هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۲:۰۳ چهارشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۹

ریونکلاو، مرگخواران

آیلین پرینس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۸
آخرین ورود:
امروز ۲:۱۱:۰۵
از من به تو نصیحت...
گروه:
مترجم
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 301
آفلاین
درخواست دوئل با هیزل استیکنی رو دارم!
هماهنگ شده یک ماه پیش ولی انگار ایشون یادشون رفته! بهتره اطلاع بدین بهش.
دلیل هم دقیقا ( ) اینه
ویرایش:
بهم پیام داد. امتحان داره. لطفا برای یازده مرداد سوژه بدین. مهلتم یه هفتست.


ویرایش شده توسط آیلین پرینس در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۱ ۲۰:۲۵:۲۵

............................... Bird of death ................................

تصویر کوچک شده


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۱:۳۳ پنجشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۱۸:۳۱
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6946
آفلاین
نتیجه دوئل آیلین پرینس و شیلا بروکس:


امتیازهای داور اول:
آیلین پرینس: 23.5 امتیاز – شیلا بروکس: 23 امتیاز

امتیازهای داور دوم:
آیلین پرینس: 21 امتیاز – شیلا بروکس: 20 امتیاز

امتیاز های داور سوم:
آیلین پرینس: 22 امتیاز – شیلا بروکس: 23 امتیاز

امتیازهای نهایی:
آیلین پرینس: 22.16 امتیاز – شیلا بروکس: 22 امتیاز


برنده دوئل: آیلین پرینس!

.............................


حشره کوچک، اخم هایش را در هم کشید، چهره ای جدی به خود گرفت و با عصبانیت جلو رفت.
-این جا نمی شه. اینو بفهمین! نمی شه. این جا نه! هر جای دیگه ای می شه، ولی این جا نمی شه.

دو ساحره با بی اعتنایی نگاهی به هیکل کوچکش انداختند.
-دقیقا چرا نشه؟ این تخته رو بگیر آیلین!

شیلا تخته را به طرف آیلین گرفت و شروع به اره کردنش کرد. با دیدن لینی که همچنان منتظر ایستاده بود ادامه داد:
-ما تصمیم گرفتیم همین جا خونمونو بسازیم. منظره خوبی داره. نورگیره. بالای تپه هم هست. وقتی ما تصمیم گرفتیم، یعنی می شه.

لینی در حالی که تلاش می کرد صدایش لابلای صدای اره گم نشود جواب داد:
-نمی شه خونه بسازین. چون من قبلا این جا لونه ساختم. آویزون شده به درخت. ببینینش!

آیلین نگاه تحقیر آمیزی به لانه انداخت.
-خب مشکل اینجاست که لونه به اندازه خونه مهم نیست و می شه خرابش کرد.

برای لینی، لانه اش مهم بود. حتی نقشه اش را طوری کشیده بود که ماکت کوچکی از خانه ریدل ها باشد.
کمی فکر کرد و مثل کسی که ناگهان یاد چیزی افتاده باشد، از تپه دور شد.

چند دقیقه بعد در حالی که به سختی پرواز می کرد برگشت.
دلیل سخت شدن پروازش، جادوگری بود که یقه اش را به دهان گرفته بود و از تپه به بالا می کشید. جادوگر، پاتیلی در دست داشت.

لینی هکتور را نزدیک تیر و تخته های آیلین و شیلا گذاشت.
-این جا خوبه. همین جا نصب شو و معجون بساز. دودشم فوت کن طرف اینا. فراریشون بده هکولی. روت حساب می کنم. تو می تونی!

هکتور پاتیلش را آماده کرد. روی تپه یا زیر زمین برای او فرقی نداشت. همه جا می توانست دود راه انداخته و معجون درست کند.
کمی بعد بخاری نارنجی رنگ از پاتیل بلند شد. لینی بخار را با تمام توان به طرف شیلا و آیلین فوت می کرد.
و آن ها می خندیدند!
-الان واقعا انتظار داری فرار کنیم؟

-حشره ها تو این موقعیت فرار می کنن. دود بَده!

خیلی زود فهمید که نقشه اش به درد نمی خورد.
-نقشه خیلی هم خوب بود. چیزی که به درد نمی خوره هکولیه. پاشو برت گردونمت به آزمایشگاهت هکولی. این جا هم فایده خاصی نداشتی. بیخودی روت حساب کردم.

و این بار هکتور و پاتیل جوشان و آتش زیرش را بلند کرد و نفس نفس زنان به طرف پایین تپه پرواز کرد.

آیلین و شیلا به کار خود ادامه دادند.
تا این که لینی همراه سبد خریدش مجددا برگشت.
-هنوز نرفتین؟

جوابی ندادند.

-امیدوار بودم برین!

سکوت!

-می خواستم شام درست کنم!

سکوت بیشتر!

-نمی رین یعنی؟

نمی رفتند.

تصمیم خودش را گرفت. باید به آخرین راه حل متوسل می شد. به طرف لانه رفت.
-خب... نمی خوان برن! پیکسی ها... آماده نیش باران کردن باشید!

آیلین دست از کار کشید و به شیلا نگاه کرد.
-این مگه تنها زندگی نمی کرد؟

-نمی دونم... لونه شبیه کندوئه...یعنی ممکنه توش پر پیکسی باشه؟

آیلین هم نمی دانست.
-امممم...اینا نیش دارن؟ آره انگار... لینی داره. نیش یکیشون خیلی مهم نیست. ولی اگه خیلی زیاد باشن چی؟ رنگشم یه جوریه. سمی نباشه؟

شیلا هم دچار تردید شده بود. چیزی که تردیدش را تبدیل به یقین کرد، لرزش ترسناکی بود که در لانه لینی ایجاد شده بود.
-هی...لونه داره می لرزه. انگار خیلی زیادن...الان میان بیرون. می گم... بریم یه تپه دیگه برای خودمون پیدا کنیم! تپه که زیاده.

و با اعلام موافقت آیلین، به سرعت سرگرم جمع کردن وسایلشان شدند.

لینی چهره عصبانی و جدی اش را تا لحظه ای که ساحره ها کاملا دور نشده بودند، حفظ کرد.
و بعد چوب دستی اش را از زیر لانه بیرون کشید.
-سخت بود... لرزوندن لونه با یه چوب دستی سخت بود! ولی سخت تر از حمل هکتور حاوی آتیش نبود. یه شاخکم سوخت!


و برای معالجه شاخکش به داخل لانه اختصاصی اش رفت.




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۱:۰۴ چهارشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

هکتور دگورث گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۲ سه شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۶:۴۷ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲
از روی شونه های آریانا!
گروه:
مرگخوار
اسلیترین
کاربران عضو
ناظر انجمن
ایفای نقش
پیام: 956
آفلاین
لطفا برای پست های با امتیاز 26 و بالاتر، درخواست نقد نکنید.


نتیجه دوئل آیلین پرینس و لاوندر براون:

امتیاز های داور اول:
آیلین پرینس: 23 امتیاز - لاوندر براون: 22.5 امتیاز

امتیاز های داور دوم:
آیلین پرینس: 18.5 امتیاز - لاوندر براون: 19 امتیاز

امتیازهای داور سوم:
آیلین پرینس: 21 امتیاز - لاوندر براون: 20 امتیاز

امتیازهای نهایی:
آیلین پرینس: 20.83 امتیاز – لاوندر براون: 20.5 امتیاز

برنده دوئل: آیلین پرینس!

..............................

- من دلم یه کار هیجان انگیز میخواد!
- خب ما چی کار کنیم لاوندر؟
- مثلا شماها همگروهی های منید! خب برام یه کار هیجان انگیز انجام بدین!
- همگروهیتیم، دلقکت که نیستیم خب! خودت برو یه کاری بکن!

خون گریفندوری لاوندر داشت توی رگ هاش جلز و ولز می کرد. از جاش بلند شد و با عصبانیت و با شدید ترین شدتی که میتونست تابلوی بانوی چاق رو به هم کوبید و رفت بیرون از تالار!
- خانوم براون بلاخره که میخوای برگردیتالار، اگه رفتم کنار بری تو!

اما گوش لاوندر کلا به این چیز ها بدهکار نبود. همینطور که با عصبانیت پاهاش رو به زمین می کوبید و در راهرو پیش می رفت، زیر لب غرولند میکرد.
- مثلا همگروهین! میگم بیاین یه کاری بکنیم. انگار نه انگار. خودم میرم کار هیجان انگیز میکنم به هیشکی هم نیاز ندارم!

لاوندر بمب افکن دستیش رو از جیبش در میاره و روی حالت رگباری میذاره و بعد یک خشاب پر از بمب کود حیوانی رو توی بمب افکنش قرار میده!
- حالا به همه نشون میدم لاوندر کیه!
- میخوای برای وون وون دلبری کنی؟

لاوندر شیش متر از جا پرید و بمب افکنش رو به این طرف و اون طرف چرخوند!
- نگرد، نیستم!
- تو کی هستی دیگه؟
- ایلینم!
- کوشی؟
- مهم نیست من کجام! مهم اینه که اگه لوت بدم کلکت کنده است!
- چرا باید این کارو بکنی؟
- چرا نباید بکنم؟
- خب... خب... خب چون ما دوستیم!
- کی گفته ما دوستیم؟
- اصلا برو لو بده!

لاوندر این رو گفت و دستش رو روی ماشه گذاشت و تمام در و دیوار راهرو رو به توپ بست!
هنوز دقایقی نگذشته بود که صدای پای فیلچ به گوشش رسید گویا موش رو آتیش زده بودن. لاوندر هیجان زده شده بود که این چند تا بمب اخر رو هم بزنه ولی بیش از حد هول شد و پاش به باقیمونده یکی از بمب ها گیر کرد و بمب اخر خطا رفت و صاف خورد به مجسمه کله اژدری یورتمه نرو!
کله اژدری یورتمه برو هم نامردی نکرد و صاف گذاشت وسط پیشونی لاوندر!

فردا صبح- تالار اصلی

- ...لاوندر براون دانش آموزی بود بسیار خوب، اگر چه بسیار به قانون شکنی علاقه داشت، ولی بیاید به یاد او یک دقیقه سکوت کنیم!


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۰:۰۶ دوشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۹

لاوندر براون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۲۸ دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۸:۲۴:۵۴ سه شنبه ۱۲ دی ۱۴۰۲
از عشق من دور شو!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 263
آفلاین
نه مچکرم مشکل از لپ تاپم بوده ظاهرا

الان دیگه بازه


تصویر کوچک شده

دختری تنها در میان باد و طوفان...

آیا او را رهایی خواهد بود از این شب غربت؟

یا مامانش دوباره او را به خانه راه خواهد داد؟

او در کوچه ی سرد قدم برمیدارد ومی اندیشد:

آیا ریختن آبلیمو در قهوه ی مادر کار درستیست؟


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۹:۴۲ دوشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۱۸:۳۱
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6946
آفلاین
لاوندر عزیز


همچین چیزی ممکن نیست که یه نفر نتونه توی یه تاپیک خاص پست بزنه. تاپیک بازه و همه اعضای ایفای نقش می تونن توش پست بزنن. ولی اگه به هیچ عنوان نتونستین این کارو بکنین پستتونو همین جا بفرستین.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۲۳ ۱۹:۵۱:۱۳



پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۸:۵۸ دوشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۹

لاوندر براون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۲۸ دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۸:۲۴:۵۴ سه شنبه ۱۲ دی ۱۴۰۲
از عشق من دور شو!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 263
آفلاین
سلام ببخشید مهلت دوئل من و آیلین پرینس داره تموم میشه و یه مشکل وجود داره

امکان پیام دادن در تاپیک دوئل برای من بسته شده و نمیدونم چیکار کنم.

کمک کنین!
من خلع سلاح شده ام!


تصویر کوچک شده

دختری تنها در میان باد و طوفان...

آیا او را رهایی خواهد بود از این شب غربت؟

یا مامانش دوباره او را به خانه راه خواهد داد؟

او در کوچه ی سرد قدم برمیدارد ومی اندیشد:

آیا ریختن آبلیمو در قهوه ی مادر کار درستیست؟


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۱:۱۶ شنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۱۸:۳۱
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6946
آفلاین
لینک لطفا! لینک شناسه. اینجوری:
آیلین پرینس
وقتی فقط اسم طرف رو می نویسین مجبور می شیم بریم بگردیم و پیداش کنیم. این کار گاهی خیلی سخت می شه.

اگه لینک دادن رو بلد نیستین اینجا توضیح دادم. اگه توضیح بیشتر لازم داشتین بپرسین.

..............................

سوژه دوئل آیلین پرینس و لاوندر براون: قانون شکنی!

توضیح خاصی نداره. می تونین قانون شکنی کوچیکی در حد هاگوارتز رو در نظر بگیرین یا قوانین مهم تر. قانون شکن می تونین شما باشین یا یکی دیگه. به هر شکلی قبوله.


برای ارسال پست در باشگاه دوئل، دو روز ( تا 23:59 دوشنبه 23 تیر) فرصت دارید.


جان سالم به در ببرید!




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۴:۰۲ جمعه ۲۰ تیر ۱۳۹۹

لاوندر براون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۲۸ دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۸:۲۴:۵۴ سه شنبه ۱۲ دی ۱۴۰۲
از عشق من دور شو!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 263
آفلاین
سلام
درخواست دوئل با آیلین پرینس رو داشتم

هماهنگ شده با مدت دو روز


تصویر کوچک شده

دختری تنها در میان باد و طوفان...

آیا او را رهایی خواهد بود از این شب غربت؟

یا مامانش دوباره او را به خانه راه خواهد داد؟

او در کوچه ی سرد قدم برمیدارد ومی اندیشد:

آیا ریختن آبلیمو در قهوه ی مادر کار درستیست؟


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۲:۰۲ پنجشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۱۸:۳۱
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6946
آفلاین
سلام لاوندر. خوش اومدین.

یکی دو نکته در مورد دوئل هست که باید بگم.

این که رقیبتون رو دعوت به دوئل کردین حرکت جالبی بود. مشکل این جاست که یه هرماینی تو سایت داریم، ولی آخرین ورودش مال فروردینه. دعوت به دوئل رو بهش اطلاع می دیم... ولی زیاد امیدوار نیستم جوابی بده. ده روز فرصت داره جواب بده.

این که جنبه باخت دارین هم خیلی خوبه.

مورد بعدی اینه که وقتی یه نفر رو دعوت به دوئل می کنین حتما لینک شناسه شو بذارین. چون برای ما سخته که بریم هرماینی گرنجر رو پیدا کنیم. طرف ممکنه اصلا تو ایفای نقش نباشه.

قوانین دوئل رو هم اینجا می ذارم که اگه نخوندین بخونین و با روند دوئل ها آشنا بشین.


ما می ریم اطلاع بدیم.




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۷:۵۲ پنجشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۹

لاوندر براون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۲۸ دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۸:۲۴:۵۴ سه شنبه ۱۲ دی ۱۴۰۲
از عشق من دور شو!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 263
آفلاین
سلام من لاوندر براون هستم.

من عاشق رون بودم البته پیش از مرگم
و رون با هرماینی گرنجر ازدواج کرد.

در نتیجه


من، لاوندر براون،اصیل زاده ای گریفندوری،هم گروهی خودم،هرماینی گرنجر رو به دوئل دعوت می کنم!


پ.ن:من تازه واردم و با جنبه ی باخت کامل وارد اولین دوئلم میشم.من که تو داستان اصلی مرده ام؛فرقی نمیکنه اینجا هم یه بار دیگه بمیرم.قابل توجه رونالد ویزلی


منتظر جوابت هستم،هرماینی گرنجر


تصویر کوچک شده

دختری تنها در میان باد و طوفان...

آیا او را رهایی خواهد بود از این شب غربت؟

یا مامانش دوباره او را به خانه راه خواهد داد؟

او در کوچه ی سرد قدم برمیدارد ومی اندیشد:

آیا ریختن آبلیمو در قهوه ی مادر کار درستیست؟







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.