هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۴:۵۵ یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۰

دیوید ماکای


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۵ پنجشنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۱۳:۳۳ سه شنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۰
از روی قله های موفقیت!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5
آفلاین
نام : دیوید ماکای
گروه : اسلیترین
نژاد : دورگه
ویژگی های ظاهری و اخلاقی : پوست روشن - موی بلند و نقره ای رنگ - قد ۱۷۰- چشم های عسلی - بینی متعادل - فردی شجاع ، بی پروا ، زرنگ و بد اخلاق
چوب دستی : چوب درخت گردو + قلب اژدها
جارو : آذرخش
معرفی کوتاه : زندگی... کلمه ای به نظر ساده اما پر معنا... کلمه ای که دیوید ماکای نتونست اون رو تجربه کنه...
مادر دیوید یک اصیل زاده بود و پدرش یک مشنگ... دیوید از ابتدای زندگی اش یعنی از وقتی که به دنیا آمد تحت رفتار بد و ناملایمتی های پدر و مادر و افراد خانواده اش قرار گرفت... خانواده ای که زندگی رو براش جهنم کرده بود...
دیوید زمانی که پنج سالش بود از خانه فرار کرد و به یتیم خانه رفت... اما در آنجا هم زندگی اش تغییری نکرد و دوباره در سن هشت سالگی از یتیم خانه فرار کرد... اما این دفعه فرارش متفاوت بود... چون دیگر تنها نبود و دوستش لی لی هم با او از آن یتیم خانه فرار کرده‌بود... لی لی دختری خوش ذوق بود و تنها دوست دیوید، دوستی که فقط کمی توانست زخمی را که دیوید از خانواده اش خورده بود التیام ببخشد... آن دو باهم فرار کردند و به یک جنگل رفتند، جنگلی سرسبز و دور از ذات بد انسان های دیگر... زندگی آن دو به سختی می گذشت، تا اینکه نامه هاگوارتز بدست آنها رسید... شاید بعد از سال ها این بهترین خبری بود که آنها شنیده بودند، چون هر دو به هاگوارتز دعوت شده بودند... این اولین ریشه ی امید در دل هردویشان بود... آنها سال اول را به هاگوارتز رفتند و لی لی به گروه گریفندور و دیوید به گروه اسلیترین رفت... با اینکه این جدایی برایشان سخت بود اما باز هم آنها خوشحال بودند زیرا دیگر یک سقف بالای سر در روز های سرد و سخت زمستان داشتند... اما باز هم این شادی ابدی نبود زمانی که آنها در سال چهارم بودند، لی لی درگیر بیماری بسیار سختی شد و متاسفانه در همان سال هم فوت کرد... آخرین ریشه امید هم در دل دیوید از بین رفت و حالا او مانده بود و تنفرش ، او مانده بود و تنهایی اش...

تایید شد. خوش اومدی!


ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۴۰۰/۱/۱۶ ۱۰:۲۹:۳۹

جانم فدای سالازار اسلیترین و نوادگانش!


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۶:۰۳ یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۰

آمانو یوتاکا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۰ یکشنبه ۸ فروردین ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۹:۴۲ شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۰
از هرجایی که امید باشه!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 65
آفلاین
نام : آمانو

نام خانوادگی : یوتاکا

لقب : آمی

گروه : ریونکلاو

نژاد : اصیل زاده

چوبدستی : چوب درخت موطلایی - مغز موی تک شاخ -طول ۹ سانت و ۲ میلی متر

حیوان : گربه سیاه

پاترونوس : جغد

ویژگی های ظاهری : لاغر با قد حدودا ۱۶۸ ، موی قهوه ای و کوتاه ، چشم های بنفش و پوست سفید ، اهل توکیو ژاپن

گوشه ای از زندگی :
از بچگی توی خانواده اصیل بزرگ شدم و عاشق مطالعه بودم تا اینکه والدینم رو در یک تصادف از دست میدم و از نظر روحی حالم بد میشه ، بعد از چند ماه خانواده عمه ام من رو به انگلستان میبرند و در اونجا با دختر عمه ام بزرگ میشوم با درک و آگاهی کامل از دنیای جادوگران :»

---
تایید شد، خوش اومدی.


ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۴۰۰/۱/۱۵ ۷:۳۰:۱۴


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۶:۲۷ شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۰

آمانو یوتاکا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۰ یکشنبه ۸ فروردین ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۹:۴۲ شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۰
از هرجایی که امید باشه!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 65
آفلاین
نام : سوجی

نام خانوادگی : میوکی

لقب/ها : سوجی چان ، میویی

گروه : ریونکلاو

نژاد : اصیل زاده

چوبدستی : چوب درخت موطلایی - مغز موی تک شاخ -طول ۹ سانت و ۲ میلی متر

حیوان : گربه سیاه

پاترونوس : جغد

ویژگی های ظاهری : لاغر با قد حدودا ۱۶۸ ، موی قهوه ای و کوتاه ، چشم های بنفش و پوست سفید ، اهل توکیو ژاپن

گوشه ای از زندگی :
از بچگی توی خانواده اصیل بزرگ شدم و عاشق مطالعه بودم تا اینکه والدینم رو در یک تصادف از دست میدم و از نظر روحی حالم بد میشه ، بعد از چند ماه خانواده عمه ام من رو به انگلستان میبرند و در اونجا با دختر عمه ام بزرگ میشوم با درک و آگاهی کامل از دنیای جادوگران :»

---

سلام، خوش اومدین.
این شخصیت توسط این شناسه گرفته شده است. لطفاً شخصیت دیگه‌ای رو انتخاب کنین و اینجا برگردین تا معرفی‌تون رو ارسال کنین.

موفق باشید.


ویرایش شده توسط Lavin1387 در تاریخ ۱۴۰۰/۱/۱۴ ۱۹:۵۰:۱۸
ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۴۰۰/۱/۱۴ ۲۱:۳۴:۰۱


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۲۸ دوشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۰

الیور وود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۲ یکشنبه ۸ فروردین ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۲۰:۱۵ پنجشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 5
آفلاین
نام و نام خانوادگی:الیور وود
گروه:گریفیندور
معرفی شخصیت:الیور وود یکی از دانش‌آموزان هاگوارتز و دروازه بان و کاپیتان تیم کوئیدیچ گریفندور است. در سال اول ورود هری پاتر به هاگوارتز، پروفسور مک‌گوناگل پس از مشاهده شیرجه شجاعانه هری پاتر (روی چوب جارو) او را به عنوان بازیکن جستجوگر به الیور پیشنهاد کرد و الیور با کمک او توانست بعد از هفت سال تیم کوئیدیچ گریفیندور را قهرمان هاگوارتز نماید. این قهرمانی سه سال متوالی ادامه یافت.

او پس از فارغ‌التحصیل شدن از هاگوارتز در تیم اتحاد پادلمیر عضو شد و در آن تیم به کار خود به عنوان دروازه بان ادامه داد.

همچنین وی در نبرد معروف هاگوارتز که در آن هری پاتر ولدمورت را شکست داد شرکت داشت و به مبارزه با مرگ‌خوارها پرداخت.

الیور مرد جوانی است که در زمان ثبت نام هری پاتر در مدرسه جادوگری در پنجمین سال تحصیل خود بود. این شخصیت در سال 1976 متولد شد. او یک جادوگر خون خالص است و اصیل است و از خانواده ای نه چندان ثروتمند است

الیور همچنین عاشق کوییدیچ است و در زمان کتاب اول می خواهد با تمام وجود به قهرمانی برسد ، اما این کار را فقط در سال سوم آموزش هری پاتر انجام می دهد. در آخرین مسابقه پایانی خود ، الیور از پیروزی تیمش آنقدر خوشحال بود که از شدت خوشحالی اشک ریخت. او بسیار قوی است و استادانه می داند چگونه روی جارو پرواز کند.

ویژگی ظاهری:چشم های قهوه ای تیره ، موی بور تیره،هیکل متراکم
ویژگی اخلاقی:عاشق کوئیدیچ،بسیار شجاع،با عزم و پشتکار
چوبدستی:چوب درخت راش
علایق:بازی در کوئیدیچ و پیروزی گریفیندور و بدست آوردن جام کوئیدیچ

---
تایید شد، خوش اومدی.


ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۴۰۰/۱/۹ ۲۳:۳۳:۳۸


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۷:۵۷ دوشنبه ۲ فروردین ۱۴۰۰

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۲۴ دوشنبه ۲ فروردین ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۲۳:۴۱ دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱
از سایه‌ها نترس، تو فانوسی بابا جان!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 18
آفلاین
نام: آلبوس دامبلدور
جبهه: بابا جان...؟

سلام فرزندِ بابا. من آلبوسم. پدرت. بله، پدرت. در ناحیه شونه ها و بین ابروهات کمی تنش میبینم فرزندم، اگر شل کنی برات توضیح میدم منظورم چیه. حتا تو تام، ابرو نداری ولی شونه که داری. منظورم اینه که من بابای محفلم، جایی که از درهای کوچک و نمورش قهرمانان زیادی قدم به داخل گذاشتن. و به بیرون. زیادم این کارو میکردن. آخه دس به آب تو حیاطه.
شعار اصلی من پیروی همه جوره از عشق و دوستیه، عشق بورز تا دنیا به روت عشق بورزه! باور کن فرزندِ بابا، زمانی که شیلنگ عشقو وا کنی دنیا شیلنگ های زیادیو به روت وا میکنه. در های زیادی هم به سمتت گشوده خواهند شد، ولی مهم نیست چون تو محفل ما فقط یه در داریم و اونم درهای رحمت الهیه. تو محفل پیاز میخوریم، عشق میورزیم و نور الهی رو در آغوش میگیریم. حتا تو تام. برای تو هم پیاز هست، خجالت نکش.
اهم. کجا بودیم. قرار بود خودمو معرفی کنم. بذار فرزند بابا، اول از همه با رد کردن شایعاتی که درموردم دست به دست میشه شروع کنم، و بگم اتفاقا من بابای لطیف و مهربانی هستم و با بچها میانه ی خوبی دارم. دروغ میگن. در برابر ناجوانمردی و بی عدالتی نمیتونم سکوت کنم، برای همینه که اکثر مواقع نمیتونم سکوت کنم. برخورد پیش میاد گاها، اما بی عدالتی ریشه کن میشه بجاش. البته اکثر مواقع همینم نمیشه. دائما بدنبال گسترش آرمان های عشق و نیکی ام، و بجز تهدید از هر روشی برای افزودن اعضای ارتش پاکِ دوستی استفاده میکنم. حتا تطمیع.
عاشق آبنبات لیمویی و جوراب های گرمم، پیاز و هری رو هم خیلی دوست دارم. ما هر شب تو محفل سر این مسئله بحث میکنیم که پیاز سبزیِ برگزیده ست یا میوه ی برگزیده، اما بر همگان آشکاره که هری پسرِ برگزیده ست.
الانم بیشتر از این دم در واینستا بابا جان. بیا تو که سرده.

---
تایید شد. خوش اومدین.


ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۴۰۰/۱/۲ ۱۸:۱۷:۵۶


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۲:۴۱ جمعه ۲۹ اسفند ۱۳۹۹

پیوزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۳۰ پنجشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۰:۳۵ یکشنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۰
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 2
آفلاین
او که بود؟

قضیه همین است. اگر بخواهیم دقیق بیان کنیم بدعنق هیچ وقت روح نبوده پس نمی‌توانیم مطمئن باشیم. به یک خرابکار با تمایل به تحرکات قانون شکنانه فکر کنید. ما می‌دانیم که او طبیعتش را بازتاب می‌کند، ترکیب یک پارچه ای از طنز و
کینه توزی.


گروه=
اسلایترین




چگونه مرد؟

چه کسی میداند؟ ما حتی مطمئن نیستیم که او روزی مثل بقیه روح های گروه ها زنده بوده باشد ولی تلاش های زیادی برای بیرون کردن بدعنق از هاگوارتز انجام شده. یکی از این تلاش های در سال ۱۸۷۶ به طرز وحشتناکی بد پیش رفت و باعث تخلیه کل مدرسه شد.

حقیقتی وحشتناک جالب

دلیل نامگذاری بدعنق این بود که مایه‌ی بدعنقی تک تک مدیران هاگوارتز بود. علاوه بر آن ”poltergeist” به آلمانی چیزی به معنای روح پرسروصدا می‌شود. (Peeves the poltergeist)

شناسه قبل =دراکو مالفوی

تایید شد!


ویرایش شده توسط پیوز. در تاریخ ۱۳۹۹/۱۲/۲۹ ۱۲:۴۴:۵۴
ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۳۹۹/۱۲/۲۹ ۲۱:۲۲:۵۰


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۱:۴۰ پنجشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۹

X___sara___x


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۰ یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۵:۱۹ دوشنبه ۸ شهریور ۱۴۰۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3
آفلاین
نام: مری

نام خانواد دورکنیز

گروه: ریونکلاو

نژاد: اصیل زاده

چوبدستی: چوب درخت کاج با مغز پر ققنوس و انعطاف پذیر

جارو: آذرخش

حیوان: جغد برفی

پاترونوس: اسب

ویژگی های ظاهری: دختر زیبا و بلند قامت، با موهای قهوه ای صاف و بلند ، چشمان سبز و پوست رنگ پریده

مهارت ها : ماهر در مقابله با جادوی سیاه و مهارت در درس معجون ها

درس مورد علاقه: دفاع در برابر جادو های سیاه


خلاصه زندگی: در خانواده ای اصیل زاده متولد شدم. از بچگی کنجکاو و باهوش بودم . درون گرا، خیال پرداز، باهوش ، کمی شوخ طبع، مهربان، رک و شجاع بودن از ویژگی هایم است . کلاه گروهبندی اول میخواست که در گریفیندور باشم اما بعد ریونکلاو را ترجیح داد . زیاد به کتاب خواندن علاقه دارم . اول که به هاگوارتز آمده بودم کمی خجالتی بودم اما بعد که با هنری و آلیس آشنا شدم و بهترین دوست های هم شدیم ، کم کم شروع به ماجراجویی های زیادی کردیم .

---
تایید شد؛ خوش اومدی.


ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۹/۱۲/۲۸ ۱۸:۵۱:۴۷


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱:۳۸ شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۹

اسلیترین

دراکو مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۱۸ چهارشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۱:۳۵ چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 5
آفلاین
سلام✋🏿
شخصیتی که من دوست دارم توش ایفای نقش کنم دراکو مالفوی هست.
نام:دراکو مالفوی
اصیل زاده
طول چوب دستی 25 سانت از جنس چوب زالزالک و با مغز موی تک شاخ
جارو:نیمبوس2001
به رنگ مشکی و نقره ای
دراکو فرزند لوسیوس مالفوی و نارسیسا بلک و خواهر زاده ی بلاتریکسه که همگی از مرگخواران لرد ولدمورت هستند. دراکو پسری با موهای بلوند نقره ای چهره ی بی روح و چشمای خاکستریه،به شدت تشنه ی موفق شدن و برتر بودنه،خودش رو از همه برتر میدونه و با مشنگ زاده ها بد رفتاری میکنه و اصلا اونارو جادوگر نمیدونه معتقده فقط کسایی جادوگرن که پدر و مادری جادوگر داشته باشن. دوستای زیادی نداره،تو شخصیتش خبری از دل رحمی نسبت به هیچ کس نیست اما خب یه وقتایی هم منعطف میشه،بقیه ی جادو آموزا معمولا باهاش دوست نیستن چون اصلا باهاشون خوب برخورد نمیکنه،همیشه لباس مشکی سبز و خاکستری میپوشه، حرکتش با جاروش بی نظیره و کوئیدیچ رو خیلی خوب انجام میده، وقتایی که به کمک نیاز داره هیچ جوره راضی به درخواست کمک نمیشه و این غرورش گاهی کار دستش میده. تو جادو به ویژه جادوی سیاه مهارت زیادی داره،چشم پدر همیشه دنبال موفق شدن اونه و اونم همیشه سعی داره هر کاری بکنه که باعث افتخار اونا باشه.

تایید شد. خوش اومدین.


ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۹/۱۲/۲۳ ۹:۳۱:۴۴


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۷:۳۵ جمعه ۲۲ اسفند ۱۳۹۹

اسلیترین

دراکو مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۱۸ چهارشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۱:۳۵ چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 5
آفلاین
سلام✋🏿
نام شخصیت:دراکو مالفوی
جنس چوب دستی:چوب زالزالک با مغز موی تک شاخ
اصیل زاده
ویژگی های شخصیت:کاریزماتیک،چشم های خاکستری داره،بد اخلاق و جدی توی برتر بودن،همیشه لباسای سبز و مشکی و خاکستری میپوشه، دوستای زیادی نداره، یه دنده و مغروره، برای به قدرت رسیدن هر کاری میکنه

سلام.
دراکو مالفوی یکی از شخصیت‌های مشهور کتابه و به همین دلیل ازتون انتظار می‌ره معرفی شخصیتِ کامل‌تر و با جزئیات بیشتری ارسال کنید.

تایید نشد.


ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۳۹۹/۱۲/۲۲ ۱۹:۰۵:۲۰
ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۳۹۹/۱۲/۲۲ ۲۲:۳۲:۵۵


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۵۲ پنجشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۹

yeesh


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۲۶ پنجشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱:۰۲ دوشنبه ۷ تیر ۱۴۰۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 4
آفلاین
بیلیوس ویزلی، گروه: هافلپاف
پس از اینکه بیلیوس ویزلی توی لیوان قهوه‌ش سگ سیاه یا همون طالع نحس رو مشاهده کرد، دچار سکته و تجربه نزدیک به مرگ شد؛ اما نمرد. بزرگترین و اولین بدشانسی‌ش این بود، منظور تجربه نزدیک به مرگ نیست، منظور به اندازه کافی نزدیک نبودن تجربه به مرگه.

بعد از سکته ای که به دلیل هراس داشت، راهی بیمارستان شد و وقتی بالاخره درحال بازگشت به خونه بود مورد اصابت کامیون قرار گرفت، اما باز هم نمرد؛ فقط دوباره راهی بیمارستان شد.

بعد از بهبودی جراحاتِ تصادف، به سلامت به خونه برگشت اما با خونه‌ی خاکستر شده به دلیل آتش‌سوزی روبرو شد. دیدن خونه و زندگیش توی اون حالت، تجربه ای واقعا نزدیک به مرگ رو براش رقم زد اما به لطف احیای قلبی تونست به زندگی برگرده.

مدتی رو پیش برادر عزیزش، آرتور گذروند و به‌ این دلیل واقعا از اون ممنونه. متاسفانه وقتی که متوجه شد تجربیات نزدیک به مرگ درحال رخ دادن برای آرتور هم هستن، وسایلش رو جمع کرد و با تصور زاغه‌نشین شدن به سمت خونه‌ش، که الان دیگه حتی خونه هم نبود راهی شد.

وقتی به شهرش برگشت خبر مرگ پدرش رو شنید و شدیدا متاثر شد. اون حتی چند باری دست به خودکشی زد اما هیچکدوم نتیجه‌ای نداشتن. با سرمایه کمی که پدرش به ارث گذاشته بود تونست خونه‌ای کوچیک تهیه کنه و توش ساکن بشه. در‌حال حاضر هم همونجا سکونت داره تا ببینیم چی پیش میاد.

بدبختی مثل یک یار و یاور قدیمی هیچوقت بیلیوس رو تنها نمیذاشت.
حوادث متعدد باعث شده بود تاثیرات جبران ناپذیری به روح و روانش وارد بشه و به مرور اون رو تبدیل به آدمی افسرده، اما نه گوشه‌گیر تبدیل کنه.اون واقعا انسان اجتماعی و خوش‌قلبیه؛ به همین سبب تونسته بقیه انسان های خوش‌قلب رو به خودش جذب کنه مثل برایان سیندرفورد، قهرمان بازی های رومیزی جادویی، که بهترین دوستشه. بیلیوس واقعا به اون افتخار میکنه.

ظاهری خمیده و پوستی رنگ پریده داره.چشمهایی گود به سبب سالها بیخوابی از ترسِ دستبرد زدن دزد به خونه‌ش در صورتش خودنمایی میکنند و موهای قرمز کم‌پشتش به کف سرش چسبیده. عینک گرد و ته‌استکانیِ فریم‌نازکش از صورتش جدا نمیشه، با اینکه از اون متنفره چون اگه عینکش وجود نداشت احتمالا طالع نحسش رو هم نمیدید.

با تاثیرات دوستی با برایان،کم کم داره یاد میگیره زندگی رو دوست داشته باشه، هرچند زندگی اون رو دوست نداره و این دوست داشتن یک طرفه واقعا سخته، اما غیرممکن نیست و جلوی شکایت بیلیوس رو هم از حوادثی که تجربه کرده نمیگیره.

تایید شد؛ خوش اومدی.


ویرایش شده توسط yeesh در تاریخ ۱۳۹۹/۱۲/۲۱ ۲۰:۱۶:۳۵
ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۹/۱۲/۲۱ ۲۰:۱۹:۳۴







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.