هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: کلاس «جادوی سیاه فوق پیشرفته»
پیام زده شده در: ۱۶:۳۸ دوشنبه ۸ شهریور ۱۴۰۰

جیانا ماریold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۰ جمعه ۸ مرداد ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۱۸:۱۲:۴۱ جمعه ۲۲ دی ۱۴۰۲
از ایران_اراک
گروه:
کاربران عضو
پیام: 175
آفلاین
یادگرفتیم ارواح نفرینی ویژگی ها و اشکال گوناگونی دارن. ویژگی های ظاهری و قابلیت های روح نفرینی که گیرتون اومده رو با توجه به انرژی منفی تون شرح بدین. سه نمره

تصمیم گرفتم که به حیاط برم تا تکلیفم رو انجام بدم.یه گوشه از حیاط کارم را شروع کردم. وقتی به روح نگاه کردم روح شروع کرده بود به استخوانی شدن و قفسش را شکست. بزرگ و بزرگتر شد تا هم اندازه من شد!
چشمای روح کم کم زرد و قرمز شدن و از چشماش لیزر بیرون می اومد. توی چشماش هم غم عمیقی بود.

با خودم فکر کردم انرژی منفی من خیلی بهش ساخته !
حاله ای از انرژی سیاه دورش جمع شد.
افکار منفی من، خیلی قویه بود! باید دست به کار می شدم تا کسی آسیب نمی دید.

2- واسه مقابله با روح نفرینی از چه وسیله ای استفاده می کنین ؟ مراحل انتقال انرژی منفی به شی رو به صورت کامل توضیح بدین. دو نمره

همیشه چاقوی دسته قهوه ایم که توی کیفم بود و خیلی تیز بود همراهم بود ،
در حالی که با سپر مدافع جلوش رو می گرفتم سعی کردم روی چاقوم متمرکز بشم و به بهترین خاطره ای که داشتم فکر کنم،موفق نشدم و کم کم دنیا داشت تیره می شد که چاقوم رو تا جایی که می تونستم محکم وسط دست چپم فرو کردم، با زخمی کردن خودم تونستم حواسمو جمع کنم و حاله انرژی به رنگ آبی نفتی و صورتی تیره - روشن براقی دور چاقوم رو گرفت .

3- گزارش کوتاهی از نبردتون با روح نفرینی تون شرح بدین. (غیر رول) پنج نمره

روح دورم پیچید داشت از خون دستم می مکید انگاری خیلی خوشمزه بود!

رنگم داشت می پرید و حس می کردم بی حال می شم ، تقریبا غش کرده بودم که چاقو رو درست وسط قفسه سینه اش زدم ، پریدم عقب و دیدم داره از درد به خودش می پیچه .
سریع قفسش رو تعمیر کردم و به سمت اون هدایتش کردم، با نهایت توانم و با تهدید به آسیب زدن بیشتر بهش زندانی اش کردم . بعد هم ازهوش رفتم .
چند تا از بچه ها پیدام کردن و بردنم به بهداری.

سوال اختیاری: استاد راکارو مشکل تمرکز داره و برای انتقال انرژی منفی باید، به چیزی که خیلی دوستش داره فکر کنه! اون چیز چیه؟ ( این سوال اختیاریه و فقط یه جواب داره، در صورت اینکه درست جواب داده بشه یک امتیاز اضافه بهتون تعلق داده میشه.)
به جنگیدن با چاقو
شایدم ارکو

استاد خیل زحمت کشیدم سرش 20 بار پاک شد و هزار بار از اول نوشتم نمره منو بدین برم


ویرایش شده توسط جیانا ماری در تاریخ ۱۴۰۰/۶/۹ ۱۴:۰۲:۲۴

اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: کلاس «جادوی سیاه فوق پیشرفته»
پیام زده شده در: ۹:۲۶ دوشنبه ۸ شهریور ۱۴۰۰

هافلپاف

نیکلاس فلامل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۳ دوشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۲:۲۵:۳۷ چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳
از تارتاروس
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
هافلپاف
ناظر انجمن
پیام: 215
آفلاین
1. یادگرفتیم ارواح نفرینی ویژگی ها و اشکال گوناگونی دارن. ویژگی های ظاهری و قابلیت های روح نفرینی که گیرتون اومده رو با توجه به انرژی منفی تون شرح بدین. سه نمره
2. واسه مقابله با روح نفرینی از چه وسیله ای استفاده می کنین ؟ مراحل انتقال انرژی منفی به شی رو به صورت کامل توضیح بدین. دو نمره
3. گزارش کوتاهی از نبردتون با روح نفرینی تون شرح بدین. (غیر رول) پنج نمره
سوال اختیاری: استاد راکارو مشکل تمرکز داره و برای انتقال انرژی منفی باید، به چیزی که خیلی دوستش داره فکر کنه! اون چیز چیه؟ ( این سوال اختیاریه و فقط یه جواب داره، در صورت اینکه درست جواب داده بشه یک امتیاز اضافه بهتون تعلق داده میشه.)


1- یکی از انرژی های منفی که معمولا در دور و اطراف خودم حس میکنم و وقتی انباشته میشه باعث حضور ارواح نفرینی میشه. خشم من و میل به کشتن یوان هستش. برای همین این ارواح معمولا نارنجی رنگ هستن و همش گوشمو با قلم پر قلقلک میدن.


2-برای همین شی نفرین شده ی من یه روباه عروسکی کوچیکه که هر موقع عصبانی میشم کتکش میزنم اینقدر میزنم که بی حال میشم میوفتم یه گوشه. ولی خوبه حداقل از اذیت ارواح و انرژی بد به دورم.

3-یه روز از روز های خدا که روی یک کشتی تفریحی این یوانو دیدم اینقدر انرژی های بد دورم رو گرفت که جمع شدن و تبدیل شدن به یه روح نفرین شده ی نارنجی. همون موقع دریا طوفانی شد منم گرفتم سر و ته اش رو بستم به دکل و به جای بادبان ازش استفاده کردم. خیلی هم روح کلفت و غلیظی بود جون باد پشتش جمع میشد و ما به جلو حرکت کردیم.

4-استاد راکارو به چیپس و ماست موسیر فکر میکنه.


تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


پاسخ به: کلاس «جادوی سیاه فوق پیشرفته»
پیام زده شده در: ۰:۱۷ دوشنبه ۸ شهریور ۱۴۰۰

آنتونی گلدشتاین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۰ یکشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۲۰:۲۸ چهارشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۱
از ایریثیل
گروه:
کاربران عضو
پیام: 85
آفلاین
1- ویژگی های ظاهری و قابلیت های روح نفرینی را با توجه به انرژی منفی خودتون شرح بدین.

روح نفرینی که من پیدا کردم از لحاظ ظاهری شباهت زیادی به اسب داشت ، البته اگه شش پای عنکبوتی و بال های استخوانیش رو فراموش کنیم. شکل فیزیکی روح بیش از حد ناقص بود برای همین فکر می کردم با یه زامبی رو به رو شدم تا با یه روح نفرینی.
دو تا بال های روح قدرت بسیار زیادی داشت و روح با استفاده از شش پای خودش مدام جا به جا می شد و حتی می تونست به راحتی از در و دیوار بالا بره. از اونجایی که من از حشرات متنفر بودم و تا حد زیادی از اونا می ترسیدم سبب شد تا با همچین روحی برخورد بکنم.

2- از چه وسیله ای برای مقابله با روح نفرینی استفاده می کنید؟ مراحل انتقال انرژی رو به صورت کامل توضیح بدین

گردنبندی که همیشه همراه خودم داشتم بسیار برای من با ارزش بود ، از اونجایی که پرفسور گفته بود باید از ذهن و خاطره ای که برامون با ارزشه استفاده کنیم
گردنبندی که به همراه داشتم مناسب ترین گزینه بود. در قسمت انتقال انرژی ، در مرحله اول انرژی رو در درون خودم تصور کردم و بعد در تمام بدنم ، مثل یک رود که در حال جوش و خروشه به چرخش در آوردمش و بعد تمام انرژی که در بدنم در جریان بود رو به گردنبندی که دور مشتم پیچیده بودم منتقل کردم و بلافاصله
با شعله هایی آبی روبه رو شدم که به زیبایی آسمانی پر از ستاره بود.

3- گزارش کوتاهی از نبرد با روح نفرینی را بنویسید. ( غیر رول )

روح نفرینی که گیر من افتاده بود به شدت سریع بود و مدام از طرفی به طرف دیگه می پرید.
البته با کمی زیر نظر گرفتن حرکاتش متوجه الگویی در رفتارش شدم ، در واقع روح نفرینی یک مسیر را مدام تکرار می کرد و بعد به سمت من می پرید تا با بال های زشت و قدرتمندش کله من رو از جا بکنه.
خودم رو در مسیر حرکتش قرار دادم و با مشتم که گردنبندم رو به دورش پیچیده بودم به روح نفرینی ضربه محکمی زدم و از صفحه روزگار نیستش کردم



پاسخ به: کلاس «جادوی سیاه فوق پیشرفته»
پیام زده شده در: ۱۷:۲۹ جمعه ۵ شهریور ۱۴۰۰

رامودا سامرز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۲۵ پنجشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۱۴:۴۴:۱۰ چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳
از قلب شکننده تر توی دنیا نیس!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 56
آفلاین
1. یادگرفتیم ارواح نفرینی ویژگی ها و اشکال گوناگونی دارن. ویژگی های ظاهری و قابلیت های روح نفرینی که گیرتون اومده رو با توجه به انرژی منفی تون شرح بدین. سه نمره

رامودا با ترس و دودلی، دستش رو به طرف دَرِ قفس دراز کرد و در حالی که با دست دیگرش جلوی چشماش رو گرفته بود، در قفس رو باز کرد.

باورنکردنی بود! نفرینِ داخل قفس ، با نگرانی به رامودا نگاه می کرد و عقب عقب می رفت .
نفرین، کله ی گردی داشت و دو چشم با اندازه های متفاوت که یکی دارای مردمک آبی و دیگری بنفش بود.
رنگ پوست نفرین، یشمی بود و ناخن های دستش زرد و خرد شده بودن؛ انگار که اونارو از اضطراب جویده بود. لای انگشت های دستش به طور غیر طبیعی ای فاصله داشت.
رامودا که خیالش راحت شده بود، لبخندی تحویل نفرین داد.

ظاهراً اشتباه بزرگی کرده بود ! نفرین با دیدن لبخند رامودا مضطرب شده و از بین انگشتاش چندتا سوزن تیز به سمت رامودا پرتاب کرد.

2. واسه مقابله با روح نفرینی از چه وسیله ای استفاده می کنین ؟ مراحل انتقال انرژی منفی به شی رو به صورت کامل توضیح بدین. دو نمره

رامودا دست و پاش رو گم کرد و زیر صندلی ها دنبالشون گشت !
بعد از پیدا کردن دست و پاش، پشت یک صندلی سنگر گرفت و تلاش کرد حداقل برای این بار جلوی احساسات منفیش رو بگیره و تمرکز بکنه.
برای انتقال انرژی منفی جسمی بجز سوزنِ خود نفرین چیزی پیدا نکرد؛ بنابراین وقتی که نفرین سوزنی رو به سمت اون نشونه گرفت، رامودا پرید و سوزن رو گرفت دستش.
تلاشش نتیجه داد! همون موقع انرژی اضطرابش تبدیل به اراده شد و سوزن رو شعله زرد رنگی فرا گرفت.

3. گزارش کوتاهی از نبردتون با روح نفرینی تون شرح بدین. (غیر رول) پنج نمره

روح نفرینی که انگار به احساسات مثبت حساسیت داشت ، با دیدن سوزنی که ازش کِش رفته بودم حفره های عجیبی روی پوستش ایجاد شد و دیگه سوزنی پرتاب نکرد؛ اما با نفرت به من نگاه می کرد و داشت به من نزدیک می شد که سوزن رو از توی دستم بکشه بیرون ، ولی من ناخودآگاه سوزن رو توی قلبش فرو کردم و اون تبدیل به مایع یشمی رنگی شد و ریخت رو زمین.



پسره ی خاله زنک!


پاسخ به: کلاس «جادوی سیاه فوق پیشرفته»
پیام زده شده در: ۱۲:۱۶ پنجشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۰

جسیکا ترینگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۶ پنجشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۱:۴۵ جمعه ۳ شهریور ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 39
آفلاین
1. یادگرفتیم ارواح نفرینی ویژگی ها و اشکال گوناگونی دارن. ویژگی های ظاهری و قابلیت های روح نفرینی که گیرتون اومده رو با توجه به انرژی منفی تون شرح بدین. سه نمره
وای پروفسور اصلا افتضاح بود ! اولا ه فکر کنم بدترینش رو به من دادید رنگش سیاه سیاه بود بعضی قتام سفید بعضی وقتام رنگی..... هی تغییر رنگ می داد که بدجور آدمو به سر گیجه می انداخت اندازش خیلی کوچیک بود که هر طلسمی یا وردی می زدی سمتش خیلی راحت یا خطا می رفت یا جاخالی می داد . بعدا به محض اینکه یکم از شکست دادنش نا امید می شدی مثل روح از توبدنت رد می شد و انگارر سرعتش بیشتر و قوی تر می شد . البته طبیعی بود که از انرژی منفی قدرت بگیره ولی خیلی قوی بود .
2. واسه مقابله با روح نفرینی از چه وسیله ای استفاده می کنین ؟ مراحل انتقال انرژی منفی به شی رو به صورت کامل توضیح بدین. دو نمره.
پروفسور از اونجایی که من همی شه ساز مخالف می زنم ( یک اصطلاح مشنگیه که قبل اینکه بیام هاگوارتز معلمم بهم می گفت یعنی همیشه برعکس کاری که می خواهید رو انجام می دم ) سعی کردم روش جدید ابداع کنم پس هرچی شادی داشتم رو از خودم دور کردم ولی برای این کار باید می ریختمش تو چیزی که ارتباطم باهاش به صورت تنفر باشه و چی بهتر از اون روح نفرینی و اینجوری بود که گرفتمش و هرچی شادی داشتم ریختم توش .
3 . گزارش کوتاهی از نبردتون با روح نفرینی تون شرح بدین. (غیر رول) پنج نمره
از اونجایی که شادی رو ریخته بودم تو اون روح ضعیف شده بود و الان چالش اصلی این بود که نگذارم نا امیدی ای که مونده بودو جذب کنه . پس سریع دویدم اونم پرواز کنان دنبالم آمد ولی در نهایت وقتی فاصله ام ازش یکم دور شد برگشتم و با یک اکسپلیارموس ساده پرتش کردم اونور . اول یکی از چاقوهاتون رو برداشتم و هزار با ر اینور اونورش فرو کردم بعد شادیمو پس گرفتم و اون روح نفرینی بدبختو که قراره 38 ساعت زجر بکشه انداختم تو قفس . امیدوارم به خاطر روش جدیدم نمره کم نکنید... اگه اینکارو نمی کردم جسیکا نبودم !
سوال اختیاری: استاد راکارو مشکل تمرکز داره و برای انتقال انرژی منفی باید، به چیزی که خیلی دوستش داره فکر کنه! اون چیز چیه؟ ( این سوال اختیاریه و فقط یه جواب داره، در صورت اینکه درست جواب داده بشه یک امتیاز اضافه بهتون تعلق داده میشه.)
احتمالا یه چیز خیلی خشن یا مثلا نبردتون با روحای نفرینی وِیژه البته اگه برنده شده باشید... به امید امتیاز اضافه !



در کشاکش شجاعت و اصالت، در هیاهوی هوش و ذکاوت، اتحاد و پشتکار سو سو میزنند...فرزندان هلگا میدرخشند!
تصویر کوچک شده
بله تا زنده ایم واسه هافل می جنگیم.
123 هافل برنده می شه !


پاسخ به: کلاس «جادوی سیاه فوق پیشرفته»
پیام زده شده در: ۹:۳۷ پنجشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۰

دافنه گرینگرس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۳ یکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۱۳:۳۱ چهارشنبه ۱۰ فروردین ۱۴۰۱
از لندن ، خیابان بیکر
گروه:
کاربران عضو
پیام: 51
آفلاین

سلام پرفسور راکارو
1. یادگرفتیم ارواح نفرینی ویژگی ها و اشکال گوناگونی دارن. ویژگی های ظاهری و قابلیت های روح نفرینی که گیرتون اومده رو با توجه به انرژی منفی تون شرح بدین.

روح نفرینی که به من داده شده بود قیافه بانمکی داشت و لپ های سرخ و چشم ها گرد گول زننده ای داشت ولی صدای ترسناکی از خودش در می اورد. دیدم داره اشیا رو معلق می کنه و من خیلی ترسیدم و تا دید که من ازش ترسیدم شروع به جیغ کشیدن و پرت کردن اشیای معلق به سمت من کرد.
وقتی از دستش قایم شدم هی اه می کشید. صدای اه کشیدنش خیلی خوفناک بود.

2. واسه مقابله با روح نفرینی از چه وسیله ای استفاده می کنین ؟ مراحل انتقال انرژی منفی به شی رو به صورت کامل توضیح بدین.

من که پشت دیوار قایم شده بودم، از صدای اه های تکراری و ترسناکش خسته شدم و از پشت دیوار بیرون امدم و سرش داد زدم که آیا می خواد این اه کشیدن ها را تمام کند که دوباره خشمگین شد و چند چیز دیگر به طرفم پرت کرد. من که از دستش به تنگ نا اومده بودم قلم پر دار مورد علاقم را دیدم سریع در دستم گرفتمش و چشمانم را بستم و به خانوادم و خاطرات خوبم فکر کردم... .

3.گزارش کوتاهی از نبردتون با روح نفرینی تون شرح بدین. (غیر رول)

بعد از انتقال انرژی ام به قلم پر مورد علاقه ام احساس سبکی و شادی می کردم. احساس می کردم پتانسیل هر کاری را دارم. چشمانم را باز کردم و با نیشخندی به روح نفرینی ام خیره شدم! روح نفرینی به حالت اولیه اش برگشت اما تمام وسایل های من شکسته بود متاسفانه .

سوال اختیاری: استاد راکارو مشکل تمرکز داره و برای انتقال انرژی منفی باید، به چیزی که خیلی دوستش داره فکر کنه! اون چیز چیه؟ پرفسور فکر کنم چیزی که خیلی دوست دارید نبرد هست.


ویرایش شده توسط دافنه گرینگرس در تاریخ ۱۴۰۰/۶/۴ ۹:۴۰:۳۳

واقعیت توهم است . طلا بخر!


پاسخ به: کلاس «جادوی سیاه فوق پیشرفته»
پیام زده شده در: ۱۷:۵۲ چهارشنبه ۳ شهریور ۱۴۰۰

آرتمیسیا لافکین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۳۶ یکشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۱۱:۵۸ دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۰
از فلورانس، خیابان نورلند
گروه:
کاربران عضو
پیام: 57
آفلاین
سلام پروفسور
1. یادگرفتیم ارواح نفرینی ویژگی ها و اشکال گوناگونی دارن. ویژگی های ظاهری و قابلیت های روح نفرینی که گیرتون اومده رو با توجه به انرژی منفی تون شرح بدین. سه نمره
.
وقتی روح نفرینی به دست من رسید اول کوچیک بود ولی یهو به ۱متر تبدیل شد.
بالهای سیاه مشکی پشت سرش درست شدند و رنگ یک چشمش به ارغوانی و چشم دیگرش به خاکستری تغییر رنگ پیدا کرد.
گوشهای الف مانندی روی سرش بوجود اومدند و رنگ پوستش از صورتی به قرمز تغییر کرد.فکر کنم بخاطر افکار شدید منفیم اینجوری شد که یهو لبخندی شیطانه زد و پرید و دستاش رو دور گردنم حلقه کرد.
همونجوری که توی هوا بال میزد گردنم رو هم توی دستاش نگه داشته بود.وقتی که از خودم جداش کردم بهم اخم کرد بعد به دستاش نگاه کرد و یهو کف دستاش آتش ظاهر شده بود
گلوله های آتش رو به سمتم پرت میکرد و یهو همراه با آتش صدای اسب دراورد و منو به سمت دیوار پرت کرد
انگار هر لحظه قابلیتاش و قدرتاش بیشتر میشد
2. واسه مقابله با روح نفرینی از چه وسیله ای استفاده می کنین ؟ مراحل انتقال انرژی منفی به شی رو به صورت کامل توضیح بدین. دو نمره
پروفسور من اول سعی کردم یک وسیله ای که خوب باشه رو پیدا کنم البته روح نفرینی ولم نمیکرد پس مجبور بودم تا موقعی که وسیله ای برای انتقال انرژی پیدا کنم با ورد دورش کنم البته که هر وردی هم دورش نمیکرد.
من کتاب رو برای انتقال انرژی انتخاب کردم و تا حد امکان از روح دور شدم و کتاب رو روبروم گذاشتم و چشمامو بستم و به افکار مثبت فکر کردم و کم کم احساس میکردم ذرات وجودم در حال جابه جایی هستن
و حدودا بعد از یک مدت نسبتا کوتاهی تونستم روح رو به حالت اولیه برگردونم و از خودم دور کنم
3. گزارش کوتاهی از نبردتون با روح نفرینی تون شرح بدین. (غیر رول) پنج نمره
.
روح نفرینی اوایل مثل یک بچه داخل گهواره بود ولی کم کم انگار به یک مجنون گر تبدیل میشد چون وقتی نزدیک میشد احساس پوچی و خالی بودن از هیچ حس خوشحالی بهم دست میداد .
حتی اواخر یک نبرد تن به تن هم باهم داشتیم که موجب شکستگی دو انگشتم شد.

سوال اختیاری: استاد راکارو مشکل تمرکز داره و برای انتقال انرژی منفی باید، به چیزی که خیلی دوستش داره فکر کنه! اون چیز چیه؟ ( این سوال اختیاریه و فقط یه جواب داره، در صورت اینکه درست جواب داده بشه یک امتیاز اضافه بهتون تعلق داده میشه.)
.
فکر کنم چاقو یا چوبدستی هست پروفسور


ویرایش شده توسط آرتمیسیا لافکین در تاریخ ۱۴۰۰/۶/۴ ۱۶:۴۸:۱۶


پاسخ به: کلاس «جادوی سیاه فوق پیشرفته»
پیام زده شده در: ۱۳:۵۶ یکشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۰

اركوارت راكارو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۴ سه شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۲:۱۶ پنجشنبه ۳۱ فروردین ۱۴۰۲
از سی سی جی!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 128
آفلاین
جلسه سوم درس جادوی سیاه فوق پیشرفته


- یعنی کجا رفته؟
- ما چه بدونیم؟
- بره دیگه برنگرده! خیلی درسش تحفه بود؟
صدای همهمه جادو آموزان کل کلاس را پر کرده بود. دیروز صبح وارد کلاس جادوی سیاه پیشرفته شده بودند و اثری از "پرفسور راکارو" پیدا نبود؛ وقتی از مدیر هاگوارتز در این باره سوال کرده بودند، با این موجه شدند:
- ما به استادامون اختیار کامل دادیم که هر وقت بخوان تشریف بیارن! ووی ووی ووی وی!

البته جادو آموزان از برگزار نشدن کلاس ناراحت نبودند، بلکه خوشحال نیز بودند و از ته قلب آرزو می کردند که گرگینه ای او را بلعیده باشد.
در همین حین که بلعیده شدن پرفسور راکارو را در ذهن خود تصور می کردند و لبخند می زدند، صدایی بلند از پشت سر، از جا پراندشان.
- کنیچیوا مینا سان!
گویا ارکو از ورود های پر سر و صدا و دراما تیک لذت می برد. جادو آموزانی که زهره شان آب شده بود، به پشت سر نگاه کردند و با ارکویی که سرتا پایش خون آلود و زخمی بود مواجه شدند.

- خیلی خوشحالم که انقد کلاس براتون جذاب بوده که با گذشت یک روز هنوز اینجایید.

درواقع جادو آموزان منتظر شنیدن خبر مرگ، یا حداقل قطع شدن یک عضو حیاتی پرفسور راکارو بودند تا کلاس درس برای همیشه تعطیل شود. اما برای ارکو مهم نبود، حتی اگر این را می دانست.

- خب بریم سراغ کلاس امروز.
آرکو با حرکت چوبدستی تخته سیاه را پاک کرد.
- چون خیلی عقب هستیم و این آخرین جلسه مونه من مبحث های تئوری بیخود رو جا گذاشتم از قسمت پیشرفته شروع می کنم. شاید بعضی هاتون فکر کنید این درس تو کجای زندگی تون به درد می خوره که باید بگم عمومیه و چه بخواین و چه نخواین باید پاس شین!
مکثی کرد و در ادامه گفت:
- درس این جلسه مربوط به "ارواح نفرینی" هست. کسی چیزی ازش می دونه؟
جادوآموزان:
- همونطور که فکر می کردم در این زمینه هیچی بلد نیستین. ارواح نفرینی یک سری موجودات نفرین شده هستند. کسی نمی دونه دقیقا چجوری به وجود میان. چون مربوط به یک نوع جادوی سیاه باستانی ژاپنیه که خب افراد زیادی به دنبالش نمی رن. اطلاعاتی که فعلا در دسترس قرار دارن ایناست:
ارکو با تکان دادن چوبدستی اش، پرده ها را کشید و کلاس تاریک شد سپس از چوب دستی اش نوری مانند پروژکتور، تخته سیاه را روشن کرد.
ویدیو درحال پخش جنگل بزرگی تا ریکی نشان را می داد. چوبدستی ارکو در هوا معلق بود، خودش روی میز نشسته بود و درحالی که پفیلا می خورد، با دقت ویدیو را تماشا می کرد.


-ارواح نفرینی، نفرین هایی هستند که کسی از نحوه ایجاد آن ها باخبر نیست. اما محققان بر این عقیده هستند که این ارواح یا بر اساس انباشت انرژی منفی ایجاد می شوند یا توسط طلسم، یک جادوگر سیاه قوی.
راوی با لحن مجری راز بقا این ها را شرح می داد.
- ارواح نفرینی در همه جای دنیا یافت می شوند اما در حال انقراض هستند. هر فرد به طور متوسط سالی یک بار با گونه های ضعیف این موجودات مواجه می شود. دلیل اینکه شما تا به حال با آن ها مواجه نشده اید، به این است که چیزی راجع به آنها نشنیده بودید.

ارکو ویدیو را پاز کرد.
- خب حالا قفلش واستون باز شد و می تونید ببینیدشون!

مطمئنا هیچ جادو آموزی از این موضوع خوشحال نبود.
ارکو ویدیو را پخش کرد.
تصویر چند موجود زشت ظاهر شد.

- این ارواح در رتبه های مختلفی قرار دارند:
این ارواح از رتبه یک تا رتبه پنج رتبه بندی می شوند. که قدرتشان از رتبه یک تا پنج بیشتر می شود.
البته یک سری از این ارواح به نام رتبه ویژه وجود دارند که قابلیت شنیدن، درک کردن و حرف زدن دارند که معمولا به شکل انسان ظاهر می شوند. در صورت برخورد با این نوع نفرین ها سریعا مکان را ترک کرده و کار را به یک حرفه ای بسپارید. فعلا آموزش ارواح نفرینی رتبه ویژه در دستور کار آموزشی قرار ندارد.
فقط جادوگران قادر به ارواح نفرینی هستند البته در موارد استثنا انسان ها هم قادر به دیدنشان هستند. مکان اختفاع این موجودات جنگل های تاریک و مرموز هستند.

تصویر روی جنگل تاریک و خوفناکی متمرکز شد.
ارکو که از فضای تاریک کلاس خوشش آمده بود، در حالی که مشت مشت پفیلا توی دهانش می گذاشت گفت:
- مثلا همین جنگل ممنوعه خودمون پر از ارواحی نفرینی رتبه ویژه ست.

جادو آموزان بر خود لرزیدند.

- این موجودات در شکل های گوناگونی وجود دارند و ویژگی های گوناگونی دارند و نسبت به انرژی منفی شما تغییر شکل می دهند. مثلا:

پروژکتور تصویر موجود کریه المنظر، صورتی، یک چشم با بال های سیاه که ده سانت بود را نشان داد.

- این یک روح نفرین رتبه یک است که به شکل حس ترس تغییر شکل یافته. به راحتی می تواند توسط جادو آموزان مبتدی دفع شود. فقط کافی است از طلسم اکسپلیارموس یا پاترو...

ارکو پروژکتور را بست.
- خب تا اینجاش به درد بخور بود بقیه ش چرت بود. ما از نفرین ها ابزاری برای دفع این موجودات استفاده می کنیم. مثلا: نفرینی که شکل ترس تغییر شکل داده باشه، این نفرین قادره شما رو تا حد مرگ بترسونه فکر های ترسناکی به ذهنتون میاد و تگه نتونین کنترلش کنین تا حد جنون پیش می برتتون. برای مقابله اگه انرژی منفیی که از ترستون ساتع می شه رو به یه شیی که خیلی باهاش ارتباط دارین منتقل کنید، این انرژی منفی به نقطه قوتتون تبدیل می شه. من انرژی م رو به چاقو هام منتقل می کنم.
ارکو چاقویش را در آورد و چشمانش را بست. ناگهان شعله های آبی کم رنگ چاقو را دربر گرفت.
- با تمرکزی که کردم، انرژی منفی رو به نقطه قوتم یعنی : "خستگی ناپذیر" بودنم تبدیل کردم! و به راحتی با یه مبارزه کوچیک می تونم روح نفرینی رو دفع کنم. اسم این نوع طلسم، "طلسم دفع"ئه و رنگ طلسم بسته به نقطه قوت تون متفاوته. اگه نمی تونین تمرکز کنین می تونین در حین انتقال انرژی منفی، به چیزی که بیشتر از هر چی دوست دارین فکر کنین.
سپس دستانش را به هم زد و لبخندی بر لبانش نشاند.
- می رسیم به قسمت هیجان انگیز ماجرا.

جادوآموزان احساس خوبی نداشتند. وقتی پرفسور راکارو این گونه لبخند می زد و هیجان داشت، یعنی کاسه ای زیر نیم کاسه این درس غیر دردسر چیزی نداشت هنوز هم کابوس نیمه خون آشام بودن داشتند و برخی حتی ذائِقه غذایی شان تغییر کرده بود.
ارکو با حرکت چوبدستی اش قفس های کوچکی که توسط پارچه های سفید پنهان شده بودند ظاهر کرد.
- خب این شما و این ارواح نفرینی رتبه دو!

با برداشته شدن پرده ها چندین موجود زشت بیست سانتی که توی قفس زندانی بودند، ظاهر شدند.

- دلیل تاخیرم این گوگولیا بودن! جمع آوریشون سخت بود و توی راه با یه چند تا رتبه ویژه درگیر شدم.
ارکو که گویی حتی از تصور نبرد با یک روح نفرینی رتبه ویژه خوشحال بود، نخودی خندید.
خب بگذریم تکلیفتون اینه:
1. یادگرفتیم ارواح نفرینی ویژگی ها و اشکال گوناگونی دارن. ویژگی های ظاهری و قابلیت های روح نفرینی که گیرتون اومده رو با توجه به انرژی منفی تون شرح بدین. سه نمره
2. واسه مقابله با روح نفرینی از چه وسیله ای استفاده می کنین ؟ مراحل انتقال انرژی منفی به شی رو به صورت کامل توضیح بدین. دو نمره
3. گزارش کوتاهی از نبردتون با روح نفرینی تون شرح بدین. (غیر رول) پنج نمره
سوال اختیاری: استاد راکارو مشکل تمرکز داره و برای انتقال انرژی منفی باید، به چیزی که خیلی دوستش داره فکر کنه! اون چیز چیه؟ ( این سوال اختیاریه و فقط یه جواب داره، در صورت اینکه درست جواب داده بشه یک امتیاز اضافه بهتون تعلق داده میشه.)


ارکو به دست هر دانش آموز یک روح نفرینی و درحالی که لبخند بر لبش داشت گفت:
اورا گامباره*!

*موفق باشید!




پاسخ به: کلاس «جادوی سیاه فوق پیشرفته»
پیام زده شده در: ۱۸:۰۷ شنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۰

اركوارت راكارو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۴ سه شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۲:۱۶ پنجشنبه ۳۱ فروردین ۱۴۰۲
از سی سی جی!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 128
آفلاین
نمرات جلسه دوم کلاس جادوی فوق پیشرفته سیاه





گریفیندور:9/4

آرتور ویزلی:10
کتی بل:9
لاوندر بروان: 8/5
جیسون سوان:10
آستریکس:9/5



اسلیترین: 9/3


هکتور دگورث گرنجر:10
گوجو ساتورو اسکورپیوس مالفوی:9
آلبوس سوروس پاتر: 8/5
گابریل دلاکور:10


ریونکلاو: 8/8


آنتونی گلدشتاین: 8/5
آلانیس شپلی: 9
آمانو یوتاکا: 8
دیزی کران: 10



هافلپاف: 8/1

آرتمیسا لافکین: 5/5
جسیکا ترینگ: 7/5
بریج ولانک: 9/5
سدریک دیگوری: 10







پاسخ به: کلاس «جادوی سیاه فوق پیشرفته»
پیام زده شده در: ۱۹:۵۲ چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۰

هافلپاف، مرگخواران

سدریک دیگوری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۳ دوشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۳:۱۷:۰۵ چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳
از خواب بیدارم نکن!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
هافلپاف
کاربران عضو
پیام: 703
آفلاین
1.چند مورد از عوارض دیگه معجون رو نام ببرید.(3نمره)

یکی از عوارض به شدت وحشتناک این معجون، بی‌خوابیه. نمی‌ذاره شما با خیال راحت سرتو بذاری زمین و بگیری بخوابی، چون عطش خوردن خون اطرافیان مانع این کار میشه.
و از اونجایی که صرفا یه نیمه‌خون‌آشامِ مبتدی هستی و هنوز با راه و روش خون‌گیری آشنا نشدی و دندونای تیز یه خون‌آشام واقعی هم نداری، می‌مونی تو خماری و نه می‌تونی خون بخوری نه بخوابی.

یکی دیگه از عوارضشم میشه به این اشاره کرد که جریان خون توی رگ‌هات قلقلکت میده. تو حالت عادی نمیشه اینو حس کرد، ولی وقتی یه نیمه‌خون‌آشام میشی، حتی حرکت خون خودتم حس می‌کنی و همین باعث میشه مثل یه حیوون زخمی هی به خودت بپیچی تا خارش درونیت کمتر بشه.

برای بعضی از افراد هم ممکنه باعث از دست رفتن حس چشایی و بویاییشون بشه و درنتیجه، هر مایع قرمزرنگیو بعنوان خون سر بکشن و کم‌کم خون اصلی بدنشون با این مایعات جایگزین بشه.


2. شما به عنوان نیمه خون آشام موقت یک طلسم اختراع کنید و اسم و ویژگی های طلسمتون رو هم ذکر کنید. طلسم حتما باید سیاه باشه. (2نمره)

طلسم " نوشنده‌ی مغز"!
این طلسم، خون مغز رو کم‌کم می‌کِشه بیرون و باعث میشه از دماغ فرد قربانی بپاشه به اطراف.
این روند تخلیه‌ی خون مرگ آروم و دردناکی به همراه داره چون مغز کم‌کم خالی میشه و به تدریج بقیه‌ی اعضای بدن هم همین بلا سرشون میاد. ولی هوشیاری فرد تا لحظه‌ی آخر سر جاشه چون باید قشنگ حس کنه همه‌ی این مراحل لذتبخش رو.


3. توهم هایی که می بینید رو شرح بدین.(غیر رول و خلاقانه) (5 نمره)

همه جا سفید بود. در و دیوار و سقف و همه جا! یکم که بیشتر دقت کردم دیدم همه‌ی اینا "پَر مرغوب قویی وحشی که دست یه خاندان سلطنتی بوده و روزا فقط یه بار نگاهش می‌کردن و دیگه دست بهش نمی‌زدن"ه که ریخته همه جا.
تا اومدم بدو بدو جمعشون کنم واسه پُر کردن بالشم، یهو همشون محو شدن. نامردا نذاشتن حتی یدونه‌شو بردارم!

بعد یه دفعه به خودم اومدم دیدم دستم تا آرنج تو دهن یکیه که قیافه‌شو نمی‌تونستم ببینم. اومدم دستمو بکشم بیرون، ولی اون قوی‌تر بود، کل هیکلمو کشید تو و افتادم تو دهنش. دهن بزرگی داشت انصافا.
اونجا یه عده از هافلیا دور هم نشسته بودن داشتن شطرنج جادویی بازی می‌کردن، یه عده دیگه هم واسه کوییدیچ تمرین می‌کردن. یه نفر هم بود که یه سینی شربت خونی گرفته بود دستش و بین جمعیت می‌چرخوند.

یه لیوان برداشتم خوردم و یهو چشمام از حدقه پریدن بیرون و دست در دست هم، رفتن که یه زندگی مستقل واسه خودشون بسازن. دویدم دنبالشون گفتم صبر کنین! نرین! ولی صبر نکردن. رفتن.

بعدش چون دیگه چشم نداشتم، همه جا سیاه شد. رفتم از یکی که کنارم نشسته بود دوتا دونه چشم زاپاس که تو جیبش داشت، قرض گرفتم و گذاشتمشون تو حدقه‌م.
بعد که بازشون کردم دیدم سر کلاس نشستم و شما پروفسور، با یه لبخند خیلی عجیبی زل زدین بهمون. مطمئنم که اینم توهم بوده، وگرنه شما که واقعا همچین لبخند وحشتناکی نمی‌زنین، جون دانش‌آموزا براتون مهمه دیگه...درسته؟


فقط ارباب!
هستم...ولی خستم!

تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.