هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱:۵۲ شنبه ۸ شهریور ۱۳۹۹

مرگخواران

الکساندرا ایوانوا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۸ پنجشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۳:۳۷:۱۴ یکشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۳
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 312
آفلاین
سلام بر ارباب!
ارباب ببخشید دوباره درخواست نقد دادم. ارباب اینو برام نقد میکنید؟
ببخشید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱:۱۶ شنبه ۸ شهریور ۱۳۹۹

پلاکس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۸ شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۰:۴۹:۲۸ پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲
از ما هم شنیدن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 219
آفلاین
سلام ارباب
خوب هستین؟
ببخشید که مزاحمتون شدم.
ارباب میشه بی زحمت پست 606باشگاه دوئل رو برام نقد کنید؟
درسته تو جمع مرگخوار ها نیستم ولی دلم میخواد شما نقدش کنید لطفا !


ویرایش شده توسط پلاکس بلک در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۸ ۱۲:۳۸:۲۴


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۵۲ شنبه ۸ شهریور ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۰۳:۴۴ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6959
آفلاین
سلام ایوا!


بررسی پست شمار 428، قصر مالفوی ها، الکساندرا ایوانوا:


نقل قول:
ایوا با ذوق به مثلا آب قندی که قرار بود ذره ای از آن را بنوشد نگاه کرد. رنگ به چهره ی لوسوس مالفوی و نارسیسا نمانده بود. فکشان قفل کرده بود و هیچی نمیتوانستند بگویند. ایوا لیوان را بالا برد و یک قلپ از عرقِ شورِ مالفوی را قورت داد.
صحنه رو خیلی خوب توصیف کردی. با جمله های کوتاه، ساده، و قشنگ. یکی دو نکته داره که اگه رعایت کنی این پاراگراف قشنگ تر و تاثیرش بیشتر می شه.
یکی این که با لحن نوشتاری نوشتی. برای همی "هیچی" باید تبدیل به "هیچ چیز" بشه.
یکی این که توی توضیحات بهتره اسامی مخفف نشن. ولی چون ایوانوا طولانی و نسبتا سخته، اشکالی نداره که همینجوری جا بندازیش.
یکی دیگه اینه که خیلی پشت سر هم نوشتی. برای نشون دادن هیجان صحنه و مکث ها می تونستی گاهی بری سر خط. مثلا:

ایوا با ذوق به مثلا آب قندی که قرار بود ذره ای از آن را بنوشد نگاه کرد.
رنگ به چهره ی لوسوس مالفوی و نارسیسا نمانده بود. فکشان قفل کرده بود و هیچ چیز نمیتوانستند بگویند.
ایوا لیوان را بالا برد و یک قلپ از عرقِ شورِ مالفوی را قورت داد!


اینطوری بهتر شد.


نقل قول:
مروپ که اصلا خوشحال به نظر نمیرسید، لیوان جهیزیه اش را از دست ایوانوا قاپید، بویید و اخم هایش در هم رفت. موهایش به یک باره پریشان شد. با دندان های به هم فشرده گفت:
گفتم صحنه ها رو خوب توصیف می کنی؟
خب تکرار می کنم!
صحنه ها رو خوب توصیف می کنی. جمله ها ساده و روشنن ولی اصلا تکراری نیستن. مثلا صحنه "موهایش به یکباره پریشان شد" رو همیشه و همه جا نمی خونیم؛ ولی خیلی راحت می تونیم تصورش کنیم و این عالیه!


نقل قول:
-این جیش لک لک نیست... عرق یه آدمه... میدونم با شما دوتا چی کار کنم احمق های مامان! گردو ها بی مغز مامان! گوجه های گندیده ی مامان!
فحش های مروپ خیلی خنده دار بودن. خیلی خوب و متناسب با شخصیتش. حتی جایی که عصبانیه هم همه رو متعلق به خودش می دونه. شخصیت ها رو بشناسین و ازشون طنز بگیرین یعنی همین!
شما تازه واردی... تجربه زیادی هم نداری. ولی اینطور که معلومه استعداد زیادی داری!


نقل قول:
ایوا همه چیز خوار بود، ولی آخه غرقِ شور و چندش ناکِ لوسیوس... بله! حتی عرق چندش ناک لوسیوس! ایوا لیوان را گرفت و تا آخرین قطره اش را سر کشید...
این صحنه هم برای تاثیر گذاری احتیاج به فاصله داشت. وقتی پشت سر هم می نویسی، خواننده هم یک نفس و پشت سر هم می خونه. الان این قسمتو بدون هیچ مکث و تغییر لحنی سریع بخون. منظور رو می رسونه... ولی به اون قشنگی که قرار بود بشه نمی شه. یه ایرادش هم باز لحنشه که عوض شده. "آخه" محاوره ایه. اگه محاوره ای راحت تر می نویسی، کلش رو همونجوری بنویس. وگرنه همین کلمات تک و توک رو هم نوشتاری کن.

ایوا همه چیز خوار بود، ولی آخر عرقِ شور و چندش ناکِ لوسیوس؟
بله! حتی عرق چندش ناک لوسیوس!
ایوا لیوان را گرفت و تا آخرین قطره اش را سر کشید...


اینجوری لحنش بهتر منتقل می شه.


نقل قول:
در مغز لرد...
در مغز لرد هیاهویی برپا بود! سلول های بینایی، آنچه را دیده بودند، باور نمیکردند! باور نمیکردند که یک نفر بتواند یک لیوان پر از عرق لوسیوس مالفوی را تا آخر سر بکشد! سلول های بینایی آنچه را دیده بودند، در چند کابین "انتقال اطلاعات دید شده" گذاشتند و به قسمت های مختلف مغز لرد، از جمله مرکزِ تعجب، مرکزِ خواب ها، و مرکزِ سنجش میزان احمقانه بودن هر چیز فرستادند. سلول های به جنبش افتاده بودند. از اینور به آن ور میپریدند. اطلاعات را ذخیره میکردند و نام گذاری میکردند. خدا میدانست لرد قرار بود چقدر "تعجب" کند و چه خواب هایی ببیند. و آیا امکان داشت از شدت احمقانه بودن این اتفاق به هوش آید؟!
این قسمتش عالی بود. خلاقیتت خیلی خوبه. طنزت خیلی خوبه. اینا رو خیلی خوب با هم ترکیب می کنی.
معمولا با سوال های مطرح شده در پایان پست مخالفم. ولی این یکی مفید بود. سرنخ می داد. نفر بعدی می تونه به همین بهانه لرد رو به هوش بیاره یا نه.
از همون اول داشتم فکر می کردم چه فایده ای داره که ایوا اینو بخوره یا نه. ولی آخرش مشخص شد که ممکنه فایده ای داشته باشه.


پستت طولانی نبود. گرچه دیگه از پست های طولانیت هم شاکی نیستم. چون محتواشون خوبه. ولی این پست عادیت هم همونقدر خوب بود. ظاهرا توجهی به طول پست نمی کنی. هر چقدر که لازمه می نویسی و اینم عالیه!


پستت خیلی خوب بود. توجهت به جزئیات و شخصیت ها خیلی خوبه. طنز و جمله هات خیلی خوبن.


ایوای خوبی هستی!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۴۹ پنجشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۹

بیدل نقال


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۳ سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۷:۳۹ سه شنبه ۶ آبان ۱۳۹۹
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 50
آفلاین
سلام ارباب

ببخشید دستتون درد نکنه خسته تون کردم اینو

نقد کنید



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۰۰ پنجشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۹

مرگخواران

الکساندرا ایوانوا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۸ پنجشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۳:۳۷:۱۴ یکشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۳
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 312
آفلاین
سلام ارباب!
ارباب اینو برام نقد میکنید؟




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۱:۰۱ پنجشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۹

هلنا ریونکلاو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۸ جمعه ۱۰ مرداد ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۸:۳۷ سه شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۹
از نا کجا آباد
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 34
آفلاین
سلام . خسته نباشید ارباب.
اگر زحمتی نیست،میشه اینو برام نقد کنید.
اینم خلاصه.
نقل قول:

مردی توی جنگل ممنوعه کار و کاسبی عجیبی راه انداخته و از طریق هاگریدی که نمی‌دونه داره چکار می‌کنه؛ مواد مخدر به دانش‌آموزای هاگوارتز می‌فروشه. حالا مودی به یه سری اتفاقات داخل قلعه مشکوک شده و داره شک می‌کنه...




هلنا

ممنون که خلاصه شو گذاشتی.

نقد پست شما رو با تک شاخی عصبانی که تار موشو توی چوب دستیت گذاشتی فرستادیم. تارموشو پس می خواد! گفته باشیم.



ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۷ ۱۶:۵۳:۴۲

Kind,Calm,smart
Be yourself and do not change your self in any way


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۱۰ چهارشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۹

رکسان ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۱۳ پنجشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۴:۵۵ شنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۰
از ش چندشم میشه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 219
آفلاین
سلام ارباب. خوبین ارباب؟
چقد دلم برای اینجا تنگ شده بود.
میشه لطفا اینو برام نقد کنید ارباب؟


سلام خالی. خوبیم.
نقدی کوتاه نمودیم و چون سبک بود با پشه برات فرستادیمش. هزینه شو باید پرداخت کنی. یه نیشه.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۶ ۲۳:۰۹:۳۵

رکسان خالی... خالی خالی! بدون ویزلی!

تصویر کوچک شده




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۵۱ سه شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۹

بیدل نقال


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۳ سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۷:۳۹ سه شنبه ۶ آبان ۱۳۹۹
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 50
آفلاین
سلام

اگه میشه و زحمتی نیست اینو برام نقد کنید .


سلام

خواهش می کنیم! زحمتی نیست. نقد شما رو با اورنی تورنگ فرستادیم.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۵ ۰:۲۰:۳۳


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۱۰ دوشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۹

مگان راوستوک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۸ شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۰:۰۲ شنبه ۵ تیر ۱۴۰۰
از ظاهر خودم متنفر نیستم، چون می دونم زیباترینم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 109
آفلاین
سلام ارباب خوب هستید؟
اومدیم با این پستی که زدیمی کمی از ناراحتی شما به خاطر پست دوئل کم کنیم.
می شه پست شماره 505 بمارستان سوانح جادویی سنت مانگو رو برام نقد کنید؟
اخه نقد پست های لندن تاپیکش قفل بود.


سلام مگان، ما خوبیم!

تاجگذاری کردی؟!

ما ناراحت نبودیم. اتفاقا خوشحال شدیم که برای پست دوئل نقد خواستی. اشکالات همینجوری بر طرف می شن و مگان بسیار قوی ای می شی.

نقدت رو با خرگوش سریع السیر فرستادیم.



ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۳ ۲۳:۵۶:۴۷

Im not just a witch that was put in slytherin. They were always jelous to me but the know im better that them. Im the future of slytherin

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۵۱ جمعه ۳۱ مرداد ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۰۳:۴۴ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6959
آفلاین
مگان

سلام.


نقل قول:
من گند زدم.
نه بابا این چه حرفیه. دوئل کردن کمی فوت و فن داره. یه نویسنده خیلی خوب هم می تونه یه پست دوئل ضعیف بنویسه. اصلا در مورد خودتون اینجوری قضاوت نکنین. کار خوبی کردی درخواست نقد کردی. اینجوری یاد می گیری کجای کارت اشکال داشت.


بررسی پست شماره 593 باشگاه دوئل، مگان راوستوک:


توی همون نگاه اول می شه دید که بیشتر پستت رو دیالوگ تشکیل داده. این کار گاهی خوبه. گاهی درسته. ولی معمولا نیست! پست تکی، اونم به این طول، معمولا احتیاج به توضیح داره. احتیاج به توصیف داره.

برای نوشتن پست دوئل، اولین کاری که می کنیم انتخاب ایده اصلی داستانمونه. برای این خیلی وقت بذارین. فکر کنین. ایده های جدید پیدا کنین. سوژه های عادی و دم دستی به درد نمی خورن. با یه سوژه عادی دوئل رو یک – هیچ عقب شروع می کنین. سوژه جدید لزوما یه سوژه خیلی خفن و بزرگ نیست. گاهی چیزای خیلی ساده می تونن بهترین سوژه ها باشن. سوژه بهتره جدید، متفاوت و غافلگیر کننده باشه.


نقل قول:
مگان و گابریل در حالی که از پله ها بالا می رفتند به دم در خانه ریدل ها رسیدند. گابریل در زد و زنی در را باز کرد. به نظر مسن می امد.

- سلام گابریل مامان. با اوکادوی مامان کار دارین؟
- سلام اره می تونیم بریم؟
- اره کار ندارن وقتشون خالیه.
- مرسی.
مگان و گابریل وقتی به دم در اتاق ولدمورت رسیدند مگان کمی می ترسید که وارد شود.
شروع، ساده بود. زیادی ساده. یکی از فرق های پست دوئل با پست معمولی همینه. روی شروع پست باید کمی بیشتر کار کنیم. باید یه سرنخی به خواننده بدیم که به نویسنده اعتماد کنه. روش حساب کنه. یه صحنه جالب، یه دیالوگ متفاوت، یه طنز خوب، یه توضیح خوب در مورد شخصیت یا یه فضاسازی جالب.
اینا کمک می کنن که اشتیاق خواننده برای خوندن و جلو رفتن بیشتر بشه.
این جا مثلا گابریل و مگان توی راه می تونستن با هم حرف بزنن. یا دیالوگ های رد و بدل شده بین اینا و مروپ می تونست کمی متفاوت تر باشه. یا مثلا احساساتشونو می شد توصیف کرد.


نقل قول:
مگان و گابریل وقتی به دم در اتاق ولدمورت رسیدند مگان کمی می ترسید که وارد شود.
- ارباب می تونم بیام تو؟
- بله گابریل. بیاید داخل
- ارباب مرگخوار اوردم.
- خب بگذار چهره اش را ببینم.
مگان به ارامی جلو امد.
حرفای ولدمورت شکلک لازم نداشت. چون شکلک چیزی به جمله ها اضافه نکرده. ولدمورت کلا لحنش سرد و بی احساسه. این شکلک هم همونجوریه.
به جای "ولدمورت" بهتر بود از "لرد سیاه" استفاده می کردی. چون شما مرگخواری. این یکی از جاهاییه که می تونی نشون بدی نویسنده یه مرگخواره.

لحن جدی و رسمی ولدمورت خوب بود.


نقل قول:
- پس این مرگخوار ماست.
- سلام ارباب.
- تو چه کسی هستی؟
- من مگان هستم. مگان راوستوک.
- خوبه. دلم می خواست به جمعمان بپیوندید ولی نمی توانم چون یک نفر دیگه هم هست.
- کی؟!
- الکساندرا ایوانووا. ما او را به یک مأموریت فرستادیم تا بسنجیمش.
- من هم بسنجید. من از اون بهترم.
- خب پس تو باید برای من یک سری اطلاعات بیاری.
- از چه نوعی؟
- شنیده ایم که پاتر نقشه ای دارد. تو باید از نقشه او سر در بیاوری.
- این که کاری ندارد.
این قسمت کمی ضعیف بود. نباید کلا با دیالوگ پیش می رفتی. وسطا می تونستی احساس مگان رو هم توضیح بدی. یا حالتش رو. که با شنیدن حرفای لرد، چه حسی پیدا می کنه یا چهره و رفتارش چه فرقی می کنه.
دیالوگ هات زیادی کوتاه و ساده هستن. این بعد از یه مدت، خسته کننده می شه. مثلا لرد به جای تیکه تیکه حرف زدن، می تونست کل حرفاشو توی یه پاراگراف بگه. این قسمتو من به سلیقه خودم بازنویسی می کنم که متوجه منظورم بشی:

لرد سیاه نگاهی سرسری به مگان انداخت. مگان حتی مطمئن نبود که لرد، او را به درستی دیده باشد. ولی سعی کرد لرزشش را پنهان کرده و ثابت سر جای خودش بماند.
وقتی نگاه لرد سیاه، از مگان به طرف گابریل برگشت نفس راحتی کشید.

- پس این مرگخوار ماست.

- سلام ارباب.
مگان به خود جرات داده بود و حرف زده بود. باید نشان می داد که مرگخوار شجاعی خواهد بود.

- تو چه کسی هستی؟
- من مگان هستم. مگان راوستوک.

انتظار نداشت شنیدن اسمش تغییری در چهره لرد سیاه ایجاد کند. همین اتفاق هم افتاد. ولی جملات بعدی لرد، دلگرم کننده بود.
- خوبه. دلم می خواست به جمعمان بپیوندید.

گرمایی در قلبش ایجاد شد. ولی ظاهرا حرف لرد سیاه، هنوز تمام نشده بود.
- ولی نمی توانم... چون یک داوطلب دیگه هم هست!

با دستپاچگی پرسید:
- کی؟!

- الکساندرا ایوانووا.زودتر از شما رسیده بود. همین امروز صبح او را به یک مأموریت فرستادیم تا بسنجیمش.
- منو هم بسنجید. من از اون بهترم. اجازه بدین اینو ثابت کنم.

لرد سیاه سکوت کرد. این سکوت برای مگان سخت و سنگین بود. بی صبرانه منتظر جواب بود. تا این که بالاخره صدای لرد سیاه در فضای اتاق پیچید و نور امیدی در قلب مگان روشن کرد.
- خب پس تو باید برای من یک سری اطلاعات بیاری.
- از چه نوعی؟
- شنیده ایم که پاتر نقشه ای دارد. باید از نقشه او سر در بیاوری.
- حتما...سعی می کنم... من موفق می شم. مطمئن باشین.


این توضیحات به خواننده کمک می کنن صحنه، حالت، و احساس شخصیت ها رو خیلی بهتر درک کنه.
با لحن نوشته خیلی کاری نداشتم ولی لحن دیالوگا کمی سردرگمه. یه جا رسمی شده و یه جا محاوره ای. شخصیت لرد ولدمورتی که من ایفاش می کنم همینجوری حرف می زنه. گاهی خودشو جمع می بنده و گاهی نه. گاهی رسمی و کتابی حرف می زنه و گاهی محاوره ای. ولی این برای طنزه! وقتی داره جدی حرف می زنه باید انتخاب کنی. حالت بهتر و راحت ترش محاوره ایه.


نقل قول:
فردا صبح در کلاس
این تیترا رو با Bold کردن از بقیه متن جدا کن. قبل و بعدشونم یکی دو خط فاصله بذار.


نقل قول:
- سلام ویزلی، سلام پاتر، سلام گرنجر.
- به نظرتون راوستوک امروز عجیب نیست؟
- اینقدر نگران نباش هرمیون تو همیشه نگرانی.
- خوبه مثل تو همیشه بی خیال نیستم رون.
در همین حین استاد وارنز وارد کلاس می شود.
- سلام خب دانش اموزان نمره ها رو اوردم. بهترین نمره مال.....
این جا هم همون اشکال وجود داره. دیالوگ ها کوتاه و سریع پیش رفتن. با یه توضیح خیلی جزئی و ناکافی.


نقل قول:
روز نام نویسی برای محفل:
مگان که دیگر از این نقش بازی کردن خسته شده بود به سرعت برگه را امضا کرد.
کدوم نقش بازی کردن؟ خواننده تا این جای پست، هیچ نقش بازی کردنی از مگان ندید. بجز سلام خشک و خالی ای که به هری و رون و هرمیون کرد. برای نوشتن این جمله، باید نقش بازی کردن بیشتری از مگان می دیدیم.


نقل قول:
- خوبه خانم راوستوک نفر بعد.
- لازم نبود تو بهم بگی ویزلی
- چی؟!
- هیچی بی خیال.
این دیالوگ ها کلا اضافی بودن. یا باید قوی تر می شد و یا حذف.


نقل قول:
اتاق نیازمندی:
- خب حالا قراره اینجا چیکار کنیم؟
- خب قراره تمرین کنیم.
- مطمئنی که امبریج نمی فهمه؟
این جا توضیح لازم داره. قبل از شروع دیالوگ ها باید توضیح داد که چه خبره. کیا هستن. فضا چطوریه.


نقل قول:
- خب امروز قراره ورد اکسپترو پاترونوس رو یاد بگیریم. فقط کافیه که به بهترین خاطره خوشتون فکر کنید.
تمام بچه های محفل یکی یکی ورد رو می خوندن و اجرا می کردن بعضی ها شانس داشتن و بعضی ها نه
محفل نه. الف دال. اتاق نیازمندی ها توی هاگوارتزه و ربطی به محفل نداره. اینم صحنه ای بود که می شد روش کار کرد. می شد مثلا پاتروناس های موفق و ناموفق دو سه نفر از دانش آموزا رو توصیف کرد.


نقل قول:
با گفتن این جمله اژدهایی بزرگ و ابی رنگ از چوبدستی بیرون امد.
احتیاجی به دادن لینک نبود. پاتروناسی به شکل اژدهای آبی رو خیلی راحت می شه تصور کرد. وقتی لینک بدین که توضیحات برای توصیف صحنه یا شکل، کافی نباشه.


نقل قول:
- وای
- خیلی خوب بود مگان.
- می دونم.
- بچه ها ما باید به اتاق اسرار وزارتخانه بریم.
- خب چرا؟
- چون باید نزاریم اون گوی رو مرگ‌خواران بگیرم.
این یکی از اشکالات اساسی پست شما بود. خیلی سریع از این شاخه به اون شاخه پریدی. سعی کردی کلی اتفاق رو توی پستت جا بدی. اینم باعث شده نتونی به اندازه کافی بهشون بپردازی و توضیحشون بدی. بهتر بود یه سوژه یا اتفاق خاص رو انتخاب می کردی و فقط درباره همون می نوشتی. مثلا عضویت توی الف دال(برای جاسوسی). فکر کن قراره یه چاه بزنی. یه جا رو کمی بکنی و بگی به آب نرسیدم... بعد یه جای دیگه رو کمی بکنی و بگی بازم نرسیدم...این کارو هی تکرار کنی که بی فایده اس. ولی یه نقطه رو انتخاب کنی و روی همون تمرکز کنی و همون جا رو بکنی زودتر به هدفت می رسی.


نقل قول:
- خب کی می خواد بره حالا؟
- مگان می شه اینقدر گیر ندی؟
- هرمیون مشکل تو دقیقا با من چیه؟
- این که دستور می دی.
- من کی دستور دادم؟!
رون بین هرمیون و مگان می اید قبل از اینکه یک دعوا شروع بشود.
- خانم ها لطفاً دعوا نکنید.
- رون برو کنار.
- رون به حرف مگان گوش بده برو کنار
- اکسپلیارموس
- اکسپلیارموس
این دیالوگ ها هم کلا اضافی هستن. جمله هایی که نوشته می شن(چه حرف و چه توضیح) باید هدفی داشته باشن. یا به سوژه کمک کنن یا به شخصیت پردازی یا به طنز یا به جدیت ماجرا. جمله های بی هدف رو حذف کن.


نقل قول:
گروه ها طبق نقشه از هم جدا شدند. صدا هایی از اطراف قفسه ها به گوش می رسید. می ترسید ولی سعی می کرد نترسد. سایه ارام ارام حرکت می کرد. در همین حین دختری به بیرون امد.
این توضیح خیلی مبهمه. اصلا فضا و صحنه رو درست توصیف نکرده.


نقل قول:
- اکسپترو پاترونوس
خیلی مهم نیست... ولی اکسپکتوپاترونوم.


نقل قول:
چوب لاوندر در گوشه افتاده بود و یک دیوانه ساز جلوی رویش بود.

- اکسپترو پاترونوس
اژدهایی از چوبدستی بیرون امد و دیوانه ساز را دور کرد. خودش نمی دانست چرا یک محفلی رو نجات داد.
اگه مگان مرگخوار بود که نباید این کارو می کرد. ولی چون توی داستان هنوز مرگخوار نشده، می شه چشم پوشی کرد.

از طلسم ها خیلی زیادی استفاده کردی. بهتر بود کمی مختصر تر و مفید تر می شدن.


نقل قول:
- اره اتفاقات اونجا رو از ذهنت پاک کردن. من فقط می خواستم ازت برای نجاتم تشکر کنم. تو یه محفلی هستی به نظرم تا یه مرگ خوار سنگ دل. البته به جز تو گابریل.
جمله هات واضح نیستن. مشخص نیست منظور طرف چیه. حتی به سختی می شه فهمید گوینده کیه. این جا گوینده باید لاوندر باشه. اگه لاوندره که داره به وضوح از گابریل تعریف می کنه و قبول می کنه که گابریل یه مرگخواره. این ممکن نیست. اینا رو کمی جدی تر بگیرین. اینا دو گروه هستن که به خون هم تشنه هستن! اینقدر راحت نمی تونن کنار هم باشن و حرف بزنن.


توضیح دادن صحنه ها و احساسات شخصیت ها رو تمرین کن. دیالوگ ها رو کمتر کن. دیالوگ های اضافه رو حذف کن. سوژه مشخصی انتخاب کن و روی همون کار کن. دائم مکان عوض نکن. اینقدر سریع جلو نرو. اگه قراره اتفاقی توی داستان بیفته، حتما باید یه مقدمه منطقی براش وجود داشته باشه.
شخصیت ها رو خوب بشناس. در مورد طنزشون تمرین کن. این که از فلان شخصیت چه نکته جالب یا خنده داری می شه گرفت. این پست نه طنز بود و نه جدی. قواعد هیچکدوم رو نداشت.
هم توضیحات و هم دیالوگ ها رو کمی طولانی تر کن. منظورم این نیست که بی دلیل و بی هدف بنویس. بیشتر توضیح بده. جمله ها رو کامل تر کن.


و خیالت راحت باشه. این ایرادا خیلی راحت برطرف می شن. تو پست بعدی شاید بعضیاشون بر طرف بشه. توی بعدیش بعضیای دیگه. کم کم همشون اصلاح می شن. همشونو با هم، کنار هم یاد می گیریم.










شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.