- دیگه در اون حد نمیدونم، فقط عکسشو وقتی جادوآموز بودم تو کتاب کلاس ماگلشناسی دیدم.
- بعد به من میگی احمق؟ خودت که احمقتری.
- حداقل من میدونم اسم در چیه.
- وقتی ندونی چطوری باید رفت تو اسمش به چه درد میخوره.
- بیا اینجا ببینم.
دو مرگخوار برای دقایقی مشغول بزن بزن میشن و گرد و خاک حاصل از این حرکتشون باعث میشه لینی به سرفه بیفته و مجبور به فرود رو کلاه سو میشه.
- بیاین آناتومی بدن درو مورد بررسی قرار بدیم و راهی برای شکستش پیدا کنیم.
سو تکونی به کلاهش میده و لینی رو مجبور به پرواز دوباره میکنه.
- جنگه مگه؟ یه دره همهش.
- اگه فقط یه دره که خب برین تو چرا معطل وایسادین؟
جیسون تا جایی که اوضاع رو بیخطر میبینه به در نزدیک میشه و همونطور که چهارزانو نشسته با دقت مشغول تماشای چرخش در میشه.
- فکر کنم باید در زمان مناسب تو موقعیت مناسب قرار بگیریم و باهاش حرکت کنیم تا برسیم داخل!
ارکو که با جلو رفتن جیسون جرات پیدا کرده بود، خودشم جلو میره و دستی به لبههای در که در حال چرخش بود میکشه و انگار که برق گرفته باشدش سریعا دستشو عقب میکشه.
- اگه تو زمان نامناسب تو موقعیت نامناسب قرار بگیریم و دست و پامون قطع بشه چی؟
بلاتریکس که طاقتش داشت تاب میشد جلو میاد و جفتشونو هل میده به سمت در.
- میرین یا خودم پرتتون کنم تو؟