هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۳:۱۹ پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

هکتور دگورث گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۲ سه شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۳:۱۱:۴۸ شنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۳
از روی شونه های آریانا!
گروه:
مرگخوار
اسلیترین
کاربران عضو
ناظر انجمن
ایفای نقش
پیام: 956
آفلاین
سوژه دوئل پلاکس بلک و نیوت اسکمندر: آینه!


توضیح:

یه آینه وجود داره. این می تونه آینه نفاق انگیز باشه و آرزوهای شما یا فرد دیگه ای رو نشون بده و یا می تونه برعکسش باشه. چیزی رو که ازش وحشت دارین نشون بده. خودتون انتخاب کنین که کدوم باشه. لازم نیست چیزی که ازش می ترسین، یه موجود زنده باشه. می تونه یه موقعیت باشه. یه ساعت... یه روز... یه اتفاق.
شما وارد این آینه می شین. فرقش با آینه نفاق انگیز همینه. شما یه صحنه نمی بینین. واردش می شین و اون موقعیت رو کلا می بینین و برای ما تعریف می کنین. اگه خواستین می تونین تغییری هم توش بدین.
آینه لازم نیست حتما اتفاقای مربوط به شما رو نشون بده. میتونین انتخاب کنین. مثلا یه قطره از خون یه نفر رو بریزین روش که مال اونو نشون بده. یا به هر روش دیگه ای.
قبلش رو هم اگه خواستین می تونین بنویسین که چطوری به این آینه رسیدین.

برای ارسال پست در باشگاه دوئل، پنج روز ( تا 23:59 سه شنبه 22 مهر) فرصت دارید.

....................................

سوژه دوئل پلاکس بلک و لاوندر براون: خون!


توضیح:

یه اتفاقی برای شما افتاده و دارین خون زیادی از دست می دین. باید براتون خون تهیه کنن.اون خون(یا گروه خونی) رو فقط یک نفر داره!
توضیح بدین که اون یک نفر کیه و قبول می کنه بهتون خون بده یا نه!
می تونین درباره اتفاقی که براتون افتاده هم توضیح بدین. می تونین بعد از گرفتن خون رو هم بنویسین که حالتون چطوره!

سوژه رو می تونین در مورد خودتون یا شخصیت دیگه ای بنویسین.

برای ارسال پست در باشگاه دوئل، ده روز( تا 23:59 یکشنبه 27 مهر) فرصت دارید.

...................................

سوژه دوئل پلاکس بلک و شیلا بروکس: قهر!(خودتو کنترل کن لیسا...اون چوب دستی رو بذار روی زمین و آروم برو عقب!)

توضیح:

سالهاست که با یه نفر قهرین و یا یه نفر با شما قهره...الان بعد از مدتها می بینینش.
توضیح بدین که کیه... چرا با هم قهر کردین... و الان در چه وضعیه!

سوژه رو می تونین درباره خودتون یا شخصیت دیگه ای بنویسین.

برای ارسال پست در باشگاه دوئل، ده روز( تا 23:59 یکشنبه 27 مهر) فرصت دارید.



پس از پشمالو شدن پر دماغ شوید!

......................................

نقل قول:
می‌دونم زیاده!
ببخشید
خواهش می کنیم! ولی دیگه این کارو با ما و خودتون نکنین! گناه داریم... گناه دارین!



هک!

وقتی تبدیل به گوریلت کردیم می فهمی پشمالو و پر دماغ شدن یعنی چی. دماغی داره به پهنای صورتش.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۱۷ ۲۳:۳۲:۲۳

ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۲:۳۴ سه شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۰۳:۴۴ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6959
آفلاین
نتیجه دوئل هری پاتر و مارولو گانت:


امتیازهای داور اول:
هری پاتر: 27.5 امتیاز – مارولوگانت: 28 امتیاز

امتیازهای داور دوم:
هری پاتر: 28 امتیاز – مارولو گانت: 27.5 امتیاز

امتیازهای داور سوم:
هری پاتر: 28 امتیاز – مارولو گانت: 27.5 امتیاز

امتیازهای نهایی:
هری پاتر: 27.83 امتیاز – مارولو گانت: 27.66 امتیاز

برنده دوئل: هری پاتر!

....................................

صدای ترمز و کشیده شدن چرخ ماشین روی زمین، سکوت شب را در هم شکست!

جارویی با دسته ای که به شکلی غیر عادی بلند بود، جلوی هری پاتر برگزیده، متوقف شد.
هری به کلی فراموش کرد که برای چه چیزی منتظر مارولو گانت بوده. داشت به این موضوع فکر می کرد که صدای لاستیک چرخ، از کجای جارو در آمد! و مارولو فکرش را خواند!

- خودم بهش اضافه کردم... بدون صدای ترمز رانندگی حال نمی ده. ملتفتی؟ حالا سوار شو!

هری پاتر سوار شد. در این فکر بود که چگونه سر صحبت را باز کند.
- چقدر همه چی گرون شده...نه؟

- نه! چی گرون شده بچه زخمی؟

حق با مارولو بود. در دنیای جادویی چیزی گران نشده بود. ولی همین جمله و کلمه "بچه زخمی" به هری یادآوری کرد که برای چه دو ساعت تمام در ایستگاه منتظر رسیدن جاروی مارولو بود.
سعی کرد کاملا مودب باشد.
- ببخشید جناب گانت...

صدای قهقهه مارولو به هوا بلند شد.
- نمردیم و جناب هم شدیم! اوه اوه...مسافر!

جارو را بطور ناگهانی به کنار خیابان هدایت کرد و بعد از کمی چانه زدن، جادوگر اُز را سوار کرد.
- کرایه ها زیاد شده ها. گفته باشم. زمان سالازار که نیست. بعدا کلامون نره تو هم.

و حرکت کرد. هری فرصت را برای شروع صحبت مناسب دید.
- عمو مارولو! راستش من منتظر شما بودم که درباره نوه تون تام...

- ای لعنت بر جد و آبادش!

هری گیج شد.
- جد و آبادش که شمایین. هر چند زیاد هم آباد به نظر نمی رسین.

مارولو آفتابه ای به دست هری داد.
- جارو رو می گم بچه. بنزینش تموم شده. زمان سالازار جاروها الکتریکی بودن. اینو می بری پشتش. بهش می گی آآآآ کن. هواپیما داره میاد. دهنشو که باز کرد سیصد و بیست و سه میلی لیتر بنزین می ریزی تو دهنش. اگه یه سی سی بیشتر بشه بدبخت می شیما.

هری رفت و پنج دقیقه ای ناز جارو را کشید که دهانش را باز کند. وقتی برگشت، لباس های مارولو پاره شده بود و زیر چشمانش گود افتاده بود. هری هم احساس کوفتگی و غم زیادی می کرد و کاملا مفلوک به نظر می رسید.
-پدر و مادر که ندارم... پدر خوندم که سابقه داره... مدیر مدرسه همش از من استفاده ابزاری می کنه...دوستام یه دختر زشت و غیر قابل تحمل و یه پسر خنگ مو قرمزن... ترسناک ترین جادوگر دنیا هم که در به در دنبالمه... پدربزرگشم که به حرفام گوش نمی کنه...این چه زندگییه من دارم؟

مارولو استارت زد.
-بفرما... گفتم که... اضافه ریختی. بدبخت شدیم. ولی نترس. ده دقیقه دیگه اثرش از بین می ره.

-راستش دلیل اصلی بدبختی من نوه شماست. مادرش به حرفام گوش نمی کنه. اومده بودم پیش شما ازش شکایـ...

-دِ جون بکن دیگه!

هری شوکه شد... ولی منظور مارولو جاروسوار تازه کاری بود که با سرعت کرم فلوبر در حال حرکت بود.

-بله. داشتم می گفتم...من کاری به کار نوه تون ندارم. ولی اون خیلی کارا به کار من داره. هر سال به خاطرش نمی فهمیدم تو مدرسه چی خوندم و چی یاد گرفتم. بعدش...

-یه بزرگسال و دو تا بچه!

صدا از پشت سرش می آمد. دستی که حامل چند سکه بود، روی شانه اش کوبیده می شد.
کرایه را گرفت و به مارولو داد. بقیه پول را گرفت و به جادوگری که داشت درباره خانه شکلاتی اش برای بچه ها تعریف می کرد تحویل داد.
-بله... به درس و مشقم که نمی رسم... منِ بی پدر و مادر رو می کشونه توی جام آتش...

مارولو سبقتی بسیار غیر مجاز از یک ستاره دنباله دار که معلوم نبود وسط خیابان چکار می کند گرفت.
-حالا به خودت توهین نکن!

-نه... من واقعا بی پدر و مادرم... ذاتا توهینم! ولی این نوه شما...

-سرا پایین... پلیس!

همه سرشان را خم کردند. هری متوجه شد که با خم کردن سرشان همگی نامرئی شدند. مارولو لبخندی به پلیسی که با نگاهی مشکوک به جاروی زیادی درازش نگاه می کرد زد و از کنارش رد شد.
-خب.. خطر رفع شد. بیایین بالا.

آمدند بالا!

-بله...حتی یه بار یه مار به چه بزرگی رو آورده بود توی مدرسه و خواهر یکی از دوستامو...

درست در همین لحظه، نوک جارو رو به بالا رفت و فریاد مارولو به هوا بلند شد.
-تعادل آقا...تعادل رو رعایت کنین! کی اون پشت، چاقه؟

غول غارنشین عظیمی که دو ایستگاه قبل سوار شده بود، با عصبانیت به تام جاگسن لاغر و نحیف نگاه کرد.
تام کاملا قانع شد که چاق است و باعث به هم خوردن تعادل جارو می شود و خودش را از همان بالا به پایین پرتاب کرد.

هری اشکی در فراق تام ریخت.
-آخی... می شناختمش. اسمش تام بود. ولی این تام کجا و تامی که نوه شماست کجا. اون واقعا شرارت و پلیدی زیادی در وجود خودش...

-ایستگاه آخره... همه پیاده!

هری نمی خواست پیاده بشود.
-ولی حرفای من هنوز تموم نشده! باید همشو بگم.

-تو یکی مهمون منی. هم سرت زخمیه. هم بی پدر و مادری. بپر پایین ببینم. اگه نوه مو دیدی لپشو بکش. شصت هفتاد سالی می شه ندیدمش. موشی موشی بابابزرگ!

مارولو هری را تقریبا با لگد از جارو پرت کرد پایین و در حالی که آهنگ کوچه بازاری بسیار جلفی پخش می کرد و با صدای ناهنجارش همراه آهنگ می خواند، به راهش ادامه داد.

هری در ایستگاه آخر، حیران و سرگردان ایستاده بود که صدایی آشنا از پشت سرش شنید.

-که شکایت ما رو به پدربزرگمون می کنی... بیا بقیه شو شخصا و حضورا برای خودمون تعریف کن ببینیم دیگه چه کارایی کردیم.

-آی زخمم!




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۰:۳۱ سه شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹

پلاکس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۸ شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۰:۴۹:۲۸ پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲
از ما هم شنیدن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 219
آفلاین
درود.

درخواست دوئل داشتم با نیوت.
هماهنگ شده مدتش هم پنج روزه!

و همچنین درخواست دوئل داشتم با لاوندر براون!
هماهنگ شده به مدت ده روز.

درخواست دوئل هم داشتم با شیلا بروکس.
هماهنگ شده.

می‌دونم زیاده!
ببخشید


ویرایش شده توسط پلاکس بلک در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۱۵ ۲۳:۳۴:۰۸
ویرایش شده توسط پلاکس بلک در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۱۶ ۱۸:۳۶:۰۳
ویرایش شده توسط پلاکس بلک در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۱۶ ۱۸:۴۰:۰۶


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۳:۴۱ چهارشنبه ۹ مهر ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۰۳:۴۴ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6959
آفلاین
سوژه دوئل گابریل تیت و هدر: انفجار!

توضیح:

شما باعث انفجار جایی می شین. می تونه خونه یا محل کار یا هاگوارتز یا هر جای دیگه ای باشه. این کارو می تونین حین آشپزی یا آزمایش یا هر کار دیگه ای انجام بدین. می تونه عمدی یا غیر عمد باشه.
داستانشو برای ما بگین که کجا رو چرا یا چطوری منفجر می کنین! می تونین بگین بعدش چی می شه. یعنی در مورد نتایجش هم می تونین بنویسین.


برای ارسال پست در باشگاه دوئل سه هفته( تا 23:59 پنجشنبه اول آبان) فرصت دارید.


جان سالم به در ببرید!




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۸:۱۰ سه شنبه ۸ مهر ۱۳۹۹

هافلپاف، محفل ققنوس

گابریل تیت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۳۵ چهارشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۶:۴۳:۱۰ شنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۳
از کتابخونه
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
هافلپاف
محفل ققنوس
پیام: 558
آفلاین
سلام

درخواست دوئل دارم با هدر
هماهنگ کردیم.
مدتش هم 3 هفته هست.


ممنون.


only Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۲:۱۸ پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۰۳:۴۴ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6959
آفلاین
سوژه دوئل هری پاتر و مارولوگانت: تحول!

توضیح:

شما توی یکی ازاتفاق های کتاب حضور داشته باشین و عوضش کنین(یعنی جریان مثل کتاب پیش نره). می تونه یه اتفاق بزرگ مثل جنگ هاگوارتز یا قسمتی از اون باشه... یا یه اتفاق کوچیکتر. زیاد مثال نمی زنم. هر صحنه ای از کتاب قابل قبوله. فقط توجه کنین صحنه فرضی نباشه. توی کتاب باشه.

یه توضیح دیگه هم بدم. این سوژه رو یادم میاد چند سال قبل، تو یکی از مسابقات سایت داده بودن. یادم نمیاد چه جوری و به چه شکلی بود و دقیقا همین بود یا نه. ولی به هر حال لازم بود اشاره کنم.


برای ارسال پست در باشگاه دوئل ده روز( تا 11:59 یکشنبه 13 مهر) فرصت دارید!


جان سالم به در ببرید.




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۳:۴۵ پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹

هری پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۵ سه شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۳:۴۰ دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱
از سایه ها نترس، تو فانوسی! :shout:
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 69
آفلاین
دلم برای مرده ها نمیسوزه، دلم برای کسانی میسوزه که قراره با هری دوئل کنن!
با تو ام ماروولو، وقتشه بین کاری که درسته و کاری که دوئل با هریه یکیو انتخاب کنی!
هماهنگم کردیم!
مرسی!




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۳:۲۰ چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۰۳:۴۴ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6959
آفلاین
سوژه دوئل الکساندرا ایوانوا و تام: در انتظار مرگ!

توضیح:

دکتر به شما می گه که فقط مقدار مشخصی(مثلا یک روز یا یک ساعت یا کمتر و یا بیشتر) از عمرتون باقی مونده. تصمیم می گیرین توی این مدت هر کاری دلتون می خواد انجام بدین!
ولی مشکل اینجاست که دکتر اشتباه کرده! شما نمی میرین و مجبورین با عواقب کار یا کارایی که انجام دادین مواجه بشین.

در مورد قبل از این قسمت هم می تونین بنویسین که مثلا مریض شدین یا نشدین یا دچار علائم خاصی شدین و آزمایش دادین و این حرفا...


برای ارسال پست در باشگاه دوئل دو هفته(تا 11:59 جمعه 18 مهر) فرصت دارید! یک روز هم ما بهتون هدیه دادیم!


ایوا جان سالم به در ببره! اون یکی همین الانشم جان چندان سالمی نداره.




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۱:۱۷ سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹

مرگخواران

الکساندرا ایوانوا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۸ پنجشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۳:۳۷:۱۴ یکشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۳
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 312
آفلاین
نقل قول:
ارباب امروز رفتم در اصطبل رو باز کردم و... چشمتون روز بد نبینه! هرچی قوطی حلبی پر از روغن چرخ بود که واسه نعل تسترالا استفاده می‌کردم خورده شده بود یه سری هاشونم گاز خورده افتاد بود اونور.


نقل قول:
به این چهره! و این شد که درخواست دارم ایوا رو بیارید اینجا به مدت دو هفته برای پس دادن تقاص کارش باهام نعل‌هارو درست کنه تا بفهمه من بی روغن چه زجری می‌کشم.

ایوایی دیدی بسیار جذاب. میام... بعد هم تمام نعل ها رو میخورم بیشتر زجر بکشی.

پ.ن: ارباب یعنی منم به حلقه‌ی اصطبل نشینان ملحق شدم؟!


ویرایش شده توسط الکساندرا ایوانوا در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۱ ۲۱:۵۲:۱۷



پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۱:۱۰ سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹

مرگخواران

تام جاگسن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۱ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۲۲:۲۶:۲۳ جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳
از تسترال جماعت فقط تفش به ما رسید.
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 643
آفلاین
ارباب!

ارباب امروز رفتم در اصطبل رو باز کردم و... چشمتون روز بد نبینه! هرچی قوطی حلبی پر از روغن چرخ که داشتم و واسه نعل تسترالا ازش استفاده می‌کردم، خورده شده بود. یه سری هاشونم گاز خورده افتاد بود اونور.
بعد رد پاهارو دنبال کردم و به نظرتون به چی رسیدم؟!

به این چهره! و این شد که درخواست دارم ایوا رو بیارید اینجا به مدت دو هفته برای پس دادن تقاص کارش باهام نعل‌هارو درست کنه تا بفهمه من بی روغن چه زجری می‌کشم.


ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۱ ۲۱:۱۳:۳۱

آروم آقا! دست و پام ریخت!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.