سلام کتی جسور!
بررسی
پست شماره 583 خاطرات مرگخواران، کتی بل:
نقل قول:
حل کردن معما توسط 2 نفر سخت ترین کاری بود که کتی و پلاکس کردن.
حل کردن معما توسط دو نفر، سخت ترین کاری بود که کتی و پلاکس تا آن روز انجام داده بودند.بهتر نشد؟
نقل قول:
- هی، نوبت منه!
- کور خوندی مال منه!
کتی و پلاکس میخواستند معمایی که ارباب به ایوا داده بود رو حل کنند. منتها میخواستند خودشان را ثابت کنند. برای همین وقتی کتی معما را شنید و به پلاکس گفت جرقه ای به ذهنشان زد:
این قسمت چند تا ایراد داره.
اولیش اینه که مرگخوارا مثل بچه های ده- دوازده ساله به نظر می رسن! لرد هم مثل معلمشون که بهشون معما داده که حل کنن. مرگخوارای کم سن و سال داریم. ولی دیگه نباید همه و کل جو خانه ریدل ها بچگونه بشه.
دومی جمله ها هستن که هنوز هم خیلی تغییر نکردن و ایراد دارن. دلیل این که می گیم پشت سر هم نقد نخوایین همینه. همچین اشکالی نمی تونه با یکی دو پست و طی یکی دو روز برطرف بشه. زمان لازم داره، تمرین لازم داره.
سومی کلمه "ارباب" هست. توی قسمت توضیحات نباید بگیم ارباب. می تونیم بگیم لرد، لرد سیاه، یا اربابشان.
نذارین درسته.
دیالوگ ها خیلی زیادن. منظورم از نظر مقدار نیست. خواننده رو خسته می کنن. انگار کل ماجرا رو سعی کردی با دیالوگ توضیح بدی. اینم ایرادیه که قبلا وجود داشت و الان هم وجود داره.
نقل قول:
- خب کتی چرا راحت نمیگی هاگزمید؟ سر ناترس رو مجبوری بگی؟
این چی بود! اینو کلا نفهمیدم!
شکلک ها خیلی زیاد و اضافه هستن. پست رو شلوغ کردن.
نقل قول:
-دابی میخواد کمک کنه.
سپس پلاکس جیغی کشید و در بغل کتی پرید و هر دو کله پا شدند.
- هی دابی اینجا چی کار میکنی؟ میدونی چون حامی کله زخمی هستی اینجا جونت در خطره؟
الان با فرض مرگخوار بودن کتی، دو تا مرگخوار نگران جون دابی شدن؟ این یه حرکت سفیده مثلا. برای یه مرگخوار یا سیاه خوب نیست.
اومدن و رفتن دابی هم خیلی منطقی نبود. کتی چرا باید ارباب دابی باشه؟
نقل قول:
* به دیالوگ های اول صفحه برگردید.
واقعا؟ خواننده برگرده بالا؟
نقل قول:
وقتی چکش را روی کاغذ کوبیدند، بخاری بلند شد ازش
ترتیب کلمات رو درست بنویس. بخاری ازش بلند شد.
نقل قول:
پس از 10 مین بار کاغذ به رنگ زرد در آمد و نوشته ای تغییر کرد.
10مین؟
عدد رو به حروف بنویسی این مشکل پیش نمیاد. دهمین!
نقل قول:
آخرش مجبور شدند با منقال کاغذ را بردارند.
منقال؟! همچین وسیله ای وجود داره؟!
سوژه کلی جالب بود... ولی خود داستان نه. کتی و پلاکس اونقدر حرف زدن که حتی موقع خوندن هم سردرد می گیری!
شخصیت ها شدیدا بچگونه حرف می زدن و رفتار می کردن.
طنز داستان شدیدا تحمیلی بود! یعنی به خواننده می گفت زود باش بخند! این حالت نباید وجود داشته باشه. طنز خودش باید بیاد. طنز پست شما اینجوری به نظر میاد که یقه شو گرفتیم و آوردیم توی پست.
پست ایراد داره... خیلی از ایرادایی که پست های قبلی شما داشت. برای همین، روی درست تری تمرکز کن. روی خوندن پست های خوب، و نوشتن و شناختن شخصیت ها و طنزشون. درست نوشتن جمله ها و بکار بردن درست طنز.
موفق باشی و جسور!