هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۴:۳۳ جمعه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بلا ساعت چهار و نیم صبح اومده می گه " یه واج آرایی "ر" درخواست نقد کرده"!

بلامون درست می گه. شما "ر" های بسیار دارید.


نقل قول:
کنیچیوا ولدمورت ساما!
ما بلدیم! بس که قدیما تاتسویا از این حرف ها می زد!


نقل قول:
وقتی شما رو میبینم یا یه نفر تو گذشته می افتم.
ما گذشته، حال و آینده همتون هستیم. بجز رز زلر! هیچی اون نیستیم.


نقل قول:
پ ن: خوشحالم که با شما ملاقات کردم.
البته که خوشحالی. چرا که ما را از قبل می شناختی و می دانستی چه موجود جذاب و جالبی هستیم!
الان ما می دونیم کی هستی؟
خیر!
فقط دیدیم یکراست تایید شدی. فهمیدیم تازه وارد نیستی.


بررسی پست شماره 451 قصر خانواده مالفوی ها، غریبه راکارو!


نقل قول:
_ چرا تفنگ من سبزه؟ من تفنگ آبی می خوام من که اسلیترینی نیستم ریونی ام! اصلا با همتون قهرم من نمی جنگم!
لیسا به نشانه اعتراض مکان را ترک کرد.
این موضوع دلیل خوبی برای آشوبی میان مرگخواران بود.
- اگه اینطوره منم کلاه زرد می خوام مثل همونی که لینی سرشه!
- من لباس رزم قرمز می خوام.
- منم مامانمو می خوام!
به نظر منم اینجا کمی باید در مورد جریان سلاح گرفتن اینا حرف زده می شد. این که این کار رو با دیالوگ انجام دادین هم خوب بود. فقط یه ذره می تونست جدی تر باشه. مخصوصا جمله آخر، برای مرگخوارا زیادی بچگونه به نظر می رسه. این که بی نظمی با حرف و قهر لیسا شروع شد جالب بود. دقتی که داشتین هم جالب بود. به کلاه زرد لینی فقط یه بار یه اشاره کوچیک شده بود و شما ازش استفاده کردین.


نقل قول:
سروان که کفری شده بود در حالی که موهای سرش را می کند رو به مرگخواران گفت:
- اینجا جبهه جنگه، زمین بازی نیست که؛ همه اسلحه ها یه رنگن! حواستون به مبارزه باشه.
این جا هم می تونست کمی جدی تر باشه. منظورم از جدی تر، محکم تر و قوی تره! خشن تر. سروان بیشتر عصبانی می شد. بیشتر تذکر می داد.


نقل قول:
در همین حین که سروان این نکته را به مرگخوارن توضیح می داد؛ گابریل شیلنگی که یواشکی به جبهه آورده بود را در دست داشت، و داشت به مهمات جنگی نزدیک می شد.
این جاش خیلی خوب بود. عالی بود حتی.


نقل قول:
ثانیه ای نگذشت نگاه سروان با گابریل و شیلنگ در دستش، تلاقی کرد.
- عه... عه! تو داری چیکاری می کنی چرا مینا رو میشوری؟!

گابریل لبخند ملیحی زد.
- آخه خیلی کثیفن!

شاخک های رودولف تکان خوردند.
- کو مینا؟ کجاست؟ مینا داشتین رو نمی کردین؟ این مینای با کمالات رو نشون بدین!
این قسمت هم عالی بود. از مینای کثیف گرفته تا شاخک های رودولف. از شخصیت ها خیلی خوب استفاده کردین. غریبه ای هستین مستعد!


نقل قول:
شاخک های رودولف تکان خوردند.
- کو مینا؟ کجاست؟ مینا داشتین رو نمی کردین؟ این مینای با کمالات رو نشون بدین!
این قسمت همونطور که گفتم خوب بود. فقط یه چیزی می تونست کمی بهترش کنه. این که جمله و شکلک آخر حذف می شد. بهتر بود تا همون قسمت "مینا داشتین رو نمی کردین" نوشته می شد. تاثیرش بیشتر می شد.


شما احتیاجی به سوژه ندارین. برای این که بلدین از موقعیت و شخصیت ها استفاده کنین. این خیلی خوبه.
سوژه رو خیلی خوب پیش بردین. لازم نیست اینا یهو بپرن وسط جنگ. لازم نیست قضیه یهو جدی بشه. همینجوری می تونن تا جایی که می شه از موقعیت و سوژه های موجود، استفاده کنن.


شخصیت ها و طنز پست خوب بود. اون اول پست یه ذره از مسیر منحرف شدن... ولی بعدش درست شد.


نیمه اول پست احتیاج به کمی جسارت و پررنگ شدن داشت. ولی نیمه دوم قوی و پررنگ بود.


به امید دیدار غریبه چان سان ساما!(ساما برای ما بکار می ره. این یکی رو بلدیم!)




پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲:۰۰ پنجشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۰

اركوارت راكارو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۴ سه شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۲:۱۶ پنجشنبه ۳۱ فروردین ۱۴۰۲
از سی سی جی!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 128
آفلاین
کنیچیوا ولدمورت ساما!
وقتی شما رو میبینم یا یه نفر تو گذشته می افتم.
اگه می شه اینو نقد کنین!

پ ن: خوشحالم که با شما ملاقات کردم.



پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲۰:۵۰ چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
سلام آسپ!

بررسی پست شماره 343 نیروگاه اتمی، آسپ!


نقل قول:
-آفرین باباجان! همینجوری خوبه!
صحنه آخر پست قبل خیلی خنده دار بود. صحنه ای که توصیف نشده. فقط پیشنهاد شده. این یه فرصته. اینجور فرصت ها رو باید بگیرین! ازشون استفاده کنین. بهتر بود به جای دیالوگ و رد شدن از روی اون صحنه، توصیفش می کردی. این که لرد ادای سوسک مرده در بیاره خیلی بامزه اس. برای جلو رفتن عجله نداشته باش. این کار باعث می شه موقعیت های خوبی رو که اطرافت هست نبینی.


نقل قول:
-ولی ما الان نیم ساعته داریم اینکارو انجام میدیم. چرا هیچ اتفاقی نیفتاده!
جمله های لرد خوب بودن. شکلک هم جاش خوبه. ولی اینم بهتر بود جزو همون توضیحی که گفتم می شد. اول توضیح می دادی... بعد اینو می نوشتی.


نقل قول:
دامبلدور به فکر فرو رفت. دستی به ریش نداشته اش کشید. هنوز تفکر بدون ریش برایش سخت بود!
اینجاش خوب بود. این که دامبلدور بدون ریش نتونه تفکر کنه! معلومه که می تونی نکته های ریز جالبی از شخصیت ها پیدا کنی.


نقل قول:
-خب باباجان! ببین تو خودتو به موش مردگی بزن. من هم داد و فریاد میکنم که تو مردی!
این شکلک برای این قسمت مناسب نیست. ما این جا دامبلدوری داریم که کمی گیج و منگه و دنبال راه حل می گرده. بهتره حالتش رو هم همونجوری نشون بدیم. مخصوصا چون دامبلدور در حالت عادی هم اگه راه حلی پیدا کنه، بعیده که این شکلی بشه.


نقل قول:
لرد این نقشه را در ذهنش کنکاش کرد و سعی کرد از همه جوانب آن را بسنجد. اما دید که راه دیگری جزقبول این نقشه ندارد.
کلمات "این نقشه" به فاصله کمی از هم تکرار شدن. موقع نوشتن زیاد جلب توجه نمی کنه؛ ولی موقع خوندن چرا!
اینجوری بهتر می شه:
لرد این نقشه را در ذهنش کنکاش کرد و سعی کرد از همه جوانب آن را بسنجد. اما دید که راه دیگری جزقبول آن ندارد.
توضیح این قسمت خوب بود. توضیح لازم نیست خیلی طولانی باشه. ولی باید کافی باشه. این که دامبلدور پیشنهادی بده و لرد قبولش کنه، احتیاج به کمی زمان داره. شما گذر اون زمان رو به خوبی نشون دادی.


نقل قول:
-پیرمرد! این آخرین باری هست که من! لرد ولدمورت دارم دارم این کار رو انجام میدم.
علامت تعجب رو وسط جمله نمی ذاریم. ولی با وجود این، تاکید روی "من" رو خوب نشون داده. به نظر من این جا نشون دادن لحن دامبلدور از رعایت نکات دستوری جالب تر بود.


نقل قول:
-خب! فیلم ها رو پخش کن! ... خب پس این دوتا دیوونه میخوان سر ما رو شیره بمالن؟ رفتار هاشون داره خطرناک میشه! باید یه کاری بکنیم!
"خب" تکرار شده. مواظب این تکرار ها باش. متن رو خراب می کنن.
این جا هم یه فاصله زمانی داریم که نشون داده نشده. دکتر گفته فیلما رو پخش کن و توی همون دیالوگ در مورد فیلما حرف زده. این پرش از روی صحنه ها، خواننده رو خسته می کنه. فرض کن نویسنده دست خواننده رو گرفته و داره توی داستان، قدم به قدم پیش می بره. این پرش ها مثل این می مونه که هر چند وقت یکبار یهو یقه شو بگیره و به سرعت بکشه جلو! زیاد خوشایند نیست.

بریم سراغ سوژه.

موقع ادامه دادن سوژه، یه سوال مهم باید از خودمون بپرسیم.
چی جالب تره؟
یعنی اگه چیکار کنیم سوژه جالب تر می شه؟

نقشه های لرد و دامبلدور واقعا جالب بودن.
ولی آیا این که اینا هی نقشه بکشن و شکست بخورن جالب تره یا این که دکتر نقشه هاشونو بفهمه و لو برن؟

به نظر من قضیه فیلما و لو رفتنشون کار رو کمی خراب کرده. البته اصلا غیر قابل جبران نیست. می شه یه بلایی سر دوربینا آورد. ولی بهتر بود از اول همچین راه حلی بهشون داده نمی شد.
الان به جای تمرکز روی وضعیت لرد و دامبلدور(که قسمت جالب ماجراست) مجبوریم به قضیه دکتر و این که ماجرا رو می دونه هم بپردازیم. مخصوصا با توجه به این که آخر حرفاش گفته "باید یه کاری بکنیم". این جمله به کسی که می خواد ادامه بده، این حس رو می ده که این جریان باید تموم بشه. در صورتی که جالبه. و تا وقتی که جالبه و جای نوشتن داره، چرا تموم بشه؟


شخصیت هات خوب بودن. این نکته ایه که توش پیشرفت کردی. چون قبلا شخصیت هات ایراد داشتن. الان دیگه نمی شه شخصیت ها رو با هم عوض کرد. لرد، لرده و دامبلدور دامبلدوره.


دیالوگ ها رو کمتر کردی. کمی توضیح دادی. این خوبه. ولی هنوز کافی نیست. باید بیشتر توضیح بدی. از صحنه ها رد نشو. ازشون استفاده کن.


طنزت خیلی بهتر از قبل شده. اینم یه نکته مثبت دیگه. الان دیگه می دونی چطوری می شه از یه شخصیت، طنز گرفت.


این پست، نسبت به پست قبلی که نقد کرده بودم خیلی بهتر بود. اینم خیلی عالیه!




پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۴:۱۹ چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۰

12345678912


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۹ شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۷:۵۱ پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۲
از خونه کله زخمی...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 78
آفلاین
سلام!
ارباب لرد! درخواست نقد دارم برای این پست.
تا درخواستی دیگر بدرود.


EVEN IN DEATH MAY I BE TRIUMPHANT


پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲۲:۵۰ سه شنبه ۲۴ فروردین ۱۴۰۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
آسپ!


بررسی پست شماره 839 دژ مرگ، آسپ!


پستت خیلی دیالوگ داره. این اولین چیزیه که در نگاه اول جلب توجه می کنه.
دیالوگ ها می تونن زیاد باشن. ولی این کار احتیاج به دو نکته داره. اول مهارت نویسنده، که بتونه بدون توضیح دادن، و فقط با دیالوگ کل موضوع رو برسونه. دوم به موقعیت، که احتیاج به توضیح بیشتر نداشته باشه.


نقل قول:
-خب نگفتین کدومو میخواین؟
- فکر کنم اونی رو که میشه خورد!
- خب پس آخری رو میخواین؛ البته یه نوع دیگه هم هیت که البته اون به کار شما نمیاد.
- شاید اومد.
- من میگم نمیاد. مخصوصا برای شما آقا. این وسیله استفاده شخصی داره!
- اهمم. باشه.
این قسمت توضیح لازم داشت. دیالوگ براش کافی نیست. مخصوصا تیکه آخرش مبهمه. فضا رو توضیح بده. حالت و احساسات شخصیت ها رو توضیح بده. سعی نکن سریع توی سوژه جلو بری. از موقعیت ها استفاده کن.


نقل قول:
- ببین یکی هست که اگه بندازیش تو آب شبیه یه تسترال میشه ولی اگه بهش دست بزنی تا بیست دقیقه فلج میشی.
ایده اصلیت خوبه. این که سعی کردی یه سیب زمینی عجیب رو توضیح بدی. ولی وقتی قصد داری این کارو انجام بدی کمی شجاعانه تر بنویس. کمی عجیب و غریب تر. نذار نوشته هات ساده و عادی باشن. خواننده رو متعجب کن. دنیای جادویی حد و مرز نداره. خلاقیت ما هم نباید داشته باشه.


نقل قول:
- نه بانو! شما خسته میشید! خودم نگه میدارم. این سیب زمینی فضاییا عجب بویی میده! باید یکیشو امتحان کنم! خرررررچچ!
اینجا هم توضیح لازم داشت. زیادی به دیالوگ ها تکیه می کنی. به جای اون "خرچ" می شد توضیح داد که پیتر سیب زمینی رو گاز زد.


نقل قول:
- ارباب! پیتر یکی از اون سیب زمینی ها رو خورد!
- آروم باش لینی. پیتر! درسته که تو از مرگخواران ما هستی ولی نباید...
این جا مرگخوار شبیه یه بچه مدرسه ای به نظر می رسه که داره به معلمش شکایت می کنه. لرد هم زیادی ملایم شده. مرگخوارا جادوگرای بزرگی هستن. لرد هم خشن و ترسناکه. هر دو رو می شه طنز کرد... ولی این جا طنز وجود نداشت. فقط عوض شدن!


نقل قول:
شــــــــــــپـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلللللللللللللققققققققققققققققققققققققققققققققققق!
- یا ابروی مرلین! چی شده پیتر؟
- هی بانو بلا چقدر عضلانی شدید!
- بانو بلا که من نیستم. من تامم!
اینم یکی از قسمت هاییه که دیالوگ اصلا نتونسته صحنه رو برسونه. کمی آروم تر پیش برو. صحنه ها رو قدم به قدم توضیح بده.


شخصیت ها خیلی قوی نیستن. شخصیت ها رو خیلی راحت می شه با هم جابجا کرد. یعنی اگه جای بلاتریکس رو با پیتر عوض کنیم، هیچ اتفاقی نمیفته. باید به شخصیت ها و ویژگی هاشون دقت کنی. به طرز حرف زدنشون. حالتا و رفتارشون. اینا باید با هم فرق داشته باشن. یکی نباید بتونه جای اون یکی رو بگیره.


طنز پست هم قوی نیست. اینم بر می گرده به همون شخصیت ها. وقتی شخصیت ها قوی و مستقل بشن، طنز هم پیدا می شه.


سوژه خوب پیش رفته. از این لحاظ که درست تشخیص دادی که اینجا باید چه کاری انجام بدی. بحث بین سیب زمینی فروش و مرگخوارا یکی از انتخاب های خوبی بود که می شد برای ادامه سوژه در نظر گرفت.


مشکل اصلیت فعلا همین توضیح ندادن صحنه هاست. دیالوگ ها خیلی بیشتر از چیزی هستن که باید باشن و توضیحات خیلی کمن. اول این توضیح دادن صحنه ها رو تمرین کن. سعی کن این توضیحا خیلی ساده و عادی نباشن. شخصیتی رو پیدا کن که توی اون موقعیت جالب باشه و درباره رفتار یا افکارش بنویس. در کنار این، به شخصیت ها هم توجه کن. از هم جداشون کن. ویژگی هاشون رو کمی پررنگ تر و مشخص تر نشون بده. بعدش می تونیم برسیم به طنز و سوژه و چیزای دیگه.


برو آسپ! برو بنویس!




پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۰:۲۱ دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۰

12345678912


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۹ شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۷:۵۱ پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۲
از خونه کله زخمی...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 78
آفلاین
سلام ارباب!
همچنان آسپ هستم!
درخواست نقد دارم! لطفا این پست من را بنقدین!
هر مشکلی که بود رو بگین لطفا!


EVEN IN DEATH MAY I BE TRIUMPHANT


پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲۳:۵۳ پنجشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۰

گریفیندور، مرگخواران

پیتر جونز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۳ دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۹:۴۱:۵۲ پنجشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۲
از محله ی جادوگران جوان تحت آموزش هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
گریفیندور
پیام: 234
آفلاین
سلام ارباب
خوبین ارباب؟
خانواده خوبن ارباب؟
بقیه چی؟ خوبن ارباب؟
مرگخوارا خوبن ارباب؟

راستش یه جغدی برای من فرستاده شد؛ صلاح دونستم برای بررسی های بیشتر پیش شما بفرستمش.

اینکه سوژه رو خوب بردم جلو؟ استفاده از شکلکا چی؟ حس میکنم کلا از شکلک زیاد استفاده میکنم. و اگه میشه توی خصوصی برام بفرستینش. با یه چیز پر سرعت!

چقدر امروز در جنب و جوش بودم تو سایت. فعال بودن ترسناکه..


سلام پیت!
خوبیم!
خوبن!
خوبن! بله!
خوبن!

نقد پست های انجمن های دیگه رو همیشه خصوصی می فرستم. اگه پست مال خانه ریدل ها باشه هم اگه بخوایین خصوصی می فرستم. مشکلی نداره.

نقد شما رو با حلزون فرستادیم. ولی بهش موتور جت وصل کردیم. خوشش نیومد.

چقدر حرف می زنه!



ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۰/۱/۲۰ ۲۲:۰۱:۳۸



پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۹:۰۲ چهارشنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۰

ریونکلاو، مرگخواران

دیزی کران


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۹ سه شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
دیروز ۸:۲۱:۲۲
از کنار خیابون رد شو. ಠ_ಠ
گروه:
مرگخوار
ریونکلاو
کاربران عضو
ایفای نقش
ناظر انجمن
پیام: 235
آفلاین
سلام ارباب
خوبید ارباب؟

لطف میکنید این رو نقد کنید.

خلاصه.

بنظرتون جمله بندی هام درسته؟و اینکه سوژه درست جلو بردم یا گند زدم؟

پیشاپیش خیلی ممنون.


دیزی عزیزم

چرا خودتو خسته کردی؟ خلاصه رو می تونستی همینجا بنویسی یا با پیام شخصی بفرستی. به هر حال خیلی ممنون. خلاصه خیلی خوب و کاملی هم بود.

نقدت رو با پاتیلی پر از آبگوشت فرستادم. امیدوارم قابل خوندن باشه. بعد از خوندن، پاتیلشو بشور و پس بفرست. مامانمون لازم داره!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۰/۱/۱۹ ۲۲:۰۸:۲۵

تصویر کوچک شده

بیکار ترین مرگخوار اربــــــــــــــاب

~ only Raven ~


پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲۳:۳۴ یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
کتی!

نقد می کنیم! برای ما دست تکون می ده. ادوارد هم دست تکون می داد.


بررسی پست شماره 598 خاطرات مرگخواران کتی بل:


مهمترین چیزی که توی این پست داریم " قاقارو" هست. موجودی که منم هنوز نمی دونم دقیقا چیه و چیکار می کنه. ولی به نظرم همین ابهام جالبش کرده. به نظر من لازم نیست زیادی معرفیش کنی.
چیزی که توی این پست توجهمو جلب کرد، دیالوگ هاشون بود. حرفای رد و بدل شده بین کتی و قاقارو. اونا جالب بودن.


نقل قول:
-قاقارو، بیا اینجا پسر!
اولا که شروعت خوب بود. جلب توجه می کنه. مخصوصا چون قاقارو هنوز خیلی شناخته شده نیست. اگه همینجوری وسط پست ازش اسم برده می شد، زیاد جالب نمی شد. با یه دیالوگ ساده اول پست، بهتر وارد داستان کردیش.
دوما از شکلک خیلی خوب استفاده کردی.


نقل قول:
کتی، یک دستش را سایه ی چشمانش کرده بود و دست دیگرش را به کنار پایش کوبید تا قاقارو را به آنجا بکشاند.
خیلی خوب می دونم وقتی شروع به فعالیت کردی، چه جور جمله هایی می نوشتی. برای همین، خوندن این جمله ها واقعا خوشحال کننده اس. عالی بود. هم صحنه، هم جمله ها و هم شکل توصیفت. خیلی روشن و واضح و قشنگ. بهت افتخار کردم که اینقدر پیشرفت کردی. مخصوصا پیشرفتی که فقط محدود به سایت نیست. درست و واضح نوشتن، همیشه و همه جا به دردت می خوره.


صحنه های ساده، ولی خیلی قشنگی خلق و توصیف می کنی. صدا کردن یه حیوون کار ساده ایه... ولی با دیالوگ و شکلک بالایی و این توضیح، از سادگی درش آوردی و جالبش کردی.


نقل قول:
-قاقارو! من ریسک کردم و با اینکه خطر داشت، اومدم تو این جای مشنگی تا بهت اصول اولیه من "من سگ هستم" رو یاد بدم! تازه کلاهم ندارم و آفتاب داره عین نیزه تو چشم نور میندازه.

قاقارو ایستاد و غرشی کرد.
- من پشمالوعم. مگه سگم؟
جرو بحثشون خیلی بامزه اس. مخصوصا قاقارویی که مثل آدم حرف می زنه. زیادی جدی و منطقیه. همین، خنده دارش کرده.
جمله "من پشمالوئم" جالب بود. یه جوری گفت که انگار به شخصیتش توهین شده.


نقل قول:
- مگه گفتم تو سگی؟ منظورم از اصول اولیه "من سگ هستم"، گرفتن توپ در هوا، آوردن وسایل با دستور صاحب و از اینجور چیزا بود!
- من میتونم حرف بزنم و حرفاتم میفهمم. این کارا به چه درد میخوره؟ اصلا تا حالا ویژگی های منو دیدی؟
این قسمت هم خیلی خوب بود. جمله هات عالی شدن. همینجوری بنویس. ولی گذشته از ساختار جمله ها، محتواشون هم جالبه. این دو تا با هم خیلی بامزه شدن.


نقل قول:
دود داشت از کله ی کتی بیرون میزد.
- آره! ویژگی هاتو میدونم. تو ی پشمالو هستی که بدرد نمیخوره.
اون "یه" اون وسط کمی اضافه اس. کمی اضافه بودن یعنی بودنش ضرری نداره. ولی اگه نباشه بهتر می شه. به نظرم اینجا بیشتر از اسم "پشمالو" بهتره که روی صفت پشمالو بودن تاکید بشه. بگه بله می دونم. تو پشمالویی و این(پشمالو بودن) به درد نمی خوره.


نقل قول:
- به سرعت لاکپشت راه میری و خیلی هم سنگینی. هیچ چیز شگفت انگیزی هم نداری جز اون دندونای کوچولو که به درد هیچ کاریم نمیخورن. برامم مهم نیست یکی از اون مشنگا بفهمه حرف میزنی!
این که کتی معتقده حرف زدن قاقارو اصلا شگفت انگیز نیست، خیلی خنده داره. به جاش سعی می کنه کارای ساده سگی بهش یاد بده. این قسمت رابطه این دو تا خیلی بامزه اس.


نقل قول:
کتی، به سمت قاقارو برگشت؛ اما به جای او، با کلاهی پشمالو رو به رو شد. نفسی راحت کشید و زد زیر خنده.
اینجاش یه کمی ناقص بود. قاقارو تبدیل به چیزای دیگه می شه؟ اینو باید کمی واضح تر توضیح می دادی. جایی که کتی نفس راحتی کشید. مثلا:
نفس راحتی کشید و زد زیر خنده. قاقارو به موقع خودش رو تبدیل کرده بود.


گفته بودی خیال داری توی هر پست، یه ویژگی قاقارو رو بنویسی. این کارو نکن. حداقل الان نه. همین الانشم قاقارو ویژگی های زیادی داره. حرف زدن و تبدیل شدن زیادن! به نظر من روی همینا کار کن. ویژگی های دیگه می تونه پیچیده و غیر منطقیش کنه. ممکنه طنزش رو هم ازش بگیره. کی با احتیاط پیش برو.


نقل قول:
مردم کمی:
– این دختره دیوونس.

راه انداختند و بعد رفتند.
اینجاش خیلی خوب نوشته نشده. بهتر بود یا ساده تر نوشته می شد:
مردم کمی زیر لب غر زدند و چیزهایی در مورد دیوانه بودن کتی گفتند و بعد، رفتند.

و یا اینجوری:

مردم در حال دور شدن بودند که کتی صدایشان را شنید.

-این دختره دیوونس!
-داشت با کلاه حرف می زد!
-بی دلیل هم می خندید...



پستت خوب بود. طنز خیلی پررنگ و واضحی نداشت. با وجود این خنده دار بود. ارتباط قاقارو و کتی خیلی خوب بود. جدی بودنشون جالب بود. شخصیت هاشون بطور جداگان هم خوب بود.
جمله ها و صحنه ها خوب بودن.
خیلی پیشرفت کردی. خیلی!


برو بیشتر پیشرفت کن. پیشرفت تر کن.




پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۸:۰۳ شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۹

گریفیندور، مرگخواران

کتی بل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۴ دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۸:۴۹ سه شنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۲
از زیر زمین
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
گریفیندور
کاربران عضو
پیام: 454
آفلاین
اوه، اینجا هم که رنگ و وارنگ تره! اربابا! اومدم اینجا... بی زحمت اینو برام نقد میکنین؟


ارباب من Lord

گر کسی مرا ببیند نتواند که ببیند چون که او قارقارو نیست!

قاقاروی بدون مو!








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.