هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱:۲۲ جمعه ۱۸ تیر ۱۴۰۰

ریونکلاو، مرگخواران

لیسا تورپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۶ چهارشنبه ۱ دی ۱۳۹۵
آخرین ورود:
امروز ۳:۰۶:۴۷
از من فاصله بگیر! نمیخوام ریختتو ببینم.
گروه:
کاربران عضو
ریونکلاو
ایفای نقش
مرگخوار
پیام: 539
آفلاین
سلام ارباب.
این پستو نقد میکنین؟
کار بدی کردم که سوژه رو به سمتی پیش بردم که کله زخمی هری پاتر نبود؟
سوژه الکی طولانی نشد؟

خدافظ ارباب.


قهر،قهر،قهر تا روز قیامت!


پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲۱:۵۳ پنجشنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۰۳:۴۴ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6959
آفلاین
سلام آلانیس.


بلی. نقد می نماییم!

بررسی پست شماره 589 زندگی به سبک سیاه، آلانیس شپلی:


نقل قول:
- آره آره من خوبم . فقط ..خب ...چیزه ..حساسیت دارم به .. اوم.. به ..گرد و خاک . آره ! به گرد و خاک حساسیت دارم چون می رن تو موهام و تار های صوتی ام را تغییر می دهند و .. آره دیگه .. یک همچین چیزی.
شروع شما شروع درستی بود. البته شروع غلط معمولا نداریم. مگه این که یکی کلا از سوژ بی خبر باشه. شروع خوب و متوسط و بد داریم. این یکی از نوع خوبش بود. آخر پست قبلی موقعیتی پیش اومده و سوالی پرسیده شده. برای از بین نبردن هیجان اون صحنه، بهتره صحنه رو بدون تغییر ادامه بدیم. مثلا اینجا زیاد جالب نیست که بریم در مورد سرو وضع یکی از شخصیت ها توضیح بدیم.
حالا چیکار می شه کرد که این شروع درست، جالب هم باشه؟
می شه کمی از سادگی درش آورد. لینی می تونست کمی بیشتر هول بشه... بیشتر چرت و پرت بگه. جمله هاش مسخره تر باشن.


نقل قول:
لینی برای واقعی تر کردن موضوع ادامه داد : و دستور می دم همه جا را تمیز تمیز کنید تا حساسیت نداشته باشم. از ساختمون وزارت شروع کنید.

مأموران پس از تکان دادن سرشان برای جارو رفتند.
این قسمت برای یه سوژه دیگه می تونست خیلی بد و اشتباه باشه. چون مسیر سوژه رو عوض می کنه. ولی توی این سوژه خوب بود. چون مامورا یه جورایی مزاحم بودن. این که بفرستیمشون دنبال نخود سیاه، کار مفیدیه.


نقل قول:
پیتر پس از نگاه زشتی به لینی گفت : امکان نداره این کارو بکنم . تقصیر تو بود ! چرا عطسه کردی؟

- مگه میتونم انتخاب کنم کی عطسه کنم؟ .
توی داستان، موقعیت هایی وجود داره که حالت ها و احساست شخصیت هاتون کمی می تونه شدید تر باشه. این احساسات شدیده که معمولا تبدیل به طنز می شه و داستان رو جالب تر می کنه. اینجا هر دو شخصیت می تونستن کمی بیشتر احساساتشونو بروز بدن. وقتی می گم "از سادگی درشون بیارین" منظورم همچین چیزیه. حتی شکلک هم می تونست کمک کننده باشه.


نقل قول:
- آره.

- چی ؟ یعنی تو میتونی ؟ بذار ببینیم.

لحطه ای بعد کپه ای خاک بر روی پیتر فرود آمد.

- وای چی کار می کنی ؟ واقعا که !
این قسمت خیلی خالی مونده. زیادی تیتر وار صحنه رو نوشتین. این صحنه کمی توضیح لازم داشت. باید توصیف می کردین که چی شد و چطوری شد. دیالوگ براش کافی نبود. صحنه ها رو سریع رد نکنین. به جای رد شدن ازشون، دقت کنین که از کجاش می شه استفاده کرد!


نقل قول:
- فکر میکنم یک چیزی پشت اون اتاقک دیدم .

-چی بود؟
- وای نه!
-مأمور بود؟

بلاتریکس جواب داد : آره. فکرکنم ما را دید.
اینجاش کمی مبهم بود. خود صحنه نه. هدفش مبهم بود. مامور اینا رو ببینه که چی بشه؟ تحت تعقیب که نیستن.
گذشته از این، اگه قرار بود مامورا برگردن، برای چی دورشون کردیم؟

برای نوشتن آخر پست، باید دقت کنیم که الان سوژه احتیاج به چی داره؟
بهتره جو رو آروم کنیم؟
یه موقعیت بسازیم؟
یه مسیر جدید براش تعیین کنیم؟
این سوژه احتیاج به یه سرنخ داشت. که نفر بعدی بگیره و جلو بره. حضور مامور یا مامورا هم می تونه یه سرنخ باشه؛ ولی به این شرط که کمی جلوتر بره و مسیر رو مشخص تر کنه. این که مامور چی دیده و بعدش می تونه چطوری ادامه پیدا کنه.


پست ساده بود. خیلی ساده. اتفاقا ساده. دیالوگ ها ساده. شخصیت ها ساده.
برای شروع، یه جنبه از داستان باید تقویت بشه. یا طنزش قوی بشه. یا صحنه ها جالب بشه. یا شخصیت ها پررنگ بشن. هر کدوم از اینا می تونه نوشته رو جذاب کنه. نوشتن در مورد شخصیت ها کمی آسون تره. به شخصیت ها بیشتر توجه کنین. از خودشون و ویژگی هاشون استفاده کنین.


شکلکاتون کمه. "کم" رو با توجه به محتوای پست گفتم. بیشتر لازم داشت. می تونست کمی انرژی به پست بده.


به نظر من برای شروع دو سه تا سوژه رو بخونین. بعد فکر کنین با کدوم شخصیت می شه کار یا حرکت جالبی توی این سوژه انجام داد. شخصیتی که توی سوژه هست یا خودمون می تونیم واردش کنیم.
کمی هم روی صحنه ها بیشتر توقف کنین. بیشتر توضیحشون بدین.


موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۳:۴۵ چهارشنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۰

آلانیس شپلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۳۹ چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 128
آفلاین
سلام
نقد می کنید؟
با تشکر



پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۳:۱۵ جمعه ۱۱ تیر ۱۴۰۰

ویزنگاموت، مرگخواران

بلاتریکس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱:۴۴:۵۴ یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲
از زير سايه لرد سياه
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 828
آفلاین
بررسی پست شماره ۴۲۸ مرگخواران دریایی، لوسی ویزلی:

لوسی عزیز تو آخرین نقدی که برات انجام دادم، در مورد سوژه‌ها و نحوه پیشبردشون باهات صحبت کردم و ازت خواستم رو این موضوع تمرکز کنی و سعی کنی بدون اینکه تغییری تو سوژه پیش بیاد، پست بزنی. تو پست قبلی که درخواست نقد دادی و لرد زحمت نقدش رو کشیدن، به این موضوع توجه کرده بودی، یعنی به جای جلو بردن سوژه، از موقعیت استفاده کرده بودی. اما بیا ببینیم در مورد این ‌پست هم این کار رو کردی یا نه.

نقل قول:
-یه کاری بکنین منو خورد!
-چیکار کنیم؟

اما دیگر دیر شده بود،کوسه در یک حرکت بلاتریکس رو نوش جان کرد و دور شد.

شروع پستت قابل قبول بود.
همینجا دو تا نکته بهت بگم... اول اینکه وقتی میگیم به سوژه شخصیت‌ها توجه کنین، منظورمون چیه؟
مثلا همین بلاتریکس... شخصیت جدی و خشنی داره. همچین شخصیتی وقتی یه کوسه داره میاد سمتش بخورتش، به نظرت چیکار می‌کنه؟ جیغ می‌کشه و از بقیه کمک می‌خواد؟ اگر این پست من بود، بلاتریکس پستم شروع می‌کرد به تهدید کردن کوسه و زمین و زمان که حق نداری من رو بخوری و من فلانی‌ام و از این حرف ها.
نکته دوم این که استفاده از موقعیت رو اینجا می‌شد انجام داد. می‌شد یه پست کامل راجع به بحث کوسه و بلاتریکس نوشت. اینجا دنیای جادوییه... کوسه می‌تونه حرف بزنه، درخواست داشته باشه، لج کنه. یا اصلا با اینا دوست بشه!
برگردیم سراغ کاری که شما کردی. اشتباه نبود، بخاطر همین گفتم شروع پست قابل قبوله. می‌تونست قوی‌تر باشه، اما همین که نوشتی هم مشکلی نداره.

نقل قول:
-خب بلا رو خورد راحت شدیم دیگه...میشه برگردیم پیش وحشی های باکمالات؟
همه نگاه زهر آلودی به رودولف انداختند و پیتر که احساس مسئولیت می کرد، به جای بلا کروشیویی رو به سمت رودولف روانه کرد.

دیالوگ رودولف عالی بود. دقیقا بهترین استفاده رو از شخصیت رودولف کردی. آفرین. اما برای شکلکش انتخاب های بهتری هم وجود داشت.
پیترت هم خیلی خوب بود. برای من دقیقا یادآور پیتر چت باکس بود. به نظر من این بخش، نقطه قوت پستت بود. توصیف شخصیت‌های خیلی خوب و طنز کافی! اما یه مشکلی داشت که اسمش مشکل هم نیست البته... یه ایراد کوچیک.
یادت باشه وقتی می‌خوای بعد دیالوگ، توضیح و توصیفی بنویسی، بینشون یه خط فاصله بذاری که از هم جدا بشن.

-خب بلا رو خورد راحت شدیم دیگه...میشه برگردیم پیش وحشی های باکمالات؟

همه نگاه زهر آلودی به رودولف انداختند و پیتر که احساس مسئولیت می کرد، به جای بلا کروشیویی رو به سمت رودولف روانه کرد.


البته این کار رو تو تمام پست انجام دادی، اینجا احتمالا از دستت در رفته که انجام ندادی.

نقل قول:
رودولف همانطور از درد بندری می رفت داد زد:
-بلا جانشین انتخاب کرده؟ ای بگم مرلین چیکارت نکنه...آآآآآآآآآآ

اگر این پستت پست دوئل بود یا قرار بود به هر دلیلی امتیاز دهی بشه، به نظر من امتیازی که می‌گرفت برای بخش اول پستت که میشه تا قبل این تیکه می‌بود.
جمله‌ای که در مورد رودولف نوشتی، یه «که» کم داشت و این بخش «از درد بندری می‌رفت» هم خوب نبود. می‌تونستی خیلی قشنگ تر توصیفش کنی. اما بخش اول دیالوگ رودولف خوب بود.

نقل قول:
مرگخوران به دور و بر نگاه کردند،شب بود و دریا ترسناک بود. جلبک های بلند خش و خش می کردند،ماهی مثل لکه های سیاهی از زیر پایشان رد می شدند،صخره ها مثل هیولا بودند،دریا نه سری داشت و نه تهی و ...

اینجا یه صحنه توصیف کردی، صحنه‌ای که می‌‌تونست به یکی از نقاط قوت پستت تبدیل بشه، اما نشده.
نقل قول:
مرگخوران به دور و بر نگاه کردند،شب بود و دریا ترسناک بود.

«شب بود و دریا ترسناک بود» یه جوریه... می‌شد نوشت: دریا در شب ترسناک بود.
نقل قول:
جلبک های بلند خش و خش می کردند،

جلبک مگه خش خش می‌کنه؟!

وقتی یه صحنه داری توصیف می‌کنی که قراره حسی رو به خواننده القا کنه، باید بهش زمان بدی تا خواننده بتونه تاثیر هر جمله رو حس کنه و اون صحنه جلوی چشمش شکل بگیره. این خیلی کار راحتیه. کافیه فقط بین جمله ها فاصله بذاری.

مرگخوران به دور و برشان نگاه کردند.
شب بود و دریا ترسناک بود.
جلبک های بلند خش و خش می کردند.
ماهی‌ها مثل لکه های سیاهی از زیر پایشان رد می شدند.
صخره ها مثل هیولا بودند.
دریا نه سری داشت و نه تهی و ...


من الان فقط جمله‌هات رو جدا کردم از هم تا منظور حرفم رو بهتر متوجه بشی. اما خب کلا باید برای این بخش وقت بیشتری می‌ذاشتی تا توصیف بهتری انجام بدی. اگر من بودم اینجوری می‌نوشتم:

مرگخوران به دور و برشان نگاه کردند.
در تاریکی شب، دریا ترسناک تر از هروقت دیگری بود.
شاخه درختان با هر وزش باد خش خش می‌کردند.
ماهی‌ها مثل لکه های سیاهی از زیر پایشان رد می‌شدند.
صخره ها همچون هیولاهای غول پیکر دور تا دورشان را احاطه کرده بودند.

این اولین چیزی بود که ذهن من رسید. قطعا شما اگر وقت بذاری و بشینی فکر کنی بهتر این این رو می‌تونی بنویسی.

به نسبت قبل خیلی بهتر سوژه رو کنترل کردی.
توجهت به شخصیت‌ها و سوژه‌هاشون بیشتر شده و طنزت هم پیشرفت خوبی داشته.
سعی کن برای انتخاب کلمات و افعالت وقت بذاری. اولش ممکنه کمی سخت باشه برات، اما بعد یه مدت به طور خودکار این کار رو انجام میدی و دیگه لازم نیست براش وقت بذاری.

موفق باشی.


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۸:۰۸ چهارشنبه ۹ تیر ۱۴۰۰

لوسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۰۶ سه شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۲۲:۱۶ دوشنبه ۱ خرداد ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 252
آفلاین
سلام بر لرد خیلی سیاه!
این اشانتیون روی سفارشتون بوده.
نقدشم بکنید که عالیه


سلام لوسی سلام!

جواب سلام دادیم.

سرمونم کلاه گذاشتی. سفارشی نرسید. درخواست نقد رسید.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۹ ۱۵:۴۲:۵۵

قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲۲:۳۳ پنجشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۰۳:۴۴ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6959
آفلاین
ما سلام می کنیم.

بررسی پست شماره 345 نیروگاه اتمی، مروپ گانت:


خیلی ممنون برای خلاصه. از وقتی مجبور شدیم با گوشی فعالیت کنیم به اهمیت خلاصه ها پی بردیم. چون نوشتن و پست زدن خیلی آسونه. ولی خوندن پست های قبلی واقعا سخته.
خلاصه خوب و کاملی هم بود.


نقل قول:
-ما از مرگ نفرت داریم اما مدت های مدیدیست که خود را به موش مردگی زده ایم!
شروع خیلی خوبی بود. طنزش خوب بود. متناسب با شخصیت بود. موقعیت رو خیلی خوب توضیح می داد. همیشه می گم بهتره در شروع پست، یه سرنخی در مورد سبک و توانایی خودمون به خواننده بدیم. البته جایی که سوژه و موقعیت اجازه بده. این جا هم همین اتفاق افتاده.


نقل قول:
دستان و پاهای مبارک ما که در هوا شناورند و در اثر کاهش جریان خون در رگ هایشان دچار مقادیر زیادی خشکی و سیاهی شده اند. این علائم به ما نشان می دهد که دیگر در کل زندگیمان نباید به نقشه یک پیرمرد ریشو یا غیر ریشو توجه ای کنیم.
توجهی کنیم... که اهمیت خاصی هم نداره. وقتی محتوای نوشته قوی باشه، اینجور اشتباهای ساده و کوچیک، کم اهمیت می شن. این توضیح هم خیلی خوب بود. طرز حرف زدن لرد هم از نظر جمله بندی و هم محتواش خیلی خوب بود.


نقل قول:
دامبلدور به پرنده ای که بر روی کف پای لرد سیاه در حال غذا دادن به جوجه های خود در لانه گرم و نرمشان بود نگاهی انداخت.
این صحنه خیلی خوب بود. حیف نبود به این سرعت ازش رد بشیم؟ می شد به عنوان یه صحنه مستقل توضیحش داد. این سوژه کوچولو حتی اونقدر جا داشت که می تونست کل پست رو تشکیل بده. اینجور وقتا باید انتخاب کنیم که هدفمون چیه. اگه هدف، پیش بردن سوژه باشه می شه از بعضی موقعیت ها و صحنه ها چشم پوشی کرد.


نقل قول:
-تام، پسرم، انسان های موفق در تاریخ افرادی بودند که با شکست نقشه هاشون هیچ وقت تسلیم نشدند بلکه دفعه بعد با نقشه ای بهتر دوباره از اول تلاش کردند.
آه... نصیحت های خسته کننده دامبلدور! اینم مناسب شخصیتش بود.


نقل قول:
یک کرم از نوک پرنده مادر رها شد و بر روی سر لرد فرود آمد.
خیلی خوب بود. خیلی وقتا نویسنده ها می خوان توضیحی بدن، ولی حرفی پیدا نمی کنن. اجبارا شخصیت ها رو وادار به حرکات اضافه و بی دلیل می کنن. همینجوری می شه توی موقعیت ها، صحنه های خوب برای توصیف، پیدا کرد.


نقل قول:
-فعلا که فقط ما داریم تلاش می کنیم. چطور است این بار تو تلاش کنی؟
خیلی خوب بود.


نقل قول:
لرد سیاه از جا بلند شد و لانه پرنده را به دامبلدور داد.

-باشه پسرم. من که به این نقشه اعتماد کامل دارم.

و ناگهان جسم پیرمرد با همان آغوش باز بر روی زمین نقش بست.
توضیح به نظر کم میاد. ولی کم نیست. کاملا کافیه. حتی همین کم بودنش باعث تاثیرش می شه.
یه مورد دیگه که اینجا و توی کل پست دیده می شه سیاه نویسیه. سیاه نوشتین، ولی این باعث نشده طنز پست تاثیر منفی بگیره یا در مورد بالا بردن یه جبهه یا پایین آوردن یکی زیاده روی بشه. دلیلش اینه که روی سیاه نوشتن تمرکز نکردین. جایی که موقعیت پیش اومده، ازش استفاده کردین.


نقل قول:
-خودمان را شکر نکند جدی جدی مردی؟!
جمله با خودش تضاد داره. چون احساسات لرد هم تضاد داره. دلش می خواد دامبلدور مرده باشه ولی تو این موقعیت، به نفعش نیست که مرده باشه. برای همینه که این تضاد درسته.


آخر پست خیلی خوب بود. نفر بعد آزادانه می تونه انتخاب کنه که دامبلدور مرده باشه، بیهوش شده باشه یا صرفا زیادی در نقشش فرو رفته باشه. هر سه انتخاب هم می تونه جالب باشه.

طنز پستتون خوب بود.

شخصیت ها خوب بودن. شخصیت لرد عالی بود.

سوژه خوب پیش رفته.

شکلک ها به جا و مناسب بودن.


انتظار دیگه ای هم نداشتیم راستش. از اول مشخص بود اینجوری می شه. شما تجربه کافی دارین و خوب می نویسین.




ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۰/۳/۲۷ ۲۲:۳۷:۰۲



پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۷:۱۲ پنجشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۰

اسلیترین، مرگخواران

مروپ گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۸ شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
امروز ۱۸:۳۳:۲۶
از زیر سایه عزیز مامان
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ایفای نقش
مرگخوار
پیام: 436
آفلاین
سلام عزیز مامان.

ممنون میشم لطف کنید اینو نقد کنید.




پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۵:۰۲ یکشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۰

گریفیندور، مرگخواران

پیتر جونز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۳ دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۹:۴۱:۵۲ پنجشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۲
از محله ی جادوگران جوان تحت آموزش هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
گریفیندور
پیام: 234
آفلاین
مای ارباب!
ارباب چرا حس میکنم این چندوقته در حاشیه‌این؟ منافقا در تلاش برای ضعیف کردن دسترسیتون به سایت هستن؟ ارباب به هکتور بگم منافقارو ذوب کنه؟
براتون بسته اومده، گفتن بهتون بدمش، منم چون پیتری هستم وظیفه‌شناس براتون آوردمش و اصلا توشو نگاه نکردم. فقط فهمیدم یه پست قابل نقده. وگرنه اصلا نگاه نکردم توشو. بله.
اون چیزی که درموردش بهم گفتینو سعی کردم تو پستای اخیرم رعایت کنم، و امیدوارم که توی این پست هم تا حد زیادی کم شده باشه.
و اگه میشه خصوصی بفرستینش. ممنون!

بازم طولانی شد. سیاه‌ترین بمونین!


با نظر شما مخالفیم. مخصوصا با قسمت حاشیه.
با وجود نداشتن دسترسی و قطع و وصل شدن، هنوزم بیشتر از همه هستیم. یه خط ویرایش به اندازه ده پست وقتمونو می گیره الان. ولی تاثیری روی فعالیت و حضورمون نذاشته.

نقد رو امروز می فرستیم. همون روزی که درخواست کردین. کاش همه همینقدر در حاشیه باشن.



نقد شما رو ساعاتی پیش با گودزیلا فرستادیم. قبلش هم فلفل به خوردش دادیم. خشمگین شد. ممکنه شما رو ببلعه. چنین افکاری در سر داشت. ولی ما مایل نیستیم ببلعه. در رو باز نکنین. بگین نقد رو از زیر در بندازه توی خونه.


ویرایش شده توسط پیتر جونز در تاریخ ۱۴۰۰/۳/۲۳ ۱۵:۰۶:۴۵
ویرایش شده توسط پیتر جونز در تاریخ ۱۴۰۰/۳/۲۳ ۱۵:۰۷:۲۴
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۰/۳/۲۳ ۱۶:۱۶:۱۵
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۰/۳/۲۳ ۲۲:۳۹:۴۶



پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲۳:۱۴ جمعه ۲۱ خرداد ۱۴۰۰

مرگخواران

الکساندرا ایوانوا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۸ پنجشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۳:۳۷:۱۴ یکشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۳
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 312
آفلاین
سلام ارباب خوبید؟!

ارباب اینو نقد میکنید؟!


سلام ایوا.

نه... نقد نمی کنیم!


وقت نقد کردنشه، اومده نقد می خواد.

نقد شما رو با بلاجری خشمگین فرستادیم. به عنوان دستمزد باید اجازه بدی چند ضربه بهت بزنه.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۰/۳/۲۲ ۲۲:۰۹:۰۹



پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲۳:۰۴ پنجشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۰۳:۴۴ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6959
آفلاین
لوسی!


نقل قول:
سلام دوباره بر لرد خیلی سیاه!(از ایزابلا یاد گرفتم! )
سلام.
بله بله... چیزای خوبی یاد گرفتین.


بررسی پست شماره 210 گلخانه تاریک، لوسی ویزلی:


نقل قول:
-بده،ایوا تو بخور!
ایوا که معلوم بود نسبت به معجون قهوه حس خوبی ندارد گفت
-نه نمیخوام! اینو نمیخورم!
آخر هر جمله ای علامت می ذاریم. هر جمله ای بدون استثنا. اینو قبلا هم گفته بودم. الان علامت بعد از "گفت" کو؟


شروعت ساده بود. ایراد و اشکال بزرگی نداشت، ولی این سادگی می تونه خواننده رو کمی دلزده کنه. برای همین بهتره شروعمون حداقل یه عنصر جذب کننده داشته باشه. یه دیالوگ جالب، یه طنز خوب یا هر چیزی که بتونه خواننده رو جذب کنه.


نقل قول:
بعد لیوان را از دست هکتور گرفت و یک ضرب بالا رفت بعد از خوردن،متوجه مزه ی تلخ زهر ماریه قهوه شده و قهوه رو توی صورت ایزابلا که تازه وارد اتاق شده بود تا از هکتور نظرش را درباره ی قهوه بپرسد،تف کرد.

اما چون بار اولش بود که قهوه میخورد اثر آن سریع شروع شد.(انرژی زیاد)

و حالا هکتور و بقیه شاهد کتی ای بودند که با فرمت دور اتاق می دویید.
اینجا دنیای جادوییه. انرژی زیاد و دویدن دور اتاق، خیلی ساده اس. چرا خودتو محدود می کنی؟ قهوه می تونست هر اثر عجیب و غریبی روی کتی بذاره. حتی یه تغییر کوچیک مثل این که به جای دویدن، دور اتاق پرواز کنه، جالب ترش می کرد.
هر جایی که فرصتش رو داشتین، از ساده نوشتن و صحنه های معمولی فاصله بگیرین. بذارین خلاقیتتون اینجوری پرورش پیدا کنه. وقتی داستانتون هم توی دنیای جادوییه و هم طنزه، زیاد دنبال این نباشین که همه چی منطقی باشه.


نقل قول:
-هیچی چون اولین بارش بوده زیادم خورده اینطور شده،باید صبر کنیم اثرش تموم شه
اینجاش خوب بود. توی این مدت می تونه اتفاق خاصی بیفته که صحنه جالب تر بشه.


پست کمی ساده بود. احتیاج به یه نقطه قوت داشت. شخصیت ها کمی کمرنگ بودن. طنز خیلی کمرنگ بود.
شکلک ها خوب بودن.

سوژه رو خوب پیش بردی. دلیلش هم اینه که سعی نکردی خیلی جلو بری. به جاش از موقعیت استفاده کردی که کار خیلی خوبیه.


جمله ها و توضیحا خیلی بهتر شدن. مشکل اساسی الان ساده بودنه. ساده بودن شخصیت ها، اتفاقا، حرفا. روی این باید کار کنی. شخصیت ها رو دیگه کم و بیش می شناسی. کمی دقیق تر شو. توی هر موقعیتی به این فکر کن که جالب ترین حرف یا حرکت این شخصیت ها چی می تونه باشه. به چیزایی فکر کن که ساده و معمولی نباشن. به ذهن همه نرسن. خواننده رو غافلگیر کن.


تموم شد لوسی!









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.