هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۲۶ جمعه ۹ خرداد ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
بررسی پست شماره 204 جانورنماها، شیلا بروکس:


اشتباهای تایپی و املایی و نگارشی جزو موارد خیلی مهم برای نقد کردن نیستن. مگه این که روی فهمیدن مفهوم داستان تاثیر بذارن یا خوندنش رو سخت کنن. ولی اینا مواردی هستن که رعایت نکردنشون یه حالت بی اعتمادی نسبت به نویسنده در خواننده ایجاد می کنه که خوب نیست. برای همین خیلی بهتره که بر طرف بشن. شما هم اشتباه املایی دارین، هم نگارشی، و هم تایپی.
حواص نه...حواس( این یکی ممکنه اشتباه تایپی باشه).
آخر هر جمله ای بدون استثنا باید علامت بذارین. شکلک داشتن یا نداشتن جمله تاثیری روی این مورد نداره. هر جمله ای با علامت تموم می شه.


پستتون کمی طولانیه. بهتره کوتاه تر بنویسین. مگه این که قصد داشته باشین داستان رو به نقطه خاصی برسونین و چاره دیگه ای نباشه.


نقل قول:
شنیدن صدایی که ورد کروشیو را به زبان آورده بود و پس از آن صدای جیغ بلند یک دختر حواص لوسیوس را از وردی که میخواست به زبان بیاورد پرت کرد پس به سمت صدا برگشت و بلاتریکس را دید که داشت یک دختر را شکنجه می کرد
اولین اشکال این قسمت اینه که کلا هیچ علامتی نداره. منظورم وسطشه. همین بدون علامت بودن باعث می شه لحن نداشته باشه.
شنیدن صدایی که ورد کروشیو را به زبان آورده بود، و پس از آن صدای جیغ بلند یک دختر، حواس لوسیوس را از وردی که میخواست به زبان بیاورد پرت کرد. پس به سمت صدا برگشت و بلاتریکس را دید که داشت یک دختر را شکنجه می کرد.

اینجوری بهتر شد.

ایراد بعدیش اینه که برای توصیف از شکلک استفاده کردین. شکلک اصولا مال دیالوگه. احساس شخصی که اون حرف رو زده رو نشون می ده. برای توصیف ها از جمله ها استفاده کنین. بعضی وقتا ممکنه شکلک هم برای توصیف کمک کننده باشه؛ ولی این "بعضی وقتا" خیلی به ندرت پیش میاد.

اون "پس" اون وسط اضافه اس.

مورد آخر هم اینه که کروشیو خیلی برای این جا مناسب نبود. اگه یکی بلاتریکس رو تعقیب کنه، منطقی ترش اینه که دستگیرش کنه...بیهوشش کنه... اگه مورد خاصی باشه یا مثلا یهویی ترسیده باشه، حتی می تونه بکشه. ولی کروشیو مال وقتیه که حداقل یه بار ازش پرسیده باشه که کی هستی و چرا تعقیبم می کنی و جواب درستی نگرفته باشه.


نقل قول:
_چیکار میکنی بلا؟این بیچاره کیه؟
_داشت یواشکی منو تعقیب می کرد
_اه نکن بابا منم مرگخوارم
کروشیو یه طلسم خیلی قدرتمنده. کسی که این طلسم روش اجرا بشه اینجوری نمی تونه جواب بده. حتی بعد از قطع طلسم هم مدتی طول می کشه که به خودشون بیان...چه برسه به در طول اجراش.


نقل قول:
بلاخره بعد از دو مین بلاتریکس به خودش آمد و گفت:
مین نه...دقیقه. اینجوری مثل این شده که یکی داره خاطره تعریف می کنه.


دیالوگاتون کمی بی هدفن. ساده هستن. اینا رو باید یه جوری از سادگی در بیارین. یه ذره بیشتر به شخصیت ها توجه کنین. حرفایی که شخصیت ها می زنن، طبق ویژگی هاشون باشه. مثلا بلاتریکس، بلاتریکس تر باشه. با جسارت بیشتر. مغرورانه تر. لوسیوس کمی ترسو تر و محتاط تر باشه. به دیالوگ ها شخصیت بدین؛ طوری که اگه جای شخصیت ها رو با هم عوض کنیم دیگه اون دیالوگ به شخصیت جدید نیاد. ویژگی ها رو هم می تونین از کتاب در نظر بگیرین و هم از سایت. در مورد شخصیت هایی که تو سایت فعالیت دارن، سایت رو در نظر بگیرین.


نقل قول:
لوسیوس نشست تا از نزدیک میمون را برسی کنه که ناگهان میمون با پرش بلندی خود را روی گردن لوسیوس انداخت و همزمان دست هایش را روی چشمان او گذاشت
لحن پست باید یکدست باشه. با همشو محاوره ای بنویسین و یا کتابی. الان "بررسی کنه" محاوره ایه و " دست هایش را روی چشمان او گذاشت" کتابیه. محاوره ایش اینجوری می شه:
لوسیوس نشست تا از نزدیک میمون رو برسی کنه که ناگهان میمون با پرش بلندی خودشو روی گردن لوسیوس انداخت و همزمان دست هاشو روی چشمای لوسیوس گذاشت.

با هر لحنی که راحتین، همونجوری بنویسین.


نقل قول:
میمون که انگار چیزی گیر آورده بود که بیشتر از اتقام گرفتن از لوسیوس به دردش میخورد پس دستش را گرفت
از این "پس" های اضافی چند تا توی پستتون هست. اینا لازم نیست باشن:
میمون که انگار چیزی گیر آورده بود که بیشتر از انتقام گرفتن از لوسیوس به دردش میخورد، دستش را گرفت.

پس حذف شد...و مفهوم تغییری نکرد.


نقل قول:
ولی نگرانی مهم تری داشت اونم این بود که حالا چوبدستی اش به دست میمون افتاده بود
داشتم فکر می کردم این همه جنگ و درگیری با میمون چه دلیلی داره، که به این جاش رسیدم. فکر خوبی بود. این که توی سوژه ها برای شخصیت ها دردسر و مانع درست کنیم خوبه. فقط باید دقت کنیم که روی سوژه اصلی تاثیر منفی نذاره.


مرگخواراتون کمی بچگانه رفتار می کنن و حرف می زنن. یه ذره بهتره جدی تر و قوی تر باشن.


نقل قول:
_نه نمیشه خودت چوبدستیتو دادی دستش حالا هم باید خودت پسش بگیری.
این لجبازی بین لوسیوس و بلاتریکس خوب بود. برای شخصیت هر دوشون خوب بود.


نقل قول:
_من همیشه کار با چوبدستی برام بی مزه بود چون فقط کافیه یه ورد مسخره رو بگی
_یعنی من الان باید چیکار کنم ؟
_من میتونم کمک کنم.
_چه کمکی ؟ تو که گفتی چوبدستی نداری!
_من میتونم دو تا از مار هام رو بفرستم تا اونو برات پس بگیرن
_دو تا از مارهات رو بفرستی؟ مگه مار داری؟
_خب معلومه که دارم
کسی که توی سایت یا کتاب مرگخوار نیست رو توی سوژه ها مرگخوار حساب نکنین. لزومی هم نداشت مرگخوار باشه. می تونست همینجوری اونجا باشه. فرقی نمی کرد.

مورد بعدی شخصیت شیلاست.
این قضیه مارداشتن شیلا اشکالی نداره. هر چند هنوز نمی دونم توی سوژه ها و موقعیت های مختلف به دردش می خوره یا جلوی دست و پاشو می گیره و مانعش می شه. خودتون می تونین اینو تجربه کنین. این که از چوب دستی استفاده نکنه، می تونه جالب باشه. ولی قراره چیکار کنه؟
می تونین یه شخصیت کاملا طنز داشته باشین که چوب دستی نداره و مشنگی رفتار و زندگی می کنه. به نظر من جالبه. سوژه هم زیاد داره. اینطور که می بینم فعلا شخصیتتون اینجوری نیست. ولی اگه قراره چوب دستی نداشته باشه، بهترین راهش همینه.


نقل قول:
بعد از گفتن این حرف یک کیف کوچک را باز کرد و وارد آن شد و پس از مدتی با دو تا مار بیرون اومد
این جاش قشنگ ترین قسمت پستتون بود. این دقیقا چیزیه که برای نوشتن پست های ایفای نقش بهش احتیاج داریم. کمی شجاعت برای شکستن قالب های عادی. فراموش نکردن این که این جا دنیای جادوییه و می شه وارد یه کیف شد. با همین طرز فکر بنویسین.


نقل قول:
مار ها بدون معطلی از درخت بالا رفتند و با چوبدستی از آن پایین آمدند لوسیوس دستش را دراز کرد که چوبدستی را بگیرد اما آنها چوبدستی را به دست دختر دادند و دختر سریعا اونو به لوسیوس داد و با هم به سمت جایی که لرد به سر می برد رفتند
یه مانع برای سوژه ایجاد کردین(همین که میمون چوب دستی رو برد بالای درخت)...و همون مانع رو خودتون برطرف کردین. این کار اگه مربوط به سوژه اصلی یا سوژه فرعی اول باشه اشتباهه. موانع اونا نباید خیلی سریع از بین بره. ولی اینجا سوژه اصلی اینه که لرد می خواد تو جنگل زندگی کنه. سوژه فرعی اینه که می خواد آب بخوره. سوژه فرعی دوم اینه که برای آب خوردنش دنبال یه جمجمه می گردن. سوژه هایی که بعد از این داده می شه دیگه خیلی فرعی هستن. برای همین اصلا نباید کش داده بشن. چون اینجوری هی از سوژه اصلی دورتر می شیم. سوژه های فرعی باید دور سوژه اصلی بچرخن. با توجه به این توضیحات، این کار شما که خودتون مانع رو برطرف کردین اشتباه نبود.


نقل قول:
که با صحنه ای مواجه شدند که اصلا فکرش را هم نمی کردند همه مرگخوار ها به هم ریخته بودند هرکسی به طرفی میدوید حتی لرد!
لوسیوس یک نفر را گرفت و پرسید:
_اینجا چه خبره؟!
_اون روحه از این که جمجمه جسدشو در آوردیم عصبانیه و همه جارو به هم ریخته

دختر که کنار لوسیوس ایستاده بود با شنیدن این حرف به شکل نا مشخصی ناپدید شد
لرد با دیدن یه روح، هر چند عصبانی، اینجوری نمی دوئه یا فرار نمی کنه.
ممکنه بترسه...ولی ظاهرش رو حفظ می کنه. نکته اصلی هم برای طنز نوشتن و هم برای سیاه نوشتن همینه که بتونیم این تعادل رو رعایت کنیم. نشون بدیم که لرد ترسیده...ولی ظاهر قضیه حفظ بشه. اعتراف نکنه که ترسیده یا با رفتارش خیلی روشن و واضح نشون نده که ترسیده.


نقل قول:
دختر که کنار لوسیوس ایستاده بود با شنیدن این حرف به شکل نا مشخصی ناپدید شد
***

حالا باید روح را آروم میکردند اما چجوری؟
دختر مگه مرگخوار نبود(یا مرگخوار حسابش نکرده بودین؟)؟ چرا اومد و چرا رفت؟ اگه مرگخوار حسابش نمی کردین این رفتنش هم منطقی می شد. چون اجباری به موندن در اون جا نداشت.
آروم کردن روح همون سوژه خیلی فرعیه که به نظر من الان بهش احتیاجی نداشتیم. چون خودمون یه سوژه داریم که فعلا درگیرشیم. در آوردن جمجمه. فعلا همین برای ادامه دادن کافیه. لازم نیست مشکل جدیدی بهشون اضافه کنیم. می شه این مشکل رو حل کرد...جمجمه رو در آورد و آب رو به لرد داد...و بعدش روح دختره بیاد و بگه من خیلی عصبانیم. چرا از جمجمه ام استفاده کردین!


اشکال مهم پست شما شخصیت ها هستن. شخصیت ها خیلی کمرنگن. طوری که اصلا با هم فرقی نمی کنن. لردتون با بلاتریکس و بلاتریکس با لوسیوس فرقی نمی کنه. موقع نوشتن، ویژگی هاشونو در نظر بگیرین. طبق اون بنویسین.


خیلی از دیالوگ هاتون به شکلک احتیاج داشتن. بدون شکلک، حس شخصیت به خواننده منتقل نشده.


کاری که هیچوقت هیچوقت نباید با شیلا انجام بدین، قهرمان جلوه دادنشه. شجاعت خیلی زیاد و شکست ناپذیر بودنش. اینا ویژگی هاییه که شدیدا روی شخصیت تاثیر منفی می ذاره. من حتی روی لرد سیاه که قوی ترین شخصیت کتاب بود، هم کلی نقطه ضعف گذاشتم. این نقطه ضعف ها هستن که موقع نوشتن بهمون کمک می کنن. شخصیت رو واقعی تر و قابل درک تر می کنن. اگه قرار بود لرد کتاب رو بدون تغییر بنویسم، خیلی بی مزه تر و خشک تر از آب در میومد. نه به نفع من بود و نه سایت. چون بقیه هم مجبور می شدن همون شخصیت خشک رو توصیف کنن و خیلی محدود می شدن. شما هم شیلا رو واقعی تر معرفی کنین. انسان های واقعی نقاط ضعف دارن. برای همین بود که گفتم به نظر من ایده جادو نکردنش خیلی جالبه. به این شرط که بتونین باهاش کنار بیایین. اگه جادو نکنه، مجبوره بین کسایی که جادو می کنن کمی ضعیف باشه. این ظاهرا به ضرر شماست...ولی واقعیت اینه که شدیدا به نفعتونه. براتون کلی سوژه ایجاد می کنه. در موردش فکر کنین و تصمیم بگیرین که شیلا چطوری باشه.

پس اول به شخصیت ها توجه کنین. شخصیت های توی پستتون و شخصیت شیلا.
بعد به روند داستان. که اینجا توی چه موقعیتی هستیم؟ مشکلی وجود داره که وقتشه حل بشه؟ مشکل حل شده و وقتشه یه مانع جالب و جدید ایجاد کنیم؟ یا نباید کار خاصی انجام بدیم و سوژه رو مستقیم پیش ببریم. یا لازمه کلا تغییرات اساسی توش ایجاد کنیم.

دیالوگ های غیر ضروری رو حذف کنین. جالب ها و نکته دار ها باقی بمونن.

یه ذره هم بهتره کوتاه تر بنویسین. مثلا این پست می تونست همون جایی که میمونا چوب دستی لوسیوس رو می برن بالای درخت، تموم بشه.



آرزوی موفقیت می کنیم!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۱۳ پنجشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۹

شیلا بروکس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۱۶ سه شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۶:۰۲ چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹
از کیف ارزشمندم دور شو!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 93
آفلاین
سلام ارباب
ممنون میشم اینو برام نقد کنین


هیچکس حق نداره ازم دورش کنه!

"ONLY RAVEN"


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۴۵ یکشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
فلور

اصولا شما سهم بلاتریکس بودین...ولی ما سهمشو بالا کشیدیم. استثنائا.


بررسی پست شماره 530 کافه تفریحات سیاه، فلور دلاکور:


همین اول نقد، جمله ای رو که توی بیشتر نقد ها می گم، تکرار کنم.
هیچ جمله ای، بدون علامت تموم نمی شه. هیچ جمله ای!
این برای کسی که پست شما رو می خونه مهمه. علامت، جمله ها رو درست و کامل می کنه. گاهی بهشون لحن و احساس می بخشه.

بجز مورد بالا، ظاهر پستتون خوب بود. این که تیتر ها رو جدا کردین. فاصله هاتون هم قابل قبول بود. البته تو نقد قبلی هم گفتم، دیالوگ های پشت سر هم رو بهتره بدون فاصله بنویسین. اینجوری:
-ارباب، همین الان حرکت کنیم؟
-هر چه سریع تر...همین الان هم به اندازه کافی دیر شده.
-ولی قرار بود منتظر بقیه بمونیم که برسن.
-لازم نیست. خودتون می تونین از پسش بر بیایین.


مگه این که بین حرفاشون مکثی وجود داشته باشه و لازم باشه اون مکث رو نشون بدیم. در این صورت می شه فاصله گذاشت.


نقل قول:
پشت شیشه مغازه پر بود از جعبه هایی که روی آن نوشته بود چسب.
این قسمت، ساده و بامزه بود. گاهی برای طنز نوشتن لازم نیست ایده های خارق العاده داشته باشیم. ایده های به همین سادگی هم می تونن جذاب باشن. مثل این که به عبارت "چسب فروشی" اکتفا نکردن و روی کل جعبه ها نوشتن چسب!


نقل قول:
بالاخره مغازه دار از راه رسید .او مردی قد بلند با ریشی متوسط بود و ظاهرا تازه از خواب بیدار شده بود .
این توصیف خیلی مختصر و خوب بود. همین قدر اطلاعات در مورد مغازه داری که خیلی برامون مهم نیست کافیه.


نقل قول:
_ نه اومدیم چسب فروشی معجون مو بخریم .
این شکلک، با مفهومی که قصد دارین برسونین متناسب نیست. این شکلک این حس رو منتقل می کنه که اینا واقعا اومدن معجون مو بخرن. حالت شیطانیش، کنایه شو نشون نمی ده. این دیالوگ بدون شکلک بهتر می شد.
یه مورد دیگه هم روش اجرای این قسمته. اگه قرار باشه همچین چیزی بگیم باید یه وسیله ای انتخاب کنیم که خیلی از چسب دور باشه. یه چیزی که اصلا امکان نداشته باشه تو اون مغازه پیدا بشه. این کار غافلگیری کوچیکی وارد جمله می کنه که خنده دار ترش می کنه.


نقل قول:
مغازه دار با هر حرف تام لیستی از چسب هایش را برای او بیان می کرد و اجازه نمیداد او حرفش را تمام کند. تام تصمیم گرفت راه دیگری برای بیان چیزی که می خواهد پیدا کند.
این ایده خیلی خوب بود. خنده دار بود. شما طنز رو خوب پیدا می کنین. مشکل خاصی در این مورد ندارین. حتی با وجود این که هنوز از آسون ترین روش طنز نوشتن که استفاده از ویژگی های شخصیت هاست استفاده نمی کنین و خودتون صحنه های طنز خلق می کنین. راه سخت رو می رین...ولی راهتون درسته.


سوژه رو خیلی کند پیش بردین و از موقعیت کاملا استفاده کردین. این خیلی خوب بود.
توی پست شما شخصیت چسب فروش به خواننده معرفی شده. شخصیت خوب و سوژه داری هم براش در نظر گرفتین که باعث می شه ادامه دادن داستان خیلی آسون بشه.

دیگه با شکلک ها توصیف نمی کنین. این عالیه. احتیاجی هم بهشون ندارین چون توصیف هاتون کافی و خوبن.


قسمت های طنز پستتون یه ذره احتیاج به پررنگ شدن دارن. درست شروع کردین..درست نوشتین...ولی کمی باید محکم تر باشن. مثلا جایی که فروشنده اسم چسبا رو می شمره، بهتره چسبا کمی عجیب و غریب تر باشن. چسب جن گیر خوب بود. ولی چسب موش و چسب دو طرفه کمی معمولی بود. می تونست کمی جادویی باشه. یا همون جایی که گفتم ربکا می خواست کنایه بزنه می تونست از یه وسیله عجیب تر و غیر قابل پیش بینی استفاده کنه. اینجوری طنزتون خیلی بهتر می شه.


موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۶:۵۶ شنبه ۳ خرداد ۱۳۹۹

فلور دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۱ یکشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۲:۳۷ یکشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 196
آفلاین
سلام ارباب
اگه میشه اینو نقد کنین.


Happiness cannot be found But it can be made


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۲۱ سه شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
بررسی پست شماره 436 گورستان ریدل ها، زاخاریاس اسمیت:


نقل قول:
فکری بزرگ به ذهن عنکبوت رسید.چوب کوچک را برداشت و در چشم فنریز فرو کرد:
-بگیر که اومد.
ایده خوبه. فکر خوبه. صحنه خوبه. چیزی که خوب نیست انتخاب کلمات هستن.
"فکری بزرگ" برای اینجا مناسب نیست. فکری جالب...فکر بکری...فکر خوبی بهتر می شد.
"چوب کوچک را برداشت" این مفهوم رو می رسونه که یه چوب کوچکی این جا بوده و قبلا درباره اش حرف زده شده و الان همون چوب رو برداشتیم.
اینا خیلی مهم نیستن...ولی یه ذره روی مفهومی که جمله ها منتقل می کنن تاثیر منفی می ذارن.


نقل قول:
فنریز چشم خود را گرفت و با تمارض گفت:
-آی چشممممممم.دارم میمیرم.
سریع پیش می رین. این صحنه خوب بود...ولی می شد کمی بیشتر روش توقف کرد. توضیحش داد. چون صحنه قشنگه. حقشه توضیح بیشتری داشته باشه و توجه خواننده رو بیشتر جلب کنه.


نقل قول:
بلاتریکس و لینی با هم گفتند:
-در این مرحله آقای عنکبوت به علت حمله به یکی از تماشاچیان بازنده میشه و لرد ولدمورت برنده اعلام میشه و میتونه مسابقه مرحله بعد رو انتخاب کنه.
این جاش خوب بود. برعکس بالایی، توضیح لازم نداشت. برای این که این دو تا منتظر فرصت بودن که بپرن وسط و بگن لرد برنده شد. وقتی این فرصت رو پیدا کردن، انتظار نداریم تردید یا مکث کنن. همینجوری یهویی باید همه چی رو بگن و تموم کنن.


نقل قول:
-چی؟حمله؟ اون داشت منو میکشت.
-اون فقط داشته شنا میکرده. تو بدون هیچ دلیلی به اون حمله کردی.
-
این جاش توضیح لازم داشت. احساس و حالت عنکبوت، بعد از شنیدن حرفای بلا و لینی، بهتر بود توصیف بشه.


نقل قول:
به سرعت مرگخواران رینگی فراهم کردند و لرد و عنکبوت را داخل آن گذاشتند. برای هر دست و پای لرد پنجه بوکسی آوردند و کلاه و هوگو و ساق بند و زانو بند و هر جی بند بود را به او بستند و حتی رودلف هم مامور کردند که عرق های او را خشک کند و در مقابل هیچ چیزی به عنکبوت ندادند.بلاتریکس گفت:
-چته؟چرا مثل ماست منو نگاه میکنی؟ برو تو رینگ دیگه.
-شما هیچ چیزی به من ندادید که.
-همین هم از سرت زیادیه.
-
این جاش خوب بود.گرچه نمی دونم هوگو چیه! ولی خوب بود. طنزش هم خوب بود. ظاهرا چیز خنده داری وجود نداره...ولی مفهوم و صحنه خنده داره.


نقل قول:
با سوت بلا دو عنکبوت به جان هم افتادند.لرد هوک و آپر کات و اسلیپ و هر چه حرکت بلد بود روی عنکبوت اجرا کرد اما گویی با دشمن فرضی مبجنگید و عنکبوت مدام جا خالی میداد تا اینکه عنکبوت با یک آپر کات زیر چانه لرد سیاه زد و او بر زمین افتاد.لرد دیگر نتوانست بلند شود و شمارش معکوس ناک اوت آغاز کرد.
مرگخواران نگران به هم نگاه کردند.باید هر چه زود تر کاری میکردند.
این جاش خیلی خوب بود. توضیحش خوب و کافی بود. آخرش عالی بود.


سوژه رو سریع پیش بردین...ولی چون به جای خوبی رسوندین و جای خوبی تمومش کردین اشکالی نداره.

شخصیت ها خوب بودن.

شکلک ها خوب و به جا بودن.


این کم ایراد ترین پستی بود که از شما خوندم. جمله ها و توضیح ها هنوز کمی خام هستن. ولی خیلی ایرادای دیگه بر طرف شده. طنز خیلی بهتر شده. شروع کردین به توضیح دادن. اینم خیلی خوبه. ایده های خوبی برای سوژه ها پیدا می کنین. مهم اینه که این احساس که هر ایده ای رو باید پیاده کرد رو همه جا اجرا نکنین. گاهی باید به روند ماجرا احترام گذاشت. سریع ازش رد نشیم که برسیم به نتایج مورد نظر خودمون.


خوب بود.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۵۵ دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹

زاخاریاس اسمیت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۶ دوشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰
از وقتی که ناظر بشم پدر همتونو درمیارم.
گروه:
کاربران عضو
پیام: 349
آفلاین
سلام و نادرود بر لرد سیاه
ما به توصیه شما رفتیم و دو سه تا پست نوشتیم و نکات را رعایت کردیم . این پست را گلچین کردیم که شما نقد کنید.اصلا هم عجله نداریم.
گورستان ریدل ها



هرکسی از ظن خود شد یار من

از درون من نجست اسرار من

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۲۳ دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹

ربکا لاک‌وود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۷ چهارشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۳:۳۱ شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۲
از از تاریک‌ترین نقطه‌ی زیر سایه‌ی ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 326
آفلاین
سلام ارباب! خوبین؟ قرنطینه خوش میگذره؟
ارباب درخواست نقد یه پست جدی رو دارم!
میشه؟


سلام ربکا

آه...نپرس! نپرس! نپرس!

می شه...شد حتی! نقد شما ارسال شد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۲۲ ۲۲:۳۰:۱۴

Mon Grand Seigneur
fille française
♡ Only Raven ♡


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۱۸ یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۹

زاخاریاس اسمیت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۶ دوشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰
از وقتی که ناظر بشم پدر همتونو درمیارم.
گروه:
کاربران عضو
پیام: 349
آفلاین
سلام
درخواست نقد این پستو داریم
http://www.jadoogaran.org/modules/new ... wtopic.php?post_id=347942
خلاصه:ولدمورت یه پیرزنو میخوره و برای همین فکر میکنه سبزیه و محفلی ها هم اونو توی آش میریزن.مرگخوارا متوجه میشن و میخوان همه آش هارو بخرن ولی پولشون نمیرسه برای همین رودولف و تی گابریل رو به یه نون خشکی میدن تا عوضش به اونا پول بده ولی گابریل با تی فرار میکنه.




پشت سر هم درخواست نقد نکنین. برای بر طرف شدن اشکالاتتون احتیاج به تمرین دارین. بین هر دو درخواست نقدتون حداقل چهار پنج پست فاصله باشه که بشه تغییری دید. وگرنه مجبور می شیم همون حرفا رو توی هر نقد تکرار کنیم یا نقد رو خیلی خلاصه کنیم.

لینک رو اگه نخواستین به صورت آدرس بدین، این جا توضیحش رو دادم.
چون خیلی وقتا توی پست ها یا حرفامون لازم می شه لینک بدیم و نمی شه وسط حرفا آدرس گذاشت.


نقد پست شما ارسال شد.



ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۲۱ ۱۵:۱۱:۱۲


هرکسی از ظن خود شد یار من

از درون من نجست اسرار من

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۱:۲۲ شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۹

زاخاریاس اسمیت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۶ دوشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰
از وقتی که ناظر بشم پدر همتونو درمیارم.
گروه:
کاربران عضو
پیام: 349
آفلاین
سلام و نادرود بر لرد ولدمورت.
درخواست نقد این پست را داشتم
http://www.jadoogaran.org/modules/new ... wtopic.php?post_id=347900
خلاصه:مرگخوارا از ماندانگاس کمدی میخرن که میتونن باهاش داخل خواب دیگران بشن.که ساحره ای عشق پراکن از کمد بیرون میاد و همه مرگخورارو دچار عشق میکنه.رودولف تو بغل اون میپره و لرد هم اونارو با یه لگد داخل کمد میندازه و اونا هم وارد خواب هاگرید میشن.بعد لرد و بلاتریکس و هکتور وارد خواب دامبلدور میشن و میبینن تو خواب دامبلدور هری پاتر با لرد دوئل میکنه و اونو شکست میده و لردم دیوونه میشه....


سلام

ممنون که خلاصه کردین. چه سوژه در هم و برهمی!

نادرود...هان؟
نقد شما رو با حلزون پیر و خسته دست دومی که موتور لاک پشت روش نصب کردن فرستادیم.

باشد که نرسد.



ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۲۰ ۲۲:۴۵:۵۴


هرکسی از ظن خود شد یار من

از درون من نجست اسرار من

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۵:۱۲ پنجشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
سلام فلور!


بررسی پست شماره 28 بارگاه مرلین، فلور دلاکور:


چیزی که در نگاه اول جلب توجه می کنه فاصله هاست. بین هر دو خط یه فاصله هست و این نشون می ده که یه جای کار اشتباهه.
بطور کلی وقتی توضیحی درمورد شخصی می دیم، و بعد دیالوگ همون شخص رو می نویسیم، فاصله نمی ذاریم. اینجوری:
لرد سیاه چوب دستی را از روی میز برداشت.
-مطمئنین که خودشه؟


این جا دیالوگ و توضیح، هر دو مال لرد بودن. برای همین پشت سر هم نوشته می شن. ولی این جا:
لرد سیاه چوب دستی را از روی میز برداشت.

-همینه ارباب...مطمئنم. من کاملا بررسیش کردم.


این جا دیالوگ مال لرد نیست. یکی از مرگخواراست که داره حرف می زنه. برای همین فاصله گذاشتم.

پستتون اینجوری مرتب تر می شه. خوندنش راحت تر می شه و علاوه بر این، مشخص می شه که گوینده و مخاطب کیا هستن.


نقل قول:
تام در آن ناکجا آباد ارواح به دنبال فیثاغورث می گشت .
سوژه خوبی داده شده. این که تام موقتا بمیره و دنبال فردی که آرزوی دیدنش رو داره بگرده. برای همین به نظر من در شروع پست کمی باید فضای جدید، توصیف می شد. این که تام کجاست؟ اونجا چه جور جاییه. تام چه احساسی داره. چون پست طنزه، لازم نیست خیلی طولش بدین. یه ذره توضیح که خواننده با فضای اونجا آشنا بشه کافیه. حتی همین توضیح رو هم می شد کمی طنزش کرد.


نقل قول:
تام همین طور جلو می رفت و خودش را سرزنش می کرد تا اینکه به پیرمردی با ریش بلند و قدی متوسط برخورد .

تام با خوشحالی جلو رفت و پرسید
تا وقتی که فاعل عوض نشده، برای قشنگ تر و روون تر شدن پست، نباید تکرارش کنیم. این جا "تام" دوم اضافیه. اینو بخونین:
تام همین طور جلو می رفت و خودش را سرزنش می کرد تا اینکه به پیرمردی با ریش بلند و قدی متوسط برخورد .
با خوشحالی جلو رفت و پرسید


بازم مشخصه که کسی که جلو رفته تامه. برای همین لازم نیست تکرار بشه.
آخر هر جمله ای علامت می ذاریم. بعد "پرسید" هم باید دو نقطه گذاشته بشه.

دیالوگ های پشت سر هم رو بهتره بدون فاصله بنویسین.


برخورد تام با دانشمندای مختلف خوب بود. این که اصلا بهشون توجه نمی کرد و تمرکزش فقط روی فیثاغورث خودش بود هم جالب بود.


نقل قول:
_ معلوم است پسرم . باید جاده ای با مثلث های قائم الزاویه را دنبال کنی ، اما فکر نمی کنم او به درد نجات بخورد.
این جاش هم جالب بود.


بیشتر ایرادهای پست شما نگارشی بودن. ایرادهای نگارشی اهمیت زیادی ندارن. چون معمولا با یکی دو بار توضیح دادن برطرف می شن. نکته های مهم تر رعایت اصول ایفای نقش و درست پیش بردن سوژه و طنز و شخصیت ها هستن.
با توجه به نقد قبلی شما، این پستتون خیلی بهتر از قبلیه.
گفته بودم از معمولی نوشتن فاصله بگیرین. این پست معمولی نبود. خوب بود. جمله های اضافه نداشت. این برای بالا بردن کیفیت پست خیلی مهمه.

دیگه از شکلک ها برای توصیف ها استفاده نمی کنین. بجز جمله آخر پست که اونم با ارفاق نادیده می گیریم. شکلک مال دیالوگه. بجز مواقعی که واقعا بین توصیفمون نتونیم حالت و احساس رو با کلمات بیان کنیم. اینم خیلی کم پیش میاد.
توصیف هاتون هم مشکلی نداشت. بجز قسمت اول پست که می تونست کمی کامل تر باشه.

اشکال اصلی قبلی شما این بود که سوژه رو کمی سریع پیش می بردین و مشکلاتش رو حل می کردین. این جا همچین اتفاقی نیفتاده. به موقعیت توجه کردین. این که تو این موقعیت چه کاری می شه انجام داد و حتی در پایان پست هم فقط یه سر نخ به تام دادین و اونو به هدفش نرسوندین. روش درست همینه. از سوژه های سر راهمون باید کاملا استفاده کنیم.

بخش اساسی ایرادهاتون رو برطرف کردین. این پست خیلی بهتر از قبلی بود. ایده خوبی به داستان دادین. این که تام با دانشمندا مواجه بشه خیلی خوب بود.
سوژه رو خیلی خوب و درست پیش بردین.
شکلک هایی که برای دیالوگ ها زدین درست و به جا بودن.

طنزتون داره بهتر می شه. از سوژه ها برای گرفتن طنز استفاده کردین...اگه از شخصیت ها هم کمک بگیرین خیلی بهتر می شه. البته این اتفاق لازم نیست خیلی سریع بیفته. کم کم و به تدریج درست می شه.

این جا موقعیت مناسب نبود...ولی اگه توی سوژه ای جایی برای ورود فلور بود، می تونین شخصیت خودتون رو هم وارد کنین و درباره اش بنویسین. بقیه اعضا هم کم کم فلور رو بشناسن و بتونن ازش توی نوشته هاشون استفاده کنن.
توی همین سوژه هم اگه موضوع تام در جریان نبود می تونستین فلور رو بفرستین که یه آرزویی بکنه. به هر حال مرلین پیامبره و مجبوره به آرزو های همه توجه کنه.


خوب بود.









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.