بررسی
پست شماره 407 قصر خانواده مالفوی، آیلین پرنس:
آیلین چرا این شکلی شدی!
نقل قول:
-امم... چیزه...یعنی حتما... دنبال من بیاید!
اون "امم...چیزه" وقتی استفاده می شه که بخواییم یه اشتباه یا سوء تفاهم رو برطرف کنیم.
آخر پست قبلی رو بخون.
اشتباهی وجود نداره. برای همین این دیالوگ برای شروع پست کمی اشتباهه. گفتم کمی...چون خیلی مهم نیست؛ ولی موقع خوندن یه ذره جلب توجه می کنه و بهتره درست نوشته بشه. مثلا مالفوی می تونست زیر لب بگه "عجب گیری کردیما"...بعدش بگه "اممم...چیزه...یعنی حتما...دنبال من بیایین."
نقل قول:
-نخیر! همیشه ما جلو می رویم!
-چشم ارباب!
حرف لرد خوب بود. شخصیتش رو خوب نشون دادی. همونطور که می بینی برای توصیف شخصیت ها احتیاج به جمله های طولانی و پیچیده نداریم. یه جمله و یه شکلک به جا، کافیه.
نقل قول:
لرد از پله بالا رفت. او تند تند راه میرفت و با مسیری مارپیچی از همه جای خانه دیدن میکرد.
جمله هات یه ذره باید اصلاح بشن. ولی اصلا نگران این نباش. این موردیه که حتما و خیلی زود بهتر می شه. چون توی سایت می خونی و می نویسی. یکی از فایده های این سایت همینه. مخصوصا الان که املا و نگارش اهمیت چندانی نداره، خیلیا اشتباه می نویسن. جمله بندیاشون ضعیفه. نمی تونن منظورشونو با نوشتن برسونن. چیزی که در طول زندگی خیلی وقتا ممکنه لازم باشه.
این جا "با مسیری مارپیچی" غلطه. مفهومش این می شه که به کمک مسیر مارپیچی داشت می دید. می تونستی بنویسی از مسیری مارپیچی بالا می رفت و دیدن می کرد.
جمله اول و دومت به نظر من باید یکی بشن. اینجوری قشنگ تر می شه:
لرد از مسیر مارپیچی پله ها بالا رفت. در حالی که به سرعت حرکت می کرد، شروع به بررسی خانه کرد.موقع نوشتن باید فکر کنیم که چطوری بنویسیم که کلمات و فعل های نزدیک به هم، کمتر تکرار بشن. مثلا اگه می نوشتم:
"در حالی که به سرعت حرکت می کرد از همه جای خانه دیدن می کرد" جالب نمی شد. این "می کرد" ها یه ذره توی ذوق می زدن. گاهی چاره ای نیست. مجبوریم بنویسیم، ولی گاهی هم می شه جمله رو کمی تغییر داد یا با جمله هم معنی جایگزینش کرد.
نقل قول:
لرد از آشپزخانه و سالن غذاخوری گذشت و به اتاق خواب لوسیوس رسید.
چرا گذشت؟
مگه اینا سوژه نیستن؟
سوژه ها رو نباید به این سرعت رد کنیم.
فرض کنیم که قصد داری در مورد اتاق خواب بنویسی. می تونی مستقیم بری سراغ اتاق خواب که نفر بعدی اگه خواست، آشپزخونه رو توصیف کنه. این که ردشون کنی، به ضرر سوژه اس.
نقل قول:
-چیزی گفتی لوسیوس؟
-نه ارباب هیچی نگفتم.
مالفوی ها از این دردسر نجات یافته بودند اما طبقه پایین هنوز مانده بود. لرد که خانه آنها را بلد نبود پس از چند دور چرخیدن دور خانه پله را پیدا کرد و از آن پایین رفت. از اتاق خواب دراکو و نارسیسا گرفته تا حمام آنها همه را نگاه کرد و به در خروجی رسید. لوسیوس می دانست که این در خروجی است اما یاد گرفته بود که دیگر حرفی نزند. لرد از همان در خارج شد و دیگربر نگشت. مالفوی ها نمی دانستند بعد از برگشتن لرد چه سرنوشتی در انتظارشان است.
سوژه رو کمی اشتباه فهمیدی.
لرد برای چی داره از خونه بازدید می کنه؟
مالفوی ها همه چیشونو از دست دادن و هیچ وسیله ای ندارن. ولی اینو از همه مخفی کردن. لرد قرار بود یکی یکی بخشای مختلف خونشونو ببینه و اینا برای نبودن وسایل، دلیل و بهانه بیارن.
خارج شدن لرد هم فایده خاصی نداشت. اگه خودت بر می گردوندیش می تونست بامزه باشه. برگرده و بگه پس چرا چیزی نمی گین! این که در خروجی بود.
مشکل اصلی سوژه اش که درست پیش نرفته. سوژه ها رو گاهی که لازم باشه می تونیم تغییر بدیم، ولی نمی تونیم ازشون رد بشیم(مگه این که ناظر باشیم و تشخیص بدیم که اینجوری بهتره). سوژه ها رو درست و کامل بخون...همونجوری که هست پیش ببر و از همه موقعیت ها استفاده کن. مثلا توی همچین سوژه ای، لازم نیست توی یک پست کل خونه رو بگرده. شما فقط درباره یه قسمتش بنویس. آروم و قدم به قدم جلو برو.
جمله بندیات کمی مشکل داره که به نظر من مهم نیست. جزئیه و راحت حل می شه.
نقش شخصیت ها کمرنگ بود. برای همین هنوز نمی تونم با اطمینان بگم که درست بودن یا نه...ولی حداقل ایراد و اشکال بزرگی در این مورد ندیدم.
..........................
پیترخوبیم! ما کلا میونه ای با سلام نداریم!
بررسی
پست شماره 545 خاطرات مرگخواران، پیتر جونز:
جدی نویسی کار سختیه. منظورم جدیِ خوب نوشتنه. یه کلمه یا توصیف اشتباه می تونه ترکیب کل پست رو به هم بریزه. ولی معنیش این نیست که کلا کنار بذارینش. این که سعی کنین هر دو سبک رو یاد بگیرین خیلی خوبه. حتی اگه یکیش در حد متوسط باشه.
نقل قول:
آرام آرام نفس می کشید.عمیق و منظم...
به خانه ریدل ها نگاه کرد. خانه ای که دوبار قبل تر باعث شد شکست بخورد.خانه ای که آرزویش بود در آن به لرد خدمت کند.
جمله شروع، خوب بود. ولی توصیف بعدیش یه کلمه اشتباه داشت که جو شروع پست رو خراب می کرد.
دو بار قبل تر!
اینو شاید بشه توی یه پست طنز قبول کرد...ولی برای پست جدی اصلا مناسب نیست.
یکی از نکات جدی نویسی هم همینه. دایره لغاتتون باید وسیع باشه و بتونین توصیف هاتون رو با بهترین کلمات انجام بدین. اون جمله رو می شد اینجوری نوشت:
آرام آرام نفس می کشید.عمیق و منظم...
به خانه ریدل ها نگاه کرد. خانه ای که پیش از این(یا در گذشته)، دو بار شکست را در آن تجربه کرده بود. خانه ای که آرزویش بود در آن به لرد خدمت کند.جمله "باعث شد شکست بخورد" هم اشتباهه. خانه ریدل ها که باعث نشده جیمز شکست بخوره. نقشی توی این اتفاق نداشته. برای همین، اونم عوض کردم.
فاصله ها و تاکید ها رو باید کمی بیشتر رعایت کن. تردید ها و مکث ها رو باید نشون بدی. از هر کلمه ای که می تونه جدیت ماجرا رو از بین ببره، تا جایی که ممکنه دوری کنی و یا براش مقدمه مناسب بنویسی:
نقل قول:
دست توی جیبش کرد و جونده ای که در خود گوله شده بود را بیرون کشید. آن سنجابش بود.فندق... پیتر آهی کشید. چه اسم مسخره ای. انگار به پسری که اسم سنجابش را فندق می گذارد اجازه مرگخوار شدن می دهند!
دستش را داخل جیبش کرد و جونده ای که در خود گلوله شده بود را بیرون کشید.
سنجابش بود.
به یاد اسم مضحک و مسخره ای که برای سنجاب انتخاب کرده بود افتاد.
فندق!
آهی کشید. چطور انتظار داشت به پسری که اسم سنجابش را فندق می گذارد اجازه مرگخوار شدن بدهند؟"توی جیبش" محاوره ایه. لحن شما کتابیه. برای همین عوضش کردم.
بعد از "سنجابش بود" یه مقدمه کوتاه نوشتم که اسم فندق، توی ذوق خواننده نزنه. یه جورایی به خواننده اعلام می کنیم که خود پیتر هم می دونه این اسم مسخره اس.
ضمیر بی فایده "آن" رو حذف کردم.
جمله آخر رو اصلاح کردم.
نقل قول:
پیتر شرایط لازم را نداشت... او برای این کار زیادی بچه بود... یا حتی زیادی... هرچه که بود شرایط لازم را نداشت.
این جا هم مکث داریم. بعد از "زیادی" دومی. مکثش طولانیه. برای همی بهتر بود می رفتی سر خط.
پیتر شرایط لازم را نداشت... او برای این کار زیادی بچه بود... یا حتی زیادی...
هرچه که بود شرایط لازم را نداشت.نقل قول:
پیتر ماموریت ها و کار های لرد ومرگخواران را دیده بود. در تک تک عمل هایشان(پست هایشان.) آن ها در این کار مرگخواری(نویسنده ای) قدر بودند!
کلمات پست و نویسنده این جا چیکار می کنن؟! مرگخوارا توی ایفای نقش پست نمی زنن. اونا شخصیت هایی هستن که ما ماجراهایی که براشون اتفاق میفته رو توضیح می دیم! برای همین اصلا درست نیست که شخصیت های واقعی ما رو با لرد و مرگخوارا تلفیق کنی. اونی که پست می زنه منم...اونی که توی پستم هست لرده. با هم فرق می کنن.
احتمالا این جا خواستی مستقیما به این اشاره کنی که سطح نوشته ها روی رد یا تایید شدن تاثیر داره. ولی در این صورت هم نمی شه اونجا رو خانه ریدل ها و شخصیت رو پیتر در نظر گرفت. مرگخوارا نویسنده نیستن. جادوگر و ساحره هستن. می شد اینجوری نوشت که یه آدم واقعی اومده توی سایت و سعی می کنه مرگخوار بشه. پست می زنه...ولی رد می شه.
اینم برای ایفای نقش خیلی جالب نیست؛ مگه این که خیلی خاص و متفاوت نوشته بشه.
نقل قول:
احساس غم کرده بود.
غمگین شده بود.
نقل قول:
حدود 30 دقیقه بعد...
پیتر بیرون اومد...
باورش نمی شد.
اون قبول شد!
لحن پستت رو یکدست نگه دار. یا محاوره ای و یا کتابی.
"بیرون اومد" محاوره ایه.
ضمیرای اضافه ننویس. "اون" اضافیه...زمانش هم بهتره به صورت "قبول شده بود" نوشته می شد. چون همون لحظه قبول نشده...پیتر قبل از ما می دونست که قبول شده.
نقل قول:
_تام گور به گورنشده مامان و تازه وارد مامان. بیاین براتون خورشت خیار درست کردم.
پیتر به تام نگاهی انداخت و تام زیرلب به او گفت:
_عادت می کنی.
پیتر سر تکان داد و همراه مروپ به سمت اتاق مذکور وارد شدند.
افراد درون اتاق به گرمی از او استقبال کردند. پیتر با خوشحالی با آن ها حرف می زد و شوخی می کرد.
این قسمت، بهترین قسمت پست بود.
دیالوگ مروپ، پست جدی رو تبدیل به طنز نمی کنه. اون جزئی از شخصیت مروپه.
جمله هات ایراد دارن. اینو با توجه به جدی بودن پست گفتم. پست جدی احتیاج به جمله های قوی داره.
ایده اصلیت خوب بود. آخر پستت قشنگ بود. بعضی جاها زاویه نگاهت به احساس شخصیت قشنگه بود. مثلا جایی که پیتر داشت خودشو برای رد شدن آماده می کرد و از اسم سنجابش به عنوان دلیل استفاده می کرد.
و فراموش نکن که شخصیت های ایفای نقش رو با آدم های واقعی که نشستن و می نویسن قاطی نکنی.
یه نکته خوب ماجرا این بود که ساده و بی تکلف نوشتی. سعی نکردی برای تاثیر گذاری بیشتر، ماجرا رو خیلی تلخ یا غم انگیز نشون بدی...که کار درستیه، چون تاثیر عکس می ذاره.
برای تبدیل شدن به یه پست جدی خوب، هنوز خیلی کار داره...ولی خیلی بد یا غیر قابل قبول هم نبود. اگه واقعا بخوای جدی بنویسی و تمرین کنی ایرادات بر طرف می شه.
موفق باشید!
............................................
ماتیلدا... نقد شما فرستادنیه. خواهیم فرستاد!