_خب نفر بعد کیه؟
_ارباب این ،تازه واردن هست.
لرد به دختری که جلو ش بود نگاه کرد.
_نام ؟
_چیزه ارباب، چیز ... هان یادم اومد . ایزابلا از خانواده اصیل تینتوئیستل
زمزمه ای از سوی بلاتریکس بلند شد.
_حتما مجبور بودی فامیلیتو بگی
_بلا ! یه تینتوئیستل اوردی توی گروهمان
. نمی گویی چه چیزا پشت سرمان می گویند.
_ارباب به مرلین پتانسیل مرگخواریش بالا بود.
_راست میگه ارباب همون روز اول که اومد رژ بنفش مایل به ارغوانی م رو خراب کرد.
_ارباب منم هفت بار با ایزابلا توی یه روز قهر کردم.
_شما ها به این میگویید پتانسیل مرگخواری! اخه این سیاه بودنش کجاست
لرد به ایزابلا خیره شد ، چاره دیگه ای نداشت.
_همین را می فروشیم.
در همین حین مشتری جدیدی وارد مغازه شد .
_اینجا دکتر میفروشین؟
لرد به ایزابلا اشاره کرد.
_اینو داریم .
زن به بلا (ایزابلا) و سایر مرگخوهران نگاه کرد و روی ملانی ثابت ماند.
_این رو نمی خوام
. درضمن مطمئنین دکتره ؟
_بله من تضمین می کنم اصلا همین مگانو میبینید عمل های زیبایی شو میره پیش ایزابلا.
_کی گفته من عمل زیبایی میکنم...
_اونو می خوام .
نگاه ها روی ملانی چرخید .
درهمین چند ثانیه ایزابلا از فرصت استفاده کرد و مشتریِ جدید رو گاز گرفت.
_جیییییییییییییغ
. اینو از من دور کنین.
_ایزابلا معلومه چیکار میکنی؟
_گازش گرفتم.
_چرا؟
_ بلاتریکس اون ملانی خواست. مگه من چی م از مل کمتره ؟
چسب زخم بلدم ببندم. بلدم بگم دهنتو باز کن . بلدم بگم نفس عمیق بکش... مگه دکتر بودن چی کار داره ...
و با دیدن چهره لرد دهان مبارکو بست.
لرد رو به لرد کرد و گفت : ملانی رو میدیم با ۲۰ درصد تخفیف و دیه گاز گرفتن این رو هم میدیم
ولی مشتری رفته بود...
ویرایش شده توسط ایزابلا تینتوئیستل در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۱۲ ۱۱:۳۶:۲۶
ویرایش شده توسط ایزابلا تینتوئیستل در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۱۲ ۱۲:۰۰:۴۸
ویرایش شده توسط ایزابلا تینتوئیستل در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۱۲ ۱۲:۰۱:۴۲