هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۱۶ جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹

ریونکلاو، مرگخواران

آیلین پرینس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۲:۱۷:۲۴
از من به تو نصیحت...
گروه:
مترجم
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 305
آفلاین
ارباب!
این پست رو نقد می فرمایید ارباب؟


............................... Bird of death ................................

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۲:۵۸ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۹

شیلا بروکس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۱۶ سه شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۶:۰۲ چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹
از کیف ارزشمندم دور شو!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 93
آفلاین
سلام ارباب! خوبین؟ خوشین؟ سلامتین؟ پرنسس خوبن؟

میشه نقد کنید؟

پیشاپیش ممنان!


سلام. خوبیم. خوشیم. سلامتیم و پرنسسمان نیز خوبند.

شد و نقد کردیم و نقد رو هم دادیم به تام جاگسن که بیاره. لازم نیست برش گردونین. بدین یه ماری چیزی به عنوان شام بخوره.




ویرایش شده توسط شیلا بروکس در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۸ ۱۳:۰۲:۴۳
ویرایش شده توسط شیلا بروکس در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۸ ۱۵:۱۱:۳۹
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۹ ۲۲:۳۸:۱۸

هیچکس حق نداره ازم دورش کنه!

"ONLY RAVEN"


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۷:۴۹ جمعه ۶ تیر ۱۳۹۹

مرگخواران

تام جاگسن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۱ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۲۲:۲۶:۲۳ جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳
از تسترال جماعت فقط تفش به ما رسید.
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 643
آفلاین
اربابا! قدر قدرتا! شکوه و بلندمرتبه وا!

سلامی به سیاهی بزرگترین ماه گرفتگی... درودی به بزرگی سایه‌تان به شما تقدیم می‌کنم!
ارباب پست نه چندان کوتاهی زدم که اگه لایق بدونین ممنون میشم نقدی درباره ش انجام بدین.

زیر سایه‌تون... میرم و سعی می‌کنم فعلا این ورا آفتابی نشم!


نقد پستت رو به نجینی دادیم که بیاره.
امیدواریم که بیاره!
پست نه چندان کوتاه زده!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۷ ۲۳:۴۵:۰۰

آروم آقا! دست و پام ریخت!


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۳۳ سه شنبه ۳ تیر ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
مادر!


ما ریواس نیستیم! ازش متنفریم!


بررسی پست شماره 548 خاطرات مرگخواران، مروپ گانت:


نقل قول:
-عزیز مامان، وایسا...گلابی مامان کارت داره!
-ما کارش نداریم...رهایمان کنیــد.

به سرعت در حال دویدن بود و زن میانسالی نیز تعقیبش می کرد. گلابی ای در دستان زن به شکل شیطانی می خندید و دندان های تیزش در شب تاریک می درخشیدند.
گاهی وقتا خیلی مهمه که داستان رو چطوری توضیح بدیم. خودم خیلی وقتا پست های مهم رو می نویسم. جابجا می کنم...پس و پیش می کنم. سعی می کنم به بهترین حالتش در بیاد. این وسط یه نکته ای هست که نویسنده به سختی متوجه می شه. این که این پس و پیش نوشتن ها باعث مبهم شدن داستانم می شه یا نه.
منم گاهی در این مورد شک می کنم و به یکی دو نفر می گم پستم رو بخونن و ببینن که متوجه می شن؟ چیزی براشون گنگ نیست؟
این صحنه، حالت خیلی خیلی خفیفی از همین موضوع رو داره. موقع خوندن فکر می کردم بهتر بود اول دیالوگ نوشته می شد و یا اول صحنه رو توضیح می دادی.
جمله اول جالبه. اگه از زبون یه شخصیت عادی گفته می شد جالب تر و عجیب تر می شد. ولی حالا که گوینده مروپه کمی عادی تر شده. هنوزم جالبه...ولی عجیب نیست. اون جا خواننده به این فکر می کنه که منظور از گلابی کیه؟
همین فکر باعث می شه زیاد به جمله توجه نکنه...دنبال جواب سوالش بگرده!
این اتفاق هم جواب سوال اصلی رو بهمون می ده:
بهتر بود اول توضیح داده می شد. یه توضیح کوتاه و سریع. طوری که خواننده خیلی فرصت نمی کرد هضمش کنه... و قبل از هضم اون، به دیالوگ می رسید. این جوری هر دو قسمت، تاثیرشونو می ذاشتن.
با وجود همه اینا، صحنه خیلی خوب بود.


نقل قول:
مروپ با شنیدن جمله گلابی نگاه های پر امیدی به عروسش انداخت.
-نوه فندقی مامان بزرگ.
-تکذیب می کنیم. ما خودمان دیدیم. این گلابی از اول هم هیکلش همین گونه بود.
-باید برا نوه فندقی مامان بزرگ یه اسم خوب پیدا کنم.
-وا...من از اول هیکلم عین خیار گلخونه ای باریک و خوش اندام بود! مگه عاشق همین هیکلم نشدی؟
-یعنی نوه فندقی مامان بزرگ دختره یا پسر؟
-خیر...ما هرگز عاشق نشدیم و نخواهیم شد! آن هم عاشق یک گلابی!
-اگر نوه مامان بزرگ پسر بود اسمشو می ذارم شلیل، اگر دختر بود اسمشو می ذارم هلو!
-دلمو شکوندی! پس خودم می خورمت و انتقام دل شکسته م رو می گیرم.

دیالوگ های بیشتر از دو نفر رو اینجوری پشت سر هم نمی نویسیم...مگه با وجود یکی از این دو شرط:
1- مهم نباشه که کدوم جمله از کیه.
2- به شکلی بتونیم نشون بدیم که گوینده هر جمله کیه.
که برای شما حالت دوم وجود داشت. مشخص بود کدوم حرفو کی زده. فقط آخری رو متوجه نشدم. اصولا باید از طرف گلابی باشه؛ ولی چون گفته خودم می خورمت، کمی گیج می کنه. البته گلابیه دندون داره و وحشیه. این که ادعا کنه کسی رو می خوره خیلی هم عجیب نیست.

این قسمتش خیلی خوب بود. مروپش خیلی خوب بود که اصلا توجهی به حرفای کسی نمی کرد و روی بخشی که فقط برای خودش مهم بود تمرکز کرده بود.

برای نشون دادن احساسات شخصیت ها احتیاج به توصیف های طولانی نداری. این خوبه...تسلطت روی شخصیت ها رو نشون می ده که یه دیالوگ ساده و کوتاه برات کافیه.


نقل قول:
-دهانت بو می دهد...کمی مسواک بزن خب. ضمنا ما را قورت دادی ندادی ها!
شکلک ها اصولا به عهده نویسنده هستن. نویسنده اس که تصمیم می گیره که کدوم احساس این جا وجود داشته باشه. ولی با توجه به جمله های قبلی، احساس می کنم این برای این جا مناسب نبود. حالت خونسرد یا تهدید آمیز بهتر می شد. بقیه شکلک های پست خوب بودن.


نقل قول:
از ‌کابوسش پرید. پیشانی اش خیس از عرق بود.
غافلگیر نشدیم. به نظرم قرار هم نبود بشیم. مشخص بود این یه خوابه...و این مشخص بودن اصلا چیزی رو خراب نمی کرد یا تاثیر صحنه ها و طنز قضیه رو کم نمی کرد.


نقل قول:
-ارباب به نظرم خوابتون می خواد بگه که باید با همه قهر کنید تا یه روز خورده نشین.
این جاش ضعیف بود. خیلی مستقیم بود. تکراری بود. کلمه "قهر" نباید مستقیما و دائما تکرار بشه. می شد جمله دیگه ای گفت که همین معنی رو بده. اشکال کار، همین مستقیم بودنشه.


نقل قول:
-چگونه به این نتیجه رسیدی اگلانتاینمان؟
بهتره لرد توی سوژه ها این جوری با مهر و محبت حرف نزنه. اون "مان" آخر اسم، لرد رو زیادی مهربون جلوه داده.


نقل قول:
ناگهان در خانه ریدل ها باز شد و رودولسیف به داخل آمد. جمعی از ساحره های خانه ریدل ها از جمله مروپ که در حال نارنج پوست کندن بودند با دیدن او دستهایشان را بریدند. البته این بریدگی دست ها نه تنها بخاطر زیبایی ظاهری رودولسیف نبود بلکه برعکس، از زشتی ظاهری شدیدش بود!

-تعبیر خوابتون اینه که به زودی باید منو به جانشینی خودتون منصوب کنید و یه حرمسرای بزرگ هم به نامم کنید ارباب.

سپس نگاهی به سایر مرگخواران انداخت.
-شماها هم برین بخوابین تا هزارمین تکرار سریال های جادوگر تی وی پخش نشده و آخرش متوجه نشدین که مختار با یوزارسیف برادر ناتنی بودن و ستایش روی جفتشون کراش داره و جومونگ قراره بیاد انتقام مختار رو از کاهن های معبد آمون بگیره!
قسمت اول، یعنی ورود رودولف خوب بود. حرفاش نه. بهتر بود حذف می شد.


قسمت خواب پست عالی بود. خیلی خوب بود. بعد از بیدار شدن لرد، معمولی شد...و این باعث می شه تاثیر قسمت اول کم تر بشه. بهتر بود توی همون قسمت بیدار شدن تموم می شد. یا بقیه اش خیلی کوتاه می شد. در این حد که لرد خوابش رو برای مروپ تعریف می کرد و مروپ می گفت به نظر من تعبیرش اینه که بریم دنبال سیسمونی.

شخصیت مروپ خیلی خوب بود. لرد خوب بود. بقیه هم قابل قبول بود.

صحنه ها و شخصیت های بخش اول خیلی خوب بودن.

ایده گلابی عالی بود.

خلاقیت و طنز خوبی داری. جلوشو نگیر. بذار شجاعانه جلو بره و کار خودشو انجام بده. شخصیت ها رو خوب می شناسی. بهشون اجازه بده خودشون وارد موقعیت بشن. یقه شونو نگیر و بیار. گاهی کنترلشون کن! نذار هر چی خواستن بگن. مجبورشون کن خاص باشن. کنترلشونو توی دست خودت نگه دار.


خوابمان را بسیار پسندیدیم.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۵۲ دوشنبه ۲ تیر ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

مروپ گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۸ شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
امروز ۲:۰۰:۴۴
از زیر سایه عزیز مامان
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ایفای نقش
مرگخوار
پیام: 441
آفلاین
میوه، همه فصلش خوبه.
فرزند، پر ابهتش خوبه.
تو کتابها نوشته:
دامبلدور همیشه زشته!

ریواس مامان لطف می کنه اینو نقد کنه؟




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۶:۴۱ پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۹

مرگخواران

تام جاگسن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۱ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۲۲:۲۶:۲۳ جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳
از تسترال جماعت فقط تفش به ما رسید.
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 643
آفلاین
سلام ارباب! دیدم خرداد ماه داره تموم میشه از سهمیه نقد عمومیش استفاده نکردم.
نتیجتا گفتم سوخت نشه این ماه.
بی زحمت نقد کنید.

خلاصه سوژه تا اول این پست:
مرگخوارا می‌خوان برای فنریر زن بگیرن و قصد دارن گزینه هارو از دفترچه ی موارد ازدواج رودولف انتخاب کنن. حالا فنر موقعی که می‌خواستن بهش دفترچه رو نشون بدن غیب میشه و مرگخوارا هم از نجینی می‌خوان تا براشون ردیابیش کنه.


اراده ما در این راستا قرار گرفته که هیچ پستیتو نقد نکنیم. همشون از دم بد هستن. پست هایی که در گذشته زدی و در آینده خواهی زد!

حالا صبر کن ببینیم چی می شه.



ویرایش 2:

نقد پست شما با حلزون ارسال شد. امیدواریم قبل از رسیدن، به مرگ طبیعی بمیرد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۲۲ ۱۷:۰۹:۰۶
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۲۳ ۲۱:۵۰:۵۳

آروم آقا! دست و پام ریخت!


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۴۳ چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 411 قصر مالفوی ها، آیلین پرنس:


نقل قول:
-تو دیگه کی هستی؟
- مامور برق.

نارسیسا زیر لب گفت:

-مامور برق دیگه چی چیه؟

-خودمم نمی دونم

-حالا چطوری از دستش راحت شیم؟
این جا یه موقعیت جالب وجود داره. مامور برقی ک می خواد برق اینا رو قطع کنه و لردی که نباید متوجه جریان بشه.
ایراد اول اینه که دیالوگ ها نباید به این سادگی باشن. نباید معمولی و بی هدف باشن. مثلا "مامور برق چی چیه" یه کم عجیبه. اینا وقتی برق دارن، مطمئنا می دونن مامور برق چیه.
وقتی پست اینجوری شروع بشه و مدتی هم ادامه پیدا کنه، توقع خواننده از نویسنده کاملا پایین میاد. ناامید می شه. اینم باعث می شه پست رو با بی میلی بخونه. لابلای همین دیالوگا باید یه نکته ای نوشته بشه. یه سرنخی که خواننده بفهمه می تونه روی نویسنده حساب کنه. کار خیلی سختی هم نیست. یه ذره سرعتتون رو کمتر کنین. صبر کنین. فکر کنین که تو این موقعیت چی می تونن بگن یا چه اتفاقی می تونه بیفته که اوضاع رو از سادگی و معمولی بودن در بیاره.
مورد بعدی قسمت "نارسیسا زیر لب گفت" هست. اون قسمت رو در ادامه حرفای نارسیسا و مامور برق نوشتی. باید مشخص می کردی که مخاطبش لوسیوسه.
بین نارسیسا و دیالوگش نباید فاصله بذاری.


نقل قول:
-کروشیو! خب حالا بهتر شد

-آن مرد که بود لوسیوس؟

-کس مهمی نبود. مشنگ بود.
اگه یه یکی کروشیو بزنیم چه اتفاقی میفته؟
جیغ می کشه...روی زمین میفته...از درد به خودش می پیچه.
این جا چی شد؟ طرف مرد؟ تو سکوت گذاشت و رفت؟
برای هر موقعیتی از طلسم های مناسب استفاده کنین. اینجور اشتباها هم منطق پستتونو زیر سوال می برن و هم مهارت و تسلط شما روی طلسم ها کتاب رو.


نقل قول:
-کس مهمی نبود. مشنگ بود.

-پدر لوسیوس مشنگ است؟

-خیر ارباب.
طنز این قسمت خوب بود. ولی طرف قرار بود پدر نارسیسا باشه!
دیالوگ های پشت سر هم رو هم بدون فاصله بنویس. مگه این که بینشون مکث یا تردیدی باشه که این جا نیست.


نقل قول:
-ما حوصله ی بحث کردن نداریم. فعلا از اینجا می رویم و فردا از شما در باره ی کار های عجیبتان باز جویی میکنیم. بعد از بازجویی در صورت لزوم به شما کروشیو زده و در دریاچه ی کنار خانمان غرقتان می کنیم!
رسیدیم به قسمت مهم ماجرا.
شما چند پست قبل از این هم توی این تاپیک پست زده بودی و گفته بودی که لرد خانه مالفوی ها رو ترک کرد.
من اون پست رو نقد کرده بودم و گفته بودم که سوژه این بود که اینا همه چیشونو از دست دادن و قراره لرد اینو نفهمه. خارج شدن لرد از قصر مالفوی ها کمکی به سوژه نمی کنه. این جا دقیقا همون اشتباه رو تکرار کردی. بازم لرد رفته... قراره فردا ازشون بازجویی کنه که اونم کمک خاصی نمی کنه. سوژه نداره. سوژه اینه که لرد بره نقاط مختلف این قصر رو ببینه...از نبودن وسایل تعجب کنه و نارسیسا و لوسیوس برای این حالت، بهانه هایی بیارن.
سوالی که شاید پیش بیاد اینه که سوژه مجبوره و باید در همین راستا پیش بره؟
نه... الانم من اگه ادامه بدم همون جوری که شما نوشتی ادامه می دم، ولی به نظرم بهترین حالتش اینه. بعد از گذروندن این مراحل، می تونیم برسیم به جایی که الان هستیم. اون موقع لرد می تونه بازجویی کنه یا اتفاق جدیدی بیفته.
الان مهم ترین ایراد نوشته های شما همین سوژه ها هستن. چیزی که مانع قبول شدن درخواست مرگخوارشدنت می شه هم همینه. چون یه سری اشکالات هستن که با یه بار توضیح دادن بر طرف می شن. اینا رو می شه قبول کرد. ولی ایرادایی مثل اشتباه پیش بردن سوژه، احتیاج به زمان و تجربه و تمرین دارن. اینا باید قبل از ورود به گروه بر طرف بشن.


پستت اصلا توضیح نداره. توضیح لازم داره. موقعیت حساسیه. باید احساسات و عکس العمل های ظاهری شخصیت ها رو هم توضیح بدی. وگرنه صحنه ناقص می مونه.


توی نقد قبلی هم گفته بودم...آخر هر جمله ای، بدون استثنا باید علامت گذاشته بشه. شکلک، جای علامت رو نمی گیره.


پستت یه پست بد نبود. مثلا من ترجیح نمی دم که این پست کلا زده نمی شد. بودنش بهتر از نبودنشه. ولی خوب هم نبود. خیلی ساده و معمولی بود. سرعتت هنوز زیاده. از روی همه چی سریع رد می شی. سوژه ها، صحنه ها، توضیحات.
سرعتتو کم کن. صحنه ها رو توضیح بده. شخصیت ها رو توصیف کن. از معمولی نوشتن فاصله بگیر. توی صحنه ها و شخصیت هایی که حضور دارن نکته های زیادی هست که می تونی ازشون سوژه بگیری. به اینا دقت کن.


با سرعت کم دور شو آیلین!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۵:۴۵ چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۹

Helen.D


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۴ شنبه ۱ تیر ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۶:۳۱ یکشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۹
از نپتون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 67
آفلاین
سلام میشه یه نقد دیگه بگیرم؟


سلام.
بله. فعلا می شه. بعد از این که پستتون تو تالار نقد، نقد بشه دیگه نمی شه. بعد از اون فقط پست های خانه ریدل ها رو می تونین برای نقد بیارین این جا.

نقد پست شما ارسال شد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۲۱ ۲۳:۵۷:۳۶

خفن ترین وارد میشود

#اختلال_خودشیفتگی



Raveeeen!!!


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۱:۳۱ چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۹

ریونکلاو، مرگخواران

آیلین پرینس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۲:۱۷:۲۴
از من به تو نصیحت...
گروه:
مترجم
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 305
آفلاین
سلام این پست رو برام نقد کنید!


............................... Bird of death ................................

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۳۸ جمعه ۱۶ خرداد ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
زاخاریاس


نقل قول:
جناب لرد پست دوئلمو نقد میکنن ببینم چقدر گند زدم؟
پست های دوئل کمی با پست معمولی فرق می کنن. قواعد خودشونو دارن. سوژه دارن. یه ذره تجربه لازم دارن. همینجوری تجربه کسب می کنین و دوئل کننده های خیلی خوبی می شین. ناامید نشین. ویژگی خوب شما اینه که همیشه دنبال ایراد کارتون برای برطرف کردنشون هستین.


بررسی پست شماره 578 باشگاه دوئل، زاخاریاس اسمیت:


اولین قدم برای نوشتن پست دوئل خوب، پیدا کردن یه ایده متفاوت و خلاقانه اس. برای بالا بردن امتیازتون دو تا عنصر اصلی دارین. ایده...خود پست.
اگه هر دوی اینا عالی باشن، نتیجه هم عالی می شه.
ایده معمولی رو به سختی می شه خیلی عالی نوشت. ممکنه...ولی سخته.
بعضی وقتا هم ایده عالیه...ولی نویسنده نتونسته خوب از کار درش بیاره.

قبل از هر چیزی در مورد سوژه تون فکر کنین. داستانی پیدا کنین که به ذهن هر کسی نرسه. معمولی نباشه. اگه ممکنه یه عنصر غافلگیر کننده توش باشه.
بعد فکر کنین که این ایده رو چطوری بنویسین. از کجا شروع کنین. به کجا برسین. چی رو کجا توضیح بدین که داستان تاثیر خودش رو بذاره. روی همه جمله ها و دیالوگ ها فکر کنین. لازم نیست وقت خیلی زیادی بذارین. موقع نوشتن هم می شه فکر کرد. به این فکر کنین که کدوم شخصیت ها توی این سوژه به دردتون می خورن و می تونن جالب باشن. روی شروع و مخصوصا پایان پستتون بیشتر فکر کنین.

سوژه شما این بود که توی یه موقعیت سخت گیر کنین و یکی بیاد بهتون پیشنهاد معامله ای برای کمک بده.
شما کل محفل رو تو موقعیت سخت تصور کردین. این کمی محدودتون کرده. اگه فقط برای زاخاریاس فکر می کردین، خیلی آزادتر می شدین.
دو تا معامله توی پست شما بود. یکی لرد بود که از محفلیا پول زیادی برای فروختن سوپ خواست و یکی دستفروش بود. در مورد هر دوشون خیلی به سختی تونستیم داستان رو به سوژه ربط بدیم. همین، تاثیر منفی روی امتیازتون می ذاره. سوژه تون اصلا پررنگ نبود و سوژه ای که داشتین، جالب تر از داستانی بود که نوشتین. این موقعیت سختی که ایجاد کردین می تونست خیلی متفاوت تر و جالب تر باشه. لازم نبود حتما جدی و بزرگ و خطرناک باشه. می تونست یه موقعیت ساده باشه...و پیشنهادی که برای معامله می گرفت هم همینطور. هر کسی می تونست باشه. هر کاری یا چیزی می تونستن از زاخاریاس بخوان. چیزی که براش مهمه..با ارزشه...یا چیزی که به دست آوردنش سخته.
این جا مهم اینه که داستانی رو انتخاب کنیم که سوژه هاش بیشترن یا مثلا می شه یه پایان جالب یا غافلگیر کننده براش در نظر گرفت.


یه ایراد خیلی اساسی شما این بود که خیلی مستقیم و با اصرار به سوژه های شخصیت ها اشاره می کردین:
نقل قول:
دوباره روزی در خانه گریمولد شماره دوازده آغاز شده بود.طبق معمول یوآن در حمام کنسرت راه انداخته بود،اما در اتاقش در کتاب غرق شده بود و زاخاریاس با خودش کوییدیچ بازی میکرد.
ریموند از خواب بیدار شد.با دقت شاخش را از زیر در اتاقش عبور داد که ناگهان چوب پنبه ای درست وسط پیشانی ریموند خورد.سرش را به سمتی که چوب پنبه از آنجا پرتاب شد برگرداند.پنه لوپه نوشابه ای را باز کرده بود:
در این مورد توی نقد پست قبلیتون توضیح دادم. فرض کنیم یه شخصیت ترسوئه. دو تا راه داره. یکی این که هر جا رسید بگه من ترسو هستم. توی چت باکس...توی پست هاش...هر جا که حرف زد.
راه دوم اینه که نگه...صبر کنه تا موقعیتش پیش بیاد و ترسش رو توصیف کنه.
اولی زننده می شه. تکراری و خسته کننده می شه. شخصیت جا نمیفته. کسی هم ازش خوشش نمیاد. دومی خیلی آروم تر، ولی درست تر و موندگارتر جا میفته. جلب توجه می کنه. این هم در مورد شخصیت خودمون صدق می کنه و هم شخصیت های دیگه. هیچوقت مستقیم و مخصوصا اینجوری پشت سر هم به ویژگی های شخصیت ها اشاره نکنین. می تونین یکی رو انتخاب کنین و یه صحنه جالب براش در نظر بگیرین و همونو توصیف کنین.
درباره زاخاریاس هم دارین همین کارو می کنین. زیادی به کوییدیچ اشاره می کنین. مواظبش باشین. اینجوری شخصیتش بد جا میفته.


نقل قول:
-اینجا دیونه خونه هستش یا محفل؟ بیاد ناهار.سوپ پیازه.
جمله اول خوب نبود. اینو یه عضو عادی بگه زیاد مهم نیست. می شه قبولش کرد...ولی وقتی یه محفلی داره می گه، حداقل زیر لب بگه. زمزمه کنه. بعد از اون همه توضیح، می شد به عده خواننده گذاشت که خودش به همچین نتیجه ای برسه. این ریزه کاریا باعث می شن فضای داستان قابل درک بشه. "ناهار سوپ پیازه" خوب بود. طوری گفته که انگار امروز ناهار جدیدی دارن.


نقل قول:
ناگهان یوآن از حمام داد زد:
-چرا آب قطع شد؟
ناگهان صدای زنگ در آمد.
دو تا "ناگهان" به فاصله کمی از هم استفاده شده. اینا موقع نوشتن جلب توجه نمی کنه، ولی موقع خوندن می کنه و کیفیت نوشته رو پایین میاره.


شکلک ها زیادن...ولی اضافه نیستن. همشون درست و به جا استفاده شدن.


شما اونقدر درگیر شخصیت ها شدین که فرصت نکردین به اندازه کافی به سوژه بپردازین. درگیر شخصیت ها شدن توی پست های ادامه دار بد نیست. البته نه این که کلی شخصیت رو وارد کنیم و درباره شون بنویسیم. درگیر شخصیت های حاضر شدن بد نیست. ولی توی پست تکی مجبوریم به داستان و مقدمه و نتیجه و روندش هم توجه کافی داشته باشیم.


نقل قول:
-کدام نابخردی گرینگوتزی هارو راز دار کرده؟

صدای خشمگین پروفسور در میدان گریمولد پیچید.تا کنون کسی پروفسور را به این خشمگینی ندیده بود.
دامبلدور به این سادگیا عصبانی نمی شه. اونم در این حد که اینجوری داد بزنه و لحنش بیشتر شبی ولدمورت بشه. این جا کلا از قالبش خارج شده.


نقل قول:
زاخاریاس در حالی جای شاخ و دندان بر روی صورتش دیده میشد در پشت سر محفلیها راه میرفت.
این جاش خوب بود. ساده و قشنگ. این جا هم همینطور:
نقل قول:
ناگهان محفلیها رستورانی را دیدند که روی آن نوشته شده بود:
-سوپ پیاز موجود است.



نقل قول:
لرد جلوی پیشخوان آمد و با محفلیها روبرو شد.ناگهان لبخندی بر گونه اش نقش بست ولی زود پاک شد و گفت:
-چه میخواستید؟
این جا اگه این شخصیت لرد نبود و یه مرگخوار بود چه اتفاقی میفتاد؟
هیچی.
جایی که لازم نیست، بهتره لرد رو وارد سوژه هایی که براش مناسب نیست نکنین. توی خیلی از سوژه ها لرد جایی هست که اصولا نباید باشه و کارایی می کنه که اصولا نباید بکنه. اشکالی هم نداره. برای سوژه سازیه...ولی این جا واقعا بود و نبودش فرقی نمی کرد. بهتر بود نباشه. در مورد دامبلدور به نظر من همچین محدودیتی وجود نداره، چون شخصیتش طوری بود که تقریبا هر جایی می شه تصورش کرد. شخصیت لرد جدی تره.


نقل قول:
-30 گالیون.

محفلیها شروع به شکایت کردند:
-شما باید حتما کتاب بیشعوری خاویر کرامنت رو بخونید.
-من گفتم این نوشابه ها توطئه کردن.
-بزنم رستورانشون بیاد پایین پروفوسور؟
-نه هاگرید.ما فرزند روشنایی هستیم.نمیشه تخفیف بدی تام؟
-همین که هست.
اینا رو محفلیا دارن می گن.
اصولا نباید بگن.
دارن با لرد ولدمورت حرف می زنن. زل می زنن بهش و کتاب بی شعوری رو پیشنهاد می کنن؟ می زنن رستورانش بیاد پایین؟
هر شخصیتی باید سر جای خودش باشه. این ضعف نیست. ایفای نقشه. بین اینا فقط دامبلدور جرات می کرد اینا رو بگه...ولی اونم سبک حرف زدنش اینجوری نیست.
اون قضیه بالا که گفتم بهتر بود لرد نباشه این جا به درد می خورد. چون اگه به جای لرد، یه مرگخوار این جا بود، می تونستن همه اینا رو بگن و مشکلی ایجاد نمی شد.

بجز این مورد و این که بهتر بود سوپ رو یه مرگخوار می فروخت، این قسمت و سوء استفاده کردنشون از این موقعیت خوب بود. ولی اینو نمی شه پیشنهاد معامله به قصد کمک حساب کرد...چون قصد کمکی در کار نیست. دستفروشه هم که اصلا از جریان خبر نداشت.


نقل قول:
-آی مردم.من گوشنمه.اگه تا 10 دقیقه دیگه سوپ به تنم نرسه زاخاریاسو از گوشنگی میخورم.
این جاش خوب بود. ولی این جا خیلی خوب بود:
نقل قول:
-اشکال نداره.مجموعه کتاب های ویکتور هوگو رو جمع میکنم.



نقل قول:
تمام محفلیها با شکم باد کرده(البته مودی بدون چشم هم بود)جلوی رستوران خوابیده بودند
این جا چه لزومی داشت بطور جداگانه به مودی اشاره بشه؟ طوری نوشتین که انگار مودی محفلی نیست.


نقل قول:
دوباره زندگی در محفل شروع شده بود.ولی ایندفعه با پنه لوپه بدون نوشابه اش.مودی بدون چشمش و مالی بدون پاتیلش .
در پایان پست رسیدیم که اشکال اصلی پست. سوژه های مستقیم و بدون نکته. این سوژه رو می شد کمی جالب تر کرد و در عین حال، به توضیحی که داده شده بود هم نزدیک تر کرد. به این شکل که دستفروش می فهمید که اینا هیچ راه دیگه ای ندارن و به یکی از وسیله های مهم و باارزش اینا گیر می داد. مثلا ریش دامبلدور رو می خواست...یا یکی از بچه های ویزلی رو...یا سر ریموند رو مثلا(که بزنه به دیوار خونه اش)...یا هر چیزی.
می گفت فقط اونو حاضرم بخرم و محفلیا سعی می کردن طرف رو راضی کنن که اونو بفروشه. در مورد بچه هم می تونستن بگن که فعلا بفروشش...بعد یه جوری ازش پس می گیریم یا بهش یاد می دیم فرار کنه یا همچین چیزی.


پست ایرادهایی داشت که همش به کم تجربگی بر می گشت. بخونین و بنویسین. همه این ایرادا برطرف می شن.









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.