به نام لرد سیاه
ایوان روزیه جوان
سلام! میدانم که از گرفتن این نامه سخت متعجب خواهی شد. به هر حال من تو را خوب میشناسم و میدانم در آن زمان که این نامه را دریافت خواهی کرد چه احساسی خواهی داشت.
برای اینکه خیالت را راحت کنم باید بدانی که این نامه یک شوخی لوس و بی مزه نیست. من واقعا خود تو هستم. خود تو، پس از سال هایی دراز و سخت. برای اینکه ثابت کنم حرفم حقیقت دارد برایت یک نشانه میگذارم. یک پیشگویی ساده تا حرفم را راحتتر باور کنی.
درست در ساعت ۱۲ شب روزی که نامه من را دریافت خواهی کرد توسط لوسیوس مطلع میشوی که بلاتریکس توسط کاراگاهان وزارتخانه دستگیر شده است.
میخواهم بدانی که نمیتوانستم جلوی این اتفاق را بگیرم. زیرا صندوق جادویی که نامه را در آن پیدا خواهی کرد تازه بعد از دستگیری بلاتریکس بر روی میز تحریر مخفیگاهت ظاهر خواهد شد.
برای سامان بخشیدن به موقعیت حساسی که در آن هستی فرصت زیادی نداری پس باید به دقت به حرفهایم توجه کنی. بعد از شنیدن خبر دستگیری بلاتریکس بسیار خشمگین خواهی شد. من این را میفهمم چون این لحظه را در گذشته زندگی کردم. برای همین میتوانم به تو اخطار دهم تا اشتباهی که من در آن روز انجام دادم را انجام ندهی!
تو از مخفیگاهت بیرون خواهی رفت و برای گرفتن انتقام دستگیری بلاتریکس به دنبال کاراگاههایی خواهی رفت که در این امر دخالت داشتند و اولین انتخابت مودی است.
الستور مودی ملعون! نتیجه دوئل آن چیزی که انتظارش را داری نیست. مودی تنها به صحنه دوئل نمیآید. کاراگاهی که حتی من هم بعد از گذشت این سالها نامش را نمیدانم از پشت سر به تو حمله میکند، و تو که غافلگیر شدهای طلسمت خطا میرود و به جای کشتن مودی تنها بینی نحسش را قلوه کن خواهی کرد. اما او با قساوت تمام و در عین ناجوانمردی تو را خواهد کشت. مودی از طلسم مرگ استفاده میکند، در حالی که سالها بعد این را کتمان کرده و ادعا میکند که تو به علت موج انفجار طلسمش به عقب پرت شدی و سرت به پلههای سنگی کافه سه دسته جارو اثابت کرده است.
ایوان، زرنگ باش! مودی قبل از اینکه در جلوی کافه سه دسته جارو ظاهر شود در جلوی خانه شماره ۱۲ میدان گریمولد با لوپین گرگینه در حال صحبت است. این زمان طلایی توست که آینده ات را عوض کنی. همانجا غافلگیرش کن و کارش را بساز! میتوانی دخل هر دو را بیاوری!
درست است که از بعد از مردنت دوباره برخواهی گشت، اما همه چیز سختتر از آن است که بخواهی مثل من آن را تحمل کنی. به اعصابت مسلط باش، زرنگ باش و سعی کن مانند رقیبت ناجوانمردانه ضربه بزنی. در صورتیکه امشب موفق شوی من در آینده دیگر چند تکه استخوان پیچیده در ردایی کهنه و سیاه نخواهم بود. این وظیفه بر شانههای تو سنگینی میکند ایوان. از فرصتت استفاده کن.
پ.ن: این مژده را به تو میدهم که لرد سیاه دوباره برخواهد گشت. برای همین سعی کن هنگام خدمت دوباره به ارباب در بهترین وضعیت خودت باشی، و نه همچون من تکهای استخوان بدون گوشت و پوست!
ارادتمند تو
ایوان روزیه آینده
۲۴ جولای ۲۰۱۸