سوسک و لینی با تعجب نگاهی به هم میندازن.
- تو چه فرشتهای هستی که خنده شیطانی میکنی؟
- خجالت بکش.
فرشته برای دومین بار شکست میخوره و موفق به تحتتاثیر قرار دادن دو حشره پیش روش نمیشه. فرشته بعد از مدتها مامور راهنمایی ملت به بهشت یا جهنم شده بود و در اولین بازگشتش، موفق عمل نکرده بود.
- تقصیر منه که میخواستم یجوری خبر بدو بهتون بدم که خیلی غصه نخورین. به هر حال جفتتون جهنمی شدین! ازین طرف!
لینی هنوزم درکی از رفتار عجیب فرشته تو این مدت نداشت، اما به هر حال با جهنمی شدن هم مخالفتی نداشت. پس شونههاشو بالا میندازه و به سمتی که فرشته گفته بود حرکت میکنه.
سوسک اما از جاش تکون نمیخوره و به جاش میزنه زیر گریه.
- چرا من باید جهنمی شم آخه؟!
فرشته نگاه متعجبشو از لینیِ راضی برمیداره و به سوسکِ نالان برمیگردونه. بعدش پرونده بلند بالایی رو از غیب ظاهر میکنه.
- ترسوندن 124895734856 نفر تو دستشویی. ترسوندن 47745797534634634 تو سایر نقاط خونه. حرکت روی بدن 5362457457 نفـ...
- ولی من فقط یه زندگی سوسکی رو در پیش گرفته بودم نه بیشتر.
- بیا بریم بابا، غصه چیو میخوری؟ جهنم بهتره. بهشت چیه آخه؟ کسلکننده و لوس.
لینی دستی به گردن سوسک گریان میندازه و اونو کشون کشون با خودش به جهنم میبره.
- به کجا چنین شتابان؟
- به جهنم!
فرشته پرواز بلندی میکنه و یکراست جلوی لینی و سوسک فرود میاد و راهشونو سد میکنه.
- فک کردین قراره برین جهنم بخور بخواب کنین؟ ما شغلی براتون تدارک دیدیم که بعنوان مجازات شبانهروز باید بهش مشغول باشین.
فرشته عینکی به چشمش میزنه و لیست دیگهای بیرون میاره.
- لینی وارنر... شما باید در همین هیبت حشرهایت به شغل شریف تمیزکاری تمام نقاط جهنم مشغول بشی. اینم سطل آب و جارو!
- چی؟ فرشته حسابی اصن میفهمی چی میگی؟ این سطل و جارو ده برابر هیکل منن. چطوری حملشون کنم که حالا بخوام تمیزکاریم باشون بکنم؟ هان؟
- همینه که هست! برو مشغول شو!
فرشته بشکنی میزنه و یهو بادی میوزه و لینی رو با خودش به جهنم میبره. اما قبل از اینکه به طور کامل داخل جهنم پرتاب بشه آخرین فریادش به گوش میرسه.
- حداقل میذاشتی ببینم شغل اون سوسکه چیه! شاید به توافق میرسیدیم شغل عوض کنیـ...
صدای لینی با بسته شدن درهای جهنم خفه میشه...