-لوسیوس؟
-جج..ا..نم
-تو داری بر سر مبارک ما شیره می مالی؟
لوسیوس که داشت توی ذهنش همه زوایا رو تصور می کرد دهان باز کرد تا بگوید نه که دراکو نتونست جلوی مزه ریختن بی موقعش رو بگیره.
-نه قربان داریم ترشی می مالیم!
سر ها همه به سوی او برگشت و نیش او را که تا بناگوش و فرا تر از آن هم باز می شد را بست
-چیزی گفتی دراکو؟؟
-نه...قربان...یعنی...چیزه....آهان.. شما بهتره ترشی بخورید.
-ترشی؟چه نفعی برای ما دارد نه ما از این مزخرفاتی که مشنگ ها می خورند نمی خوریم.
-نه قربان به نظرم به جا گفت درسته که مال مشنگ هاست ولی کلی خاصیت داره و...
-لوسیوس؟
-جانم ارباب.
-میشه اون دهن گشادت رو ببندی؟
و بعد با نگاهی به دراکو به او فهماند«بنال ببینم چی میگی»
-ممم...خب....چیزه..
دراکو سعی می کرد سلول های خاکستریش رو به کار بگیره که ناگهان یکی از سلول هاش با سرعت 2000 شروع کرد به دویدن.
-اها...برای رویش مو بر سر مبارک خیلی خوبه!
-مو؟
لوسیوس که قیافه اش شبیه به خری بود که تیتاپ گیرش اومده زبون باز کرد.
-بله...بله مو ارباب موهای زیبا و جذاب و همینطور شیطانی...
-مگه من نگفتم ببند؟..کوروشیو
لوسیوس از شدت درد آخ هم نمی تونست بگه. دراکو که دید وضعیت خیلی خرابه از جاش بلند شد نفس عمیقی کشید و کنار لرد ایستاد ودستش را دور سر لرد جوری که مثلا داره چیزی حساب می کنه کشید.
-خب جناب لرد شما چجور مویی درخواست دارید؟
-یعنی واقعا میشه؟
-بله بله...معلومه
-خب پس موهای مالفوی چطوره؟
بعد نگاهی به لوسیوس انداخت.
دراکو آب دهنش رو قورت داد.
-خوبه قربان اتفاقا خوفناک هم هست.
ولدمورت خنده ای سرداد و رو به لوسیوس کرد.
-پسر خوبی بزرگ کردی..آفرین برتو...خودت پیازم نشدی ولی پسرت سروی شده برا خودش.
لوسیوس که کارد می زدی خونش در نمی اومد چشم غره ای به دراکو که خرکیف شده بودانداخت و با زبون بی زبونی گفت«ببند نیشتو بریم تو آشپزخونه درستت می کنم...رو دست من بلند میشی آره؟» دراکو هم که منظورو گرفت آب دهنشو به سختی قورت داد(فکر کنم تلپاتی داشتن
) به طوری که ولدمورت هم صداش رو شنید.
-چیزی گفتی؟
در حالی که سعی می کرد صداش رو عادی کنه گفت
-نه قربان.
-پس با اجازتون ما هم بریم ترشی بیاریم شما نوش جان کنید.
بعد از جاش بلند شد و با نگاهی که می گفت«بیا بریم حسابت رو برسم» به دراکو نگاه کرد. دراکو هم مجدد آب دهنش را قورت داد(کلا این پدر پسر تلپاتی دارن
) و دنبال پدرش راه افتاد.
ویرایش شده توسط سپتیموس مالفوی در تاریخ ۱۳۹۸/۱۲/۱۹ ۱۷:۰۸:۰۶