هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   3 کاربر مهمان





پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۴۰ جمعه ۲۸ شهریور ۱۳۹۹

Admin


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۰ جمعه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۳:۴۲ یکشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۹
از قلعه هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 7
آفلاین
سلام لطفا به تمام پروفسور بینز فلش جادویی بزنید کاربر 1001p هک جادویی کرده هر چقدر فلش میزنم از پیام شخصی من در نمیاد نمیدونم چرا لطفا فلش کامل از مدیر سایت میخوام بزنه

----

سلام.
این تاپیک جای اسپم نیست. لطفا دیگه تکرار نکنید. پستتون هم به زودی حذف میشه.


ویرایش شده توسط فنریر گری‌بک در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۲۸ ۲۲:۱۹:۴۸
ویرایش شده توسط فنریر گری‌بک در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۲۸ ۲۲:۲۰:۴۵

اصالت و قدرت برای لحظه اوج ! به یک باره خاموشی ما برای دگرگونی شما ...

بهتر است به یک باره خاموش شد تا ذره ذره محو شد...http://www.jadoogaran.org/modules/profile/userinfo.php?uid=13104


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۰:۴۳ پنجشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۹

جرمی استرتون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۱ شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۰:۵۷:۲۷ پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۲
از کی دات کام
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 202
آفلاین
نام: جرمی

نام وسط: جرالد

نام خانوادگی: استرتن

نام کامل: جرمی جرالد استرتن

نام کامل به انگلیسی: Jeremy Jerald Stretton

نام مستعار:‌ جروم

جنسیت: مذکر

تاریخ تولد : ۲۷ سپتامبر ۲۰۰۷

والدین: پاتریشیا و جرالد استرتن

نام کامل پدر: جرالد اسکات استرتن

گروه: ریونکلاو

چوبدستی: چوب گیلاس با هسته موی تکشاخ به طول ۱۲ اینچ و انعطاف پذیری قابل قبول

پاترونوس: سگ هاسکی آلاسکایی (نوعی سگ مانگرل)

جارو: آذرخش

نژاد: دورگه (پدر: جادوگر – مادر: ماگل یا مشنگ)

حیوانات خانگی: دو سگ که با هم جفت هستند:
۱- نام: پیکل
علت انتخاب نام: آقای پیکل، سگ شخصیت هری هارت در کمیک بوک های کینگزمن
جنسیت: نر
نژاد: کیرن تریر
سن: ۵ سال
۲- نام: کِیرا
علت انتخاب نام: کیرا، شخصیت "بازیکن شماره یک آماده"
جنسیت: ماده
نژاد: کیرن تریر
سن: ۴.۵ سال

قدرت های خاص: مهاجم عالی کوییدیچ، تغییر چهره به هر شکل دلخواه، چشمان بسیار تیزبین و قدرتمند، جانور نمای عقاب (این قدرت رو از پدرم به ارث بردم)، حرف زدن به زبان عقاب

ویژگی های ظاهری: مو های صاف با رنگی بین قهوه ای تیره – روشن، قد نسبتا بلند (با توجه به سنم)، کمی لاغر، رنگ چشم میشی، پیشونی پر از جوش های ریز و مهمتر از همه دارای چال گونه

ویژگی های اخلاقی: بسیار مهربون و کتابخونم گاهی هم پرخاشگر میشم، کمی هم جاه طلب و علاقه مند به ارشد شدنم.

خلاصه زندگی نامه: پدر من یه مشنگ زاده است که در کوچه دیاگون مغازه کتاب فروشی داره. پدرم برخلاف من در زمان تحصیلش در گروه هافلپاف بوده و همچنین مثل من مهاجم تیم کوییدیچ بوده. چند سال قبل از به دنیا اومدن من، با مادرم که یه مشنگ هست ازدواج کرده. من تک فرزندم. از بچگی و قبل از ورود به هاگوارتز چیز هایی رو از پدرم آموخته بودم. از بچگی با پدرم به دیدن مسابقات کوییدیچ می رفتیم و به شدت هم به کوییدیچ علاقه مند بودم و به همین دلیل الان یه مهاجم کوییدیچم و به علت تمرینات زیاد بازی خیلی خوبی دارم. دوست دارم وقتی بزرگتر شدم هم به محفل ققنوس بپیوندم و هم استاد دفاع در برابر جادوی سیاه بشم.



انجام شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۲۷ ۱۵:۲۶:۵۳

RainbowClaw




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۴۶ سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۹

مگان راوستوک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۸ شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۰:۰۲ شنبه ۵ تیر ۱۴۰۰
از ظاهر خودم متنفر نیستم، چون می دونم زیباترینم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 109
آفلاین
نام: مگان راوستوک
لقب ها: لوس، ننر، مامانی، مگی، پز پزو
جبهه: سیاهی. با افتخار مرگخوار
تولد: ۱۸ اپریل ۱۹۸۰
محل تولد: فرانسه، پاریس
جانورنما: روباهی سفید.
پاترونوس: اژدها
بهترین دوستان: ایوا ( در مواقعی که نخواد بخوردش )، گابریل، مانامی
علایق: اذیت کردن مشنگ ها، هر کاری که مربوط به زیبایی باشد.
تنفرات: مشنگ ها، کسی بهش بگوید زشت است و لباس هایش و وسایل ارایشش بدرد نخور است.
ظاهر: مو های بلوند. چشم های ابی، پوستی سفید، دماغ و دهنی کوچک. به صورت کلی زیبا.


بدنیا امدن:
در روزی بارانی و با هوایی ملایم در پاریس بدنیا امد.

زندگی تا زمان هاگوارتز:
تا زمان هاگوارتز پیش خانواده اش در عمارت راوستوک ها زندگی می کرد و از بچگی عاشق اذیت کردن مشنگ ها بود.در ۵ سالگی برادرش به دنیا آمد که او از برادرش متنفر است چون بسیار بی جنبه است و همیشه وسایلش را نابود می کند. در سن یازده سالگی در ساحل نامه هاگوارتزش را دریافت کرد. ابتدا والدینش با او مخالف بودند و می خواستند مطابق با رسوم خانوادگی‌شان به مدرسه بوباتون برود ولی با کلی اسرار قبول کردند که به مدرسه هاگوارتر برود.

دوران هاگوارتز:
وقتی به هاگوارتز رفت عاشق انجا شد و به دلیل تنفرش از مشنگ ها و اصیل بودنش به اسلیترین فرستاده شد. وقتی به تالار اسلیترین فرستاده شد خانواده او بسیار ناراحت شدند چون او تنها فرزندی بود که به ریونکلاو فرستاده شد برای همین چون متفاوت بود توسط اعضای فامیلش ترد شد ولی پدر و مادرش همچنان حمایتش کردند. او بعد از ترد شدنش توسط اعضای خانواده‌اش به غیر از والدینش از ریونکلاو متنفر شد. در انجا با بسیاری از بچه های اصیل زاده اشنا شد و با مانامی و گابریل خیلی دوستان خوبی شد. با دومینیک کمی دوست شد و به یکی از بهترین دوستانش تبدیل شد. وقتی سال سوم بود پدرش بر اثر تصادفی شدید مرد و بعد از ان اتفاق از مشنگ ها متنفر شد.

عضویت در گروه مرگ‌خواران:
با تعریف های گابریل به عضویت در مرگ‌خواران در امد و در انجا خیلی خوشحال بود چون تمام افراد انجا از مشنگ ها متنفر بودند.

امدن برادرش به هاگوارتز:
وقتی برادرش به هاگوارتز امد بیشتر از هاگوارتز متنفر شد چون باید تمام وقتش را صرف مراقبت از برادرش می کرد و دلیل بعدیش این بود که برادرش هم به ریونکلاو فرستاده شد. گروهی که خواهرش از ان متنفر بود. برادرش به مشنگ ها علاقه داشت و به دامبلدور پیوست و بعد ها با یک مشنگ ازدواج کرد که باعث شد با او قطع رابطه کند.

بزرگسالی:
او بزرگسالیش را در خانه ریدل ها گذراند و در انجا جادوی سیاه را یاد گرفت.

مرگ:
او به دلیل تصادف همانند پدرش مرد.



انجام شد.


ویرایش شده توسط مگان راوستوک در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۲۵ ۱۹:۵۴:۴۴
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۲۵ ۲۰:۰۰:۵۸

Im not just a witch that was put in slytherin. They were always jelous to me but the know im better that them. Im the future of slytherin

تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۴۴ سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۹

مارکوس فنویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۷ سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۲:۴۰:۰۷ سه شنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۲
از صومعه ی سند رینگ رومانی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 137
آفلاین
نام شخصیت: مارکوس فنویک
جارو: جارویی نداشت چون جارو ها باهاش مهربون نبودن
چوب دستی: خودش چوب دستی درست میکرد ولی آخرین بار دستکشش رو چوب دستی کرد
گروه: یکی از مردود کسایی بود که از سال پنجم به بعد هاگوارتز رفت و جزو ریونکلاو ها شد .
داستان کوتاه: اون تو کانادا در سال1885 به دنیا اومد بعد از سختی هایی که کشید به انگلستان اومد بعد یه روز وارد هاگوارتز شد با اینکه نا مادریش مخالفش بود اما بالاخره اون رو همراه برادرش به هاگوارتز فرستاد و در اونجا فیلیکس همیشه احساس تنهایی میکرد اما بالاخره یه دوست پیدا کرد به نام رابرت بعد ها هر دو همراه هم در صومعه ی سند ریگ در رومانی مسئول برقراری تعادل بین انسان ها و ارواح شدند و حتی نیمبوس 2000 رو هم درست کردند.
در جنگ هاگواتز به دستور لرد سیاه در آزکابان زندانی شد و بعد خودش با کشیدن علامت هایی روی دیوار فرار کرد و بعد از جنگ به هاگوارتز رفت و مخفیانه برای دانش آموزان کلاس مهندسی ابزار جادویی میزاشت.
پاترونوس: خفاش سیاه بزرگ با چنگال هایی روی بال هاش
حیوان خانگی : خفاش
سگرمی ها: دوئل*ساختن چوب دستی



تایید شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۲۵ ۱۹:۵۸:۵۷

Mr.Marcoos Fenoeek


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۴:۵۹ سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۹

دراکو مالفوی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۹ دوشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۳:۲۰ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 16
آفلاین
نام: دراکو لوسیوس مالفوی(دراکو مالفوی)

گروه: اسلیترین

نژاد: اصیل زاده

جنسیت: پسر

متولد: 5 ژوئن 1980

سن: 17

پاترونس: طاووس

شغل: دانش آموز هاگوارتز

جارو: نیمبوس 2001

چوب دستی
: رنگ مشکی-چوب زالزالک-ده اینچی –انعطاف پذیر.

حیوان خانگی: سمور سفید

محل زندگی: جنوب غربی انگلستان-ولتشایر-عمارت مالفوی ها.

ظاهر: موهای صاف و سفید بلوند-چشمان آبی یخی-پوست سفید-اکثر اوقات لباس های تیره به تن دارد. عکس من .

اخلاق: کاملا مخالف مشنگ ها و گند زاده ها و مغرور.

علایق: خانواده-دور بودن از خطر و داشتن آرامش-بهترین بودن توی هرچیز.

زندگی: دراکو مالفوی به عنوان تنها فرزند نارسیسا بلک و لوسیوس مالفوی در عمارت مالفوی ها، عمارتی مجلل در ولتشایر که قرن ها در تملک خانواده او بوده، بزرگ شد. در سن 11 سالگی مثل تمامی همنوعان خودش نامه ای از هاگوارتز دریافت کرد و در آنجا مشغول به تحصیل شد اما در این میان مشکلاتی همواره در مقابل او قرار می گرفتند که یکی از آنها هری پاتر بود.
هری پاتر با موفقیت هایی که به دست میاورد باعث میشد لوسیوس مدام به دراکو یادآوری کند که هری پاتر نباید از او بهتر باشد و این گفته ها باعث ایجاد دشمنی ای دیرینه میان آن دو شده و آن دو را در مقابل یکدیگر قرار داده.
اوضاع زندگی دراکو در سال پنجم مدرسه رو به بهبود گذاشت. دراکو از پیروزی‌های کوچک لذت می‌برد: او سرگروه بود (و هری نبود) و دولورس آمبریج، معلم جدید دفاع در برابر جادوی سیاه، ظاهراً از هری به‌اندازه‌ی خود او متنفر بود. او عضو تیم بازرسی دولورس آمبریج شد و کارش شد تلاش برای کشف برنامه‌های هری.
با این وجود دقیقا در زمانی که او هری رو گیر انداخته بود هری فرار کرد. بدتر این‌که، هری موفق شد تلاش لوسیوس مالفوی برای کشتن خودش را هم خنثی کند و پدر دراکو اسیر و به آزکابان فرستاده شد.
این‌جا بود که دنیای دراکو از هم پاشید. پدرش را از خانه بردند و زندانی کردند، جایی دور، در زندان ترسناک جادوگران به نگهبانی دیوانه‌سازها. لوسیوس از بدو تولد دراکو الگو و قهرمان او بود. حالا مادر و پسر مطرود مرگ‌خوارها بودند؛ لوسیوس بی‌عرضه بود و به چشمِ لرد ولدمورتِ خشمگین، بی‌اعتبار.
بعد از مدتی لوسیوس بلاخره آزاد شد و خانواده مالفوی آزادی خود رو به دست اوردند ولی اعتبار خود را کامل از دست داده بودند و از تمام رویاهای بزرگشون فقط کنار هم بودن و سالم موندنشون رو به دست اوردند.
ولی همیشه دراکو از ته قلبش اربابش ولدمورت را دوست داشت و همیشه آرزو خدمت به او را در سر داشت .----------------
سلام من اینو انتخاب کردم چون فردی که از این شخصیت استفاده میکرده رفته و این مدت زیادیه.


تایید شد.


ویرایش شده توسط patricia در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۲۵ ۱۵:۰۷:۵۰
ویرایش شده توسط patricia در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۲۵ ۱۵:۰۸:۵۷
ویرایش شده توسط patricia در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۲۵ ۱۵:۱۰:۴۹
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۲۵ ۱۹:۵۵:۲۴


...You must believe me to exist
...wait
God is busy
?Can i help you
***
آری، آن روز چو می رفت کسی
داشتم آمدنش را باور
من نمی دانستم
معنیِ «هرگز» را
تو چرا بازنگشتی دیگر؟


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۳:۴۹ سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۹

هافلپاف

نیکلاس فلامل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۳ دوشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۹
آخرین ورود:
دیروز ۲۲:۲۵:۳۷
از تارتاروس
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
هافلپاف
ناظر انجمن
پیام: 215
آفلاین
کیمیاگر بزرگ: نیکلاس فلامل
مذکر
سن: جاویدان
ویژگی های ظاهری: بلند قد و لاغر- جشم های قهوه ای

گروه: هافلپاف
سپرمدافع: پیکاچو

بیوگرافی: همانگونه که بسیاری از هواداران هری پاتر میدانند نیکلاس فلامل یک شخصیت تاریخی حقیقی است. او در حدود سال 1330در نزدیکی شهر پاریس چشم به جهان گشود و شغلهای متعددی از قبیل سرودن شعر نقاشی و کاتب عمومی را تجربه کرد و سپس به طالع بینی علاقمند شد. بر اساس نوشته های فلامل او در 1357 فرشته ای را در خواب دید. آن فرشته کتابی را به فلامل نشان داد و گفت:"فلامل به این کتاب نگاه کن تو به هیچ وجه چیزی از آن متوجه نمی شوی اما روزی خواهد آمد که در این کتاب چیزی خواهی دید که هیچ کس دیگری آن را نخواهد دید"

روز بعد او همان کتاب را در دکه کتاب فروشی مشاهده کرد که قیمت بسیار نازلی هم داشت زیرا هیچ کس نمی توانست نوشته های آن را درک کند. فلامل تللش زیادی به خرج داد و با کمک دانشمندی که به زبان عبری آشنایی داشت توانست رمز متن آن را درک کند. به نظر می رسید آن نوشته کتابچه راهنمای تبدیل فلزات اصلی به طلاست .

متاسفانه بر اساس دستورالعمل های مندرج در کتاب باید از ماده ای خاص در این ترکیب استفاده می شد. این ماده خاص سنگ فیلسوف نام داشت. ولی در کتاب مورد بحث تو ضیح دقیقی در بارۀ سنگ فیلسوف ارائه نشده بود. فلامل دهها سال آزمایش کرد تا ماده مرموز را بیابد. او در17 ژانویه 1383 در دفترچه خاطرات خود نوشت:

"بالاخره ماده ای را که به دنبال آن بودم یافتم. آنرا از بوی تندش شناختم و توانستم به کمک آن آزمایش را عملی کنم. من نحوۀآماده سازی عامل اول را آموخته بودم و تنها باید کلمه به کلمه نوشته های کتاب را انجام می دادم.نخستین باری که این عمل را انجام دادم کارم را با جیوه آغاز کرده و حدود 700گرم آن را به نقرۀ خالص تبدیل کردم. بعد ها یعنی در بیست و پنجم آوریل همان سال این کار را به همراه سنگ قرمز انجام دادم و در آن روز توانستم مقدار مشابهی جیوه را به طلا تبدیل کنم. کاملا آشکار بود که این طلا از طلاهای عادی خالص تر و ناب تر است.من این حادثه را به کمک (همسرم)پرنل سه بار با موفقیت انجام دادم"

توصیف فوق در بارۀ سنگ فیلسوف که آن را "دارای بوی تند" بر می شمرد موجب شد بقیه کیمیا گران به این نتیجه برسند که سنگ فیلسوف همان گوگرد است. ولی هیچ کس را نمی شناسیم که توانسته باشد فرآیند یاد شده را تکرار کند.

متن فوق از کتابی نوشته "دیوید کالبرت"بود که تقدیم حضورتان کردم.

فی الحال بهتر است به وضعیت کنونی خویش بپردازیم.
در همین سالی که در حال سپری کردن آن هستیم بنده بیش از سی شهر و چهار استان را زیر سایه ی خویش جا داده ام و با هر لباس زیر خویش یک عدد فورد موستانگ ست کرده و در پارکینگ پارک کرده ام. زیبایی دنیای مادی با توجه به طلاهای زیاد و عمر جاویدان من یک مثلث نامحدود از احتمالات هستند و حالا حالا ها خیال ندارم این مثلث را رها کنم.

خصوصیات اخلاقی: عمرجاویدان و پول نامحدودی که نیکلاس به ان دست پیدا کرد اخلاق اورا از مرد مهربانی و همسری مورد اعتماد به هیولایی تبدیل کرد که به واسطه ی پولش بر هر چیزی سلطه ایجاد میکند و سایه می اندازد. او باند های خلاف زیرزمینی بسیاری را راه اندازی کرد و کم کم ریشه های قدرتش در تمام سازمان ها و ادارات پیچید و با پولش ارتشی از مزدوران سر تا پا مسلح جمع اوری کرد تا در صورت حمله ی احتمالی وزارت خانه برای دستگیری اش یا حمله مرگخواران برای غارت دارایی هایش از او دفاع کنند.
وی دارای بزرگ ترین موزه ی وسایل زینتی و جادویی است که تنها اسم ان ها در کتاب ها موجود است و هرگز جایی دیده نشده است.



تایید شد.


ویرایش شده توسط fanar در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۲۵ ۱۴:۵۷:۲۸
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۲۵ ۱۹:۵۱:۴۶

تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۹:۴۳ سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۹

Shadow_princess


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۰ چهارشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ یکشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۹
از آکسفورد، بریتانیا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 7
آفلاین
نام : املاین ونس (emlyn wens)
گروه : هافلپاف
ویژگی ها (ظاهری): پوست رنگ پریده، هیکلی ریزه میزه، موهای قهوه ای صاف و کوتاه و چشمانی نقره ای متمایل به آبی.
ویژگی ها (اخلاقی): گوشه گیر و درون گرا، خجالتی، در کل تنهاست.
چوبدستی: چوب درخت افرا و موی یال تک شاخ،13.4 اینچ
پاترونوس: روباه
جارو : ماه نورد
اسم ها: امیلی، امی، اما.
سن: فعلا ده ساله
محل تولد: لیون، فرانسه.
محل زندگی: آکسفورد، بریتانیا.
علاقه مندی ها: ساز زدن و آهنگ گوش دادن، نقاشی کردن و جادو (از نوع معمولی!)
مهارت های جادویی: جسم یابی، تغییر شکل.
او در روز 4 دسامبر 1968 بدنیا آمد. پدر املاین یک جادوگر بود و مادرش یک ماگل. مدتی بعد از تولد املاین مادرش از پدرش جدا شد و پدرش چند سال بعد مرد. تنها عضو خانواده اش دختر خاله اش بود بنابراین مجبور شد به بریتانیا برود.رزالیند(دختر خاله املاین) ساحره نبود و این باعث شده بود امی نداند چطوری جادویش را کنترل کند. او در هفده سالگی به محفل ققنوس پیوست و بعد از مرگ ولدمورت از آن خارج شد. او تحصیلات جادوییش را ادامه داد و بعد از آن، تحصیلات مشنگی اش را تا فوق لیسانس ادامه داد. او در سی سالگی اش معلم علوم مشنگی هاگوارتز شد.


تایید شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۲۵ ۱۹:۴۸:۴۵


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۴۵ جمعه ۲۱ شهریور ۱۳۹۹

Shadow_princess


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۰ چهارشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ یکشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۹
از آکسفورد، بریتانیا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 7
آفلاین
نام: املاین ونس ( emlyn wens )
گروه : هافلپاف
ویژگی ها (ظاهری): پوست رنگ پریده، هیکلی ریزه میزه، موهای قهوه ای صاف و کوتاه و چشمانی نقره ای متمایل به آبی.
ویژگی ها (اخلاقی): گوشه گیر و درون گرا، خجالتی، در کل تنهاست.
چوبدستی: چوب درخت افرا و موی یال تک شاخ،13.4 اینچ
جارو : ماه نورد
او در روز 4 دسامبر 1968 بدنیا آمد. پدر املاین یک جادوگر بود و مادرش یک ماگل. مدتی بعد از تولد املاین مادرش از پدرش جدا شد و پدرش چند سال بعد مرد. املاین به هاگوارتز رفت و در هفده سالگی عضو محفل ققنوس شد.



معرفی شخصیتت خیلی کوتاهه. نمی‌خوام مثلا یه زندگینامه طولانی و کامل و بی‌نقص بری براش بیاری، اما انتظارم دارم حداقل یکم بیشتر در موردش توضیح بدی تا بیشتر از گذشته یا شخصیت املاین بدونیم.

تایید نشد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۲۲ ۰:۳۵:۰۹


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۴۷ پنجشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۹

گریفیندور

گلرت گریندل‌والد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۹ پنجشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۲:۱۹ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹
از از عقلت استفاده کن، لعنتی!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 8
آفلاین
گلرت گریندل والد

گلرت گریندل والد جادوگر سیاه برجسته ای بود که دامبلدور بخاطر شکست دادن او مشهور شد، اما او دوست سابق دامبلدور نیز بود. دو نوجوان در سال 1899 درست بعد از بیرون آمدن دامبلدور از هاگوارتز، با هم آشنا شدند.


معاني اسم

گلرت: احتمالاً اشاره به بیشاپ گلرت اهل بوداپست (1046-980) که در یک شورش ضد مسیحی در مجارستان شهید شد. یک تپه، غار و هتل چهار ستاره در بوداپست به یاد او نام گذاری شده است.

گریندل والد: یک دهکده کوچک در کوه های آلپ کشور سوییس است. این اسم همچنین می تواند به گرندل، هیولای غول مانند آنگلوساکسون در حماسه بیوولف اشاره داشته باشد. رولینگ نام گریندل والد را GRIN dell vald تلفظ می کند.




تاریخ تولد: 1883 (دو سال کوچکتر از دامبلدور) .


خانواده
تبار
: به احتمال زیاد اصیل زاده

خاله بزرگ: باتیلدا باگشات نویسنده کتاب تاریخ جادو (ی.م).

روابط: آلبوس دامبلدور در 17 سالگی عاشق او شد، ولی وقتی فهمید گلرت قادر به چه کارهایی ست «از او بسیار ناامید شد»





شکل ظاهري
مو: موی بور و مجعد تا شانه

خصوصیت بارز: نگاهی شاد و شیطانی




چوب جادوی فعلی:

جنس چوب: چوب درخت شاه بلوط
مغزی: ریسه ی قلب اژدها
طول چوب: 12.5 اینچ
انعطاف پذیری: سخت
مناسب برای: طلسم های آتشین و جادوی سیاه



چوبدستی، غیره
چوبدستی: ابرچوبدستی، یکی از سه یادگار مرگ که آن را از گریگورویچ دزدید.

مدرسه: دانش آموز درخشان در دورمشترانگ ولی در سال 1899 اخراج شد .

شغل: سعی کرد حکومت جادوگران بر مشنگ ها را بنا کند، ولی شکست خورد و تا آخر عمر زندانی شد.

دوران حبس: از 1945 تا 1998 در نورمنگارد، زندانی که برای زندانی های سیاسی خودش ساخته بود حبس شد .


شرح حال
گلرت دو سال از آلبوس دامبلدور کوچکتر و در نوجوانی بور بود، موهای موج دارش را تا شانه بلند می گذاشت و نگاهی شاد و شیطان در صورت او وجود داشت.

گریندل والد در موسسه دورمشترانگ دانش آموز ممتازی بود، ولی در سن 16 سالگی اخراج شد. در همان زمان تصمیم گرفت برای چند ماه به خارج از کشور سفر کند و با خاله بزرگش باتیلدا باگشات در دره گودریک زندگی کند . چون مجذوب افسانه یادگاران مرگ شده بود و می خواست محلی را که ایگناتیوس پاورل در آنجا مرده و دفن شده جستجو کند . در طول اقامت در دره گودریک، گلرت با آلبوس دامبلدور 18 ساله صمیمی شد و او را هم بسوی نقشه هایش برای سلطه جهانی کشاند. آنها با هم درباره حکومت جادوگران بر مشنگ ها «بخاطر منافع مهم تر» و اینکه چطور یادگاران مرگ یعنی ابرچوبدستی، شنل نامرئی و سنگ زندگی مجدد را پیدا کنند فرضیه بافی می کردند. ولی دوستی آنها فقط چند ماه دوام داشت؛ گریندل والد بعد از کشتن خواهر روانی دامبلدور در یک دعوا، گریخت و دامبلدور به حماقت خود پی برد .

گلرت در طول مدت به قدرت رسیدنش به عنوان یک جادوگر سیاه، زندانی بنام نورمنگارد ساخت تا مخالفانش را در آن نگه دارد. روی سردر این ساختمان نوشته شده بود «بخاطر منافع مهم تر».

نبرد نهایی تماشایی بین دامبلدور و گریندل والد در سال 1945، آخرین سال جنگ جهانی دوم و سالی که ولده مورت هاگوارتز را تمام کرد، به وقوع پیوست. در پایان، دامبلدور دوئل را برد و چوبدستی گریندل والد، یعنی ابرچوبدستی معروف یادگاران مرگ را گرفت. این نبرد آنچنان واقعه مهمی بود که در شکلات قورباغه ای دامبلدور از آن بعنوان یکی از سه چیزی که دامبلدور بخاطر آنها مشهوراست، نام برده شده. گریند والد در نورمنگارد زندانی شد و در آنجا ماند تا اینکه در سال 1998 از زندان گریخت.




توانایی ها:

جادوی سیاه:او از سنین نوجوانی در استفاده از جادوی سیاه مهارت داشت و در بزرگسالی به همه ی رموز آن مسلط گشت و به همین دلیل مورخین او را بزرگترین جادوگر سیاه تاریخ می نامند و عقیده دارند که شهرت ولدمورت بیشتر به دلیل معاصر بودن اوست.

دوئل: گلرت گریندلوالد را به خاطر پیروزیهای بسیارش بر جادوگران و ساحران قدرتمند تمام اروپا و نبرد تاریخی اش با دامبلدور(که سهمناکترین نبرد تمام دورانها بوده است) یکی از بزرگترین دوئلیستهای تاریخ میدانند اگرچه دامبلدور(به عنوان تنها دوئلیست بدون شکست تمام دورانها) در زمان اوج خود تنها ذره ای بر گریندلوالد برتری داشت که همین امر گلرت گریندلوالد را در زمره ی دوئلیستهای برتر چند قرن اخیر قرار میدهد.

نامریی: گلرت توانایی نامریی کردن خود بدون شنل نامریی را داشت که برای این کار فرد باید طلسم دیس ایلوژنمنت(disillusionment) فوق العاده قوی داشته باشد.

آکلومنسی:در بدترین شرایت ممکن نیز جادوگر قدرتمندی مانند لرد ولدمورت نتوانست با تمام توانی که مصرف کرد وارد ذهن گلرت بشود.

طلسم کروشیاتوس: این طلسم امضای گلرت گریندلوالد بوده و هست و قدرت هیچ جادوگر دیگری در اجرای آن با گلرت برابری نمیکند!



همراهان:

گلرت معمولاً کارهایش را به تنهایی پیش میبرد اما همیشه یک داکسی سمی که دو برابر داکسی های معمولی اندازه دارد نیز او را همراهی میکند.

شناسه قبلی. نیک بی سر



آفرین حالا درست شد!
تایید شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۲۱ ۱۱:۱۳:۰۵


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۱۶ پنجشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۹

نیک بی سر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۳۵ چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۲:۲۴ پنجشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۹
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 37
آفلاین
گلرت گریندل والد

گلرت گریندل والد جادوگر سیاه برجسته ای بود که دامبلدور بخاطر شکست دادن او مشهور شد، اما او دوست سابق دامبلدور نیز بود. دو نوجوان در سال 1899 درست بعد از بیرون آمدن دامبلدور از هاگوارتز، با هم آشنا شدند.


معاني اسم

گلرت: احتمالاً اشاره به بیشاپ گلرت اهل بوداپست (1046-980) که در یک شورش ضد مسیحی در مجارستان شهید شد. یک تپه، غار و هتل چهار ستاره در بوداپست به یاد او نام گذاری شده است.

گریندل والد: یک دهکده کوچک در کوه های آلپ کشور سوییس است. این اسم همچنین می تواند به گرندل، هیولای غول مانند آنگلوساکسون در حماسه بیوولف اشاره داشته باشد. رولینگ نام گریندل والد را GRIN dell vald تلفظ می کند.




تاریخ تولد: 1883 (دو سال کوچکتر از دامبلدور) .


خانواده
تبار: به احتمال زیاد اصیل زاده

خاله بزرگ: باتیلدا باگشات نویسنده کتاب تاریخ جادو (ی.م).

روابط: آلبوس دامبلدور در 17 سالگی عاشق او شد، ولی وقتی فهمید گلرت قادر به چه کارهایی ست «از او بسیار ناامید شد»





شکل ظاهري

مو: موی بور و مجعد تا شانه

خصوصیت بارز: نگاهی شاد و شیطانی




چوب جادوی فعلی:

جنس چوب: چوب درخت شاه بلوط
مغزی: ریسه ی قلب اژدها
طول چوب: 12.5 اینچ
انعطاف پذیری: سخت
مناسب برای: طلسم های آتشین و جادوی سیاه



چوبدستی، غیره
چوبدستی: ابرچوبدستی، یکی از سه یادگار مرگ که آن را از گریگورویچ دزدید.

مدرسه: دانش آموز درخشان در دورمشترانگ ولی در سال 1899 اخراج شد .

شغل: سعی کرد حکومت جادوگران بر مشنگ ها را بنا کند، ولی شکست خورد و تا آخر عمر زندانی شد.

دوران حبس: از 1945 تا 1998 در نورمنگارد، زندانی که برای زندانی های سیاسی خودش ساخته بود حبس شد .


شرح حال
گلرت دو سال از آلبوس دامبلدور کوچکتر و در نوجوانی بور بود، موهای موج دارش را تا شانه بلند می گذاشت و نگاهی شاد و شیطان در صورت او وجود داشت.

گریندل والد در موسسه دورمشترانگ دانش آموز ممتازی بود، ولی در سن 16 سالگی اخراج شد. در همان زمان تصمیم گرفت برای چند ماه به خارج از کشور سفر کند و با خاله بزرگش باتیلدا باگشات در دره گودریک زندگی کند . چون مجذوب افسانه یادگاران مرگ شده بود و می خواست محلی را که ایگناتیوس پاورل در آنجا مرده و دفن شده جستجو کند . در طول اقامت در دره گودریک، گلرت با آلبوس دامبلدور 18 ساله صمیمی شد و او را هم بسوی نقشه هایش برای سلطه جهانی کشاند. آنها با هم درباره حکومت جادوگران بر مشنگ ها «بخاطر منافع مهم تر» و اینکه چطور یادگاران مرگ یعنی ابرچوبدستی، شنل نامرئی و سنگ زندگی مجدد را پیدا کنند فرضیه بافی می کردند. ولی دوستی آنها فقط چند ماه دوام داشت؛ گریندل والد بعد از کشتن خواهر روانی دامبلدور در یک دعوا، گریخت و دامبلدور به حماقت خود پی برد .

گلرت در طول مدت به قدرت رسیدنش به عنوان یک جادوگر سیاه، زندانی بنام نورمنگارد ساخت تا مخالفانش را در آن نگه دارد. روی سردر این ساختمان نوشته شده بود «بخاطر منافع مهم تر».

نبرد نهایی تماشایی بین دامبلدور و گریندل والد در سال 1945، آخرین سال جنگ جهانی دوم و سالی که ولده مورت هاگوارتز را تمام کرد، به وقوع پیوست. در پایان، دامبلدور دوئل را برد و چوبدستی گریندل والد، یعنی ابرچوبدستی معروف یادگاران مرگ را گرفت. این نبرد آنچنان واقعه مهمی بود که در شکلات قورباغه ای دامبلدور از آن بعنوان یکی از سه چیزی که دامبلدور بخاطر آنها مشهوراست، نام برده شده. گریند والد در نورمنگارد زندانی شد و در آنجا ماند تا اینکه در سال 1998 از زندان گریخت.




توانایی ها:

جادوی سیاه:او از سنین نوجوانی در استفاده از جادوی سیاه مهارت داشت و در بزرگسالی به همه ی رموز آن مسلط گشت و به همین دلیل مورخین او را بزرگترین جادوگر سیاه تاریخ می نامند و عقیده دارند که شهرت ولدمورت بیشتر به دلیل معاصر بودن اوست.

دوئل: گلرت گریندلوالد را به خاطر پیروزیهای بسیارش بر جادوگران و ساحران قدرتمند تمام اروپا و نبرد تاریخی اش با دامبلدور(که سهمناکترین نبرد تمام دورانها بوده است) یکی از بزرگترین دوئلیستهای تاریخ میدانند اگرچه دامبلدور(به عنوان تنها دوئلیست بدون شکست تمام دورانها) در زمان اوج خود تنها ذره ای بر گریندلوالد برتری داشت که همین امر گلرت گریندلوالد را در زمره ی دوئلیستهای برتر چند قرن اخیر قرار میدهد.

نامریی: گلرت توانایی نامریی کردن خود بدون شنل نامریی را داشت که برای این کار فرد باید طلسم دیس ایلوژنمنت(disillusionment) فوق العاده قوی داشته باشد.

آکلومنسی:در بدترین شرایت ممکن نیز جادوگر قدرتمندی مانند لرد ولدمورت نتوانست با تمام توانی که مصرف کرد وارد ذهن گلرت بشود.

طلسم کروشیاتوس: این طلسم امضای گلرت گریندلوالد بوده و هست و قدرت هیچ جادوگر دیگری در اجرای آن با گلرت برابری نمیکند!



همراهان:

گلرت معمولاً کارهایش را به تنهایی پیش میبرد اما همیشه یک داکسی سمی که دو برابر داکسی های معمولی اندازه دارد نیز او را همراهی میکند


دو دفعه توضیح دادیم که برای تغییر شخصیت باید چی کار کنی. فکر کنم متوجه نشدی برای همین یه بار دیگه هم توضیح می‌دم. لطفا به ترتیب بهش عمل کن.

اول از طریق عضویت در سایت جادوگران، یک شناسه جدید توی سایت بساز. شناسه جدید! شناسه‌ای به جز همین "نیک بی‌سر" که الان داری باهاش پست می‌زنی. بعدش با شناسه جدیدی که ساختی، به همین تاپیک بیا و این معرفی شخصیت رو به همراه لینک شناسه "نیک بی‌سر" دوباره بفرست. در نهایت دسترسی‌های نیک گرفته می‌شه و به شناسه جدیدت داده می‌شه. شناسه جدید بساز لطفا! جدید. ازینجا. حواست باشه که موقع ثبت‌نام و باز کردن این لینک، باید از شناسه نیک خارج بشی. بعنوان مهمان روی این لینک کلیک کن و تو سایت یه شناسه جدید بساز.

تایید نشد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۲۰ ۱۹:۴۱:۲۸
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۲۰ ۱۹:۴۲:۴۸
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۲۰ ۱۹:۴۵:۳۴







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.