هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲۲:۴۵ سه شنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
امروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
سلام آلانیس.

نقد می کنیم.

گلت را دادیم ایوا خورد.


بررسی پست شماره 261 فرهنگستان ریدل ها، آلانیس شپلی!


نقل قول:
- بیا بریم سمت قسمت شرکت کنندگان.

پیتر این را گفت و دست کتی را کشید .
شروع خوب و درستیه. یه شروع خوب و درست دیگه هم داشتیم. اینا الان رسیدن به محل مسابقه. می شد اون محل مسابقه( تا الان هر دو " محل" رو نوشتم "محفل!... اگه بازم توی این نقد "محفل" دیدی، احتمالا منظورم محله.) رو توصیف کنه. هیچوقت برای جلو رفتن عجله ای نداشته باش. موقعیتش وجود داره... چرا ازش استفاده نمی کنی؟
اینجا محل مسابقه آرایشگریه... می تونه صحنه های جالبی داشته باشه. از اینا بهتره استفاده کنی.


نقل قول:
- اینجا قسمت شرکت کننده هاست ؟

- فکر نمی کنم . تو از بس عجله داشتی که نوشته های روی در ها را نخواندی.

سپس کت قرمزی را از سرش کنار زد.
صحنه ها توی ذهنت کامل هستن. این مشخصه. ولی به همون کاملی به پست منتقل نمی شن. این چیزیه که باید تمرین کنی.
الان پیتر داره با کی حرف می زنه؟ وارد جایی شد؟ چی دید؟ چند نفر هستن؟ دارن چیکار می کنن؟ جریان کت قرمز چیه؟
خودت برای همه اینا جواب داری. ولی خواننده نداره. باید برای خواننده هم توضیح بدی.


جمله ها، دیالوگ ها و توضیحا خیلی کوتاهن. ما قصد دارین یه صحنه و داستان رو طوری تعریف کنیم که خواننده توی ذهنش مجسم کنه. برای همینه که جمله ها باید مفصل تر و کامل تر باشن. شما خیلی تیتروار(کوتاه و سریع) توصیف می کنی و بدو بدو می ری جلو. خواننده هنوز صحنه قبلی رو هضم نکرده که وارد صحنه بعدی می شی.


نقل قول:
3 دقیقه بعد ، جایی در آن ساختمان.
این دقایق رو اولا بهتره به حروف بنویسی و دوما وقتی اینقدر کوتاه هستن، می تونی به جای تیتر کردنشون، قاطی توضیحات کنی. مثلا:

سه دقیقه بعد به جایی در ساختمان رسیدند که ...
و جایی که هستن رو کمی توضیح بدی.


نقل قول:
- شاید . اما نگران نباش پیدا میشیم و به مسابقه میرسیم.

- آره . بیا از اون اقاهه بپرسیم . به نظر میاد اون میدونه قست شرکت کننده ها کجاست.
ببین! بزرگترین مشکل دقیقا همینه.
یه آقاهه ای در کاره و من ِخواننده هیچی دربارش نمی دونم. شما داستان رو طبق چیزایی که شخصیت هات دیده توضیح می دی. شخصیت ها آقاهه رو دیدن. برای خواننده هم توضیح بده. آقا کیه؟ سرو وضعش چطوریه؟ داره چیکار می کنه؟


ایده گم شدن ایده خوبی بود. یه مانع کوچیک برای شخصیت ها ایجاد کردی. این می تونه سوژه رو طولانی تر کنه و در عین حال، اونقدرا سخت و پیچیده نیست که ادامه دهنده ها رو گیج کنه.


پستت کوتاهه. با وجود این داستان رو خوب جلو بردی.

پست بد نیست... ولی بهتره کامل بشه. الان انگار سانسور شده!


شکلک ها خیلی خوب بودن.


توضیح بده. صحنه ها رو. شخصیت ها و احساس و حالت هاشونو. منظورم توضیحای ساده و پیش پا افتاده نیست. به شخصیتشون دقت کن و ببین چی می شه ازش در آورد. یا اون فضا رو چطوری می شه جالب تر کرد. مثلا اینجا مسابقه آرایشگری جادویی داریم. خیلی می تونه جالب باشه. این ایرادیه که تو نقد قبلی هم گفته بودم. اشکال سختی نیست. راحت برطرف می شه. فقط شاید کمی زمان ببره و کمی تمرین لازم داشته باشه. چون می دونم این که بگم توضیح بده، برای توضیح دادنت کافی نیست. تمرینش می تونه اینجوری باشه که همون صحنه اول رو در نظر بگیری. جایی که این دو تا با عجله وارد محل مسابقه آرایشگری می شن. همونجا توقف کنی و توی یه پاراگراف توضیحش بدی. فضای اطراف رو. این که کیا هستن. دارن چیکار می کنن. کتی و پیتر چی می بینن و چه احساسی دارن؟
اگه بخوای می تونی همینجا یا توی پیام شخصی برای من بفرستیش. اینجوری کم کم به توضیح دادن فضا و توجه به شخصیت ها عادت می کنی.




پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۵:۲۱ سه شنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۰

آلانیس شپلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۳۹ چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 128
آفلاین
سلام دوباره لرد بزرگ سیاه.
این را نقد می کنید ؟

با تشکر



پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲۲:۴۰ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
امروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
نقل قول:
سلام ارباب!
ارباب چطورید؟
نجینی جان چطورند؟
بهشون سلام برسونید!
سلام مایکل!
خوبیم!
خوبند!
خواهیم رساند.


کار خوبی کردین درخواست نقد کردین.


بررسی پست شماره 258 فرهنگستان ریدل، مایکل رابینسون:


شما کمی با عجله پست می زنین. نوشته هات در قدم اول احتیاج به آرامش دارن. روی تعداد پست ها تاکید و تمرکز نکنین. تعداد پست اهمیت داره، ولی کیفیتشون مهم تره. اگه نصف این مقدار پست بزنین ولی کیفیتشون بالاتر باشه خیلی بهتر می شه.

یه چیزایی هم هست که قانون نیست... ولی رعایت کردنشون خوبه. مثلا وقتی یکی پستی زده بهتره فورا ادامه ندیمش. بذاریم یه مدت پستش بمونه. خونده بشه. اسم و فعالیتش دیده بشه. این در مورد خلاصه کردن(که معمولا این یکی کار ناظرهاست) هم وجود داره. پستی که تازه زده شده رو نباید خلاصه کرد. این کار باعث می شه اون پست دیگه خونده نشه. مگه این که داستان احتیاج فوری به اصلاح شدن داشته باشه.


نقل قول:
مایکل رابینسون بیچاره و ساده داشت از جلوی آرایشگاه کراب رد می شد که با خود گفت
وارد کردن شخصیت خودمون به سوژه ها کار بدی نیست. گاهی خیلی هم خوبه. ولی راه و روشی داره.
اولا باید به موقعیت توجه کنیم. داستان کجا جریان داره؟ توش چه خبره؟ شخصیت ما الان و تو این موقعیت می تونه وارد بشه یا نه.
گاهی با غلیظ کردن طنز ماجرا، خودمون می تونیم این موقعیت رو ایجاد کنیم. مثلا اصولا در حالت عادی کسی که مرگخوار نباشه نمی تونه بره توی خانه ریدل ها. ولی این که یکی اونقدر سمج باشه که از درخت بره بالا و از پنجره بره تو یا از لوله های آب بیاد بیرون، خنده داره. اینو می شه قبول کرد.

بجز این مورد، باید به پایان پست قبلی توجه کنیم. پست قبلی جایی تموم شده که پیتر جونز صاحب آرایشگاه می شه و برای پیدا کردن دستیار آگهی می ده.
اینجا دیگه جالب نیست که یکی به عنوان مشتری وارد بشه. سوژه فعلا اینه که دستیار پیدا کنیم.

تو پست شما یه دستیار توی آرایشگاه وجود داره. یعنی از روی قسمت بزرگی از داستان پریدین. اینم کاریه که بهتره انجام ندیم. از تک تک موقعیت های سوژه باید استفاده کنیم.
شما زیادی روی شخصیت مایکل تمرکز کردین. اینجا باید روی سوژه تمرکز می کردین.


به ویژگی شخصیت ها اشاره مستقیم نکنین. یه موقعیت ایجاد کنین و نشونش بدین. ساده بودن مایکل رو می شد با یه اتفاق کوچیک توضیح داد. مثلا به سادگی گول کسی رو می خورد... سرش کلاه می ذاشتن. اینجا اشاره شده که مایکل ساده اس. ولی در طول پست اثری از این سادگی نمی بینیم.


نقل قول:
مایکل رابینسون بیچاره و ساده داشت از جلوی آرایشگاه کراب رد می شد که با خود گفت:

-دیگه وقتشه یه دستی به این زلفای نازنین بکشم!

مایکل وارد آرایشگاه شد و گفت:

-یه مدل تازه خوشگل بزن.
وقتی درباره یه شخصیت می نویسیم و بعد دیالوگش رو می نویسیم، فاصله نمی ذاریم. و تا وقتی که فاعلمون عوض نشده، اسمش رو دوباره تکرار نمی کنیم. یعنی این قسمت بالا اینجوری نوشته می شه:
مایکل رابینسون بیچاره و ساده داشت از جلوی آرایشگاه کراب رد می شد که با خود گفت:
-دیگه وقتشه یه دستی به این زلفای نازنین بکشم!

در را باز کرد و وارد آرایشگاه شد.
-یه مدل تازه خوشگل بزن.


درست گذاشتن فاصله ها، خوندن پست و درک کردن لحن رو آسون تر می کنه.


نقل قول:
-یه مدل تازه خوشگل بزن.

-باشه. دستیار بیا.

-آمدم قربان!

-خب بیا می خوام براش مدل حلزونی بزنم.

-یوهووووو. قربان مورد علاقه امه.

-خب اول بیهوشی جادویی رو بزن.

-زدم.

-این دیگه چی بود به من زدین داره خوابم میبره. خااااااپووووف.

-حله. اَره جادویی.

-بفرما.

-تیغ جادویی.

-بیا.

-قیچی جادویی.
ایراد بعدی...
این همه دیالوگ ساده و کوتاه پشت سر هم؟

عجله ای برای جلو بردن داستان نداریم. اون وسط باید توضیح بدین. درباره فضا... حالت ها... احساسات و افکار شخصیت ها. جمله ها زیادی ساده و کوتاه هستن. هیچ حس و حالی رو منتقل نمی کنن. دیالوگ ها خیلی کوتاهن و خواننده رو کاملا گیج می کنن. مثلا کی برای چی باید برای کوتاه کردن مو از داروی بیهوشی استفاده کنه؟!
اگه هدف فقط این بود که طرف خودشو نبینه، می شد بهانه های دیگه ای آورد و از آینه دورش کرد.


اول پست مایکل وارد شده و آخر پست خارج شده. این کار جالبیه. خودتون سوژه ای ایجاد کردین و ازش استفاده کردین. اون وسط فقط جریان انتخاب دستیار نوشته نشده که این اشتباه بود.


یه ایراد اساسی پست، آشنا نبودن شما با شخصیت هاست. شخصیت هاتون در واقع، اصلا شخصیت ندارن. پیتر فرقی با یه ناشناس که از خیابون رد می شه نداره.
مایکل هم همینطور.
دستیار که نه هویت داره و نه ویژگی خاصی.

اولین کاری که باید انجام بدین، آشنا شدن با شخصیت های سایته. هر شخصیتی ویژگی های خاص خودشو داره. طرز حرف زدن و رفتار خودشو داره. شخصیت های سایت با شخصیت های کتاب فرق می کنن. شخصیت های سایت رو باید بشناسین. همینه که برای نوشتن کمکتون می کنه. چون جمله هامونو بر اساس شخصیت ها شکل می دیم.

دومین کار اینه که توضیح دادن رو یاد بگیرین. دیالوگ ها رو کمتر، ولی مفصل تر کنین. هر کسی با دو سه کلمه منظورش رو نرسونه.
برای توضیح دادن، یه حرکت یا فکر یا احساس جالب پیدا کنین. توضیحات ساده، خسته کننده می شن. سرعتتونو کم کنین. روی صحنه ها توقف کنین. درباره شون فکر کنین. به این فکر کنین که تو این موقعیت چه اتفاق جالبی می تونه بیفته.
تمرکزتون رو از روی مایکل بردارین. یا حداقل کمترش کنین.
به سوژه و موقعیتی که توش قرار داریم توجه کنین.


از شکلک استفاده نکردین. پست احتیاج به شکلک داشت. مخصوصا با توجه به نارسا بودن جمله ها. شکلک ها اگه درست و به جا استفاده بشن می تونن احساسات شخصیت ها رو به خوبی منتقل کنن.


فعلا این دو تا ایراد(شخصیت ها و توضیح دادن) رو برطرف کنین. این قدم اول برای قوی شدن نوشته هاتونه.

خوندن پست های دیگران می تونه برای آشنا شدن با شخصیت ها و یاد گرفتن طرز نوشتن یه پست از نظر ظاهری و شکل توضیحات، کمکتون کنه. مخصوصا پست های اعضای شناخته شده و جا افتاده. مثل جادوکارها... ناظرهای انجمن های ایفای نقش... مدیرها(همیشه نه ولی حداقل الان مدیرا از اعضایی هستن که خوب می نویسن).


موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۲:۵۷ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۰

مایکل رابینسون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۲ دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۱۲:۴۵ چهارشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 66
آفلاین
سلام ارباب!
ارباب چطورید؟
نجینی جان چطورند؟
بهشون سلام برسونید!

نقدی خواستم بر روی پست زیر:

http://www.jadoogaran.org/modules/new ... wtopic.php?post_id=359325



پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۷:۴۹ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰

دراکو مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۱ یکشنبه ۶ تیر ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۱۸:۳۸ شنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 11
آفلاین
سلام لرد
لطفا اینوبا معیار های مرگخوار شدن نقد کنید


سلام دراکو!

اینم برای ما دست تکون می ده!

نقد شما رو توسط پدرتون فرستادیم. ازش بگیرین. مواظب باشین. گوی پیشگویی ما رو به باد داد. نقد شما رو هم به باد نده.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۲۰ ۲۲:۱۲:۰۹


پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲۲:۰۱ جمعه ۱۸ تیر ۱۴۰۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
امروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
لیسامون!



سلام لیسا! بله لیسا! خداحافظ لیسا!


بررسی پست شماره 554 کافه تفریحات سیاه، لیسا!


نقل قول:
کار بدی کردم که سوژه رو به سمتی پیش بردم که کله زخمی هری پاتر نبود؟
سوژه الکی طولانی نشد؟
خیلی خیلی کار بدی کردی لیسا. چطور تونستی این کارو بکنی؟ درک نمی کنیم. یه مدت با ما حرف نزن!

وقتی داشتم پست قبل از پست تو رو می نوشتم با خودم گفتم کاش کسی که ادامه می ده بنویسه که این هری نبوده. ولی راستش زیاد امیدوار نبودم کسی واقعا اینجوری ادامه بده. چون معمولا مسیر مستقیم انتخاب می شه. حتی می خواستم خودم کمی جلوتر ببرم و بگم که هری نبود. ولی ولش کردم که هر جوری می خوان پیش ببرن.
لیسای خوب و بسیار باهوش ریونکلاوی ای هستی که اینجوری پیش بردی. این بهترین کار بود. سوژه هم طولانی بشه. هر چی طولانی تر بهتر.
چقدر ما ارتباط ذهنی قدرتمندی داریم!


نقل قول:
هیجان بسیار بالا بود.
مرگخواران یک جادوگر سفید پیدا کرده بودند؛ دم در اتاقش بودند و حدس میزدند هرکس زودتر او را بگیرد، مرگخوار محبوب لرد میشود.
پست قبل با صحنه ای تموم شده که می تونه هیجان انگیز بشه. تو این "می تونه" رو گرفتی. ازش استفاده کردی و با یه توضیح کوتاه، صحنه رو آروم کردی. همین آروم کردن بهش هیجان داده و شروعت رو قشنگ کرده.


نقل قول:
همه آماده بودند. برخی آماده برای دویدن بودند،
این دو تا جمله پشت سر هم زیاد خوب نشده. دومی فعل لازم نداشت.
همه آماده بودند... برخی آماده برای دویدن!


نقل قول:
ایوا دهانش به اندازه کافی باز کرده بود تا زودتر از بقیه کله زخمی را ببلعد
جمله و استفاده از ایوا خیلی خوب بود. بهتره توی توضیحات از صفت ها و مخفف ها استفاده نکنیم. اینجا "هری پاتر" بهتر از کله زخمی بود. ولی می شه اون کلمه "کله زخمی" رو به ایوا نسبت داد، طوری که انگار افکار ایوا رو بطور مستقیم نوشتیم. اینجوری می شه قبولش کرد. یعنی خیلی هم بد یا اشتباه نیست.


نقل قول:
آنها به طور غریزی منتظر دستور بلاتریکس برای حمله به اتاق بودند.
- نمیشه همه با هم بریم. از در رد نمیشیم. من و لینی میریم داخل بعد از پایان ماموریت بقیه میتونین به صف وارد بشید.
اینجا یه اشکال خیلی ریز داشت.
باید فاصله می ذاشتی. فاعل جمله آخر "آنها" یعنی مرگخواران بودن. و بعدش هم چیزی درباره بلاتریکس گفته نشده که متوجه بشیم بلاتریکس گوینده اس. می شد اینجوری نوشت:

آنها به طور غریزی منتظر دستور بلاتریکس برای حمله به اتاق بودند. بلاتریکس هم این موضوع را می دانست.
- نمیشه همه با هم بریم. از در رد نمیشیم. من و لینی میریم داخل بعد از پایان ماموریت بقیه میتونین به صف وارد بشید.


یا:

آنها به طور غریزی منتظر دستور بلاتریکس برای حمله به اتاق بودند.

- نمیشه همه با هم بریم. از در رد نمیشیم. من و لینی میریم داخل بعد از پایان ماموریت بقیه میتونین به صف وارد بشید.
بلاتریکس این را گفت و لینی را روی شانه اش جاسازی کرد.


همونطور که گفتم اشکال خیلی کوچیکیه و وقفه خاصی برای خوندن ایجاد نمی کنه ولی باز بهتره اصلاح بشه.


نقل قول:
یکی از مرگخواران تازه وارد به انتخاب بلاتریکس اعتراض کرد که بعد از دیدن نگاه خشم آلود، از کار خود پشیمان شد.
نگاه خشم آلود بی صاحب مونده! نگاه خشم آلود بلاتریکس( یا او).
اینجا بلا می تونست کمی خشن تر عمل کنه و بلای بدتری سر این بخت برگشته بیاره.


نقل قول:
همه ابتدا به مردی که ترسان و متعجب به آنها زل زده بود، و سپس به تام نگاه کردند.
- خب چیه؟ این کلش زخمیه دیگه. ببینید باند پیچیدن دور سرش.

مرد کله زخمی بود، ولی از نوع هری پاترش نبود!

اولش هم گفتم، ولی بازم می گم. سوژه رو خیلی خوب پیش بردی. این که این آقاهه هری پاتر باشه، به پیش رفتن سریع سوژه کمک می کنه. ولی آیا ما می خواییم که سوژه سریع پیش بره؟
نه!
وقتی موقعیتش هست که داستان طولانی تر بشه و کششش رو هم داره، چرا این کارو نکنیم!


شخصیت هات خوبن. که جای تعجبی نداره. تازه کار نیستی. بلدی با شخصیت ها کار کنی.


توضیحا و دیالوگ هات کافی و مناسب هستن.


ایراد بزرگی نداری. پستت هم خیلی خوب بود و آفرین. لیساش هم خوب بود. آخرش هم خیلی خوب و به موقع تموم شده.
اول پست همه پشت در بودن. آخر پست تازه وارد اتاق می شن. اینم یعنی از موقعیتی که ایجاد شده به اندازه کافی استفاده کردی.


لیسا خوب!




پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱:۲۲ جمعه ۱۸ تیر ۱۴۰۰

ریونکلاو، مرگخواران

لیسا تورپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۶ چهارشنبه ۱ دی ۱۳۹۵
آخرین ورود:
امروز ۱۵:۳۸:۳۲
از من فاصله بگیر! نمیخوام ریختتو ببینم.
گروه:
کاربران عضو
ریونکلاو
ایفای نقش
مرگخوار
پیام: 539
آفلاین
سلام ارباب.
این پستو نقد میکنین؟
کار بدی کردم که سوژه رو به سمتی پیش بردم که کله زخمی هری پاتر نبود؟
سوژه الکی طولانی نشد؟

خدافظ ارباب.


قهر،قهر،قهر تا روز قیامت!


پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲۱:۵۳ پنجشنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
امروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
سلام آلانیس.


بلی. نقد می نماییم!

بررسی پست شماره 589 زندگی به سبک سیاه، آلانیس شپلی:


نقل قول:
- آره آره من خوبم . فقط ..خب ...چیزه ..حساسیت دارم به .. اوم.. به ..گرد و خاک . آره ! به گرد و خاک حساسیت دارم چون می رن تو موهام و تار های صوتی ام را تغییر می دهند و .. آره دیگه .. یک همچین چیزی.
شروع شما شروع درستی بود. البته شروع غلط معمولا نداریم. مگه این که یکی کلا از سوژ بی خبر باشه. شروع خوب و متوسط و بد داریم. این یکی از نوع خوبش بود. آخر پست قبلی موقعیتی پیش اومده و سوالی پرسیده شده. برای از بین نبردن هیجان اون صحنه، بهتره صحنه رو بدون تغییر ادامه بدیم. مثلا اینجا زیاد جالب نیست که بریم در مورد سرو وضع یکی از شخصیت ها توضیح بدیم.
حالا چیکار می شه کرد که این شروع درست، جالب هم باشه؟
می شه کمی از سادگی درش آورد. لینی می تونست کمی بیشتر هول بشه... بیشتر چرت و پرت بگه. جمله هاش مسخره تر باشن.


نقل قول:
لینی برای واقعی تر کردن موضوع ادامه داد : و دستور می دم همه جا را تمیز تمیز کنید تا حساسیت نداشته باشم. از ساختمون وزارت شروع کنید.

مأموران پس از تکان دادن سرشان برای جارو رفتند.
این قسمت برای یه سوژه دیگه می تونست خیلی بد و اشتباه باشه. چون مسیر سوژه رو عوض می کنه. ولی توی این سوژه خوب بود. چون مامورا یه جورایی مزاحم بودن. این که بفرستیمشون دنبال نخود سیاه، کار مفیدیه.


نقل قول:
پیتر پس از نگاه زشتی به لینی گفت : امکان نداره این کارو بکنم . تقصیر تو بود ! چرا عطسه کردی؟

- مگه میتونم انتخاب کنم کی عطسه کنم؟ .
توی داستان، موقعیت هایی وجود داره که حالت ها و احساست شخصیت هاتون کمی می تونه شدید تر باشه. این احساسات شدیده که معمولا تبدیل به طنز می شه و داستان رو جالب تر می کنه. اینجا هر دو شخصیت می تونستن کمی بیشتر احساساتشونو بروز بدن. وقتی می گم "از سادگی درشون بیارین" منظورم همچین چیزیه. حتی شکلک هم می تونست کمک کننده باشه.


نقل قول:
- آره.

- چی ؟ یعنی تو میتونی ؟ بذار ببینیم.

لحطه ای بعد کپه ای خاک بر روی پیتر فرود آمد.

- وای چی کار می کنی ؟ واقعا که !
این قسمت خیلی خالی مونده. زیادی تیتر وار صحنه رو نوشتین. این صحنه کمی توضیح لازم داشت. باید توصیف می کردین که چی شد و چطوری شد. دیالوگ براش کافی نبود. صحنه ها رو سریع رد نکنین. به جای رد شدن ازشون، دقت کنین که از کجاش می شه استفاده کرد!


نقل قول:
- فکر میکنم یک چیزی پشت اون اتاقک دیدم .

-چی بود؟
- وای نه!
-مأمور بود؟

بلاتریکس جواب داد : آره. فکرکنم ما را دید.
اینجاش کمی مبهم بود. خود صحنه نه. هدفش مبهم بود. مامور اینا رو ببینه که چی بشه؟ تحت تعقیب که نیستن.
گذشته از این، اگه قرار بود مامورا برگردن، برای چی دورشون کردیم؟

برای نوشتن آخر پست، باید دقت کنیم که الان سوژه احتیاج به چی داره؟
بهتره جو رو آروم کنیم؟
یه موقعیت بسازیم؟
یه مسیر جدید براش تعیین کنیم؟
این سوژه احتیاج به یه سرنخ داشت. که نفر بعدی بگیره و جلو بره. حضور مامور یا مامورا هم می تونه یه سرنخ باشه؛ ولی به این شرط که کمی جلوتر بره و مسیر رو مشخص تر کنه. این که مامور چی دیده و بعدش می تونه چطوری ادامه پیدا کنه.


پست ساده بود. خیلی ساده. اتفاقا ساده. دیالوگ ها ساده. شخصیت ها ساده.
برای شروع، یه جنبه از داستان باید تقویت بشه. یا طنزش قوی بشه. یا صحنه ها جالب بشه. یا شخصیت ها پررنگ بشن. هر کدوم از اینا می تونه نوشته رو جذاب کنه. نوشتن در مورد شخصیت ها کمی آسون تره. به شخصیت ها بیشتر توجه کنین. از خودشون و ویژگی هاشون استفاده کنین.


شکلکاتون کمه. "کم" رو با توجه به محتوای پست گفتم. بیشتر لازم داشت. می تونست کمی انرژی به پست بده.


به نظر من برای شروع دو سه تا سوژه رو بخونین. بعد فکر کنین با کدوم شخصیت می شه کار یا حرکت جالبی توی این سوژه انجام داد. شخصیتی که توی سوژه هست یا خودمون می تونیم واردش کنیم.
کمی هم روی صحنه ها بیشتر توقف کنین. بیشتر توضیحشون بدین.


موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۳:۴۵ چهارشنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۰

آلانیس شپلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۳۹ چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 128
آفلاین
سلام
نقد می کنید؟
با تشکر



پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۳:۱۵ جمعه ۱۱ تیر ۱۴۰۰

ویزنگاموت، مرگخواران

بلاتریکس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱:۴۴:۵۴ یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲
از زير سايه لرد سياه
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 828
آفلاین
بررسی پست شماره ۴۲۸ مرگخواران دریایی، لوسی ویزلی:

لوسی عزیز تو آخرین نقدی که برات انجام دادم، در مورد سوژه‌ها و نحوه پیشبردشون باهات صحبت کردم و ازت خواستم رو این موضوع تمرکز کنی و سعی کنی بدون اینکه تغییری تو سوژه پیش بیاد، پست بزنی. تو پست قبلی که درخواست نقد دادی و لرد زحمت نقدش رو کشیدن، به این موضوع توجه کرده بودی، یعنی به جای جلو بردن سوژه، از موقعیت استفاده کرده بودی. اما بیا ببینیم در مورد این ‌پست هم این کار رو کردی یا نه.

نقل قول:
-یه کاری بکنین منو خورد!
-چیکار کنیم؟

اما دیگر دیر شده بود،کوسه در یک حرکت بلاتریکس رو نوش جان کرد و دور شد.

شروع پستت قابل قبول بود.
همینجا دو تا نکته بهت بگم... اول اینکه وقتی میگیم به سوژه شخصیت‌ها توجه کنین، منظورمون چیه؟
مثلا همین بلاتریکس... شخصیت جدی و خشنی داره. همچین شخصیتی وقتی یه کوسه داره میاد سمتش بخورتش، به نظرت چیکار می‌کنه؟ جیغ می‌کشه و از بقیه کمک می‌خواد؟ اگر این پست من بود، بلاتریکس پستم شروع می‌کرد به تهدید کردن کوسه و زمین و زمان که حق نداری من رو بخوری و من فلانی‌ام و از این حرف ها.
نکته دوم این که استفاده از موقعیت رو اینجا می‌شد انجام داد. می‌شد یه پست کامل راجع به بحث کوسه و بلاتریکس نوشت. اینجا دنیای جادوییه... کوسه می‌تونه حرف بزنه، درخواست داشته باشه، لج کنه. یا اصلا با اینا دوست بشه!
برگردیم سراغ کاری که شما کردی. اشتباه نبود، بخاطر همین گفتم شروع پست قابل قبوله. می‌تونست قوی‌تر باشه، اما همین که نوشتی هم مشکلی نداره.

نقل قول:
-خب بلا رو خورد راحت شدیم دیگه...میشه برگردیم پیش وحشی های باکمالات؟
همه نگاه زهر آلودی به رودولف انداختند و پیتر که احساس مسئولیت می کرد، به جای بلا کروشیویی رو به سمت رودولف روانه کرد.

دیالوگ رودولف عالی بود. دقیقا بهترین استفاده رو از شخصیت رودولف کردی. آفرین. اما برای شکلکش انتخاب های بهتری هم وجود داشت.
پیترت هم خیلی خوب بود. برای من دقیقا یادآور پیتر چت باکس بود. به نظر من این بخش، نقطه قوت پستت بود. توصیف شخصیت‌های خیلی خوب و طنز کافی! اما یه مشکلی داشت که اسمش مشکل هم نیست البته... یه ایراد کوچیک.
یادت باشه وقتی می‌خوای بعد دیالوگ، توضیح و توصیفی بنویسی، بینشون یه خط فاصله بذاری که از هم جدا بشن.

-خب بلا رو خورد راحت شدیم دیگه...میشه برگردیم پیش وحشی های باکمالات؟

همه نگاه زهر آلودی به رودولف انداختند و پیتر که احساس مسئولیت می کرد، به جای بلا کروشیویی رو به سمت رودولف روانه کرد.


البته این کار رو تو تمام پست انجام دادی، اینجا احتمالا از دستت در رفته که انجام ندادی.

نقل قول:
رودولف همانطور از درد بندری می رفت داد زد:
-بلا جانشین انتخاب کرده؟ ای بگم مرلین چیکارت نکنه...آآآآآآآآآآ

اگر این پستت پست دوئل بود یا قرار بود به هر دلیلی امتیاز دهی بشه، به نظر من امتیازی که می‌گرفت برای بخش اول پستت که میشه تا قبل این تیکه می‌بود.
جمله‌ای که در مورد رودولف نوشتی، یه «که» کم داشت و این بخش «از درد بندری می‌رفت» هم خوب نبود. می‌تونستی خیلی قشنگ تر توصیفش کنی. اما بخش اول دیالوگ رودولف خوب بود.

نقل قول:
مرگخوران به دور و بر نگاه کردند،شب بود و دریا ترسناک بود. جلبک های بلند خش و خش می کردند،ماهی مثل لکه های سیاهی از زیر پایشان رد می شدند،صخره ها مثل هیولا بودند،دریا نه سری داشت و نه تهی و ...

اینجا یه صحنه توصیف کردی، صحنه‌ای که می‌‌تونست به یکی از نقاط قوت پستت تبدیل بشه، اما نشده.
نقل قول:
مرگخوران به دور و بر نگاه کردند،شب بود و دریا ترسناک بود.

«شب بود و دریا ترسناک بود» یه جوریه... می‌شد نوشت: دریا در شب ترسناک بود.
نقل قول:
جلبک های بلند خش و خش می کردند،

جلبک مگه خش خش می‌کنه؟!

وقتی یه صحنه داری توصیف می‌کنی که قراره حسی رو به خواننده القا کنه، باید بهش زمان بدی تا خواننده بتونه تاثیر هر جمله رو حس کنه و اون صحنه جلوی چشمش شکل بگیره. این خیلی کار راحتیه. کافیه فقط بین جمله ها فاصله بذاری.

مرگخوران به دور و برشان نگاه کردند.
شب بود و دریا ترسناک بود.
جلبک های بلند خش و خش می کردند.
ماهی‌ها مثل لکه های سیاهی از زیر پایشان رد می شدند.
صخره ها مثل هیولا بودند.
دریا نه سری داشت و نه تهی و ...


من الان فقط جمله‌هات رو جدا کردم از هم تا منظور حرفم رو بهتر متوجه بشی. اما خب کلا باید برای این بخش وقت بیشتری می‌ذاشتی تا توصیف بهتری انجام بدی. اگر من بودم اینجوری می‌نوشتم:

مرگخوران به دور و برشان نگاه کردند.
در تاریکی شب، دریا ترسناک تر از هروقت دیگری بود.
شاخه درختان با هر وزش باد خش خش می‌کردند.
ماهی‌ها مثل لکه های سیاهی از زیر پایشان رد می‌شدند.
صخره ها همچون هیولاهای غول پیکر دور تا دورشان را احاطه کرده بودند.

این اولین چیزی بود که ذهن من رسید. قطعا شما اگر وقت بذاری و بشینی فکر کنی بهتر این این رو می‌تونی بنویسی.

به نسبت قبل خیلی بهتر سوژه رو کنترل کردی.
توجهت به شخصیت‌ها و سوژه‌هاشون بیشتر شده و طنزت هم پیشرفت خوبی داشته.
سعی کن برای انتخاب کلمات و افعالت وقت بذاری. اولش ممکنه کمی سخت باشه برات، اما بعد یه مدت به طور خودکار این کار رو انجام میدی و دیگه لازم نیست براش وقت بذاری.

موفق باشی.


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.