هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۶:۴۱ پنجشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۰

اسلیترین، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

اسکورپیوس مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۱ پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۰
آخرین ورود:
امروز ۱۳:۵۷:۰۹
از دست حسودا و بدخواها!
گروه:
کاربران عضو
مرگخوار
اسلیترین
ایفای نقش
ناظر انجمن
مترجم
پیام: 216
آفلاین
سلام ارباب!
تندرست و همیشه پر ابهت باشید!
اگه میشه این پست ناچیز رو نقد کنید.

ویرایش: ارباب به نظرمون سوژه ادامه دادنش سخت بود و به نظرتون کار درستی کردم یه گره تو سوژه ایجاد کردم؟

سلام اسکور!

گره ایجاد نکردی... سوژه رو جلو بردی. این کار برای وقتایی که سوژه توی موقعیت خاصی داره دور خودش می چرخه و دیگه حرفی برای گفتن نمونده خوبه.
این جا هم به نظر من خوب و به اندازه پیش بردی. این سوژه خیلی خوبه. چیزی که باید بهش توجه کنیم اینه که سوژه این تاپیک فروش اشیا به مدیر موزه اس. کل ماجراهای دیگه، سوژه های فرعی هستن. باید فرعی بمونن. کمرنگ بمونن. باید به موقع تموم بشن. حداقل تا وقتی که سوژه اصلی هنوز جای کار داره که به نظر من حالا حالا ها جای کار داره.

نقد شما رو دادیم پدربزرگتون بیارن. ازشون بگیر.


ویرایش شده توسط اسکورپیوس مالفوی در تاریخ ۱۴۰۰/۵/۱۴ ۱۷:۵۲:۰۶
ویرایش شده توسط اسکورپیوس مالفوی در تاریخ ۱۴۰۰/۵/۱۴ ۱۷:۵۵:۲۱
ویرایش شده توسط اسکورپیوس مالفوی در تاریخ ۱۴۰۰/۵/۱۴ ۱۷:۵۶:۰۴
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۰/۵/۱۴ ۲۱:۴۵:۵۳



پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۳:۵۸ چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
کتی و مایکل


قوانین نقد توی امضام هست. لطفا بخونین.

............................

بررسی پست شماره 350 نیروگاه اتمی، مایکل رابینسون:


پست قبل از پست خودتونو ببینین. پستی که ایوا زده. ایوا از نویسنده های خوب سایته. ظاهرش رو با پست خودتون مقایسه کنین. نصف ایرادها با همین یک نگاه دیده می شن. جمله های کوتاه، توضیحات خیلی کم و ناقص، فاصله های بی دلیل و زیاد.


علامت های قبل از دیالوگ ها رو عوض نکنین. خط تیره کافیه. وقتی کتاب می خونین، مگه برای همه دیالوگ ها از خط تیره استفاده نمی شه؟
برای مشخص کردن گوینده و مخاطب روش های دیگه ای وجود داره. مثل توضیح قبل از دیالوگ یا اشاره به موضوعی توی جمله. موضوعی که گوینده یا مخاطب رو مشخص کنه.
البته همه جا هم لازم نیست گوینده و مخاطب مشخص باشن. وقتی اهمیتی نداشته باشه، می تونن ناشناس بمونن.


نقل قول:
-پرستار خنگ! زمانی نیاز داریم نیست و وقتی هم که میاید این گونه خشکش می زند!
لرد معمولا فحش نمی ده ولی اینجا موقعیت خاصیه. هم زیادی غیر عادیه و هم برای عصبی شدن لرد کافیه. خنگ هم خیلی سنگین نیست. برای همین می شه قبولش کرد.


نقل قول:
پرستار با صدایی لرزان و چشمانی نگران گفت:

●دکتر... قاتل... یه قاتتتتتللللللل اینجاست!
این قسمت اینجوری نوشته می شه:

پرستار با صدایی لرزان و چشمانی نگران گفت:
-دکتر... قاتل... یه قاتتتتتللللللل اینجاست!


شکلک ها رو دو تا دو تا گذاشتین. یه دونه کافیه. دو تا شکلک، احساس رو بیشتر نمی رسونه. فقط پست رو شلوغ می کنه.


نقل قول:
لرد با عصبانیت پیش خود گفت:

-چه کنیم؟! بگذار اندیشه کنیم ببینیم چه باید کرد؟
"اندیشه کنیم" بامزه بود. هم به لرد میاد... و هم خنده داره. یه نکته ای که خیلی مهم نیست ولی موقع خوندن روی لحن جمله تاثیر می ذاره اینه که "اندیشه کنیم ببینیم چه باید کرد" جمله سوالی نیست. آخرش نقطه گذاشته می شه.


گیر کردن لرد توی این موقعیت رو خوب نشون دادین. چه با توضیحات کوتاه و چه با دیالوگ ها.


نقل قول:
-چه کنیم؟! بگذار اندیشه کنیم ببینیم چه باید کرد؟

○وایسا الان در رو باز می کنم...

و بعد از دیدن آن صحنه، دکتر سکته قلبی کرد و به رحمت مرلین رفت...
شکلک مال دیالوگه. مگه این که برای توضیحا واقعا لازم و مفید باشه و نتونیم با کلمات اون حالت رو توضیح بدیم. اینجا همچین موقعیتی وجود نداره.
ولی مهم تر از این...
این جا هم از روی صحنه پریدین!
مایکل صحنه رو می بینه. دکتر می بینه. ولی ما به عنوان خواننده چیزی نمی بینیم. اینجاست که باید صحنه رو توضیح داد. مثلا اینجوری:

-چه کنیم؟! بگذار اندیشه کنیم ببینیم چه باید کرد؟

در حالی که لرد در حال اندیشه کردن بود، دکتر با تمام قدرت در را هل می داد. وقتی متوجه شد هل کافی نیست شروع کرد به تنه زدن به در.
و بالاخره مقاومت در به پایان رسید و شکست!
دکتر به همراه تکه های در، وسط اتاق افتاد. درست کنار جسد دامبلدور!
اصولا دکترها با دیدن جسد نمی ترسند... ولی این یکی روانپزشک بود و زیاد جسد ندیده بود. برای همین، بعد از دیدن آن صحنه، سکته قلبی کرد و به رحمت مرلین رفت...


قسمت های بعد از این جا دیالوگ های خیلی کوتاه و شدیدا سریع هستن که هیچ کمکی به داستان نمی کنن.


قبلا هم گفتم. برای جلو رفتن عجله نکنین. این یعنی لازم نیست داستان رو تا فلان جا پیش ببرین. داستان رو تا همون قسمت ورود دکتر به اتاق جلو ببرین. چه اشکالی داره.


شخصیت ها اشکال دارن! دکترهایی که با دیدن جسد سکته می کنن. پرستارهای بخش روانی که با دیدن یه قاتل فرضی دوان دوان فرار می کنن. اینا منطقی نیستن.
لازمه منطقی باشن؟
نه... ولی در اون صورت هم باید طنز داستان به اندازه کافی باشه که این غیر منطقی بودن، قابل قبول بشه.


نقل قول:
و بعد لرد راه های زیادی را امتحان کرد...
کدوم راه ها؟ چرا اینا رو توضیح ندیم؟ می تونن جالب باشن.


نقل قول:
-هی دامبلدور! مردک پول هایت را زدند...

-عههه... یادم اومد! پیاز! راه حل تمام مشکلات!
دیالوگ اول خوب بود. خنده دار بود. دومی رو نباید جدا می کردین. اونم دیالوگ لرده و باید در ادامه اولی نوشته می شد.


نقل قول:
و بعد لرد به دنبال پیاز رفت...

-هی پیاز ندارید؟!
کجا رفت؟ توی بیمارستان؟ خارج بیمارستان؟
توضیح لازم داشت! توضیح!


نقل قول:
-آهاااااا! اینم از پیاز! بگذار جلوی این دماغ بزرگش بگذاریم! هی دامبل, پیاز...
پیدا شدن پیاز رو با دیالوگ نشون نمی دیم. توضیح می دیم. توضیح!


نقل قول:
+آییی... پیاز! بده بخوریم فرزندم!

-من فرزند تو نیستم!

و بعد دامبلدور یک لبخند مضحک زد و لرد دوباره عصبی شد!
آخرش خوب بود.


با وجود همه پستی و بلندی ها و اشکال های شخصیتی، سوژه رو خوب پیش بردین. مایکلی وارد قضیه نشده و با وجود این سوژه رو خوب جمع و جور کردین. اینم اتفاق خوبیه.
الان اینجا مایکل می تونست وارد بشه؟
بله... مثلا به عنوان دکتر یا پرستار. ولی لزومی هم نداشت.

طنز پست خوب بود. بامزه بود.

مشکل توضیح ندادن و پرش از روی صحنه ها و تکیه بیش از حد به دیالوگ ها هنوز سر جاشه. ولی یه مشکل دیگه که درست پیش نبردن سوژه اس، توی این پست وجود نداره. یعنی یه اتفاق خوب اینجا افتاده.


پست دوم رو هم خوندم. اگه نکته متفاوتی داشت اونم کامل نقد می کردم. ولی ایرادهاش دقیقا همینایی هستن که اینجا گفتم. برای همین تکرار نمی کنم.





پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۲:۱۸ چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۰

مایکل رابینسون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۲ دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۱۲:۴۵ چهارشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 66
آفلاین
سلام ارباب جان!
چطورید؟
ارباب به نکاتی که گفتین توجه کردم دو پست زدم یکی اینه و دیگری هم این!
لطفا نقدش کنین!

ممنون ارباب!



پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۸:۴۹ چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۰

گریفیندور، مرگخواران

کتی بل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۴ دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۸:۴۹ سه شنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۲
از زیر زمین
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
گریفیندور
کاربران عضو
پیام: 454
آفلاین
سلام، اربابا!
خوب و پلید هستین؟
یه نقد کوچولو میخوام. درباره این، پست و پستای دیگم. حس میکنم افت کردم. ممنون میشم اشکالاتمو بگین!



پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲۲:۴۵ سه شنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
سلام آلانیس.

نقد می کنیم.

گلت را دادیم ایوا خورد.


بررسی پست شماره 261 فرهنگستان ریدل ها، آلانیس شپلی!


نقل قول:
- بیا بریم سمت قسمت شرکت کنندگان.

پیتر این را گفت و دست کتی را کشید .
شروع خوب و درستیه. یه شروع خوب و درست دیگه هم داشتیم. اینا الان رسیدن به محل مسابقه. می شد اون محل مسابقه( تا الان هر دو " محل" رو نوشتم "محفل!... اگه بازم توی این نقد "محفل" دیدی، احتمالا منظورم محله.) رو توصیف کنه. هیچوقت برای جلو رفتن عجله ای نداشته باش. موقعیتش وجود داره... چرا ازش استفاده نمی کنی؟
اینجا محل مسابقه آرایشگریه... می تونه صحنه های جالبی داشته باشه. از اینا بهتره استفاده کنی.


نقل قول:
- اینجا قسمت شرکت کننده هاست ؟

- فکر نمی کنم . تو از بس عجله داشتی که نوشته های روی در ها را نخواندی.

سپس کت قرمزی را از سرش کنار زد.
صحنه ها توی ذهنت کامل هستن. این مشخصه. ولی به همون کاملی به پست منتقل نمی شن. این چیزیه که باید تمرین کنی.
الان پیتر داره با کی حرف می زنه؟ وارد جایی شد؟ چی دید؟ چند نفر هستن؟ دارن چیکار می کنن؟ جریان کت قرمز چیه؟
خودت برای همه اینا جواب داری. ولی خواننده نداره. باید برای خواننده هم توضیح بدی.


جمله ها، دیالوگ ها و توضیحا خیلی کوتاهن. ما قصد دارین یه صحنه و داستان رو طوری تعریف کنیم که خواننده توی ذهنش مجسم کنه. برای همینه که جمله ها باید مفصل تر و کامل تر باشن. شما خیلی تیتروار(کوتاه و سریع) توصیف می کنی و بدو بدو می ری جلو. خواننده هنوز صحنه قبلی رو هضم نکرده که وارد صحنه بعدی می شی.


نقل قول:
3 دقیقه بعد ، جایی در آن ساختمان.
این دقایق رو اولا بهتره به حروف بنویسی و دوما وقتی اینقدر کوتاه هستن، می تونی به جای تیتر کردنشون، قاطی توضیحات کنی. مثلا:

سه دقیقه بعد به جایی در ساختمان رسیدند که ...
و جایی که هستن رو کمی توضیح بدی.


نقل قول:
- شاید . اما نگران نباش پیدا میشیم و به مسابقه میرسیم.

- آره . بیا از اون اقاهه بپرسیم . به نظر میاد اون میدونه قست شرکت کننده ها کجاست.
ببین! بزرگترین مشکل دقیقا همینه.
یه آقاهه ای در کاره و من ِخواننده هیچی دربارش نمی دونم. شما داستان رو طبق چیزایی که شخصیت هات دیده توضیح می دی. شخصیت ها آقاهه رو دیدن. برای خواننده هم توضیح بده. آقا کیه؟ سرو وضعش چطوریه؟ داره چیکار می کنه؟


ایده گم شدن ایده خوبی بود. یه مانع کوچیک برای شخصیت ها ایجاد کردی. این می تونه سوژه رو طولانی تر کنه و در عین حال، اونقدرا سخت و پیچیده نیست که ادامه دهنده ها رو گیج کنه.


پستت کوتاهه. با وجود این داستان رو خوب جلو بردی.

پست بد نیست... ولی بهتره کامل بشه. الان انگار سانسور شده!


شکلک ها خیلی خوب بودن.


توضیح بده. صحنه ها رو. شخصیت ها و احساس و حالت هاشونو. منظورم توضیحای ساده و پیش پا افتاده نیست. به شخصیتشون دقت کن و ببین چی می شه ازش در آورد. یا اون فضا رو چطوری می شه جالب تر کرد. مثلا اینجا مسابقه آرایشگری جادویی داریم. خیلی می تونه جالب باشه. این ایرادیه که تو نقد قبلی هم گفته بودم. اشکال سختی نیست. راحت برطرف می شه. فقط شاید کمی زمان ببره و کمی تمرین لازم داشته باشه. چون می دونم این که بگم توضیح بده، برای توضیح دادنت کافی نیست. تمرینش می تونه اینجوری باشه که همون صحنه اول رو در نظر بگیری. جایی که این دو تا با عجله وارد محل مسابقه آرایشگری می شن. همونجا توقف کنی و توی یه پاراگراف توضیحش بدی. فضای اطراف رو. این که کیا هستن. دارن چیکار می کنن. کتی و پیتر چی می بینن و چه احساسی دارن؟
اگه بخوای می تونی همینجا یا توی پیام شخصی برای من بفرستیش. اینجوری کم کم به توضیح دادن فضا و توجه به شخصیت ها عادت می کنی.




پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۵:۲۱ سه شنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۰

آلانیس شپلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۳۹ چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 128
آفلاین
سلام دوباره لرد بزرگ سیاه.
این را نقد می کنید ؟

با تشکر



پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲۲:۴۰ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
نقل قول:
سلام ارباب!
ارباب چطورید؟
نجینی جان چطورند؟
بهشون سلام برسونید!
سلام مایکل!
خوبیم!
خوبند!
خواهیم رساند.


کار خوبی کردین درخواست نقد کردین.


بررسی پست شماره 258 فرهنگستان ریدل، مایکل رابینسون:


شما کمی با عجله پست می زنین. نوشته هات در قدم اول احتیاج به آرامش دارن. روی تعداد پست ها تاکید و تمرکز نکنین. تعداد پست اهمیت داره، ولی کیفیتشون مهم تره. اگه نصف این مقدار پست بزنین ولی کیفیتشون بالاتر باشه خیلی بهتر می شه.

یه چیزایی هم هست که قانون نیست... ولی رعایت کردنشون خوبه. مثلا وقتی یکی پستی زده بهتره فورا ادامه ندیمش. بذاریم یه مدت پستش بمونه. خونده بشه. اسم و فعالیتش دیده بشه. این در مورد خلاصه کردن(که معمولا این یکی کار ناظرهاست) هم وجود داره. پستی که تازه زده شده رو نباید خلاصه کرد. این کار باعث می شه اون پست دیگه خونده نشه. مگه این که داستان احتیاج فوری به اصلاح شدن داشته باشه.


نقل قول:
مایکل رابینسون بیچاره و ساده داشت از جلوی آرایشگاه کراب رد می شد که با خود گفت
وارد کردن شخصیت خودمون به سوژه ها کار بدی نیست. گاهی خیلی هم خوبه. ولی راه و روشی داره.
اولا باید به موقعیت توجه کنیم. داستان کجا جریان داره؟ توش چه خبره؟ شخصیت ما الان و تو این موقعیت می تونه وارد بشه یا نه.
گاهی با غلیظ کردن طنز ماجرا، خودمون می تونیم این موقعیت رو ایجاد کنیم. مثلا اصولا در حالت عادی کسی که مرگخوار نباشه نمی تونه بره توی خانه ریدل ها. ولی این که یکی اونقدر سمج باشه که از درخت بره بالا و از پنجره بره تو یا از لوله های آب بیاد بیرون، خنده داره. اینو می شه قبول کرد.

بجز این مورد، باید به پایان پست قبلی توجه کنیم. پست قبلی جایی تموم شده که پیتر جونز صاحب آرایشگاه می شه و برای پیدا کردن دستیار آگهی می ده.
اینجا دیگه جالب نیست که یکی به عنوان مشتری وارد بشه. سوژه فعلا اینه که دستیار پیدا کنیم.

تو پست شما یه دستیار توی آرایشگاه وجود داره. یعنی از روی قسمت بزرگی از داستان پریدین. اینم کاریه که بهتره انجام ندیم. از تک تک موقعیت های سوژه باید استفاده کنیم.
شما زیادی روی شخصیت مایکل تمرکز کردین. اینجا باید روی سوژه تمرکز می کردین.


به ویژگی شخصیت ها اشاره مستقیم نکنین. یه موقعیت ایجاد کنین و نشونش بدین. ساده بودن مایکل رو می شد با یه اتفاق کوچیک توضیح داد. مثلا به سادگی گول کسی رو می خورد... سرش کلاه می ذاشتن. اینجا اشاره شده که مایکل ساده اس. ولی در طول پست اثری از این سادگی نمی بینیم.


نقل قول:
مایکل رابینسون بیچاره و ساده داشت از جلوی آرایشگاه کراب رد می شد که با خود گفت:

-دیگه وقتشه یه دستی به این زلفای نازنین بکشم!

مایکل وارد آرایشگاه شد و گفت:

-یه مدل تازه خوشگل بزن.
وقتی درباره یه شخصیت می نویسیم و بعد دیالوگش رو می نویسیم، فاصله نمی ذاریم. و تا وقتی که فاعلمون عوض نشده، اسمش رو دوباره تکرار نمی کنیم. یعنی این قسمت بالا اینجوری نوشته می شه:
مایکل رابینسون بیچاره و ساده داشت از جلوی آرایشگاه کراب رد می شد که با خود گفت:
-دیگه وقتشه یه دستی به این زلفای نازنین بکشم!

در را باز کرد و وارد آرایشگاه شد.
-یه مدل تازه خوشگل بزن.


درست گذاشتن فاصله ها، خوندن پست و درک کردن لحن رو آسون تر می کنه.


نقل قول:
-یه مدل تازه خوشگل بزن.

-باشه. دستیار بیا.

-آمدم قربان!

-خب بیا می خوام براش مدل حلزونی بزنم.

-یوهووووو. قربان مورد علاقه امه.

-خب اول بیهوشی جادویی رو بزن.

-زدم.

-این دیگه چی بود به من زدین داره خوابم میبره. خااااااپووووف.

-حله. اَره جادویی.

-بفرما.

-تیغ جادویی.

-بیا.

-قیچی جادویی.
ایراد بعدی...
این همه دیالوگ ساده و کوتاه پشت سر هم؟

عجله ای برای جلو بردن داستان نداریم. اون وسط باید توضیح بدین. درباره فضا... حالت ها... احساسات و افکار شخصیت ها. جمله ها زیادی ساده و کوتاه هستن. هیچ حس و حالی رو منتقل نمی کنن. دیالوگ ها خیلی کوتاهن و خواننده رو کاملا گیج می کنن. مثلا کی برای چی باید برای کوتاه کردن مو از داروی بیهوشی استفاده کنه؟!
اگه هدف فقط این بود که طرف خودشو نبینه، می شد بهانه های دیگه ای آورد و از آینه دورش کرد.


اول پست مایکل وارد شده و آخر پست خارج شده. این کار جالبیه. خودتون سوژه ای ایجاد کردین و ازش استفاده کردین. اون وسط فقط جریان انتخاب دستیار نوشته نشده که این اشتباه بود.


یه ایراد اساسی پست، آشنا نبودن شما با شخصیت هاست. شخصیت هاتون در واقع، اصلا شخصیت ندارن. پیتر فرقی با یه ناشناس که از خیابون رد می شه نداره.
مایکل هم همینطور.
دستیار که نه هویت داره و نه ویژگی خاصی.

اولین کاری که باید انجام بدین، آشنا شدن با شخصیت های سایته. هر شخصیتی ویژگی های خاص خودشو داره. طرز حرف زدن و رفتار خودشو داره. شخصیت های سایت با شخصیت های کتاب فرق می کنن. شخصیت های سایت رو باید بشناسین. همینه که برای نوشتن کمکتون می کنه. چون جمله هامونو بر اساس شخصیت ها شکل می دیم.

دومین کار اینه که توضیح دادن رو یاد بگیرین. دیالوگ ها رو کمتر، ولی مفصل تر کنین. هر کسی با دو سه کلمه منظورش رو نرسونه.
برای توضیح دادن، یه حرکت یا فکر یا احساس جالب پیدا کنین. توضیحات ساده، خسته کننده می شن. سرعتتونو کم کنین. روی صحنه ها توقف کنین. درباره شون فکر کنین. به این فکر کنین که تو این موقعیت چه اتفاق جالبی می تونه بیفته.
تمرکزتون رو از روی مایکل بردارین. یا حداقل کمترش کنین.
به سوژه و موقعیتی که توش قرار داریم توجه کنین.


از شکلک استفاده نکردین. پست احتیاج به شکلک داشت. مخصوصا با توجه به نارسا بودن جمله ها. شکلک ها اگه درست و به جا استفاده بشن می تونن احساسات شخصیت ها رو به خوبی منتقل کنن.


فعلا این دو تا ایراد(شخصیت ها و توضیح دادن) رو برطرف کنین. این قدم اول برای قوی شدن نوشته هاتونه.

خوندن پست های دیگران می تونه برای آشنا شدن با شخصیت ها و یاد گرفتن طرز نوشتن یه پست از نظر ظاهری و شکل توضیحات، کمکتون کنه. مخصوصا پست های اعضای شناخته شده و جا افتاده. مثل جادوکارها... ناظرهای انجمن های ایفای نقش... مدیرها(همیشه نه ولی حداقل الان مدیرا از اعضایی هستن که خوب می نویسن).


موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۲:۵۷ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۰

مایکل رابینسون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۲ دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۱۲:۴۵ چهارشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 66
آفلاین
سلام ارباب!
ارباب چطورید؟
نجینی جان چطورند؟
بهشون سلام برسونید!

نقدی خواستم بر روی پست زیر:

http://www.jadoogaran.org/modules/new ... wtopic.php?post_id=359325



پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۷:۴۹ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰

دراکو مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۱ یکشنبه ۶ تیر ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۱۶:۵۲:۱۰ شنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۳
گروه:
کاربران عضو
پیام: 11
آفلاین
سلام لرد
لطفا اینوبا معیار های مرگخوار شدن نقد کنید


سلام دراکو!

اینم برای ما دست تکون می ده!

نقد شما رو توسط پدرتون فرستادیم. ازش بگیرین. مواظب باشین. گوی پیشگویی ما رو به باد داد. نقد شما رو هم به باد نده.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۲۰ ۲۲:۱۲:۰۹


پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲۲:۰۱ جمعه ۱۸ تیر ۱۴۰۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
لیسامون!



سلام لیسا! بله لیسا! خداحافظ لیسا!


بررسی پست شماره 554 کافه تفریحات سیاه، لیسا!


نقل قول:
کار بدی کردم که سوژه رو به سمتی پیش بردم که کله زخمی هری پاتر نبود؟
سوژه الکی طولانی نشد؟
خیلی خیلی کار بدی کردی لیسا. چطور تونستی این کارو بکنی؟ درک نمی کنیم. یه مدت با ما حرف نزن!

وقتی داشتم پست قبل از پست تو رو می نوشتم با خودم گفتم کاش کسی که ادامه می ده بنویسه که این هری نبوده. ولی راستش زیاد امیدوار نبودم کسی واقعا اینجوری ادامه بده. چون معمولا مسیر مستقیم انتخاب می شه. حتی می خواستم خودم کمی جلوتر ببرم و بگم که هری نبود. ولی ولش کردم که هر جوری می خوان پیش ببرن.
لیسای خوب و بسیار باهوش ریونکلاوی ای هستی که اینجوری پیش بردی. این بهترین کار بود. سوژه هم طولانی بشه. هر چی طولانی تر بهتر.
چقدر ما ارتباط ذهنی قدرتمندی داریم!


نقل قول:
هیجان بسیار بالا بود.
مرگخواران یک جادوگر سفید پیدا کرده بودند؛ دم در اتاقش بودند و حدس میزدند هرکس زودتر او را بگیرد، مرگخوار محبوب لرد میشود.
پست قبل با صحنه ای تموم شده که می تونه هیجان انگیز بشه. تو این "می تونه" رو گرفتی. ازش استفاده کردی و با یه توضیح کوتاه، صحنه رو آروم کردی. همین آروم کردن بهش هیجان داده و شروعت رو قشنگ کرده.


نقل قول:
همه آماده بودند. برخی آماده برای دویدن بودند،
این دو تا جمله پشت سر هم زیاد خوب نشده. دومی فعل لازم نداشت.
همه آماده بودند... برخی آماده برای دویدن!


نقل قول:
ایوا دهانش به اندازه کافی باز کرده بود تا زودتر از بقیه کله زخمی را ببلعد
جمله و استفاده از ایوا خیلی خوب بود. بهتره توی توضیحات از صفت ها و مخفف ها استفاده نکنیم. اینجا "هری پاتر" بهتر از کله زخمی بود. ولی می شه اون کلمه "کله زخمی" رو به ایوا نسبت داد، طوری که انگار افکار ایوا رو بطور مستقیم نوشتیم. اینجوری می شه قبولش کرد. یعنی خیلی هم بد یا اشتباه نیست.


نقل قول:
آنها به طور غریزی منتظر دستور بلاتریکس برای حمله به اتاق بودند.
- نمیشه همه با هم بریم. از در رد نمیشیم. من و لینی میریم داخل بعد از پایان ماموریت بقیه میتونین به صف وارد بشید.
اینجا یه اشکال خیلی ریز داشت.
باید فاصله می ذاشتی. فاعل جمله آخر "آنها" یعنی مرگخواران بودن. و بعدش هم چیزی درباره بلاتریکس گفته نشده که متوجه بشیم بلاتریکس گوینده اس. می شد اینجوری نوشت:

آنها به طور غریزی منتظر دستور بلاتریکس برای حمله به اتاق بودند. بلاتریکس هم این موضوع را می دانست.
- نمیشه همه با هم بریم. از در رد نمیشیم. من و لینی میریم داخل بعد از پایان ماموریت بقیه میتونین به صف وارد بشید.


یا:

آنها به طور غریزی منتظر دستور بلاتریکس برای حمله به اتاق بودند.

- نمیشه همه با هم بریم. از در رد نمیشیم. من و لینی میریم داخل بعد از پایان ماموریت بقیه میتونین به صف وارد بشید.
بلاتریکس این را گفت و لینی را روی شانه اش جاسازی کرد.


همونطور که گفتم اشکال خیلی کوچیکیه و وقفه خاصی برای خوندن ایجاد نمی کنه ولی باز بهتره اصلاح بشه.


نقل قول:
یکی از مرگخواران تازه وارد به انتخاب بلاتریکس اعتراض کرد که بعد از دیدن نگاه خشم آلود، از کار خود پشیمان شد.
نگاه خشم آلود بی صاحب مونده! نگاه خشم آلود بلاتریکس( یا او).
اینجا بلا می تونست کمی خشن تر عمل کنه و بلای بدتری سر این بخت برگشته بیاره.


نقل قول:
همه ابتدا به مردی که ترسان و متعجب به آنها زل زده بود، و سپس به تام نگاه کردند.
- خب چیه؟ این کلش زخمیه دیگه. ببینید باند پیچیدن دور سرش.

مرد کله زخمی بود، ولی از نوع هری پاترش نبود!

اولش هم گفتم، ولی بازم می گم. سوژه رو خیلی خوب پیش بردی. این که این آقاهه هری پاتر باشه، به پیش رفتن سریع سوژه کمک می کنه. ولی آیا ما می خواییم که سوژه سریع پیش بره؟
نه!
وقتی موقعیتش هست که داستان طولانی تر بشه و کششش رو هم داره، چرا این کارو نکنیم!


شخصیت هات خوبن. که جای تعجبی نداره. تازه کار نیستی. بلدی با شخصیت ها کار کنی.


توضیحا و دیالوگ هات کافی و مناسب هستن.


ایراد بزرگی نداری. پستت هم خیلی خوب بود و آفرین. لیساش هم خوب بود. آخرش هم خیلی خوب و به موقع تموم شده.
اول پست همه پشت در بودن. آخر پست تازه وارد اتاق می شن. اینم یعنی از موقعیتی که ایجاد شده به اندازه کافی استفاده کردی.


لیسا خوب!









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.