خلاصه:دامبلدور بچهای داره که مرگخوارا از یتیم خونه میدزدنش و به خونه ریدل میارن. لرد به بچه علاقمند می شه و اسمشو تام ماروولو جونیور می ذاره. ولی بچه گم می شه و مرگخوارا یه بچه جن رو به جاش جا می زنن. لرد که شک کرده، می خواد استعداد های بچه رو ببینه. بچه قراره رودولف رو از وسط نصف کنه. بلاتریکس به آشپزخونه رفته که اره بیاره.
***
-پس این ارّه چه شد؟! ما بسیار مشتاق دیدن استعداد کودکمان در خصوص نصف کردن رودولفیم. نمایش جالبی است.
بلاتریکس با شنیدن صدای اربابش، با عجله، در حالی که اره ای وحشتناک را در هوا تکان میداد، از اشپزخانه بیرون آمد.
-سرورم اینم ارّه!
بلاتریکس ارّه را به دست بچه جن داد و کنار بقیه ایستاد. رودولف را نیز که سعی میکرد کنار بقیه خود را استتار کند، به جلو و کنار بچه هل داد.
-هی حالا... بیاید حرف بزنید با هم.
مرگخواران نیازی به صحبت نداشتند، همه ی آنها منتظر قطعه قطعه شدن رودولف به دست بچه بودند. تام جاگسن از همه شان مشتاق تر به نظر می رسید.
بچه جن اما به نظر نمی رسید زیاد مشتاق باشد. به وسیله ی تیز روبهرویش خیره شد و بعد، به رودولف. سپس پرسشگرانه رو به لرد سیاه و مرگخواران کرد.
لرد سیاه به سوالی که در چشم های بچه به وضوح پیدا بود جواب داد:
-اره رو بلند کن، بعد فرو کن تو رودولف... بچه.
بچه بلند شد و سعی کرد اره را بلند کند. به نظر می رسید بلاتریکس به این نکته که اره دو برابر بچه جن سایز داشت، دقت نکرده بود.
بچه دسته ی اره را بلند کرد، کمی به سمت راست تلو تلو خورد، سپس به سمت جلو و جایی که رودولف ایستاده بود.
-هی... هی هی هی بچه! صبر کن... من که میدونم تو ته دلت راضی نیستی... اصلا شما دختر خانم... میتونی حرف بزنی؟
اصن دختر خانمی یا اقا پسر؟
جن ایده ای نداشت. به سختی تیغه ی اره را بالا برد و بیشتر به سمت رودولف رفت.
مرگخواران نفسشان را حبس کردند. لرد سیاه لبخند زد. جن عرق ریزان اره را به سمت شکم رودولف هدایت کرد.
ثانیه ای بعد، جن، پروزمندانه در کنار رودولفی دو تیکه شده، روبهروی مرگخواران ایستاده بود و لبخند میزد.
-بچه ی... با استعدادیه.
مرگخواران نفس راحتی کشیدند. بچه مورد رضایت لرد سیاه قرار گرفته بود.
-اما خب... ما حوصله نداریم رودولف دو تیکه ی بی ریخت تو خونه ی ریدل ها اینور و اونور بره. برای اینکه از استعدادت مطمئن بشیم، باید رودولف رو بهم بچسبونی. فکر نمیکنم این بار تفش رو چسبوندن خودش هم تاثیر داشته باشه.
تنها عضو از مرگخواران، که پس از حرف های لرد راضی به نظر می رسید، تام جاگسن بود که با خوشحالی به رودولف چشمک میزد.