نقل قول:
سلام ارباب!
ارباب چطورید؟
نجینی جان چطورند؟
بهشون سلام برسونید!
سلام مایکل!
خوبیم!
خوبند!
خواهیم رساند.
کار خوبی کردین درخواست نقد کردین.
بررسی
پست شماره 258 فرهنگستان ریدل، مایکل رابینسون:
شما کمی با عجله پست می زنین. نوشته هات در قدم اول احتیاج به آرامش دارن. روی تعداد پست ها تاکید و تمرکز نکنین. تعداد پست اهمیت داره، ولی کیفیتشون مهم تره. اگه نصف این مقدار پست بزنین ولی کیفیتشون بالاتر باشه خیلی بهتر می شه.
یه چیزایی هم هست که قانون نیست... ولی رعایت کردنشون خوبه. مثلا وقتی یکی پستی زده بهتره فورا ادامه ندیمش. بذاریم یه مدت پستش بمونه. خونده بشه. اسم و فعالیتش دیده بشه. این در مورد خلاصه کردن(که معمولا این یکی کار ناظرهاست) هم وجود داره. پستی که تازه زده شده رو نباید خلاصه کرد. این کار باعث می شه اون پست دیگه خونده نشه. مگه این که داستان احتیاج فوری به اصلاح شدن داشته باشه.
نقل قول:
مایکل رابینسون بیچاره و ساده داشت از جلوی آرایشگاه کراب رد می شد که با خود گفت
وارد کردن شخصیت خودمون به سوژه ها کار بدی نیست. گاهی خیلی هم خوبه. ولی راه و روشی داره.
اولا باید به موقعیت توجه کنیم. داستان کجا جریان داره؟ توش چه خبره؟ شخصیت ما الان و تو این موقعیت می تونه وارد بشه یا نه.
گاهی با غلیظ کردن طنز ماجرا، خودمون می تونیم این موقعیت رو ایجاد کنیم. مثلا اصولا در حالت عادی کسی که مرگخوار نباشه نمی تونه بره توی خانه ریدل ها. ولی این که یکی اونقدر سمج باشه که از درخت بره بالا و از پنجره بره تو یا از لوله های آب بیاد بیرون، خنده داره. اینو می شه قبول کرد.
بجز این مورد، باید به پایان پست قبلی توجه کنیم. پست قبلی جایی تموم شده که پیتر جونز صاحب آرایشگاه می شه و برای پیدا کردن دستیار آگهی می ده.
اینجا دیگه جالب نیست که یکی به عنوان مشتری وارد بشه. سوژه فعلا اینه که دستیار پیدا کنیم.
تو پست شما یه دستیار توی آرایشگاه وجود داره. یعنی از روی قسمت بزرگی از داستان پریدین. اینم کاریه که بهتره انجام ندیم. از تک تک موقعیت های سوژه باید استفاده کنیم.
شما زیادی روی شخصیت مایکل تمرکز کردین. اینجا باید روی سوژه تمرکز می کردین.
به ویژگی شخصیت ها اشاره مستقیم نکنین. یه موقعیت ایجاد کنین و نشونش بدین. ساده بودن مایکل رو می شد با یه اتفاق کوچیک توضیح داد. مثلا به سادگی گول کسی رو می خورد... سرش کلاه می ذاشتن. اینجا اشاره شده که مایکل ساده اس. ولی در طول پست اثری از این سادگی نمی بینیم.
نقل قول:
مایکل رابینسون بیچاره و ساده داشت از جلوی آرایشگاه کراب رد می شد که با خود گفت:
-دیگه وقتشه یه دستی به این زلفای نازنین بکشم!
مایکل وارد آرایشگاه شد و گفت:
-یه مدل تازه خوشگل بزن.
وقتی درباره یه شخصیت می نویسیم و بعد دیالوگش رو می نویسیم، فاصله نمی ذاریم. و تا وقتی که فاعلمون عوض نشده، اسمش رو دوباره تکرار نمی کنیم. یعنی این قسمت بالا اینجوری نوشته می شه:
مایکل رابینسون بیچاره و ساده داشت از جلوی آرایشگاه کراب رد می شد که با خود گفت:
-دیگه وقتشه یه دستی به این زلفای نازنین بکشم!
در را باز کرد و وارد آرایشگاه شد.
-یه مدل تازه خوشگل بزن.درست گذاشتن فاصله ها، خوندن پست و درک کردن لحن رو آسون تر می کنه.
نقل قول:
-یه مدل تازه خوشگل بزن.
-باشه. دستیار بیا.
-آمدم قربان!
-خب بیا می خوام براش مدل حلزونی بزنم.
-یوهووووو. قربان مورد علاقه امه.
-خب اول بیهوشی جادویی رو بزن.
-زدم.
-این دیگه چی بود به من زدین داره خوابم میبره. خااااااپووووف.
-حله. اَره جادویی.
-بفرما.
-تیغ جادویی.
-بیا.
-قیچی جادویی.
ایراد بعدی...
این همه دیالوگ ساده و کوتاه پشت سر هم؟
عجله ای برای جلو بردن داستان نداریم. اون وسط باید توضیح بدین. درباره فضا... حالت ها... احساسات و افکار شخصیت ها. جمله ها زیادی ساده و کوتاه هستن. هیچ حس و حالی رو منتقل نمی کنن. دیالوگ ها خیلی کوتاهن و خواننده رو کاملا گیج می کنن. مثلا کی برای چی باید برای کوتاه کردن مو از داروی بیهوشی استفاده کنه؟!
اگه هدف فقط این بود که طرف خودشو نبینه، می شد بهانه های دیگه ای آورد و از آینه دورش کرد.
اول پست مایکل وارد شده و آخر پست خارج شده. این کار جالبیه. خودتون سوژه ای ایجاد کردین و ازش استفاده کردین. اون وسط فقط جریان انتخاب دستیار نوشته نشده که این اشتباه بود.
یه ایراد اساسی پست، آشنا نبودن شما با شخصیت هاست. شخصیت هاتون در واقع، اصلا شخصیت ندارن. پیتر فرقی با یه ناشناس که از خیابون رد می شه نداره.
مایکل هم همینطور.
دستیار که نه هویت داره و نه ویژگی خاصی.
اولین کاری که باید انجام بدین، آشنا شدن با شخصیت های سایته. هر شخصیتی ویژگی های خاص خودشو داره. طرز حرف زدن و رفتار خودشو داره. شخصیت های سایت با شخصیت های کتاب فرق می کنن. شخصیت های سایت رو باید بشناسین. همینه که برای نوشتن کمکتون می کنه. چون جمله هامونو بر اساس شخصیت ها شکل می دیم.
دومین کار اینه که توضیح دادن رو یاد بگیرین. دیالوگ ها رو کمتر، ولی مفصل تر کنین. هر کسی با دو سه کلمه منظورش رو نرسونه.
برای توضیح دادن، یه حرکت یا فکر یا احساس جالب پیدا کنین. توضیحات ساده، خسته کننده می شن. سرعتتونو کم کنین. روی صحنه ها توقف کنین. درباره شون فکر کنین. به این فکر کنین که تو این موقعیت چه اتفاق جالبی می تونه بیفته.
تمرکزتون رو از روی مایکل بردارین. یا حداقل کمترش کنین.
به سوژه و موقعیتی که توش قرار داریم توجه کنین.
از شکلک استفاده نکردین. پست احتیاج به شکلک داشت. مخصوصا با توجه به نارسا بودن جمله ها. شکلک ها اگه درست و به جا استفاده بشن می تونن احساسات شخصیت ها رو به خوبی منتقل کنن.
فعلا این دو تا ایراد(شخصیت ها و توضیح دادن) رو برطرف کنین. این قدم اول برای قوی شدن نوشته هاتونه.
خوندن پست های دیگران می تونه برای آشنا شدن با شخصیت ها و یاد گرفتن طرز نوشتن یه پست از نظر ظاهری و شکل توضیحات، کمکتون کنه. مخصوصا پست های اعضای شناخته شده و جا افتاده. مثل جادوکارها... ناظرهای انجمن های ایفای نقش... مدیرها(همیشه نه ولی حداقل الان مدیرا از اعضایی هستن که خوب می نویسن).
موفق باشید.