نقل قول:
1. پارچه رو کنار بزنین و بگین با چه جانوری مواجه شدین؟ بزرگ یا کوچیک؟ (2 امتیاز)
با اینکه گفته بودینا؛ ولی چون حوصلهٔ دردسر نداشتم یکی ازون قفسایی که پارچهٔ کوچیک روش بود انتخاب کردم، بعدش که پارچه رو برداشتم دیدم یه هیپوگریف به اندازهٔ کف دست وسط قفس نشسته، یکم که گذشت دیدم یه سیاهی هم داره کف قفس تکون میخوره؛ خوب که نگا کردم، دیدم اِی دل غافل، یه تسترال به اندازهٔ مورچه هم توی قفسه! پروفسور ازین به بعد باید حواستونو جمع کنین دوتا موجودو توی یه قفس بدبختی مثه من نندازین، اِهه!
نقل قول:
2. برخوردی که جانور با شما داشت چی بود؟ (4 امتیاز)
شما که این هیپوگریفای هاگرید رو میشناسین؟! از بس روی حرفشون نه نیورده لوس و مغرور شدن! این هیپوگریفم مثه بقیه، انتظار داشت جلوش تعظیم کنم! منم که
اگه تعظیم نکنی صورتتو خطخطی میکنم خاصی توی چشاش دیدم، تصمیم گرفتم جلوش تعظیم کنم تا این آخر عمری منو بیریخت نکرده! خلاصه وسط تعظیمم بودم که دیسک کمرم گرفت و همون وسط راه خشکیدم، این هیپوگریفه هم یکم صبر کرد بعدش که دید خبری نشد به صورتم حمله کرد و منم که از شانس بدم نمیتونستم تکون بخورم، بدجور خطخطی شدم (بعدش تا یه هفته با صورت باندپیچیشده توی درمونگاه بودم) ولی این تستراله، بچهٔ خوبی بود همونجا واستاده بود فقط نگا میکرد!
نقل قول:
3. چه غذایی برای جانورتون با این ابعاد جدید مناسب میدونین؟ چرا؟ (2 امتیاز)
ازونجایی که جثهشون کوچیک بود، خیالم راحت بود که غذای زیادی نمیخوان، ولی چون من از حیوونا سر در نمیوردم، نمیدونستم گیاهخوارن یا گوشتخوار! سرمو پایین انداخته بودم و داشتم فکر میکردم که زیر پام با مشتی چمن و لشگری از حشرات مواجه شدم و فهمیدم بهشون چی بدم! علف و مورچه!
نقل قول:
4. آیا جانورتون از غذایی که تو سوال 3 تهیه کردین خوشش اومد؟ چرا؟ (1 امتیاز)
والا، من تا همین تکلیف سوم فکر میکردم شما حواستون نبوده و تستراله اومده توی قفس من؛ ولی وقتی به این تکلیف رسیدم، فهمیدم که نه! چون وقتی چارتا مورچه به تستراله دادم، یکم رشد کرد (تقریباً اندازهٔ یه موش) بعدش برگشت پیش بقیهٔ تسترالا! خودمم نمیدونم چرا! بگذریم، بریم سراغ هیپوگریفه... نگم براتون! هرکاری کردم مورچه نخورد؛ همش سرشو اینور و اونور میکرد ینی من رژیمم، باید غذای گیاهی بخورم؛ منم ناچار علفو جلوش گذاشتم، دیدم هیچی که هیچی! جونم بگه که انقدر از خاصیت علف گفتم براش، که چربیسوزه و برای بدن مفیده و انقدر براش قصه گفتم و سرشو گرم کردم که بالاخره یه گاز کوچولو ازش زد و خیال منو راحت کرد؛ ولی زیاد طول نکشید و همشو تف کرد روی لباسم! منم عصبانی شدم! انداختمش توی قفس و درشو بستم و همونجا گذاشتمش و رفتم! دیگه خودتون بهش غذا بدید پروفسور!
نقل قول:
5. هرگونه انتقاد و پیشنهادی که نسبت به کلاس در طی این سه جلسه داشتین ارائه بدین! (1 امتیاز)
اول دوتا انتقاد بکنم!
اولین انتقادم، پروفسور شما برین تکلیف جلسهٔ اول منو ببینین... دیدین؟ خب، بعد برین تکلیف جلسهٔ اول هوریس اسلاگهورن رو ببینین... اینم دیدین؟ بعدش برین امتیازات جلسهٔ دوم-هوریس اسلاگهورن رو ببینین... اگه همشونو دیدین خودتون قضاوت کنین! آخه این انصافه؟ نه اخطاری نه چیزی!
(البته هوریس عزیز در قلب ما جای دارند!
)
و دومین انتقادم... شما بخاطر تکلیف دوم چون عکسی که لینکشو داده بودم، خودم نکشیده بودم، دو امتیاز از من کسر کردین! بهتون حق میدما... ولی، آخه اگه بخوایم با گوشی نقاشی بکشیم چیز جالبی در نمیاد، لطفاً اینو در نظر بگیرین!
به جرأت میتونم بگم، کلاس شما تنها کلاسی بود که توش واقعاً راحت بودم و مرسی که اینقدر وقت میذارین!
و در آخر: توی هیچ جلسهای توی کلاستون بهداشت رعایت نشده بود، یذره به فکر سالمندان باشین، میخواین من جرونا بگیرم، بمیرم، از دستم راحت شین!
ویرایش شده توسط آرتمیسیا لافکین در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۲۰ ۱۷:۳۵:۵۶
ویرایش شده توسط آرتمیسیا لافکین در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۲۱ ۱۳:۰۵:۴۰