هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۴۴ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۰

اسلیترین

سالازار اسلیترین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۰۹ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۱۷:۴۲ شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
اسلیترین
پیام: 9
آفلاین
نام: سالازار

نام خانوادگی: اسلیترین

چوب دستی: هرچی به چوب دستیم نگاه می کنم یادم نمیاد که چی توشه!

ظاهر: جون خودت همین امروز رفتم جلوی آیینه خودمو دیدما ولی اصلا یادم نمیاد چه شکلی بودم. ولی من میگم خوشگلم، شما هم بگین خوشگلم.

گروه: اسم گروهو از رو من برداشتن!

زندگینامه ی کوتاه: بالاخره رسیدیم جایی که من یادمه. دقیقم یادمه. آقا من زمانی به دنیا اومدم که جادوگر و ساحره با یه مشت مشنگ هم سفره بودن. من تا زمانی که بزرگ بشم، آقا بشم از این مسئله فشار می خوردم ولی کاری نمی کردم. چون کسی منو آدم حساب نمی کرد.
یه بار توی یه باری بودم داشتم کره ای می زدم و عشق می کردم که دیدم سه نفر سر میز دارن در مورد تاسیس یه مدرسه جادوگری حرف می زنن. همون موقع بود که یه فکر خفن به ذهنم زد. از سر جام بلند شدم و رفتم سر میزشون و خیلی جنتلمن‌طور گفتم که:
-قصد استراغ سمع نداشتم ولی صداتونو شنیدم و خواستم بگم که آیا تا حالا شنیدین تا چهار نشه، بازی نشه؟

سه نفرشون جذب جنتلمن بودن من شدن. نگاهشون دوخته شده بود به نگاه من.

-نه!
-نه!
-صد در صد نه!
-عه! واقعا نشنیدین؟ اشکال نداره الان شنیدین.

و به همین راحتی من وارد گروهشون شدم و تاسیس مدرسه رو کلید زدیم.

یکم از تاسیس گذشت و جادو آموزا سرازیر شدن و همه چی افتاد روی غلتک. دیگه وقتش شده بود که نقشه‌مو عملی کنم. رفتم سمت اتاق مدیریت. درو باز کردم. سه تا مدیر دیگه اونجا داشتن با هم حرف می زدن.

-آقا دیگه وقتشه!
-وقت چی؟
-این که جادو آموزایی که به سطح خوبی رسیدن جمع کنیم و بریم مشنگا رو به خاک و خون بکشیم.

سه صورت متعجب داشتن بهم نگاه می کردن.

-این چه حرف زشتی بود که زدی؟ پس مشنگیسم چی میشه؟ اونا هم اندازه ی ما حق بقا دارن. دیگه هیچوقت این حرف رو ازت نشنوم که ناراحت می شم و قهر می کنم.
-خب پس دلیل تاسیس این مدرسه چیه؟ مگه تربیت جادوگرا برای شکست مشنگا نیست؟
-معلومه که نه! تاسیس اینجا فقط برای گرفتن شهریه‌س! حتی تو فکر این هستیم که با شعار مشنگیسم، از مشنگایی که پتانسیل انجام جادو دارن هم دعوت کنیم که بیان. هرچی جادو آموز بیشتر، پول بیشتر!

من آدم خیلی پولداری بودم و برای همین پول آخرین چیزی بود که برام مهم بود. در نتیجه از اتاق رفتم بیرون و در رو پشتم محکم بستم. با عصبانیت رفتم سمت دستشویی تا یکم ریلکس کنم. توی دستشویی، داشتم به این فکر می کردم که این مدرسه انقد کثیفه که دستشوییش، تمیز ترین جاشه. برای همین همون لحظه، همونجا برای خودم یه تالار درست کردم.

-مگه قرار نبود یه زندگی‌نامه ی کوتاه باشه؟ کی قراره تموم بشه این حرفات؟
-کدوم حرفام؟
-همینایی که داری میگی دیگه!
-من چی گفتم؟ تو کی ای؟
-
-من اینجا چیکار می کنم؟ من الان باید برم سر قرار با هلگا! بعدا به حسابت می رسم که باعث شدی دیر به قرارم برسم.


حواس برای آدم نمی ذارن که. قبل قرار بگم که اینم شناسه ی قبلیمه:
رابستن لسترنج


تایید شد. خوش برگشتی!


ویرایش شده توسط سالازار.اسلیترین. در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۳۰ ۲۳:۵۲:۴۷
ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۳۰ ۲۳:۵۵:۵۹


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۶:۱۷ پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۰

اسلیترین، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

اسکورپیوس مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۱ پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۰
آخرین ورود:
دیروز ۲۲:۰۱:۵۸
از دست حسودا و بدخواها!
گروه:
کاربران عضو
مرگخوار
اسلیترین
ایفای نقش
ناظر انجمن
پیام: 216
آفلاین
نام: اسکورپیوس

نام خانوادگی: مالفوی

گروه: اسلایترین

چوبدستی: چوب درخت زیتون، مو بدن گراز! و ۷ نیم سانتی متر.

خصوصیات ظاهری: موهای سفید و بور، چشماش سبز- و ردای اسلایترین همیشه تنشه.

خصوصیات اخلاقی: یه خشونت طلب پر افاده و تنبله که مدام در حال اذیت کردن دیگرانه.

توضیحی از زندگی: از همون روزی که بدنیا اومد در حال ایجاد خشونت و فساد بود و هر جایی رو که به عنوان مسئولیت بهش میسپردن رو به گند میکشید و همیشه ادعای بی طرفی و بی گناهی می کرد و می گفت تقصیر اینه تقصیر اونه امکانات نداشتم سرمایه نداشتم کنترل چیزی دستم نبود و از این حرفا!
کار به جایی رسید که پدرش دراکو، اسکورپیوس رو تو اتاقش حبس کرد تا به کار های بدش فکر کنه و خودشو اصلاح کنه ولی پدراسکورپیوس در اشتباه بود.
اسکورپیوس که تمام راه های مخفی و سری عمارت مالفوی ها عین کف دستش بلد بود از عمارت فرار کرد و خودشو جایی گم و گور کرد و مشغول زورگیری و غمه کشی شد تا بتونه خودش از راه حلال درامد به دست بیاره و خرج خودشو بده.
اسکورپیوس که توی کار هاش به شهرت قابل توجه ای رسیده بود تصمیم گرفت کارش رو گسترش بده و به همین دلیل با رشوه به مقامات هاگوارتزی تونست وارد مدرسه بشه و در گروه اسلایترین بیفته.


تایید شد!


ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۲۴ ۱۶:۲۳:۴۷



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱:۱۸ پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۰

رابرت هیلیارد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۲ چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۱۷:۲۲ یکشنبه ۲ آبان ۱۴۰۰
از بغل ریش بابا دامبلدور!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 80
آفلاین
نام: رابرت هیلیارد.

گروه: ریونکلاو.

رتبه خون: دورگه.

پاترونوس: قوچ!

جارو: نیمبوس ۲۰۰۱.

چوب دستی: چوب درخت سپیدار و ریسه قلب اژدها.

ویژگی های ظاهری و اخلاقی: شوخ طبع - خسته - باحال - گاهی هم بداخلاق! - چشمانی پر رنگ تر از عسل - مو هایی فرفری و پریشون - حدودا ۱۷۰ متر.

معرفی کوتاه (شایدم بلند!): رابرت هیلیارد... معروف به رابرت بیلیارد! فردی پولکی و عاشق تجارت و کسب و کار، او یک دورگه است و پدرش یک مشنگ است اما مادرش یک اصیل زاده واقعی است! او در سنین کم عاشق تجارت بود از همان سن با کسب و کار های کوچک مانند آدامس فروشی توانست تا سنی که درخواست نامه مدرسه علوم و فنون هاگوارتز آمد و او می خواست به دنیای جادویی برود که با خود گفت: "مگه بدون پول میشه؟!" و بعد هم رفت و حسابش را که حدودا یک میاد و نیم پول داشت برداشت و به دنیای جادویی در محله هاگزمید اولین قدم های جادویی اش را گذاشت و پولش را اول به تبدیل گالیون کرد و بعد بهترین تمام وسایل را خرید!
او در سال اول و دوم هاگوارتز توانست، تجارت حل تکالیف را در مدرسه راه بیاندازد و با این کار نانش را در روغن زد اما در سال سوم، در خارج از مدرسه یک دکه زد و وارد تجارت تقلب فروشی شد و از این کار توانست پولی حدودا سه برابر سود های دفعات پیش سود کند!
در سال چهارم دیگر با این بچه بازی ها خداحافظی کرد و وارد تجارت حمل فنون شد... او تمام فنون مورد نیاز را که بهش می گفتند به آنها یاد می داد و پول خوبی به جیب می زد و سال پنجم هم بر همین روال گذشت اما در انتهای سال پنجم او تصمیم می گیرد وارد تجارتی بهتر و قوی تر و پر پول تر شود بنابراین وارد تجارت قاچاق اسلحه جادویی تیر به همه جا انداز شد و هر روز نونش بیشتر از قبل در روغن غرق می شد، تا اینکه دیگر دوران تحصیل تمام شد و او وارد تجارت قاچاق جدید و مدرن جادوی سیاه شد و شروع به خدمت به ارباب با تمام جان کرد! و گفت: ارباب جان من است!



تایید شد. خوش اومدین!


ویرایش شده توسط Beaver در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۲۴ ۱:۲۷:۲۶
ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۲۴ ۵:۰۹:۴۳

بابا دامبلدور!

یه ریونی خفن...

Only Raven


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۰:۳۵ شنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۰

الکس وندزبری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۱ چهارشنبه ۱۹ خرداد ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۱۷:۴۸ یکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 39
آفلاین
نام: الکس

نام خانوادگی: وندزبری

گروه: گریفیندور

سن: ۱۵ سال

چوب دستی: چوب لورل، ۱۱ و نیم اینچ، تقریبا انعطاف پذیر، با هسته‌ی قلب اژدها

پاترونوس: سمور جنگلی

گونه: ماگل زاده

توانایی ها: توانایی در اجرای انواع جادو ها، توانایی در درست کردن انواع معجون ها، توانایی حل مسئله در سخت ترین شرایط و ارزیابی موقعیت ها

علاقه مندی ها: خواندن کتاب های ماگل ها و جادوگرها، کشیدن نقاشی های جادویی

ویژگی های ظاهری: پوست سفید و گونه هایی گلگون، موهایی قرمز و فرفری، قد نسبتا بلند و اندامی لاغر، دست هایی ظریف و انگشتانی کشیده و چشمانی پر از مهر و محبت دارد.

ویژگی های اخلاقی: فردی گوشه گیر و منزوی است و دوستان زیادی ندارد. اما به شدت به همان عده کم وفادار و متعهد است. در همه حال به دنبال رعایت اصول انسانی است. از جادوی سیاه نفرت قلبی دارد و ارباب تاریکی ها را فردی می داند که به خاطر رنج هایش رو به کشتن انسان های بی گناه آورده است. فردی مهربان و پر احساس است و سعی می کند هرگز کسی را از خودش نرنجاند. گاهی از رفتار آدم ها به خاطر ماگل زاده بودن و تفاوت هایی که دارد به تنگ می آید. هرگز عصبانی نمی شود و سعی می کند در همه مواقع بهترین راه حل را برای حل مشکلش برگزیند. فردی است که در اکثر اوقات پیرو منطق است اما گاهی همه جیز را به دست احساسش می سپارد. شجاع و ریسک پذیر است و در موقعیت های حساس حرکت های ذکاوتمندانه ای انجام می دهد. همچنین می توان گفت او نسبتا باهوش است.

توضیحات: او فرزند پدر و مادری معلم است و خواهر یا برادری ندارد. خانه و خانواده او بسیار گرم و صمیمی هستند و پدر و مادرش هر دو او را بسیار دوست دارند؛ البته که این احساس متقابل است. الکس پیش از دریافت دعوتنامه از هاگوارتز در مدرسه نیز به خاطر تفاوت هایش فردی گوشه گیر بود. در هاگوارتز به عنوان دانش آموزی مسئولیت پذیر شناخته شده است و مقاله هایش همواره باعث تعجب اساتید است.


متأسفانه فرایند ورودتون به ایفای نقش خیلی طول کشیده و با توجه به موارد ذکر شده در این اطلاعیه،

تایید نشد.


با توجه به اینکه اصلاحاتی توی میزان ظرفیت‌ گروه‌ها انجام شده،

تایید شد.



ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۱۹ ۱۱:۰۴:۴۱
ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۱۹ ۱۷:۰۳:۲۷


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۵۹ جمعه ۱۸ تیر ۱۴۰۰

لی‌لی لونا پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۷ یکشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۴:۴۱ شنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 30
آفلاین
سلام سلام!! :))
بعد سه چهار سال اومدم دسترسی و نقشمو لی لیو پس بگیرم

نام و نام خانوادگی: لی لی لونا پاتر
گروه: گریفندور
اصلیت: اصیل زاده
سن 19
قد: 160
وزن: 50
چوبدستی: 73 سانت عشکی با طرح های یادگاران مرگ از چوب درخت مرگ
پاترونوس: اژدها
ظاهر: موهام در اصل قرمزه ولی طلایی کردمشون. چشمای زمردی درخشان خوشگل کشیده و لبای قلوه ای و دماغ کوچیک سربالایی دارم رنگ پوستم در اصل سفیده که گندومی خوشگلش کردم
اخلاق: مهربونم ولی فقط با اونایی که دوسشون دارم
ویژگی: خرخون و قوی با روحیه ی پسرونه و شیطون
مورد علاقه: رنگ سبز پدرم و داداش جیمز و داداش تدی و اسکورپیوس نامرد که عاشق روزیه از مار خوشم میاد و عاشق اسلیترین و گریفندورم
زندگی:
توی دره ی گودریک زندگی میکنم و تک دخترم و لوس بابامم. قبل 11 سالگی با رز ویزلی کک و مکی سرجنگ داشتیم چون مثل زندایی هرمیون ادعا میکنه که باهوشه.
وقتی رفتم هاگوارتز با آلیس لانگ باتم دوست شدم و سعی میکردم خودم رو به گروه غارتگان ثابت کنم ولی نذاشتن که نذاشتن.
روی اسکورپیوس رفیق داداشم کراش زدم ولی خورد به دیوار هیچ... پسره ی لولوخورخوره با رز لولوخورخوره تر از خودش دوست شد.
دختر شیطون و خشن با روحیه ی پسرونه هستم برای همین مشتی بهشون زدم.
12 سالم که شد پدر و مادرم طلاق گرفتن و با پدرم برای ماموریتی به ایران اومدیم. توی مدرسه ی جادوگری ایران عاشق شاهزاده شون شدم و سعی کردم با معجون عشق عاشق خودم کنم ولی فهمیدن و منو انداختن یه زندان درست عین ازباکان برام شیش هفت سال حبس بریدن.
حالا که توی 19 سالگی ازاد شدم تبدیل به یه جادوگر سیاه و خطرناک شدم. ها ها ها...!!


متاسفانه این شخصیت توسط ایشون گرفته شده. لطفا شخصیت دیگه‌ای رو انتخاب کنین.
تایید نشد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۱۸ ۲۰:۵۹:۲۶

لی لی لونا پاتر

قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!

اصیل زاده امد
خون لجنی ها فرار کنید !!!


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۴۸ جمعه ۱۸ تیر ۱۴۰۰

جسیکا ترینگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۶ پنجشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۱:۴۵ جمعه ۳ شهریور ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 39
آفلاین
نام : جسیکا
نام خانوادگی : ترینگ
چوبدستی : چوب درخت بلوط و موی تک شاخ
سن : 11 سال
سال اول هاگوارتز
گروه : هافلپاف
جارو : آذرخش
ویژگی ها : او یک دختر دگرگون نما و همینطور حیوان نما است که به ققنوس تبدیل می شود . او همیشه با چشم ها و موهایی به قرمزی خون ظاهر می شود و معمولا اکثرا از اون می ترسند اما در واقع او اصلا خطرناک نیست فقط کمی شیطون است و کارهای غیر قانونی انجام می دهد و خب... یکم با دوستانش دردسر درست می کنند و البته که هیچ وقت لو نمی رود .
راجب زندگی او : مادر و سه خواهر و سه برادرش مشنگ هستند ولی او و پدرش و برادر بزرگترش جادوگر هستند . برادر بزرگترش فارغ التحصیل شده و در وزارت سحر و جادو کار می کند . وقتی نامه هاگوارتز به ادنا رسید لوستر منفجر شدددد جادوی او بسیار کم و تا حدودی غیر قابل کنترل هست و به این دلیل پنهان کردنش از مشنگ ها کمی سخت است ولی خب پدرش همیشه می تواند به راحتی یک ورد فراموشی روی کسی اجرا کند . او از مرگ خوار ها متنفر است و جنگیدن را دوست دارد . همینطور خوب جارو سواری می کند و بسیار بازی کوییدیچ را دوست دارد و خیلی دوست دارد محاجم باشد . اون شجاع و باهوش است و عاشق ورد ها است .



تایید شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۱۸ ۲۰:۵۶:۲۵


در کشاکش شجاعت و اصالت، در هیاهوی هوش و ذکاوت، اتحاد و پشتکار سو سو میزنند...فرزندان هلگا میدرخشند!
تصویر کوچک شده
بله تا زنده ایم واسه هافل می جنگیم.
123 هافل برنده می شه !


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۷:۳۴ چهارشنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۰

پانسی پارکینسون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۶ سه شنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۱۱:۵۷ شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۰
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 6
آفلاین
نام: پانسی پارکینسون

گروه: اسلیترین

ملیت: بریتانیایی

رتبه خون: اصیل زاده

جنسیت: مونث، ساحره

جبهه: سیاه (مرگخوار)

پاترونوس: ببر

حیوان خانگی: خرگوشی سفید به نام "اِما"

توانایی های ویژه: یک توانایی خاص او که همه را متعجب ساخته، این است که او می تواند دروغ را تشخیص دهد(اگر کسی دروغ بگوید، با کمک انرژی های ارسال شده از ذهن او، متوجه می شود که دروغ می گوید یا خیر)

چوبدستی: چوب گردو، ۳۰ سانت، مغزی موی پریزاد و پوسته ی تخم اژدها

جارو: نیمبوس ۲۰۰۱

مشخصات ظاهری: داری مو های متوسط که تا روی شانه های او ادامه دارد و همیشه فرق وسط است، پوستی سفید و چشم هایی سیاه

مشخصات اخلاقی: باهوش و بسیار زیرک، رفتاری تند با همه به غیر از دوستانش دارد، بسیار جدی ست، معمولا دختری ساکت و آرام است،اما اگر به او یا دوستانش توهین شود، نمی تواند ساکت بنشیند، معمولا خیلی توی ذوق بقیه می زند

علایق: جادوی سیاه، ضد حال زدن به بقیه
رنگ های تیره را ترجیح می دهد

----
در لندن، در خانواده ای ثروتمند متولد شد و در یازده سالگی به هاگوارتز رفت و در اسلیترین افتاد.
بعد از آن عضو انجمن اصیل زادگان شد.
در سال هشتم، به نفع ولدمورت، گفت که هری را به لرد تحویل دهند و این باعث شد بسیاری از جادو آموزان روی او چوبدستی بکشند و کل گروه اسلیترین به سیاه چال فرستاده شود.
که بعد پانسی و بقیه اسلیترینی ها در نبرد هاگوارتز به دست دریکو،بلیز و گویل از سیاه چال نجات پیدا کردند.


تایید شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۱۶ ۹:۳۱:۰۳

اصالت و قدرت برای لحظه اوج ! به یک باره خاموشی ما برای دگرگونی شما ...

بهتر است به یک باره خاموش شد تا ذره ذره محو شد ...

تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۳۳ یکشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۰

میوکی سوجی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۴ یکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۳:۰۸ پنجشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۱
از تو کتابا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 100
آفلاین
ام...
سلام -~-
راستش من چند دقیقه‌ای پیش اومدم تو سایت دیدم دسترسیم رو گرفتن نمی‌تونم جایی پست بفرستم و میشه بپرسم چرا؟-~-
راستش نفهمیدم واقعا کجا برم-~-
فعلا گفتم اینجا بگم ...-~-


سلام.
لطفا پیام‌شخصی‌ای که ارسال کردم رو بخون. دسترسی ریونکلاو و ایفای نقش هم داده شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۱۳ ۲۲:۰۰:۰۴

حالا امضا به چه دردی می‌خوره؟


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۴۶ چهارشنبه ۹ تیر ۱۴۰۰

پیوزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۳۰ پنجشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۰:۳۵ یکشنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۰
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 2
آفلاین
سلام لطفا دسترسی گروهم رو بهم برگردونید

انجام شد، خوش برگشتید!


ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۱۰ ۶:۲۶:۴۸


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۴۳ سه شنبه ۸ تیر ۱۴۰۰

آبرفورث دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۲ سه شنبه ۱۹ دی ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۰:۴۷ یکشنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۱
از کافه هاگزهد
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
پیام: 514
آفلاین
سلام

نام : آبرفورث دامبلدور

چوبدستی : مغزش ریسه قلب اژدها با جنسی مخلوط از چوب درخت بید مجنون و صدف با رگه های طلایی

از قدیمترین اعضای محفل ققنوس

گروه : گریفندور

علائق : دوئل ، رسیدگی به کارهای کافه، مراقبت از بزها ، قدم زدن در هاگزمید ، تعریف کردن زندگی و خاطراتم برای دیگران مخصوصا خاطره ی جنگ با ولدمورت و کمک هایی که به هری و هرمیون و رون کردم.

معرفی:
من پسر کوچکتر پرسیوال و کندرا هستم. بردار بزرگترم آلبوس که خیلی دلم براش تنگ شده رو همه میشناسن و تا همیشه اسمش و کاراش یاد همه میمونه.
خواهری داشتم به اسم آریانا که متاسفانه اون هم کشته شد.
اگه خواستین زندیگمو براتون تعریف کنم بیاید به کافه هاگزهد. البته وسط روز نیاید چون شلوغه و خیلی کاردارم.
بیشتر بزهام به دلیل بیماری از بین رفتن.
گاهی به هری و هرمیون و رون سر میزنم یا ازشون میخوام که بیان و با هم خاطرات گذشته رو مرور کنیم.
آل پسر هری هم خیلی میاد پیشم و من هم همیشه آلبوس صداش میزنم به یاد برادرم.
اگه بخوام از جنگ ها و دوئل هام بگم یا کارایی که تو محفل ققنوس میکردیم یا جر و بحث هام با آلبوس و خیلی چیزای دیگه حوصلتون سر میره. پس همونطور که گفتم اگه دوست داشتین بیاین کافه هاگزهد


تایید شد.
خوش برگشتی.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۹ ۱۳:۱۷:۴۰

تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.