سلام افلیا!
نقل قول:
واسهی در هم نگران نباشید...خودم یکی میذارم جاش
واسه در نه، ولی ما کمی نگرانیم که وقتی در رو می ذاری سر جاش، چه بلایی سر بقیه خونمون میاد!
بررسی
پست شماره 562 خاطرات مرگخواران، افلیا راشدن:
نقل قول:
شروع با یه تیتر کلی، معمولا شروع مناسبی برای پست تکیه. این تیتر باید قوی باشه. منظور از قوی، پیچیده نیست. می تونه قشنگ باشه... می تونه عجیب باشه... شروع شما ساده و قشنگ بود.
نقل قول:
افلیا به قطره های آبی که بر زمین میریختند نگاه کرد و همانطور که داشت پوست لبش را میجوید دستهی چمدانش را محکم تر فشرد. ترس و اضطراب مثل گردبادی به دورش پیچیده بود و او را هر لحظه بیشتر در خود فرو میبرد.
قسمت اول، احساسات افلیا رو خوب بیان کرده. قسمت دوم هم خوبه... ولی به نظر من یه پدیدیه طبیعی آروم تر، بهتر می تونست حسش رو برسونه. حسش این جا شبیه غرق شدنه. گردباد برای این حس زیادی پرحرکت و سریعه.
نقل قول:
افلیا به قطره های آبی که بر زمین میریختند نگاه کرد و همانطور که داشت پوست لبش را میجوید دستهی چمدانش را محکم تر فشرد. ترس و اضطراب مثل گردبادی به دورش پیچیده بود و او را هر لحظه بیشتر در خود فرو میبرد.
افلیا همانطور که داشت در راهرو های خیس افکارش قدم میزد دستش را بین موهای کوتاهش فرو برد و آنها را بهم ریخت.
شما اشتباه نکردین... ولی خیلیا در این مورد اشتباه می کنن. برای همین با استفاده از این قسمت یه بار هم توضیح می دم.
همیشه می گم تا وقتی که فاعل عوض نشده، اسم رو دوباره نمیاریم.
این جا چرا تو پاراگراف دوم دوباره اسم افلیا اومده؟
چون آخر پاراگراف اول، فاعل عوض شده. "ترس و اضطراب او را در خود فرو می برد". برای همین، این جا باید دوباره اسم افلیا آورده بشه. فرض کنیم که این جمله اصلا وجود نداشت:
افلیا به قطره های آبی که بر زمین میریختند نگاه کرد و همانطور که داشت پوست لبش را میجوید دستهی چمدانش را محکم تر فشرد.
افلیا همانطور که داشت در راهرو های خیس افکارش قدم میزد دستش را بین موهای کوتاهش فرو برد و آنها را بهم ریخت.این اشتباهه! این جا نباید افلیای دوم آورده بشه. چون فاعل هنوز هم افلیاست.
نقل قول:
افلیا همانطور که داشت در راهرو های خیس افکارش قدم میزد دستش را بین موهای کوتاهش فرو برد و آنها را بهم ریخت. سرش را بلند کرد و به آسمان بالای سرش چشم دوخت. ستاره ها همچون ماهی های کوچک و نقرهای رنگ در اقیانوس تاریک آسمان میدرخشیدند...
خواننده صحنه ها رو تصور می کنه! برای همین مواظب فضا باشین. مثلا من وقتی داشتیم می خوندم، تصور می کردم که اگه افلیا تو هوای بارونی سرش رو بلند کنه، قطره های بارون می ره تو چشمش و فرصت نمی کنه درخشش ستاره ها رو ببینه! گذشته از این که وقتی بارون می باره احتمالا هوا ابری هم هست و چیز خاصی دیده نمی شه.
تشبیه ستاره ها به ماهی نقره ای توی اقیانوس، قشنگ بود.
نقل قول:
برای جلوگیری از برخورد قطرات آب به صورتش کلاهش را جلوتر کشید و بدون توجه کردن به کثیف شدن لباس هایش چند بار توی چاله های آب پرید...
افلیا هم فهمید که عاقلانه نیست توی بارون، آسمونو تماشا کنه!
این عادت سه نقطه گذاشتن به جای نقطه رو منم داشتم. سه نقطه رو همیشه نمی ذاریم. باید جمله ناقص باشه یا مکث و تردیدی در کار باشه. به نظر من این جا باید نقطه گذاشته می شد.
نقل قول:
همین امروز بود که با شور و شوقی وصف نشدنی همه چیزش را در چمدانش خالی کرده بود و برای بسته شدن درش مجبور شده بود چند بار روی آن بپرد...اما حالا، انگار نور ماه رنگ احساساتش را شسته بود و از آن حس شیرین چیزی جز دلهره و ترس برایش باقی نگذاشته بود.
همین امروز بود که با شور و شوقی وصف نشدنی همه چیزش را در چمدانش خالی کرده بود و برای بسته شدن درش مجبور شده بود چند بار روی آن بپرد.
اما حالا...
انگار نور ماه رنگ احساساتش را شسته بود و از آن حس شیرین چیزی جز دلهره و ترس برایش باقی نگذاشته بود.اینجوری بهتر نشد؟
نقل قول:
خودش فکر نمیکرد بتواند مرگخوار شود!...او عجیب بود! دردسر ساز بود و مدام خرابکاری میکرد.
تعجب نمیکرد اگر بلافاصله بعد از ورودش به عمارت اشتباها آنجا را منفجر کند!...یا آدم فضایی ها از راه برسند و به مناسبت ورود دردسر ساز ترین دختر دنیا خانه را با خاک یکسان کنند...!
کلمه دردسرساز دو بار تکرار شده. اینو موقع نوشتن متوجه نمی شیم... ولی توجه کسی که می خونه رو جلب می کنه. مثالاش بهتر بود کمی جادویی تر و عجیب تر می شدن. توضیح هم می تونست طولانی تر باشه. اینجوری بهتر از این بود که تیتروار و سریع بگه که اون عجیب و دردسرسازه. اینو بهتر بود غیر مستقیم تر و از زبون دیگران می گفت. مثلا:
هرگز فکر نمیکرد بتواند مرگخوار شود. عادت به پذیرفته شدن نداشت. مردم از او فراری بودند. به نظر بیشتر کسانی که افلیا را می شناختند، او عجیب بود، دردسر ساز بود و مدام خرابکاری میکرد!
تعجب نمیکرد اگر بلافاصله بعد از ورودش به عمارت آزمایشگاه دگورث گرنجر به همراه خود هکتور، ناگهان دچار آتش سوزی می شد... و یا جن های خاکی بطور ناگهانی تصمیم به حمله می گرفتند و به مناسبت ورود دردسر ساز ترین دختر دنیا، خانه ریدل ها را با خاک یکسان می کردند.نقل قول:
چند دقیقه ای به همین منوال گذشت و افلیا انقدر غرق در افکار آشفتهاش شده بود که حتی متوجه نشد کی به مقصد رسیده است!
افلیا جلوی در عمارت ایستاده بود و همانطور که آن را از نظر می گذراند لرزشی سرد از بدنش گذشت.
این همون اشتباهیه که بالا گفتم مرتکب نشدین! نگهش داشتین برای این جا! این جا فاعل عوض نشده. افلیای دوم نباید تکرار بشه. من بدون افلیا می نویسمش. بخونین. خیلی راحت می شه متوجه مفهوم شد:
چند دقیقه ای به همین منوال گذشت. افلیا انقدر غرق در افکار آشفتهاش شده بود که حتی متوجه نشد کی به مقصد رسیده است!
جلوی در عمارت ایستاده بود و همانطور که آن را از نظر می گذراند لرزشی سرد از بدنش گذشت.نقل قول:
در همین حین که دستش را بلند کرده بود تا در بزند لبخند گشادی زد که البته با ساز ناکوک وجودش هیچ هماهنگی نداشت...!
کلمه "گشاد" با حال و هوای جدی این قسمت هماهنگ نیست. می شد جور دیگه ای توصیفش کرد. شیرین... زیبا... از ته دل...
نقل قول:
این اتفاق نباید میافتاد! دوست نداشت آنها فکر کنند او جز دردسر درست کردن کاری بلد نیست!
او به یک چیز خاص نیاز داشت! یک ورود...امممم...شگفت انگیز! اینطوری خودش را مسلط تر و البته "غیر دردسر سازانه تر " نشان میداد!
"امممم" درست نیست. نویسنده وسط توضیحاش فکر نمی کنه. فکراشو می کنه و بعد می نویسه. این حالت نوشتن، این حس رو به خواننده منتقل می کنه که نویسنده مسلط نیست.
کلمه دردسر هم کلا توی پست زیاد تکرار شده. کلمه وقتی زیاد تکرار بشه، تاثیرش رو از دست می ده.
نقل قول:
افلیا ناخواسته گوشش را به در چسباند.
- زمان سالازار...مرلین بیامرزتش...اینطوری نبود که...میمونا میمون بودن! پیشی ها هم پیشی!
وقتی فاصله نمی ذارین یعنی افلیا داره این حرفا رو می زنه!
نقل قول:
- زمان سالازار...مرلین بیامرزتش...اینطوری نبود که...میمونا میمون بودن! پیشی ها هم پیشی!... میمون ها حق نداشتن پیشی باشن اصلا! شما که این چیزا رو یادت نمیاد...یه بار یه میمون پیشی شد سالازار هم...
حرفای مارولو بامزه بود. ولی به نظر من این دیالوگ باید بدون شکلک نوشته می شد. برای این که خواننده همراه افلیاس. نه افلیا و نه خواننده، مارولو رو نمی بینن. حالتش رو نمی بینن. اگه چیزی از صداش احساس می شه، بهتره فقط توصیف بشه(که لازم نیست).
نقل قول:
به هر حال افلیا باید این کار را انجام میداد. کافی بود در را با انرژی باز کند و با حالتی شگفت انگیز و مسلط وارد خانه شود!
اینطوری میتوانست روی احساس سردرگمیاش درپوشی بگذارد و آن را پنهان کند...و همین برای او کافی بود!
این جاش قشنگ بود.
نقل قول:
همانطور که با یک دستش دستگیره را به پایین فشار میداد در را با تمام قدرت هل داد و چوب دستیاش را چرخاند.
- الوهومورا!
شترق!!!
صدای مهیبی توجه همهی افراد خانه را به سمت در ورودی عمارت کشاند. در کاملا از چارچوب جدا شده و به سمت داخل خانه سقوط کرده بود! و دختری که با آن موهای کوتاه و بهم ریخته بیشتر به پسرها شباهت داشت، با آه و ناله در حال بلند شدن از روی در بود.
افلیا که سرتاپایش خاک آلود شده بود با دستگیره کنده شده در دستش با شرمساری جلوی مرگخواران ایستاد. و در حالی که نگاهش را از انها میدزدید با صدای لرزان جملهای که همیشه مجبور به تکرار کردنش میشد را بر زبان اورد!
- چ...چیه؟...کار من نبود...خودش یهو اینطوری شد!
این قسمت آخر که مهم ترین قسمت پست بود خیلی قشنگ و کامل نوشته شده. توضیحاتش کافیه. شکلکش خوبه. حرف افلیا خوب بود.
ورودش خیلی خوب بود.
به نظر من قسمت اول پست کمی باید مبهم تر می موند. توضیح می دادین که افلیا نگرانه... ولی نمی گفتین نگران چیه! البته در این صورت، قسمت اول باید کوتاه تر هم می شد. چون ابهامِ زیاد هم خواننده رو خسته می کنه و فراری می ده. ولی به همین شکل هم به اندازه کافی خوبه. افلیا شروع جالبی داشت... ببینیم دیگه چه بلاهایی سرمون میاره! لازم نیست همیشه خودش مسئول دردسرهای ساخته شده باشه. مثل همون حمله آدم فضاییا! کلا هر جایی که افلیا هست، می تونه اتفاق غیرمنتظره و بدی بیفته.
شروع خیلی درستی داشتین که شخصیت رو با پست معرفی کردین. اشتباهی که این روزا خیلیا مرتکب می شن اینه که شخصیتشونو توی چت باکس معرفی می کنن. یه سوژه رو دائم تکرار می کنن و این باعث می شه سوژه خیلی سریع، تکراری و زننده بشه. سوژه اول باید تو رول ها و ایفای نقش جا بیفته. چت باکس فقط به تثبیتش کمک می کنه. اعضای خوبی توی سایت داشتیم که کلا از چت باکس استفاده نمی کردن. ولی شخصیتشون خوب جا افتاد بود. مثل بانز. چت باکس فقط یه ابزار کمکیه که می شه ازش استفاده کرد یا نکرد.
خوب بود! درمونو تعمیر نکن! تعمیرکار بیار براش! یا پول بده تام تعمیرش کنه.