدا کننده سلول خاکستری داشت.

-محبوبیت دامبلدور! چرا دامبلدور محبوبه؟! جواب این رو باید بدی!
-ببینین... ببینین الکی من رو قضاوت کردین! من جواب این سوال رو دادم! گفتم خودتون محبوبید... این وصله‌ها به پروفسور نمی‌چسبه.

-هاگرید... محبوب یعنی کسی که همه دوسش دارن و بهش احترام می‌ذارن.

چشم‌های هاگرید به یکباره غیب شده، دو قلب سرخ که در میانشان ققنوس‌های رنگی بال بال می‌زدند، پدیدار شدند.
-عه؟... منظورتون این بود؟ تصدقش بشم آخه. آره خیلی محجوبه! می‌پرسید چرا؟ چراش معلومه خب!




I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: اسکله تفریحی
پیام زده شده در: ۱۲:۳۱ پنجشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۸

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۵۳:۱۷
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5464
آفلاین
اما در این لحظه شاید بهتر بود مرگخوارا نه تنها تحمل می‌کردن، بلکه توجه هم می‌کردن!
چون درسته که هاگرید همیشه گشنه‌شه، اما این از اون موارد نادری بود که ساعت‌ها از آخرین وعده غذاییش می‌گذشت و این یعنی هرکسی جای اون بود هم گشنه‌ش می‌بود! چه برسه به این‌که هاگرید باشی...

- من گوشنمه!
- تو بگو کی گشنه‌ت نیست!

مرگخواری از لا به لای هرم مرگخواری واکنش نشون می‌ده، اما این باعث نمی‌شه پاسخ هاگرید تغییری کنه.
- گوشنمه!

بلاتریکس سعی می‌کنه با کم‌ترین حرکت، بیشترین عصبانیتو نشون بده.
- پاسخگوی سوالات ارباب باش ببینم!
- گوشنمه!

حتی بلاتریکس هم قادر به تغییر تک‌پاسخ هاگرید نشده بود. اما بلاتریکس کوتاه بیا نبود. پس ازونجایی که درست مقابل کپه ریش هاگرید قرار گرفته بود، دستشو دراز می‌کنه و بخشی از ریششو می‌کشه.

- آخ گوشنمه! کدوم سوال؟ شما هم گوشنه‌تونه؟


🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!
تصویر کوچک شده




پاسخ به: اسکله تفریحی
پیام زده شده در: ۱۱:۴۷ پنجشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۸

هافلپاف، مرگخواران

اگلانتاین پافت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۶ پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۲:۲۲:۰۸ جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
هافلپاف
پیام: 163
آفلاین
- محبوب یعنی فس!
- فس چیه؟
- فس یعنی محبوب!

نجینی درحالی که روی شانه لرد سیاه نشسته بود، با قاطعیت به سوال های هاگرید جواب میداد و او را گیج تر از قبل می کرد.

- غول! می خوای بدونی محبوب یعنی چی؟ محبوب یعنی ما...محبوب یعنی لرد سیاه ...محبوب ترین محبوب ها...نه یعنی...
- امممم...شوما محبوبی؟ پس من چرا اینجام؟

لرد جوابی نداشت؛ نباید دیالوگ آخر را به زبان می آورد، اما دخترش بار دیگر به دادش رسید:
- محبوب یعنی فس!...پاپا فس نیستن...پاپا محبوب غیر فس هستن...پاپا راه حل "محبوب فس بودن" رو نیاز دارن.
- فس یعنی چی؟
- فس یعنی محبوب!
- محبوب یعنی چی؟
- محبوب یعنی فس!

و گفت و گو داشت دوباره تکرار می شد.

یک ساعت بعد:


- فس یعنی چی؟
- فس یعنی پیتزا!
- پیتزا یعنی چی؟
- پیتزا یعنی فس!
- گوفتی پیتزا؟...گوشنمه!

تحمل این گفت و گو، نه تنها برای لرد سیاه، بلکه برای مرگخواران هم سخت شده بود.


ارباب...ناراحت شدید؟



پاسخ به: اسکله تفریحی
پیام زده شده در: ۱۱:۰۲ پنجشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۸

ویزنگاموت، مرگخواران

بلاتریکس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱:۴۴:۵۴ یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲
از زير سايه لرد سياه
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 828
آفلاین
-خب... ما آماده شنیدن هستیم.
-خو ما هم آماده گوفتن هستیم.
-پس بگو!
-چیو؟

لردسیاه برای بازیایی اعصابشان نفس عمیقی کشیدند که در اثر آن یکی از موهای بلاتریکس جدا شد، از مروپ گذشت و مستقیما روی صورت رکسان افتاد.
-چی بود؟! چندش بود؟ چی بوووود؟!

در اثر جیغ و داد رکسان، لرزه‌ای بر هرم انسانی مرگخواران افتاد.

-اگر بیوفتیم، تک تکتان را از بالای برج به پایین می‌اندازیم و اطمینان حاصل می‌کنیم مستقیما روی بوته‌های خار بیوفتید!
-نلرزید نلرزید ما همه با هم هستیم.

پس ملت دیگر نلرزیدند و هرم ساکن شد.

-خب غول! داشتی می‌گفتی چرا دامبلدور محبوبه؟
-من گفتم دامبلدور محبوبه؟ کی گفته دامبلدور محبوبه؟ اصلا دامبلدور محبوبه؟... خودت محبوبی اصلا! حالا محبوب یعنی چی؟!


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: اسکله تفریحی
پیام زده شده در: ۲:۱۱ پنجشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۸

اسلیترین، مرگخواران

نجینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۱۸ دوشنبه ۸ آبان ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۰:۲۳:۱۰ دوشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
اسلیترین
پیام: 264
آفلاین
- پس فس چی؟!

- ما داشتیم مقدمه می‌رفتیم دخترم تا تو آماده بشی و دُم بر کله‌ی ما بگذاری!

- لواشکِ مامان‌بزرگ! شنبلیله‌ی مامان درست می‌گه!

بلاتریکس که پای پر پشم لرد جلوی یکی از چشمان‎ش را گرفته بود نگاهی به نجینی انداخت و در تایید حرف ارباب‌ش گفت:

- بله ما همگی منتظر شما بودیم پرنسس. ببینید بقیه‌ مرگخوارها همگی تایید می‌کنن:

-

نجینی که تایید در چهره‌ی مرگخوارها نمی‌دید از جای‌ش نخزید.

- گفتم تایید کنید پرنسس ببینند!

و مرگخوارها در تایید حرف بلاتریکس اشک شوق ریختند:

- :

نجینی پس از این استقبالِ باشکوه به سمت هرم مرگخواران خزید و شروع به بالا رفتن از آن کرد:

- آخ چشمم!
- آخ قفسه سینه‌ام!
- آخ پاتیلم!
- آخ **ام!
- یاران ما...کولی بازی بسه!

و نجینی به لردسیاه رسید و شروع به خزیدن از مسیر همیشگی کرد تا به شانه‌های لرد رسید:

تصویر کوچک شده


"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."


پاسخ به: اسکله تفریحی
پیام زده شده در: ۰:۴۶ پنجشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۸

مرگخواران

رودولف لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۷ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۲۴ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰
از مودم مرگ من در زندگیست... چون رهم زین زندگی پایندگیست!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 1272
آفلاین
حالا مرگخواران طبق نقشه هوشمندانه‌ی خود باید عمل میکردند...
_خب هوریس...آماده‌ای؟
_آره لینی...قلاب بگیر که اومدم!
_بیا!

تپ!

_چی شده؟
_فکر کنم لینی رو زیر پات له کردی هوریس!
_نه...این جزوی از همون نقشه اس..ادامه بدین بچه ها...ربکا، نوبت توئه!

چند دقیقه‌ی بعد!

ربیوس هاگرید، نیمه هوشیار روی یک صندلی که حالا شکسته بود نشسته، و روبروی او هرم بسیار ناقص و زشتی از مرگخواران تشکیل شده بود...در راس این هرم بلاتریکس که او نیز روی شانه‌ی مروپ نشسته بود، قرار داشت...بلاتریکس بعد از اینکه از امنیت و ثبات هرم مرگخواری ساخته شده اطمینان نسبی حاصل کرد، رو به اربابش کرد و گفت:
_ارباب...امنه...تشریق بیارید روی سر من!
_آمدیم!

لرد به سمت هرم رفت و شروع به بالا رفتن از آن کرد!
_آخ چشمم!
_آخ قفسه سینه‌ام!
_آخ پاتیلم!
_آخ **ام!
_یاران ما...کولی بازی بسه...ما حالا دیگر روی سر بلا و در مکانی که مناسب ماست قرار گرفتیم...یعنی راس مرگخوارها...حالا سکوت کنید، میخواهیم این نیمه غول رو هوشیار کرده و باهاش صحبت کنیم ببینیم که راه و روشی که دامبلدور محبوبیت کسب کرده، چیه!




پاسخ به: اسکله تفریحی
پیام زده شده در: ۲۳:۴۱ چهارشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۸

مروپ گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۸ شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۳:۵۴ جمعه ۵ فروردین ۱۴۰۱
از زیر سایه عزیز مامان
گروه:
کاربران عضو
شناسه های بسته شده
پیام: 425
آفلاین
مرگخواران مدت ها و مدت ها فکر کردند و برنامه ریزی کردند تا بهترین و امن ترین راه را برای صعود اربابشان به قله های "هیماگرید" پیدا کنند!

بلاخره تام تصمیم گرفت ایده خودش را مطرح کند.
-به نظرم می تونیم یه نردبون بیاریم و...
-چه ایده به درد نخوری.
-چقدر غیر ایمن.
-مثلا استعداد درخشانیمونه.
-مایه آبروریزی!
-تام مامان؟ من اینطوری بزرگت کردم؟ فلفل بریزم تو حلقت؟

تام ترور شخصیتی شد. تصمیم گرفت در اولین فرصت فرار مغز ها کند.

-خب ایده من اینه که: لینی قلاب بگیره تا هوریس ازش بره بالا! بعد چون هوریس توان تحمل وزن زیاد رو نداره ربکا که خفاشه بره بالا سرش و قلاب بگیره برا فنریر. بعد همونطور که بقیه مرگخوارا روی قرنیه چشم فنریر به طور همزمان ایستادن قلاب بگیرن تا ارباب بیان بالا و قله هاگرید رو فتح کنن!
-پناه بر مرلین...چه ایده عملی!
-فوق العادست.
-کاملا منطقیه!
-چقدر ایمن.



پاسخ به: اسکله تفریحی
پیام زده شده در: ۲۳:۱۱ چهارشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۸

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
چیزی که لرد سیاه در مقابل خود می دید، یک جفت زانو بود.
-امممم...سلام زانوان!

و رو به مرگخواران کرد.
-این همه وقت تلف کردید...و چیزی که گرفتید این بوده؟ بخشی از یک محفلی؟

تام که عادت داشت همیشه و همه جا به دنبال لرد سیاه حرکت کند، به طرف بالا اشاره کرد.
-نه ارباب...بقیه هم داره. بقیه اش اون بالاس.

لرد سرش را بلند کرد و ادامه زندانی را دید.
-حرفمونو تصحیح می کنیم. این همه وقت تلف کردید...و چیزی که گرفتید این بوده؟

-تصحیح نشد که ارباب!

این بار لرد عصبانی شد!
-الان چند نفری این طناب رو کشیدین تا این نره غول اومد؟ چقدر هم طناب زشت و بی کیفیتیه. ما رو یاد هوریس می ندازه. اونم زشت و بی کیفیت بود. ما اینو چطوری ببریم خانه ریدل ها؟ چطوری کنترلش کنیم؟

تام، سر طناب را به دست گرفت و کشید.
-ارباب، راحته اتفاقا. این غوله. حتی نیمه غوله. نمی تونه مقاومت کنه. با جادو کنترلش می کنیم. الانم با طلسم، نیمه گیجش کردیم. ولی چون خودش از قبل نیمه گیج بود، کامل گیج شد. ببریمش تا کسی نیومده!

لرد سیاه وظیفه آپارات به همراه هاگرید را به عهده قوی هیکل ترین و درشت اندام ترین مرگخوارش گذاشت.
-لینی...بیارش! به خانه باز می گردیم!


چند ثانیه بعد همگی در خانه ریدل ها بودند.

لینی هم هن و هن کنان هاگرید را روی صندلی رها کرد.

لرد سیاه با نارضایتی به محصول ماموریت نگاه کرد.
-کمک کنین ازش بریم بالا که بتونیم سوالاتمونو مطرح کنیم! باید در چشمان قربانی خیره بشیم که ابهت و جدیت ما رو دست کم نگیره.




پاسخ به: اسکله تفریحی
پیام زده شده در: ۲۲:۵۴ چهارشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۸

هوريس اسلاگهورن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۲۳ جمعه ۳ فروردین ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۰:۳۳ شنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۰
از می عشق تو چنان مستم، که ندانم که نیست یا هستم
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 279
آفلاین
- کدام بی مقداری بود؟

مرگخواران بحث را متوقف کردند و به سمت گوینده این جمله چرخیدند.

- هر کی هستی خیلی بی نمکی. حتا چندش آور هم نشدی ... چه برسه به ترسناک.

- ذغال اخته‌ی مامان چطور فکر کردی جلوی یک مادر می‌تونی ادای بچش رو دربیاری و لو نری؟

- حداقل قبل از درآوردن ادای ارباب کمالاتت رو قایم می‌کردی!

- ناراحت شدی کلکت نگرفت؟

گوینده‌ی جمله، مقداری از برگ‌هایی که به وسیله شان استتار کرده بود را کم کرد.

- بی مقدارها ما فقط کمی استتار کردیم ... حالا دیگر نمی‌شناسیدمان؟ گفتیم کدام بی‌مقداری ما را احضار کرد؟

دیدن یا شاید ندیدن دماغ لرد باعث شد مرگخوارها متوجه اشتباه خود بشوند.

- ارباب ... ما فقط ...

- چیز شدیم ... داشتیم چیز!

- تحت تاثیر استتار فوق العادتون قرار گرفته بودیم. فکر کردیم یک درخت داره ادای شما رو درمیاره.

- کافیست! جواب سوال ما را بدهید. ماموریت انجام شد؟

- بله ارباب.

مرگخوار مورد نظر هول شد و از پایان ماموریت خبر داد. باقی مرگخواران هول نشوند و ندهند.

- کو؟

هوریس که هول شده بود به طناب تبدیل شد و رودولف که هول شده بود او را برداشت و مانند تام و جری، چند دور در هوا انداخت و سپس به سمت چادر محفلی ها پرتاب کرد.

- ایناهاش! بسته بودیمش سر این طناب گم نشه.

- یکی بیاد کمک ... سنگینه!

مرگخواران همگی سر طناب را گرفتند و به کمک هم کشیدند ...

- سولام!


ز خاک من اگر گندم برآید،
از آن گر نان پزی مستی فزاید! تصویر کوچک شده


پاسخ به: اسکله تفریحی
پیام زده شده در: ۲۱:۴۱ چهارشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۸

ربکا لاک‌وود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۷ چهارشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۳:۳۱ شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۲
از از تاریک‌ترین نقطه‌ی زیر سایه‌ی ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 326
آفلاین
رکسان من من کنان به مرگخواران نگاه کرد. آنها پاهایشان را میکوبیدند و به او چپ چپ نگاه میکردند.
-من میتونم یکیو انتخاب کنم تا بره؟
-نه، پاشو برو.

بلاتریکس او را هل و در بوته ها انداخت. خس خس بوته ها نظر محفلی ها را جلب کرد. آنها فکر کردند خرگوشی است که برای غذا آمده است! مالی ذوق زده به آرتور و آرتور متعجب به بوته نگاه کرد.

-عه! ببین اگه خرگوشه بیارش بچه ها ببیننش. خوبه یه چیزی یاد بگیرن!
-حتما مالی!

آرتور جلو تر رفت و دستانش را در بوته فرو کرد. خارها در دستانش فرو رفتند و فریادش به آسمانر فت.
-آی! دستم!

همه محفلی ها آمدند و به دستان آرتور نگاه کردند. اما رکسان در گونی ای که در دستان بلاتریکس میلرزید قایم شده بود. بلاتریکس چشمانش را گرداند و کیسه را برگرداند. آنقدر تکان داد تا رکسان چنگ هایش را از گونی جدا کرد و بر زمین افتاد. از چهره اش معلوم بود نمیخواهد برود.

-باید بری. دیده هم نشو و یکیشونو بگیر.
-من ازشون... ازشون... چندشم میشه...

رکسان بعد از تلاشی نا موفق باز هم نشان داد نمیخواهد برود!


Mon Grand Seigneur
fille française
♡ Only Raven ♡







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.