هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۲۱:۴۶ جمعه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۹

هافلپاف، مرگخواران

اگلانتاین پافت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۶ پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۲:۲۲:۰۸ جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
هافلپاف
پیام: 163
آفلاین
- بفرمایید...این هم مدرک هایی که خیلی معتبرند و اصلا هم جعلی و تقلبی و بی ارزش و...

بلاتریکس پس گردنی نثار مرگخوار پر حرف کرد و به هتل دار زل زد...و زل زد...اما هتل دار بی هیچ حرفی، فقط درحال برسی مدارک بود.
- چیه؟...نکنه می خوایید بگید مدرک هامون جعلیه؟
- امم...نه نه...فقط این کاغذ چرا خالیه؟
- یعنی رکسانه؟

رابستن درحالی که قد بلندی میکرد تا بتواند روی پیشخوان را ببیند، توضیح داد.
- آخه میدونید؟...چیز بودن میشه. به من مداد رسیدن نکرد؛ مجبور شدن شدم با مداد سفید نوشتن...

مرگخواران که با هر کلمه ی رابستن، سوتی جدیدی کشف می کردند، سه چهار نفری روی او افتاده و اجازه اتمام حرفش را ندادند.
هتلدار به کتک کاری جلوی رویش توجهی نکرد و ادامه داد.
- آخه چجوری نسبت خانمی به اسم مروپ گانت با فردی به اسم "آلوچه مامان" میتونه نسبت مادر و فرزندی باشه؟

بانو گانت طوری که گویی حرف زشتی شنیده باشد، رویش را از هتل دار برگرداند.
- من برم خانه سالمندان؟
- ناراحت شدین؟


ارباب...ناراحت شدید؟



پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۲۱:۱۷ جمعه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

هکتور دگورث گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۲ سه شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۶:۴۷ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲
از روی شونه های آریانا!
گروه:
مرگخوار
اسلیترین
کاربران عضو
ناظر انجمن
ایفای نقش
پیام: 956
آفلاین
- یاران ما؟
- بله!
- مدرک جعلی ساختین؟
- بله!
- به مسئول هتل دادین؟
- ارباب اومده!
- چی چی آورده؟
-مدرک جعلی!
- بده و بیا!
- با صدای چی؟
- خش و خش و خش!
- یاران ما!

طلسمی از سوی لرد که پس از جا خالی های متعدد صاف وسط شکم درخت فرود اومد، مرگخوار ها رو متوجه خودشون و لرد کرد.

- ما رو مسخره کردین؟
- نه ارباب!
- برای ما عمو زنجیر باف میخونین؟
- نه ارباب!
- مدرک جعلی رو ساختین؟
- بله!
- به مسئول هتل دادین؟
- بله!

لرد آماده شد تا طلسم بعدی رو هم روانه ی مرگخوار ها کنه!


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۲۰:۲۹ جمعه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۹

هافلپاف، مرگخواران

سدریک دیگوری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۳ دوشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
دیروز ۲۳:۱۱:۳۵
از خواب بیدارم نکن!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
هافلپاف
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 699
آفلاین
- تموم شد؟
- بله. دیدین چقدر همه‌مون با هم فامیل بودیم؟
- بله دیدم. ولی باید بگم برای اثبات حرفاتون باید مدرک داشته باشین. همینجوری که نمی‌تونم قبول کنم. مدرک شناسایی می‌خوام.

مرگخواران به یکدیگر نگاه کردند. سپس در گوشه‌ای جمع شدند تا به صحبت بپردازند و نقشه‌ای بکشند.

- ارباب می‌تونیم یه کروشیو بهش بزنیم و مجبورش کنیم کلید اتاقا رو بهمون بده.

مرگخواران نگاه عاقل اندر سفیهانه‌ای به گوینده‌ی این پیشنهاد انداختند.
- فقط که همین یه نگهبان نیست! اگه به این کروشیو بزنیم بقیشون میان و می‌ندازنمون بیرون و تنها جای خوابمون رو هم از دست می‌دیم!
- اصلا چه اصراری هست که اتاق بگیریم؟ همینجا بخوابیم دیگه. راهروشونم که بزرگه، همه‌مون جا می‌شیم.

سدریک پس از این حرف، بالشش را کنارش روی زمین انداخت و به سرعت به خواب رفت.

- ارباب، من یه پیشنهاد فوق‌العاده دارم! می‌تونیم مدرک جعلی بسازیم!
- یاران ما، یک لحظه سکوت کنید. ایده‌ای خارق‌العاده به ذهنمان رسید...مدرک جعلی درست می‌کنیم.

فنریر که به نادیده گرفته شدن حرف‌هایش عادت داشت، حرفی نزد و ساکت شد. یا شاید هم جرعت این را نداشت که حرفی بزند و با لرد سیاه مخالفتی کند.


ویرایش شده توسط سدریک دیگوری در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۵ ۲۰:۳۳:۰۲

فقط ارباب!
هستم...ولی خستم!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۱۹:۵۳ جمعه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۹

مروپ گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۸ شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۳:۵۴ جمعه ۵ فروردین ۱۴۰۱
از زیر سایه عزیز مامان
گروه:
کاربران عضو
شناسه های بسته شده
پیام: 425
آفلاین
مرگخواران در جیب هایشان به دنبال مدارک شناسایی خود گشتند اما بلافاصله به یاد آوردند که مدارکشان هم در خانه ریدل ها جا مانده است.

-مشکلی نیست خودمون خودمونو بهتون می شناسونیم! ببینید، متاسفانه این یارو که صورتش پر از خراشه شوهر منه و اون کچله...
-چشممان تاریک! با ما بودی بلا؟!
-نه سرورم من هیچ وقت همچین جسارتی نمی کنم. منظورم رابستن بود!

سپس خطاب به هتلدار ادامه داد:
-اون کچل آبی رنگه هم متاسفانه برادر شوهر منه.
-منم مامان عزیز مامانم.

اما مرگخوارانی که با بقیه نسبتی نداشتند چه؟ تصمیم گرفتند نسبت های فرضی برای خود بسازند.
-منم شوهر خاله اربابم! ارباب؟ ناراحت که نشدین؟
-اگلا مامان؟ یعنی تو شوهر خواهر منی؟! ولی من که خواهری نداشتم! داشتم؟
-پس منم عموی جد اربابم.
-منم نوه نتیجه ندیده ارباب!
-

تا دقایقی بعد، لرد صاحب هفت دایی، هشت خاله، پنجاه فرزند و هفتاد نواده شده بود.

هتلدار درحالی که یک دستش را زیر چانه اش گذاشته بود با بی حوصلگی منتظر بود تا حرف های مرگخواران تمام شود.



پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۱۶:۳۵ جمعه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۹

فنریر گری‌بک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۱ جمعه ۱ تیر ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۳:۰۱ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۲
از زیر سایه ارباب
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 552
آفلاین
لرد و مرگخوارا سرعتشون برای رسیدن به هتل رو بیشتر کردن. هتل هم برای اینکه موضوع کاملا کلیشه ای و عادی باشه همونجا ایستاد تا لرد، مرگخوارا و درخت بهش برسن.
درخت که تنه زخمیش رو با شاخه هاش میمالید، خودشو جلوی همه انداخت و نفر اول وارد هتل شد که البته باعث ناراحتی و خشم لرد و مرگخوارا شد.

لرد و مرگخوارا هم که شدیدا عصبانی بودن و نقشه های شیطانی دیگه ای برای کم کردن شر درخت میکشیدن، وارد شدن.
به سرعت درخت رو دست به دست فرستادن ته صف و رفتن پشت میز پذیرش هتل.
مسئول هتل که سعی میکرد فکش رو از دیدن جمعیت و درختی که سعی میکرد به زور خودشو بهشون بچسبونه، جمع کنه، گفت:
- سلام... شما؟
- اتاق میخوایم.
- آممم... اتاق... بعد واسه کل این جمعیت؟
- دقیقا همینطوره. این درخت هم با ما نیست البته.
- فکر میکنید نیستم ولی. هستم کاملا.

لرد کم کم داشت قرمز میشد...
- میفرمودیم. اتاق واسه تمام جمعیت، خودمون هم اتاق تکی میخوایم.
- صحیح... حالا اتاقو یه کاریش میشه کرد. چه نسبتی با هم دارید؟ و همچنین مدارک شناساییتون رو باید ببینم.


ویرایش شده توسط فنریر گری‌بک در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۵ ۱۸:۵۳:۲۷
دلیل ویرایش: غلط املایی!



پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۱۶:۱۳ جمعه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۹

مرگخواران

تام جاگسن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۱ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۲:۳۸:۱۷ دوشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۲
از تسترال جماعت فقط تفش به ما رسید.
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 643
آفلاین
مرگخواران یکی پس از دیگری ایده هایشان را برای یادگاریِ روی درخت اعلام می‌کردند.
- می‌تونیم خلاصه ای از معادلات ریاضی رو یادگاری بذاریم تا نسل بعدی هم استفاده کنن!
-
- خب... نه.
- می‌تونیم کتابای هاگوارتز رو روش بنویسیم... کامل!

بلاتریکس علاقه ی شدیدی به نابودیِ کامل درخت داشت!

- فهمیدن شدم!
- بگو رابمان.
- "عشقم لرد؛ عشقش لرد!"
- رابمان! کاری نکن تا به سیزارو برت گردانیم.

راب به آرامی به پشت تام رفت و پناه گرفت.

- اصلا خودمان می‌گوئیم، بنویسید: "سیاهی تا ابد، ابد تا سیاهی"
- واو! چه جمله ی پرمحتوایی!
- اربابی داریم دانا و خوش زبان.

مرگخواران در حالی که برای لردسیاه خودشیرینی می‌کردند به طرف درخت رفتند تا جمله ی مذکور را روی تنه اش حک کنند.

- به مرلین اگه دستتون به من بخو...

اما حرف درخت نصفه و نیمه ماند، چون در همان زمان بلاتریکس با چاقویی به جانش افتاد تا جمله را روی تنه اش حک کند.
- تمام شد ارباب.

بلاتریکس سریع العمل بود!
مرگخواران راه می‌رفتند و به آزار و اذیت درخت مشغول بودند؛ که ناگهان با صدای لردسیاه از حرکت ایستادند.
- هتل را می‌بینیم.

هتل در انتهای خیابان مشخص بود... بالاخره به محلی برای استراحت می‌رسیدند!


آروم آقا! دست و پام ریخت!


پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۱۴:۰۴ جمعه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۹

مروپ گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۸ شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۳:۵۴ جمعه ۵ فروردین ۱۴۰۱
از زیر سایه عزیز مامان
گروه:
کاربران عضو
شناسه های بسته شده
پیام: 425
آفلاین
ساختمان هتل از فاصله نه چندان دور، نمایان شد اما مرگخواران همچنان میل به درخت آزاری داشتند.

-می خواین به شاخه هاش تاب وصل کنیم تا بشکنن؟

درخت در سکوت عمیقی فرو رفته بود.

-کنارش آتیش روشن کنیم و کاملا اتفاقی یادمون بره خاموشش کنیم؟

درخت خیلی پررو تر از این ها بود که با این تهدید ها ریشه پس بکشد!

-روش یادگاری بنویسیم؟

لرد با شنیدن ایده آخر، در فکر فرو رفت.



پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۹:۲۷ جمعه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۹

ویزنگاموت، مرگخواران

بلاتریکس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱:۴۴:۵۴ یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲
از زير سايه لرد سياه
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 828
آفلاین
-تو همینجا می‌مونی و با ما نمیای درخت. واضحه؟... همینجا می‌مونی. تو مرگخوار نیستی!

درخت با غصه مشهودی سر شاخه‌هایش را پایین انداخت.
-چشم!

چیز عجیبی نبود... از ابهت لردسیاه وسط بهار طوفان اتفاق می‌افتاد... یک درخت که دیگر چیزی نبود.
پس لرد سیاه و مرگخواران خوشحال از اینکه از شر درخت مزاحم خلاص شده‌اند، مسیر هتل را در پیش گرفتند.

خش خش خش

با صدای خش‌خش همه به پشت سر نگاه کردند.
جز درختی ثابت و ساکن چیزی ندیدند. پس باز شروع به حرکت کردند.

خش خش خش

لردسیاه که به وضوح طاقتشان تمام شده بود، به سرعت چرخیدند تا مچ درخت را بگیرند.
-ما به تو گفتیم همونجا بمونی. باز داری دنبالمون میای!

اما درخت هیچ صحبتی نکرد و به ایفای نقش درختی معمولی بودن ادامه داد.

-بشکنم شاخه‌هاش رو ارباب؟


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۳:۳۲ جمعه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۹

هافلپاف، مرگخواران

سدریک دیگوری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۳ دوشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
دیروز ۲۳:۱۱:۳۵
از خواب بیدارم نکن!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
هافلپاف
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 699
آفلاین
- اممم...خوشتون نیومد ارباب؟ می‌خواید بگم یه چیز دیگه بخونن؟
- دیگر مایل نیستیم چیزی بشنویم. مرگخوارانمان نیز به اندازه کافی استراحت کردند. یاران ما، حرکت می‌کنیم!

لرد پس از این حرف، از روی صندلی بلند شد و به سمت هتل به راه افتاد. مرگخواران نیز به ناچار خود را از روی زمین جمع کرده و به دنبال اربابشان حرکت کردند.

ثانیه‌ای نگذشته بود که صدای خش‌خشی از پشت سرشان توجهشان را جلب کرد. لرد سیاه سرش را برگرداند و با درخت مواجه شد که با سرعت پشت سرشان می‌آمد و صدای کشیده شدن ریشه‌هایش بر آسفالت به گوش می‌رسید.

- تو کجا؟ چه کسی گفت دنبالمان بیایی؟
- ارباب خودتون گفتین یاران ما، حرکت می‌کنیم! منم جزو یارانتونم دیگه. بنابراین منم طبق دستور حرکت کردم.

درخت برای اثبات مرگخوار بودنش، یک بار دورِ خودش چرخید تا ردای بلند و سیاهی که پوشیده بود را به نمایش بگذارد؛ که البته با این کار برگ‌هایش را در سر و صورت مرگخواران فرو برد. سپس شاخه‌ای که علامت شومش را روی آن حک کرده بود، پایین آورد و درست مقابل صورت لرد نگه داشت و منتظر عکس‌العمل لرد ماند.


فقط ارباب!
هستم...ولی خستم!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۱:۰۱ جمعه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

هکتور دگورث گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۲ سه شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۶:۴۷ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲
از روی شونه های آریانا!
گروه:
مرگخوار
اسلیترین
کاربران عضو
ناظر انجمن
ایفای نقش
پیام: 956
آفلاین
بعد از مدتی طولانی نگاه های معنی دار درخت و بلا به همدیگه بلاخره درخت صداش رو صاف کرد.
- اهم خب... پرنده ها بیاید آواز بخونید ببینم!

درخت صف پرنده ها رو مرتب میکنه و بعد از مقادیری پچ پچ و هماهنگی برگ هاش رو کنار میزنه.

- گروه سرود پرنده های قفسی تقدیم میکند!
- با شماره ی سه. یک... دو... سه...
- یه امشب شب عشقه، همین امشبو داریم، چرا قصه ی دردو واسه فردا نذاریم... عزیزان همه با هم بخونید! که امشب شب عشقه...
- این چی میگه؟
- کیه اهل جهنم که خونش تو بهشته؟
- این الان با ما بود؟
- اگه فردا برامون پر از صلح و صفا بود چه خوب بود که تو دنیا یه فردا مال ما بود!
- درخت؟
- یه درمونده ی امروز واسش فرقی نداره که فردا سر راهش زمونه چی میذاره!
- به ما گفتن درمونده؟ نجینی؟ شام جوجه سوخاری داری!


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.