1. وصیت نامه ای مختصر از زبان خودتون بنویسید که قرار است با صدای بلند قبل از به پایین خم شدن جارو در لحظه سقوط بخوانید. جعبه سیاه جارو تون اینو گوش میده و به بازماندگان شما میرسونه پیام تون رو. در نتیجه میتونید به افشای حقایق و دسته گل ها بپردازین، جاسازهاتون رو لو بدین، یا حلالیت بطلبین! بهرحال ممکنه نتونید زنده برسین پایین.گویا قراره به پایان بیاد این دفتر ولی حکایت همچنان تا چند دقیقه دیگه باقی است.
خدمت همه ی دوستان و عزیزانی که جمع شدن تا وصیت نامه ی اینجانب رو گوش بدن سلام عرض می کنم لطفا اگر میخواید مورد لعن و نفرین مرحومه ی مغفوره ی شادروان که بنده باشم قرار نگیرید همه ده قدم برید عقب بجز خواهرم پادما پاتیل، تکرار میکنم تا صدام برسه واضح دارم میگم
پادما پاتیل.
خب پادما خوب گوش کن یادته رفته بودیم از این چیزای کوچیکی که مشنگا می ندازن تو تلفن هاشون که ماماناشون میگن ماسماسک خریدیم؟ اسمش سیم کارت بود. رمز کمدم، دفترچه خاطراتم و هرچیزی که خلاصه رمز داره تو زندگیم شماره ی همون سیم کارته. هرچیزی که دیدی ممکنه باعث لعن و نفرین بشه پاک کن، بذار تو خاطره ها خوب باقی بمونم. همیشه به خوبی ازم یاد کن خب؟ حالا به گریفی ها بگو بیان نزدیک.
ارشدای گریف، فنریر و آرتور ازتون حلالیت میخوام که انقدر خنثی بودم، ببخشید که هیچ وقت نبودم. من یه زمانی فعال بودم.
میدونم که منو می بخشید وگرنه میدونید که منم شما رو نمی بخشم.
آرتور خان یادم هست از بس بچه داشتی جامون تو تالار تنگ بود. ببخش تا ببخشم.
جینی ویزلی عزیزم منو ببخش که هی تولدتو یادم می رفت خیر سرم دوستم بودی ولی من آلزایمری بودم. ولی میدونم که تو من می بخشی جز و ولز خاصی نمیکنم برای حلالیت، همه گل سرهای قشنگم که میدونی چه قدر دوستشون داشتم، همه ی قلم های پرم مال تو باشه.
سرکادوگان من همیشه از دور دوستت داشتم، میدونم چون بهت نزدیک نمیشدم شاید اینو نفهمیده باشی ولی واقعا همون چندباری که باهات دوئل کردم خیلی لذت بردم.
دوستان من دارم هرچه بیشتر به زمین نزدیک میشم وقت نیست دیگه تک تک بگم.
همه گریفی ها بدونید بودن در کنار شما افتخار من بوده، روزایی که افسردگی داشتم بودن تو جمع شما منو شاد می کرد. کمکم می کرد فکر و خیال نکنم. از همتون ممنونم تک تک شما همیشه از نظر من قهرمانید.
راستی بابت این که چند سال پیش که مسئول دادگاه گریفیندور بودم چپ و راست دادگاهیتون می کردم و هرچی می گفتید به جرم هاتون تو دادگاه اضافه میکردم، بابت تمام اون پرونده سازیا لطفا حلالم کنید. خودتونم خوب در جریانید که هیچ وقت حکم متناسب با اعمالتون ندادم.
بقیه ی اهل هاگوارتز والا الآن دارم پشت سر همه سکته میزنم یادم نیست چه بدی هایی کردم پس لطفا ببخشید دیگه.
راستی بچه ها دوباره فاصله بگیرید یه چیز به پادما...
گویا به پایان آمد این دفتر حکایت هم تموم شد.
2. بر حسب کرم و کرم و خلاقیت یا حتی دانش جادویی و ماگلی خودتان، دو مورد روش غلبه بر کشش g رو در حین لحظه سقوط از جارو نام برده و مختصراً شرح دهید. (2 امتیاز)اولین روش نیاز به هماهنگی بسیار دقیق همه ی اعضای بدن داره به این شکل که با یه سرعت ثابتی دست و پا میزنیم و برای کسب نتیجه ی بهتر با همین ریتم پلک می زنیم به این روش اول "
بال بال زدن با تمام جون و دل" می گویند.
دومین روشی که ممکنه جواب بده اینکه همون بالا در عرض چند ثانیه لاغر بشیم. البته شاید شنیدن این روش باعث بشه فکر کنید غیر ممکنه ولی اجراش در اون شرایط سخت نیست. اول وسایلی که باعث افزایش وزن میشه رو در آورده و به باد میدیم، و در مرحله ی بعد به ارتفاعی که داره کم و کمتر میشه زل می زنیم. به همین شکل پر های نداشتمون هم می ریزه چه برسه چربی هایی که تلنبار کرده بودیم روی هم. با همین کاهش وزن چند ثانیه ای وزنمون اونقدر کم خواهد شد که مثل پر در هوا غوطه ور خواهیم شد.
3.لینک از سه تصویر معادل با چهره احتمالی خودتون برای سه لحظه "از کار افتادن جارو"، "سقوط به همراه جارو رو به پایین و با سرعت بالا" و "لحظه اصابت شما به زمین" پیدا کرده (یا در صورت تمایل طراحی کنید) و به اشتراک بذارید. ( 3 امتیاز)آغاز حکایتوسطای حکایت با سرعت بالا و موهای رها شده در بادبه پایان آمد این دفتر و منم درون لایه های داخلی زمینم