هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۲۶ پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۹

هافلپاف، محفل ققنوس

رز زلر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۹ پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۳۱ دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲
از رنجی خسته ام که از آن من نیست!
گروه:
ایفای نقش
محفل ققنوس
هافلپاف
مترجم
کاربران عضو
پیام: 1125
آفلاین
نام و نام خانوادگی:
رز زلر

معروف به :
زلزله

پاترنوس:
گورکن (علیرضا)

گروه:
هافلپاف

ویژگی ظاهری:
قد بلند عین زرافه ماداگاسکار و مو های فرفری بلند. کلا بلند دیگه.

ویژگی شخصیتی:
زلزله. تخریب کننده. پر سروصدا و شلوغ پلوغ.
همواره در حال ویبره رفتن و ایجاد پیش لرزه. اگه هیجان زده بشه کم کم پیش لرزه ها شدید تر می‌شه و به خود زمین لرزه تبدیل می‌شه. خیلی هیجاد زده بشه از مقیاس ریشتری هم خارج می‌شه.
موهای فرفری بلند داره که همواره بهم ریخته‌س و همه چی از گالیون طلا تا چسب مخصوص چوب دستی توش پیدا می‌شه. سایه‌ی شرور و بد ذاتی داره که همیشه در حال اذیت کردنشه و با پا گرفتن براش دلیل نود درصد زمین خوردناش. ده درصد دیگه‌شم به خاطر بوق پاییشه
رز نمونه ی یک هافلپافی اصیل و افتخار ننه هلگا هست با سخت کوشی در تخریب هرچه بیشتر و بهتر باقی مانده ی تالار هافل و همچنین سبب افتخار پروفـ با ورزیدن عشق به آوار ها!
عیلرضا گورکن کهن سال و تنبل هافلپاف رو هم جدیدا از گنجه در آورده و به سرپرستی قبول کرده باشد که مرلین بیامرزدش.
محل مورد علاقه اش هم میان آوار ها هرجا که باشد. مثلا زیر فرشینه ی قدیم محفل که به لطفش تخریب شد و یا وسط تالار عمومی.



آهااااای مدیرا
تاییدم کنین کلی کار دارم.
بازگشتمم مبارکتون باشه ضمنا

----
خوش برگشتی.
جایگزین شد.


ویرایش شده توسط فنریر گری‌بک در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۳ ۱۹:۴۲:۳۶



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۵۶ پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۹

کروینوس گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۸ یکشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۸:۵۶ شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 37
آفلاین
نام:کروینوس گانت.
گروه:اسلیترین.
پدر ماروولو گانت.
پدر بزرگ ولدمورت.
همین قدر اطلاعات داشتم

----

شخصیتی که برداشتی توضیحی راجع بهش داده نشده، و این یه فرصته برای اینکه با تخیل خودت در چهارچوب کتاب براش توضیحاتی که میخوای رو اضافه کنی.
منتظر یه معرفی شخصیت بهتر هستم.

فعلا تایید نشد!


ویرایش شده توسط فنریر گری‌بک در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۳ ۱۹:۴۱:۳۲

بکش تا نمیری.
آداوراکاداورا


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۴:۱۵ پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۹

آگاتا تراسینگتون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۴ یکشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۵:۳۵ پنجشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۱
از کتابخونه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 69
آفلاین
نام:آگاتا تراسینگتون

گروه هاگوارتز:هافلپاف

سن: نوجوان{سال پنجم تحصیلی در هاگوارتز،فعلا}

جنسیت:مونث

نژاد:دورگه
پدر:والتر تراسینگتون{ماگل}

مادر:رزتا تراسینگتون{جادوگر}

چوب دستی:چوب آبنوس,یال تک شاخ , پر ققنوس, انعطاف پذیر

ویژگی های ظاهری:موهایی خرمایی مجعد و پر پشت ،پوست بسیار سفید،لاغر،ظریف،قد بلند،روی مد وخوش پوش

ویژگی های اخلاقی:،دردسر ساز،ماجراجو،مهربون،شوخ طبع،باهوش، به شدت احساساتی،جسور و شجاع،خوش سفر،باهوش،فداکار،قابل اعتماد، راست گو،خجالتی


جارو:آذرخش

پاترونوس:گربه

بوگارت:مرگ مادر


استعداد ها:
نامرِئی شدن
پرواز با جارو
معجون سازی
دفاع در برابر جادوی سیاه

سرگرمی ها و علاقه مندی ها:
مطاله کتاب
فیلم دیدن
خوش گذرونی با دوستان
ماجراجویی
محبت و کمک به دیگران
سفر رفتن


زندگینامه:
در یکی از روز های بارانی پاییز در ماه نوامبر وقتی خورشید داشت روز رو به ماه می سپرد قدم به این دنیا گذاشتم.وقتی دو سالم بود با مامانم و بابام سوار ماشین داشتیم می رفتیم مسافرت که تصادف سنگینی کردیم و مامانم مرد.
دو سال پدربزرگ مادربزرگم فوت کردن و ما هم از آمریکا به انگلستان مهاجرت کردیم.
سال های سختی بود...پدرم در نبود مادرم و پدر و مادرش که فوت شده بودن به شدت عصبی شده بود و من رو درک نمی کرد...

ولی بالاخره وقتی که کلاس دوم بودم یعنی 4 سال بعد از مهاجرتمون پدرم دوباره ازدواج کرد.
ازدواج موفقی بود.
اما من راضی نبودم.
یک روز وقتی که از دست مادرخوانده ام بسیار بسیار عصبانی بودم و از شدت خشم تمام اتاقم را بهم ریخته بودم نامه ای از هاگوارتز دریافت کردم و به هاگوارتز اومدم.
پ.ن:من چندوقتی نبودم و دوباره برگشتم بهم گفتن که دوباره متن معرفیم شخصیتمو بفرستم متشکرم

----

دسترسیتون سه گروه هافلپاف برگشت.


ویرایش شده توسط فنریر گری‌بک در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۳ ۱۹:۳۸:۴۹

نذار مشنگ ها روزت رو خراب کنن :)

هافلپاف عشقه


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۳:۰۵ پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۹

مرگخواران

دومینیک ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۲ سه شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۳:۲۴ چهارشنبه ۸ شهریور ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 31
آفلاین
نام:
دومینیک ویزلی

گروه :
اسلیترین

سپر مدافع:
میمونِ پرنده

ویژگی های ظاهری :
تیپیکال ویزلی! موهای‌ قرمز...شیر برنج...کک و مک...لباس‌های گشاد و کهنه! و همین طور کاملاً بی‌بهره از ویژگی‌های پریزاد‌ طورِ خاندان مادری.
تحت تاثیرِ جادوگر شرورِ غرب، پوستش رو به رنگ سبز در آورده و این تنها راهیه که می تونین از بقیه‌ی ویزلی‌ها تشخیصش بدین!
یه میمون پرنده هم همیشه پشت سرش در حال پروازه.


ویژگی های شخصیتی:
دومینیک، اوتیسم داره. بنابراین ویژگی‌هاش، زیر سایه‌ی بیماریش شکل گرفتن.
به جز با افراد خاص در موقعیت‌های خاص، نمی تونه تماس چشمی برقرار کنه و توانایی تشخیص و بروز احساسات انسانی رو به طور طبیعی نداره.
سریع و خلاصه حرف میزنه و گاهاً روی یک جمله یا کلمه‌ی خاص گیر می کنه و بار‌ها تکرارش می کنه.
چیز های غیر منتظره باعث میشن واکنش‌های شدید نشون بده.
حتی موقعی که بزرگ میشه هم، خطاهای دستور زبانی یا گرامری داره و نمی تونه درست جمله سازی کنه.
همین طور، علاقه به یادگیری زبان‌های عجیب و غریب مثل چینی داره و هر از گاهی موقع مکالمه، ازشون استفاده می کنه.
با این حال همیشه سعی می کنه مهربون باشه و عشق و علاقشو به زور به مردم غالب می کنه. و اگه کسی قدر قلبِ صورتیِ مهربونش رو ندونه، بدش نمیاد که طرف رو به یه میمونِ پرنده تبدیل کنه و بذاره تو کلکسیونش.

توضیحات:
دومینیک، بعدِ ویکتوریا به دنیا اومد. ویکتوریای باهوش! ویکتوریای جذاب! ویکتوریای گَشَنگِ ننه مالی! با این وجود، این چیزا باعث نشد دومینیک از شدت حسادت به خواهر بزرگترش دق کنه یا این طور چیزای کلیشه. برعکس، خواهرش رو می پرستید و همه جا آویزون دمش بود تا این که یه توله گرگ اومد و ویکتوریا رو دزدید.
دومینیک سعی کرد یه سرگرمی جدید پیدا کنه. همین که فیلم جادوگرِ شهرِ آز رو دید، بالاخره هدف زندگیش رو پیدا کرد. اون می خواست وقتی بزرگ شد، یه میمون پرنده بشه! و خب دلیل مخالفت خانواده‌اش رو نمی فهمید. مادرش یه پریزاد بود، تدی هم یه گرگ بود و پدرش از موقعی که یادش میومد، اصرار داشت که یه بیل‌ه!
وقتی بزرگتر شد، یه هدف والا تر پیدا کرد. چرا یه میمون پرنده باشه، وقتی میتونه جادوگر شرور غرب باشه و یه عالمه میمون، زیر دستش داشته باشه؟
و این طور شد که رنگ سبز رو برداشت و مالید به هیکلش و اون دو تا تارِ موی قرمزِ باقی مونده‌ی ننه مالی رو هم سفید کرد.
وقتی دیگه خیلی بزرگ شد، وقتش بود که کار کنه و روی پای خودش وایسه؛ و چی بهتر از این که با پدرش، بیل، یه کار و کاسبی راه بندازه؟
خلاصه که اگه خواستین به باغچه‌تون یه صفایی بدین، کافیه یه تَک بزنین، دومینیک سریع خودشو با بیل میرسونه.

----

تایید شد.


ویرایش شده توسط thehighwarlock در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۳ ۱۳:۲۱:۲۷
ویرایش شده توسط thehighwarlock در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۳ ۱۳:۲۲:۵۶
ویرایش شده توسط thehighwarlock در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۳ ۲۰:۳۰:۰۸
ویرایش شده توسط فنریر گری‌بک در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۳ ۲۱:۱۴:۴۲

همتونو بیل می‌زنم!


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۰:۴۲ چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۹

آرتمیسیا لافکین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۳ پنجشنبه ۷ تیر ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۳:۱۳ سه شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۱
از زیرزمین هافلپاف و خانهٔ شمارهٔ ۱۲ گریمولد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 72
آفلاین
نقل قول:
لطفاً این یکی رو جایگزین معرفی شخصیتم بکنین.


اطلاعات

«زندگینامه»
تولد: ۱۷۵۴
مرگ: ۱۸۲۵ (حدوداً ۷۱ ساله)
خون: خالص یا دورگه
ملیت: انگلیسی یا ایرلندی
عنوان: وزیر جادو

«ظاهر»
گونه: انسان
جنسیت: زن
رنگ مو: خاکستری
رنگ پوست: رنگ‌پریده

«وابستگی»
شغل: وزیر جادو (۱۷۹۸ تا ۱۸۱۱)
خانه: هافلپاف
وفاداری: وزارت جادوگری انگلیس٬ مدرسهٔ جادوگری هاگوارتز و هافلپاف

درباره

وزیر آرتمیسیا لافکین جادوگری بود که بعنوان اولین وزیر زن جادوگر در انگلیس خدمت می‌کرد. لافکین که دانش‌آموز هافلپاف در سال‌های اولیهٔ تحصیل در مدرسهٔ جادوگری هاگوارتز بود، اولین زنی بود که دفتر وزارت را اداره کرد و برای انجامش ۲ بار انتخاب شد و از سال ۱۷۹۸ تا ۱۸۱۱ در آن خدمت کرد.

زندگینامه

«اوایل زندگی»
آرتمیسیا در سال ۱۷۵۴، جایی در جزایر بریتانیا، از یک پدر و مادر جادوگر متولد شد. در جوانی از حدود سال ۱۷۶۵ تا ۱۷۷۲ در مدرسهٔ جادوگری هاگوارتز تحصیل کرد، جایی که او را در هافلپاف طبقه‌بندی کردند.

«بعنوان وزیر جادو»
در سال ۱۷۹۸، خانم لافکین وزیر جادوی انگلیس، و ایرلند، جانشین اوبرت اوبستر شد و تبدیل به اولین زنی شد که دفتر وزارت را اداره کرد. وی بعنوان وزیر سحر و جادو، دپارتمان همکاری جادویی بین‌المللی را تأسیس کرد و برای شرکت در مسابقات جام جهانی کوییدیچ در دورهٔ وزارت خود، سخت تلاش کرده و موفق شد. وی ۱۳ سال بعنوان وزیر خدمت کرد و در سال ۱۸۱۱ گروگان استامپ جانشین وی شد.

«مرگ و پس از مرگ»
خانم لافکین در سال ۱۸۲۵ در حدود ۷۱ سالگی درگذشت. وی تا ده‍هٔ ۱۹۹۰ در کارت قورباغهٔ شکلاتی حضور داشت. در ۱ سپتامبر ۱۹۹۱، بخشدار گابریل ترومن در سخنرانی‌ای کوتاه برای هافلپافی‌های سال اولی از وزیر آرتمیسیا لافکین بعنوان یکی از دانش‌آموزان برجستهٔ هاگوارتز نام برد.

معنی اسم

آرتمیسیا نامی یونانی به معنای الهه، و لافکین نامی پرتغالی به معنای فرزند هافلپاف است.

*از وی در کارت نقره‌ای قورباغهٔ شکلاتی نیز نام برده شده است.

نقل قول:
با تشکر!




————
جایگزین شد.


ویرایش شده توسط حسن مصطفی در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۲ ۲۳:۰۰:۴۸

در کشاکش شجاعت و اصالت، در هیاهوی هوش و ذکاوت، اتحاد و پشتکار سوسو می‌زنند... فرزندان هلگا می‌درخشند!
***

شادی رو می‌شه در تاریک‌ترین لحظات هم پیدا کرد، فقط اگه یه نفر یادش باشه که چراغ رو روشن کنه!


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۰:۱۶ چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۹

افلیا راشدن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۳ یکشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۴:۰۰ جمعه ۵ شهریور ۱۴۰۰
از بدشانس بودن متنفرم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 54
آفلاین
نام: افلیا راشدن

گروه: ریونکلاو

چوب دستی: ساخته شده از چوب درخت آتش، ۲۵ سانتی متر با ریسه قلب اژدها، انعطاف پذیر

پاترونوس: شاهین

علاقه مندی ها: کتاب خوندن، علامت شوم، موسیقی و ورزش

ویژگی های ظاهری: قد متوسطی داره با موهای خیلی کوتاه و مشکی که بیشتر اوقات روی پیشونیش پخش میشه.اکثر وقتا لباسای مشکی و پسرونه میپوشه( که اصولا از برادرش کش میره :/)

ویژگی های اخلاقی: همیشه یه راهی پیدا میکنه تا قوانین رو بپیچونه و یه ماجراجویی جدید برای خودش درست کنه( البته بعضی وقتا بیشتر شبیه دردسر میشه تا ماجراجویی!)
معمولا اوقات تنهاییش رو به کتاب خوندن یا نوازندگی میگذرونه.
هرجایی ببینیدش یه هدفون مشکی روی گوش‌هاش گذاشته و داره آهنگ گوش میده...( واقعا مسخرس که آهنگ گوش کردن سر کلاس ممنوعه! )
سرکلاس به ظاهر داره به حرفای پروفسور گوش میده...اما در واقع توی ذهنش داره برنامه‌ ریزیه یک گردش مخفی به جنگل ممنوعه رو میچینه!!
به مرگخوار بودن، علامت شوم و همه‌ی این چیزا علاقه داره!

اون یه جانور‌نماس و میتونه به شاهین تبدیل بشه...!


سلام! میشه اینو برای معرفی شخصیت جایگزین کنید؟



—————
جایگزین شد.


ویرایش شده توسط حسن مصطفی در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۲ ۲۳:۰۳:۳۵

کار من نبود... خودش یهو اینطور شد!


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۴۷ سه شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۹

جیمز پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۸ شنبه ۸ شهریور ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۲:۰۵ یکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 19
آفلاین
تاریخ تولد مارچ 1960

تاریخ مرگ اکتبر 1981 در سن 21 سالگی؛ کشته شده توسط لرد ولده مورت در گودریکز هالو.





شکل ظاهري
رنگ چشم: فندقی؛ دارای عینک.

رنگ مو: سياه؛ هميشه نامرتب، در پشت سيخ شده؛ در 15 سالگی عادت کرده بود که عمدا آن را بیشتر به هم بریزد تا بنظر برسد در معرض باد بوده است، مثل اینکه تازه از جارویش پیاده شده است.

در آینه نفاق انگیز: «مرد بلند قد مو مشکی و لاغر اندامی که کنار زن ایستاده بود دستش را دور او حلقه کرد. عینک به چشم داشت و مویش بسیار نامرتب بود. پشت موهایش درست مثل موی هری شاخ شده بود.»

رفتار: شجاع، حتی کمی گستاخ؛ در 15 سالگی او متکبر و تا حدی ظالم بود.



خانواده و دوستان
تبار
: پدر و مادرش هر دو جادوگر بودند. یا پدر یا مادرش از نوادگان نسل سوم پیورل، صاحب اصلی شنل نامرئی یادگار مرگ، بودند.

مادر: وفات بین سال های 1978 و 1981. حتی با مقیاس های جادوگری سالخورده بود و از یک بیماری جادویی مرد. هیچ چیز شومی در مورد مرگ او وجود ندارد.

پدر: وفات بین سال های 1978 و 1981. حتی با مقیاس های جادوگری سالخورده بود و از یک بیماری جادویی مرد. هیچ چیز شومی در مورد مرگ او وجود ندارد.

همسر: لی لی (اونز) پاتر، کشته شده در تاریخ 31 اکتبر 1981 به دست لرد ولده مورت در گودریکز هالو. لیلی و جیمز در زمانی بین تابستان 1978 و زمستان 1979 ازدواج کردند. ساقدوش آنها سیریوس بلک بود.

خواهر یا برادر: ندارد، ولی سیریوس بلک از خانه فرار کرد و از سال ششم تحصیلش در هاگوارتز با پاترها زندگی می کرد.

مکان خانه دوران کودکي: ناشناخته.

دوران کودکي: ، جیمز «بسیار نازپرورده» بود. والدین سالخورده اش «او را دیر به دنیا آوردند به همین دلیل او برایشان مانند یک گنج بود.»

شرایط خانوادگی: پاترها بسیار ثروتمند بودند؛ جیمز احتیاجی به کاری با مزد خوب نداشت.



هاگوارتز
تاریخ حضور: 1971-1978

گروه: گریفیندور

امتیازات در مدرسه: سرپرست پسران در سال هفتم هاگوارتز. اگر مالی درست گفته باشد و تمام سرپرست ها در سال ششم ارشد بوده باشند پس این در مورد جیمز هم صدق می کند.

اهداف در مدرسه: شهرت به دردسرسازی و قانون شکنی.

وسایل: ساخت نقشه غارتگر با همکاری ریموس لوپین، سیریوس بلک، و پیتر پتی گرو.

کوییدیچ: مهاجم تیم گریفیندور، برنده جام کوییدیچ

که در آن روز تابستان وقتی 15 ساله بود برای تحت تأثیر قرار دادن دختران کنار دریاچه با یک گوی زرین بازی می کرد ولی این احتمالا به این دلیل بوده که هنرنمایی با گوی زرین تأثیرگذارتر از هنرنمایی با سرخگون است.



مهارت ها، وسایل جادویی، غیره
چوبدستی: از جنس چوب ماهون، 28 سانتی متر، قابل انعطاف (مناسب تغییر شکل)

دیگر وسایل: شنل نامرئی، نقشه غارتگر، ساخته شده در دو سال آخر هاگوارتز (

تشکیلات و وابستگی ها: محفل ققنوس؛ مهاجم تیم کوییدیچ گریفیندور.

شغل «جیمز مقدار زیادی پول به ارث برده بود، بنابراین به کاری با مزد خوب نیاز نداشت.»

مهارت جادویی: تغییرشکل

شکل جانورنما: گوزن شاخدار (جانورنمای ثبت نشده) از سال پنجم هاگوارتز .

خزانه گرینگوتز: 687



جزئیات
جیمز پاتر در سال 1960 در یک خانواده جادوگر به دنیا آمد .. او ثروت هنگفتی به ارث برده بود و تنها پسر خانواده بود. . در مدرسه جیمز برای خودش شهرتی به هم زده بود. او دانش آموز با استعدادی بود که در سال آخر سرپرست پسران شد. یکی از رهبران یک گروه شیطنت آمیز دانش آموزی بود و به ندرت بدون بهترین دوستش سیریوس بلک در کنارش دیده می شد .دوستی که به همراه او، بدون اطلاع دیگران، یک جانورنما شد. کاری که برای یک جادوگر زیر سن قانونی یک شاهکار بشمار می آید. او اینکار را بخاطر یکی دیگر از عزیزترین همراهانش، ریموس لوپین، که یک گرگینه بود انجام داد. تمام گروه ماهی یک بار که لوپین تغییر شکل می داد به شکل حیوانات در می آمدند تا بتوانند در اطراف دهکده به ماجراجویی بپردازند. دوستانش در گروه غارتگران، او را شاخدار صدا می زدند.

یکی از همکلاسی هایشان به اسم سیوروس اسنیپ از جیمز متنفر بود. (سیریوس بلک و ریموس لوپین به هری گفتند که آنها این تنفر را به دلیل توانایی های کوییدیچ و محبوبیت و هوش جیمز می دانند ). سیوروس اسنیپ جیمز و دوستانش را در مدرسه تعقیب می کرد و سعی می کرد دلیلی برای به دردسر انداختن آنها پیدا کند. جیمز و دوستانش، اسنیپ را تحقیر می کردند و گاهی اوقات نسبت به او واقعا بیرحم بودند . سیوروس بالاخره فهمید راز لوپین هرچه هست به تونل مخفی زیر بید کتک زن ربط دارد، و به وسیله بلک قانع شد که به داخل تونل برود و آن را کشف کند. اگر جیمز در آخرین لحظه به او اخطار نمی داد، اسنیپ بوسیله گرگینه کشته می شد – یا در بهترین حالت خودش هم به یک گرگینه تبدیل می شد. به این ترتیب جیمز جان اسنیپ را نجات داد و این مسئله ای بود که اسنیپ را در سال های بعد عصبانی و ناراحت می کرد. دامبلدور می گوید اسنیپ تحمل زیر دِین بودن را ندارد.

در هاگوارتز، جیمز با لی لی که یک مشنگ زاده و دانش آموز بسیار باهوشی ست آشنا می شود. در ابتدا لی لی از جیمز که تا حدی متکبر است دوری می کند . ولی بالاخره با هم دوست شدند و در سال هفتم، سرپرست پسران و دختران شدند. لی لی و جیمز بعد از تمام شدن تحصیلاتشان در هاگوارتز ازدواج کردند و در 31 جولای 1980 صاحب یک پسر بنام هری شدند.

جیمز و لی لی در جنگ با ولده مورت شدیداً به دامبلدور وفادار بودند. عضو محفل ققنوس و جنگ با لرد سیاه بودند . وقتی ولده مورت از پیشگویی درباره پسری که در آخر جولای 1980 به دنیا می آید باخبر شد، به هدف ویژه لرد سیاه تبدیل شدند و در سال 1981 در جایی به نام گودریکز هالو مخفی شدند. برای اختفای خودشان از افسون رازداری استفاده کردند، ولی پیتر پتی گرو، فردی که بعنوان رازدار انتخاب کردند، در واقع جاسوس ولده مورت بود و به آنها خیانت کرد. در روز 31 اکتبر 1981 ولده مورت به گودریکز هالو رفت و جیمز و لی لی را کشت.

جیمز یک شنل نامرئی داشت که بعنوان یک ارثیه خانوادگی از پدرش به ارث برده بود، ولی بعد از مرگش به دست دامبلدور افتاد. دامبلدور در 25 دسامبر 1991 شنل را به هری داد، با یک یادداشت که در آن نوشته بود فکر می کند وقتش شده است که هری شنل را داشته باشد و از آن خوب استفاده کند.




———————
جایگزین شد!


ویرایش شده توسط جیمز پاتر در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۱ ۱۹:۵۸:۲۹
ویرایش شده توسط جیمز پاتر در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۲ ۱۳:۵۰:۳۰
ویرایش شده توسط جیمز پاتر در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۲ ۱۳:۵۲:۱۱
ویرایش شده توسط جیمز پاتر در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۲ ۱۳:۵۳:۴۹
ویرایش شده توسط جیمز پاتر در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۲ ۱۴:۰۳:۲۹
ویرایش شده توسط جیمز پاتر در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۲ ۱۴:۰۴:۵۴
ویرایش شده توسط حسن مصطفی در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۲ ۲۳:۰۸:۲۲



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۸:۱۱ سه شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۹

هری پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۵ سه شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۳:۴۰ دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱
از سایه ها نترس، تو فانوسی! :shout:
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 69
آفلاین
نام: هری پاتر
نام خانوادگی: پاتر

نوزده سال بعد

سال‌ها گذشته‌ن، جنگ تموم شده و همه رفتن خونه اما در توان کسی نیست این مسئله رو به پسر برگزیده حالی کنه. اون هر روز صبح بلند می‌شه، مسواک می‌زنه و لباس می‌پوشه بره پوزه‌ی شرارت و تاریکی رو به خاک بماله، ارتش جمع بکنه و به بچه مدرسه‌ای ها دفاع در برابر جادوی سیاه آموزش بده، چرا که یک قهرمان، حتا زمانی که بهش نیازی نباشه بازم قهرمانه. سفر به پایان رسیده و هری پاتر دیگه نقش اول زندگی اطرافیانش نیست، اما اون هر روش ممکنی رو دستاویز قرار می‌ده تا این مسئله رو تغییر بده. از روش های جلب توجهی که تابحال ازش سر زده می‌شه به ادای حمله‌ی نیروهای تاریکی رو در آوردن، ادای برگشتِ ولدمورت رو پیش‌بینی کردن رو در آوردن و ادای مردن رو در آوردن اشاره کرد.

هری گاه و بی‌گاه لرد سیاه رو توی کوچه و خیابون می‌بینه و بعد بیا جمعش کن، اینه که در جامعه جادوگری دیگه هیچ‌کس کچل نمی‌کنه چون صرفا به دردسرش نمی‌ارزه.

هری یک کاراگاه بالفطره، یک جادوگر برگزیده و یک مبارز وفاداره، اما این آخری می‌تونه خیلی اذیت کنه وقتی مبارزه‌ای وجود نداره. اینه که زن و بچه‌ش از دستش عاصی‌ان، پروفسور دامبلدور نمی‌دونه اینو چه‌طور از نوجوانان جوگیر و انعطاف‌پذیر دور کنه، جامعه جادوگری نمی‌دونه چه‌طور در عین حفظ احترام این قهرمان رو بازنشسته کنه و تعارف که نداریم، بگی نگی هم دستی پیدا کرده در مصرف شیرینی‌جات صنعتی و سنتی. هری دائما به‌دنبال کوچک‌ترین نشونه‌ایه که خبر از بازگشت تاریکی بده که بعد بتونن برن شکستش بدن و دوباره قهرمان بشن به یاد روزهای قدیم، اونقدر زیاد که اکثر اوقات ذهنش براش این نشونه‌ها رو تولید می‌کنه، بعد متاسفانه شما چاره‌ای ندارید جز این‌که مسخره‌ی پدرش بشید، چون پسر برگزیده‌ست.

هری زمانی که درحال زنده کردن یاد روزهای قدیم و تعریف کردن داستانِ قهرمان‌شدگی و برگزیده‌بودگیش نیست، اغلب اوقات به شغل "کاراگاهی" مشغوله، بدین شکل که یک بدبختی رو دست می‌گیره، اونقدر بهش فکر می‌کنه و انقدر به یادش دود می‌کنه که اون فرد مرگخوار از آب در بیاد. گاهی اوقات هم می‌تونین در هاگوارتز پیداش کنید، درحالی که داره به دانش‌آموز ها درباره ارتش عظیمِ شرارت که همیشه در کمین ماست هشدار می‌ده. زخمش نقش بسزایی در موفقیت (!) شغلی‌ش به‌عنوان یک کاراگاه داره، چرا که خودش ادعا می‌کنه در مواجهه با شرارت و پلیدی‌ها زخمش درد می‌گیره و اون رو راهنمایی می‌کنه و شما باز هم چاره ای ندارید جز این‌که مسخره‌ی پدرش بشید، چون پسر برگزیده‌ست. هنوز کسی نتونسته کشف کنه آیا این زخم واقعا هنوز درد می‌گیره یا نه، اما از اونجا که هری پیش‌تر ادعا کرده بوی روغن کله‌ی لرد سیاه رو یادشه و پس از نوزده سال میتونه اون رو در هوا حس کنه، فکر کنم همه‌مون جواب رو بدونیم.

شناسه قبلی



تایید شد. اگر تار مویی چیزی هم خواستید به خودم بگید آقای پاتر! نیازی به خشونت نیست.


ویرایش شده توسط مافلدا هاپکرک در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۲ ۰:۵۹:۲۵


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۳۲ دوشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۹

جیمز پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۸ شنبه ۸ شهریور ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۲:۰۵ یکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 19
آفلاین
نام: جیمز پاتر

جنسیت :مرد

چوبدستی:از جنس چوب درخت بادام و. مغز پر ققنوس


رنگ مو: قهوه ای روشن


گروه: گروه قرمز و طلایی گریفیندور

مدرسه: هاگوارتز

نژاد: اصیل‌

او در بیست و هفتم ماه مارچ از سال هزار و نهصد و شصت میلادی در خانواده پاتر که به پندار عموم در شرف انقراض قرار داشت به دنیا آمد، او تنها فرزند فلیمنت پاتر و همسرش افمیا بود. جیمز در سن یازده سالگی به مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز راه پیدا کرد و در آنجا دوستی عمیقش را با سیریوس بلک، ریموس جان لوپین و پیتر پتی گرو را پایه ریزی کرد که بعدها منجر به تشکیل گروه غارتگران شد.

جیمز پس از گروهبندی به گروه گریفندور راه یافت و پس از مدّتی وارد تیم کوییدیچ این تیم شده و در پست مهاجم با این تیم چندین بار به قهرمانی رسید. او که در سال های تحصیلش در هاگوارتز علاوه بر کسب علم به شناختن نقاط مختلف قلعه می پرداخت، تصمیم گرفت تا با کمک دوستانش نقشه ای جامع از مدرسه هاگوارتز تهیه کند و آن را نقشه غارتگر نامید.

در طول سال پنجم تحصیل وی در مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز او توانست که به طور کامل - و مخفیانه- خود را به یک گوزن تبدیل کند و در حقیقت تبدیل به یک جانورنما یا انیماگوس شود. هر چند که سوروس اسنیپ - کسی که شاید می شد او را دشمن خونی جیمز دانست - تا حدودی از این قضیه مطلع شده بود.

جیمز پس از اتمام دوره تحصیلش در هاگوارتز با لی لی اوانز ازدواج کرد و پس از یک سال هم صاحب فرزندی به نام هری پاتر شد. فیلمنت و افمیا پیش از آن که نوده شان را ببینند، از دنیا رفتند. این اتفاقات همزمان با ظهور جادوگری سیاه به نام لرد ولدمورت بود.

جیمز پاتر که ثروت خانوادگی خاندان پاتر را به ارث برده بود، نیازی به کارکردن نداشت و تمام وقتش را صرف ارتش سرّی آلبوس دامبلدور می نمود که برای مقابله با جادوگران سیاه ایجاد شده بود، موسوم به
محفل ققنوس.

پس از گذشت کمتر از یک سال جیمز پاتر به علت خیانت پیتر پتی گرو، در جلوی خانه اش، وقتی رفته بود آشغالا رو بذاره دم در، توسط لرد ولدمورت کشته شد!

از القابی که برای او استفاده شده در طول کتاب: شاخدار (گروه غارتگران)

افتخارات: قهرمانی جام گروه های هاگوارتز، جام کوییدیچ هاگوارتز، حضور در محفل ققنوس

و امّا اگه می خواهید بیشتر راجع به جیمز بدونید، با ما همراه بوشیـــــــــد!

--------------------

سلام من اینو انتخاب کردم چون این شخص زمان خیلی زیادیه که نیومده




-----
تایید شد!


ویرایش شده توسط !¡₩ÂŇΡ! در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۰ ۲۰:۵۷:۴۵
ویرایش شده توسط !¡₩ÂŇΡ! در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۰ ۲۱:۱۴:۲۷
ویرایش شده توسط !¡₩ÂŇΡ! در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۰ ۲۱:۲۴:۳۳
ویرایش شده توسط حسن مصطفی در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۰ ۲۲:۲۵:۳۵



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۴۵ یکشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۹

نیوت اسکمندر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۲ یکشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۷:۵۷ یکشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۹
از رنجی خسته ام که از آن من نیست !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 127
آفلاین
در ۲۴ فوریه ۱۸۹۷ در انگلیس بدنیا آمد. باهوش بود از همون کودکی علاقه خاصی به حیوانات جادویی داشت و همه چی براش هیجان انگیز بود ، همیشه دلش میخواست بگرده و چیز های جدید رو پیدا کنه و تقریبا چیز جدیدی نمونده که پیدا نکنه
رنگ مو:قهوه ایی قرمز
رنگ چشم:آبی
رنگ پوست: سفید
قد :۱۸۵
چوب دستی:چوب درخت گردو با ریسه اژدها.
گروه هاگوارتز: هافلپاف
بوگارت:میز کار ،پشت میز نشینی

لاغر ولی جذاب و در اولین دیدارش که با تینا بهم علاقه مند شدن و باهم ازدواج کردن .
از نوادگان نیوت اسکمندر میتوان به لونا لاوگود اشاره کرد

در اوایل زندگی ،اسکمندر به موجودات جادویی علاقه مند شد و تحت تأثیر پرورش مادر هیپوگریف قرار گرفت. او در دانشکده جادوگری هاگوارتز شرکت کرد ، جایی که به خانه هافلپاف رفت. در حالی که در هاگوارتز بود ، وی به اخراج محکوم شد ، اما آلبوس دامبلدور ، که مدرس دفاع در برابر هنرهای تاریک بود ، معصومیت او را تشخیص داد و به شدت اعتراض کرد.اسکمندر به وزارت سحر و جادو پیوست و دو سال در دفتر جابجایی خانه-وروجک قبل از عضویت در بخش Beast شرکت کرد. در سال 1918 او توسط آگوستوس ورم از کتابهای "آبس کروس" مأمور شد که جانوران خارق العاده را بنویسند و آنها را کجا بیابند. این کتاب پرفروش شد و اسکمندر را به یک متخصص محترم در زمینه Magizoology تبدیل کرد. وی شدیداً درگیر جنگ جهانی جادوگران شد ، جایی که با پورپنتینا گلدشتاین پیوند خورد و در سه موقعیت مختلف با گللرت گریندلوالد سرپیچی کرد. او با گلدشتاین ازدواج کرد و آنها حداقل یک فرزند داشتند. با آغاز دهه 1990 ، وی بازنشسته شد و در دورست زندگی می کرد.



———
تایید شد!


ویرایش شده توسط Newton.scamander در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۹ ۲۰:۱۴:۴۷
ویرایش شده توسط Newton.scamander در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۹ ۲۰:۱۵:۱۵
ویرایش شده توسط حسن مصطفی در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۹ ۲۰:۲۰:۱۱
ویرایش شده توسط نیوت اسکمندر در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۹ ۲۲:۰۵:۰۸

چه قلب ها که شکسته نشد از زبان های بریده !
و چه حرف ها زده نشد از ذهن های پریده!
و چه چشم ها که پر از کشتی های در اشک بود .
و چه دل ها گرفته نشد از کشتی های غرق شده.


تصویر کوچک شده
[img تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.