هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۱۰ سه شنبه ۸ مهر ۱۳۹۹

افلیا راشدن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۳ یکشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۴:۰۰ جمعه ۵ شهریور ۱۴۰۰
از بدشانس بودن متنفرم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 54
آفلاین
سلام ارباب!
میشه اینم نقد کنید ارباب؟
واسه‌ی در هم نگران نباشید...خودم یکی میذارم جاش


کار من نبود... خودش یهو اینطور شد!


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۴۶ پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹

زاخاریاس اسمیت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۶ دوشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰
از وقتی که ناظر بشم پدر همتونو درمیارم.
گروه:
کاربران عضو
پیام: 349
آفلاین
سلام.
گذشته ها گذشته.بیاید به جای دشمنی با هم راه دوستی رو بریم.
اشکالی نداره برای آشتی کنون،اینرو نقد کنید؟


گذشته ها چیه! همین دیروز بودا!

نقدتون رو با گراز وحشی فرستادیم. بهش گفتیم قبل از خوندن نقد، بهتون حمله نکنه. ولی درباره بعدش مسولیتی نمی پذیریم!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۴ ۲۲:۳۸:۱۷


هرکسی از ظن خود شد یار من

از درون من نجست اسرار من

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۵۶ چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 335 نیروگاه اتمی، افلیا راشدن:


نقل قول:
بیمارستان
پست قبلی خیلی خوب تموم شده. گذشته از طنز خوبش، جایی تموم شده که مرگخوارا از دیدن لرد توی تلویزیون تعجب کردن... و این تعجب تازه شروع شده. وقتی تازه شروع شده، به نظر من باید ادامه داده بشه. عوض کردن مکان، اون شور و هیجان رو از بین می بره. این شروع بد نبود، ولی ادامه دادن با مرگخوارا، شروع بهتری می شد.


نقل قول:
پرستار برای چندمین بارلبخند پر‌ رنگی زد و چند آبنبات دیگر در دست لرد گذاشت.
- هنوز هم نمی‌آییم!
این جاش خوب بود. ساده، ولی خنده دار و متناسب با شخصیت طنز لرد.


نقل قول:
خانم پرستار مهربان که حالا دیگر آنقدرها هم مهربان بنظر نمی‌رسید چشمانش را چرخاند و با بی حوصلگی یک شکلات میوه‌ای به آبنبات ها اضافه کرد.
- هوممم...مشاوره...جالب بنظر میرسد!
اینو شاید نمی دونین. اشکالی هم نداره. ولی یکی از سوژه های لرد که از من به لرد منتقل شده، اینه که از میوه متنفره... اینم معمولا تو سوژه ها استفاده می شه. مثلا مروپ با میوه یا فرآورده های میوه ای لردو دنبال می کنه و سعی می کنه به خوردش بده. برای همین اولش این قسمت کمی گیجم کرد که لرد با شکلات میوه ای راضی شده. اگه شکلات خالی بود بهتر می شد. یعنی اصل قضیه ایرادی نداره و خوبه.


نقل قول:
لرد اخمی کرد و به دماغش چینی دا...چیز...اشتباه شد.
لرد فقط اخمی کرد!
معمولا با دخالت مستقیم و نظر دادن نویسنده موافق نیستم، مگه این که جالب یا لازم باشه. این جا جالب بود. خنده دار بود و در نتیجه خوب بود. تمسخر ظاهر لرد هم با توجه به مرگخوار بودن شما، خوب بود.


نقل قول:
لرد فقط اخمی کرد!
- بغل؟! شما ما را با کله زخمی و فک و فامیل محفلی‌اش اشتباه گرفته‌اید! ما کسی را بغل نمی‌کنیم!
این قسمت هم خوب بود.


نقل قول:
روانشناس لبخند گشادی زد و دست هایش را پایین آورد. از نظر لرد لبخند دائمی و محو نشدنی‌اش آزاردهنده ترین ویژگی او بود!
- هیچ اشکالی نداره عزیزم! بیا بریم توی اتاقم تا باهم صحبت کنیم.

سپس لبخندی زد و همانطور که به انتهای راهرو اشاره می کرد به راه افتاد.
روانشناس دو بار به فاصله کم لبخند زده. این موضوع، این حس رو به خواننده منتقل می کنه که نویسنده توضیح دیگه ای نداشته و دست به دامن لبخند شده.
با وجود این که وسطش توضیح دادی که لبخندش دائمی و آزاردهنده بوده، دو تا جمله شبیه به هم، جلب توجه می کنن.
راه حلش چیه؟ یا دومی رو حذف می کنیم... یا کمی تغییرش می دیم. مثلا "لبخند گشادش را تا جایی که می شد گشاد تر کرد"... و یا روی لبخند زدنش طوری تاکید می کنیم که خواننده کاملا بفهمه که این تکرار عمدی بوده. مثلا:
روانشناس لبخند گشادی زد و دست هایش را پایین آورد. از نظر لرد لبخند دائمی و محو نشدنی‌اش آزاردهنده ترین ویژگی او بود!
- هیچ اشکالی نداره عزیزم! بیا بریم توی اتاقم تا باهم صحبت کنیم.

سپس کار جدیدی انجام داد که لرد را هم متعجب کرد! لبخند دیگری زد و همانطور که به انتهای راهرو اشاره می کرد به راه افتاد.



نقل قول:
سپس سرش را به پسر نزدیک کرد.
- افسردگی فوق حاد! تمایل به خودکشی اونقدر شدیده که فرد حس میکنه میتونه مرگ رو بخوره!

پسر سرش را تکان داد و سریع یادداشت برداری کرد!

لرد خشمگین شد و تقریبا داد زد.
- ما قصد نداریم مرگ را بخوریم! گفتیم یاران وفادار ما، مرگخواران در انتظار ما هستند!

روانشناس دستش را زیر چانه اش زد و کمی خم شد.
- پس قضیه از این قراره...یارانت وفادار نبودن و حالا تو حاضری مرگ رو بخوری!...عزیزم...این واقعا نا راحت کنندس!
این قسمتش و بازی با کلمه "مرگخوار" جالب بود. تکرار "عزیزم" توسط روانشناس هم خوب بود. چون این یکی اونقدر تکرار شده که عمدی بودنش رو خوب نشون می ده.


نقل قول:
لرد مکثی کرد، چشمانش از تعجب گرد شد و با خشم به زنی خیره شد که تمام کلمات جمله‌اش را مثل یک پازل جابجا کرده بود و با آن جمله ی جدیدی ساخته بود!
این توصیف خوبی از وضعیت لرد و مشاور بود.


نقل قول:
لرد چشمانش را چرخاند آرزو کرد ای کاش مرگخوارانش سر می‌رسیدند و او را از دست روانشناس دیوانه نجات میدادند!
آخر پست خوب بود. یه پیشنهاد داده شده که کاملا قابل اجراست.


پستت خوب بود. شخصیت هات خیلی خوب بودن. لرد خوب بود. روانشناس خوب بود. توضیحاتت خوب و کافی هستن. دیالوگ هات خوبن. طنزت خوبه. سوژه رو هم خوب پیش بردی.
می رسیم به قسمت پیشرفت!
پست قبلیتون که نقد کردم هم خوب بود. ایراد بزرگ و قابل توجهی نداشت، ولی این یکی بهتره... برای این که شخصیت هاش بهترن.


سلام افلیا!
ما خوبیم افلیا!
بیا این جا رو ترک کنیم افلیا!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۳۱ سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹

افلیا راشدن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۳ یکشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۴:۰۰ جمعه ۵ شهریور ۱۴۰۰
از بدشانس بودن متنفرم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 54
آفلاین
سلام ارباب! خوبین ارباب؟
میشه اینو برام نقد کنید؟
پیشرفتی داشتم؟


کار من نبود... خودش یهو اینطور شد!


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۴۶ دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 577 زندگی به سبک سیاه، ملابی:


نقل قول:
-چاره ای نیست. لینی... هم گروهی خوبی بودی.

بلاتریکس این بار به جای داس و اره موچینی برداشته و با ظرافت یک قاتل به سمت لینی که بر اثر ویبره های هکتور و احتمالا ترس می لرزید رفت.
با وجود تاکید لینی در پایان پست آخر، بسیار کار خوبی کردی که ردش نکردی. منظور از هم گروهی، مرگخوار بودنشونه احتمالا. موچین عالی بود!
ترکیب ترس و ویبره های هکتور برای توجیه لرزش لینی خیلی خوب بود. وقتی این همه نکته خوب توی دو سه خط جمع بشه، تبدیل به یک شروع خوب می شه.


نقل قول:
-من رکسان خالی ام! نه رکسان حشره ای، اونجوری اصن نمیتونم.
این "اصلا نمی تونم" به نظر من باید یه کمی ادامه پیدا می کرد. رکسان بیشتر گریه و زاری می کرد و مشکلات سرِ لینی داشتن رو توضیح می داد. اغراق می کرد.


نقل قول:
ملانی مثل فشنگ به سمت رکسان رفت و با چیزی مثل دماسنج کرفس رو معاینه کرد.
-هر ساقه ش ۳۷۸ کیلو کالری داره.
خیلی خوب بود. هم اشاره به تغییر ماهیت کرفس و هم جلو اومدن ملانی!
روش کارت خیلی خوب بود. خیلی جزئی و نامحسوس نوشتی. روش درست همینه که کم کم توجه خواننده رو به یه شخصیت جلب کنیم. کم کم براش معرفیش کنیم که تو ذهنش جا بیفته.


نقل قول:
فرصت خوبی بود که هرچه دوست داشت از مرگخوارایی که قصد جونشو کرده بودن بخواد... اما اگر میخواس رکسان سالمی بمونه، نباید با اون چیزا خوشحال میشد!
این یه سوژه جدیده. سوژه فرعیه و سوژه بسیار خوبی هم هست. هم جالبه هم جای کار داره و هم در مسیر سوژه اصلی قرار داره. دست ادامه دهنده هم بازه که رکسان چطور رفتار کنه و مرگخوارا چیکار کنن. به خوبی هم راهنماییشون کردی.


صحنه ها رو خیلی خوب توصیف کردی. جمله های ساده و واضح، و توضیح کافی.

شخصیت هات خیلی خوب بودن.

سوژه رو خیلی خوب پیش بردی.

در مورد ملانی همینجوری رفتار کن. هر جا موقعیت مناسب بود معرفیش کن.


خوب بود ملابی!

.........................................................

دراکو!


نقل قول:
این کوچولو رو میتوانید عمل ... نقد کنید ؟
این کوچولو، واقعا کوچولوئه!


بررسی پست شماره 436 قصر خانواده مالفوی، دراکو مالفوی:


نقل قول:
دراکو فکر کرد ،کمی بیشتر فکر کرد ، باز هم فکر کرد ولی وقتی در باره ی اینکه نباید زیاد فکر کند فکر کرد و با خودش گفت دیگر وقت عمل است !
شروعت خوب بود. جمله رو می شد کمی اصلاح کرد. مثلا:
دراکو فکر کرد ،کمی بیشتر فکر کرد ، باز هم فکر کرد و وقتی در باره ی اینکه نباید زیاد فکر کند فکر کرد، با خودش گفت دیگر وقت عمل است !

شکلک هم لازم نداشت. ولی اگه اصرار داشتی ازش استفاده کنی، یه شکلک مصمم تر لازم داشت.


نقل قول:
پس تصمیم گرفت از محفلیان کمک بگیرد
"کمک بگیرد" اشتباه نیست... ولی وقتی شما سیاه هستین و طرف مقابل دشمنتونه، بهتره مثلا بگین "استفاده کند"!


نقل قول:
با وعده های خود آنها را خام کند ولی در آخر موقع حل شدن مشکلات زیر وعده هایش بزند چون فریب ، پاچه خواری و دروغگویی به همراه چرب زبانی از ویژگی های دراکو بود و خود دراکو از ویژگی هایش راضی و خشنود بود .
علامت می ذاریم. جمله "در آخر، موقع حل شدن مشکلات، زیر وعده هایش بزند" علامتش کو؟!
بقیه اش خوب بود. ویژگی های دراکو و راضی بودنش از این ویژگی ها.


نقل قول:
لاوندر میگم چقدر جوراب هات قشنگه منو به یاد خدمتکار بوگندو مون میندازه...نه به یاد یه خاطره خوش میندازه .
یا موهات منو به یاد جارو های های حصیری میندازه ... چی بود کلا همه چیه تو منو به یاد خاطره های خوبم میندازه .
دیالوگ، باید مشخص باشه که دیالوگه. اولش یه خط تیره می ذاریم... وسطش هم لازم نبود بری سر خط. ولی مهم تر از این قسمت، طنزش بود. قسمت اول خیلی ساده اس. ساده به معنای معمولی. از معمولی بودن، تا جایی که ممکنه فاصله بگیرید. می شد یه ویژگی عجیب و غریب تر رو انتخاب کرد و به یه چیز عجیب و غریب تر تشبیه کرد. همین جاهاست که باید در مورد چیزی که قراره بنویسیم فکر کنیم. قسمت دوم کمی نامفهومه. منظور دراکو مشخصه، ولی اصلا خوب نوشته نشده. این قسمت از پست، محل مناسبی برای نشون دادن خلاقیتت بود. این موقعیت ها رو از دست نده.


نقل قول:
دراکو که فهمید حرف هایش دارد در دل لاوندر رسوخ میکند یک درود به پدر مادرش فرستاد که او را اینگونه بزرگ کرده اند و یک افرین به خودش بابت استعدادش
درود و آفرینش خوب بود.
جمله بازم علامت نداشت! تو نقد قبلی هم گفته بودم. هیچ جمله ای بدون علامت تموم نمی شه.
حرف های دراکو اصلا رسوخ کننده نبود!
دراکو فهمید که لاوندر داره گول می خوره... ولی خواننده نفهمید! اون صحنه رو باید برای خواننده توضیح می دادی. مثلا حالت چهره لاوندر عوض شد...لبخند زد... خجالت کشید... یا هر چی.


سادگی و معمولی بودن یکی دیگه از ایرادهایی بود که تو نقد قبلی بهش اشاره کرده بودم. برای همینه که می گم برای پست های پشت سر همتون درخواست نقد نکنین! بیشتر ایرادا توی این پست هم دیده می شن. باید فکر کنی. باید سعی کنی متفاوت باشی. می تونی... برای این که تو چت باکس خوب این کار رو انجام می دی.


توی نقد قبلی گفتم اون آقا زود گول خورده... اینجا هم لاوندر زود گول خورد.
پست کوتاهی بود. جا داشت طولانی تر بشه. منظورش فقط طولش نیست. محتواش هم لازم داشت که طولانی تر بشه. توضیح بیشتری می خواست. حتی دیالوگ بیشتری هم می خواست.
طنزت جای کار داره.


پست های خوب رو بخون. اعضای سایت رو می شناسی و کم و بیش می تونی تشخیص بدی کی خوب می نویسه. اگه نتونستی، پست هایی که نقد مثبتی گرفتن رو بخون. هم با شکل توضیح دادن و دیالوگ نوشتن، آشنا می شی و هم با انواع طنز.


موفق باشی.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۶:۵۵ دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۹

دراکو مالفوی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۹ دوشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۳:۲۰ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 16
آفلاین



...You must believe me to exist
...wait
God is busy
?Can i help you
***
آری، آن روز چو می رفت کسی
داشتم آمدنش را باور
من نمی دانستم
معنیِ «هرگز» را
تو چرا بازنگشتی دیگر؟


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۵:۰۵ یکشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
سلام دراکو!


بررسی پست شماره 350 آموزشگاه مرگخواری، دراکو مالفوی:


نقل قول:
دقایقی بعد آقای استکبار زاده با عینکی شکسته و لباس پاره از سر جایش بلند میشود .
اولین کاری که بعد از خوندن سوژه ها می تونیم انجام بدیم اینه که تصمیم بگیریم به چه روشی داستان رو ادامه بدیم.
بعضی وقتا داستان توی یه موقعیت جالب قرار داره. اصلا لازم نیست جلو بریم. مثلا یه مرگخوار و یه محفلی افتادن توی چاه! این جا می شه کلی در مورد این که چیکار می کنن و چی می گن، نوشت. اگه فورا یه طناب بندازیم و نجاتشون بدیم، سوژه های اون موقعیت رو از دست دادیم.
گاهی یه مسئولیتی به عهده مون گذاشته شده. مثلا قراره کار خاصی انجام داده بشه. این جا دیگه جالب نیست که درباره موقعیت بنویسیم. بهتره شجاعت به خرج بدیم و قدم اول رو برای پیش بردن سوژه برداریم.
گاهی هم لازمه اصلاح کنیم! توی سوژه مشکلی وجود داره و بهتره اصلاح بشه. که البته این معمولا کار ناظرهاست.
یه اصل کلی دیگه برای من وجود داره.
اسامی انسان، مکان، فیلم و سریال غیر هری پاتری، تا جایی که ممکنه نباید وارد داستان بشه. اگه لازم بود و وارد شد، در اولین فرصت بهتره حذف بشه. اولین فرصت به معنی سریع ترین زمان ممکن نیست. معنیش سریع ترین زمان مناسبه. آقای آستکبار زاده یکی از ایناست! تو سوژه قبلی بیل خورد توی سرش و من خوشحال شدم که از سوژه حذف شده... ولی اول پست شما دوباره بلند شد.


نقل قول:
- حتی خود مرگ خوار ها هم چیزی به زبان نمی اوردند ولی این شامل شکمشان نمیشد. پس تصمیم گرفتند از یکی از عجیب ترین سلاح هایشان را در این موقعیت استفاده کنند دراکو مالفوی .
اسم بردن از دراکو به عنوان یه سلاح عجیب، بد نبود. البته دراکو مرگخوار نیست. برای ما ملاک مرگخوار بودن یا محفلی بودن کسی، سایته، نه کتاب. مگه این که اون شخصیت توی سایت نباشه. مثلا لوسیوس رو توی سایت نداریم الان. موقع نوشتن می تونیم مرگخوار فرضش کنیم. ولی دراکو داریم. ولی گذشته از این موضوع، شکل ورودت به سوژه مشکلی نداشت.


نقل قول:
پس با یک همچین حرکتی ( ) مرگخوارن دراکو را به پیش اقای استکبار زاده فرستادند .
مورد بعدی استفاده از شکلک به جای توصیفه. این کار معمولا خوب نیست... ولی جایی که نشه خوب توصیف کرد، اشکالی نداره که از شکلک کمک بگیریم. این جا این صحنه رو به نظر من نمی شه خیلی خوب توضیح داد. شکلک بهتره. برای همین هم کار شما اشتباه نبود.


نقل قول:
- سلام اقای استکبار زاده !
- چه چیزی از جون من بدبخت میخوای مگه ؟!

- خواست بگم چقدر شما لاکچری هستین از کجا لباس هاتون رو میخرید ؟
- اره همه همیشه اینو بهم میگن !
میگم شما که اینقدر لاکچری هستین میتوانید بزارید راحت ما این آب طلا تام رو بگیریم ؟
بذارید درسته.
گاهی علامت ها رو نمی ذاری. بهشون دقت کن. جمله بدون علامت نداریم. باید علامتشو بذاری که لحنش درست بشه.
این جا آقاهه خیلی زود قانع شده و در واقع گول خورده. این بحث رو باید کمی بیشتر طول می دادی. مورد بعدی اینه که جمله های ساده، خواننده رو خسته می کنن. باید به شکلی سعی کنی متفاوت باشی. مثلا "لباس هاتونو از کجا می خرین؟" خیلی ساده و معمولیه. سعی کن یه چیز عجیب تر یا مسخره تر و در صورت امکان جادویی تر رو جایگزینش کنی که این جمله، علاوه بر پیش بردن سوژه به یه درد دیگه هم بخوره. مثلا خنده دار بشه. جالب بشه.


نقل قول:
آقای استکبار زاده کمی با خودش فکر کرد و پس گفت

- به یک شرط
بین شخصی که دربارش توضیح دادی(این جا آقای استکبار زاده) و دیالوگش فاصله نذار.


آخر پست خوب بود. نفر بعدی می تونه در مورد شرط فکر کنه. این جا هم قسمتیه که مسئولیتی به عهده نفر بعدی گذاشتی. باید شجاعت به خرج بده و ادامه مسیر رو تعیین کنه.


شخصیت دراکو خوبه... ولی اگه قراره پاچه خواری کنه، باید این حالت رو خیلی پررنگ تر و غلیظ تر کنی! به حرفای دیگران هم توجه نکن. اگه کسی ایرادی از این کار گرفت یا مسخره کرد، معنی ایفای نقش رو نمی دونه. برای همین نباید به نظرش اهمیتی بدی. سعی کن از چیزای غیر عادی تعریف کنه. جمله هاش متفاوت باشن. تکراری نشه. عادی نشه. در عین حال، دراکوی کتاب رو هم در نظر بگیر. خیلی از چارچوبش دور نشو.


برای شروع، خوب بود.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲:۰۲ یکشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۹

ملانی استانفورد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۸ چهارشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۱:۲۱ چهارشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۱
از اینور
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 393
آفلاین
به فکر ترین ارباب دنیا

خیلی وقت بود ازتون نقد نخواسته بودم.
لطف می کنید این رو نقد کنید؟
پست فسقلی ایه ولی خیلی روش فکر کردم!


بپیچم؟


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۰۲ شنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۹

پلاکس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۸ شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۰:۴۹:۲۸ پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲
از ما هم شنیدن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 219
آفلاین
درود بزرگترین ارباب دنیا

میشه بی زحمت خواهشاً لطفاً اینو نقد کنید؟
ببخشید مزاحم شدما


سلام پلاکس!

چه درخواست فوق مودبانه ای بود این!
یاد درخواستایی افتادم که مثلا لینکو می ذاشتن و می گفتن اینو نقد کن! امروز نقد بشه!

نقد شما با تک شاخ بدون شاخ فرستاده شد.



ارباب یه وقت غصه نخورینا اونا بی ادبن.
شما خیلی لطف میکنید پست های مارو نقد میکنید

اصلا من چرا دارم میرم سفید بشم؟ می‌خوام بیام سیاه بشم.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۳۰ ۱۵:۱۱:۳۴
ویرایش شده توسط پلاکس بلک در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۳۰ ۱۷:۲۲:۲۵


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۱:۲۱ شنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۹

دراکو مالفوی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۹ دوشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۳:۲۰ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 16
آفلاین
سلام ارباب !

این نقد اول من اموزشگاه مرگخواری ارباب میشه نکات ضعف و قوت رو بگین؟ تا بتونم روش کار کنم .



...You must believe me to exist
...wait
God is busy
?Can i help you
***
آری، آن روز چو می رفت کسی
داشتم آمدنش را باور
من نمی دانستم
معنیِ «هرگز» را
تو چرا بازنگشتی دیگر؟







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.