هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۳:۲۸ پنجشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۸

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
نقل قول:
سلام... چیز... خیلی وقته درخواست دوئل ندادم. چجوری بود؟
دائما یه پاش این جاست ها!

سوژه دوئل رکسان خالی و سدریک گوری: تمرکز کافی!


توضیح:
شما باید خودتونو از جایی به جای دیگه برسونین.
از روش غیب و ظاهر شدن استفاده می کنین...ولی در حالی که حواستون به هر دلیلی کمی پرته(یا پرت می شه) و تمرکز کافی ندارین.

مقدمه و نتیجه با خودتون!


برای ارسال پست در باشگاه دوئل، دو هفته (تا 11.59 جمعه 15 فروردین) فرصت دارید. سیزده به در جایی نرفته، نشسته و پست دوئل بنگارید.


جان سالم به در ببرید. دستاتونم بشورید.




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۰:۲۸ پنجشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۸

رکسان ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۱۳ پنجشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۴:۵۵ شنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۰
از ش چندشم میشه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 219
آفلاین
سلام... چیز... خیلی وقته درخواست دوئل ندادم. چجوری بود؟
آها... یه دوئل میخواستم بی زحمت با ایشون. دو هفته.

هماهنگ شده ست.


رکسان خالی... خالی خالی! بدون ویزلی!

تصویر کوچک شده




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۲:۲۸ جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۸

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
تاتسویا...پست شما رو خوندیم و لذت بردیم. کار خوبی کردین که پست رو هر چند کمی دیر، ارسال کردین.


نتیجه دوئل اگلانتاین پافت و تاتسویا موتویاما:

امتیازهای داور اول:
اگلانتاین پافت: 26.5 امتیاز – تاتسویا موتویاما: صفر امتیاز

امتیازهای داور دوم:
اگلانتاین پافت: 26 امتیاز – تاتسویا موتویاما: صفر امتیاز

امتیازهای داور سوم:
اگلانتاین پافت: 27 امتیاز – تاتسویا موتویاما: صفر امتیاز

امتیازهای نهایی:
اگلانتاین پافت: 26.5 امتیاز – تاتسویا موتویاما: صفر امتیاز


برنده دوئل: اگلانتاین پافت!

.................................

-آقای پافت... به نام قانون، سریعا درو باز کنین.
-آقای پافت... این آخرین اخطاره. اگه باز نکنین مجبور می شیم درو بشکنیم.

ماموران وزارتخانه در خانه را بشدت می کوبیدند و اخطار هایشان را لابلای صدای در، اعلام می کردند.

اگلانتاین هم قصد نداشت که در را باز نکند؛ فقط تا حد زیادی، آرام و بی خیال رفتار می کرد.
در حالی که صدای ماموران، کل محله را به ستوه آورده بود، اگلانتاین سرگرم بستن دکمه های کتش بود.
-بستم...بستم...بعدی رو هم بستم...و آخری رو نتونستم ببندم. چرا؟ چون که دکمه اول رو اشتباهی بستم! عجب اتفاق بامزه ای! الان همه رو باید باز کنم و از اول ببندم.

حتی صدای شکسته شدن در هم موفق نشد آرامش عمیق اگلانتاین را بر هم بزند!

ماموران وزارتخانه که به سختی در را شکسته بودند، در مقابل منظره ای که پیش رویشان قرار داشت مات و مبهوت شده بودند.

-دره؟
-درو که شکستیم.
-یه در دیگه؟
-پشت درش در ساخته؟

اگلانتاین در حال بستن دکمه ها:
-البته که در ساختم! فکر می کنن اینا اولین کسایی هستن که در خونه رو می شکنن!

و بالاخره بعد از نگاهی به آینه، از وضعیت ظاهری خودش احساس رضایت کرده و به سمت در رفت.
در را باز کرد.
در را باز کرد.
و باز هم در را باز کرد!
و به مامورین رسید.
-آقایون...مطلع باشید که خسارت در رو از وزیر خواهم گرفت. حالا فرمایش!

-شما به جرم دعوت خانم موتویاما به مبارزه، و حاضر نشدن در محل مبارزه، بازداشت هستین. هر چند خود خانم موتویاما هم به دلایل نامعلوم محل مبارزه رو ترک کرده بودن. فقط شمشیرشونو جا گذاشته بودن. چقدر هم عصبانی بود؛ ولی همین نشون می داد که ایشون اومدن و شما نیومدین.

اگلانتاین کمی فکر کرد.
اولین جارویش را در جشن تولد سه سالگی اش از عمه پدرش دریافت کرده بود.
-نه...نه...زیادی رفتم عقب.

ورود به هاگوارتز!
-نه...اینم خیلی عقبه. جلو تر.

فارغ التحصیلی؟
-
شروع به کار؟
-
اعتیاد به پیپ؟
-
دیروز صبح؟
-این خوبه!

دیروز صبح از خواب بیدار شده بود و دو ساعت تمام، میز صبحانه را با سلیقه و وسواس بسیار چیده بود...ولی بعدش متوجه شده بود که حوصله صبحانه خوردن ندارد. بساط صبحانه را همراه رومیزی جمع کرده و از پنجره بیرون انداخته بود.
بقیه روز را صرف کشیدن پیپ خاموش، و تفکر درباره این که بقیه روزش را چگونه بگذراند کرده بود!

-من کسی رو دعوت به مبارزه نکردم.

مامورین برگه رسمی دعوت به مبارزه را جلوی چشمانش تکان دادند.
-این برگه از همین خونه ارسال شده...


فلش بک...روز قبل


اگلانتاین خواب بود.
پیپ همیشه خاموشش با عصبانیت روی میز آشپزخانه پرید و با خاکستری که از شومینه جمع کرده بود شروع به نوشتن کرد.

بدین وسیله خانم تاتسویا موتویاما را به مبارزه ای تن به تن دعوت نموده و تمامی عواقب ناشی از عدم رعایت قوانین را پذیرفته و...

متن که تمام شد، آن را با انگشت اگلانتاین مهر زد.
-من باید تکلیفمو با این کاتانای خودخواه و مغرور روشن کنم. صاحبش که بیاد اونم مجبور می شه بیاد. به من گفت خاموش! باورت می شه؟

مخاطبش انگشت اگلانتاین بود. انگشت، نظری در این مورد نداشت.

-منم کُند خطابش کردم. باید بودی و می دیدی که چطور رنگ به رنگ شد.

انگشت نبود و ندید!

نامه را ارسال کرده بود.
و بعد به فکر فرو رفته بود...
مثل همیشه که اول کاری را انجام می داد و بعد، فکر می کرد.
-کاتانا فلزیه. من با آتیشم می تونم ذوبش کنم...می تونم؟ ...البته که می تونم. الان خاموشم. ولی روشن که بشم می تونم. جنس من از چوبه. شمشیر می تونه آسیبی به من وارد کنه؟

خیلی سعی کرد به هر بهانه ای که شده، جواب رد به خودش بدهد...ولی موفق نشد. حتی انگشت اگلانتاین هم جواب سوال را می دانست.

این شد که پیپ تصمیم گرفت پایش را از گلیمش درازتر نکرده و در بقیه ماجرا دخالتی نداشته باشد.


پایان فلش بک


-باشه، باشه، باهاتون میام. صبر کنین... پیپمو بردارم!

پیپ را گوشه لبش گذاشت و بسیار محترمانه برای بازجویی و مجازات به وزارتخانه برده شد.





پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۳:۳۱ یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
جواب سلام دادن می شیم.

متاسفانه دوئل کردن با رودولف ممنوعه. با بقیه داورا هماهنگ شده اس! به امید دیدار! سال نو میمون!




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۴:۴۴ یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸

رابستن لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۹ پنجشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۳:۱۳ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۰
از سیرازو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 265
آفلاین
سلام کردن می شم!

درخواست دوئل رو داشتن می شم با رودولف لسترنج! مدتش یک هفته بودن می شه! هماهنگ شده هم هستن می شه!


تا همیشه، لرد ولدمورت، ارباب من هستن می شن!

تو قلب من جا داشتن میشه!


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۲:۳۹ سه شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۸

اسلیترین، مرگخواران

هکتور دگورث گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۲ سه شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۶:۴۷ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲
از روی شونه های آریانا!
گروه:
مرگخوار
اسلیترین
کاربران عضو
ناظر انجمن
ایفای نقش
پیام: 956
آفلاین
سوژه دوئل اگلانتاین پافت و تاتسویا موتویاما: شوخی!


توضیح نداره که آزاد باشین.


برای ارسال پست در باشگاه دوئل، یک هفته ( تا 23:59 چهارشنبه 21 اسفند) فرصت دارید.


سر پر مویتان در پاتیل!


سر پر مویشان؟
تو اخراجی هک!
جمع کن وسایلتو. پاتیلت جا نمونه.داور جایگزین که میاد، راحت باشه.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۸/۱۲/۱۳ ۲۲:۴۳:۲۹

ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۰:۴۷ دوشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۸

هافلپاف، مرگخواران

اگلانتاین پافت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۶ پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۲:۲۲:۰۸ جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
هافلپاف
پیام: 163
آفلاین
سلام
درخواست دوئل با تاتسویا موتویاما (اسمش از منم سخت تره) دارم.
هماهنگ شده...مهلت یه هفته.


ارباب...ناراحت شدید؟



پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۲:۱۸ شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۸

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۵۳:۱۷
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5464
آفلاین
× پست نتیجه توسط لرد ولدمورت نوشته شده ×


پست های شما فراموش شده بود. صمیمانه عذرخواهی می کنیم.


نتیجه دوئل رکسان خالی و سدریک دیگوری:

امتیازهای داور اول:
رکسان خالی: 26 امتیاز – سدریک دیگوری: 26.5 امتیاز

امتیازهای داور دوم:
رکسان خالی: 26.5 امتیاز – سدریک دیگوری: 26 امتیاز

امتیازهای داور سوم:
رکسان خالی: 26.5 امتیاز – سدریک دیگوری: 26 امتیاز

امتیازهای نهایی:
رکسان خالی: 26.5 امتیاز – سدریک دیگوری: 26 امتیاز


برنده دوئل: رکسان خالی!

.....................................


خرررررررررررر...پففففففففف....


لرد سیاه از خواب پرید!

در حالی که خود او پشت میز کارش و روی چندین پرونده مرگخوار شدن خوابش برده بود، شخصی با آرامش روی تختخواب گرم و نرمش دراز کشیده بود و...

-و خرو پف می کند! کلاه منگوله دار به سر گذاشته و خرسی عروسکی هم بغل کرده. اینطور که می بینیم رو بالشی ما را هم عوض نموده! این همه جسارت از چه کسی ممکن است سر بزند؟

برای لرد سیاه مهم نبود که طرف، چه کسی است. هر کسی که باشد، مستحق مرگ بود.

-آواداکداورا!


ساعتی قبل:


-مطمئنی؟ کاملا...هاااااااا ... و صد در....هااااا ... صد؟
سدریک جمله کوتاهش را با دو خمیازه پی در پی به پایان رساند و رکسان با عجله او را بطرف اتاق لرد سیاه هل داد.
-البته که مطمئنم. ارباب صبح زود رفتن مسافرت. تو الان هر جا بخوابی یکی میاد مزاحمت می شه. یا لینی میاد می ره تو چشم و دماغت. یا نجینی می پیچه به پرو پات یا هکتور زمین لرزه ایجاد می کنه. تازه اینا در صورتیه که رودولف و بلاتریکس یکی از دعواهای همیشگیشونو راه نندازن. تنها جایی که می تونی با آرامش بخوابی همین جاست. اتاق لرد سیاه! برو استراحت کن. تا زمان دوئلمون هم که خیلی مونده. سرحال باش! اینجوری که نمی تونی دوئل کنی.

سدریک باور کرد...کلاه منگوله دارش را به سر گذاشت و رو بالشی محبوبش را از جیبش خارج کرد و وارد اتاق لرد شد.


یک ساعت بعد!


رکسان با شنیدن فریاد "آواداکداورا" به خودش لرزید.
-هوووووووف... حل شد. چیزی نمونده بود که مجبور بشم برم باشگاه دوئل و دوباره باهاش روبرو بشم. از دیشب خیلی به نظرم ترسناک می رسه. شبیه یه خنجر...یه شمشیر...از خودش جرقه در میاره. انگار موجود زنده اس. شرارت رو توش دیدم. هر لحظه ممکن بود به خودم حمله کنه...مغزشو بگووووووو...اون مغزش...

صدای لرزان هکتور از دور دست ها به گوش رسید.
-رکساااااان! کجایی! اولا که دوئلتون کنسل شد. دوما چوب دستیتو چرا انداختی تو باشگاه؟ بیا بگیرش!

رکسان با شنیدن اسم چوب دستی، فریاد بلندی کشید و بقیه راه را تا اتاقش بدون وقفه دوید!


🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!
تصویر کوچک شده




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۵:۴۵ جمعه ۹ اسفند ۱۳۹۸

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
لطفا برای پست های با امتیاز بالاتر از 26 درخواست نقد نکنید.

........................


نتیجه دوئل سرکادوگان و هوریس اسلاگهورن:


امتیازهای داور اول:
سرکادوگان: 27.5 امتیاز - هوریس اسلاگهورن: 27 امتیاز

امتیازهای داور دوم:
سرکادوگان: 26.5 امتیاز - هوریس اسلاگهورن: 27 امتیاز

امتیازهای داور سوم:
سرکادوگان: 27.5 امتیاز - هوریس اسلاگهورن: 27 امتیاز

امتیازهای نهایی:
سرکادوگان: 27.16 امتیاز - هوریس اسلاگهورن: 27 امتیاز

برنده دوئل: سر کادوگان!

..................


درست از لحظه ای که وارد محفل شده بود، در حال فریاد کشیدن بود. حتی خانم بلک هم با کنجکاوی از قابش سرک می کشید که هویت شخصی را که بیشتر از خودش فریاد می کشد، کشف کند!

-پروفسور این اصلا منصفانه نیست... شما دارین از اموال مدرسه، استفاده شخصی می کنین.

دامبلدور متانتش را حفظ کرد.
-آروم باش فرزندم. تو هم یکی از اعضای محفلی.

کادوگان با حرص افسار اسبش را کشید.
- این یه کار ساده اس. نمی فهمم چرا باید از شوالیه ای مثل من انتظار داشته باشین نگهبانی بدم.

دامبلدور به تابلو نزدیک شد.
-چیزی که ظاهرا ساده به نظر می رسه می تونه خیلی پیچیده باشه. هوریس از دوستان قدیمی منه. خوب می دونم چقدر در تغییر شکل، تواناست. سوروس گفته همین روزا قراره خودشو برسونه به این جا. برای جاسوسی...می تونه تبدیل به هر چیزی بشه و شاید هرگز متوجه نشیم. حضور تو در این جا به ما دلگرمی می ده. خوب چشماتو باز، و حواست رو جمع کن.

با هر جمله، میخ بلندی را به سوراخ های کنار تابلو می کوبید. رنگ قرمز روی دیوار کهنه کنده می شد و روی زمین می ریخت.

کادوگان دیگر اعتراضی نکرد و نصب شد!

وقتی دامبلدور میخ پنجم را هم زد، کارش تمام شده بود. تابلو درست جایی قرار داشت که می توانست هر نوع ورود و خروجی را ببیند.

کار هوریس تمام بود!


روز قبل

-خب...باید برم تو...ولی لعنتی! چطوری برم تو؟

-به ما گفتی لعنتی؟
صدای لرد سیاه، در گوش هوریس پیچید...نمی فهمید واقعیت دارد یا فقط ترسی خیالی است.
-نه ارباب...من خودم آخر لعنت شده ها هستم. فقط نمی دونم از من باریک اندام تر و جلب توجه نکننده تر تو ارتش نبود که من باید برای جاسوسی برم؟...چطوری برم تو!

-پیاز دارم...سرخ و سفید...برای پیاز داغ...پیاز سرد...ترشی پیاز...پیازپلو...سوپ...

پرید و دستش را روی دهان پیاز فروش گذاشت!
-خودشه!

چند دقیقه بعد، پیاز فروش داخل یکی از گونی های پیاز، به جریان آب رودخانه سپرده شده بود و هوریس درست جایی قرار داشت که می خواست!
-خواهر...این گونی رو کجا بذارم؟

مالی ویزلی که از شدت ذوق روی پایش بند نبود، به گوشه ای اشاره کرد.
-بذارشون اون طرف. اونا برای دسرن...گونی بعدی رو بذار جلوی پنجره جوونه بزنه. می گن خیلی مفیده...تخفیف هم...هی...کجا رفتی؟!

پیاز فروش غیب شده بود!
و مالی ویزلی بدون اهمیت دادن به این موضوع در را بسته و سراغ کار خودش رفته بود. او حالا کلی پیاز داشت و هیچکس حریفش نبود.

هوریس در شکل جدیدش اصلا راحت نبود. مجبور بود سفت و بی حرکت در گوشه ای بایستد.
-خب...صبر می کنم تا کاملا خلوت بشه.

مدتی طول کشید تا خلوت بشود! حساب ساعت ها از دستش در رفته بود.
ولی بالاخره محفل، آرام و بی صدا شد.

-خب...همه رفتن...می تونم برم دنبال نقشه هاشون.

به محض این که قصد تغییر شکل داشت، صدای قدم های سنگینی را شنید...و صدایی که اعتراض می کرد:
- پروفسور این اصلا منصفانه نیست... شما دارین از اموال مدرسه، استفاده شخصی می کنین.

صدا برای هوریس آشنا نبود.

با دیدن دامبلدور، خودش را کمی جمع و جور کرد. همیشه احساس می کرد دامبلدور او را در هر حالتی می شناسد.
تابلوی بزرگی در دست های دامبلدور بود.
کمی دور اتاق گشت...و درست جلوی هوریس متوقف شد.
هوریس مطمئن بود که دامبلدور مستقیما به چشم هایش نگاه می کند!
جرو بحثش با تابلو کمی ادامه پیدا کرد...هوریس کم کم داشت خوابش می برد. تا این که ناگهان، دردی کشنده روی سینه اش احساس کرد.
چشم هایش را باز کرد.
و میخ بعدی درست وسط چشم راستش فرو رفت.
خونش روی زمین می چکید...ولی حتی خونش هم تغییر شکل پیدا کرده بود.
میخ بعدی...و بعدی...
میخ پنجم درست وسط قلبش فرو رفت و هوریس در حالی که آخرین نفس هایش را می کشید، کاملا مطمئن شد که تبدیل شدن به دیوار، از اول هم فکر خوبی نبوده.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۸/۱۲/۹ ۲۳:۲۲:۱۳



پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۲:۱۷ دوشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۸

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
لطفا برای پست های دوئل، با امتیاز بالای 26(و خود 26!) درخواست نقد نکنید! ممنونیم.

..........................

نتیجه دوئل اگلانتاین پافت و هاگرید شیاد کلاش:


امتیازهای داور اول:
اگلانتاین پافت: 26 امتیاز - هاگرید شیاد: 28.5 امتیاز

امتیازهای داور دوم:
اگلانتاین پافت: 26 امتیاز - هاگرید شیاد: 27.5 امتیاز

امتیاز های داور سوم:
اگلانتاین پافت: 26 امتیاز - هاگرید شیاد: 27.5 امتیاز

امتیازهای نهایی:
اگلانتاین پافت: 26 امتیاز هاگرید شیاد: 28 امتیاز


برنده دوئل: هاگرید شیاد خود را جای دیگری جا زننده!

............................

-دادگاه رسمی است!

هاگرید هیجان زده شد و هول هولکی کراوات نارنجی خال دار وحشتناکش را سفت کرد.
چند ثانیه بعد، شروع به دست و پا زدن کرد و طبیعتا دست و پا زدن یک غول دو متری، در دادگاه جلب توجه می کرد.

-جناب وکیل...این حرکات شنیع چیه موکلتون از خودش در میاره؟

هوریس که برای اولین بار در زندگی اش جناب خطاب شده بود، بسیار از این جمله لذت برد. با صدای فریاد قاضی به خودش آمد.
-وکیل! ببین این چشه!

هوریس به طرف هاگرید خم شد.
-چته بابا...آروم باش...اونقدرا هم رسمی نیست حالا.

هاگرید که قادر به حرف زدن نبود، به کراواتش اشاره کرد.
زیادی سفت شده بود!
هوریس چوب دستی اش را زیر کراوات فرو کرد و به سختی آن را کمی شل تر کرد. هاگرید یکی دو نفس عمیق کشید.
-جان تو داشتم می موردم ها! ندیدی بنفش شده بودم؟

هوریس ندیده بود. بس که سر و صورت هاگرید پوشیده از موهایی با اسم های مختلف بود. موی سر...و درست جایی که موی سر تمام می شد، ریش، و درست جایی که ریش به دهانش می رسید، سبیل...و همینطور ادامه داشت.

قاضی دادگاه آینه ای در آورد و خودش را در آن مشاهده کرد.
-بسیار خوشگلم! این اسپری ضد عفونی کننده رو هم که بزنم عالی می شه.

فریاد هوریس بلند شد.
-اعتراض دارم! شما مگه وزیر نیستین؟ چطور می تونین دو مقام دولتی رو همزمان داشته باشین؟ این به دور از عدالته...جوانان این مملکت دنبال یه نظارت خشک و خالی می گردن. حتی به انجمن غیر ایفای نقش هم راضین...ولی شما پست های مهم رو دو تا دو تا تصاحب می کنین.

-وارد نیست!

هوریس هم انتظار نداشت وارد باشد. فقط می خواست در بدو ورود، خودی نشان داده باشد که اولا بیشتر "جناب" جلوه کند و دوما شاید در همین دادگاه بختش باز شود...که نشد!

گابریل رو به هوریس کرد.
-جناب وکیل(هوریس مجددا از خود بیخود شد. دو بار در یک روز واقعا زیادی بود!)...به عنوان اولین سوال ازتون می پرسم...شما خجالت نمی کشین که وکالت این لندهور را به عهده گرفتین؟

هاگرید فورا فرهنگ لغاتش را باز کرد که از این حرف قاضی بر علیه خودش استفاده کند.

لندهور: درشت قامت کم عقل تنبل بیکار!

هاگرید افسوس خورد و فرهنگ لغات را در جیبش چپاند. او دقیقا خود لندهور بود!

در این فاصله هوریس سوال گابریل را هضم کرد و نگاهی به هاگرید کرد و واقعا برای خودش تاسف خورد که به خاطر چند گالیون و وعده و وعیدهای غیر قانونی هاگرید، حاضر به انجام چنین مسئولیت سخیف و خجالت آوری شده است.
-دقت که می کنم می بینم حق با شماست. اعدامش کنین بره!

هاگرید با شنیدن دفاعیه محکم و قوی وکیلش هیجان زده شد.
-د لعنتی...به جای حق الوکاله اون همه کیک بهت دادم! اعدامم کنن برم؟

-آه...بله...کیکا! نشسته بودی روشون...

اگلانتاین پافت که تنها تماشاچی دادگاه بود با هیجان شروع به تشویق کرد.
-اعدام...بله بله...همین رای درسته. احسنت بر این عدالت.

قاضی که هزار تا کار دیگر هم داشت خسته شد.
-آقای پافت. شما این وسط چیکاره این؟ شاهدین؟ پیپ نکش آقا تو دادگاه!

پافت از جا بلند شد.
-من فقط اومدم مطمئن بشم که این اعدام می شه. پیپم هم خاموشه. پیپم ناراحتتون کرد؟

هاگرید از جایگاه متهم به قاضی حمله ور شد و یقه اش را گرفت.
-هرگز جلوی من به پیپش توهین نکن!

مرگخواران حاضر در سالن دادگاه، به سختی هاگرید را کنترل کرده و سر جایش برگرداندند.

خانم قاضی، چکشش را روی میز زد.
-رای نهایی رو صادر می کنم. هاگرید هاگریدیان فرزند یه غوله و یه آدمه، به جرم جا زدن خودش به جای ارباب بزرگ و شکست ناپذیر تاریکی، لرد ولدمورت کبیر، به اعدام با گیوتین به صورت قطعه قطعه شدن کل بدن محکوم می شود. اعتراض و تجدید نظر و این حرف ها هم نداریم. آخرین دفاعیات متهم رو هم مایل نیستیم بشنویم! ختم جلسه دادرسی!

هاگرید داشت فکر می کرد کدام گیوتین قادر به تکه تکه کردن آن حجم عظیم از گوشت و چربی و استخوان خواهد بود. هنگام خروج از دادگاه زیر لب گفت:
-نصف رایتون اسم اسمشو نبر بود. حالا اگه خیلی دلتون می خواد، بکشین...ولی من کی گوفتم لردم! من فقط گوفتم لوردم.


و رفت و کشته و قطعه قطعه شد و دیگر هیچکس او را ندید!









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.