هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۲۴ سه شنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

گریفیندور، مرگخواران

پیتر جونز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۳ دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۹:۴۱:۵۲ پنجشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۲
از محله ی جادوگران جوان تحت آموزش هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
گریفیندور
پیام: 234
آفلاین
چطورین ارباب؟ خوبین؟
ای وای سلام یادم رفت.
سلام ارباب!
ارباب یکی دفترچه خاطرات من رو برداشته و به همه نشون داده.
میشه نقدش کنین؟؟




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۹:۵۰ سه شنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۹

ریونکلاو، مرگخواران

آیلین پرینس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۸
آخرین ورود:
امروز ۰:۱۶:۲۰
از من به تو نصیحت...
گروه:
مترجم
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 305
آفلاین
ارباب!
اینو لطفا نقد کنین. خواهش


............................... Bird of death ................................

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۲۸ دوشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
سلام

بررسی پست شماره 79 برج وحشت، مگان جونز:


سوژه نسبتا سختی رو برای نوشتن انتخاب کردین. از این لحاظ که مسیرش خیلی روشن نیست. مشخص نشده که شمایی که قراره ادامه بدین، باید چیکار کنین. برای یه تازه کار کمی سخته... و البته شجاعانه.


نقل قول:
رکسان که در حال جویدن ناخن هایش بود، گفت:
این توصیف در حالت عادی و برای یه شخصیت دیگه می تونست زیاده روی باشه. این دو نفر توی قبرستونن...ولی اینا آدمای معمولی نیستن. جادوگرن...و مرگخوارن. اینم یعنی خیلی ساده از چیزی نمی ترسن. ولی این جا مهم شخصیت رکسانه. رکسان ترسوئه! و همین باعث می شه این حالت براش قابل قبول باشه...همونطور که در ادامه، بلاتریکس رو خونسرد نشون دادین:
نقل قول:
بلا که از دست رکسان کلافه شده بود، نگاهی عاقل اندر سفیه به او انداخت.
_ احمق. حتما صدای پرنده ای چیزیه.
بجز کلمه "احمق" که به این سادگیا نمی شه از شخصیتی مثل بلاتریکس قبولش کرد، توصیفش خوب و درست بود. شجاعت بلاتریکس بیشتر از حد عادیه. یه حالت جنون آمیز داره حتی.


شخصیت ها رو همینجوری خوب و درست بشناسین. اینجوری استفاده کردن ازشون توی سوژه های مختلف براتون راحت تر می شه.


نقل قول:
رکسان که عقب عقب می رفت، گفت:
_ دیدی؟ دیدی گفتم؟ مطمئنم یه چیزی اون جاست. نکنه... نکنه یه...
_ هی، به جای این کارا بگرد زود تر چوب دستیمو پیدا کن.
صحنه رو خیلی کوتاه، ولی خوب و درست توصیف کردین. عقب عقب رفتن رکسان ساده اس...ولی برای این موقعیت خیلی مناسبه. کافی هم هست. شکلک ها هم خوب بودن. حالت شخصیت ها رو خوب و کامل منتقل می کنن.


نقل قول:
بلا خودش هم کمی می ترسید زیرا هنوز چوب دستی اش را پیدا نکرده بود.
حتی اگه با لحن محاوره ای بنویسین، حالت ها رو با اولین جمله هایی که به ذهنتون می رسه توصیف نکنین. یه ذره نوشتاری ترش کنین. این جا "بلا خودش" زیادی محاوره ایه...به جاش می شد بطور ساده نوشت که بلاتریکس هم کمی می ترسید. یا خود بلاتریکس هم می ترسید.
در مورد مفهومش...به نظر من بلا به این سادگیا نمی ترسه. حتی اگه چوب دستیش گم شده باشه. شخصیتش اینجوریه. ریزه کاری های شخصیت ها رو همیشه در نظر بگیرین.


ایراد این سوژه اینه که پیش نمی ره! توی پست شما و پست قبلیتون و حتی پست قبل از اون، همش درباره یه صدا حرف زده شده. کسی نگفته صدا چطوریه...کسی هم مسئولیت تعیین این که صدای چیه رو به عهده نگرفته. توی همچین موقعیتی دو تا کار می شه انجام داد. اولش به این فکر می کنیم که ایده ای برای اون صدا داریم یا نه؟ بدون ترس! اینا سوژه های عادی هستن. هیچ اشکالی نداره که ایده هاتون رو روشون اجرا کنین.
اگه ایده خاصی نداشتیم، می تونیم در مورد موضوع های فرعی همون سوژه بنویسیم. اینم کاریه که شما آخر پستتون انجام دادین و به نظر من جالب و خنده دار بود:
نقل قول:
ناگهان رکسان عقب رفت و حس کرد دارد میفتد و بلا را گرفت و با هم دوباره به داخل قبر سقوط کردند.
_ ابله دوباره افتادیم این تو
ابله، ملایم تر از احمقه! و این جا موقعیت ایجاب می کنه که بلاتریکس عصبانی بشه. برای همین، این ابله رو می شه از بلا قبول کرد.

دوباره توی قبر افتادنشون هم خنده دار بود...هم این بار می تونن با مشنگی که توی قبر جا گذاشته بودن درگیر بشن.


شخصیت هاتون خوب بودن. بلا کمی احتیاج به اصلاحات داشت...ولی رکسان خوب بود.


سوژه رو خوب پیش بردین. پیش بردن سوژه همیشه به معنی جلو بردن داستان نیست. می شه حتی توی داستان عقب رفت و سوژه رو پیش برد.

آخر پستتون جالب و برای نفر بعدی تشویق کننده بود. چون مشخصه که چند راه برای ادامه دادن داره. یا باید مشنگه رو به هوش بیاره...یا باید اینا سعی کنن زودتر برن بیرون... یا درباره صدا بنویسه و یا یه نفر دیگه رو بفرسته سراغشون. کسی که کمکشون کنه یا مثلا یکی از مرگخوارا که با یکی از اینا خرده حسابی داره و الان موقعیت رو برای انتقام گرفتن مناسب می بینه.

تا جایی که می بینم تازه نوشتن رو شروع کردین. برای شروع خیلی خوب بود. هیچ ایراد و اشکال مهم و اساسی ای نداشت. مرتب و به اندازه بود!


موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۰۰ دوشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۹

مگان جونز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۱۰ چهارشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۲:۴۷ پنجشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 31
آفلاین
سلام:)
درخواست نقد پست برج وحشت رو دارم
شماره 179


تو قلبت نگهش دار


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۲۷ یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
نقل قول:
سلام ارباب خوبین ارباب ؟
ارباب من پسر خیلی بدی هستم. خیلی عجولم... خیلی...
من مرگخوار بدی میشم ارباب؟؟
سلام پیتر. خوبیم.
بد باش خب. بد بودن خوبه!
مرگخوار خوبی می شی...کلی مرگخوار عجول داریم. ازشون بدی ندیدیم! بسیار هم شایسته هستن!


بررسی پست شماره 435 گورستان ریدل ها، پیتر جونز:


نقل قول:
عنکبوت در حالی که دنبال راهی برای غرق نشدن بود چشمش به یه دوتا تیکه چوب شکسته افتاد.
شروعت خوب بود. ارتباطت با پست قبلی حفظ شده.
این جا باید توقف کنی!
یه مسابقه اس...یه مانعی برای این عنکبوته گذاشته شده. کاری که باید انجام بدی اینه که فورا نری کل مشکلاتش رو حل کنی. این کار باعث می شه سوژه بره جلو...و جلو رفتن سوژه فایده خاصی نداره. باعث می شه سوژه به آخرش نزدیک تر بشه...و این برخلاف چیزی که ظاهرا به نظر می رسه، اتفاقیه که سعی می کنیم هر چه دیرتر بیفته. برای همینه که سوژه فرعی می دیم. سر راه شخصیت ها مانع ایجاد می کنیم. ولی در عین حال، مواظبیم که این سوژه های فرعی و موانع، باعث نشن که سوژه اصلی کمرنگ بشه. سوژه اصلی، نقش اول رو داره. سوژه های فرعی همیشه باید کمی عقب تر از اون حرکت کنن.


نقل قول:
سریغ از قایق پایین اومد و دوتا چوب رو برداشت و با تار عنکبوت اونارو به هم چسبوند.
بعد اومد رو قایق داغونش که داشت غرق میشد پرید روش وقایق پشت و رو شد تا دیگه غرق نشه.
این جا یه ذره سریع مشکلات عنکبوته حل شده. این که نمی تونست مشکلش رو حل کنه و مجبور می شد همونجوری به مسابقه ادامه بده، سوژه سازتر و بامزه تر نبود؟ این کار(حل کردن مشکلات) در ظاهر، کار شما رو آسون می کنه...ولی واقعیت اینه که سوژه های موجود رو از خودتون می گیرین. عنکبوتی با یه قایق شکسته و بدون پارو، کلی سوژه داره. ولی عنکبوتی که پارو داره و قایقش سالمه خیلی راحت می تونه به راهش ادامه بده.


نقل قول:
چون پاروش مثل پره قایق موتوری بود و عنکبوت یه عنکبوت اصیل بود خیلی زود به لرد رسید. عنکبوت خوشحال بود ولی خیلی سخت بود که اینو از چهره پشمالوش بفهمی
این جاش بامزه بود. صحنه خنده دار بود. توصیف عنکبوت هم همینطور. شکلک ها اصولا مال دیالوگ هستن. چون احساس و حالت گوینده رو نشون می دن. ولی استثناهایی هم وجود داره که بشه از شکلک، وسط توصیف ها استفاده کرد. این جا به نظر من این شکلک بد نشده. می شه استفاده کرد.

صحنه های خنده دار رو باید از توی موقعیتی که دارین بکشین بیرون.
این جا این که لرد با اعتماد به نفس داشت پارو می زد و یهو عنکبوته با سرعت خیلی بیشتری از کنارش رد می شه، خنده داره. روی این صحنه می شه تاکید کرد. می شه کامل و مفصل توصیفش کرد. نکته خوبش هم اینه که شما می تونین صحنه های طنز خلق کنین.


پست های قبلیتون(اونایی که من خونده بودم) یه ایراد اساسی داشتن. توصیف هاتون درست نبود. خیلی جاها حالت تعریف کردن خاطره پیدا می کرد. بعضی جاها نامفهوم می شد. این ایراد به میزان زیادی برطرف شده و این خیلی خوبه. چون توصیف های اشتباه و لحن نامفهوم، ایرادهایی هستن که بر طرف کردنشون سخته.

هنوز هم آخر خیلی جمله ها علامت نمی ذارین. به علامت گذاشتن عادت کنین. هیچ جمله ای بدون علامت تموم نمی شه. حداقل یه نقطه لازم داره. وقتی علامتی نمی ذارین، جمله ناقص به نظر می رسه و موقع خوندن ممکنه لحن داستان رو خراب کنه.


نقل قول:
یهو گرگینه پشمالو شروع کرد به شنا از محل مسابقه به سمت عنکبوت بخت برگشته.
_این چی؟؟ الان میاد منو به فنا میده.. بگیرینش.....
این جاش هم خنده دار بود. هم کار فنریر و هم دیالوگ عنکبوت.


نقل قول:
_مخترع مامان، شنا کردن تو رودخونه که جرم نیست حالا شاید اون وسط بخوره به شما
اینم خوب بود. مشخصه که دارین شخصیت ها رو خوب و درست می شناسین. خوب هم ازشون استفاده می کنین. مواظبشون باشین که چارچوبشونو حفظ کنن. مثلا اینجا لرد عنکبوته. ممکنه خیلی چیزا بگه و خیلی کارا انجام بده که در حالت عادی ازش بعید باشه. یا مثلا لحن حرف زدن مروپ با لرد، با لحن حرف زدن بقیه باید فرق داشته باشه. قسمت بعدی پستتون دقیقا در این مورده:
نقل قول:
حالت چهره لرد عحیب بود... سخت بود که بگی چجوری بود ولی ترکیبی از اینا بود( )
چهار تا از این پنج شکلک رو در حالت و سوژه های عادی نمی شه برای لرد زد! مناسب شخصیتش نیستن. ولی توی این سوژه می شه.

این جا سه مورد داریم که در حالت عادی ممنوعن و در حالت های استثنایی آزاد:
یکی رو بالا گفتم. تناسب شکلک با شخصیت.
دومی استفاده از شکلک به جای توضیحه.
سومی استفاده همزمان از چند شکلکه.

و شما به شکل عجیبی هر سه مورد رو درست انجام دادین و به نظر من نمی شه ایراد گرفت.
ولی باز توضیحش رو بدم که در حالت عادی، تا جایی که ممکن باشه از کلمات و جمله ها برای توصیف استفاده می کنیم، نه از شکلک. و باز هم در حالت عادی از چند شکلک بطور همزمان استفاده نمی کنیم، چون خیلی کم پیش میاد که یه نفر دو تا احساس رو بصورت همزمان توی چهره اش نشون بده.
ولی به هر حال توصیف و شکلک های شما این جا درست بودن.
بالاتر از این، برای دیالوگ عنکبوت دو تا شکلک گذاشتین که نمی دونم اشتباهی شده یا عمدیه. ولی اگه اشتباهی نیست، این کارو نکنین. یه شکلک، برای نشون دادن حالت کافیه. دو تا، دو برابرش نمی کنه.


نقل قول:
عنکبوت باید فکری میکرد...
جمله آخر خیلی خوب بود. پایان پست تکی، با پایان پست ادامه دار فرق می کنه. هر کدوم قواعد خودشون رو دارن. پایان پست ادامه دار باید روشن و واضح و تشویق کننده باشه. این تشویق کنندگی رو ممکنه از خیلی چیزا بگیره. از طنز...شخصیت...مسیری که باز گذاشته شده و مسئولیت نه چندان سختی که به عهده نفر بعدی گذاشته می شه.
این مورد آخر مثل وقتی می مونه که توی کلاس درس سوالی مطرح کنیم که همه جوابش رو بلدن.
چقدر برای جواب دادن ذوق و اشتیاق نشون می دن؟
این تشویق کنندگی، همونه...که شما هم از همین استفاده کردین. پستتون خیلی خوب تموم شده.

این پست شما خیلی بهتر از قبلیا بود. قبلیا اشکالات اساسی داشتن. اشکال های این یکی خیلی جزئی تره.
سوژه رو خیلی خوب پیش بردین. همون اول پست یه مانع(پارو) رو برطرف کردین...ولی خودتون یه مانع بهتر(فنریر) ایجاد کردین. درگیری با این مانع رو هم به عهده نفر بعدی گذاشتین و این خیلی خوبه.

شخصیت هاتون خوب هستن. از سوژه هاشون خوب استفاده کردین...ولی بدون استفاده از سوژه های شخصیت ها هم صحنه های خوبی نوشتین. مثل شنای فنریر.

توی این پست هیچ پیتری وجود نداره...و این مانع نوشتن شما نشده. برای همینه که تاکید می کنم تازه واردا اول نوشتن درست رو یاد بگیرن...پیشرفت کنن...اشکالاتشونو برطرف کنن و بعد به فکر سوژه برای شخصیتشون باشن. سوژه ها خودبخود پیش میان. باید براشون صبر کرد. لازم نیست حتما اخلاق و ویژگی خیلی برجسته و خارق العاده ای داشته باشیم. لازم نیست شخصیت خودمون حتما توی داستان حضور داشته باشه. با استفاده از بقیه و ویژگی هاشون هم می شه نوشت.

رفتم ببینم قبلا چه نکته هایی بهتون گفته بودم. بطور خلاصه:
شکل و لحن توصیف کردنتون درست شده...این خیلی خوبه.
جمله ها و توصیف های ساده و بی نکته و اضافه حذف شدن. اینم خیلی خوبه.
سوژه درست پیش رفته.
شخصیت ها حفظ شدن.
علامتگذاریا هنوز کمی ایراد داره.


خوب بود پیتر. مخصوصا نسبت به پست های قبلیتون خوب بود. همینطور عجولانه پیشرفت کنین.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۵:۳۷ یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۹

گریفیندور، مرگخواران

پیتر جونز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۳ دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۹:۴۱:۵۲ پنجشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۲
از محله ی جادوگران جوان تحت آموزش هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
گریفیندور
پیام: 234
آفلاین
سلام ارباب خوبین ارباب ؟
ارباب من پسر خیلی بدی هستم. خیلی عجولم... خیلی...
من مرگخوار بدی میشم ارباب؟؟
راستی میشه این پست رو نقد کنید ارباب؟




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۵:۲۹ شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 280 خانه گانت ها، آیلین پرنس:


نقل قول:
ـ خب؟
اگلانتاین خب بلاتریکس را نادیده گرفت. او بلاتریکس را می شناخت و می دانست به نفعش است جواب ندهد.
شروع پست، اشتباه نیست...ولی مناسب ترین شروع برای این پست هم نیست.
برای شروع، باید به پایان پست قبلی دقت کنیم. اگه سوالی مطرح شده جواب بدیم.
پست قبلی با یه توضیح کلی تموم شده. مثل تصویری که از دور می بینیم. این تصویر یهو نمی تونه بپره جلو. گفتگوی بین مرگخوارا، همون تصویر نزدیکه. راه حلش اینه که تصویر رو کم کم نزدیک کنیم. مثلا بگیم که مرگخوارا مدتی به راه رفتن ادامه دادن...یا بگیم در حالی که راه می رفتن اگلانتاین خودشو به بلاتریکس رسوند.
یه توضیحی که خواننده ای که از مرگخوارا دور شده، دوباره بهشون نزدیک بشه.
تکرار می کنم که شروع شما اشتباه نیست...ولی اینجوری بهتر می شه.


نقل قول:
ـ خب؟
اگلانتاین خب بلاتریکس را نادیده گرفت. او بلاتریکس را می شناخت و می دانست به نفعش است جواب ندهد.
ـ خب؟
این بار قضیه فرق داشت. کسانی که بلاتریکس را می شناختند می دانستند که اگر جواب ندهند این وضعیت تا شب ادامه خواهد داشت.
ـ بله بلا جونم
ـ پق
ـ بله بلاتریکس.
گذشته از شروع پست بودنش، این قسمت خوب بود. شخصیت بلاتریکس رو خوب توصیف کردی. شخصیت بی خیال اگلانتاین رو هم همینطور. فقط اون "پق" اونجا مشخص نیست چیه. اون قسمتش یا بهتر بود حذف بشه و یا یه توضیح کوتاه درباره اش داده بشه. اگه خیلی جالب باشه، توضیح می دیم...اگه نباشه، بهتره ازش صرفنظر کنیم.


نقل قول:
ـ تو برو هنر بخون من ریاضی می خونم بقیه هم برن جغرافی
ـ پق
ـ ماشینمو پشت اون درخته پارک کردم کسی نبینه
اینجا سه تا مورد داریم. اولین و شاید کم اهمیت ترینشون اینه که آخر هر جمله ای، بدون استثنا باید علامت گذاشته بشه. شکلک، جای علامت رو نمی گیره.

مورد دوم و سوم قسمت های مبهمش هستن. یکی همون "پق" هست که اینجا تکرار شده و مشخص نیست هدفش چیه و چه اتفاقی افتاده. دومی دیالوگ اگلانتاینه که هیچ مفهومی اینجا نداره. نه هدفی داره...نه طنزه...بهتره نباشه.


نقل قول:
مرگخواران پشت سر بلاتریکس به سمت درخت رفتند و سوار ماشین اگلانتاین شدند. لوسیوس اول روی صندلی راننده نشست ولی با دیدن بلاتریکس قرمزی که به او خیره شده بود خودش را کنار کشید. بلاتریکس پشت فرمان نشست و سرعت ماشین را روی دویست کیلومتر در ساعت تنظیم کرد
ایده حرکت با ماشین جالب بود. این که روی هدف تمرکز نکردی جالب بود. توی مسیر سوژه باید از هر صحنه و اتفاقی که می تونه توی راه بیفته استفاده کنیم. حرکت لوسیوس و عکس العمل بلا خوب بود. اصلا هم مهم نیست که قبل از حرکت ماشین، نمی شه سرعتش رو تنظیم کرد. اولا که این جا دنیای جادوییه و هر چیزی می تونه ممکن باشه. ولی گاهی حتی چیزای غیر ممکن رو هم می شه قبول کرد. مهم اینه که برای سوژه مفید یا خیلی جالب باشه. تو دنیای جادویی گاهی(حتی خیلی وقتا) می شه منطق دنیای واقعی رو کنار گذاشت.


نقل قول:
مرگخواران پشت سر بلاتریکس به سمت درخت رفتند و سوار ماشین اگلانتاین شدند. لوسیوس اول روی صندلی راننده نشست ولی با دیدن بلاتریکس قرمزی که به او خیره شده بود خودش را کنار کشید. بلاتریکس پشت فرمان نشست و سرعت ماشین را روی دویست کیلومتر در ساعت تنظیم کرد. قبل از اینکه اگلانتاین فریاد بزند و بگوید که آن ماشین تحمل چنین سرعتی را در مدت طولانی ندارد، مرگخواران دور شده بودند؛ دور تر از آنکه صدای او را بشنوند.
یه کمی مبهم می نویسی. مرگخوارا و بلاتریکس و اگلانتاین سوار ماشین شدن. اگلانتاین خواسته یه چیزی بگه...ولی قبل از این که بگه مرگخوارا دور شدن.
این یعنی اگلانتاین سوار ماشین نشده؟
اگه معنیش این باشه، حرکت درستی نیست که یه مرگخوار رو جا بذاریم و از سوژه دور کنیم. فایده خاصی هم نداره.


نقل قول:
ـ ماشین شما جوش آورده
ـ
این صدای مشنگ ناشناسی بود که مرگخواران را نمی شناخت.
ـ معجون موتور سرد کن بدم؟
ـ این دیگه از کجا پیداش شد؟
مرگخواران بدشانس هم زمان به دو بدبختی دچار شده بودند.
این جا هم پشت سر هم نوشته شدن دیالوگ ها و توضیح، خواننده رو گیج می کنه. اینجوری به نظر می رسه که جمله "معجون موتور سرد کن" رو هم اون مشنگ گفته...در حالی که می دونیم این جمله رو باید هکتور گفته باشه. اگه اینجوری می نوشتی، واضح تر می شه:
ـ ماشین شما جوش آورده.
این صدای مشنگ ناشناسی بود که مرگخواران را نمی شناخت.

ـ معجون موتور سرد کن بدم؟
ـ این دیگه از کجا پیداش شد؟

مرگخواران بدشانس هم زمان به دو بدبختی دچار شده بودند.


ورود مشنگ فایده ای نداشت...لزومی نداشت. یه بارِ اضافه روی سوژه می شه. وقتی می تونیم برای گفتن یه دیالوگ از شخصیت های حاضر استفاده کنیم، لازم نیست کسی رو وارد کنیم. مخصوصا یه شخص ناشناخته رو.
بین دیالوگ یه نفر و توضیحش هم نمی شه شکلک زد. الان توضیح شما بر می گرده به شکلک!

پستت یه ایراد مشخص داره. اونم اینه که به اندازه کافی و واضح توضیح ندادی. یه ذره با عجله می نویسی. دیالوگ ها و توضیحا کوتاه و سریعن. کمی سرعتتو کم کن. صحنه ها رو به اندازه کافی توضیح بده. فاصله ها رو به موقع بذار که خوندن پست راحت تر بشه.

در مقابل این ایراد، پستت دو تا نکته مثبت خیلی مهم داشت. اول این که یه سوژه فرعی خوب ایجاد کردی. اونم ماشین سواری مرگخواراست. دوم این که خودت یه مانع جالب و واضح توی سوژه ایجاد کردی. همین باعث می شه پستت ادامه داده بشه. چون خواننده رو تشویق به ادامه دادن می کنه.


شخصیت هات خوبن. سوژه رو خوب پیش بردی.

شخصیت های سوژه ها رو تا جایی که واقعا لازم نباشه از هم جدا نکن. سوژه های دو تکه، بعد از چند پست گره می خورن؛ مگه این که یه نظارت دقیق و مستقیم روشون باشه.

مهم ترین بخش ماجرا رو بلدی. پیش بردن سوژه و حفظ شخصیت ها...توضیح دادن و علامتگذاری و فاصله ها قسمت های فرعی تر هستن که خیلی ساده یاد می گیری. خوندن پست های اعضای خوب سایت هم خیلی کمکت می کنه.

یه مورد دیگه درباره طنز هست. هنوز اونقدر با سبک نوشتنت آشنا نیستم که بتونم بگم چه جور طنزی رو خوب می نویسی. ولی برای شروع طنز رو از شخصیت ها بگیر. همون صحنه بلاتریکس و لوسیوس خوب بود. کافی بود. سعی نکن پستت هر چه بیشتر خنده دار بشه. این کار تاثیر منفی می ذاره و از دستت در می ره که کدوم طنزت خوبه و کدوم نیست. اونجا موقعیت مناسبی برای اون دو تا شخصیت پیش اومد. همینجوری صبر کن. برای موقعیت های مناسب کمین کن... اگه یه ذره با دقت نگاه کنی، شخصیت هایی که برای اون موقعیت مناسب هستن خودشونو بهت نشون می دن.


خوب داری پیش می ری. دلیلش هم اینه که این پست خیلی بهتر از پست قبلی ایفای نقشته که تو قصر مالفوی ها زدی. اینم یعنی پیشرفت کردی. همینجوری برو جلو!



ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۱/۳۰ ۱۵:۳۴:۴۹



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۲۹ جمعه ۲۹ فروردین ۱۳۹۹

ربکا لاک‌وود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۷ چهارشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۳:۳۱ شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۲
از از تاریک‌ترین نقطه‌ی زیر سایه‌ی ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 326
آفلاین
سلام ارباب! خوبین؟
ارباب یه پست زده بودم... گفتم اگه میشه و اگه شد، نقدش کنین!
میشه؟


سلام ربکا
خوبیم.
می شه و شد. چرا نشه!

نقد شما رو با جغد شاخدار فرستادیم.



ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۱/۳۰ ۱۵:۳۳:۴۵

Mon Grand Seigneur
fille française
♡ Only Raven ♡


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۳۰ جمعه ۲۹ فروردین ۱۳۹۹

ریونکلاو، مرگخواران

آیلین پرینس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۸
آخرین ورود:
امروز ۰:۱۶:۲۰
از من به تو نصیحت...
گروه:
مترجم
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 305
آفلاین
اربابا! لطفا اینو برام نقد کنید


............................... Bird of death ................................

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۸:۵۹ یکشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۹

رکسان ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۱۳ پنجشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۴:۵۵ شنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۰
از ش چندشم میشه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 219
آفلاین
سلام ارباب. خوبین ارباب؟
خیلی دلم برای اینجا تنگ شده بود ارباب.
میشه اینو نقد کنید ارباب؟


سلام خالی

دل اینجا نیز برای شما تنگ شده بود!

نقد شما با اسب فرستاده شد که سریع برسه.



ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۱/۲۴ ۲۳:۲۵:۵۳

رکسان خالی... خالی خالی! بدون ویزلی!

تصویر کوچک شده









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.