هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: کلاس «ماگل شناسی»
پیام زده شده در: ۲۱:۵۴ شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۰۳:۴۴ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6959
آفلاین
ما اومدیم.


1- وارد شبکه‌های مجازی بشین و تعریف کنین که مشنگا توشون چیکار می‌کنن. توضیح اضافه‌ای نمیدم تا با ذهن باز جواب بدین. هرچی خلاقانه‌تر و تمسخرآمیرتر و بامزه‌تر، امتیاز بیشتر. (8 نمره)
وارد شبکه می شویم!

اولین چیزی که می بینم سیل سلام و صبح بخیر با انواع و اقسام عکس گل و بوته و قلبه.

تعداد زیادی مشنگ، واقعا مشنگ، از ته دل مشنگ، دور هم جمع شدن. عکس هاشون آشناست. همه ردا پوش و دارای کلاه جادوگری. بعضیا حتی چوب دستی هم دارن.
اولش فکر می کنم اونا هم جادوگر هستن.
با خوشحالیِ ناشی از کشف یه جامعه جادوگری جدید، می پرسم اینجا چه خبره؟
جواب می گیرم که: وا! خاک عالم! عضو جادوگر یاب شدی و تازه می پرسی چه خبره. نفرین مرلین بر تو باد.
به نظر خودم حقم نبود نفرین بشم. ولی همین که مرلین رو می شناسن، کمی امیدوارترم می کنه.
توضیح می دن که اونا یه عده مشنگن. البته اینو خودم هم از اول می دونستم. اون وسطا کمی امیدوار شدم که نباشن... ولی خیلی زود فهمیدم اشتباه می کردم. توضیح دادن که اونا معتقدن جادوگرا واقعا وجود دارن. که خب... منم شدیدا همین اعتقاد رو داشتم. منتظر بودم به توضیح دادن ادامه بدن. ولی ندادن. آخرش مجبور شدم بپرسم: خب که چی؟ برای ابراز این اعتقادتون این همه دم و دستگاه درست کردین و هر روز دور هم جمع می شین؟
بهشون برخورد. چون معتقد بودن تجمع بسیار مقدسی دارن. اونا می خواستن جادوگرا رو بیابن.
پرسیدم وقتی یافتن می خوان چیکار کنن؟
مشخصا نظری نداشتن. فعلا تا همینجاشو فکر کرده بودن.
مطمئن شدم که از هر لحاظ مشنگ هستن.
یکی دو روز باهاشون موندم و سعی کردم چیز جالب توجهی در رفتارشون پیدا کنم. ولی وقتی دیدم چیزی جز سلام و صبح بخیر و ظهر بخیر و کمی از شب گذشته بخیر و لطفا اطلاع رسانی کنید و لطفا جدی بگیرید، چیزی نصیبم نمی شه، ترکشون کردم!
اونا هم هیچوقت نفهمیدن که واقعا یه جادوگر یافتن... ولی اونقدر سرگرم حاشیه ها شدن که اصلا متوجهش نشدن.



2- اصلاً با چه روشی وارد شدین؟ می‌تونین فضای داخل گوشی رو فیزیکی تصور کنین که اینجوری جواباتون بامزه‌تر هم میشن. (2 نمره)

با کُنده درخت!

منم دلم نمی خواست این اتفاق بیفته. منم ترجیح می دادم با گوشی یا لپ تاپ یا وسیله با کلاس دیگه ای وارد بشم. خیلی هم مهیج تر می شد. ولی نشد!

یه مشنگ کشته بودم(که کار هر روزمه) و گوشیش رو به غنیمت گرفته بودم. به دردم نمی خورد. کمی دستکاریش کردم...دکمه هاشو زدم... ولی اتفاقی نیفتاد. گوشی نافرمانی می کرد. منم عصبانی شدم و پرتش کردم. گوشی به کنده درختی برخورد کرد و یهو، کُنده، روشن شد.
روش تصویری از یه دختر بسیار زشت نقش بسته بود.
جلو رفتم و روی دماغش دست کشیدم... منظوری نداشتم. گاهی با دیدن یک دماغ، کنترلمو از دست می دم.

به محض این که دستم به دماغ روی کنده درخت خورد صفحه عوض شد. کنده لمسی شده بود! خیلی هم پیشرفته و مدرن.

یکی دو تا بازی کردم و باختم. مقداری پول از دست دادم. عکس های خصوصی طرف رو دیدم. و بالاخره روی عکس کلاه جادوگر زدم و وارد برنامه جادوگر یاب شدم!

در واقع یافته شدم.

دو روز بعد هم که شارژ کنده تموم شد. منم بلد نبودم کنده شارژ کنم.




پاسخ به: کلاس «ماگل شناسی»
پیام زده شده در: ۱۷:۴۹ جمعه ۱ مرداد ۱۴۰۰

لاوندر براون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۲۸ دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۸:۲۴:۵۴ سه شنبه ۱۲ دی ۱۴۰۲
از عشق من دور شو!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 263
آفلاین
سلام پِروفِسور!
لاوندر براون وارد میشود!

1- وارد شبکه‌های مجازی بشین و تعریف کنین که مشنگا توشون چیکار می‌کنن. توضیح اضافه‌ای نمیدم تا با ذهن باز جواب بدین. هرچی خلاقانه‌تر و تمسخرآمیرتر و بامزه‌تر، امتیاز بیشتر. (8 نمره)

خب خب خب! بنده تلاش های متعددی کردم که وارد شبکه ها مجازی بشم. اول، آستین هامو بالا زدم، چوبدستیمو درآوردم. با دقت نقطه وسط گوشی رو نشونه گرفتم، و از سلسله جملات: "رازتو فاش کن!"، "خودتو نشون بده!" و "من لاوندر براون هستم و دستور میدم خودتو نشون بدی!" استفاده کردم.
و یهو، دیدم که صفحه شروع به تغییر کرد و روش نوشت:
"هرماینی گرنجر از خانوم لاوندر براون خواهش میکنه تا قیافه نکبتشو از جلوی این وسیله بکشه کنار!"
خلاصه، چرخیدم و قیافه نحس هرماینی رو دیدم(که باید در لیست طالع های نحس نوشته بشه) که داشت کرکر میخندید و فهمیدم که گوشی منو برداشته و یه تقلبی طلسم شده‌شو گذاشته بجاش.
اینا رو گفتم که تنبیهش کنین، خیلی پرروئه.

وقتی بالاخره گوشی اصلی به دستم رسید، گرفتمش جلوی صورتم، و دیدم که ای دل غافل! داره عکس منو نشون میده!
بعد برگشتم ببینم رون چیکار میکنه، که اونم داشت از روی دست هری نگاه میکرد. بعد فهمیدم باید این یاروهه ی کنارشو فشار بدم. دادم و یهو روشن شد!
خلاصه میکنم تلاشمو، بالاخره وارد یه برنانه ای شدم که روش نوشته بود گوگولو‌. همینکه گوگولو و باز کردم یهو یه صفحه ای باز شد(که نشون میده یکی قبل من بازش کرده بود.) که بالاش نوشته بود: جادوگران.
یذره توی صفحه رفتم پایین و اینکار رو با بالا بردن انگشتم روی صفحه انجام دادم(من خیلی نابغه‌م نه؟)
و وارد ایفای نقش شدم.
یهو، دیدم لینی وارنر اونجا یه چیزی نوشته! سریع بلند شدم که برای لینی وارنر نامه بنویسم و بگم توی شبکه های مجازی ماگلا چیکار میکنه، ولی یادم اومد که تاحالا یه بارهم از نزدیک ندیدمش!
پس منصرف شدم و یکم بیشتر توی جادوگران گشت زدم. و شاید باورتون نشه پروفسور، ولی اونا داشتن کلاس هاگوارتز برگزار میکردن!
خیلی مسخره و در قالب نمایشنامه، ولی داشتن برگزار میکردن!
باید از کار شومشون سر در میاوردم!
پس رفتم توی خیابون و یه ماگل پیدا کردم و ازش خواستم منو اینجا عضو کنه. اون هم کرد.
بعد رفتم دیدم یه نفر حتی با اسم شما اونجا بود! و داشت ماگل شناسی تدریس میکرد!
تازه کلی بچه ماگل اونجا تکلیف میفرستادن!
میدونین، پروتی و فلور بهم گفتن اگه بیشتر توی شبکه ها نگردم نمره نمیگیرم، ولی پروفسور، اگه میخواین نمره ندین، ولی من دیگه پامو انگشتمو اونجا نمیذارم، اونجا یه دنیای تقلبیه که مردم خودشونو به جای ما جا میزنن!


2- اصلاً با چه روشی وارد شدین؟ می‌تونین فضای داخل گوشی رو فیزیکی تصور کنین که اینجوری جواباتون بامزه‌تر هم میشن. (2 نمره)

بله، همون طور که گفتم اول از چوبدستی استفاده کردم که به لطف خانوم ه.گ نشد. قبل از اونکه از روی دست رون بفهمم باید چیکار کنم، از چند روش دیگه هم استفاده کردم.
چوبدستیم رو توی سوراخ بالاش فرو کردم و گفتم لوموس، چون گفته بودین باید روشن بشه.
ولی نشد.
چوبدستیمو زدم روش و گفتم لوموس!
ولی فقط چوبدستیم روشن شد‌.
فحشی زیر لب به گوشی دادم(گفتم هرماینی گرنجر!) و انگشتهام رو روش حرکت دادم.
و اونجا بود که از روی رون فهمیدم باید دکمه‌شو بزنم.
و روشن شد.

همونطور که احتمالا حدس زدین، من دروغ گفتم و یه راست نرفته بودم توی گوگولو. اول رفتم توی "اپ چیه؟" که اسم انگلیسیش این بود:"whatsapp" منتهی این ماگل ها بویی از ادبیات نبرده‌ن علامت سوال نذاشته بودن.
اونجا کشف کردم که چجوری باید انگشتمو تکون بدم. سعی کردم برم توش، اما ظاهرا اون دنیا رو فقط با انگشت میشد کنترل از راه دور کرد.
داشتم نگاه میکردم که یهو یه پیام از هرماینی برام اومد:" مخت نپوکه!"
من باید جوابشو میدادم، برای همین روی عکسش زدم و شروع کردم به داد زدن و فحش دادن. اون هم کم اورد و جواب نداد!

داشتم اینجوری کیف میکردم که یادم اومد باید مشق بنویسم، و اینطوری وارد ماجراجویی گوگولو شدم.


تموم!


تصویر کوچک شده

دختری تنها در میان باد و طوفان...

آیا او را رهایی خواهد بود از این شب غربت؟

یا مامانش دوباره او را به خانه راه خواهد داد؟

او در کوچه ی سرد قدم برمیدارد ومی اندیشد:

آیا ریختن آبلیمو در قهوه ی مادر کار درستیست؟


پاسخ به: کلاس «ماگل شناسی»
پیام زده شده در: ۱۵:۰۱ جمعه ۱ مرداد ۱۴۰۰

12345678912


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۹ شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۷:۵۱ پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۲
از خونه کله زخمی...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 78
آفلاین
سلام پروفسور!
خب از اونجایی که من یعنی آسپ، برخلاف بابای کله زخمی، بچه درسخونی هستم تحقیقات جامع و مبسوطی در این باره انجام دادم و تلفیق آن با تجربیاتم را برایتان مینویسم.

1- خب اینجا به چنتا از شبکه های مجازی مشنگی اشاره میکنم که تونستم بعد از کلنجار رفتن با گوشیم با اونا کار کنم.

اول میرسیم به تلگرام! تلگرام یکی از شبکه های مجازی خوب مشنگیه. البته تا قبل از اینکه بعضی از افراد لطف کردن و شیلترش کردن. یکی از دلایلشونم تحریک جوانان مشنگ بود. البته چون مشنگ ها از هر تحریمی یک فرصت می سازند، با نصب برنامه هایی به نام شیلتر- شکن، نه تنها توانستند که وارد این شبکه مجازی شوند بلکه موفق شدند به سایت های مجازی نیز راه پیدا کنند تا جوانانشان بیش از پیش گمراه شوند!

شبکه مجازی دوم اینستاگرامه! توی این شبکه تمام مردم مشنگ زندگی های فوق لاکچری دارند و تنها بدبختای بی پولش ما جادوگران تازه واردیم! البته این افراد لاکچری ادعای روشنفکری زیادی هم دارن و زن های مشنگ هر مبحثی رو به سمت فمینیسم می کشونن تا ثابت کنن مردای مشنگ هیچ تفاوتی با اونها ندارن. در این شبکه مجازی مشنگها با جنس های مخالف خودشون ارتباط میگیرن، اما از اونجایی که بخاطر شبکه اجتماعی تلگرام و شیلتر-شکناشون گمراه شدن خواسته های نابجایی از زن های مشنگ دارن که ارتباطشون رو به کل مختل میکنه!

اسم سومین شبکه مجازی هم واتساپه! این شبکه کلا هیچ خاصیتی نداره و بعد از اینکهه با کلی خواهش و التماس واردش شدین با حجم زیادی از هیچی مواجه میشین! مزدم مشنگ فقط از این شبکه برای حرف زدن و تماس گرفتن های صوتی و تصویری استفاده میکنن که خیلی به صرفه تر از غیب و ظاهر شدن یا استفاده از پودر پروازه!

در بین این همه شبکه مجازی که بهشون اشاره شد، یک شبکه هست که علاوه بر مجازی بودن قابلیت درسی هم داره... و اون شبکه ای نیست جز شبکه شاد! بله درست شنیدید، شاد! طبق پرسش هایی که از نوجوانان مشنگ به عمل اومده، این شبکه برخلاف اسمش موجب ناراحتی و حتی در بعضی مواقع باعث سوزش اونها شده! چون پروفسور های مشنگ دیگه زحمت درس دادن به خودشون نمیدن و از بخشی به نام محتوای رسمی استفاده میکنن! مشنگ ها هم که همه تشنه ی یادگیری هستن هیچ کدام از این فیلم ها رو باز نمیکنن تا در فرصت های بعدی از اونها استفاده کنن.

در بین تحقیقاتم متوجه شدم که برخی از کشور های مشنگی کپی های غیر قابل قبولی از برنامه های ذکر شده ساخته اند که هیچ کدام از آنها به درد لای جرز بلاجر هم نمیخورند!

2-خب من بعد از اینکه تلاش اسکورپیوس و فنریر رو دیدم خواستم به همون شیوه وارد فضای مجازی شم. که البته گوشیم شکست و مجبور شدم با افسون تعمیر درستش کنم. در ضمن تحقیقات متوجه شدم که تنها یک روش ورود به شبکه ها وجود داره که اونم استفاده از انگشته! ولی خب هرچقدر زور زدم چیزی نشد تا اینکه انگشتم شکست و تازه متوجه شدم که اون دکمه ی های کنار گوشی به چه دردی میخورن! بعد اینکه گوشیمو روشن کردم و انگشتم خوب شد با کمی پرس و جو تقلب از بقیه جادوآموزان (پروفسور شما حواستون نبود چون داشتین به کتی اردنگی میزدین) تونستم وارد برنامه ی گوگل شم و روش استفاده از گوشی رو یاد بگیرم.



EVEN IN DEATH MAY I BE TRIUMPHANT


پاسخ به: کلاس «ماگل شناسی»
پیام زده شده در: ۱۱:۵۴ جمعه ۱ مرداد ۱۴۰۰

آلانیس شپلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۳۹ چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 128
آفلاین
1- وارد شبکه‌های مجازی بشین و تعریف کنین که مشنگا توشون چیکار می‌کنن. توضیح اضافه‌ای نمیدم تا با ذهن باز جواب بدین. هرچی خلاقانه‌تر و تمسخرآمیرتر و بامزه‌تر، امتیاز بیشتر. (8 نمره)

اینستاگرام

یک شبکه ای را انتخاب کردم که از شکلش خوشم اومد، مربع بود و رنگ های نارنجی و قرمز و بنفش داشت و روش عکس دوربین بود، یک اسم سختی هم داشت که وقتمو برای خوندنش تلف نکردم.
وقتی وارد شدم فهمیدم هیچ کدومشون در مورد چیزهای جالبی مثل گربه ها حرف نمی زند، بخاطر همین نظرم خیلی جلب نشد.
بعد فهمیدم که از غذاهایی که درست میکنن هم عکس می گذارند که اصلا نفهمیدم چرا، مگه نمی تونن یک جغد به فروشگاهاشون بفرستن بفرستن بگن ما این غذا را می خواهیم؟
بعضی از خودشون فیلم گرفتن و یک چیزی را توضیح داده بودند که من توجه نکردم اما متوجه شدم هیچ کس خونه شو با رنگ های صورتی و بنفش رنگ نزده چون دیوار هایی که تو فیلمشون افتاده بود سفید بود.
خیلی از برنامه خوشم نیومد اما به نظر میومد مشنگا از به هدر دادن اینترنتشون برای دیدن اینکه فلان بازیگر معروف اسباب کشی کرده لذت می برن!

تلگرام

رفتم سراغ این شبکه تا ببینم این چیه. بعد دیدم تو این مردم به هم پیام می دن و در مورد چیزهای مختلف صحبت می کنن.
بعد فهمیدم که گروه هم درست میکنن اول فکر کردم یک چیزیه مثل گروه های هاگوارتز اما بعد فهمیدم تو بعضی هاشون صحبت می کنن باهم، تو بعضی هاشون عکس و ویدیو به اشتراک می گذارن، تو بعضی هاشونم خبر های دنیا غیر جادوگری را می گذارن، انگار مردم خودشون نمی تونن این خبر ها را تو تلویزیون ببینن!
از این برنامه بیشتر خوشم اومد ولی نتونست نطر را کاملا جلب کنه.

2- اصلاً با چه روشی وارد شدین؟ می‌تونین فضای داخل گوشی رو فیزیکی تصور کنین که اینجوری جواباتون بامزه‌تر هم میشن. (2 نمره)

من اول خیلی گیج شدم، چون وقتی گوشی روشن شد یک سری مربع کوچولو با رنگ و ظرح های مختلف رو صفحه ظاهر شد. اول فکر کردم اونا یک جور جعبه اند که توشون شبکه های مجازی و بازی و دیگر برنامه ها را دسته بندی کردند خواستم چسب جعبه را باز کنم که یکهو وارد برنامه ها شدم.
وارد چند تا برنامه ی اشتباهی هم شدم مثل یک برنامه که وقتی روش زدم یک پازل رودخانه باز شد که برای اینکه بچه ها نگن داری از گوشی سوءاستفاده می کنی فوری بستمش.

تموم شد پروفسور، کلا گوشی چیز خیلی جالبی نبود ولی به هر حال از رنگ آبی ای که گوشی شما داشت خوشم اومد.



پاسخ به: کلاس «ماگل شناسی»
پیام زده شده در: ۱۱:۱۹ جمعه ۱ مرداد ۱۴۰۰

گریفیندور، مرگخواران

کتی بل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۴ دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۸:۴۹ سه شنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۲
از زیر زمین
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
گریفیندور
کاربران عضو
پیام: 454
آفلاین
1- وارد شبکه‌های مجازی بشین و تعریف کنین که مشنگا توشون چیکار می‌کنن. توضیح اضافه‌ای نمیدم تا با ذهن باز جواب بدین. هرچی خلاقانه‌تر و تمسخرآمیرتر و بامزه‌تر، امتیاز بیشتر. (8 نمره)

کتی، دستش را تا جای ممکن، بالا برد، تا جواب سوال را بدهد. وقتی که پروفسور یوآن، انگشتش را به سمت کتی گرفت، مغرورانه، از جایش بلند شد. که البته، وقتی که نیم خیز شد، با صورت، روی زمین فرود آمد. اخمی کرد و از جایش بلند شد، و با پلاکسی مواجه شد که پایش را، مظلومانه، زیرش جمع میکرد.
- اولین شبکه ی مجازی، یه توپ قلقلی بود!

دستانش را به هم کوفت و شکلش را، برای بینندگان، رسم کرد.
- این توپ قلقلی، توی صفه موبایل، حرکت میکرد! خیلی جالب بود. انگشتتو روش نگه میداشتی، بعد تو صفه، حرکت میکرد! یه بارم حواسم نبود، انگشتمو نگه نداشتم.

بغض کرد.
- و توپم، ناپدید شد. یه صفه سفید اومد بالا. بعد، وقتی که شروع مجددو زدم.

خندید.
- توپم، برگشت!

یوآن، اخمی کرد و به سمت کتی برگشت.
- نحوه استفاده ماگل ها، ازشو فهمیدی؟

حال، نوبت کتی بود که اخم کند.
- مگه ماگلا، چجوری با توپشون بازی میکنن؟
- خب، توضیح دیگه ای نداری؟

اما کتی، توضیح داشت. فاز مرموز بودن، به خودش گرفت.
- یه داره ی... منظورم اینه که، یه دایره سبز! با علامتی وسطش.

شنلش را، روی سرش انداخت، و ماسک آدم فضایی اش را، روی صورتش کشید.
- علامتی، که ظهور فضایی هارا، به ما نشان میدهد.

گوشی اش را، بالا گرفت و برنامه را، باز کرد، و همه، به صفحه ی خالی پیام هایش، چشم دوختند.
- و باید منتظر باشیم، تا فضایی ها، حمله شان را، اعلام کنند. ماگل ها، از ما، پیشرفته ترند!

دیزی، نگاهی به گوشی کتی انداخت، و سرش را، در گوشی اش، فرو کرد.
دینگ!
کتی، فریادی کشید و گوشی را، به آن سمت، پرت کرد.
- آدم فضایی ها! حمله کردن! پناه بگیرین!

تعدادی، حرفش را باور کردند، و از جایشان جهیدند. دیزی، آهی کشید.
- کتی...
- دیزی، بلند شو!
- چرا؟
- چون الان فضایی ها، میان بخورنت! قاقارو، کجایی؟

دیزی، چشمانش را بست و نفسی عمیق کشید.
- کتی، چرا نمیری و پیغامی که برامون گذاشتنو بخونی؟

عه، دیزی راست میگفت. کتی، مانند الهه ای که برای نجات، آمده است، دستش را بالا گرفت، تا همه با ایستند.
- یاران من! بگذارید، پیغامشان را بخوانیم.

بار دیگر، با صورت، روی زمین فرود آمد. و باز هم، پلاکس با مظلومیت پایش را، زیرش جمع کرد.
گوشی را برداشت. اسمش را خواند.
- دیزی؟

با احتیاط، پیام را باز کرد.
- کتی، آدم فضایی ها، الکین. ببین. اینجا میتونیم با هم چت کنیم.

دیزی، لبخندی زد. کتی، باهوش بود. میفهمید. بعدا او را به خانه اش دعوت میکرد تا امکانات گوشی را، به او یاد...

- آدم فضایی های خنگ!

پوزخندی، روی لب کتی نشست.
- فکر کردن، میتونن، با استفاده کردن اسم دیزی، خودشون رو خوب، جلوه بدن.

و اینچنین بود، که یوآن، کتی را با اردنگی، سر جایش نشاند.





2- اصلاً با چه روشی وارد شدین؟ می‌تونین فضای داخل گوشی رو فیزیکی تصور کنین که اینجوری جواباتون بامزه‌تر هم میشن. (2 نمره)

کتی، داشت به چیز جعبه مانند نگاه میکرد. چجوری ازش استفاده میکردند؟ شاید، باید مانند فنریر، از وسط نصفش میکرد. دور گوشی را فشار داد. شاید دکمه ای، چیزی داشت. دستش روی چیزی رفت و وسط تاریک چیز، روشن شد. وحشت کرد و گوشی را، به آن طرف پرت کرد. که اتفاقی، به پس کله ی دیزی خورد. با نگاه زهر آلود دیزی، کتی، هر چه خنده داشت را خورد.
با احتیاط، به سمت چیز رفت و برش داشت. انگشتش را روی صفحه کشید. چیز، هر چه که بود، تغییر کرد. حتما خوشش آمده بود. کتی، برش داشت و با کشیدن انگشتش روی صفحه، گوشی را
مانند قاقارو، خاراند.


ارباب من Lord

گر کسی مرا ببیند نتواند که ببیند چون که او قارقارو نیست!

قاقاروی بدون مو!



پاسخ به: کلاس «ماگل شناسی»
پیام زده شده در: ۱:۴۱ جمعه ۱ مرداد ۱۴۰۰

رابرت هیلیارد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۲ چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۱۷:۲۲ یکشنبه ۲ آبان ۱۴۰۰
از بغل ریش بابا دامبلدور!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 80
آفلاین
1- وارد شبکه‌های مجازی بشین و تعریف کنین که مشنگا توشون چیکار می‌کنن. توضیح اضافه‌ای نمیدم تا با ذهن باز جواب بدین. هرچی خلاقانه‌تر و تمسخرآمیرتر و بامزه‌تر، امتیاز بیشتر. (8 نمره)

شبکه اول مورد نظر: واتساپ مشنگی!
در واتساپ مشنگی هر که واردش می شود دست از پا دراز تر از آن خارج می شود!
در اینجا عده ای روانی مشنگی در کنار هم می نشینند یا می ایستند یا می رقصند یا می خندند یا می دوند و بعد شروع به کر کر می کنند! (صد البته که آن ها که می خندند قهقهه می زنند!)
در اینجا پس از شوخی های رکیک (!) تازه مشنگان نا عزیز به خود می آیند و شروع به فحاشی می کنند! (استغفر مرلین!)
این بود از واتساپ مشنگان خنگ و نا عزیز!
شبکه دوم مورد نظر: سیگنال مشنگی!
در اینجا با عده ای دیگر از مشنگان اسکل مواجه می شویم، که این نا عزیزان عده ای به علت شنیدن نابود شدن واتساپ مشنگی به اینجا مهاجرت نموده اند! بی آنکه بدانند هر جا افتضاح تر از جای پیش!
و عده دوم به علت مسائل امنیتی و توحمات امنیتی به اینجا هجوم آوردند! آنها قصد دارند روابط خویش را مخفی نگه دارند بدون آن که بدانند اگر بخواهند هم نمی توانند مخفی نگه دارند!
و در نهایت عده سوم که نامشان را بیکاریسم می نامیم! بیکاریسم ها در اینجا می گویند، خب محیط قبلی تکراری شد، بریم بعدی... عه، اینم تکراری شد بریم بعدی! و بدین ترتیب همین طور می گویند تا دستگاهشان در نهایت بترکد!
شبکه سوم مورد نظر: شاد مشنگی!
اوهوم، اوهوم!
در این مورد با دو دسته از افراد طرف هستیم، بپردازیم به دسته اول، دسته اول آنهایی که می دانند شاد بد است و این را رک و پوسکنده فریاد می زنند! آنها از شاد متنفرند هرچند هم که آذر خانم جهرمی آن را پیشرفته می کنند، اما آنها دست از اعتراض و تنفر نمی کشند! و آنها اغلبا در ریختن و نصب و انجام شاد مشنگان مشکل دارند!
و دسته دوم، افرادی اند که در باطن به شاد تنفر دارند اما در ظاهر بهش بسیار علاقه دارند، نکته بسیار مهم در مورد اینها این است که همه شاد برایشان درست کار می کند و آنها هم چند تنه شاد را زند نگه می دارند!
شبکه چهارم و پنجم مورد نظر: ایتا و آیگپ مشنگی!
در این شبکات بدلیل بازنشستگی و بدبختی و ورشکستگی به مدارس پناه می آورند، در این حین با مدارس قرار داد می بندند و در نتیجه فقط یک دهم درصد سود می برند! و تنها بازدید کنندگانش دانش آموزان بدبخت مشنگی هستند!
شبکه ششم مورد نظر: اینستاگرام مشنگی!
در اینجا. مشنگان برای ریختن و نصب برنامه زجر بی حدی می کشند و بعد فقط اندکی از این زجر جبران می شود!
از موضوع زجر که بگذریم، در اینجا تمام فجایع و وقایع قابل گفتار و غیر قابل گفتار مشنگان یافت می شود، که بعضی خیلی جالب و بعضی دیگر خیلی خیلی جالب تر و برخی دیگر نیز خیلی خیلی خیلی جالب تر هستند!
شبکه هفتم مورد نظر: Massage مشنگی!
در اینجا با اسکلانه ترین شیوه تبادل اطلاعات مواجه ایم، که افراد وارد می شوند، می نویسند و می نویسند و می نویسند و بعد در هنگام ارسال تمام پیام. پاک می شود!
پس بسیار بسیار اسکلانه است!

2- اصلاً با چه روشی وارد شدین؟ می‌تونین فضای داخل گوشی رو فیزیکی تصور کنین که اینجوری جواباتون بامزه‌تر هم میشن. (2 نمره)

مرلین را شکر ما به همه با انگشت ها پر تبرکمان وارد شدیم!
روش وارد شدن به فضای مجازی اول: واتساپ مشنگی!
در ابتدا انقدر در لیست اپ ها می گردید تا نامش را پیدا کنید، و سپس که پیدا می کنند می فهمند که شارژ موبایل تمام شده است، و بعد از یکی دو ساعت در شارژ بودن می فهمید که اینترنتتان تمام شده است و بعد از نیم ساعت اینترنت خریدن می فهمید واتساپ هنگ کرده است. و بلاخره وارد واتساپ می شوید که می فهمید بیش از پنج هزار پیام دارید!
روش وارد شدن به فضای مجازی دوم: سیگنال مشنگی!
خودتم بکشی نمی تونی واردش بشی، واردش هم یک در هزار هم بشی، کدی می خواهد که تا آخر عمر نمی دونی چیست!
روش وارد شدن به فضای مجازی سوم: شاد مشنگی!
شاد هم که پسر عموی سیگنال است با بیش از سی برابر لگ بیشتر!
روش وارد شدن به فضای مجازی چهارم و پنجم: ایتا و آیگپ مشنگی!
این ها هم که اگر با برترین اینترنت جهان واردش بشی می گوید: "در انتظار اتصال به اینترنت..."
روش وارد شدن به فضای مجازی ششم: اینستاگرام مشنگی!
اینستاگرام مشنگان با اینترنت سوریه باز می شود اما با اینترنت ایرانیان خیر!!!
روش وارد شدن به فضای مجازی هفتم: Massage مشنگی!
مرلین را شکر! این درست کار می کند! اما با لگ یک پینگ ۱۰۰۰۰۰.

وسلام پروفسور جان! /نامه تمام!


ویرایش شده توسط رابرت هیلیارد در تاریخ ۱۴۰۰/۵/۱ ۱۰:۴۴:۲۸
ویرایش شده توسط رابرت هیلیارد در تاریخ ۱۴۰۰/۵/۱ ۱۵:۱۱:۱۱

بابا دامبلدور!

یه ریونی خفن...

Only Raven


پاسخ به: کلاس «ماگل شناسی»
پیام زده شده در: ۲۳:۲۶ پنجشنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۰

محفل ققنوس

یوآن آبرکرومبی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۸ جمعه ۹ خرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰:۱۴ یکشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۳
از اکسیژن به دی‌اکسید کربن!
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
محفل ققنوس
پیام: 436
آفلاین
جلسه‌ی اول


- اگه گفتین این چیه؟!

کل کلاس عینهو هیپوگریف به چیزی که توی دست یوآن بود، زل زده بودن. سکوت عمیقی کل فضای کلاس رو تسخیر کرده بود و هیشکی هیچ ایده‌ای نداشت که اون چیز چیه اصلاً.

البته به جز لینی که تازه تحصیلاتش توی رشته‌ی جادوشناسی رو تموم کرده و فعلاً یکی دو ترم از مشنگ‌شناسی رو هم پاس کرده بود و کاملاً انتظار می‌رفت اطلاعاتش از بقیه‌ی ملّت جادویی بیشتر باشه.
- خب معلومه... نوکیا 1100.
- نوپ لینی. افتادی اونور بوم. این یه آیفون 12 پرو مکس 512 گیگابایتی رنگ آبی خریداری شده از فروشگاه رسمی اپل با گارانتی 5 ساله هستش.

یوآن واقعاً پتانسیل اینو داشت که چهره‌ی کمپانی اپل بشه توی تلویزیون و رسانه‌ها و تبلیغات، ولی اپل خسیس فقط به سلبریتی‌های آمریکایی اورریتد پیشنهاد می‌داد.

- به هر حال... کلاً به این میگن گوشی. گوشی یکی از پُراستفاده‌ترین وسایل مشنگاس توی زندگی روزمره‌شون و باهاش میشه خیلی کارا کرد. مثلاً احوالپرسی با فک و فامیلتون با استفاده از جغد حداقل شیش ماه طول می‌کشه، تازه اگه اداره‌ی جغد این وسط مسخره‌بازی در نیاره. ولی گوشی توی تماس گرفتن انقد سریعه که تا شارژ سیم‌کارتتون تموم نشه بیخیال نمیشین. تازه مرحله‌ی بعدیش هم می‌تونه این باشه که تا شارژ سیم‌کارتشونو تموم نکنین بیخیال نمیشین.

یوآن متوجه نوتیفیکیشن جدید توی گوشیش شد و وقتی اونو خوند، ادامه داد:
- ولی الآن مشنگا شدیداً تو فاز شبکه‌های اجتماعی هستن. یکی از دلایلش هم اینه که اونجا کاملاً آزادین که هر محتوایی رو به اشتراک بذارین و در مورد همه‌چی بحث کنین. مثلاً الآن واسم پیام اومد که جاستین بیبر چند دقیقه پیش آهنگ جدید داده و یه میلیارد بازدید هم داشته... o-:

ملّت جادویی که انگار از بین مشنگا جاستین براشون استثنا بود:

- منم خیلی ریلکس میرم توی بخش کامنتا و میگم: خیلی آهنگ آشغالی بود!

همون ملّت:

یوآن گوشیشو گذاشت توی جیبش، چند بار کف زد و بلافاصله نفری یه گوشی جلوشون ظاهر شد. در حالی که همه داشتن به این فک می‌کردن که اینا اصلاً چجوری روشن میشن، یوآن تکونی به چوبدستیش داد و تکلیف اول روی هوا ظاهر شد:

1- وارد شبکه‌های مجازی بشین و تعریف کنین که مشنگا توشون چیکار می‌کنن. توضیح اضافه‌ای نمیدم تا با ذهن باز جواب بدین. هرچی خلاقانه‌تر و تمسخرآمیرتر و بامزه‌تر، امتیاز بیشتر. (8 نمره)

یوآن برگشت سمت بچه‌ها و متوجه اسکورپیوس و فنریر شد که پاهاشونو تا زانو تو گوشیاشون فرو کرده بودن و داشتن سعی می‌کردن وارد فضای مجازی بشن.

واسه همین یوآن تکلیف دوم رو هم ظاهر کرد:

2- اصلاً با چه روشی وارد شدین؟ می‌تونین فضای داخل گوشی رو فیزیکی تصور کنین که اینجوری جواباتون بامزه‌تر هم میشن. (2 نمره)

به این نکات هم حتماً حتماً حتماً دقت کنین:

1- تکالیف کاملاً توضیحی و تشریحی هستن. رول نزنین! خطر نمره نگرفتن!

2- واسه یه سؤال 8 نمره‌ای باید خیلی بیشتر توضیح بدین نسبت به یه سؤال 2 نمره‌ای.


ویرایش شده توسط یوآن آبرکرومبی در تاریخ ۱۴۰۰/۵/۱ ۴:۵۵:۰۴
ویرایش شده توسط یوآن آبرکرومبی در تاریخ ۱۴۰۰/۵/۱ ۴:۵۶:۱۰
ویرایش شده توسط یوآن آبرکرومبی در تاریخ ۱۴۰۰/۵/۱ ۱۶:۲۲:۵۴

If you smell what THE RASOO is cooking!


کلاس «ماگل شناسی»
پیام زده شده در: ۱۸:۲۳ پنجشنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۰

حسن مصطفی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۳ یکشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۷
آخرین ورود:
امروز ۲:۱۱:۳۲
از قـضــــاااا
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 168
آفلاین
کلاس ماگل شناسی
با تدریس پروفسور یوان ابروکرومبی

نوع درس: عمومی

* اساتید محترم موظف هستن زمانبندی های زیر را جهت تدریس و تصحیح تکالیف در نظر داشته باشند. تاخیر در تدریس یا تدریس زودهنگام موجب کسر امتیاز از گروه استاد می شود مگر آنکه از قبل با دفتر مدیریت مدرسه هماهنگ شده باشد.

جلسه اول
زمان تدریس: از ساعت 00:00:00 تاریخ 1 مرداد تا ساعت 23:59:59 تاریخ 2 مرداد
آخرین مهلت پذیرفتن تکالیف: ساعت 23:59:59 تاریخ 13 مرداد
شرح امتیازات: هر زمان قبل از تدریس جلسه دوم

جلسه دوم
زمان تدریس: از ساعت 00:00:00 تاریخ 15 مرداد تا ساعت 23:59:59 تاریخ 16 مرداد
آخرین مهلت پذیرفتن تکالیف: ساعت 23:59:59 تاریخ 27 مرداد
شرح امتیازات: هر زمان قبل از تدریس جلسه سوم

جلسه سوم
زمان تدریس: از ساعت 00:00:00 تاریخ 29 مرداد تا ساعت 23:59:59 تاریخ 30 مرداد
آخرین مهلت پذیرفتن تکالیف: ساعت 23:59:59 تاریخ 10 شهریور
شرح امتیازات: قبل از جلسه امتحانا برای کلاس های تخصصی و حداکثر تا 15 شهریور برای کلاس های عمومی


ویرایش شده توسط حسن مصطفی در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۳۱ ۱۸:۳۵:۳۰






پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۶:۲۵ چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۹

مرگخواران

رودولف لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۷ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۲۴ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰
از مودم مرگ من در زندگیست... چون رهم زین زندگی پایندگیست!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 1272
آفلاین
نمرات امتحان ماگل شناسی ترم 24ام هاگوارتز!



ابتدا توضیحاتی بدم خدمت شما..اولا که برای امتحانات نقد الزامی نیست، چون دیگه معنی نداره، لذا صرفا در مورد رول امتحانی و روند پیشرفتتون یه توضیح کلی میدم.
دوما هدف بنده و این کلاس در کنار آموزش رول نویسی، آموزش شخصیت پردازی بود، یعنی تمرکز روی این قسمت بود...حقیقتا از لحاظ کمیت اصلا راضی نبودم...کیفیت لکن کمی راضیت بخش‌تر بود، لکن بازم نه! خلاصه که اکثرا باز هم نیاز دارین به تمرین و نقد گرفتن!
و اما نمرات...




گابریل تیت


اصلا فرم خوبی نبود اینگونه روایت گابریل...جدای از اون، کل تمرکز امتحان روی نشون دادن شخصیتت وقتی هست که بحث احساسات و عشق و علاقه و اینا پیش میاد...و به اون جنبه میشه گفت اصلا نپرداختی...
از اول ترم تا حالا طبیعتا پیشرفت هایی داشتی، ولی باز هم خیلی راه مونده تا به اون نقطه مقبول برسی...بیشتر حرف گوش کن و بیشتر توجه کن به حرف نقد کننده ها، چون معلومه زیاد بهش توجه نمیکنی و سرسری از روی جملات و کلماتشون میگذری...طبیعتا نوشتن و نویسندگی عامل اصلی ما در ایفا هست، ولی یادت نره اصل ایفای نقش برخورد و شخصیته...من میتونم خیلی خوب بنوسم، نوبل ادبیات داشته باشماصلا..ولی اگه خوب برخورد نکنم، اگه شخصیتم پرت باشه و ربطی نداشته باشه با چیزی که باید باشه، این نویسندگی به هیچ دردی نمیخوره!

نمره: 14 + 7





زاخاریاس اسمیت


خب اقای اسمیت..اینکه از فرم نامه برای رول استفاده کنی خلاقانه بود...ولی متاسفانه نامه‌ی خوبی نشد...اون چیزی نبود که باید باشه...جدای از رول و نمره و کلاس، اگه دفعه بعد میخواستی با خانومی آشنا بشی و اینا، بیا بهم بگو که جملات و ابراز احساسات بهتری بهت یاد بدم! یکم زبون بازیت خیلی ضعیفه، نیاز به آموزش داری!
و خب این باعث میشه نه این داستان زیاد عاشقانه باشه، و نه ما اونقدر با شخصیت زاخاریس آشنا بشیم، با لایه های پنهان شخصیت زاخاریس، لایه‌ای که مثلا در حالت عادی نمی‌بینیم!
شما هم پیشرفتت واقعا خوب بوده، کمی هنوز خام هست نوشته هات و خیلی زیاد شخصیتت...اگه حس میکنی مدت طولانی ای هست که نقشه هات برای شخصیتت جواب نمیده، عوض کن نقشه ات رو...هنوز ضعیفه شخصیت پردازیت، شاید چون خودت هنوز پیداش نکردی...از آدم های مناسب کمک و نقد بگیر، چون هنوز نیاز به کمک داری!

نمره: 15 + 8





لاوندر براون

دوتا مشکل عمده داشت رولت...یکیش طولانی بودنشه که خب تا جاییش لازم بود...و یکی توضیحات اضافه اس..این توضیح اولش کاملا توی ذوق میزنه...البته پاین بندیش هم آنچنان قوی نیود و اینکه یکم خورده داستان دلباختگی این دو نفر زود اتفاق افتاد هم کمی غیر منطقی به نظر میرسید....لکن قسمت های قوی دیگه پستت تا حدودی این نقص رو برطرف میکنه. در ضمن من اگه جات بودم متن آهنگ آبا رو نمینوشتم...بلکه لینک خود آهنگ رو میدادم!
پیشرفتت کاملا واضحه لاوندر...خیلی خیلی خوب پیش رفتی...هرچند که واقعیت امر اینه که یک خورده هنوز بابت رفتار شخصیتت با دیگر شخصیت ها مشکل داری، البته طبق چیزی که مثلا توی چتباکس و اینا میبنم و ربطی به رول هات نداره، حداقل رول های تکلیفت...خلاصه اینکه راضی ام ازت !

نمره: 18+ 9





سوروس اسنیپ

خب...ببین..داستان اینه که شخصیتی برداشتی که شخصیت سختی هست برای ایفای نقش...خیلی سوژه میده به آدم، ولی همین سوژهای زیادش باعث دست و پا گیر بودن میشه...برای همین...اممم...فرم روایتت بد نبود، ولی خوبم نبود...لکن مشکل اصلی نحوه نچندان جالب دلباختگی سوروس بود...کما اینکه خیلی سعی کردی با توصیفات و به کار بردن جملات حکیمانه مانند، پستت رو قوی کنی، ولی همه این جملات کارساز نبود..بعضیاش حتی باعث میشد که برعکس عمل کنه و به هدفت نرسیدی.
پیشرفت داشتی...بله..ولی اندازه‌اش؟ نه اونقدر...اسنیپ بودن سخته...بیشتر باید تلاش کنی!

نمره:16 + 7




پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۳:۲۴ دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۹

سوروس اسنیپ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۵ دوشنبه ۹ مهر ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۴:۵۹ شنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۲
از هاگوارتز-تالار اسلیترین
گروه:
کاربران عضو
پیام: 218
آفلاین
پاسخ به سمج_*کلاس ماگل با کمالات شناسی*
با تدریس:پروفسور لسترنج
.

-دفتر خاطرات عزیزم، تنها دوست و همراه من! گفتنی ها فراوان است لیکن، اکنون جنگی وجود مرا فرا گرفته، مابین آنچه باید باشم و آنچه دل مرا بسویش سوق میدهد.
اصولا این موضوع که بدون خانواده بزرگ بشی به این موضوع دلالت نداره که بی اصل و نسب باشی!
اصالت به ریشه های اعتقادات، چارچوب های رفتاری، گفتاری و افکار و اعمال ماست.
در چارچوب هایی که من برای خودم ساختم! اما دقیقا قرار نیست اصالت رو بررسی کنم. فقط میخوام کمی راجبش بگم تا بتونم در مبحث حقیقی از واژه اصالت استفاده کنم فکر کنم کافیه!
مدت از اون عشق میگذره، عشقی که به لیلی داشتم. دختر با موهایی به رنگ چوب درخت های تنومند جنگل ها و چشم هایی که دربا رو با انعکاس جنگل سبز برات یاد آوری میکرد.
عشق در تعاریف من یک بار بود، و همان یک بار، همیشه و تا ابد.
اما در زندگی اتفاق هایی رخ میده که همه حساب کتاب های تو رو به هم میریزه.
به این نمیگن عشق، شاید تعریفش جایگزینی برای پر کردن حفره ترد شدگی باشه.
اما از طرفی احساساتم چیز دیگه ای میگه. لرزیدن دل با دیدن و شنیدن خنده هاش، آرامشی که با شنیدن صداش به تک تک سلول هات تزریق میشه و هزاران حس نا مفهوم دیگه. این ها توی تعریف جایگزینی نمیگنجه.
این جدال ها بین منطق و احساس و وجدان من رو نسبت به خودم به شک میندازه. چطور میتونم حسی قوی به کسی داشته باشم که الان چند روزی بیشتر از آشناییمون نمیگذره؟
اون فقط یه ماگل بود که با خودم قرار گذاشتم احساساتم، حال و احوالمو براش بگم و بعد ذهنشو پاک کنم. اما این گفتگو روز ها طول کشید...هر روز وهر روز.
شبیه به یک اعتیاد، هر روز با هم یه شات توی بار میزدیم و بعد از کلی حرف از هم جدا میشدیم اما دیگه عادتم شده بود. اما این ترس از دست دادن نیست؟ اینی که وابستگی یا حس دوست داشتن اسمشو گذاشتم؟
اوه نه نمیتونه این باشه! از دست دادن یه رفیق مشروب خوری؟ یه هم حرف؟ این اصلا منطقی نیست.

-دفتر خاطرات عزیزم الان از اون در گیری هایی که برات گفتم پنج ماه میگذره...
روز های زیادیو با اون رفیق مشروب خور ماگل گذروندم و فکر میکردم هیچ حسی بجز یه هم حرف بهش ندارم. اما الان پنج روزه که همه چیز عوض شده درست از اخرین گفتگومون شروع شد...
با چهره مغومی گف کمتر بهم سر میزنی و برام وقت میذاری. بهتره کات کنیم!
کات کردن چیزی که تازگی ها لقب جدا شدن از کسی که بهش مدتی حسی داشتی شده.
آخرین حرفاش عجیب تر بود از چیزی که انتظارشو داشتم.
همش توی اون موبایل ماگلی لعنتی بودن.

سیوروس: از اولشم ...من از اول دوستت داشتم:)دیدم دستتو بریدی....حالم بد شد....اومدم ببینم چرا اونکارو کردی..
دلبر:من بودم ک خبلی حرفا زدم نشد سرش بمونم.
سیوروس: فدا سرت.
دلبر:اگ بلایی بخواد سرت بیاره این بیماری، بلا بدی سر خودم میارم.
دلبر:شاید فکر کنی دیگه دوستت ندارم ولی همیشه عشقمی پس نباید هیچ بلایی سرت بیاد تو لایق بهترینایی.
سیوروس: پس چرا؟!
دلبر:چون من نمیتونم تو آینده باهات باشم.
سیوروس: خب دلیلشو بگو.
مثلا بگو به فلان دلیل نمیتونم تلاش کنم برا رسیدن بهت!
خودم میدونما ولی میخوام بگی.
که همیشه دلیلشو به خودم گوش زد کنم.
دلبر: مگه نمیگی دلیلشو میدونی؟ خب بگو!
سیوروس:شاید دلیلش ساحر بودن منه؟
دلبر:این چه حرفیه؟ من از اول میدونستم این موضوع رو. ببین دلم نمیخاد بعد یکی دو سال باهم بودن یهو بخوریم ب این مشکل پس از الان گذاشتیمش کنار خیلی بهتره برا جفتمون .
سیوروس: اهان! باشه.
دلبر:بله.

میدونی چیه. اصلا از اولم اشتباه بود. عشق مقدسه، یه پرنده ققنوس نماست. یا حتی مثل یه الهه پاکی.
نباید به هر مسافری لقب والای معشوق داده بشه.
در واقع این برمیگرده به اصالت! کسی که مسئولیت این که شخصیو عاشق یا وابسته خودش کرده و قول و قرار هایی باهاش داره رو با یه عذرخواهی رها میکنه در واقع از مسئولیتش شونه خالی میکنه اصالتش شک بر انگیزه.
این کاریه که اونا بعد از این که عاشق میشی باهات میکنن،تو با عاشق شدن کاملا شکننده و بی دفاع میشی و اون ها قلبتو میشکنن و تنها رهات میکنن. این کاریه که با یه عاشق میکنن، همیشه!




نه چون مومم نه چون سنگم،نه از رومم نه از زنگم،همان بی رنگ بی رنگم.....
به طلا همچو سنگ بنگر...
se.sn_sli








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.